مقاله ات دوست داشتنی بود و اسپری بازکننده ی بود برای هر آنکه نمیخواهد درست ببیند(اصلا" چنین اسپری ئی وجود دارد؟!) همانان که به زور شمشیر میخواهند خود را بزرگتر از دیگران جلوه دهند و با تفاخر میگویند اگر نمیدانید به ما چه؟!بروید یاد بگیرید ای نادانها؟! و به ما برمیخورد! بد رقم! که چگونه شد که ما هیچ نفهمیدیم که چه شد اصلا"! یا با سازنده ی فیلم دشمن خونی میشویم و دکمات!!!(با فتحه ی روی ک)!!! کیبورد را فشار میدهیم پی در پی که هی آقا!تو که بلد نیستی فیلم بسازی برو پی کارت عمو!یا با طرح سوالهایی از آندست که شما در جشنواره ی گذشته از آن سینماگر خاص پرسیدید سعی در مقابله به مثل میکنید البته به همان صورت آزاردهنده و از جایگاه تفاخر و نه آگاهی دهنده و نه نقد کننده! امیر جان،دوست عزیز،چرا ?!... نمیخواهم این جوابیه طولانی شود،خلاصه میگویم،که چرا اینقدر تارانتینو یرایت مهم است؟! که حتی نظر درباره سینمای ایران را نیز از دیدگاه او بیان میکنی؟! تارانتینو یکی دو فیلم خوش ساخت و قابل قبول ساخته و همانطور که خودت نیز میدانی اسم مستعار انتخابی من نیز که قریب به دو سال از آن استفاده میکنم برگرفته از یکی از جملات یکی از فیلمهای همین فیلمساز است! اما قبلا بارها گفته ام که تارانتینو خود یک شیاد است و به سیاق خودت که واژه جدیدی(فیلمتوریستی)را ابداع کرده ای، سالها قبل واژه ی ((فیلمساز-شارلاتان)) را برای تارانتینو انتخاب کردم و دلایلش را هم گفتم!به یاد داری؟! تارانتینو در جایگاهی از تاریخ سینما قرار ندارد که نقل قول دیدگاهش برای ما چندان اهمیتی داشته باشد،چرا که او باید اول فکری به حال خودش بکند(فیلم ضد مرگش را دیده اید؟ همینطور Kill Bill2 را , ...) حالا همانطور که گفتی وگفتم-دیدگاه شخصی تو را دوست داشتنی خواندم بدین دلیل بود که هرآنچه که در مورد سینمای به اصطلاح روشنفکری گفتی درست است و نقد رسوخ کننده ات را در آنمورد و به همین شکل دوست دارم و با اینکه دوست داشتم مفصلتر و عمیقتر بیانش میکردی،بدلیل همان علتی که خودم بیان کردم(بدلیل طولانی شدن مطلب!)تجزیه و تحلیلت را دوست دارم. اما... در مورد کیارستمی گفتی و داغ دلم را تازه کردی !!!بد رقم! در مورد کیارستمی ...نه چیزی نمیگویم!چون میخواهم خلاصه بنویسم. کیارستمیه باد مارا خواهد برد،کیارستمیه طعم گیلاس،کیارستمیه ABC آفریقا،کیارستمیه ده،کیارستمیه بعد از طعم گیلاس را در همان گروهی البته قرار میدهم که خودت در مورد بقیه گفته بودی،البته و متاسفانه اینبار با سواستفاده از حمل نام مشهورش که همانطور که هوشنگ خان گلمکانی گفته بود او چون مشهور است پس خلاق هم هست و یا چون خلاق بوده مشهور شده و یا چون عده ای داور در نازمان آبادی به سلیقه ی خود و یا به سفارشی از هماندست که خودت اشاره کردی نخل نارگیل یا نخل خرمای زرشکی به فیلم طعم گیلاسش داده اند پس حتما" آدم مهمی است واگر پنجه خودش(به شکل مشت شده) را روی بخار یا خاک طرح بسته بر روی بدنه ی ماشینی؟!نمیدانم بگذارد و با انگشتان دستش انگشتان آن طرح را کامل کند و به شکل طرحی از پنجه ی حیوان یا انسان درآورد و این اثر را به نام خودش ثبت کند!!!و خبرنگاران و عکاسانی را محو این اثر شگفت انگیز!!!!!بکند!(این دقیقا" یکی از بازیهای دوران کودکیم بوده و مطمئنم که در جمع خوانندگان کسی هست که حرف مرا تایید کند و نمیدانم اولین بار کدامیک از دوستانم اینکار را کرد و من دقت کردم و یاد گرفتم و به یکی از اساتیدش تبدیل شدم!!!که البته دوستم گفت که اینکار را از کسی یاد گرفته و او هم حتما"(پیدا کنید نفر اول را!!!) پس شاهکار خلق کرده پس ما هم برویم با توجه به عرا یض آقای گلمکانی چیزی خلق کنیم تا خدای ناکرده بقیه بهمان حسادت کنند! و یا احیانا" من را به شیوه ی آقای گلمکانی به حسادت متهم میکنید! برای من همان که خودت گفتی دوست داشتنی است و خواهد بود. اما مابقیش نه دوست من. چه تارانتینو خوشش بیاید چه خوشش نیاید! موفق باشید.
|