سينمای ما - گزارش رونمایی کتاب پرویز دوایی :"امشب در سینما ستاره" / هنوز انرژی داریم
شنبه 17 بهمن 1388 - 19:12

I نظرسنجی I

بهترین فیلم جشنواره 28 را انتخاب کنید




سينماي جهان
من تسلیم شده‌ام
همه چیز با فیلمنامه آغاز می‌شود و به پایان می‌رسد
جورج كلوني این بار واقعا روانه بيمارستان شد
مریل استریپ امسال هم گزینه اصلی اسکار است
جیم شرایدن برای فیلم تازه‌اش دنیل کریگ را انتخاب کرد
سایت‌اند ساند 50 فیلمساز نامتعارف سینما را معرفی كرد
معرفی کامل فیلم «جی آی جو: ظهور کبرا» - حامد مظفری
سال‌هایِ از دست رفته (یادداشت گِئورگ ویلیامسون بر فیلم «تابستان» ترجمه پیمان جوادی)
گفتگویی با استاد ژاپنی انیمیشن جهان به بهانه نمایش فیلم تازه‌اش
قسمت‌های پنجم و ششم «اسپایدرمن» را نویسنده «زودیاک» می‌نویسد
فرار بزرگ (یادداشت برایان لوری –ورایتی- بر مجموعه تلویزیونی «فرار از زندان: فصل اول» ترجمه پیمان جوادی)
معرفی کامل «آدم‌های بامزه» - حامد مظفری


استشهادي براي خدا


  (35 رأي)

گارگردان :
علیرضا امینی
ماجراهای اینترنتی


  (22 رأي)

گارگردان :
حسین قناعت
تنها دوبار زندگی می‌کنیم


  (134 رأي)

گارگردان :
بهنام بهزادی
صداها


  (93 رأي)

گارگردان :
فرزاد موتمن
محاكمه در خيابان


  (321 رأي)

گارگردان :
مسعود کیمیایی
آقای هفت رنگ


  (71 رأي)

گارگردان :
شهرام شاه حسینی
نیش و زنبور


  (98 رأي)

گارگردان :
حميدرضا صلاحمند
کتاب قانون


  (346 رأي)

گارگردان :
مازیار میری
دو خواهر


  (1340 رأي)

گارگردان :
محمد بانکی



گزارش رونمایی کتاب پرویز دوایی :"امشب در سینما ستاره"
هنوز انرژی داریم
هنوز انرژی داریم


سینمای ما - صوفیا نصرالهی: چند صباحی است که در نوشته ها و گزارش ها و نقدهایمان دائما از فضای فرهنگی شکایت می کنیم. ناراحتیم اما ناراحتیمان فقط برای این نیست که چرا فیلم خوبی اکران نمی شود یا کتاب جذابی منتشر نمی شود که ما را به وجد بیاورد و انرژیمان را زیاد کند. بیشتر ناراحتیم که چرا بی حوصله شده ایم. چرا جمع هایمان از هم پاشیده و دور هم نمی نشینیم تا فیلم ببینیم یا درباره همان کتاب هایی که با هم بحث و گفت و گو کنیم که پیش تر زندگیمان را دگرگون کرده بودند. در چنین حال و اوضاعی خبر می رسد که نویسنده محبوب ما، پرویز دوایی، باز هم از راه دور برایمان هدیه ای به ارمغان آورده است. آن هایی که سنشان به نقدهای سینمایی دور پرویز دوایی قد نمی دهد، او را از طریق کتاب هایش خوب می شناسند. باغ، بازگشت یکه سوار، ایستگاه آبشار، سبزپری و بلوار دل های شکسته برای نسل ما که دوایی را ندیده بود اما عاشق گشت و گذار در روزگاران دور و استشمام عطر اقاقی ها بود و معنی عشق را خوب می فهمید، داستان های عاشقانه دوایی(این عشق در داستان های دوایی خیلی کلی تر از عاشق دخترهمسایه شدن است! عشق به محله و نانوایی و کوچه و شهر و وطن است) پلی بود برای حس کردن آن دوره و روزگار که برای ما عطر غریب اما دوست داشتنی داشت.
و حالا دوایی کتاب جدیدی نوشته باز هم با یک اسم ساده دوست داشتنی :"امشب در سینما ستاره". این بار هم انتشارات خوب و عزیز روزنه کار( که برای ما دوستداران سینما اسمش در کنار فیلم های عمرمان قرار می گیرد و به گردنمان خیلی حق دارد) کتاب دوایی را منتشر کرده است. اما مهم تر از کتاب دوایی جشن دیشب به بهانه رونمایی کتاب دوایی و به خاطر بزرگداشت وی بود. جشنی که در فرهنگسرای هنر برگزار شد و متولی آن دوستان انتشارات روزنه کار، محمد مهدی فخری زاده و بهزاد رحیمیان عزیز، بودند. و عباس یاری و ماهنامه فیلم هم در برپایی جشن کمک کرده بودند. دیشب اکثر نام های بزرگ حوزه نقد و مطبوعات –چه در این سال ها و چه در سال های دورتر- دور هم گرد آمده بودند تا از مردی بگویند که با وجود سال ها دوری از وطن هنوز برای همه نسل ها عزیز و محترم و دوست داشتنی است و این همه سال دوری نه ما را از او و نه او را از ما و وطنش ذره ای دور نکرده است. حتی از سینماگران هم کسانی چون بهمن فرمان آرا و محسن امیریوسفی و سیامک شایقی و برخی دیگر در سالن حضور داشتند و این یعنی دوایی فقط برای نویسنده ها و مطبوعاتی ها عزیز و آشنا نیست. خیلی ها هستند که با داستان ها( و یا آن طور که هوشنگ گلمکانی می گوید نوشته های او) زندگی ها کرده اند.
روی صحنه هیچ چیز نبود به جز یک میز بلند و میکروفون و یک پوستر تمام قد از پرویز دوایی. مطمئنم اگر خود دوایی هم بود خوشحال می شد که یزرگداشتش در سالنی برگزار می شود که سالن سینما هم به حساب می آید و روی سن آن پرده بزرگ است که خودنمایی می کند. پرده ای که در ابتدای مراسم ما را میهمان فیلمی کرد که عزیز ساعتی و میثم مولایی ساخته بودند. فیلمی از خیابان محبوب دوایی و ما: لاله زار و منتخبی از فیلم های محبوب دوایی که در نوشته هایش همیشه عیش خود را از دیدن ان فیلم ها با ما تقسیم کرده است: تارزان، ریوبراوو، سرگیجه، پسر بچه چاپلین، شین، دزد دریایی سرخپوش، شاهین دریا، رابین هود.... فیلم ساعتی همه را سرخوش کرد. بعد جهانبخش نورایی که اجرای برنامه دیشب را قبول کرده بود، روی صحنه آمد. کمی از دوایی و تاثیرش گفت و بعد از یکی از قدیمی ترین نویسندگان و دوستان دوایی دعوت کرد که روی سن برود: جمشید ارجمند. ارجمند از خاطراتش با دوایی صحبت کرد و بعد هم بخش هایی از یکی از نامه های دوایی را که برای او فرستاده بودف قرائت کرد. نامه های دوایی که دیشب همه اذعان داشتند کم از نقدها و کتاب هایش ندارد و هر کس یکی از این نامه ها را داشته باشد ان را چون گنجی حفظ می کند. متاسفانه وقت برنامه اجازه نمی داد که مهمان ها زیاد صحبت کنند. به خصوص که همه ان ها از دوایی خاطرات و حرف های زیادی داشتند. بعد از ارجمند نوبت به یکی از قدیمی ترین روزنامه نگاران ایران رسید که اگر اسم خودش را نشنیده باشید، حتما با اسم مجله اش آشنا هستید. دکتر بهزادی مدیرمسئول و سردبیر مجله "سپید و سیاه". همان مجله ای که قبل از انقلاب، دوایی سال ها در آن نقد سینمایی می نوشت و به گفته خود بهزادی نقد های دوایی چنان جایگاهی داشتند که خیلی ها می گفتند سپید و سیاه تنها مجله ای است که باید آن را از آخر ورق زد چون بهترین مطالبش(همان بخش سینمایی) آخر ان چاپ می شود. او دلیل رفتن دوایی از مجله را سانسور و اختناق بیش از اندازه در سال های آخر رژیم شاهنشاهی عنوان می کند. سخنران بعدی احمدرضا احمدی نازنین بود. مثل همیشه شوخ طبع و شیرین زبان. و اول از همه هم گفت که ان شوخی در مورد مجله سپید و سیاه کار پرویز نوری بوده است.(که مسافرت بود و دیشب جایش خالی!). احمدرضا احمدی هم از خاطراتش با دوایی و در کانون گفت و بعد هم اشاره کرد که دوایی یکی از کسانی است که در کنار افرادی چون کیمیایی، احمدی بسیاری از اشعارش و حتی یکی از کتاب هایش را به او تقدیم کرده است. پایان بخش سخنان احمدی شعری بود که برای پرویز دوایی سروده بود و با صدای گرمش برای ما خواند تا لذتمان از حضور احمدی در این مراسم کامل شود. ابراهیم حیقیقی از طراحان و گرافیست های مشهور و از همکاران پرویز دوایی در کانون نفر بعدی بود که از همکاری اش با دوایی سخن گفت. او درباره مفهوم نوستالژی در نوشته های دوایی هم حرف زد.
بعد نوبت به سردبیری رسید که توانسته بود بعد از سال ها دوباره پای دوایی را به مطبوعات ایران باز کند و ما را مدیون خودش بکند: هوشنگ گلمکانی. گلمکانی از سال های قبل حرف زد. از محمد رضا اعلامی که با فیلم "نقطه ضعف" به جشنواره کارلووی واری رفته بود و با سوغاتی خوبی برگشته بود: آدرس پرویز دوایی. گلمکانی برای دوایی نامه می نویسد و بالاخره دوایی را راضی می کند تا برای ماهنامه فیلم بنویسد. هرچند دوایی همچنان از نقد نوشتن سرباز می زند اما گلمکانی راه دیگری می یابد و آن هم نوشتن بهاریه است. و این طوری می شود که اولین بهاریه دوایی بعد از انقلاب نوروز 1366 در ماهنامه فیلم چاپ می شود. گلمکانی از ترجمه های دوایی هم برایمان می گوید. ترجمه هایی که قرار بوده بدون نام چاپ شود و خود گلمکانی برای او نام مستعار " پروین دوامی" را برگزیده بوده که با " پرویز دوایی" هم آهنگ باشد و بعدها هم خود دوایی نام مستعار "پیمان دوستدار" را برای خودش انتخاب می کند. حالا که چند سال است متاسفانه با هیچ کدام از این نام ها، ترجمه ای از دوایی نمی خوانیم. گلمکانی از دوایی می گوید و دست آخر بغض گلویش را می گیرد. احساسات صادقانه و خالصانه گلمکانی به همه ما سرایت می کند و برای چند لحظه همه مان آن قدر دلتنگ دوایی می شویم که انگار رفیق جندین و چند ساله مان تازه می خواهد ترکمان کند. از نسل جوان مهدی یزدانی خرم درباره دوایی و نوشته هایش صحبت می کند. از دل بستگی نسل جوان به دوایی می گوید. و این که در روزگار نوجوانی وقتی تازه شروع به داستان نویسی کرده بود، دوایی را کاملا اتفاقی کشف می کند و بعد هم در روزنامه شرق با همراهی محسن آزرم و امیر قادری ویژه نامه ای برای پرویز دوایی منتشر می کنند. که بازتاب های مثبت زیادی داشته و یکی از کسانی که بلافاصله بعد از چاپ این صفحه زنگ زده گلی امامی بوده است. یزدانی خرم می گوید که روایی در نوشته هایش تن به رئالیسم و قواعد روزمره نمی دهد و این برایش یک هویت روایی به وجود آورده که استمرار آن فوق العاده است و در روزگاری که همه داستان نویس های ما به سمت انتزاع می رفته اند، دوایی به همراه گلی ترقی و جعفر مدرس صادقی تنها کسانی بودند که از جغرافی ا و شهر می نوشته اند. سخنران دیگر مراسم مسعود کیمیایی بود که متاسفانه به دلیل بیماری نتوانسته بود در مراسم حضور پیدا کند و یادداشت او را جواد طوسی برای حضار قرائت کرد.
بعد از سخنرانی ها قسمت هایی از مستند "تینار" پخش شد. این همان مستندی است که هوشنگ گلمکانی برای دوایی برده بوده و چنان تاثیری روی دوایی گذاشته که روزه نقد ننوشتن خود را شکسته و برای ماهنامه فیلم نقدی درباره آن فرستاده که گمانم در شماره 386 ماهنامه فیلم یا همان حدود هم چاپ شد. مهدی منیری کارگردان "تینار" هم چند جمله ای بعد از نمایش فیلمش صحبت کرد و آرزو کرد که ای کاش دوایی نسخه خوب فیلم را دیده بود.
مراسم تمام شد و بعد هم پذیرایی گرم و صمیمانه بود. دوستان دوایی با تمام وجود و با همه ی احساسشان از دوایی حرف زدند و دوستداران دوایی هم با همه روح و قلبشان لذت بردند. بهزاد رحیمیان و محمدمهدی فخری زاده و عباس یاری و همه حضار و سخنرانان تلاش کردند تا شبی برای بزرگداشت مردی دور هم باشیم که هنوز هم چاپ کتابی از او همه مان را بر سر شوق می آورد و بردن نامش باعث می شود که صندلی های سالن دیشب پر از جمعیت شود. از در فرهنگسرا که بیرون امدیم، انرژی حاصل از این دور هم جمع شدن گرممان می کرد. این انرژی را هنوز هم بعد از 24 ساعت احساس می کنیم. منتظر جلسه بعدی و دور هم جمع شدن بعدی هستیم تا از چیزهایی که دوست داریم بگوییم و خوش باشیم.
گزارش را با یک جمله از کتاب ایستگاه آبشار دوایی تمام می کنم که همه مان بارها خوانده ایم و با خودمان تکرارش کرده ایم و از همین جمله انرژی کارهای بزرگ را گرفته ایم. به هر حال ما هم می خواهیم در عیش این بزرگداشت شریک باشیم:
نمی توانید آزارم کنید
نه، دیگر نمی توانید آزارم کنید
کسی را که رویایی چون من داشته است...

عکس: حمید برزگر


منبع خبر : سينماي ما
دوشنبه,9 دی 1387 - 4:52:19

اين مطلب را براي يک دوست بفرستيد صفحه مناسب براي چاپگر
آرشيو
اخبار مرتبط:

نظرات

اضافه کردن نظر جدید
:             
:        
:  
:       





             

استفاده از مطالب و عكس هاي سايت سينماي ما فقط با ذكر منبع مجاز است | عكس هاي سایت سینمای ما داراي كد اختصاصي ديجيتالي است

كليه حقوق و امتيازات اين سايت متعلق به گروه مطبوعاتي سينماي ما و شركت پويشگران اطلاع رساني تهران ما  است.

مجموعه سايت هاي ما : سينماي ما ، موسيقي ما، تئاترما ، دانش ما، خانواده ما ، تهران ما ، مشهد ما

 سينماي ما : صفحه اصلي :: اخبار :: سينماي جهان :: نقد فيلم :: جشنواره فيلم فجر :: گالري عكس :: سينما در سايت هاي ديگر :: موسسه هاي سينمايي :: تبليغات :: ارتباط با ما
Powered by Tehranema Co. | Copyright 2005-2009, cinemaema.com
Page created in 1.08588218689 seconds.