سينمای ما - واكنش جنجالي هنگامه قاضياني به مخالفان صحبت‌هايش در برنامه مثلث شيشه‌اي / «از اين حرف ها دلم گرفت؛ به خاطر سيمرغ هم اين قدر اذيت نشدم»
دوشنبه 12 بهمن 1388 - 16:15

I نظرسنجی I

بهترین فیلم جشنواره 28 را انتخاب کنید




سينماي جهان
من تسلیم شده‌ام
همه چیز با فیلمنامه آغاز می‌شود و به پایان می‌رسد
جورج كلوني این بار واقعا روانه بيمارستان شد
مریل استریپ امسال هم گزینه اصلی اسکار است
جیم شرایدن برای فیلم تازه‌اش دنیل کریگ را انتخاب کرد
سایت‌اند ساند 50 فیلمساز نامتعارف سینما را معرفی كرد
معرفی کامل فیلم «جی آی جو: ظهور کبرا» - حامد مظفری
سال‌هایِ از دست رفته (یادداشت گِئورگ ویلیامسون بر فیلم «تابستان» ترجمه پیمان جوادی)
گفتگویی با استاد ژاپنی انیمیشن جهان به بهانه نمایش فیلم تازه‌اش
قسمت‌های پنجم و ششم «اسپایدرمن» را نویسنده «زودیاک» می‌نویسد
فرار بزرگ (یادداشت برایان لوری –ورایتی- بر مجموعه تلویزیونی «فرار از زندان: فصل اول» ترجمه پیمان جوادی)
معرفی کامل «آدم‌های بامزه» - حامد مظفری


استشهادي براي خدا


  (34 رأي)

گارگردان :
علیرضا امینی
ماجراهای اینترنتی


  (20 رأي)

گارگردان :
حسین قناعت
تنها دوبار زندگی می‌کنیم


  (132 رأي)

گارگردان :
بهنام بهزادی
صداها


  (91 رأي)

گارگردان :
فرزاد موتمن
محاكمه در خيابان


  (317 رأي)

گارگردان :
مسعود کیمیایی
آقای هفت رنگ


  (67 رأي)

گارگردان :
شهرام شاه حسینی
نیش و زنبور


  (96 رأي)

گارگردان :
حميدرضا صلاحمند
کتاب قانون


  (342 رأي)

گارگردان :
مازیار میری
دو خواهر


  (1333 رأي)

گارگردان :
محمد بانکی



واكنش جنجالي هنگامه قاضياني به مخالفان صحبت‌هايش در برنامه مثلث شيشه‌اي
«از اين حرف ها دلم گرفت؛ به خاطر سيمرغ هم اين قدر اذيت نشدم»
«از اين حرف ها دلم گرفت؛ به خاطر سيمرغ هم اين قدر اذيت نشدم»


گفت وگوي اختصاصي خراسان با هنگامه قاضياني برنده سيمرغ بلورين بازيگري جشنواره فجر

از اين حرف ها دلم گرفت . به خاطر سيمرغ هم اين قدر اذيت نشدم .

واكنش جنجالي هنگامه قاضياني به مخالفان صحبت هايش در برنامه مثلث شيشه اي درباره بازگشتش به ايران




«هنگامه قاضياني» با نخستين فيلمي كه در آن نقش اول را تجربه مي كرد، نخستين سيمرغ بازيگري اش را دريافت كرد. خودش با اين جمله كه «ره صد ساله را يك شبه طي كرده»، ميانه خوبي ندارد. وي خودش را وامدار تئاتر مي داند و معتقد است پيشينه تئاتري، خيلي جاها به كمكش آمده است.«هنگامه قاضياني» در فيلم هاي «سايه روشن» (حسن هدايت) و «اقليما» (مهدي عسگرپور) حضور كوتاهي داشت، به همين سبب بازي اش چندان به چشم نيامد. اما در فيلم «به همين سادگي»به كارگرداني ميركريمي كه روايتي شخصيت محور دارد، خوش درخشيد و نظر مثبت داوران و منتقدان جشنواره فيلم فجر را، به بازي خود جلب كرد.هنگامي كه براي مصاحبه با او تماس مي گيرم، مي گويد: دين زيادي نسبت به روزنامه «خراسان» دارم. خاطرات دوران نوجواني ام با اين روزنامه پيوند خورده است. سپس از مشهدي بودنش مي گويد و اين كه در محله «حوض لقمان» زاده شده و كودكي اش را در منطقه سناباد گذرانده است. پس از دريافت مدرك كارشناسي جغرافياي انساني- اقتصادي، براي تحصيل در رشته فلسفه غرب به كشور آمريكا رفته است.وي پس از حدود ٦ سال اقامت در آمريكا سال ٧٨ به ايران بازگشت و كتاب «سرزمين مرد سرخپوست، قانون مرد سفيدپوست» را به فارسي ترجمه كرد. قاضياني از اين كه فيلم «به همين سادگي» با دو ماه تاخير در مشهد اكران شده، اظهار گلايه مي كند و مي گويد: دوست داشتم زودتر از اين ها، همراه با مردم شهرم ،فيلمم را تماشا كنم.


منتقدان براي «طاهره» فيلم «به همين سادگي»، ويژگي هاي زيادي برشمرده اند. شما خودتان به عنوان كسي كه با اين نقش زندگي كرده ايد، بارزترين ويژگي «طاهره» را چه مي دانيد؟
من سكوت «طاهره» را، خيلي دوست دارم. ما گاهي اوقات با مطرح كردن مسائل دروني مان، به بحران ها اضافه مي كنيم. سكوت «طاهره»، نشانه نوعي قدرت است. همه همسايه ها براي درد دل هايشان سراغ او مي آيند، حتي خانمي كه تازه به ساختمان آمده است.در بعضي شخصيت ها، ويژگي هايي است كه شناختش، نياز به گذر زمان ندارد. چون در مدت زمان كمي از آن ها، نيرويي خاص پراكنده مي شود.
من فكر مي كنم «طاهره» بيش از هر چيز، سه حس «انتظار»، «اعتراض» و «آرامش» را به مخاطب منتقل مي كند.
كاملا با شما موافقم. آرامش طاهره، جزو خصيصه هاي اصلي اوست. حفظ اين آرامش در طول دو ماه فيلم برداري خيلي دشوار بود. آرامش پايه اصلي شخصيتي «طاهره» است. آدم ها به هر طريقي اين آرامش را براي خودشان كسب مي كنند. ولي فكر مي كنم آرامش «طاهره» ذاتي بود.
و انتظار...
همه آدم ها وقتي به يك مرز سني خاص مي رسند، دچار بحران مي شوند. اين سن متغير است.اين بحران در خانم ها معمولا در سنين ٣٠ تا ٣٥ و در آقايان، در ٤٠ سالگي اتفاق مي افتد. اين دوران يك مرحله گذار است. انتظاراتي كه از خودت و محيط پيرامونت داشتي، تازه زنده مي شوند و جلويت قد علم مي كنند. تو با پرسش هاي جديد از خودت و ديگران مواجه مي شوي. اين موضوع در شخصيت «طاهره» نمود آشكاري دارد.
اعتراض چطور؟
تماشاگر در فيلم «به همين سادگي»، برشي از زندگي يك روزه «طاهره» را مي بيند. اعتراض شايد در روزهاي ديگر هم ادامه داشته باشد. اما «اعتراض» به صورت يك بغض در «طاهره» نمايان شده است. آن روز ميزان بغض و اعتراض «طاهره» به نهايت رسيده است. به حدي كه نمي تواند حتي با همسايه اش اين اعتراض را در ميان بگذارد.
بعضي از خانم ها انتظار داشتند اين اعتراض شديدتر باشد احساس مي شود ماندن «طاهره»، يك پايان خوش ساختگي است.
خودم نيز هر چقدر بيشتر فيلم را مي بينم، بيشتر به اين مسئله مي رسم. ماندن «طاهره»، دليل اين نيست كه بحران ادامه نداشته باشد. اين يك موضوع كلي است كه اگر آدم ها به آن فكر كنند، خيلي پاسخ ها را مي گيرند.
آقاي ميركريمي (كارگردان) گفته اند كه «طاهره» مي ماند تا مقاومت كند.
حرف ايشان هم مي تواند درست باشد. نگاه ديگر اين است كه شايد تا آخر عمرش بماند. اما اين بحران روزهاي ديگر سر باز مي كند. بحراني كه تماشاگر مي بيند بحراني نيست كه فروكش كند.
دست كم بحران روحي «طاهره»، مي تواند دو دليل داشته باشد. يكي تحمل رنج زندگي شهري و فضاي صنعت زده و ديگر اين كه او عضو يك خانواده در حال فروپاشي است. شما سهم هر يك از اين مولفه ها را در فيلم تا چه حد مي دانيد؟
فكر مي كنم سهم يكساني دارند. بي ترديد «طاهره» پيشينه اي شهرستاني دارد. معمولا آدم هايي كه اصيل اند، اين ريشه ها و خاطره ها در درونشان نهادينه مي شود. البته گذشته را چون باري با خودشان به دوش مي كشند. «طاهره» در سكانسي از فيلم از دوران كودكي اش مي گويد. اين جور آدم ها دلشان براي گذشته شان تنگ مي شود. «طاهره» به دليل روحيه اي لطيف، درون فضاي شهري و ميان غبارها و آپارتمان ها گم مي شود.ساختمان ها هيچ فضايي، براي نفس كشيدن او باقي نگذاشته اند. ماهواره ها نشان بلبشو هستند. چون بخشي از نماي ماهواره ها، ناآرامي و اغتشاش را براي تماشاگر تداعي مي كند.«طاهره» احساس مي كند پر از استعداد و توانايي بوده است. اما با اين وجود انگار به نقطه اي رسيده كه براي همه چيز دير شده است. در صورتي كه من فكر مي كنم، هرگز دير نشده است. چون مثلا «كانت» كه يكي از بزرگ ترين فيلسوفان جهان است، در ٦٠ سالگي آراي فلسفي خودش را مي نويسد. ما نبايد سن تقويمي مشخصي را، براي رسيدن به آرزوهايمان تعيين كنيم.يك بخش از اين قضيه هم به سبب بزرگ شدن بچه هاست. در اثر گذر زمان، آن ها ديگر بچه هاي ديروز نيستند كه به مادر وابسته باشند. بچه ها مسير استقلال را طي كرده اند. اما مادر به يك باره متوجه اين موضوع مي شود كه بچه ها ديگر به او نيازي ندارند. در حالي كه مادر به اين نيازمندي، نيازمند است. «امير» كه همسر «طاهره» است، به او بي توجهي مي كند. اما او هم تقصيري ندارد. چون روز مهمي را در پيش دارد و بايد در يك مسابقه مهم، پيروز شود. به نظر من در دنياي امروز كه ما دچار بحران نابه سامان تنهايي و ديده نشدن و نديدن شده ايم، بايد نگاه ها و توجه مان را نسبت به هم بيشتر كنيم.
به نظر شما «طاهره» براي فرار از زنجير روزمرگي و تكرار، چه بايد مي كرد؟
نخستين كار او اين است كه چند روزي، از خانواده اش فاصله گرفته، نگاه عميقي به خودش داشته باشد. ما اگر به خودمان نرسيم نمي توانيم به ديگران برسيم. اين نكته مهمي است. همه دنبال شناخت ديگران مي گردند. اديان، فلاسفه، نويسندگان، سينماگران و... آمدند كه آدم ها را به خودشناسي نزديك كنند. بحران «طاهره» به همين خاطر شروع شده است. او دارد خودش را پيدا مي كند. براي خودشناسي ناخودآگاه به يك بحران مي رسي. من با فاصله گرفتن از سرزمين مادري ام، اين فرصت را پيدا كردم. اين كه دوباره برگردم و سرزمينم را، بهتر لمس كنم. البته اين نسخه را، براي همه نمي پيچم.
اتفاقا شنيدم كه صحبت هاي شما در برنامه «مثلث شيشه اي» درباره بازگشتتان به ايران، بازتاب هاي زيادي داشته است. اصل ماجرا چيست؟


خيلي بامزه است كه گاردهاي عجيب و غريب نسبت به اطراف داشتم . خانواده ام مرا مي شناسند اميدوارم آنها چنين تصوري نداشته باشند . مدام به من مي گويند : كه آره حالا ايران هيچ نقصي و ايرادي نداره . فشارها ناگهان روي من شديد شد . شايد اصلا جاي عنوان كردن نداشته باشد . ولي من همه چيزم را اتفاقا عنوان مي كنم . همين باعث مي شود كه آرام بگيرم و هيچ چيز در من نماند . دل من ديشب گرفته بود .

می خواهم همه چيز را بگويم تا آرام بگيرم. من مي گويم اي انسان هاي عزيز! شما زندگي تان را بكنيد. كفش هاي خودتان را پايتان كنيد و با كفش هاي من راه نرويد.

مي گويند : اره دیگه حالا ديگه آمريكا بده . حالا ديگه كشور ديگه بده . تو كه خودت آنجا درس خواندي. من جواب دادم : اين احساس من است . براي مائده طهماسبي و فرهاد آييش هم بود كه در بهترين نقطه آمريكا كار كرده اند و برگشته اند . ما در دانشگاه آزاد مشهد در سال 70 استادي داشتيم به نام دكتر جاجرمي كه به من جمعيت شناسي درس مي داد . ايشان سال 67 از فرانسه به ايران برگشتند و در آن در طرف تربت حيدريه در باغ خلوت زندگي مي كردند . آن زمان اين آدم براي من عجيب بود . كسي كه سال هاي سال فرانسه بوده جايي كه مي گويند ، مهد تمدن و هنر و تحصيل است . او آنجا را ترك كرده است .

باور كنيد سر سيمرغ گرفتنم اين قدر اذيت نشدم . مدام مي گويند ، چرا چنين چيزي را گفتي ؟ چون من منم ، من شما نيستم . چرا بايد شكل شما باشم . شما مي توانيد اينجا نمايند . من با آمدن ناگهاني ام به ايران در سال 77 عقايدم را زندگي كردم . با اينكه اولين كار سينمايي ام يعني " سايه روشن " ناكام ماند و ديده نشد و شكست تجاري خورد . چرا بايد براي خوشايند يك عده آدم عقايد و باورهايم را تغيير دهم ؟ براي اينكه بگويند آفرين آفرين . من اين آفرين را نمي خواهم . من اين آفرين را از خودم مي خواهم . خيلي خوشحالم كه در اين برنامه شركت كردم . رو راست بگویم . نمي خواستم بروم . چون فكر مي كردم حرفي براي گفتن نداشته باشم . ديروز رفته بودم شهروند خريد كنم . يك عده زياد دور من جمع شدند و سوال پيچم كردند . من كارهاي تئاترم رد شده ، اما هيچ وقت غر نزده ام . گفته ام چرا فلان بازبين تئاتر را آورده اند كه متخصص نيست . اما هيچ وقت نگفتم كه واي اين روسري دارد مرا مي كشد. واي صف نان چقدر زياد است . بارها گفته ام كه من برگشتم كه در صف نانم بايستم . نمي گويم نسبت به شرايط هيچ اعتراضي ندارم .چرا دارم . ولي دوست دارم اين اعتراض را در مملكت مادري ام نشان بدهم . شما مي توانيد يك جور ديگر فكر كنيد . برويد فكر كنيد . چرا مي خواهيد فكرتان را به من القا كنيد . خيلي برايم عجيب است . اول دلم گرفت . بعد ديدم براي چي بايد دلم بگيرد . دل كساني بايد بگيرد كه با ميل خودشان زندگي نكردند و الان راه گريزی ندارند . خب برويد راه گريزتان را پيدا كنيد . جهان درش به روي شما باز است برويد تجربه كنيد .

من فكر مي كنم ، با برگشتنتان حرفتان را در عمل ثابت كرده ايد .



تمام شد و رفت . هر كس مخالف است مي تواند برود . در مرزهاي ما باز است . خدا را شكر مملكتي نداريم كه درها را بسته باشد . به شما دارد بي احترامي مي شود كه در آمريكا بايد ده تا انگشتتان را در جوهر بكنيد كه بتوانيد وارد شويد . من زماني كه رفتم خيلي با احترام رفتم . ببخشيد ايران جلوي چه كسي را براي رفتن گرفته است؟ همه دارند مي روند . من يك بخشي از موفقيتم را مديون آن كشور ( آمريكا ) هستم . ولي قبل از آن مديون خودم هستم .چون شايد شخص ديگري كه بيخ دل من غر مي زند ، شايد همان آدم هم اگر انجا برود شايد عمرش را به بطالت بگذراند . ولي من آنجا از شرايطم استفاده كردم .فكر مي كنم ماركز بود كه سال ها در آلوده ترين نقاط مكزيك به زندگي اش ادامه داد . سال ها در مكزيك ماند . در صورتي كه فاصله كمي تا امريكا داشت . براي نويسنده مثل ماركز اقامت در آمريكا كاري نداشت .بارها و بارها در مصاحبه هايش گفته: من دوست دارم در كشور خودم زندگي كنم .



خودتان در كدام سكانس، دلتان براي «طاهره» سوخت؟
سكانسي كه بغض «طاهره» تركيد و آن را با كسي در ميان نگذاشت، چون غربتش را با تمام وجود احساس كردم. معمولا آدم ها در مواقع بحراني تلفن را برمي دارند و دردهايشان را به يك نفر مي گويند. ولي در كل فيلم، «طاهره» اين كار را نمي كند. او آن قدر تنهاست كه فكر مي كند ممكن است تنهايي دردي به دردهايش اضافه كند. سكانس ديگر جايي است كه پسرش مي پرسد: «چرا روسري قرمزت را سرت نمي كني؟» اين لحظه براي همه تجربه مي شود. تو دوست داري خودت باشي اما آدم هايي كه تو بزرگشان كردي به تو ديكته مي كنند كه چي بپوشي و به چي فكر كني.
گفتيد از بين ٧٠٠ نفر نامزد بازي در اين نقش انتخاب شديد. فكر مي كنيد براساس چه معيارهايي انتخاب شديد؟
اين سوال را بايد نويسندگان فيلم نامه و كارگردان پاسخ دهند. فقط مي دانم تستي كه دادم، «تست بيان» نبود و بيشتر تست نگاه و چادر و روسري بود. گفتند در بين همه صورت من، هم در چادر و هم در روسري مناسب بوده است. چند فيلم كوتاه هم از من ديده بودند آن ها در پي چهره اي بودند كه لو نرفته باشد. در اين ميان من هم تجربه بازيگري داشتم و تكنيك مي دانستم و هم چهره ام لو نرفته بود.
نظر منتقدان و خبرنگاران درباره شما چه بود و بيشتر چه سوال هايي مي پرسيدند؟
اول از همه مي پرسيدند چند سال داريد. (مي خندد) من هم صادقانه مي گفتم ٣٨ سال، نقدها بيشتر درباره پايان فيلم بود كه مربوط به من نيست. خوشبختانه امسال خدا با من بود. منتقدان همه مي گفتند بازي تان خوب بوده است.
يك نفر نوشته بود كه نقطه ضعف «هنگامه قاضياني»، در لهجه تركي اش است كه بايد سعي كند بتواند فارسي هم صحبت كند!
(مي خندد) براي من هم خيلي بامزه بود. من ترك زبان نيستم. در آوردن لهجه خيلي آسان است. اما كارگردان ته لهجه و آواي تركي و آذري در صدا را مي خواست. اين آوا خيلي مشكل بود. خودم احساس مي كنم يك ته لهجه مشهدي دارم.
پس از گرفتن سيمرغ تجربه بازيگري جديدي هم داشته ايد؟
بازي در فيلم سينمايي «نيلوفر» را به پايان رساندم. در اين فيلم كه تهيه كننده اي فرانسوي به نام «سابين» دارد، با خانم «فاطمه معتمدآريا» و «رويا نونهالي» همبازي هستم و نقش «فيروزه» را بازي كردم.
نقش جديدتان شبيه به «طاهره» نيست؟
نه. اولش فكر كردم «فيروزه» همان «طاهره» است. بعد فهميدم كه «فيروزه» اصلا نقش اول نيست. مطمئن باشيد، اگر نقشي شبيه به «طاهره» پيشنهاد شود هرگز نمي پذيرم. چون «طاهره» را به صورت كامل اجرا كرده ام.
فرض كنيم قرار است «به همين سادگي٢» ساخته شود. دوست داريد چه داستاني داشته باشد؟
"" واقعا نمي دانم. دوست دارم برشي از زندگي «امير» را ببينم. خيلي روزها به اين موضوع فكر كرده ام. دوست ندارم كسي «طاهره٢» را بسازد. دوست دارم در فيلم «به همين سادگي٢» دوربين سرنوشت «امير» را دنبال كند.




منبع خبر : وبلاگ فيلم‌نگار
دوشنبه,6 خرداد 1387 - 16:6:4

اين مطلب را براي يک دوست بفرستيد صفحه مناسب براي چاپگر
آرشيو
اخبار مرتبط:

نظرات

مسعود حکم آبادی
دوشنبه 6 خرداد 1387 - 17:6
-2
موافقم مخالفم
 

فوق العاده بود مصاحبه سوالهای حساب شده و تنظیم عالی!

سهراب
دوشنبه 6 خرداد 1387 - 17:10
0
موافقم مخالفم
 

مصاحبه خیلی خوبی شده فکر می کنم وقتشه که چهره هفته رو عوض کنید

استفراغ
دوشنبه 6 خرداد 1387 - 18:34
3
موافقم مخالفم
 

ابتدا سلام، من باید بگم که اگه اسمم استفراغ شما دلیلش را بیماری یا چه می دونم جلب توجه بذارید اما کثافت بازی نذارید

به هر حال من بعد تمشک نویسی آن هم با فضای سنگین آن زمان باز اینجایم و خوشحال

انسان ها کلن به واسطه ی متانت و سنگینی محبوب می شوند، مثلن اگر هنگامه خانوم الآن چیزی نمی گفتند یکم جالب تر بود گرچه فوق العاده متمدنانه جواب دادند، اما یادمان باشد هنر جسم سنگین را به زمین می کوبد او روح را هر چه سنگین تر باشد راحت تر به پرواز می کشاند، به امید امید واری تمام کارکنان سینما

راستی یک گلایه هم داریم چرا ممیزی ها این قدر بی دقتی می کنند، مورد های هم خانه بیشتر بود یا مثلن سنتوری، این همه فیلم داریم هیچ وقت نفهمیدم چرا شب های روشن اکران نشد اما تا عمر دارم این فیلم را ستایش خواهم کرد، ممنون از این سینامی ما

بیتا
دوشنبه 6 خرداد 1387 - 20:16
-2
موافقم مخالفم
 

همیشه قشنگ حرف میزنه واسه همین دوسش دارم

هاله هماپور
دوشنبه 6 خرداد 1387 - 22:53
0
موافقم مخالفم
 

براي ديدن فيلمم(به همين سادگي)در جشنواره فجر به ايران آمدم. فيلم را كه ديدم گفتم هم قاضياني سيمرغ را ميبرد هم فيلم.اما يكي از دوستان اقاي امير قادري كه در آنجا حضور داشت(متاسفانه اسمشان را نميدانم)در پايان فيلم با صداي بلندي فرياد زدند كه بوي قرمه سبزي گرفتند.نميدانم هنوز هم بوي قرمه ميدهند?

پتروس
دوشنبه 6 خرداد 1387 - 22:55
3
موافقم مخالفم
 

خانم قاضیانی،نمیدونم که مطلب من را میخوانید یا نه.اما به عنوان یک جوان ایرانی،شما را جای مادر خودم میدونم و به شما،واقعاً افتخار میکنم.برای همین دوست دارم لقب«بانوی ایرانی» که برازنده شماست،نثارتان کنم.موفق و شاد و سالم باشید.

پریا
سه‌شنبه 7 خرداد 1387 - 4:8
-1
موافقم مخالفم
 

خانم قاضیانی عزیز محترم و دوست داشتنی

سیمرغ حق شما بود و من بسیار خوشحالم که عدالت در جشنواره رعایت شد(آخه معمولا نمیشه مثل سیمرغ نقش اول مرد که حق آقای ناجی بود)

شما بازیگر بسیارحرفه ای و باسوادی هستید به عقیده ی من نباید رنجشی به دل بگیرید از ادم هایی که حرفهای بی پشتوانه میزنند اینطور ادم ها همیشه هستند

هر کسی هر جایی از عالم که دوست داره و خوشه میتونه زندگی کنه به کسی هم ربطی نداره

یکی امریکا رو ترجیح میده دیگری ایران رو کسی هم اروپا رو مگه قراره همه مثل هم فکر کنیم؟!

مهناز میناوند
سه‌شنبه 7 خرداد 1387 - 12:54
-3
موافقم مخالفم
 

همون شب که دیدمش متوجه شدم که آدمی یه که دوست داره صادقانه حرف بزنه و از ته دل. خب هنگامه قاضیانی عزیز تو اون برنامه هم گفت که این رفتن ونموندن تجربه شخصی خودشه اما نمی دونم چرا ما باید گارد بگیریم.

بازی اش رو خیلیییییییی دوست داشتم و چقدر متفاوت بود نسبت به بازی تئاتری اش. چقدر اون لحظه ای که رقص دخترکان رو با صدای چاوشی می بینه دوست داشتم. فکر کنم میرکریمی با این سکانس همه رو به دوران بچه گی پرت کرد

احسان
سه‌شنبه 7 خرداد 1387 - 20:4
1
موافقم مخالفم
 

ممنون كه از بازيگران فيلم هاي فاخر حمايت مي كنيد من بعيد مي دانم امير قادري چنين حرفي زده باشد البته بايد از خودش پرسيد هنگامه قاضياني با گزيده كاري كه دارد در اينده جاي خيلي ها را خواهد گرفت

فرشاد
سه‌شنبه 7 خرداد 1387 - 21:37
4
موافقم مخالفم
 

سعی می کنه قشنگ حرف بزنه...ولی...

بازیگر بدی نیست.ولی نمی دونم چرا اصلا ازش خوشم نمیاد...شاید به خاطر اوون حق کشی که تو جشنواره شد و سیمرغ به زور چپوندن تو دستای ایشووون...!!!

هه..هه..هه دوست اقای قادری چه ادم جالبیه...خوشم اومد ازش....خانم هماپور کاش اسمشونو می گفتین...

حبیبه
چهارشنبه 8 خرداد 1387 - 1:49
30
موافقم مخالفم
 

خانوم قاضیانی دمتون گرم . دست مریزاد به معرفتتون... انگار اون ور دنیا واسشون فرش قرمز پهن میکنن ، حرف دل منم زدین ، خوب خیلی ناراحتین برین ، روی صحبتم با تموم آقایون و خانومایی که طلبکار و شاکی بدنیا اومدن. هرکسی مسئول زندگی خودشه. انگار بعضی وقتا نونی که از طرف اجنبی جلومون پرت میشه مثل عسل واسمون شیرینه!


چهارشنبه 8 خرداد 1387 - 14:1
1
موافقم مخالفم
 

یه مشت حرف شعاری و بیربط. اونایی که تو آمریکا نتونن زندگی کنن هیچ جا نمیتونن... مگه ما آمریکا نیستیم؟ داریم حالشو میبریم...این خانم احتمالا مجبور شدن اونجا ظرف بشورن.

عليرضا
چهارشنبه 8 خرداد 1387 - 14:25
2
موافقم مخالفم
 

سلام

من كه ديگه خيالم نيست كامنتامو نميزارين ، من نظرمو ميدم!! ولي هنوزم نفهميدم چرا كامنتام رو نميزاريد! به هر حال ...

خانم قاضياني فكر مي كنم تنها يا از معدود بازيگرهاي انديشمند و صاحب جهانبيني خودشه، يك انسان فهميده و پريه كه حالا در مسير مشخصي كه براي زندگي معني داري كه براي خودش ترسيم كرده سراغ بازيگري رفته، من قبلاً نمايش خرس و خواستگاري رو كه كار حسن معجوني نازنين بوده از ايشون ديدم اونجا در قالب يه كاراكتر كاملاً متفاوت با چيزي كه در به همين سادگي ديديم ايفاي نقش مي كنن و به زيبايي هم اينكار رو انجام دادن من بعد از ديدن به همين سادگي هي با خودم فكر مي كردم من ايشون رو قبلا يه جايي ديدم كلي به ذهنم قشار آوردم تا يادم اومد توي اين نمايش بود، اصلاً باورم نميشد !!! باور كنيد خيلي متفاوت بود خيلي! ايشون فوق العاده اند.

بنده به ايشنون خيلي ارادت دارم.

تمام

مهدي
چهارشنبه 8 خرداد 1387 - 21:10
1
موافقم مخالفم
 

نمي دونم چرا يه نفر حاضر شده از كسي كه به فيلم به همين سادگي توهين كنه حمايت كنه دقت كنيد كه اسمش منتقد اين كه بگه شبيه قرمه سبزي بود اصلا شوخي بامزه اي نيست اصلا كدوم منتقد واقعي به خودش اجازه مي ده بعد فيلم تو سالن داد بكشه دوره اين كارها گذشته هنگامه فكوترين و مودب ترين بازيگره سينماي ايرانه با اين حرف ها هم نمي شه تخريبش كرد

هما
پنجشنبه 9 خرداد 1387 - 1:27
2
موافقم مخالفم
 

فرشاد مطمئنی فیلم کلاغ پر رو به جای به همین سادگی ندیدی؟!!!!!!!!!!!!!!!

مطمئنی خانم قاضیانی رو با لیلا اوتادی اشتباه نگرفتی؟!!!!!!!!!!!!!!

نه جان من یه کم فکر کن.......................من میگم یا اشتباه گرفتی یا..............!!!!!!!!!!!!!

.

/

سیمرغ حق این بانو بود و به حقدار رسید، بلاتردید.

پندار
پنجشنبه 9 خرداد 1387 - 15:52
-1
موافقم مخالفم
 

خانم قاضیانی انتقاد من به شما نه به آزادی و رفاه در ایران مربوطه و نه به خفقان و گرفتاری های آمریکا.فکر می کنم اولین انتظار مخاطب ازشماحرف زدن در مورد بازیگری باشه.اما شما درتمام مصاحبه هاتون به شکلی افراطی در مورد همه چیز صحبت می کنید.از فلسفه و سیاست گرفته تا میراث فرهنگی ومسایل خانوادگی خودتون(مخصوصآ اشکان جان).اتفاقآ بازیگری و سینما کمترین سهم رو از حرف های شما می بره.شاید این به دلیل سابقه ی کم شما در این عرصه باشه اما همین موضوع باعث می شه که به راحتی بازیچه ی نظرات واهداف دیگران قرار بگیرید(مثل مثلث شیشه ای).خدا رو شکر توی این مملکت برای هر موضوع ومفهومی به اندازه ی کافی متولی وصاحب نظر وجود داره.

خانم قاضیانی عزیز لطفآ بازیگرباشید!

j.orah
جمعه 10 خرداد 1387 - 2:57
-1
موافقم مخالفم
 

با تشکر من فکر میکنم ادم هایی که خیلی حرف می زنند خودشان را پشت چیزی قایم میکنند. امیدوارم شما این طور نباشید!!!!!!!!!

مهدی بلوریان
جمعه 10 خرداد 1387 - 10:21
1
موافقم مخالفم
 

بابا احسان...

کارت 20

خیلی مصاحبه ی با حالی شده.

اضافه کردن نظر جدید
:             
:        
:  
:       





             

استفاده از مطالب و عكس هاي سايت سينماي ما فقط با ذكر منبع مجاز است | عكس هاي سایت سینمای ما داراي كد اختصاصي ديجيتالي است

كليه حقوق و امتيازات اين سايت متعلق به گروه مطبوعاتي سينماي ما و شركت پويشگران اطلاع رساني تهران ما  است.

مجموعه سايت هاي ما : سينماي ما ، موسيقي ما، تئاترما ، دانش ما، خانواده ما ، تهران ما ، مشهد ما

 سينماي ما : صفحه اصلي :: اخبار :: سينماي جهان :: نقد فيلم :: جشنواره فيلم فجر :: گالري عكس :: سينما در سايت هاي ديگر :: موسسه هاي سينمايي :: تبليغات :: ارتباط با ما
Powered by Tehranema Co. | Copyright 2005-2009, cinemaema.com
Page created in 1.09164810181 seconds.