سينمای ما - مقاله‌ای از جواد طوسی و پاسخ امیر قادری؛ / طوسی: نسل شما باید باور کند که همه ما قافیه را باخته‌ایم/ قادری: عقب ماندن از قافله روز هیچ افتخاری ندارد
سه‌شنبه 20 بهمن 1388 - 5:9

I نظرسنجی I

بهترین فیلم جشنواره 28 را انتخاب کنید




سينماي جهان
من تسلیم شده‌ام
همه چیز با فیلمنامه آغاز می‌شود و به پایان می‌رسد
جورج كلوني این بار واقعا روانه بيمارستان شد
مریل استریپ امسال هم گزینه اصلی اسکار است
جیم شرایدن برای فیلم تازه‌اش دنیل کریگ را انتخاب کرد
سایت‌اند ساند 50 فیلمساز نامتعارف سینما را معرفی كرد
معرفی کامل فیلم «جی آی جو: ظهور کبرا» - حامد مظفری
سال‌هایِ از دست رفته (یادداشت گِئورگ ویلیامسون بر فیلم «تابستان» ترجمه پیمان جوادی)
گفتگویی با استاد ژاپنی انیمیشن جهان به بهانه نمایش فیلم تازه‌اش
قسمت‌های پنجم و ششم «اسپایدرمن» را نویسنده «زودیاک» می‌نویسد
فرار بزرگ (یادداشت برایان لوری –ورایتی- بر مجموعه تلویزیونی «فرار از زندان: فصل اول» ترجمه پیمان جوادی)
معرفی کامل «آدم‌های بامزه» - حامد مظفری


استشهادي براي خدا


  (36 رأي)

گارگردان :
علیرضا امینی
ماجراهای اینترنتی


  (22 رأي)

گارگردان :
حسین قناعت
تنها دوبار زندگی می‌کنیم


  (137 رأي)

گارگردان :
بهنام بهزادی
صداها


  (93 رأي)

گارگردان :
فرزاد موتمن
محاكمه در خيابان


  (322 رأي)

گارگردان :
مسعود کیمیایی
آقای هفت رنگ


  (71 رأي)

گارگردان :
شهرام شاه حسینی
نیش و زنبور


  (99 رأي)

گارگردان :
حميدرضا صلاحمند
کتاب قانون


  (349 رأي)

گارگردان :
مازیار میری
دو خواهر


  (1343 رأي)

گارگردان :
محمد بانکی



مقاله‌ای از جواد طوسی و پاسخ امیر قادری؛
طوسی: نسل شما باید باور کند که همه ما قافیه را باخته‌ایم/ قادری: عقب ماندن از قافله روز هیچ افتخاری ندارد
طوسی: نسل شما باید باور کند که همه ما قافیه را باخته‌ایم/ قادری:  عقب ماندن از قافله روز هیچ افتخاری ندارد


سینمای ما - جواد طوسی چندی قبل در یادداشتی در روزنامه فرهنگ آشتی، پاسخی به مقاله امیر قادری با عنوان «قیصرهای عصر گوگل» داد. در این جا مقاله طوسی و پاسخ دوباره قادری را می‌خوانید:


 


اصل مقاله جواد طوسی: «بلا روزگاریه عصر گوگل»


« سالی دیگر بدون علی حاتمی، پاییزی گم شده در ابر و غبار... . در کجای این شهر سربی بی‌ترحم می‌شود سراغ تو و آدمهایت را گرفت؟ خودت غربتت را خوب حس می‌کنی. اون حرف «قیصر» یادته که می‌گفت «دیگه تو این دوره زمونه کسی حوصله قصه گوش دادنو نداره»؟... . قصه‌های تو چه ربطی به این دنیای باقالی به چند من داره؟ خودت در فیلم «حسن کچل» بازی را با «یکی بود یکی نبود» شروع کردی. اون موقع وقتی می‌خواستی ما را به دنیای فانتزی و پرخیالت راه بدی تا با حسن کچل و چل‌گیس بُر بخوریم، نقالت حسرت گذشته‌های پاک و زلال را می‌خورد. حالا ما چی بگیم که داریم حسرت آن دوره روایت‌پردازی تو را می‌خوریم؟ هروقت که دلم می‌گیره سری به «طوقی»ت می‌زنم و توی ذهن خیالپردازم پرش می‌دم. می‌دونم اون برای سیدمرتضی شگون نداشت و مرگشو رقم زد. اما کار ماها و زندگی‌مون دیگه از شگون داشتن و نداشتن گذشته و بز بیاری همین‌جوری داره برامون رج می‌زنه. دیگه تو این اوضاع «قمر در عقرب»، پیش خودت می‌گی «بی‌خیال شگون و طوقیتو هوا کن». تقدیر محتوم سیدمرتضای تو که ریشه در سنت داشت، اون آویزون شدن از بادگیر زیر گذر بود. صورت خونین او را بعدا در فیلم «کندو» هم دیدم و فهمیدم شق‌القمر اجرای کنشمندانه در دل سنت، باز همون صورت خونی و بدون آش و لاشه... . حالا حکایت ماست که انگار یک‌چیزی‌مون می‌شه و در این طی طریق عجیب و بی‌سروشکل از سنت به مدرنیته‌ای که دور افتادن از هم و بیگانگی و کلاف سردرگم بودن را نصیبمون کرده، داریم هرز می‌پریم و اصلا حرف همدیگر را نمی‌فهمیم. علی‌آقا! اون زمان لااقل وقتی که می‌گفتی «ف» طرفت تا خود «فرحزاد» رو می‌خوند اما الان وقتی صادقانه و بی‌شیله‌پیله درد دل می‌کنی و از یک معضل و بحران عمیق تاریخی اجتماعی حرف می‌زنی، طرفت بل می‌گیره و این تخلیه کردن صادقانه تو را به حساب نقطه ضعفت می‌گذاره و فاتحانه بالای سرت می‌شینه و با کینه و نفرت براندازت می‌کنه. راستش علی‌آقا! این «قیصرهای عصر گوگل» یا تو باغ نیستن یا خودشون را به کوچه علی چپ زدن. به‌قول اون مسافرخونه‌چی فیلم «دندان مار»: «من می‌گم آواره اون می‌گه راج کاپور»... اگه از دید اونا ما سوراخ‌دعا را گم کردیم، پس یکی از این رفقای ما چه معجونیه که دکترای «حقوق خصوصی» داره و به‌خاطر شغلش که توی امور تجاری و دعاوی و قراردادهای بین‌المللی است، یه پاش اینجاست و یه پاش خارج و نشستن پشت کامپیوتر و ایمیل و رفتن تو سایت‌ها جزء واجبات کارش است. او خوش لباسه و اغلب کراوات می‌زنه و آدم کتاب خونیه و بیشتر فیلمهای روز را می‌بینه. اما همین آدم اگه هردو سه شب یک‌بار فیلم «طوقی» تو را نبینه و با بعضی صحنه‌هاش توی خلوت خودش گریه نکنه، خوابش نمی‌بره و با فیلمهایی مثل «قیصر» و «داش‌آکل» و «سوته‌دلان» و «گوزنها» شارژ می‌شه... . جرم ما از دید «قیصرهای عصر گوگل»، عتیقه بودن و گذشته بازیه...‌، پس این رفیق شفیق ما که از نظر «Up-to-date» بودن مو لای درزش نمی‌ره، چرا اینقدر گذشته‌بازه؟ این وضعیت را (با دوز کم و زیاد) خیلی از هم‌نسلای من و نسل‌های قبل و بعد از من که اتفاقا پشت به این جامعه نکردند و دارند زندگی‌شان را می‌کنند و با تکنولوژی و ابزار مدرنیته سر جنگ و ناسازگاری ندارند، ممکن است داشته باشند. از خسرو دهقان و بهزاد رحیمیان و امید روحانی و ملک‌منصور اقصی و جهانبخش نورایی بگیر تا هوشنگ گلمکانی و احمد طالبی‌نژاد و شاپور عظیمی و شهرام جعفری‌نژاد و حمیدرضا صدر و علی معلم و احمد امینی و... از نسل جدید محسن آزرم و کریم نیکونظر و آرش خوشخو و خسرو نقیبی و علی میرمیرانی و بابک غفوری‌آذر و... . چرا اونا این برخورد نزدیکشان با کامپیوتر و لپ‌تاپ و سایت و گوگل و ایمیل و فیلم دیدن و موسیقی کلاسیک و سنتی و جاز و... منطقی و از نوع سوم است ولی بعضی از «قیصرهای عصر گوگل» فقط دوست دارند ادا دربیاورند و تیکه بیندازند و میاندار مجلس و وکیل‌مدافع هم‌نسلانشان باشند؟ آیا پیاده شدن و باهم این مسیر صعب‌العبور و پردست‌انداز را سروته کردن، عیبی دارد و چیزی از ما کم می‌شود؟ می‌دونم علی‌آقا! حسابی شاکی شدی و داری می‌گی اینا چه ربطی به من سوته‌دل داره؟ اما راستش تو بهانه خوبی برای مقایسه گذشته و حال و آسیب‌شناسی این زمونه زبان‌نفهم هستی. علی‌آقا! الان هرکی یک‌جوری داره خودشو گول می‌زنه...، یکی داره کولی می‌ده و یکی داره کولی می‌گیره و یکی خوب داره نقش بازی می‌کنه و یکی هم که آدم این زمونه نیست داره کارش به جنون کشیده می‌شه... مجیدآقای ظروفچی تو را گاهی در گوشه و کنار این شهر غبار گرفته می‌بینیم که داره با خودش حرف می‌زنه و یکهو عصیان می‌کنه و به زمین و زمان بدوبیراه می‌گه. مجیدای این زمونه خیلی بی‌کس‌وکارند. دیگه نه حبیب آقایی دارن، نه اقدسی که به او دل ببندند... . علی‌آقا! هیچ خبر داری عده‌ای دارند کم‌کاری‌هاشون را با وجه‌المصالحه قرار دادن جبران می‌کنند و تو را الگویی برای «سینمای ملی» که علم کردند، قرار می‌دن. علی‌آقا! خودت خوب قبول داری که همه ما توی هر سن‌وسال و با هر نگاه عقب‌مونده و امروزی، نیاز داریم با آدمهای بی‌تکلف تو، گاهی وقتها دمخور و محشور بشیم. حسن کچل تو، آسید مرتضای فیلم «طوقی»، آقای خاوری فیلم «خواستگار» و آقا مجید و آقا حبیب ظروفچی و فخرالزمان فیلم «سوته‌دلان»، ستارخان و باقرخان تو و امیر کبیر و ملیجک سلطان صاحبقران، رضای خوشنویس و طاهرخوش‌الحان و حاجی واشنگتن و بروبچه‌های جدا افتاده فیلم «مادر»، همه می‌توانند نقطه اقتدای خوبی برای دوپینگ کردن و تسکین یافتن باشند. قصه‌های تو و روایت‌پردازی و کلام موزون منحصربه‌فردت و قالب نمایشی آثارت و غم نهفته در آنها محمل و بهانه خوبی برای فاصله گرفتن از این دنیای خشک و زمخت و بی‌رنگ و پر از ریاست. دمت گرم و سرت خوش باد که این آثار پرخاطره را برای ما به یادگار گذاشتی و خودت رفتی که این روزها را نبینی، روزهایی که این اواخر با آتش گرفتن سینمای خودت همراه بود. راستی علی‌آقا! برای اینکه پایان این مصیبت‌نامه Happyend باشه وبه سیاه‌نمایی متهم نشم، یک التماس دعا دارم. دعا کن این «قیصرهای عصر گوگل» دست از این سیاه‌کاری‌ها و بچه‌بازی‌ها بردارن و حالی‌شون بشه که همه‌مون یک‌جور قافیه را باختیم و این بازی برنده‌ای نداره و خیلی وقته که رستم از شاهنومه رفته... . »


 


و حالا  پاسخ امیر قادری: «ما آزموده‌ایم در این شهر بخت خویش...»×


«خوشحال‌ام که به ما گفتید «بچه» و «سیاه‌کار»، چون اصلا خوشحال شدم که پاسخ آن مقاله «قیصر عصر گوگل» را در سرمقاله چند روز پیش روزنامه فرهنگ آشتی دادید آقای طوسی. این طوری می‌توانیم بحث را ادامه بدهیم. تا درباره معضلی حرف بزنم که به نظرم مشکل اغلب روشنفکرهای این سرزمین است. حالا فرصتی دست داده تا به این نکته اشاره کنم که آن چه درباره جهانی سازی و آزادی اطلاعات نوشتم، درباره آن جمله معرکه بنیان‌ گذار گوگل که: «جهان آینده سرزنش‌مان خواهد کرد که در یک لحظه به تمام اطلاعات جهان دسترسی نداشتیم»، ارتباط چندانی به روشن کردن کامپیوتر و ایمیل چک کردن که شما درباره آن دوست‌تان گفته‌اید ندارد. این که آن آقا «وکیل بین‌المللی» است به جای خود محترم و محفوظ، اما برای حضور تاثیر گذار در قرن بیست و یک‌، ما و شما و کشورمان به ذهن‌های آزادتر و بازتر و مولدتری نیاز دارد و این چندان ربطی به این ندارد که دوست شما اهل مسافرت است یا بلد است ای‌میل چک کند یا نه. در چنین شرایطی راست‌اش فکر می‌کنم دیگر چندان جالب نباشد که ابتدای همه مقالات‌مان، مثل همین مقاله «بلا روزگار عصر گوگل»‌تان، درباره سیاهی دنیا و به آخر رسیدن عمر و شهر بی‌ترحم صحبت کنیم. برعکس آن چه شما تصور می‌کنید، این حرف‌ها اعتراض مورد نیاز امروز ما نیست. چون اصلا اعتراض نیست. یک جور شانه خالی کردن روشنفکرانه است. همان طور که انتهای مقاله‌تان هم از ما می‌خواهید باور کنیم همه چیز از بین رفته و به قول خودتان شاهنامه دیگر رستمی ندارد. به نظرتان این یک تناقض نیست که از آرمان خواهی شروع می‌کنید و هیچ انگاری می‌رسید؟ مستقیم گفته‌اید که دل‌تان می‌خواهد ما هم بنشینیم ور دل خودتان تا با هم غصه بخوریم و از گردش روزگار گله کنیم و عوض این که به خودمان و کمبودها و عقده‌های‌مان برسیم، یک بار دیگر تکرار کنیم: «بلا روزگاریه عاشقیت.» و باز تکرار و تکرار. می‌گویید دنیا تیره و تار و گرفتار و خراب و ویران است، که نتیجه‌ منطقی‌اش می‌شود این که هیچ کاری نکنید. که تلاشی برای ساختن و آباد کردن (که زحمت دارد و قاعدتا باید از خودمان شروع شود) نکنید. که همه چیز را به گردن دیگران بیندازید و از زمانه گله کنید. این طوری خودتان محفوظ و پاک و مطهر می‌مانید. عوض‌اش تمام مشکلات را حواله می‌دهید به یک دیو محو و مبهم که حالا اسم‌اش را می‌شود گذاشت: روزگار، یا زمانه، یا شرایط اجتماعی و سیاسی. این است که مجبور نیستید چیزی تولید کنیمد، چیزی بسازید، خودتان را کامل کنید و قدمی به جلو بردارید. به جای ان تبدیل می‌شوید به آدم‌هایی که عاشق شده‌اند و از دنیا می‌خواهند که هزینه عاشق شدن‌شان را بپردازند. این طوری مدام به حال خودتان دل می‌سوزانیم، خودمان را لوس می‌کنیم و تا دنیا دنیاست نمی‌توانیم روی پای خودمان بایستیم. پس در دنیای کودکانه‌ای باقی می‌مانیم که ساکنان‌اش شاید لذت معصومیت اجباری و تحمیلی‌شان را ببرند، اما باید گوشه‌ای بنشینند و نگاه کنند که بقیه دنیا را برای‌شان بسازند. همان دنیایی که به دلیل همین تفکر کمترین نقش را در ساختن‌اش داشته‌اید، و شاید به همین دلیل مدام باید بنشینید و از سرتا پایش عیب بگیرید و از ما هم بخواهید که در بازی شما شرکت کنیم و باور کنیم که... این که در مسیر چنین پیشرفتی چه بلایی سر احساساتی که سال‌هاست به آن‌ها خو کرده‌ایم، می‌آید البته یک بحث دیگر است. امیدوارم هر چه زودتر فرصتی پیش بیاید تا درباره‌اش بنویسم. خودم هنوز به پاسخ این سوال نرسیده‌ام که چطور می‌شود بین این شرایط پیچیده و احساسات قدیمی پیوند و تعادل برقرار کرد. جواب این سوال به اندازه همه تجربه‌های روزمره‌مان است. که در مسیرش زخمی می‌شویم و گاهی می‌میریم. اما همین است که هست و کاری‌اش هم نمی‌شود کرد. علی حاتمی هم که به بهانه بزرگداشت او یادداشت نوشته‌اید و به ما گفته‌اید بچه و سیاه‌کار، اتفاقا این شرایط متناقض را به بهترین شکلی درک کرده بود. این شمایید که یک وجه جهان او را گرفته‌اید و مدام در آن می‌دمید. ماجرای عاشقان خسته و خونین جانی که از زمین و زمان گله می‌کنند. حاتمی این را می‌دید و قبول‌اش داشت و با لذت روایت‌اش می‌کرد، که بخشی از وجود خودش بود. (و بخشی از وجود ما هم هست که با مجید ناکام و طاهر عاشق زندگی‌ها کرده‌ایم و می‌کنیم)اما در عین حال هنرمند روزآمدی به حساب می‌آمد (و البته می‌آید) که هم می‌کوشید تاریخ گذشته‌اش را حفظ کند، هم به یک جور فرم ایرانی در هنر شکل بدهد، و هم جا به جا ریش قومی که به بهانه عاشقیت تا این حد از تمدن و فرهنگ روز دنیا فاصله گرفته‌اند، و به جایش گوشه‌ای می‌نشینند و به حال خودشان دل می‌سوزانند (خیلی می‌بخشید) بخندد. «اجتماع خواب» و «جماعت چرتی» هزاردستان که یادتان نرفته و همه قربانیان فیلم دلشدگان را، از امین تارخ مجنون یار تا حمید جبلی مدهوش فرهنگ آن سوی آب. و از همه جالب‌تر و مشخص‌تر و واضح‌تر حاجی واشنگتن عاشق که رفته بود غرب و دست و پایش بسته بود و مدام باید کاغذ می‌نوشت برای خانواده‌اش و برای قبله عالم. و برای خودش دل می‌سوزاند و از روزگار نزارش می‌گفت. این بحث ادامه دارد آقای طوسی، چون فقط که شما نیست. این طرز فکر دامن‌گیری است در کشور ما. خلاصه کنم آن چه گفتم. که اگر درباره انسان‌هایی با فکرهای باز و بی‌شیله پیله در عصر آزادسازی اطلاعات حرف می‌زنم، انسانی که تلاش می‌کند یاد بگیرد جلوی چیزی را نگیرد و راه کسی را نبندد، این ربطی به کامپیوتر روشن کردن و ای‌میل چک کردن و در گوگل سرچ کردن ندارد. بحث‌ام سر تفکری است که مثل شما اسم آدم‌ها را ردیف می‌کند، از امید روحانی عزیزتا آرش خوش‌خو نازنین، تا یار جمع کند و حلقه و دایره و مجمع. تا نترسد. تا یادش نیاید که با این طرز تفکر چه قدر تنهاست و نفهمد که همین طرز فکر قبیله‌ای است که باعث شده در چنین عصری این قدر از قافله عقب بماند. هر چند که می‌دانم – و بارها نوشته‌اید – که به این عقب ماندن از قافله افتخار هم می‌کنید. »----------------------------------------------------------------------- × دواچی «سوته‌دلان» در لحظه غریبی این شعر را برای حبیب ظروفچی عاشق ناکام می‌خواند.


 



منبع خبر : فرهنگ آشتی
جمعه,22 آذر 1387 - 14:15:53

اين مطلب را براي يک دوست بفرستيد صفحه مناسب براي چاپگر
آرشيو
اخبار مرتبط:

نظرات


جمعه 22 آذر 1387 - 15:17
17
موافقم مخالفم
 
طوسی: نسل شما باید باور کند که همه ما قافیه را باخته‌ایم/ قادری: عقب ماندن از قافله روز هیچ افتخاری ندارد

بی خیال باباااااا این ماجرا جالبیش به اینه که دست نخورده همینجوری بمونه . . . هر چی این بحث ادامه پیدا کنه نه تنها به نتیجه ای نمی رسید بلکه ممکنه بی مفهومم بشه . در ضمن آقا قادری این آقا جواد طوسی خاطرش خیلی واسمون عزیزه .گفتم حواست باشه D:

سرپیکو
جمعه 22 آذر 1387 - 17:32
13
موافقم مخالفم
 
طوسی: نسل شما باید باور کند که همه ما قافیه را باخته‌ایم/ قادری: عقب ماندن از قافله روز هیچ افتخاری ندارد

آقای طوسی و تبلیغ برای گوگل!

shaghayegh
جمعه 22 آذر 1387 - 18:30
19
موافقم مخالفم
 
طوسی: نسل شما باید باور کند که همه ما قافیه را باخته‌ایم/ قادری: عقب ماندن از قافله روز هیچ افتخاری ندارد

من یه نسل سومی ام و با این حال نوشته ی آقای طوسی رو کاملا درک میکنم.......همه چیزو گفته و نیازی نیست که من درباره ی احساسم در مورد این مدرنیته ی بی در و پیکر حرف بزنم.در ضمن خیلی خوبه که آقای طوسی بدون توجه به حرفای دیگران که ممکنه اونو متحجر بدونن حرفشو میزنه.همین قابل تحسینه.دلیل نمیشه چون همه دنباله روی یه راهی شدن آدمم خودشو تو اون راه بندازه.

آقای قادری من خیلی از نوشته هاتونو قبول دارم اما شما نماینده ی نسل ما نیستی.

رضا عليپور متعلم
شنبه 23 آذر 1387 - 2:52
2
موافقم مخالفم
 
طوسی: نسل شما باید باور کند که همه ما قافیه را باخته‌ایم/ قادری: عقب ماندن از قافله روز هیچ افتخاری ندارد

يك - نمي دانم چرا اين كل كل قلمي " جواد طوسي " و " امير قادري " مرا بي اختيار ياد جدال قلمي " پرويز دوائي " و

" هوشنگ كاووسي " و يكي دو " هوشنگ " ديگر بر سر فيلم هائي چون " قيصر " و " رضا مو توري " و غيره مي اندازد با اين تفاوت كه " امير خان قادري " اصلا و ابدا بدش نمي آيد " دوائي " معاصر و يا حداقل مشابه و طرح ژ نر يك اش باشد ولي عمرا اگر بتواند. نوشته ها ي " دوائي " ( چه موافق اش باشيم و چه مخالف ) صاف و خالص بوده و هست(شبيه خود و زندگي اش ) و نه ادا و تظاهر به قصد و نيت سري توي سرها در آوردن از اين قبيل .

رضا عليپور متعلم
شنبه 23 آذر 1387 - 3:33
-1
موافقم مخالفم
 
طوسی: نسل شما باید باور کند که همه ما قافیه را باخته‌ایم/ قادری: عقب ماندن از قافله روز هیچ افتخاری ندارد

دو - جمله ي بنيان گذار " گوگل " نه تنها معركه نيست كه بي ربط هم هست .اصلا چه لزومي دارد كه در يك لحظه به تمامي اطلاعات جهان دسترسي داشته باشيم و بدانيم كه مثلا همين چند لحظه پيش زني در " چچن اينگوش " شش قلو زائيده است ؟! بگذار جهان آينده ما را از اين بابت سرزنش بكند! به نظر بنده داشتن و دسترسي به اطلاعات ( آن هم در زمينه هاي مورد علاقه مان ) مهم و لازم است و لي كافي نيست. آنچه كه اهميت دارد بررسي و تحليل اطلاعات است. چيزي كه متاسفانه نسل اندر نسل از آن غفلت كرده و مي كنيم و به احتمال قريب به يقين خواهيم كرد و به تبع آن در هيچ زمينه اي صاحب ديدگاه و جهان بيني خاص خود نخواهيم شد .

علیرضا
شنبه 23 آذر 1387 - 11:27
-11
موافقم مخالفم
 
طوسی: نسل شما باید باور کند که همه ما قافیه را باخته‌ایم/ قادری: عقب ماندن از قافله روز هیچ افتخاری ندارد

امیر جان مرسی از نوشته ات لطفا ادامه بده ایشون فکر می کنند چون

استاد بزرگشون دیگه چشمه خلاقیتش خشکیده و قیصر نمی سازه ما

باید بریم در سینما رو تخته کنیم و از هیچ فیلمی تو دنیا لذت نبریم چون

استاد خسته است ما هم باید باشیم.

اتفاقا نوشته های پرویز دوایی دیگه الان دیگه شاید یه حس خوب باشه

اما نوشته های تو هم بازتابنده شرایط ماست هم منعکس کننده درون

پر شور و نا آرام نسل ما.لطفا ادامه بده تا این ها نخوان ما رو هم با خودشون پایین بکشند

مهدی
شنبه 23 آذر 1387 - 16:22
1
موافقم مخالفم
 
طوسی: نسل شما باید باور کند که همه ما قافیه را باخته‌ایم/ قادری: عقب ماندن از قافله روز هیچ افتخاری ندارد

اینم باز از همون ادا اطوارهای امیر قادری که هر چند وقت یکبار لازم داره تا خودشو تافته ای جدا بافته نشون بده، مطمئنم نیستم چقدر به حرفایی که میزنه خودش اعتقاد داشته باشه. تو تماشاگران هم یک بار با ابراهیم افشار کل کل نوشتاری داشت که به گمانم باخت چون خالص نیست تو نوشته هاش ریا دیده میشه.

سعيد
شنبه 23 آذر 1387 - 16:31
-19
موافقم مخالفم
 
طوسی: نسل شما باید باور کند که همه ما قافیه را باخته‌ایم/ قادری: عقب ماندن از قافله روز هیچ افتخاری ندارد

امير قادري چيزي نداره كه بخواد پشتشو به اون تكيه بده ........... يه مشت حرف بي حساب .

داره سو استفاده ميكنه از تريبونهاي رايگاني كه در اختيارشه ..... واسه خصومت هاي شخصي .

شخصيت امير قادري همونيه كه واسه سربازهاي جمعه نوشت و كيميايي بعدش هم را جع به حكم نوشت و مسعود كيميايي

سهند
شنبه 23 آذر 1387 - 18:54
4
موافقم مخالفم
 
طوسی: نسل شما باید باور کند که همه ما قافیه را باخته‌ایم/ قادری: عقب ماندن از قافله روز هیچ افتخاری ندارد

امیر جان چرا شما خودتو نماینده ی نسل ما می دونی؟

kami
شنبه 23 آذر 1387 - 20:22
1
موافقم مخالفم
 
طوسی: نسل شما باید باور کند که همه ما قافیه را باخته‌ایم/ قادری: عقب ماندن از قافله روز هیچ افتخاری ندارد

بزای امیر قادری خیلی عزیز :

جانا سخن از زبان ما می گوئی . هر چند زبان من به این رسائی دُر نمی باراند ولی اصل حرف درست و مغز کلام همان است که باید باشد .

ممنون امیر عزیز

ستاري
شنبه 23 آذر 1387 - 21:16
16
موافقم مخالفم
 
طوسی: نسل شما باید باور کند که همه ما قافیه را باخته‌ایم/ قادری: عقب ماندن از قافله روز هیچ افتخاری ندارد

تو اينور جوب (جوي) من اونور جوب (جوي) !!!!

آقاي طوسي و قادري آنچه پيداست را پنهان نكنيم !نسل امروز همانقدر ايراد دارد كه نسل ديروز !!! وقتي آقاي طوسي عاشق يك مشت لات و چاقو كش و كفترباز ميشه و اينارو سنت و فرهنگ ميدونه و متاسفانه علي حاتمي را هم به آنها مي چسباند جاي تعجب نيست ! آنها كه صوفيگري و دم غنيمته را بعنوان عرفان توي پاچه مردم كردن امروز بايد بهره و نتيجه شو در آقاي طوسي ببينند و اينهايي كه مانند شما (آقاي قادري ) ديروز و امروز را يكجا انكار كرده اند و مي كنند ، بايد بدانند كه تمام اينها حاصل جفت شماست ! روشنفكر نه كسي را متهم ميكند و نه براي كسي تيغ مجازي و يا چاقوي دسته سپيد زنجان مي كشد و اصلا روشنفكر را چه باين كارها !؟ بهتره هر دوي شما يك نگاهي به صادق هدايت بيندازيد تا همه چيز دستگيرتان بشود ! وقتي كساني مانند آقاي طوسي دلشون براي سيد گوزنها كه با چاقو يك محله را مي بسته تا مردانگي اش را نشان بدهدتنگ ميشود و مانند آن چريك دزد عاشق سيد ميشود جاي گله نيست ! نسل امروز هم چنان گرفتار بوف كور شده كه همه چيز يا در نظرش وهم است و يا مانند خوابي در بيداري !!!! و همينجاست كه ناگهان كسي را قطعه قطعه كرده و در چمداني جا ميدهد و بعد افسارش بدست پيرمرد خنزر پنزري ميافتد !!!! نيرنگستان هدايت را بخوانيم خيلي چيزها دستگيرمان ميشود ! ما مملو از اين نيرنگستان هستيم و بهمين خاطر گاهي خود را نزد دعا نويس و رمال و فالگير مي يابيم و گاهي هم بياد كافه نادري و كافه هاي فرانسه كه هرگز نه تاريخچه آنها را ميدانيم و نه علت پيدايشان را مي فهميم ، دچار ميشويم !

روشنفكري مانند كارگرداني نيست كه با سه بار آسيستاني رخ بدهد !!! هر چند كه كارگرداني هم اين نيست كه رخ ميدهد ف كارگرداني دو نوع است يكي شغل افراد ميشود و از آن نان ميخورد و يك كارگردان هم سهراب شهيد ثالث ميشود و در غربت چنان گم ميشود كه انسان دلش پاره پاره خواهد شد ! روشنفكر سپهري بودو در هيچ كجاي زندگي اين فرد نمي بيني براي كسي تكليف تعيين كرده باشد ... مانند سارتر و مانند زولا كه متهم ميكند هر كسي را كه كسي را با گناه و بيگناه بكام مرگ ببرد ! گوزن ها فيلم خوبي است ولي من هرگز آرزو نكردم نه سيد باشم و نه آن چريك دزد دو پهلو !!! در تاريخ روشنفكري جهان نه سيد يافت ميشود و نه آن چريك و نه آدمهاي سفر سنگ و نه كمال الملك !!! كمال الملك آقاي حاتمي هم آرزوي جنبش روشنفكري نيست ! بعيد ميدونم كسي علاقه اي به سيدمترضي طوقي داشته باشد حتي علي حاتمي ! آدمهاي داستان ها و فيلم ها روياي مردم نيست بخصوص جماعت روشنفكر ! چيزي كه آقاي طوسي را و شما را به اينجا كشيده نه قيصرهاي گوگل است و نه آن چيزهايي كه آقاي طوسي قلم فرسايي كرده است ! مشكل همه ما سانسور است كه اجازه نميدهد آقاي طوسي با فيلم هاي مورد علاقه اش جان بگيرد و شما نيز به همچنين ! يادمان نرود روشنفكر ، روشنفكر است و من جز چند نفر كه متاسفانه همگي فوت كرده اند كسي را نيافتم كه امروز از او نام ببرم چون هيچ روشنفكري نان را به روز نمي خورد ! بدون اغراق مي گويم اگر نوشته هاي شما دو نفر را براي روشنفكران غرب (نميگويم واقعي) چون روشنفكر ، روشنفكر است و جعلي ندارد ! اگر نوشته هاي شما را براي يك روشنفكر غربي ترجمه بكنند مطمئنا از فرهنگ لغات روانشناسي دو لغت مناسب پيدا ميكرد و نوشته هاي شما را به آن دو اصطلاح علمي ربط ميداد ! من اينكار را نمي كنم !!! فقط در آخر يكي از جملات شما را (آقاي قادري ) در يكي از نوشته هايتان در همين سايت جلب ميكنم . نوشته بوديد : تصميم گرفته ام ديگر كسي را مسخره نكنم !!!! در مورد آقاي طوسي هم چيزي نمي گويم ايشان در جايي فريز شده اند و تا يخش باز نشود و سيد و آن چريك گوزنها و آدمهاي سفرسنگ و طوقي و كندو را در روزگار امروز نبيند ، چيزي بايشان نميشود گفت !!!! ايشان بدنبال قهرمان هايي نظير همانهايي كه نام برده مي گردد و من او را فقط حواله ميدهم به ديالوگي كه برشت براي گاليله نوشته : بيچاره ملتي كه به قهرمان نياز دارد !!!! هر چند كه آدمهاي مورد علاقه آقاي طوسي به هيچ قهرماني شبيه نيستند و بيشتر به انگل هاي اجتماعي ميمانند !

نگاهي به كتابهاي دكتر ساعدي و صادق هدايت بياندازيد مه چيز حل خواهد شد ! در حال حاضر در كشورمان كسي مانند اينها را در روزگار امروز سراغ ندارم وگرنه آدرسشان را مي نوشتم و درد همينجاست !!!! قهرمانان شما قيصر هستند چه گوگلي و چه آنهايي كه آقاي طوسي با يادشان نشئه ميشود و درد همينجاست كه شما هنوز بدنبال قيصر هستيد و اين پسوند و پيشوند نام و وجود شما شده در گذشته و آينده و چه چيزي تاسف بار تر اين كه كسي نام قهرمانش چه در گذشته و چه در حال با پيشوند و پسوند قيصر همراه باشد !!!؟؟؟؟ مگر فردوسي ، دهخداو .... چه اشكالي دارند ... قديمي هستند ؟؟؟ يا نكنه چون فردوسي مدايح بي صله نوشته نگران هستيد و او را مكروه مي دانيد ؟؟؟ از نظر من اشكالي ندارد كمي در عصر حاضر يا معاصر و خيابانهايش قدم بزنيد.... روشنفكران بي آزار ولي شكوفا و پويا در خواهيد يافت ! آنها نه براي كسي چاقو مي كشند و نه محله اي را مي بندند و نه كسي را به تمسخر مي گيرند ! از سهراب سخن مي گويم ، سپهري !

Shahyar
يکشنبه 24 آذر 1387 - 2:18
-3
موافقم مخالفم
 
طوسی: نسل شما باید باور کند که همه ما قافیه را باخته‌ایم/ قادری: عقب ماندن از قافله روز هیچ افتخاری ندارد

Well-done Aghay-e Ghaderi.

رضا عليپور متعلم
دوشنبه 25 آذر 1387 - 1:54
4
موافقم مخالفم
 
طوسی: نسل شما باید باور کند که همه ما قافیه را باخته‌ایم/ قادری: عقب ماندن از قافله روز هیچ افتخاری ندارد

با اينكه كم و بيش هم نسل آقاي " جواد طوسي " هستم ولي آب ام با ايشان چندان توي يك جوب نمي رود ( به دليل دوستي

خاله خرس وارشان با " مسعود كيميايي " و حمايت بي چون و چرا و تعصب آلود از فيلم هاي اش ) . گو اينكه نظر چندان مساعدي نسبت به فيلم " رئيس " نداشته و به صراحت ابرازش كرده اند. ولي كيست كه نداند هيچ وقت خدا با يك گل بهار نشده و

نمي شود ! شايد دليل اصلي نگارش نقد كمي تا قسمتي منفي در باره ي " رئيس " چيزي نبوده و نيست جز رنجش ايشان از فيلمساز ( بلافاصله پس از نمايش فيلم مستند گونه ي

" آقاي كيميايي " ) كه شرح اش در اين مقال نمي گنجد .

با احترام : رضا عليپور متعلم ( يكي از تهيه كننگان فيلم هاي

" شايد وقتي ديگر " و " بخاطر همه چيز " ) .

سيد آريا قريشي
دوشنبه 25 آذر 1387 - 10:33
0
موافقم مخالفم
 
طوسی: نسل شما باید باور کند که همه ما قافیه را باخته‌ایم/ قادری: عقب ماندن از قافله روز هیچ افتخاری ندارد

من كه نمي فهمم آقاي طوسي چرا اين طوري حرف مي زنه؟ اين كه كسي با فيلم قيصر و امثال اون حال مي كنه و شبها باهاش گريه مي كنه و... به هيچ وجه چيز بدي نيست. خيلي هم خوبه. مشكل اينه كه چرا يه عده اي همه چيز رو تموم شده مي بينن؟ آيا آقاي طوسي فكر مي كنن كه نسل خودشون خيلي شاهكار بوده و نسل ما پر از مشكل؟ ايشون بايد بدونن كه نسل جديد چيزي از نسل گذشته كمتر نداره. ولي دوره و زمونه عوض شده. اين نسل ديگه اون نسل قيصر و گوزنها نيست. اين نسل دقيقاً همون "قيصر عصر گوگل" هست. هم نوستالژيهاي قيصرگونه ي خودشو داره (البته نه به اون شكل كه آقاي طوسي فكر مي كنن و انتظار دارن) و هم با تأمل داره از تكنولوژي جديد استفاده مي كنه. عشق به قيصر منافاتي با استفاده از ابزارهاي نوين نداره. ولي ظاهراً آقاي طوسي انتظار دارن هنوز با كلاه شاپو تو خيابونا راه بريم و چاقوي ضامن دار زير گلوي هر كس و ناكسي بذاريم! البته نقدي بر ايشون نيست كه خود ما هم يه روزي همين مشكل رو پيدا مي كنيم. نسل به نسل اوضاع داره عوض مي شه...فقط اميدوارم وقتي ما هم در تقابل با نسل بعدي اين مشكل رو پيدا كرديم، مشكل رو به طور كامل به نسل بعدي مرتبط ندونيم و يه كم به خودمون هم بينديشيم.

شقایق کسرایی
سه‌شنبه 26 آذر 1387 - 18:21
-15
موافقم مخالفم
 
طوسی: نسل شما باید باور کند که همه ما قافیه را باخته‌ایم/ قادری: عقب ماندن از قافله روز هیچ افتخاری ندارد

نمی دانم باید طرف کدامتان را بگیرم!چون با بخشی از حرف های هر کدامتان موافقم.(هرچند عقیده ی فعلی من بیشتر شبیه آقای طوسی است اما شما هم بخش هایی از حرف هایتان درست بود آقای قادری!)

اما درهرحال هرکسی اجازه دارد عقاید خودش را داشته باشد و بهتر است این بحث را زیاد ادامه ندهید!آقای طوسی حق دارد گذشته باز باشد!(آقای قادری!مثل اینکه خیلی بهتان برخورده که آقای طوسی به شما گفته بچه و سیاه کار!چون این را بارها در نوشته تان تکرار کرده اید...)

علی علوی
سه‌شنبه 17 دي 1387 - 23:45
32
موافقم مخالفم
 
طوسی: نسل شما باید باور کند که همه ما قافیه را باخته‌ایم/ قادری: عقب ماندن از قافله روز هیچ افتخاری ندارد

آدمهای دوران آقای طوسی از جنس دیگری بودند چرا که زمانه زمانه دیگری بود. دوران آرمان گرایی ((سوسیالیستی)) تمام جوانان دنیا را تحت تاثیر قرار داده بود. آدمهای آرمان گرا، آدمهای احساساتی هستند. کلیه آن آرمانها از صنه روزگار و تاریخ پاک شد. الان دوران آدمهای واقع بین است که کمتر احساساتی می شوند. آدمهایی که دیگر بدنبال سوپر قهرمان نمی گردند تا "تغییر" بوجود بیاورد. اینان بدنبال اشکال جدید "ارتباط"اند تا از طریق آن خود مردم با بوجود آوردن گروههای مجازی و اینترنت "تغییر" را بوجود بیاورند. مثل آقای باراک اوباما رئیس جمهور منتخب آمریکا که از طریق مردم عادی و از طریق اینترنت بیشترین پول را برای هزینه های انتخاباتی خود جمع آوری کرد. بنابراین فناوری های جدید به نوع موجودیت ما در این برهه شکل می دهند و در آینده هم فیلمهای ما متاثر از نوع جدید موجودیت جدید ما خواهد بود. در ایران هم اینترنت، نسل جدیدی از روشنفکرها را درست کرده و می کند که هیچ شباهتی با نسل قبل ندارند اما کماکان کمک به درک زمانه می کنند و شاید به اشکال جدید به فکر "تغییر" .

آرمان طوسي
پنجشنبه 17 بهمن 1387 - 21:33
10
موافقم مخالفم
 
طوسی: نسل شما باید باور کند که همه ما قافیه را باخته‌ایم/ قادری: عقب ماندن از قافله روز هیچ افتخاری ندارد

با سلام خدمت همه مسافران دنياي مجازي علي الخصصوص خدمت آقاي قادري و جواد طوسي ،در ابتداي امر بايد بگم كه من اين مقاله را به فال نيك گرفته و اين مهم را مقدمه اي بر مبحث ها و مطالب گسترده تر ميدانم . اميدوارم كه جواد طوسي كه افتخاري براي من و اكثر دوستاران اهل ادبيات و سينما هستند ،پايدار و جاويدان باشند . من به عنوان يك وب لاگ نويس و فعال عصر اطلاعات، پديده عصر ديجيتال را ظهور سيماي جديد از زندگي انسان ميدانم و اميدوارم با فرهنگ سازي هزچه بيشر در اين معقوله بتوانيم راه دنياي سايبر را براي استعدادهاي ايراني هموارتر سازيم/ آرمان طوسي

اضافه کردن نظر جدید
:             
:        
:  
:       





             

استفاده از مطالب و عكس هاي سايت سينماي ما فقط با ذكر منبع مجاز است | عكس هاي سایت سینمای ما داراي كد اختصاصي ديجيتالي است

كليه حقوق و امتيازات اين سايت متعلق به گروه مطبوعاتي سينماي ما و شركت پويشگران اطلاع رساني تهران ما  است.

مجموعه سايت هاي ما : سينماي ما ، موسيقي ما، تئاترما ، دانش ما، خانواده ما ، تهران ما ، مشهد ما

 سينماي ما : صفحه اصلي :: اخبار :: سينماي جهان :: نقد فيلم :: جشنواره فيلم فجر :: گالري عكس :: سينما در سايت هاي ديگر :: موسسه هاي سينمايي :: تبليغات :: ارتباط با ما
Powered by Tehranema Co. | Copyright 2005-2009, cinemaema.com
Page created in 1.46321797371 seconds.