سينمای ما - یادداشت امیر قادری درباره مسعود کیمیایی، ابراهیم حاتمی‌کیا و پرویز شهبازی / به مناسبت تقدیر از آن‌ها در «شب کارگردان‌ها» / اگر بیای همون جوری که بودی...
سه‌شنبه 20 بهمن 1388 - 16:20

I نظرسنجی I

بهترین فیلم جشنواره 28 را انتخاب کنید




سينماي جهان
من تسلیم شده‌ام
همه چیز با فیلمنامه آغاز می‌شود و به پایان می‌رسد
جورج كلوني این بار واقعا روانه بيمارستان شد
مریل استریپ امسال هم گزینه اصلی اسکار است
جیم شرایدن برای فیلم تازه‌اش دنیل کریگ را انتخاب کرد
سایت‌اند ساند 50 فیلمساز نامتعارف سینما را معرفی كرد
معرفی کامل فیلم «جی آی جو: ظهور کبرا» - حامد مظفری
سال‌هایِ از دست رفته (یادداشت گِئورگ ویلیامسون بر فیلم «تابستان» ترجمه پیمان جوادی)
گفتگویی با استاد ژاپنی انیمیشن جهان به بهانه نمایش فیلم تازه‌اش
قسمت‌های پنجم و ششم «اسپایدرمن» را نویسنده «زودیاک» می‌نویسد
فرار بزرگ (یادداشت برایان لوری –ورایتی- بر مجموعه تلویزیونی «فرار از زندان: فصل اول» ترجمه پیمان جوادی)
معرفی کامل «آدم‌های بامزه» - حامد مظفری


استشهادي براي خدا


  (36 رأي)

گارگردان :
علیرضا امینی
ماجراهای اینترنتی


  (22 رأي)

گارگردان :
حسین قناعت
تنها دوبار زندگی می‌کنیم


  (137 رأي)

گارگردان :
بهنام بهزادی
صداها


  (93 رأي)

گارگردان :
فرزاد موتمن
محاكمه در خيابان


  (322 رأي)

گارگردان :
مسعود کیمیایی
آقای هفت رنگ


  (71 رأي)

گارگردان :
شهرام شاه حسینی
نیش و زنبور


  (100 رأي)

گارگردان :
حميدرضا صلاحمند
کتاب قانون


  (350 رأي)

گارگردان :
مازیار میری
دو خواهر


  (1343 رأي)

گارگردان :
محمد بانکی



یادداشت امیر قادری درباره مسعود کیمیایی، ابراهیم حاتمی‌کیا و پرویز شهبازی / به مناسبت تقدیر از آن‌ها در «شب کارگردان‌ها»
اگر بیای همون جوری که بودی...
اگر بیای همون جوری که بودی...


سینمای ما - امیر قادری: سه انتخاب خوب. دست برگزار کنندگان جشن «شب کارگردانان» بعد از انتخاب‌های امسال‌شان، برای انتخاب‌های بعدی و برگزاری جشن‌های بعدی خالی شده؛ اما عیبی هم ندارد. زندگی به ما یاد داده که فرصت را از دست ندهیم. که چیزی را برای بعد نگه نداریم. این طوری در عوض امکانی فراهم شده برای من تا سه یادداشت درباره سه فیلمساز مهم این مملکت از سه نسل مختلف بنویسم، آن هم در آغاز تولید یا نمایش فیلم تازه‌شان، که در کارنامه حرفه‌ای هر کدام از این فیلمسازها خیلی تعیین کننده به نظر می‌رسد.

 و اول... مسعود کیمیایی؛ که دیگر موج یاری‌گری ندارد، فقط باید به خودش و عشق‌اش بچسبد، و به التماس ما

حالا در آغاز فیلم تازه‌ای که می‌خواهد شروع کند، باز تمام آرزو و عشق و شور و درد ما بدرقه راه آقای مسعود کیمیایی است. ربطی هم ندارد این آرزو و امیدی که نثارش می‌کنیم به چه نتیجه‌ای ختم شود. که فیلم بعدی‌اش را دوست خواهیم داشت یا نه. انتظارمان را برآورده می‌کند یا باز دوباره می‌فرستدمان برای فیلم و فیلم‌های بعدی. چاره‌ای غیر امید بستن نداریم. چون کاری که کیمیایی فیلمساز می‌‌‌تواند ( و می‌خواهد؟ ) برای‌مان انجام دهد، هیچ کس دیگری، هیچ فیلمساز دیگری نمی‌تواند. پیوند غریب و خون‌آلودش با اسطوره‌ها، هوش کمیاب‌اش و عشق نیرومند و ویرانگری که به سینما دارد و کاربلدی‌اش به عنوان یک تکنیسین در هیچ فیلمساز دیگری جمع نشده است، پس وقتی ابر و باد و مه و خورشید یاری کنند و در لحظه طلایی قرار داشته باشیم و غریزه استاد و هوش‌اش، با امواجی که در پیرامون‌اش قرار دارد، هم‌سو شوند، آن وقت «اتفاق»ای‌ می‌افتد که تمام این سال‌ها در آرزویش بوده‌ایم. برای چند لحظه هم که شده، ( حالا نه به اندازه نود دقیقه یک فیلم سینمایی ) چیزی خلق می‌شود که ارزش این همه انتظار را دارد. که مثل و مانند ندارد. که انرژی غریب سینما به عنوان یک هنر اسطوره‌پرداز را آزاد می‌کند. این تنها از مسعود کیمیایی برمی‌آید. بقیه فقط اطراف‌اش است. مطمئن باشید. شک نکنید. مشکل اما این جاست که فراهم کردن مقدمات آن «لحظه طلایی» دیگر خیلی سخت شده است. مسعود کیمیایی که حالا به عنوان نماینده یک نسل بزرگ از فیلمسازان این مملکت، در شب جشن کارگردان‌‌ها از او تقدیر شد، تنهاست. موقع نوشتن فیلمنامه تنهاست، موقع فراهم کردن مقدمات تولید تنهاست، وقت فیلمبرداری هم تنهاست. همه رفته‌اند و فقط حاشیه‌های دست و پا گیرشان مانده است. تار تنهایی؟! کیمیایی اول دریافت کننده امواج است، و تازه بعد از آن است که کارش را شروع می‌کند. باید از جامعه‌اش، از طبقه‌اش، از شهرش، از رفیق‌اش، موجی دریافت کند تا بعدش آن موج را با قدرت به سمت پرده سفید بفرستد. و فعلا موجی در کار نیست. فیلمساز بزرگ ما نشسته روی صندلی راحتی‌اش، با همه انتظارات یک ملت ( با وجود این پستی و بلندی‌ها، کسی شک دارد که او هنوز محبوب‌ترین است؟ ) و خاطره‌های خوش و ناخوش گذشته، و برخوردهای شکننده‌اش به عنوان یک هنرمند، با قدرت، و انتظاراتی که از او دارند. انتظاراتی که از او داریم. و مشکل از جایی شروع می‌شود که بر خودش فرض می‌داند، اصرار دارد، سعی می‌کند، تا به همه این انتظارها پاسخ دهد. انتظار سیاستمدار تا منتقد، روشنفکر تا رفیق گرمابه و گلستان. حالا که موج یاری‌گری نیست، اما انتظارها که هست. بیش‌تر از همیشه هم هست. خدا مسعود کیمیایی را جوری آفریده که آن چه در بیرون‌اش وجود دارد را جمع و جذب می‌کند؛ چه درخواست، چه انتظار، چه حاشیه، چه نیروهای محرک لذیذ بارور جذاب. و حالا که خبری از این آخری نیست، کیمیایی مانده و فقط آن انتظارها و حواشی ویران‌گر و تنهایی درونی و ابدی که با این چیزها درمان نمی‌شود. و از خاطر نمی‌رود و التیام نمی‌پذیرد مگر با فیلم ساختن.پس – حداقل این که امیدوارم – در غیاب همه آن شورها و شورش‌های ناب، مسعود کیمیایی به آن چه دم دست‌اش دارد، مال خودش است، بچسبد. به عشق غریب‌اش به سینما، به سلیقه و درک حیرت‌انگیزی که دارد. به آن چه مال خودش است و نه مال دیگران. به تصویر و تصوری که از یک کوچه تاریک بن‌بست پر از چند رفیق دارد. یا فضای باز بی‌حصاری که وسط‌اش یک مرد، دراز به دراز افتاده است. و برفی که پشت پنجره خانه می‌بارد و آتشی که آن بیرون توی خیابان روشن است و دو نفری که در خانه کنار هم نشسته‌اند. و چاقویی که شکم دشمن را از هم می‌درد. و اسبی که مرد زخمی را می‌برد. به درک رومانتیک ( و نه روشنفکرانه ) خودش از خودش. این تنهایی، فرصتی است برای بازگشت به خود. برای این که انتظارها و آرزوهای دیگران را دور بریزد. آن خاطره‌ها و تجربه‌هایی که در وجودش نهادینه شده‌، وجود دارند، او فقط باید فیلم‌اش را بسازد، که این‌ها همه همراه‌اش خواهند آمد. حالا و در آستانه فیلم بعدی، او می‌‌تواند بر درگاه بایستد و قبل صدور اولین فرمان «صدا، دوربین، بفرمایید»، تکلیف‌اش را با خودش روشن کند. که حالا در غیاب امواج یاری‌گر، یک بار دیگر از خودش، و از سینما مایه بگذارد. بیت: اگر بیای همون جوری که بودی کم‌میارن حسودا از حسودیفقط کافی است استاد در قلب‌اش را باز کند... حرف‌هایم رنگ و بوی تضرع و التماس دارند؟ صد در صد. دقیقا. آخر دل‌ام باز - فیلم که نه – حداقل یک سکانس از مسعود کیمیایی می‌خواهد.

ابراهیم حاتمی‌کیا؛ که حتی اگر خودش هم بخواهد دیگر نمی‌تواند دامنه آتشفشان را ترک کند

این «دعوت» که فیلمبرداری‌ و تدوین‌اش تمام شده اما هنوز اکران نشده، فیلم مهمی در کارنامه ابراهیم حاتمی‌کیاست. موفق‌ترین فیلمساز نسل خودش و یکی از مهم‌ترین و محبوب‌ترین فیلمسازهای تاریخ سینمای ایران، حالا به جایی رسیده که اسم‌اش را یک بانوی خانه‌دار شهرستانی هم می‌داند و می‌شناسد. که هر فیلم‌اش در کانون دعوا و اختلاف گروه‌های هنری و سیاسی و اجتماعی گوناگونی قرار دارد. و حالا این فیلم جدید با حال و هوای تازه‌اش قرار است خیلی چیزها را روشن کند. باید مشخص کند که بعد از دو تجربه نه چندان موفق ( یا شاید ناموفق ) «به نام پدر» و «حلقه سبز»، ابراهیم حاتمی‌کیا هنوز می‌‌تواند خودش و فیلم‌اش را به مرکز ملتهب اجتماع پرتاب کند؟ یا اصلا می‌خواهد چنین کاری بکند؟ چیزی که نمی‌شود کتمان کرد، این است که او هنوز برای ساخت و تولید آثارش زحمت می‌کشد. هنوز وقت می‌گذارد و جان می‌کند. اما نمی‌شود ندید که دیگر از «دامنه سوزان و خروشان آتشفشان» خبری نیست. از اوضاع و احوالی که مثلا باعث شد حاتمی‌کیا ملودرام اشک‌انگیز ( این «اشک‌انگیز»، صفت محترمی است و اصلا هم منفی نیست ) «از کرخه تا راین» را بسازد و در دوره‌ای دیگر «آژانس شیشه‌ای» را که نه فقط یک ملودرام اشک‌انگیز، که فیلمی مهم درباب دوگانگی ریشه‌ای موجود در جامعه مدنی ایرانی بود. پس حاتمی‌کیای این روزها در مرحله بسیار مهمی در حیات حرفه‌ای‌اش قرار دارد. با وجود این چند سال دوری به خاطر ساخت یک مجموعه تلویزیونی با موضوعی ماورایی، نام او هنوز قابلیت ورود به مرکز بحث‌انگیزترین تحولات اجتماعی را دارد. اما این در صورتی است که اصلا چنین تصمیمی داشته باشد. «به نام پدر» پر از بحث‌های جنجال‌برانگیز بود، اما خالق‌اش، نمی‌خواست دست خودش و تماشاگرش را بگیرد و به میان آتش فیلم بیندازد. پس هم خودش و هم تماشاگرش را کنار حصار فیلم نگه داشت و حرف‌هایش را مطرح کرد. این از حاتمی‌کیا بعید بود. فیلمسازی که حتی وقتی سراغ تجربه‌های تازه‌ای در حیطه روایت و فرم می‌رفت، در «خاکستر سبز» مثلا و «روبان قرمز»، باز آتش درون اثرش را روشن نگه می‌داشت. اما حالا انگار برای حاتمی‌کیا تلاش برای روشن کردن چنین آتشی، مهم‌تر شده از گرمایی که باید از طریق آن به تماشاگر منتقل شود. در این دوره شب کارگردان‌ها از ابراهیم حاتمی‌کیا در چنین شرایطی تقدیر شد. شرایطی حساس و مهم برای علاقه‌مندان آثارش. حالا همه نگران‌اند که حساسیت و عشق اصیل سال‌های گذشته در وجود فیلمساز، به قوت خودش باقی مانده یا نه. بعید می‌دانم به لحاظ ساختار و کیفیت فیلمسازی، فیلم آخرش «دعوت» یک آبروریزی از آب درآید. باید فیلم سر و شکل‌داری باشد و حاتمی‌کیا احتمالا توانسته گلیم‌اش را از آب بیرون بکشد. اما این که در آن از دغدغه‌های همیشگی حاتمی‌کیا، به گرما و اصالت گذشته، نشانی باشد؛ محل شک و تردید است. مشکل این جاست که در این شرایط کمکی هم از دست کسی برنمی‌آید. حاتمی‌کیا و فیلمسازان هم‌نسل‌اش، هیچ گاه عاشق فیلم و فیلمسازی نبوده‌اند، پس در شرایط پیچیده کنونی و در دوران تزلزل ارزش‌های قدیم، عشق به هنر به یاری‌شان نخواهد آمد. پناه‌گاه‌شان نخواهد شد. و در چنین شرایطی وقتی عشق به چیز دیگری هم نباشد، آن وقت لااقل برای فیلمسازی مثل حاتمی‌کیا همه چیز به هم خواهد ریخت. فیلمسازی که با آدم‌های اطراف‌اش، با مخاطب‌های پرشمارش، از این در وارد شده، قلب‌شان را نشانه رفته و در مرحله بعد تناقض‌های وجود‌شان را برملا کرده، و وقتی در چنین سطحی با مردم ارتباط برقرار می‌کنی، دیگر به کمترش راضی نمی‌شوند. دیگر ناراحت می‌شوند اگر بخواهی دامنه آتشفشان را ترک کنی. نمی‌پذیرند که تو هم می‌خواهی زندگی کنی. دیگر نمی‌توانی زندگی آرامی داشته باشی. ابراهیم حاتمی‌کیا، اگر هم چنین هدفی داشت، از اول باید فکرش را می‌کرد.

پرویز شهبازی؛ که درباره‌اش نگرانی چندانی وجود ندارد. حالا حاشیه و متن، خود سینماست


کارنامه این جوان‌ترین فیلمسازی که از او تقدیر شد؛ به کت و کلفتی دو کارگردان قبلی نیست. بعد از فیلم موفق‌اش «نفس عمیق» چند سالی فیلم نساخته و حالا که دوباره دست به کار شده، داستان فیلم و حال و هوا و لوکیشن‌اش، حسابی کنجکاوی‌برانگیز به نظر می‌رسد. یعنی فیلم خوبی خواهد شد؟ آبروی ما ستایش‌گران و هواداران «نفس عمیق» را نخواهد برد؟ نسل ما که یکی دو سال از عمرش با نفس عمیق گذشت. هنوز فکر می‌کنم هیچ اثر هنری در این سال‌ها نتوانسته یادگاری از روحیه و شیوه زندگی و حال و هوای نسلی باشد که انگار به جز فیلم شهبازی، نشانه و یادگار دیگری از خودش ندارد. چیزی از عشق و بخشی از خودویران‌گری‌اش. از آرزوها و حسرت‌هایش. از میل‌ها و سرکوب‌هایش. افسردگی و مرگ، کمتر نمودی چنین عینی و دقیق در تاریخ سینما داشته است. «نفس عمیق» را می‌شود هنوز دید و با قدرت پایش ایستاد. فیلمی که انگار همه چیزش زنده و سر حال سر صحنه اتفاق افتاده بود و در عین حال حساب‌شده‌ترین فیلم سال‌های اخیر سینمای ایران هم هست. درست به همین خاطر است که به فیلم تازه شهبازی امیدوارم. به «عیار 14». چون او جزو دو سه فیلمساز با دانش سینمای ایران به حساب می‌آید. که سینما را یاد گرفته و به کار می‌برد. عالم با عمل. ابزارش را می‌شناسد و درک می‌کند. آرام و سر به خود و محافظه‌کار هم هست. درست برعکس مسعود کیمیایی و ابراهیم حاتمی‌کیا که با همدیگر مشترکات فراوانی دارند. پس بر خلاف آن دو نفر، اتفاق و شرایط اطراف، به جز مثلا به لحاظ اقتصادی، چندان تاثیری روی کار شهبازی ندارد. پرویز شهبازی ظاهرا متعلق به موج سینمای کیارستمی است. آثارش در رده فیلم‌های موسوم به جشنواره‌ای طبقه‌بندی شده. اما پرویزی که من می‌شناسم، درک و تسلطی که او از سینما دارد، چیز دیگری است. همیشه با خودم فرض کرده‌ام که اگر روزی روزگاری یک نفر از سینمای حرفه‌ای دنیا، هاروی واینستاین مثلا! – بلند شود و بیاید ایران و بخواهد یکی از فیلمسازهای ما را به عنوان سازنده پروژه بعدی کمپانی میرامکس انتخاب کند، بهترین گزینه، پرویز شهبازی خواهد بود. او کارش را بلد است، می‌تواند روی فیلم‌اش متمرکز شود و به عنوان یک حرفه‌ای، جوری رفتار کند که انگار ساخته شدن آن فیلم و تمام شدن آن پروژه، تنها چیزی است که دردنیا اهمیت دارد. حالا که او بالاخره خطر کرده، از پیله ناشی از موفقیت «نفس عمیق» بیرون آمده و فیلم تازه‌ای با موضوعی غیر قابل انتظار ساخته، خیلی بیش‌تر از این جایزه و خوشحالی فراوان از این انتخاب نیک شب کارگردانان، مشتاق تماشای فیلم جدیدش هستیم. این جا دیگر خبری از حاشیه و جار و جنجال نیست. از آن چه از سوی اجتماع بیرون به فیلم‌ها تحمیل می‌شود. نگرانی از جنس اضطراب ناشی از مواجهه با فیلم بعدی مسعود کیمیایی و ابراهیم حاتمی‌کیا را نداریم. وقتی پرویز فیلم بسازد، فقط با سینما طرف هستیم و با خود جنس. برای یک بار هم که شده، با نفس عمیق او شوق و وجد و تمنای ناشی از تماشای یک فیلم خوب را در ما بیدار کرده است. پس تقدیر سه شنبه شب نوش جان‌اش. یعنی نوش جان هر سه نفرشان.


منبع خبر : اعتماد
پنجشنبه,19 اردیبهشت 1387 - 12:30:23

اين مطلب را براي يک دوست بفرستيد صفحه مناسب براي چاپگر
آرشيو

نظرات

دانشجو
پنجشنبه 19 ارديبهشت 1387 - 13:25
0
موافقم مخالفم
 

جناب کیمیایی که سالهاست تموم شده .ابراهیم حاتمی کیا هم دو سه سالی است با تشرف به شغل شریف تهیه کنندگی خودش رو تموم کرده .پرویز شهبازی هم طفلک اینقدر اذیتش کردن و فیلماش رو نگه داشتن که ترجیح میده فیلم جدی نسازه.به مدیریت فرهنگی کشور تبریک می گم به این می گن شکوفایی.

علی
پنجشنبه 19 ارديبهشت 1387 - 13:51
-4
موافقم مخالفم
 

از نوشته هاتون ممنون.

ابراهیم حاتمی کیا در تابستان فیلم " دعوت " رو در نوبت اکران داره.

پرویز شهبازی هم فیلم " عیار 14 " رو ساخته که احتمال داره نام فیلم عوض بشه.

مسعود کیمیایی هم گفته میشه قصد داره فیلم شریک رو به جای محاکمه در خیابان بسازه.

سحر
پنجشنبه 19 ارديبهشت 1387 - 15:14
1
موافقم مخالفم
 

مرسي امير قادري عزيز كه با مطالب زيبايت در مورد استاد كيميايي من و تمام طرفداران ايشان را به وجد مي آوري... ممنونم

آتنا
پنجشنبه 19 ارديبهشت 1387 - 16:18
2
موافقم مخالفم
 

آقای قادری سلام من همیشه نوشته ها و یادداشتهاتون رو دوست داشتم و دارم و بی صبرانه منتظرم و خواهش میکنم که یادداشتی از "مهران مدیری " و کارهاشوم مخصوصا "مرد هزار چهره" هم بنویسین منتظر باشم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!!!!

milad
پنجشنبه 19 ارديبهشت 1387 - 19:46
0
موافقم مخالفم
 

Neveshte AMIR GHADERI dar morede Aghaye KIMIAEI Ali bood Baghean Maareke Bood.Dastet Dard nakone

دوست
پنجشنبه 19 ارديبهشت 1387 - 21:37
-2
موافقم مخالفم
 

حاتمی کیا هنوز هم بهترین بهترین بهترین و متعهدترین کارگردان ایرانی است.

چرا به نام پدر ناموفق بود؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟! چه چیزی بیانگر ناموفق بودن یک فیلم است؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ به نام پدر در جشنواره فجر سال 84 مهم ترین جوایز( کارگردانی، فیلمنامه، بازیگر زن و مرد و ...) را از آن خود کرد ، از محبوبترین فیلمهای تماشاگران شناخته شد، در زمان اکران عمومی هم مردم بسیار از آن استقبال کردند, یعنی مورد تأیید عام (مردم) و خاص( داوران جشنواره فجر) قرار گرفت.

به نظر من به نام پدر بهترین فیلم سالهای اخیر سینمای ایران است. در به نام پدر پیامها و حرفهای تکان دهنده ای نهفته است. این فیلم، بحث اصلی زمان فعلی ماست، یعنی بحث هسته ای و تهدیدهای امریکا و اسراییل. اینکه در ایران برای هرنفر ، 2 مین خنثی نشده وجود دارد، شعار نیست، بلکه فاجعه است. چه کسی دراین سالها حاضرشده حتی اشاره کوچکی به این موضوع داشته باشد؟؟؟؟؟ امریکا روز به روز بر تهدیدها و تحریم هایش می افزاید، در دو کشور همسایه ما هنوز جنگ است, اما موضوعات اصلی فیلمهای این سالهای سینمای ایران شده : دخترفراری، مرد دو زنه، عشقهای مثلثی، اعتیاد، کمدی های نازل و سطحی و... . انگار همه از احساس مسؤولیت تهی هستند!!!! واقعا خسته نباشند!!!! اما حاتمی کیا هنوز هم صادق و بی ریاست و قلبش برای این ملت می تپد. او هرگز در طول فیلمسازی اش، نگاهش به مردمان آن سوی آبها نبوده و برای جشنواره ها و گرفتن جوایز درآنها فیلم نساخته. او در به نام پدر جنگ را ویرانگرترین پدیده می داند که هنوز اثرات آن پس از 20 سال از پایان آن ، باقی است...

درمورد حلقه سبز هم باید بگویم که تجربه ای بسیار جالب و متفاوت در بین سریالهای تلویزیونی و تنها مجموعه ای بود که از نقطه نظر عرفانی ، به موضوعات روح و زندگی و مرگ می پرداخت و سرتاسرش بوی معنویت، عشق و ایمان به خدا را می داد. در بین اطرافیانم همه کسانیکه اهل دل و عرفان بودند، با این سریال دلشان لرزید. اضافه می کنم که استقبال مردم دلیل خیلی قانع کننده ای برای خوب و یا بد بودن یک فیلم نیست.سریالهای سطحی و بی محتوایی همچون نرگس و ..... با استقبالی چشمگیر مواجه شدند. بسیاری از مردم فرق کارگردان دقیق و خبره ای مانند حاتمی کیا را که فقط روزی 4 دقیقه تصویر می گیرد، با کسی که روزی 50_40 دقیقه می گیرد و آن را با افتخار هم اعلام می کند _ گویی که مسابقه است! _ نمی دانند. فیلمبرداری حلقه سبز حدود یک سال و تدوینش 11 ماه طول کشیده و این تلاش، نشان از احترام خاص حاتمی کیا به تماشاگر دارد.

حاتمی کیا هنوز هم دغدغه ساختن فیلم جنگی را دارد، اما هزارافسوس که شرایط بد و نا مناسب حاکم بر سینمای ما , و آزار و اذیت از سوی عده ای، به او این امکان را نمی دهد که حرفهای ناگفته اش را در زمینه جنگ بگوید.....

امین
جمعه 20 ارديبهشت 1387 - 2:20
1
موافقم مخالفم
 

سلام

دست خودم نیست اما این حس همیشه با منه که وقتی اسم مسعود کیمیایی میاد نمیتونم ساکت بشینم

من سینما رو با کیمیایی شناختم با استاد عاشق سینما شدم وقتی قیصر پاشنه کفششو کشید منم دنبالش رفتم تا انتقام فاطی رو بگیرم با رضا موتوری کف خیابون جون دادم چه شبهایی که با داش اکل مست نکردم با سید نعشگیو خماری کشیدم همراه بازپرس جلالی قصه خوردم سر وقت رفتم کافه ماصاووس که رفیقهامو ببینم مرسدس امانتی رو اتیش زدم و با امیر علی پای ناموسم ایستادم

اگر عاشق سینما باشی میفهمی چی میگم اون وقت که میبینی محسن (حکم) رو دوست داری و اخر سر هم باهاش جون میدی

اگر یکی از کارگردانهای ایرونی بتونن منو اینقدر هیجان زده کنند سر تا پاشونو طلا میگیرم

سه دنگ این سینما سر قفلی استاده. کیمیایی خسته است خسته از این روزگار اما هنوز رفیق بازه هنوز عاشقه هنوز خاکیه هنوز ایرونیه.

Ali
جمعه 20 ارديبهشت 1387 - 7:31
3
موافقم مخالفم
 

shahkare bazigarie Behrooz vosooghi bood ke az massoud kimiaee yek name mandegar sakht ,mitoonest ba Bahram Radan in rah ro edameh bede amma tarjih dad naghshe pollad ro por rangtar kone ...be har hal fazaye filmhaye ishoon kheili az ma door shodeh.

peyman
جمعه 20 ارديبهشت 1387 - 9:5
-2
موافقم مخالفم
 

امین جان خوب گفتی اما یادت رفت بگی با اعتراض اعتراض کردیم

من عاشق سینه چاک استادم

هموز با فیلم اعتراض حال میکنم و اون از بهترین فیلمهای تاریخ بعد انقلاب بود

من نمیزدم تو میزدی....

در ضمن چند سکانس رویایی تو سربازهای جمعه که به نظر من استثنایی بود....

شماها نمیفهمید استاد حرفش چیه و چی میسازه

شقایق
جمعه 20 ارديبهشت 1387 - 20:15
0
موافقم مخالفم
 
آقای قادری احتمال داره که DVD " آقای کیمیایی" اصلا بیرون نیاد ؟؟

سلام. نه. ایشالله حتما بیرون می‌آد.
فرامرزی
شنبه 21 ارديبهشت 1387 - 14:42
4
موافقم مخالفم
 

دانشجوی عزیز کیمیایی تموم شده ؟ یه نگاه فقط یه نگاه به این کامنت های پایین بنداز !

حالا اگه محکم وایسا تو روی این همه عاشق و بگو کیمیایی تموم شده.

کدوم 65ساله ای رو می شناسی که سه نسل باهاش عاشق شدن و عاشقش شدن .

تا سینما هست تا ایران هست کیمیایی هم هست.

امین
يکشنبه 22 ارديبهشت 1387 - 2:58
0
موافقم مخالفم
 

سلام

علی اقا نظر شما محترمه اما این حرفی که میزنی رو حساب نیست من خودم بهروز وثوقی رو بزرگترین بازیگر ایرونی میدونم اما

اولا قبل از قیصر که بهروز وثوقی به این عظمت نبود استاد به اون بال و پر داد و پرواز یادش داد الحق بهروزم خوب پرواز کرد

دوما قبل از انقلاب استاد از فردین (غزل) و سعید راد (سفر سنگ) بازیهای به یاد ماندنی گرفت و بعد از انقلاب هم که بیا و ببین سعید راد (خط قرمز) فرامرز صدیقی (تیغ و ابریشم و دندان مار) امین تارخ (سرب) فرامرز قریبیان (رد پای گرگ) فریبرز عرب نیا (ضیافت و سلطان) محمدرضا فروتن (مرسدس و اعتراض) داریوش ارجمند (اعتراض) و ...

سوما پولاد کیمیایی بازیگر خوبیه من نمیدونم چرا الکی جلوش موضع گیری شده بازیه پولاد توی حکم چه نقصی داره که استاد از پسرش استفاده نکنه ؟

ننگ بر ما مردمان پست ما مردمان زنده کش مرده پرست

چه جوری شما چشمتون رو رویه این همه هنرمندی میبندین و راحت میگین استاد تموم شده ؟

کیمیایی بهترین فیلمشو هنوز نساخته همه عشاق در این انتظار شیرین باشید استاد هنوز آسشو رو نکرده اما اگه رو کرد تک خال برش میزنه

استاد تو هنوزم مبسر منی

bahram
يکشنبه 22 ارديبهشت 1387 - 3:37
1
موافقم مخالفم
 
amir jan vaghean faker kardam etafghy nioftade eradet be kargardani khas khososen anke to mostandi azesh sakhty dar hameja mersom est ama dar jami ke taghdir shodand ostadi masel taghvaee jaee braye neveshtan nadasht ?be nazer miresad ke ke nadared nimaye aziz ham hamigone amel karde....omidvarem kami longshot be
   امیر قادری: سلام دوست من. این سوءتفاهم برای چند نفر دیگر هم پیش آمده. در لحظه نوشتن مقاله، من اصلا از جریان تقدیر از آقای تقوایی خبر نداشتم. ولی ممنون از توجه‌ات. khodetan nagah koneed namye nadikesh ke mara no-omid kard
مهري نامور
چهارشنبه 25 ارديبهشت 1387 - 18:22
3
موافقم مخالفم
 

ياحق

سلام اقاي كيميايي

من حرفه اي نيستم

اما كاراتون بي نظيره. من جهل سالمه و هر بار كهاز شما فيلمي مي بينم فكر ميكنم كاش بازم مثل شما وجود داشته باشه كسي كه مثل شما فكر كنه.صبر داشته باشه.وبتونه اينجوراستادانه به مسائل ببردازه

من عاشق اعتراض هستم

ممنونم

خسته نباشيدودوستتون دارم


چهارشنبه 15 خرداد 1387 - 2:0
2
موافقم مخالفم
 

فقط کیمیایی

ا.ب.غ ( 1 )
يکشنبه 26 خرداد 1387 - 4:49
-5
موافقم مخالفم
 

شب کارگردانان بر عکس نام دهان پر کنی که داشت ،چنان مرا بهت زده کرد که از خجلت سر به پایین افکندم و تلویزیون را به سقف کوبیدم . گویی اصحاب سینمای ایران از بیابانی بی آب و علف بر سر میز حضور پیدا کرده بودند و چنان دهان مبارک شان از انبوه میوه و شیرینی پر شده بود که هر لحظه من احساس می کردم باید آمبولانسی خبر کرد تا شخصی از اعیان سینما را از خفه گی نجات داد ! سنگ شوم اگر دروغ بگویم که شاید مسعود کیمیایی تنها کسی بود که احترام این شب را نگه داشت . و اما از وقتی که با این سینمای نه چندان خوب آشنا شدم ، همیشه برایم سوال بود که چرا کارگردانان ما بر خلاف دیگر هنرمندان باید نامناسب ترین و بدترین لباس ممکن در جهان را بر سر اینگونه شب نشینی ها بپوشند . به خدا وقتی ... را دیدم که روی سن آمد ، دوستی که از سینما سررشته ای نداشت به من گفت : چه خوب است که به حمل و نقل هم احترام می گذارند و جایزه می دهند و من ماندم که چه بگویم . وقتی سال ها است عادت کرده ایم در فستیوال کن که حتی بی ارزش ترین افراد با کت و پاپیون ظاهر می شوند و از لیموزین پیاده می شوند ، نماینده گان خودی را با ژاکت راه راه بافتنی و شلوار جین و کاپشن هزار تومانی ببینیم ، نمی دانم چه حسی باید به این اساتید پیدا کنم ؟ تو را بخدا کارگردانان محترم کمی موهای خود را شانه بزنید ، از میلیون ها تومانی که برای هیچ دستمزد می گیرید ، لباسی بخرید و حداقل آبروی سینمای بی محتوا و چرت مان را ظاهری حفظ کنید . آمین . همین .

ا.ب.غ ( 2 )
يکشنبه 26 خرداد 1387 - 4:55
2
موافقم مخالفم
 

اما انتخاب برترین ها در شب مبارک کارگردانان .

ابراهیم حاتمی کیا یکی از بهترین فیلمسازان این بوم است . اما با نگاه به دو فیلم و سریال آخر ایشان ، شاید کمی باید غیر کارشناسی انتخابش را خواند . پرویز شهبازی از آخرین فیلمش سال ها می گذرد و انتخاب او برای من در پرده ای از ابهام است و سرآمد همه هم مسعود خان کیمیایی که به حق گوزنهاش آبروی تمام سینمای ایران است و الحق استاد میزانسن است . اما باز با نگاه به حکم و رییس ایشان هم نمی توانم دلیلی برای انتخاب ایشان یافت کنم .

به هر حال مانده ام که چرا به جای تشویق چند فیلمساز جوان و فیملسازانی که در این آشفته بازار فرهنگی و خصوصا سینمایی بالاخره کاری کرده اند ، باید به کسانی جایزه داد و تقدیرشان کرد که حداقل در پنج سال اخیر هیچ کاری یا نکرده اند و یا ارزش بحث ندارد ؟ امید است سیاست برگزار کننده گان محترم در نوبت های بعدی به نحوی باشد که از این جایزه ها بشود سرفصلی نو در سینما ایجاد کرد و نه قهر جوانان و فیلمسازان مستقل و دیگران را خرید . همین .

اضافه کردن نظر جدید
:             
:        
:  
:       





             

استفاده از مطالب و عكس هاي سايت سينماي ما فقط با ذكر منبع مجاز است | عكس هاي سایت سینمای ما داراي كد اختصاصي ديجيتالي است

كليه حقوق و امتيازات اين سايت متعلق به گروه مطبوعاتي سينماي ما و شركت پويشگران اطلاع رساني تهران ما  است.

مجموعه سايت هاي ما : سينماي ما ، موسيقي ما، تئاترما ، دانش ما، خانواده ما ، تهران ما ، مشهد ما

 سينماي ما : صفحه اصلي :: اخبار :: سينماي جهان :: نقد فيلم :: جشنواره فيلم فجر :: گالري عكس :: سينما در سايت هاي ديگر :: موسسه هاي سينمايي :: تبليغات :: ارتباط با ما
Powered by Tehranema Co. | Copyright 2005-2009, cinemaema.com
Page created in 1.4179649353 seconds.