سينمای ما - حاشيه‌اي بر چند خبر هفته اخير؛ / چرا حضور محمد مطيع در راديو با استقبال شايسته‌اي رو به رو نشد؟
جمعه 16 بهمن 1388 - 14:33

I نظرسنجی I

بهترین فیلم جشنواره 28 را انتخاب کنید




سينماي جهان
من تسلیم شده‌ام
همه چیز با فیلمنامه آغاز می‌شود و به پایان می‌رسد
جورج كلوني این بار واقعا روانه بيمارستان شد
مریل استریپ امسال هم گزینه اصلی اسکار است
جیم شرایدن برای فیلم تازه‌اش دنیل کریگ را انتخاب کرد
سایت‌اند ساند 50 فیلمساز نامتعارف سینما را معرفی كرد
معرفی کامل فیلم «جی آی جو: ظهور کبرا» - حامد مظفری
سال‌هایِ از دست رفته (یادداشت گِئورگ ویلیامسون بر فیلم «تابستان» ترجمه پیمان جوادی)
گفتگویی با استاد ژاپنی انیمیشن جهان به بهانه نمایش فیلم تازه‌اش
قسمت‌های پنجم و ششم «اسپایدرمن» را نویسنده «زودیاک» می‌نویسد
فرار بزرگ (یادداشت برایان لوری –ورایتی- بر مجموعه تلویزیونی «فرار از زندان: فصل اول» ترجمه پیمان جوادی)
معرفی کامل «آدم‌های بامزه» - حامد مظفری


استشهادي براي خدا


  (35 رأي)

گارگردان :
علیرضا امینی
ماجراهای اینترنتی


  (22 رأي)

گارگردان :
حسین قناعت
تنها دوبار زندگی می‌کنیم


  (134 رأي)

گارگردان :
بهنام بهزادی
صداها


  (93 رأي)

گارگردان :
فرزاد موتمن
محاكمه در خيابان


  (320 رأي)

گارگردان :
مسعود کیمیایی
آقای هفت رنگ


  (69 رأي)

گارگردان :
شهرام شاه حسینی
نیش و زنبور


  (98 رأي)

گارگردان :
حميدرضا صلاحمند
کتاب قانون


  (345 رأي)

گارگردان :
مازیار میری
دو خواهر


  (1337 رأي)

گارگردان :
محمد بانکی



حاشيه‌اي بر چند خبر هفته اخير؛
چرا حضور محمد مطيع در راديو با استقبال شايسته‌اي رو به رو نشد؟
چرا حضور محمد مطيع در راديو با استقبال شايسته‌اي رو به رو نشد؟


سينماي ما - آرمين ابراهيمي: 1- برای من، به عنوان یک مخاطب که هنر را تقریبا پیگیرانه دنبال می کند بسیار جای عجب بود که چرا بعد از خبر مسرت بخشی که راجع به حضور هنرمند بزرگ و نازنین «محمد مطیع» پخش شد کم ترین واکنشی، آنطور که در خورد چنین موضوعی ست، از جانب علاقه مندان و هنردوستان که بایست به هنر و ستاره گان آن به دیده ی تحسین بنگرند و بیش از انسان های عادی و فارغ بال به آن توجه کنند منتشر نشد. و جالب آن که عینا همین برخورد را از جانب دوستان و همکاران ام که غالبا یا خودشان دست در تولید آثار هنری دارند یا از طرفداران پا قرص عوالم هنری هستند دریافت کردم. برای من، که از شیفته گان بازی اٌستادی چون محمد مطیع هستم و تمام آثار این بزرگ –آن ها را که بر روی نگاتیو ضبط شده اند نه نمایش ها- را بارها و بارها به تماشا نشسته ام و پلان به پلان شان را از حفظ هستم، بسیار عجیب بود که چطور ده نفر در این جماعت پٌر مدعای عصبی پیدا نشد که نسبت به این خبر –و آن دیدار رادیویی- یک واکنش کوچک و مختصر بروز بدهد و هر چه کم و گذرا و هر چه نه در حد و اندازه های چنان انسان سبز و ویژه یی یک پیام و یاد به جا بگذارد. برایم تکرار شد «مخاطبان» آدم هایی هستند اهل جنجال های پوچ و حاشیه ها و زردی ها –همانطور که اهل «نود»!- و آدم هایی هستند که به ساده گی بزرگان شان و پایه های –محدود و اندک- اصیل هنرشان را به فراموشی می سپارند و البته این موضوع برایم بسیار بی اهمیت است، چون خون دل خوردن برای مٌشتی حیوان –از این لفظ مرنجید، زیرا هیچ لفط بدی نیست. استعاره یی ست از موجودی زنده که فاقد احساسات و شعور و منطق است و تنها محدود به موجودات چهار پا نمی باشد- کاری بس عبس و بی نتیجه است. به خودم تبریک گفتم و خرسند شدم از این که هنوز تمام و کمال دل و روح به بی تفاوتی سپرده ام. گفتم آن آثار را بارها و بارها دیده ام و از برم؟ خیلی وقت ها پیش می آید، که جذابیت و ماندگاری یک اثر را بایست جایی جٌز از عناصر اصلی آن جستجو کرد. من هم آن آثار را شاید نه به دلیل زیبایی نداشته خودشان، که بیشتر به دلیل بازیگران شان دوست دارم. «رضا هف خط» ساخته «حسین ترابی» برای من یکی از خاطره انگیز ترین فیلم هاست، فیلم فارسی بدی است، زاویه و زیبایی و از این حرف ها ندارد، اما برای من، تماشای «ممل» با بازی مطیع نازنین چنان دل انگیز است که فیلم را با یک گونی فیلم تئوریک و مهمل که این روزها ساخته می شود و مثلا هم «فیلمفارسی» نیست عوض نمی کنم. در «کلاغ» اثر «بیضایی» نقش مطیع آن آخرها، نقش هفتم و هشتم است، اما برای من که فیلم را دوست ندارم قوت قلب و مایه ی انرژی است تا بتوانم فیلم را به آخر برسانم. «وکیل اول» را دوست ندارم و حتا اسم کارگردانش را هم درست یادم نیست، اما تمام سکانس های حضور مطیع را می توانم چشم بسته بازخوانی کنم. تمام سکانس های بازی درخشان او در «افسانه سلطان و شبان» –که به اثر بالینی ما تبدیل شده بود- را می توانم بازخوانی کنم. این یک عشق محض کور به یک هنرمند نیست. مثل آن هایی که عاشق ستاره گان شکسته یی نظیر «فردین» شدند یا آن هایی که همین حالا عاشق هزار بار بدتر از اویند؛ عاشق لمپن هایی که به زور و ضرب برچسب بازیگر و آکتور به خودشان چسبانده اند و در آثار مبتذل جاری شلنگ تخته می اندازند. عشق من به مطیع از بازی های خوب و درست او می آید. از بازی های بازیگری که می توانست با کمی اقبال در این سرزمین بی اقبالِ بی ستاره تبدیل به یکی از مهم ترین بازیگران ایرانی بشود. گرچه شد. گرچه هست. این مهم نیست که کسی ندید و کسی نفهمید و به قول مشهور انگار نه خانی آمد و نه رفت، مهم این است که هنر مام پر عاطفه ی گشاده بالی ست که فرزندان راستین اش را تا دهر به جان محفوظ و گرامی می دارد، و زیستن و زنده ماندن هنرمند در هنر را عشق است. اٌمید آن که حالا که مطیع به کشور بازگشته است و دارد فعالیت هایش را شروع می کند و گویی در سریالی هم بازی کرده، ما کمی به خودمان بیاییم، و با همایت از هنرمندی چنین که لحظاتی ناب و شور آور در سینمای ایران ثبت کرده و در اوج بحران بازیگر و بازی خوب نقش های جاندار و پٌر مایه از خودش باقی گذاشته است، دلیلی باشیم بر بازی های بیشتر و وسیع تر او.

2- دوشنبه روز گذشته از شبکه دوم سیما یک عدد مستندی پخش شد از پشت صحنه ی «آواز گنجشک ها» ساخته ی «مجید مجیدی» -که قرار است به عنوان شوخی در مراسم اٌسکار امسال شرکت کند- به نام «کابوس یک رویا» به کارگردانی «محمدعلی فارسی»، که این مستند/پشت صحنه می تواند در مقام یک جور دست انداختن خیلی درجه یک از محیط هنری پیرامون فیلمسازان ایرانی به حساب بیاید. ما مطلقا نمی دانیم که این سبک خاص از روی مقصود خاصی به وجود آمده و در اثر مشهود است یا بر حسب غفلتی از فاق نظرگاه سازنده گان این مجموعه جسته است، خٌلاصه، هر چه هست و هر چه بوده در نتیجه بیننده گان آشنا را حسابی می خنداند و به احتمال زیاد بیننده گان خارجی و غریبه اش را با درجه ی ثقیل و ابتدایی زنده گی هنری ما آشنا می سازد. می توانیم برای نمونه به نریشن بامزه ی فیلم اشاره کنیم که با آن لحن مخصوص گوینده اش –که بیشتر در برنامه خردسالان به کار می رود- در لحظات خاصی به تعبیرهای جالبی دامن می زند، همراه با قطع هایی از طغیان کردن خشم فیلمساز بیش از اندازه بزرگ ما، همراه با بٌرش هایی از بازیگران خردسال مجموعه که از سر و شانه ی هنرمند بیش از اندازه بزرگ ما بالا می روند و او را می بوسند و لٌپ اش را می کِشند و در این اوقات هم گوینده اشاره می کند که رابطه ی خوب فیلمساز با بچه ها ید طولایی در کارنامه ی او دارد و بعد بیننده شک می کند که نکند پشت این همه ماچ و لبخند یک مقدار ریا و چیزهای جعلی وجود دارد؟... سبک مستند در ارائه ی مسائل پشت صحنه ی یک فیلم که قرار است به عنوان نماینده ی یک کشور در یکی از مهم ترین جشنواره های سینمایی سال شرکت کند طوری ابتدایی و در جهت معکوس هدف است که شاید برای بیننده ی ایرانی چندان عجیب و بی سابقه نباشد اما ممکن است مخاطبان خارج نشین را که یحتمل گول ظاهر اثر اصلی را خورده اند کمی دلزده کند. چون می بیند که همه چیز آنقدرها هم که فکر می کرده جدی نیست.

3- ماهنامه ی اینترنتی «آدم برفی ها» به سرپرستی دکتر «رضا کاظمی» از این ماه و از این شماره با تغییرات اساسی در ظاهر و محتوا و رسالت و در شیوه ی نوین با حفظ بخش ماهنامه اش به پایگاه ارائه خبرهای روز سینما و ادبیات تبدیل می شود. ویژه گی عمده ی این مجموعه گسترده گی موضوعات و عدم محدودیت اش در منابع هنری است. به همین دلیل می توان از نقاشی و موسیقی و فلسفه نیز در ابعاد جهانی در کنار موضوعات اصلی این مجموعه یعنی سینما و ادبیات سراغ گرفت. کادر تحریریه ی این پایگاه به زودی کامل می شود و به استمرار می توان توقع یکی از منابع اطلاع رسانی خوب اینترنتی را از آن داشت.

4- دارم به این فکر می کنم که «مختارنامه» کی قرار است تمام بشود و بنشینیم گرم و آسوده توی مبل هایمان و تماشایش کنیم.



منبع خبر : سينماي ما
چهارشنبه,1 آبان 1387 - 3:16:58

اين مطلب را براي يک دوست بفرستيد صفحه مناسب براي چاپگر
آرشيو
اخبار مرتبط:

نظرات

یک روزنامه نگار
چهارشنبه 1 آبان 1387 - 12:54
2
موافقم مخالفم
 

من درست نمیشناسم شما رو اقایی که با حرمت و برکت هیچ نسبتی نداری و البته که از این بابت اصلا متاسف نیستم جواب دادن به مطالب متعفنت هم جز بیهوده صرف کردن وقت برای ادمی که قطعا وجودش و علایقش کوچکترین تاثیری در گردش چرخ این عالم نداره نمیدونم (در حالی که فیلمسازی چون حاتمی کیا و فرزند عزیزش که کلوخ انداز بدبختی چون تو مذبوحانه سعی در انکارش داشت این طور نیست که بهروز افخمی خوب این را فهمیده بود و سید مرتضی اوینی که قطعا سینما را بهتر از من وتو فهمیده بود) اما اینها را گفتم که بگویم عاقبت فقدان نگاه معرفتی و در عین حال فنی عدم توجه به چرایی پدیده ها که حاصل ذهن تنبل و شکل گرفته بر سخیفترین مبناها به لحاظ معرفتی و عدم فلسفیدن اصولی و صحیح درباره پدیده ها که بیماری هنوز و همیشه ما ایرانی هاست سبب شده که عرصه های فوق العاده حساس و میشود گفت خطرناک مرتبط با اندیشه و احساس و بهتر بگویم شکل دهنده به انها در دستان حقیر بنجل های به قول استادی درجه چندمی چون این نویسنده غیر محترمی بیفتد که از فرصت کوچکی که برای نشخوار کردن کلمات نصیبش شده در جهت خود نمایی های به غایت خاله زنکی(ای وای به حال مخاطب این روزگار) بهره ببرد ای وای به حال مخاطب امروزی

فرامرز
چهارشنبه 1 آبان 1387 - 16:54
1
موافقم مخالفم
 

در مورد اون مستند با شما موافقم.

امید صیادی
چهارشنبه 1 آبان 1387 - 22:11
1
موافقم مخالفم
 

نقد و نظر من ترسناک بود که نمایشش داده نشد ؟!

سعيدفروهر دبي
چهارشنبه 1 آبان 1387 - 23:29
1
موافقم مخالفم
 

محمد مطيع بازيگر ارزنده تياتر است بازيهاى درخشان او در افسانه سلطان وشبان و هزاردستان فراموش ناشدنى است خوشحالم از تو يادى كرديد

ا.رُستنی
پنجشنبه 2 آبان 1387 - 9:6
3
موافقم مخالفم
 

عبس، عباس کیارستمی می خواستی بگی؟ حاجی اهل هنر و این قدر بی هنر؟

گفتی حیوان فحش نیست، کافر همه را به کیش خود پندارد، این عبس جای تقدیر داشت.

حرفاتم برو وسط یه پارک بشین با هنرشناسان دوستان صاحب فضلت گفتمان کن.

فقط یادوت باشه آخر آیان ماه امتحان املا دارین.....

ا.رُستنی
پنجشنبه 2 آبان 1387 - 9:16
0
موافقم مخالفم
 

جناب سینمای ما سلام.

چرا اینقدر کوچک شده ای؟

چهره های جدید خوب هستند اما هنوز ادبیات شبه سیاسی را یاد نگرفته و به هجو قالب می سرایاند این ابراهیمی که نخواستم الفاظ خودش را برای خودش بکار ببرم، کارگردان بزرگ یا کوچک، تو شاهد احمدلو در پشت صحنه ی کاغذ بی خط را می خواهی؟ یا تبریزی و یک تکه نانش را، همین مانده هرکسی حرف بزند، در ایران همه حرف می زنند، راجه به همه چی، تو اگر منتقدی راجع بع یک ژانر می توانی نظر بدهی و مابقی را در حد سلیقه، راجع به گویندگی، مستند، برخورد جوامع بین الممل، راجع به رادیو، ایران دیگه هر کس هفتا سر داره، به قول ناجی تو باغ کندلوس، تو ایران اگه بیکار باشی میگیرنت می برن یه جا استخدامت می کنن و ....

رضوان
شنبه 4 آبان 1387 - 19:49
1
موافقم مخالفم
 

وای خوشحالم از اینکه جناب مطیع سالم هستند بنظر من جای ایشون در عرصه هنر واقعا خالی بود.

احسان كياني
يکشنبه 5 آبان 1387 - 20:4
0
موافقم مخالفم
 

با سلام

آرمين ابراهيمي چطوري؟ پس از شاهكار قبلي ات به گمان خودت

خواستي جواب آن كامنت ها را با فحش و ناسزا بدهي؟

حالا خالي شدي؟ حالا ارضا شدي؟

اين فحاشي تو در اينترنت واقعا بي سابقه بود.

از تو خواهش براي مدتي اين سايت و حتي وبلاگ خودت را هم

بي خيال شوي ومدتي در تنهايي به خودت فكر كني كه چه

بلايي داره به سرت مياد.درضمن از اعماق جان براي محمد مطيع

عزيز كه طرفداري مثل تو دارد متاسفم و فكر ميكنم ايشان پس از

خواندن اين نوشته ات دوباره از ايران بروند.واقعا واقعا واقعا واقعا

براي اين سايت و امير قادري متاسفم.

اضافه کردن نظر جدید
:             
:        
:  
:       





             

استفاده از مطالب و عكس هاي سايت سينماي ما فقط با ذكر منبع مجاز است | عكس هاي سایت سینمای ما داراي كد اختصاصي ديجيتالي است

كليه حقوق و امتيازات اين سايت متعلق به گروه مطبوعاتي سينماي ما و شركت پويشگران اطلاع رساني تهران ما  است.

مجموعه سايت هاي ما : سينماي ما ، موسيقي ما، تئاترما ، دانش ما، خانواده ما ، تهران ما ، مشهد ما

 سينماي ما : صفحه اصلي :: اخبار :: سينماي جهان :: نقد فيلم :: جشنواره فيلم فجر :: گالري عكس :: سينما در سايت هاي ديگر :: موسسه هاي سينمايي :: تبليغات :: ارتباط با ما
Powered by Tehranema Co. | Copyright 2005-2009, cinemaema.com
Page created in 1.1021270752 seconds.