سينمای ما - ماجرای ما و «آتش سبز» ادامه دارد/بحثی درباره این که چرا اتفاقا این یک تفکر سطحی است نه عمیق و پیچیده؛ / درباره این که برای نقد مثبت نوشتن، پول می‌گیرم یا نه
سه‌شنبه 20 بهمن 1388 - 5:13

I نظرسنجی I

بهترین فیلم جشنواره 28 را انتخاب کنید




سينماي جهان
من تسلیم شده‌ام
همه چیز با فیلمنامه آغاز می‌شود و به پایان می‌رسد
جورج كلوني این بار واقعا روانه بيمارستان شد
مریل استریپ امسال هم گزینه اصلی اسکار است
جیم شرایدن برای فیلم تازه‌اش دنیل کریگ را انتخاب کرد
سایت‌اند ساند 50 فیلمساز نامتعارف سینما را معرفی كرد
معرفی کامل فیلم «جی آی جو: ظهور کبرا» - حامد مظفری
سال‌هایِ از دست رفته (یادداشت گِئورگ ویلیامسون بر فیلم «تابستان» ترجمه پیمان جوادی)
گفتگویی با استاد ژاپنی انیمیشن جهان به بهانه نمایش فیلم تازه‌اش
قسمت‌های پنجم و ششم «اسپایدرمن» را نویسنده «زودیاک» می‌نویسد
فرار بزرگ (یادداشت برایان لوری –ورایتی- بر مجموعه تلویزیونی «فرار از زندان: فصل اول» ترجمه پیمان جوادی)
معرفی کامل «آدم‌های بامزه» - حامد مظفری


استشهادي براي خدا


  (36 رأي)

گارگردان :
علیرضا امینی
ماجراهای اینترنتی


  (22 رأي)

گارگردان :
حسین قناعت
تنها دوبار زندگی می‌کنیم


  (137 رأي)

گارگردان :
بهنام بهزادی
صداها


  (93 رأي)

گارگردان :
فرزاد موتمن
محاكمه در خيابان


  (322 رأي)

گارگردان :
مسعود کیمیایی
آقای هفت رنگ


  (71 رأي)

گارگردان :
شهرام شاه حسینی
نیش و زنبور


  (99 رأي)

گارگردان :
حميدرضا صلاحمند
کتاب قانون


  (349 رأي)

گارگردان :
مازیار میری
دو خواهر


  (1343 رأي)

گارگردان :
محمد بانکی



ماجرای ما و «آتش سبز» ادامه دارد/بحثی درباره این که چرا اتفاقا این یک تفکر سطحی است نه عمیق و پیچیده؛
درباره این که برای نقد مثبت نوشتن، پول می‌گیرم یا نه
درباره این که برای نقد مثبت نوشتن، پول می‌گیرم یا نه


سینمای ما - امیر قادری:- (برای خواندن باقی نظرها درباره این یادداشت به کامنت‌های بخش «روزنوشت‌های امیر قادری» در پایین همین صفحه مراجعه کنید)

آقای اصلانی کارگردان فیلم «آتش سبز» هفته پیش، در مصاحبه‌ای گفته‌اند: «سایت سینمایی یکی از منتقدان که از صاحبان فیلم ها پول می گیرد و مطلب درباره آنها روی سایت قرار می دهد با قلی پور[تهیه کننده آتش سبز] تماس گرفت و گفت در ازای 300 هزار تومان این کار را با آتش سبز انجام می دهد. مبلغ زیادی هم نیست. ولی قلی پور با اخلاق خاصی که دارد گفت شما باید همین قدر به من پول بدهید تا اجازه بدهم درباره فیلم تبلیغ کنید. بین این ها دعوا شد و ماجرایی خاله زنکی به وجود آمد. حالا فکر کنید اگر 300 هزار تومان را داده بود اتفاقات بعدی نمی افتاد؛ به همین راحتی.» منظورشان از آن منتقد من بوده‌ام و منظورشان از سایت سینمایی مورد نظر؛ سایت «سینمای ما».


- آن «ماجرای خاله‌زنکی» که آقای اصلانی به‌اش اشاره کرده‌اند، اتفاقی بود که بعد از نمایش فیلم «آتش سبز» در جشنواره فجر پارسال افتاد. به نظر من و دوستانم، فیلم‌ ایشان تو خالی بود با ادعاهای بسیار؛ پس یک سوال نوشتم پر از «ایسم» و حرف‌های دهان پر کن که هیچ چیزش به هیچ چیز ربط نداشت. یعنی رسما بی‌معنی بود. اما همان طور که پیش‌بینی می‌کردیم کارگردان با مطالعه و روشنفکر فیلم «آتش سبز» از همان تعریف‌های بی‌معنی تشکر کرد. بعد هم در برابر چشم‌های حیرت‌زده ما شروع کرد به پاسخ دادن به آن سوال بی‌ربط بی‌معنی اما ظاهرا گنده‌گو و مهم! خب، شما هم جای ما بودید خنده‌تان می‌گرفت. ما که کاری نکرده بودیم. حتی بد فیلم را هم نگفته بودیم. فیلمساز بزرگ در همان دامی افتاد که داشت برای مخاطب‌اش پهن می‌کرد. این که فیلم‌اش را پشت معانی و مفاهیم ظاهرا سنگینی پنهان کند که قرار بود جای تمام آن ارزش‌های واقعی را بگیرد.


- ا این وجود وقتی «آتش سبز» اکران شد و ... فروخت، خودمان را به ندیدن زدیم. با خودم گفتم سوال‌مان را پرسیده‌ایم، کارمان را کرده‌ایم و نظرمان را گفته‌ایم. از این به بعدش دیگر آزار و اذیت فیلمساز است. حتی به سایت‌مان هم که مراجعه کنید، یک دانه نقد منفی که در ایام اکران نوشته شده باشد پیدا نمی‌کنید. تا جایی هم که شد گفتگوهای اصلانی را بازتاب دادیم. ارزش دشمنی هم نداشت. به خصوص که اصلانی هم در گفتگوهای بی‌‌شمارش، گفت که قرار است ارزش فیلم «آتش سبز» را آیندگان بدانند و تاثیرش بر نسل‌های بعدی مشخص خواهد شد. پس ربطی به ما و زمانه ما نداشت. استاد خودش می‌دانست و نسل‌های آینده. به ما چه؟ این جوری شد که تعداد صفحه‌های مربوط به حرف‌های آقای اصلانی در روزنامه‌ها، کم کم از تعداد تماشاگران فیلم‌اش بیش‌تر شد. او در این گفتگوها از ارزش ساخت چنین فیلم‌هایی برای حفظ فرهنگ ملی سخن گفت، این که هیچکاک مبتذل است و این سینمای «جدی» است که اهمیت دارد. هر چند که لطف کرد و گفت با فیلم‌ها به عنوان محصولاتی لذت‌بخش برای عامه تماشاگران مشکلی ندارد. در همین مصاحبه اخیر می‌خوانیم: «من عبارت سینما یعنی سرگرمی را نفی نمی کنم. معتقدم جامعه ای که افرادش سه شیفت کار می کنند و هنوز احساس می کنند که عقب مانده اند و نیازهایشان برآورده نشده و یا وقتی که جامعه متوسط ما دارد به متوسط پایین تبدیل می شود، اینها یعنی جامعه ما خسته و بی رمق است و احتیاج به سرگرمی دارد تا تجدید قوا کند و بتواند فردا صبح دوباره با مشکلات زندگی روبرو شود. این جامعه به خود فراموشی، فرو خوردگی در برابر نهی های جنسی و اجتماعی و سیاسی احتیاج دارد.» - اصلانی اگر نمی‌گفت به این خاطر از فیلم‌اش خوش‌مان نیامده که به‌مان کمی پول دستی نداده، حالاش هم چیزی نمی‌گفتیم. این قدر فیلم خوب توی دنیا ساخته می‌شود که دیگر به این چیزها نمی‌رسیم. همان واکنش‌ بامزه‌اش در جلسه مطبوعاتی جشنواره برای‌مان بس بود. اما حالا خواندن این حرف‌های تازه، فرصتی پیش آورده تا حرف‌های‌مان را بزنیم. تا اتفاقا به این نکته اشاره کنم که آتش سبز، برخلاف ادعاهای آقای فیلمساز، به این دلیل فیلم سخت و پیچیده‌‌ای نیست که تماشاگر سواد کافی برای فهمیدن آن ندارد. (آقای اصلانی گفته‌اند یک صفحه از آثار مولوی را بگذارید جلوی منتقدانی که فیلم را دوست نداشته‌اند؛ هیچی نمی‌فهمند.) مشکل ما اتفاقا ساده‌انگاری و سطحیت موجود در همین افکار و فیلم‌هاست. این یک جور طرز تفکر است که به نظرم کمبودهایش را پشت یک ظاهر پرطمطراق پنهان می‌کند. کارگردان آتش سبز در کنار مبتذل دانستن هیچکاک، از آثار میکل‌آنجلو آنتونیونی به عنوان سازنده آثار «جدی» سینمایی تعریف کرده. آنتونیونی البته فیلمساز خیلی بزرگی است. اما با اجازه شما می‌خواهم عرض کنم نه فقط به آن دلایلی که آقای اصلانی و همفکرهای‌شان به عنوان ارزش آثار استاد به‌شان اشاره می‌کنند. اصلا این جدا کردن فیلم سرگرم کننده از فیلم جدی، سوا کردن هنر والا از پست، یک سوء تفاهم بزرگ است. شما از همان چیزی لذت می‌برید که برای‌تان با ارزش است و چطور یک اثر هنری می‌تواند برای شما جدی باشد، در حالی که لذت بخش نیست؟ اگر از چیزی لذت می‌برید که برای‌تان جدی نیست یا بالعکس، یک جایش دارید به خودتان دروغ می‌گویید. و اتفاقا معمولا والاترین جلوه‌های هنر در میان آثاری یافت می‌شود که پیوندهای ناگسستنی با هنر عامه‌پسند دارند. همین است که اگر آقای اصلانی از هیچکاک بد می‌گوید، مشکل‌اش این نیست که فیلم‌های هیچکاک به اندازه آتش سبز ظاهرا عمیق و پیچیده نیست. مشکل اتفاقا این جاست که درک «بدنام» و «مرد عوضی» کار سخت تری است. همان طور که وقتی قرار می‌شود از ارجاع‌های فرویدی «هفت» دیوید فینچر و مفاهیم اسطوره‌ای «بیل رو بکش: جلد دوم» به عنوان فیلم‌های تجاری جریان اصلی سینمای روز دنیا، حرف بزنیم. کار دشوار می‌شود. به ما انگ می‌زنند که سینما را به عنوان یک عنصر سرگرمی‌ساز می‌شناسیم. اما کاش بدانند که درک این سرگرمی چه کار سختی است. این همان طرز تفکر آشنایی است که اتفاقا چون لایه‌های پنهان «دکتر ژیواگو»ی دیوید لین را نمی‌فهمد به آن انگ سینمای عامه‌پسند و سرگرمی‌ساز می‌زند. بعد تازه می‌رسیم به بحث اصلی. این که چنین مدعیانی چطور از اتفاقا درک ظاهر ناتوانند. آن‌ها مجبورند از «اعماق» و «پیچیدگی‌ها» حرف بزنند، چون درک فرق در باز کردن و چراغ روشن کردن و وارد شدن همفری بوگارت به اتاق در یکی از سکانس‌های مثلا «شاهین مالت» با موارد مشابه دیگر کار سختی است. و درک این که چرا این یکی قشنگ‌تر است. سخت است اتفاقا که یاد بگیریم چطور از ظاهر لذت ببریم و اصلا این که از چه ظاهری لذت ببریم. این شاید از درک نمادها و اعماق هم کار سخت‌تری باشد. درک کامل «سرقت الماس» استاد ویلیام گلدمن و پیتر ییتز همان قدر کار سختی است که مثلا درک حفره پنهان و نادیدنی موجود در «زابریسکی پوینت» میکل‌آنجلو آنتونیونی. این جور تقسیم‌بندی‌ها بین هنر والا و پست، بین سینمای عامه‌پسند و جدی، اتفاقا از کم‌سوادی می‌آید. از ناتوانی. بعد کاش فرصتی باشد تا در این باره حرف بزنیم که گاهی «تماشاگر عادی» سینما هم شدن برای ما آدم‌های ظاهرا آگاه، چه کار سخت و البته ارزش‌مندی است. و آن وقت برسیم به این نکته که هنر «ناخودآگاه» به عنوان یکی از عالی‌ترین اشکال هنر، جلوه اصلی‌اش را در همین آثار عامه‌پسند سرگرمی‌ساز به دست می‌آورد.


- من البته بر خلاف شما از واکنش‌های آقای اصلانی به عنوان یک پاسدار فرهنگ ملی ما تعجب نکردم. اصلا برایم عجیب نبود که تهمت بزند و بگوید ازش پول خواسته‌ایم تا درباره فیلم‌‌اش مثبت بنویسیم. همان طور که تعجب نکردم وقتی گفت مجله فیلم به این دلیل از آتش سبز زیاد دفاع نکرده که با جعفری جلوه مشکل دارد! و این که مظلوم نمایی کند. دشمن بتراشد و هشدار دهد که اگر فیلم‌هایی مثل آتش سبز ساخته نشود، فرهنگ ملی ما روی هواست. از این جور واکنش‌ها و تهمت‌ها و برخوردها، از چنین تفکری که خودش را پشت چنین ظاهر پرطمطراقی پنهان کرده، اما بیماری‌های کهن روشنفکری ایرانی را ویترین می‌کند، زیاد دیده‌ایم. چون اگر این ظاهر جدی و عمیق و پیچیده و البته حمایت‌های رسمی و دولتی را از دست بدهد، دیگر زنده نمی‌ماند. این فرق سینمای ملی علی حاتمی است مثلا با فیلمی مثل آتش سبز.


- روزی روزگاری نویسنده جوانی از جرج برنارد شاو پرسید: «شما برای چی می‌نویسید استاد؟» برنارد شاو جواب داد: «برای یک لقمه نان.» پسره به‌اش برخورد. پس توپید که: «متاسفم. برخلاف شما ما برای فرهنگ می‌نویسیم.» و برنارد شاو گفت: «عیبی ندارد پسرم. هر کدام از ما برای چیزی می‌نویسیم که نداریم.»



برای دوستانی که اصل مقاله مورد اشارهمحمدرضا اصلانی و ماجرای جلسه مطبوعاتی را یادشان رفته، یادداشت امیر قادری درباره حوادث آن روز را یک بار دیگر در این قسمت می‌آوریم:



سینمای ما -امیر قادری: 1
- از سالن نمايش فيلم آتش سبز بيرون آمديم و گيج و حيران بوديم. در جلسه پرسش و پاسخ بعد از فيلم، کاغذي برداشتم و شبيه اين سوال را از آقاي محمدرضا اصلاني کارگردان فيلم مطرح کردم؛ «با توجه به دامنه و عمق نمادپردازي ها و ترکيب بصري غريب فيلم، آيا نگران نبوديد که يافتن تماشاگر فرهيخته و مناسب براي تماشاي چنين فيلمي سخت باشد؟ تماشاگري که سواد لازم براي تماشاي اين فيلم را داشته باشد. به خصوص نقش خانم مهتاب کرامتي که پيچيدگي المان هاي زن ايراني را در قالبي از ناتوراليسم در هزارتويي تب آلود ميان رمانتيسم انساني و اکسپرسيونيسمي هيجان انگيز، ترکيب کند با نردباني که پل مي زند ميان آغاز و پايان تجربه روايي جديدي از داستان کهن ايراني و هويت تاريخي ما که چون لابيرنتي پيچيده، ما را ميان آسمان و زمين به پيش مي برد.» اين سوال را پرسيدم و کارگردان آتش سبز گفت از شرم ناشي از شنيدن اين همه تعريف نمي داند بايد چي کار کند، با اين وجود يک ربعي جواب سوال را داد که راستش از شنيدن اين حرف ها هم چيزي دستگيرمان نشد. جناب آقاي محمدرضا اصلاني، ما که از فيلم شما هيچي نفهميديم، شما اگر از سوال ما چيزي فهميديد، دم تان گرم.2- «خيلي دور خيلي نزديک» رضا ميرکريمي را دوست داشتم. خيلي ها هنوز مي گويند داستان ايده سبک و معمولي داشته، ولي به نظرم توانسته بود در فيلمنامه و اجرا، اين ايده نه چندان پيچيده را عمق ببخشد و زيبا کند. هرچند در نگاه اول، يک فيلم داستاني کلاسيک و سرراست بود. اما اين درست همان اتفاقي است که در مورد فيلم تازه ميرکريمي، «به همين سادگي» نيفتاده. ببينيد، اشتباهي که معمولاً موقع ساخت و تماشاي يک فيلم پيش مي آيد؛ اين است که فاصله بين «ايده» و «درآمدن ايده» ناديده گرفته مي شود. ميان اين دو عبارت داخل گيومه، فاصله يي تاريک است که معمولاً قابل توضيح نيست. اما يک فيلم خوب، در همين فاصله ساخته مي شود. «به همين سادگي» جان مي دهد براي درآوردن چنين ايده هايي. داستان زندگي يک زن در طول 24 ساعت، از وقتي مي خواهد شوهرش را ترک کند تا لحظه يي که تصميم مي گيرد پيش اش بماند. فرصتي براي خالقان فيلم که بي توضيح واضح انگيزه ها، يک روز کامل با زن بمانند و تک تک حرکاتش را تصوير کنند. بخش هايي از زندگي روزمره اش را. به همين سادگي. اما اين فقط ايده است و اجراي درستش مثلاً مي شود همه سکانس هاي داخل ماشين فيلم ليلاي داريوش مهرجويي. وقتي علي مصفا ماجراي خواستگاري رفتن هايش را براي ليلا که آن بيرون منتظرش بوده، تعريف مي کند. گفتم که اين فاصله معمولاً قابل توضيح نيست و به همين خاطر مجبور شدم مثال بزنم. اينکه شما لحظه هايي از زندگي روزمره يک زن را به تصاويري روي پرده تبديل کنيد، به خيلي چيزها بستگي دارد. حتي به نوع نشستن، لحظه قطع کردن، جنس پوست بازيگر و شکل مکث کردن. بحث واقع نمايي نيست، بحث خلق دوباره يک لحظه واقعي است. ساده مي زند، شايد هم ساده اجرا شود، اما حاصل يک عمر زندگي و تجربه و کلي ذوق و استعداد است. بعد وقتي چنين ارتباطي بين من تماشاگر و فيلم برقرار نمي شود، فکر کردن روي تک تک نشانه هاي احتمالاً ظريف فيلمنامه دردي دوا نمي کند. انگيزه يي برايش نيست. «خيلي دور خيلي نزديک» از اين جور انگيزه ها در ما ايجاد مي کرد و «به همين سادگي» نه. فيلم آخر رضا ميرکريمي ضمناً يکي ديگر از محصولات بيماري ناشي از نفوذ ويروس عباس کيارستمي است. اين ويروس خيلي ساده وارد بدن کارگردان هاي ما مي شود، اما جز در موارد خاصي که فقط شامل بعضي از فيلم هاي خود کيارستمي مي شود، عوض اينکه به باقي کارگردان ها کمک کند، از بينشان مي برد.3- برگرديم به جلسه پرسش و پاسخ «آتش سبز» و گوش سپردن به حرف هاي آقاي کارگردان درباره هويت فرهنگي و تاريخي ايراني مدام دم از هويت فرهنگي و تاريخي اين ملت مي زنند و با غرب مبارزه مي کنند و با اين حرف ها بودجه مي گيرند و فيلم مي سازند. حالا فکرش را بکنيد که آتش سبز تمام شده و يازده شب قرار است فيلمي از همين فرهنگ غرب، يعني مايکل کلايتون برود روي پرده. تماشاي تصوير جرج کلوني روي پرده بزرگ، ساعت 12 نيمه شب و در سينماي بزرگ صحرا چه عيشي دارد. آن هم در يکي ديگر از فيلم هايي که دهه 1970 زياد شبيهش را مي ساختند. داستان قهرمان هايي که اسم شان، معمولاً اسم فيلم هم بود و تلاش شان براي کشف حقيقت، همان قدر ارزش افشاگرانه داشت که از تعليق و هيجان سينمايي برخوردار بود. تهش اما آنچه مي ماند نه فقط پيروزي يا باخت قهرمان که عزت نفس و فرديتي بود که از مبارزه با سازمان بزرگ برايش مي ماند. با همه اين حرف ها اما عشق به رسانه سينما هم بخشي از ماجرا بود و اگر بخش سياسي و افشاگرانه فيلم ها را کنار مي گذاشتيم، باز عشق بازي سازندگان شان با پرده سينما باقي مي ماند. مي دانيد که مبارزه يي که از لذت شخصي سرچشمه نگيرد، دروغ بزرگي بيش نيست و سازندگان صادق چنين فيلم هايي چطور مي توانستند عاشق رسانه يي که از طريق آن حرف شان را مي زنند، نباشند؟جرج کلوني و استيون سودربرگ (که اسم اش در اين فيلم هم به عنوان تهيه کننده اجرايي اثر آمده)، چند سالي است که در هاليوود از اين جور فيلم هاي سياسي پنهان دهه هفتادي مي سازند و مايکل کلايتون يکي از آخرين اين فيلم هاست. و روي پرده بزرگ سينما صحرا چه حالي مي داد تماشاي جزئيات فيلمبرداري و صحنه پردازي فيلمي که کارگردانش با ستاره (و شايد مولف اصلي) فيلم، يعني جرج کلوني صفا مي کند، با زواياي تازه يي از چهره بازيگرش، با راه رفتن اش، با نشستن اش، با پيراهن سفيد چروکيده که نصف اش از شلوار بيرون آمده و توي خانه راه رفتن اش. باز مثل خيلي فيلم هاي خوب تاريخ سينما، پلان آخر فيلم بر اساس چهره بازيگرش بنا شده است. کلايتون که بالاخره توانسته از خريده شدن خودش جلوگيري کند و از گير سازمان همسان ساز اطراف اش دربرود و حقيقتي افشا کند، روي صندلي عقب يک تاکسي مي نشيند. پنجاه دلار به راننده مي دهد و بهش مي گويد که به اندازه اين پول در شهر بچرخد. آن وقت دوربين روي نماي درشت صورت کلوني ثابت مي ماند و ما چند دقيقه آخر فيلم را در تنهايي نصفه شب سينما صحرا (باقي تماشاگرها در اعتراض به زيرنويس ناجور و کيفيت بد فيلم سالن را ترک کرده بودند)، با اين صورت تنها مانديم. صورتي که شايستگي تحمل دو ساعت پيچيدگي فيلم را داشت. در اين چند دقيقه آخر فيلم، کلوني به دور و برش نگاه مي کند و انگار همراه ما ماجراهاي فيلم را مرور مي کند و بعدش اگر اشتباه نکنم يک لحظه کوتاه چهره اش به لبخندي از عزت نفس از هم وا مي شود. چيزي در مايه هاي لبخند دان چيدل آخر فيلم قاچاق.از سينما که آمدم بيرون دلم مي خواست تا صبح مثل کلوني مايکل کلايتون در شهر بچرخم. پس آمدم سراغ ماشين ام که توي کوچه پشتي سينما پارکش کرده بودم و ديدم يکي محکم کوبيده بهش، له و لورده اش کرده و در رفته. آمدم عصباني شوم. يادم افتاد که موقعي که يارو داشته مي زده به ماشين من، داشته ايم توي سالن جرج کلوني نگاه مي کرديم پس باز سوار ماشين شدم و قد پنجاه دلار توي شهر گشتم. فقط کاش ما هم يک وکيل معجزه گر شجاع از نوع مايکل کلايتون (غربي يا شرقي اش فرق نمي کند) داشتيم تا حق و طلب مان را از سازندگان و حاميان فيلمي «صاحب هويت تاريخي - ايراني» مثل آتش سبز مي گرفت.


منبع خبر : روزنامه اعتماد
دوشنبه,16 دی 1387 - 13:26:24

اين مطلب را براي يک دوست بفرستيد صفحه مناسب براي چاپگر
آرشيو
اخبار مرتبط:

نظرات

hamoon
دوشنبه 16 دي 1387 - 13:45
16
موافقم مخالفم
 
درباره این که برای نقد مثبت نوشتن، پول می‌گیرم یا نه

حرفهای شما صحیح و قابل دفاع است. اما جناب قادری! گونه ای که شما کارگردان را - در سینما - به چالش کشیده اید و رک گویی و شیطنت گهگاه تان،شاید به مذاق برخی خوش نیاید.

مسعود.ک
دوشنبه 16 دي 1387 - 13:50
-20
موافقم مخالفم
 
درباره این که برای نقد مثبت نوشتن، پول می‌گیرم یا نه

خوشم اومد. خوب پیشرفت کردی. قبلا با یه سکه طلا کیمیایی رو روی جلد می‌بردی حالا سیصد هزار تومنی شدی. دمت گرم. برای چیزی که نداری تلاش کن فقط سراغ آدم‌هاش برو. یه ذره حرفه‌ای‌تر عمل کن. تو می‌تونی.بعدی رو هم بریزم؟

حسین
دوشنبه 16 دي 1387 - 13:58
18
موافقم مخالفم
 
درباره این که برای نقد مثبت نوشتن، پول می‌گیرم یا نه

نهایت این بحث ها در جهت اعتلای سینمای ملی است !

رضا
دوشنبه 16 دي 1387 - 14:0
20
موافقم مخالفم
 
درباره این که برای نقد مثبت نوشتن، پول می‌گیرم یا نه

حالا واقعا برای حمایت از فیلمی شما پولی می گیرید؟خواهشا جواب بدید


دوشنبه 16 دي 1387 - 15:24
-22
موافقم مخالفم
 
درباره این که برای نقد مثبت نوشتن، پول می‌گیرم یا نه

به گمان من ،سینما برای شما و باند تان سرگرمی شده و با آن روزگار می گذرانید ولی سعی کنید که مثل یک اسباب بازی با آن فقط مشغول شوید ؛ همان طور که یک بچه خوب در دنیای عروسک هایش زندگی می کند وکسی را اذیت نمی کند.شما هم سعی کنید بچه های خوبی باشید و بزرگترها را اذیت نکنید.این گونه برخوردها خاستگاهی جز ناکامی از معنایی خلاق دادن به زندگی ندارد. شما تمایل به حاشیه سازی های مزخرف برای خودتان دارید ومتاسفانه در جامعه ای این چنین بیمار ، دارید رشد می کنید.خاک تو سر آن کارگردانانی که به شما پول می دهند تا شما امضای تایید بزنید و خاک تو سر آن خوانندگانی که امضای شما سنگ محک شان شود .هیا هو های شما در سالن مطبوعات کلافه می کند آدم های حسابی را . مشخص است که پول می گیرید و گرنه این قدر روی افخمی ، کیمیایی ، مجیدی ،میر کریمی و ... زوم نمی کردید و اگر دغدغه سینما داشتید روزی سراغی از فیلم های توقیف شده و فیلم سازانی که با ذکر نام شان و پرداخت به اخبار و فیلم های شان از این جور نان خوردن ها می افتید ؛ سراغی می گرفتید . من هیچ دشمنی با شما ندارم و حتی سلام علیک هم داریم ولی نیازی به دکر نام ندیدم . فقط نوع برخورد غیر فرهنگی شما، پس از بارها چشم پوشی از ننوشتن این چند جمله ، مرا بر آن داشت که بنویسم . دیواری کوتاه تر از اصلانی نجیب پیدا نکردید . واما در آخر ، خدا کند روزی فیلمی بسازم و شما وآن باند سو سو ل تان در جلسه نقد و بررسی آن شلوغ کنید ! امثال اصلانی نجیبانه عمل می کنند ولی من از شما بدتر عمل می کنم.راستی می گویند فیلمی که در باره استاد ساخته ای خیلی مزخرف در آمده .پس مشخص است که فقط اسامی فیلم سازان و فیلم ها را نشخوار می کنی .

موحد
دوشنبه 16 دي 1387 - 15:27
-13
موافقم مخالفم
 
درباره این که برای نقد مثبت نوشتن، پول می‌گیرم یا نه

چشم یک روز گفت :

"من در آن سوی این دره ها کوهی می بینم که از مه پوشیده شده است این زیبا نیست؟"

گوش لحظه ای خوب گوش داد و سپس گفت:

"پس کوه کجاست ؟ من کوهی نمیشنوم"

آنگاه دست در آمد و گفت :

"من بیهوده می کوشم آن کوه را لمس کنم ، من کوهی نمی یابم"

بینی گفت :

کوهی در کار نیست. من آو را نمی بویم.

آنگاه چشم به سوی دیگر چرخید و همه درباره وهم شگفت چشم صحبت کردند و گفتند :

"این چشم یک جای کارش خراب است."

کامران
دوشنبه 16 دي 1387 - 16:20
-26
موافقم مخالفم
 
درباره این که برای نقد مثبت نوشتن، پول می‌گیرم یا نه

سلام

اقا این ادم دیوانه اس

مشکل داره

نمی دونم دو سه هفته ÷یش بود تو سینما صدا منتقده و فرزاد حسنی شروع کردن به انتقا د از کارش

اگه بودنین چی حرف هایی مزخرفی زد

حیف اون ÷.لی که دادیم رفتیم اون اراجیف و دیدیم

امیر علی
دوشنبه 16 دي 1387 - 16:29
8
موافقم مخالفم
 
درباره این که برای نقد مثبت نوشتن، پول می‌گیرم یا نه

یارو کم داره

تو برنامه ی فرزاد حسنی هم کلی چرند و پرند گفت

می گفت من این فیلم و واسه مردم نساختم واسه خودم ساختم

مردم نمی فهمنن من چی می گم روشنفکر ها متوجه میشن

البته فرزاد هم خوب زد تو ÷رش

کاش مثه برنامه حاتمی کیا برنامه اینم واسه دانلود بزارین

تا همه بفهمن با کی طرفن

بی خود نیس فیلمش 20 ملیون فروخته

بزغاله
دوشنبه 16 دي 1387 - 18:55
10
موافقم مخالفم
 
درباره این که برای نقد مثبت نوشتن، پول می‌گیرم یا نه

اقا یه بار نشد ما یه نوشته از امیر قادری بخونیم اون به تارانتینو

اشاره نکنه ول کن تورو بخدا

mana
دوشنبه 16 دي 1387 - 19:9
8
موافقم مخالفم
 
درباره این که برای نقد مثبت نوشتن، پول می‌گیرم یا نه

اين حرفها واقعا مسخرست من از فيلم آتش سبز بدم نيومد هرچند كه ميشد باحذف صحنه هاي كشدار و گاه بي معني اش فيلم بهتري شود

من اطمينان دارم كه سينماي ما از چنين اتهاماتي مبراست و اصلا چنين چيزايي واقعيت نداره و هميشه در اين سايت شاهد نقدهاي خوبي بوده ايم و برخلاف كسي كه بي نام نوشته بود چرا راجع به فيلمهاي توقيفي نمي نويسيد بايد بگم كه اتفاقا سينماي ما خيلي راجع به اين فيلمها نوشته

حتي برفرض محال كه بشود پول گرفت و نقد مثبت نوشت درهرحال نميشود نظرات مردم را به صورت جدي عوض كرد چون فيلمها خودشان ميگويند كه چه هستند............

Nel
دوشنبه 16 دي 1387 - 19:22
-1
موافقم مخالفم
 
درباره این که برای نقد مثبت نوشتن، پول می‌گیرم یا نه

man mosahebe hasho khoondam benazaram ziadi zoor mizane filmesho too cheshm o char kone

az tarafi cinemaye lajooni ke hichki toosh film nemisaze ina toosh dor bar midaran

علی
دوشنبه 16 دي 1387 - 21:24
-23
موافقم مخالفم
 
درباره این که برای نقد مثبت نوشتن، پول می‌گیرم یا نه

امیر خان 5 صفحه مطلب نوشتی و جواب اتهامو ندادی یا نداشتی بدی.


دوشنبه 16 دي 1387 - 23:25
13
موافقم مخالفم
 
درباره این که برای نقد مثبت نوشتن، پول می‌گیرم یا نه

هر روز برای لقمه‌ای نان به بازار می‌روم. بازاری که در آن دروغ می‌فروشند(برتولت برشت) فکر می‌کنم آدم‌های پولداری که به دنبال فرهنگ می‌روند ارزش بیشتری دارند از کسانی که فرهنگ دارند و به دنبال پول هستند. چون آنها همان اول فرهنگ‌شان را می‌فروشند. گرچه بعید می‌دونم شما فرهنگی داشته باشی...

.....
دوشنبه 16 دي 1387 - 23:36
3
موافقم مخالفم
 
درباره این که برای نقد مثبت نوشتن، پول می‌گیرم یا نه

ترخدا فیلم رو ضایع نکید ... حیفه

اخه چرا بعضی وقتها اینقدر مغرض میشید ...

عسل
سه‌شنبه 17 دي 1387 - 0:26
22
موافقم مخالفم
 
درباره این که برای نقد مثبت نوشتن، پول می‌گیرم یا نه

آقای قادری تصور دیگه ای از شما داشتم.شما اخلاق حرفه ای یک منتقد را ندارید.نقد زیر سوال بردن و کوبیدن شخصیت خالق اثر نیست.به عنوان یک منتقد شما فقط مجازید از اثر صحبت کنید.کلا توی ایران منتقد حرفه ای نداریم متاسفانه! هرکسی که عشق فیلم و سینماست قلم به دست می گیره و هرچی میخواد می نویسه و این میشه نقد! اما قبل از فیلم دیدن ها و مطالعه و قلم به دست گرفتن نکته ی مهم داشتن اخلاق حرفه ای به عنوان یک منتقده.نقد توی ایران فقط شده تسویه حساب شخصی و جنگ و دعوا و تحقیر کردن و به رخ کشیدن چیزایی که هنوز برای خود اون فرد روشن نیست!! حرفهای من کلی هست و کاری به خوبی و بدی فیلم آتش سبز ندارم.سوالی هم که شما از آقای اصلانی در جلسه نقدفیلم پرسیدین و علی قول خودتون بی ربط بوده هم اگه آقای اصلانی به شما می گفت سوالتونو نفهمیده و سوال بی ربط و مضحکه شما بازم میومدین می نوشتین که اصلانی بی سواده که نفهمیده و مسلما تحسینش نمی کردین! موافقم که فیلم آتش سبز مخاطب را با خودش همراه نمی کنه و کسل کننده هست و مشخصه که فیلمساز حرف بزرگی می خواسته بزنه اما موفق نشده چون پیچیده اش کرده.اما منکر تلاش و زحمت فیلمساز نمیشم و همینکه در راستای چیزی که بهش ایمان داشته تلاش کرده باارزشه.اما قبول کنید که این امثال فیلمهایی چون چهارچنگولی و دلداده و نصف مال من نصف مال تو و ...هستن که مایه تاسف و شرمساری و تنزل سینمای ایران هستن نه آتش سبز.من تعجب می کنم که چرا اون فیلمهای نازل شمارو به التهاب نمی اندازن اما فیلم آتش سبز اینقدر شما رو برافروخته کرده؟!!

مهدی
سه‌شنبه 17 دي 1387 - 1:51
-16
موافقم مخالفم
 
درباره این که برای نقد مثبت نوشتن، پول می‌گیرم یا نه

... اتفاقاً حرف برنارد شاو هیچ پایه‌ی استدلالی نداره؟ و صرفاً یه شوخی ِ رندانه‌ست؟ و با شوخی و مزاح نمی‌شه استدلال کرد!؟ البته که طبیعیه آدم محترمی مثل اصلانی متوجه مسخره‌بازی ِ یه سری همیشه-دلقک ِ-معرکه نشه؛ دنیای آدمایی مثل اصلانی کجا، دنیای انشاءنویس‌هایی با موضوع سینما که کاری جز مسخره‌بازی بلد نیستن کجا!؟ البته شما به جای انشاء نوشتن در مورد سینما به همین کار مشغول بشین عجالتاً به صواب‌تره؛ به هر حال دست کم این کار رو بلدین! این موضوع پول گرفتن هم توصیه می‌کنم رد نکنین، چون لااقل موقع طرفداری از فیلم‌هایی مثل آواز گنجشک‌ها می‌شه فکر کرد طرف پول گرفته داره طرفداری می‌کنه؛ وگرنه اگر کسی پیدا بشه که پول نگرفته باشه، آواز گنجشک‌ها رو هم دوست داشته باشه، نابغه‌ایه واقعاً در نوع خودش!!! چه برسه اسم خودشم بذاره منتقد!!! راستی مصاحبه‌ی اصلانی مال هفته‌ی پیش نیست، مال سی و هفت روز پیشه. چی شد تازه یادت افتاده واکنش نشون بدی؟ حالا که حرف‌ها پیرامون فیلم خوابیده؟ و چرا جز یادآوری مسخره‌بازی ِ جلسه مطبوعاتی چیزی در چنته نداری؟ این مدت ِ یک ماه و نیمه چرا جرأت نکردی در مورد خود فیلم نقد منفی بنویسی!؟ و آیا مسخره‌بازی ِ جلسه مطبوعاتی برای این نبود که زمانی مجبور نشی در مورد خود فیلم بنویسی؟ به هر حال موقع نوشتن کمی هم حرف حساب باید زد، همه‌اشم که مسخره‌بازی نمی‌شه!

سعید
سه‌شنبه 17 دي 1387 - 2:5
-8
موافقم مخالفم
 
درباره این که برای نقد مثبت نوشتن، پول می‌گیرم یا نه

باید این آقای اصلانی رو دار زد.


سه‌شنبه 17 دي 1387 - 10:30
22
موافقم مخالفم
 
درباره این که برای نقد مثبت نوشتن، پول می‌گیرم یا نه

فیلم آتش سبز خیلی چرند بود .دراین مورد حق با شماست اما اکثر شما منتقدین غیر اخلاقی رفتار می کنید و به جای نقد بر فیلم توهین و تمسخر و...فیلم و سازنده و عوامل فیلم می پردازید

کاظم
سه‌شنبه 17 دي 1387 - 10:47
1
موافقم مخالفم
 
درباره این که برای نقد مثبت نوشتن، پول می‌گیرم یا نه

کلا این یارو مشکل خود کم بینی داره و می خواد با پز روشن فکری جبرانش کنه

من هم مثه چند تا ازین بچه هایی که برنامه ی حسنی رو گوش کردن اون برنامه روگوش کردم

واقعا یه هم چین ادم هایی نباید وارد عرصه ی هنر بشن

بی جنبه و دیوانه و خود کم بین.با یه پز مزخرف روشنفکری

حال ادم به هم می خوره فیلمش و می بینه

فک می کنه اگه چیزی بگه که کسی نفهمه روشنفکره

متاسفم براش

روژان!
سه‌شنبه 17 دي 1387 - 11:59
-3
موافقم مخالفم
 
درباره این که برای نقد مثبت نوشتن، پول می‌گیرم یا نه

عکسهای بی نظیر از بهرام رادان

حتماً به وبلاگ www.rojanradan.blogfa.com سر بزنید

__000000___00000

_0000000000000000

_0000000000000000

__00000000000000

____00000000000

_______00000

_________0

________*__000000___00000

_______*__0000000000000000

______*___0000000000000000

______*____00000000000000

_______*_____00000000000

________*_______00000

_________*________0

_000000___00000___*

0000000000000000___*

0000000000000000____*

_00000000000000_____*

___00000000000_____*

______00000_______*

________0________*

________*__000000___00000

_______*__0000000000000000

______*___0000000000000000

______*____00000000000000

______*______00000000000

_______*________00000

________*_________0

_________*________*

_________*_______*

__________*______*

___________*____*

____________*___*

_____________*__*

______________**

بهترین و زیباترین عکسها از بهرام رادان


سه‌شنبه 17 دي 1387 - 12:12
5
موافقم مخالفم
 
درباره این که برای نقد مثبت نوشتن، پول می‌گیرم یا نه

با سعید موافقم .دارش بزنید

shaghayegh
سه‌شنبه 17 دي 1387 - 18:59
6
موافقم مخالفم
 
درباره این که برای نقد مثبت نوشتن، پول می‌گیرم یا نه
آقای قادری!من نمیدونم واقعا قضیه ی پول گرفتن درست بوده یا نه.هر چند به اونایی که این سوالو پرسیدن جواب ندادین.به هر حال اگه راست باشه معلوم میشه که شما بر اساس منطق که هیچ حتی بر اساس عشق و دلتونم حرف نمی زنید.اگه فیلمو این قدر بد و بی ربط می دونستید چرا اون اول با تهیه کننده تماس گرفتید تا......... شما فقط برای پول کار می کنید؟!؟!؟ یه چیز دیگه!جدا از این که فیلم خوب بوده یا بد شما هر از چند گاه یه بنده خدایی رو پیدا می کنید که بهش گیر بدین! خیابانی....بعد طوسی.و حالا اصلانی!خصوصا که الآن بحث آتش سبز قدیمی شده اما شما تازه یادتون افتاده.

امیر قادری -  چون این سوال چند بار تکرار شده، مجبوریم صراحتا توضیح بدهم که تا به حال هیچ نقد مثبتی را به خاطر یک معامله مالی ننوشته‌ام. پیش از این فکر می‌کردم حتی جدی گرفتن این اتهام هم کار توهین آمیزی است. سعی کردم به بهانه این اتهام درباره مسائل مهم دیگری حرف بزنیم.  اما مثل این که...
بدنام
چهارشنبه 18 دي 1387 - 11:50
0
موافقم مخالفم
 
درباره این که برای نقد مثبت نوشتن، پول می‌گیرم یا نه

مثل اینکه بعضی از کاربران درست متوجه موضوع نشدن و بی دلیل امیر قادری رو به رفتار غیر حرفه ای و احساسی با فیلمساز مورد نظر متهم می کنن. بازی و توهین رو خود آقای اصلانی با گفتن جمله " بعضی ها پول گرفتن" شروع کرده و امیر قادری فقط در مقام دفاع از خود جواب ایشون رو داده...

-

در پایان ضمن تشکر از "برنارد شاو" به اطلاع می رساند که اینجانب قبلا با آقای اصلانی و فیلمشان مشکلی نداشتم اما حالا که گفته هیچکاک مبتذل است رسما با ایشان مشکل دار شدم !

سعید
پنجشنبه 19 دي 1387 - 15:39
0
موافقم مخالفم
 
درباره این که برای نقد مثبت نوشتن، پول می‌گیرم یا نه

اکنون که اهوی قلم(نه)

بدون مقدمه و به دور از(نه)

البته پر واضح و مبرهن(نخیر به ما بی عقلهای دست از فرهنگ

کوتاه مقدمه نویسی نیامده)

سلام امیر خان,در بسیاری عقاید و سلایق(به ویژه درباره سینمای

ایران)با شما موافق نمیباشم.اما ماجرای اتش سبز مرا به نوشتن

این مطلب واداشت.

قبل از نوشتن این یادداشت تفالی زدم به گلستان مولانا(از بس کتاب وزین بود از یکی از دوستان باشگاه خواستم زحمت این کار را برایم بکشد)که در سه مرتبه تفال این ابیات امد:

در دو جهان لطیف و خوش همچو گ((امیر)) ما کجا؟

ابروی او گره نشد گر چه که دید صد خطا

بر سر(( اتش)) تو سوختم و دود نکرد

اب بر اتش تو ریختم و سود نکرد

چه دیدم فیلم شب کامروز مستم

چو مجنونان ز بند عقل جستم

1-با توجه به وضع وخیم و بغرنج اقتصاد جهانی که همه یک ریالی

را در هوا میزنند این چه کاری بود کردی؟هیچ میدونی با این پول

چه کارها که نمیشد کرد؟چند تا dvd به درد خور میشد به ارشیوت

اضافه کنی؟یا یک کمکی به اقتصاد بیمار سینمای ایران میکردی؟

2-در پی وضعیت دردناک اقتصاد جهانی که همه مشکلات از ان سرچشمه میگیرددر فکر تاسیس یک دکان(ببخشید سایت)فرهنگی

هستم.امیر خان شما که توی این بازار(ببخشید زمینه)مجرب هستید,الان فی بازار چنده؟

نقد مثبت-نقد منفی-تکذیب-تعریف-تهمت-تزویر-اجبار و خفت(ازچیزی که متنفری تعریف کنی,فقط به خاطر اقتصاد جهانی)

کلا بهای این خدمات را برایم بنویس.

3-بعد از انتخاب شغل جدیدم(تاسیس سایت فرهنگی)تفالی دیگر زدم به دیوان مولانا که از بس ثقیل بود(مخصوصا جلدش)همون صفحه اول امدکه:

بشنو از نی.................................

من فقط میدونم بش به ترکی میشه پنج(پس ترکها راست میگن مولانا مال اوناست)نو هم که یعنی جدید ,بقی اش را هم چیزی سر در نیاوردم,انشاالله که خوب است.

در اخر امیر خان بگذار برخی گرم از اتش سبزشان باشند,ما هم

اخر یک جای این شب تیره می اویزیم قبای ژنده و کپک زده خود را.

ولی ناقلا این پولهام خوردن نداره ها,به قول مجید در فیلم شرم

خطاب به مش علی بنا(این پولها که میسونی حرومد باشه)

س
پنجشنبه 19 دي 1387 - 19:44
-14
موافقم مخالفم
 
درباره این که برای نقد مثبت نوشتن، پول می‌گیرم یا نه

همچنان که از یکی بیخودی دفاع میکنید و شب و روز عکس و مطلب ازش میزارید

بلدید افرادی رو هم خوب بکوبید

با منتقدین شما موافقم

نازنین
شنبه 21 دي 1387 - 2:22
-16
موافقم مخالفم
 
درباره این که برای نقد مثبت نوشتن، پول می‌گیرم یا نه

اصل سینما بر پایه ی جذابیت بنا شده و اگر فیلمی فاقد جذابیت باشه اصل سینما رو منکر شده این اولین بزرگترین و بدترین عیب فیلم فوق العاده کسالت باره آتش سبز بود

وقتی یک فیلم(گیرم باکلی اهن و تلپ روشنفکرانه ) اونقدر قدرت نداشته باشه که مخاطب رو جذب خودش بکنه یعنی اصلا و اساسا فیلم خوبی نیست .

تصور کنید وارد رستوران بسیار شیک و قشنگ و درجه یک و اسم رسم داری شدید اما غذا چیزی جز یک خورش بیات و بد طعم نیست خب چه کار میکنید خورش مزخرف رو به زور میخورید چون زشته تو همچین رستورانی بگید غذا بد و آشغاله ؟ یا عقیده و نظر خودتون احترام میگذارید و بدون توجه به کلاس رستوران غذا رو پس میزنید و از هیچ احدی هم خجالت نمی کشید؟

راستش میل شماست که خودتون باشید و نگاههای سنگین دیگران رو به جون بخرید یا مدیون خودتون و شرافت اخلاقی و اعتقادی تون بشید به خاطر حماقت همون آدمها و نگاهها کدوم رو انتخاب میکنید؟

آرش
شنبه 21 دي 1387 - 16:41
-5
موافقم مخالفم
 
درباره این که برای نقد مثبت نوشتن، پول می‌گیرم یا نه

چه معلوم آقای قادری که منظورشون شما بوده باشه گه اینقدر جوش آوردید و بد و بیراه می گید.

فرهاد
شنبه 21 دي 1387 - 16:45
4
موافقم مخالفم
 
درباره این که برای نقد مثبت نوشتن، پول می‌گیرم یا نه

نازنین خانم مشکل ماها اینه که همه چیزو تو زرورق می خواهیم ما نسل آماده خوری بار اومدیم که باید هم از دیدن چارچنگولی دچار لذت بی انتها بشیم اصولا نسل ما دیگر قادر به فکر کردن نیست

عابدی
شنبه 21 دي 1387 - 16:49
22
موافقم مخالفم
 
درباره این که برای نقد مثبت نوشتن، پول می‌گیرم یا نه

آقای قادری یک فیلم هرچند هم بد و مزخرف باشد آیا باید به آن صورت که شما و دوستانتان در سینما صحرا عکس العمل نشان دادید مورد تمسخر قرار گیرد که بقیه حاضرین به رفتار شما شک کنند و مسئله تا به اینجا کشیده شود.اصلانی هرچقدر هم که بد باشد به عنوان یک بزرگتر در سینمای ما قابل احترام است پس بیش از این خود را مضحکه عام و خاص نکنید.

شقایق کسرایی
يکشنبه 22 دي 1387 - 13:56
-1
موافقم مخالفم
 
درباره این که برای نقد مثبت نوشتن، پول می‌گیرم یا نه

سلام!من این یادداشتتان را خیلی وقت پیش خواندم!همان موقع که تازه گذاشته بودیدش....آن موقع چیزهایی به نظرم رسید که می خواستم در یک کامنت برایتان بنویسمشان اما به دلایلی نشد!در هر حال کاش می شد نظر ندهم!!!!

خیلی دور خیلی نزدیک را من هم خیلی دوست دارم!دلایلش را نمی نویسم به خاطر وقت!

در ضمن این جمله جالب بود:"روزی روزگاری نویسنده جوانی از جرج برنارد شاو پرسید: «شما برای چی می‌نویسید استاد؟» برنارد شاو جواب داد: «برای یک لقمه نان.» پسره به‌اش برخورد. پس توپید که: «متاسفم. برخلاف شما ما برای فرهنگ می‌نویسیم.» و برنارد شاو گفت: «عیبی ندارد پسرم. هر کدام از ما برای چیزی می‌نویسیم که نداریم.»

راستی!من آتش سبز را ندیده ام!!!(به گمانم از نظرم معلوم است که تا چه حد وقت ندارم!)

اضافه کردن نظر جدید
:             
:        
:  
:       





             

استفاده از مطالب و عكس هاي سايت سينماي ما فقط با ذكر منبع مجاز است | عكس هاي سایت سینمای ما داراي كد اختصاصي ديجيتالي است

كليه حقوق و امتيازات اين سايت متعلق به گروه مطبوعاتي سينماي ما و شركت پويشگران اطلاع رساني تهران ما  است.

مجموعه سايت هاي ما : سينماي ما ، موسيقي ما، تئاترما ، دانش ما، خانواده ما ، تهران ما ، مشهد ما

 سينماي ما : صفحه اصلي :: اخبار :: سينماي جهان :: نقد فيلم :: جشنواره فيلم فجر :: گالري عكس :: سينما در سايت هاي ديگر :: موسسه هاي سينمايي :: تبليغات :: ارتباط با ما
Powered by Tehranema Co. | Copyright 2005-2009, cinemaema.com
Page created in 1.62439417839 seconds.