سينمای ما - "و برف می بارد... بر مرد دوران گذشته " * / نقدي بر مستند "آقاي كيميايي" ساخته امير قادري
سه‌شنبه 20 بهمن 1388 - 19:55

I نظرسنجی I

بهترین فیلم جشنواره 28 را انتخاب کنید




سينماي جهان
من تسلیم شده‌ام
همه چیز با فیلمنامه آغاز می‌شود و به پایان می‌رسد
جورج كلوني این بار واقعا روانه بيمارستان شد
مریل استریپ امسال هم گزینه اصلی اسکار است
جیم شرایدن برای فیلم تازه‌اش دنیل کریگ را انتخاب کرد
سایت‌اند ساند 50 فیلمساز نامتعارف سینما را معرفی كرد
معرفی کامل فیلم «جی آی جو: ظهور کبرا» - حامد مظفری
سال‌هایِ از دست رفته (یادداشت گِئورگ ویلیامسون بر فیلم «تابستان» ترجمه پیمان جوادی)
گفتگویی با استاد ژاپنی انیمیشن جهان به بهانه نمایش فیلم تازه‌اش
قسمت‌های پنجم و ششم «اسپایدرمن» را نویسنده «زودیاک» می‌نویسد
فرار بزرگ (یادداشت برایان لوری –ورایتی- بر مجموعه تلویزیونی «فرار از زندان: فصل اول» ترجمه پیمان جوادی)
معرفی کامل «آدم‌های بامزه» - حامد مظفری


استشهادي براي خدا


  (36 رأي)

گارگردان :
علیرضا امینی
ماجراهای اینترنتی


  (22 رأي)

گارگردان :
حسین قناعت
تنها دوبار زندگی می‌کنیم


  (137 رأي)

گارگردان :
بهنام بهزادی
صداها


  (93 رأي)

گارگردان :
فرزاد موتمن
محاكمه در خيابان


  (322 رأي)

گارگردان :
مسعود کیمیایی
آقای هفت رنگ


  (71 رأي)

گارگردان :
شهرام شاه حسینی
نیش و زنبور


  (100 رأي)

گارگردان :
حميدرضا صلاحمند
کتاب قانون


  (350 رأي)

گارگردان :
مازیار میری
دو خواهر


  (1343 رأي)

گارگردان :
محمد بانکی



"و برف می بارد... بر مرد دوران گذشته " * / نقدي بر مستند "آقاي كيميايي" ساخته امير قادري
"و برف می بارد... بر مرد دوران گذشته " * / نقدي بر مستند "آقاي كيميايي" ساخته امير قادري



سينماي ما - علي نواصرزاده


1: ایرادات این نوشته به " آقای کیمیایی " را جدی نگیرید... DvDاش را بخرید و از خیلی جاهای فیلم لذت وافر ببرید....این غر زدنها هم برای این است که می بینم خیلی جاها آن همه نیروی بالقوه وحشتناکی که در فیلم موج می زند به مرحله اجرا در نیامده است...که اگر بالفعل میشد چیزی بود فراتر از استانداردهای مستندهایی که این چند وقته دیده ام.....

2: برویم سر اصل مطلب... برای لذت بردن از دیدن فیلم " آقای کیمیایی " حتما باید به شخصی بودن فیلم ایمان کامل داشت. این که فیلم قرار است دنیای شخصی سازنده اش را با ما در میان بگذارد و گاهی نقبی به نقاط تاریک زندگی مسعود کیمیایی بزند و آنها را کمی برایمان روشن کند. برای همین است که این نوشته هم لزوما نقد فیلم نیست که به فیلم از دیدگاه رایج و رسمی نقدنویسی نگاه کند.. نمی خواهد از زوایای دوربین یا کمبود نماهای "O.S" یا " اور شولدر " که نمای زیبایی برای گفتگوهای چندنفره است حرف بزند یا گله کند که چرا نورپردازی خوب فیلم با طراحی لباس کار شده ای تکمیل نشده است و... . این نوشته قرار است درباره حاشیه های مستتر در خود فیلم باشد. آن چه که من درک کشف و مشاهده کردم. گاهی لذت بردم و گاهی برای از دست رفتن یک فرصت طلایی حسرت خوردم....

3: اولین و مهمترین نکته ای که در این نوع مستندها ( مستندهایی که متکی به گفتگو هستند ) وجود دارد این است که ببینیم چقدر توانسته ایم عرصه را برای مصاحبه شونده تنگ کنیم . چقدر او را تحت فشار قرار داده ایم تا جملاتی را که از قبل آماده کرده است نتواند بیان کند و مجبور شود که واکنش های لحظه ای بروز بدهد و در نتیجه هم فیلم ( که از قبل دکوپاژ شده و میزانسنش چیده شده است ) را به مستند حقیقی و واقع گرایی کامل نزدیک کند و همین که اجبارا بخشی از دنیا و ذهنیتی را که مصاحبه شونده دوست ندارد بازگو کند..عیان شود. این وظایف خطیر در فیلم بر عهده مصاحبه کننده است ..او علاوه بر آنکه نباید همان کلیشه ی مرسوم سوال و جواب های خبری و مطبوعاتی باشد در عین حال مدیریت چالش با مصاحبه شونده را هم باید بر عهده بگیرد...و هر چقدر بتواند این سوال و جواب را عمیق تر و کوبنده تر دنبال کند جذابیت بیشتری هم بر کلیت فیلم و اثر حاکم می شود...
پس امیر قادری در " آقای کیمیایی " وظیفه ای به غایت مهمتر از کارگردانی دارد این که دارد گفتگوها را جلو می برد. شروع گفتگو ایده جالبی دارد. اینکه آقای کیمیایی عصبانی است. از منتقدی که پیشترها عاشقش بوده زخم خورده است. و حالا ما انتظار داریم نمودی ازین عصبیت را در چهره رفتار و گفتار او ببینیم...سوال آغازین خوب بوده. اینکه مستقیما به همین مساله اشاره می کند و جایگاه را از مصاحبه کننده به منتقد و از مصاحبه شونده به کارگردان سابقا محبوب ترفیع می بخشد...حالا با اولین سوال مسابقه هم شروع شده...رو در رو...مثل آخر فیلم " راکی " که 2تا مشتزن اول کار با همدیگر بازی بازی میکنند و یکهو راکی با یه آپرکات آپولو را نقش زمین میکند..ما هم منتظر همین ضربه ناگهانی هستیم...اینکه بازی گرم شود..آخر حرف منتقد حرف ما هم هست و نا امید بودنش از کارگردان برای ما هم هست...اما نمی شود...شماره راندها همینطور بالا می رود و مشتزن های قصه ما انگار فراموش کرده اند که باید بوکس بازی کنند و اصلا برای همین وارد رینگ شده اند...مینشینند آرام و از شهر آلوده تهران و دکوپاژ فیلمها حرف می زنند... ناک اوت شدن و ناک دان کردن هم که بماند....
اشتباه نکنیم... اتفاقا نتیجه همان که قرار بود بشود..شد. این که اسطوره اعتراف کرد که شکست خورده و به بیراهه رفته است...اما...مشکل اصلی هم دقیقا همین جاست...آخر اسطوره آدم که نباید درست به دوربین نگاه کند و بگوید که : " راست میگویی...تمام اینها بوده...کج سلیقگی ها بوده..." ... پس تلاش و اراده و آرمان و مبارزه چه می شود؟؟.. قرار هم از اول همین بوده که ما جماعتی که عاشق کیمیایی هستیم او را به خاطر همین کج رویها محکوم کنیم اما هیچ فتحی را هم اینقدر ساده دوست نداریم...دوست داریم دقیقه نود گل پیروزی را بزنیم....دوست داریم نفس را در سینه هایمان حبس شده ببینیم..اینکه جایی برسد که مجبور شویم از میان این همه سوال و جواب کوبنده و لذت بخش بین منتقدی که حرفش حرف ما است و کارگردانی که از دستش عصبانی هستیم فقط یکی را انتخاب کنیم...دوست داشتیم کیمیایی کمی شبیه قهرمانهایش برای اثبات خودش ایمان به خودش هم که شده کمی تلاش می کرد...برنده مسابقه بوکس که نباید از روی امتیاز انتخاب شود...ما شمارش معکوس را می خواستیم....
حالا این که چرا مسابقه آنجور که ما می خواستیم و امیر می خواسته پر هیجان جلو نرفته برمی گردد به همان که اول گفتم. اینکه امیر هرچه در کارگردانی استانداردها را رعایت کرده اما به عنوان کسی که قرار بوده یقه ی اسطوره ای را بچسبد و از او بابت اینکه چرا دیگر در اوج نیست بازخواست کند ناکام مانده است. کیمیایی استادانه آس خودش را رو کرده است و ماجرا را به آن سمتی هدایت کرده که می خواسته و این دقیقا همان کاری ست که امیر نتوانسته از پس آن برآید...

4: بزرگترین ایراد فیلم را گفتم حالا بگذارید درباره مهمترین مشخصه " آقای کیمیایی " حرف بزنیم. فیلم درست شبیه یک ویدئو کلیپ معرکه است . و آنقدر این مشخصه قوی مطرح شده است که به راحتی می توان پس از نا امید شدن از اینکه آقای کیمیایی گاردش را شدیدا بسته است..چشمها را بست و به موسیقی لذت بخش فیلم گوش سپرد و( بگذارید یک قدم جلوتر بروم ) اصلا سیر وقایع و اتفاقات را با شنیدن همین آهنگ ها دنبال کرد.
فیلم از لحاظ موسیقایی بسیار با هدف جلو می رود ( بر عکس ساختار تصویری فیلم که آشفته و پراکنده است ) از ابتدای فیلم وقتی آهنگ " اینجا آهنگی برای خواندن هست " پخش می شود می فهمیم که تنها لزوم خوب بودن موسیقی دلیلی برای انتخاب آن آهنگ نبوده است بلکه سعی شده آهنگ ها با توالی مشخص و منظمی مرتب شوند...و این دقت در این انتخاب ها همه به این منجر شده که ما به موازات فیلمنامه اصلی و تصویری فیلم یک فیلمنامه معرکه ی موسیقیایی هم داشته باشیم...این فیلمنامه کاملا بر اساس قواعد کلاسیک ( همچون خود فیلم های کیمیایی ) نوشته شده است.. و در میانه های فیلم 2 نقطه عطف خیلی مهم دارد یکی بازخوانی نمای " ردپای گرگ " با آهنگ " Dream Theater" و دیگری اجرای راک و شاهکار آهنگ " سرب "...تا پایان فیلم که با یکی از بهترین آهنگهای " اوهام " مجموعه به پایان می رسد این اوج و فرودها کاملا قابل تشخیص است...موسیقی " آقای کیمیایی " به دلیل اینکه دست امیر قادری برای انتخاب ها بازتر از پیش برد گفتگوها بوده بسیار یکدست تر و خوش ریتم تر از ساختار تصویری فیلم درآمده.... در فیلمنامه تصویری فیلم اما چون با پاتک آقای کیمیایی مواجه شده است و امیر نتوانسته با گفتارهای فیلم این کمبود را جبران کند ناگزیر برای جایگزینی به پشت صحنه ها یا نماهایی از افراد علاقه مند به بازی در فیلمهای استاد به عنوان سیاهی لشکر با چاشنی طنز رو آورده که اگر اینها را در کنار نماهای گفتگو و نشست و برخاست و صحبت های درگوشی و ... بگذاریم می بینیم که تعدد تماهاست که به یک نوع آشفتگی در سازمان تصاویر فیلم منجر شده است....در این نوع کارها که مخصوصا در باره شخصیت های بزرگ و پرحاشیه ساخته می شود باید روی یک موضوع اساسی مانور داد...چیزی که تمام جریانات فرعی راهم به موازات خود به جریان اندازد...

5: گفتم که فیلم به شدت برای هرکسی شخصی است. آن قدر که قبل از دیدن فیلم تجربه مشترکی از بسیاری لحظاتش داشتم... اینکه درباره روباه فیلم " وثیقه " حرف می زدم و آن را به اسب توی " ردپای گرگ " ربط می دادم و امیر میگفت که همچین صحنه ای در فیلم هست...یا وقتی از سکانس معرکه تیر خوردن کلانتر محلی توی " پت گارت و بیلی دکید " مینوشتم و عین همان را در فیلم می دیدم...اشاره به این مشترکات دلیل بر این نیست که مثلا بخواهم نزدیکی دیدگاهم را با کارگردان نشان بدهم...نکته در این است که وقتی علائق مشترک زیادی وجود دارد پس انتخاب راه و جهان بینی و نوع خلق کردن و میل به جاودانه شدن ها خیلی شبیه هم می شود... مثلا غیر از امیر قادری هر کس دیگری هم که می خواست چیزی شبیه " آقای کیمیایی " بسازد و دوستدار کیمیایی هم باشد مگر می توانست آن سکانس شاهکار لیز خوردن اسب فرامرز قریبیان توی " ردپای گرگ " را توی فیلمش نیاورد و عاشقانه آن را نپرستد...یا از راک و وسترن حرف بزند و یاد آهنگ معرکه و معترض " در بهشت را بزن " از " باب دیلان " در همان سکانس جاودانه " پت گارت و بیلی دکید " نیفتد....دقیقا حرفم همین است که برای لذت بردن از این فیلم باید به همین تلاقی دیدگاه ها رسید....
اگر شما هم کمی دقت کنید حتما نقاط مشترک بیشتری را با جزییات کارشده " آقای کیمیایی " پیدا می کنید...شاید مثل همین چرخ زدن های نصف شبی همراه با موسیقی که توی اتوبان های خالی تهران گاز بدهی و فریاد بزنی و به چراغ های نئون قرمز و آبیه شهری نگاه کنی که تنها بارش برف می تواند کمی سپیدش کند...
برای همین است که می گویم برای لذت بردن از " آقای کیمیایی " با تمام نواقص و کاستی هایش باید ایمان بیاوریم که کارگردان خواسته دنیای شخصی آدمهایی را در مواجهه با اسطوره شان ترسیم کند...آدمهایی که قرار است اینگونه به دنیا نگاه کنند...آدمهایی که قرار است عاشق برف سپید و شهر سیاه باشند مثل " ردپای گرگ " عاشق قطره های خون روی کفش سیاه و سپید یا عاشق لیز خوردن اسب سیاه و سپید وسط شلوغ ترین میدان ها و اینکه فرامز قریبیان اونجا یکهو یاد " ویلیام هولدن " افتاده تو " سام پکین پا "....

6: تمام این حرف ها به کنار... فیلم یه آنتراکت جاودانه دارد........
( نمی شود...باور کنید درباره اجرای راک آهنگ " گیتی " تو فیلم " سرب " نمی توانم چیزی بگویم..قابل تقسیم نیست...هرکس به اندازه خودش ازین تکه می برد... هرکس به اندازه ای که به موسیقی راک و به سرب و به لذت بردن ایمان دارد... این سکانس شخصی ترین بخش فیلم است...انگار...)

7: "Omega" یه شاهکار داره... یه آهنگ به اسم " I Go Away " ...
الان دارم گوش میکنمش و لبه پنجره به سرخی سیگارم که دود میشه نگاه می کنم و آرزو می کنم کاش به جای آن پایان خوش فیلم که اصلا دلچسب نبود..منتقد ما با همان پالتوی بلند و مشکی اش به راه خود می رفت و در سپیدی برف اطرافش محو می شد و کارگردان ما گوشه ای می نشست و سیگارش را روشن می کرد ..چند کام میگرفت و به چهره ای که از خود ساخته...می نگریست...

*: يك آهنگ از " Leonard Cohen "...



منبع خبر : سينماي ما
پنجشنبه,13 دی 1386 - 19:45:3

اين مطلب را براي يک دوست بفرستيد صفحه مناسب براي چاپگر
آرشيو
اخبار مرتبط:

نظرات

علیرضا
پنجشنبه 13 دي 1386 - 23:52
0
موافقم مخالفم
 

الو. سلام آقا مگه دی وی دی آقای کیمیایی اومده؟

سینمای ما - هنوز نه. احتمالا این اتفاق در ابتدای سال آینده می‌افتد...

نیکان
جمعه 14 دي 1386 - 1:12
0
موافقم مخالفم
 

من فکر می کنم همه حتما باید این فیلم رو ببینند و همه آن نقد های .... (واحد اندازه گیری جرم!) رو که آقای قادری عزیز به کارگردانان و فیلم های دیگر وارد می کنند، پرتاب کنند به سوی خودش. احمد طالبی نژاد دربارهء منتقد شدن امیر قادری یه حکمی صادر کرده بود. حالا باید ببینیم اون حکم دربارهء فیلمساز شدنش هم صادقه؟!

راستی امیر قادری عزیز یادته یه گزارش از پشت صحنهء سنتوری برای مجله فیلم نوشته بودی؟ تو فیلم خودت هم همونجوری نگاه می کردی؟ (مثل...!) هزار تا حرف می تونند اونایی که از دستت شاکی هستند به خاطر فیلمت بهت بزنند. اما خدایی من با اینکه نقد نوشتنت رو دوست ندارم، اما خودت برای همه خیلی عزیزی.

م.ا.
جمعه 14 دي 1386 - 12:2
0
موافقم مخالفم
 

1.اين سه نقطه ها يعني چي؟

2.اين روزها كلاس دارد در نوشته ي سينمايي نقبي هم به سيگار كشيدنتان بزنيد؟

3.بزرگترين ايراد فيلم اين است كه امير قادري يا هر كس ديگه اي هر چه مي ساخت جذاب بود. چون سوژه اش جذاب بود. هنر و مستند و اين حرف ها هم كشك است.

علیرضا
جمعه 14 دي 1386 - 17:27
0
موافقم مخالفم
 

امیر جان مشتاقانه منتظرم تا این مستند را ببینم و با جان و دل از خجالتت در بیام. به قول نیکان عزیز باید همان نقدهایی که به کارگردانان و فیلم های دیگر وارد می کردی را پرتاب کنیم طرف خودت.

انشاالله اهل انتقاد پذیری هم باشی و فقط اهل انتقاد کردن نباشی. البته هنوز که فیلم را ندیده ایم و درست نیست که قضاوت کرد. ولی از همین الان رسما" اعلام می کنم که با جان و دل پذیرای این مستند هستم.

شقایق
جمعه 14 دي 1386 - 19:18
2
موافقم مخالفم
 

گر صبر کنی ز غوره حلوا سازی . مگه نه آقای قادری؟؟؟

محسن D
يکشنبه 16 دي 1386 - 19:0
1
موافقم مخالفم
 

کیمیایی در این دو ساخته اخیر متاسفانه کارنامه خوبی ندارد

بعد از دیدن رییس تنها چیزی که به ذهنم رسید این بود که این فیلم واقعا از فیلمنامه رنج می برد

شما نگاه کنید به فیلم حکم ایرادات بسیار زیاد دارد و کیمیایی تنها فیلم را برای خودش می سازد و به منتقد و مردم اصلا توجهی ندارد من این موضوع را از مصاحبه کیمیایی با روزنامه شرق فهمیدم.ذهن کیمیایی کاملا متلاطم و پیچیده و نگاه استاد به جامعه کاملا دگرگون شده است و جامعه را تلخ بی بند و بار و سیاه می بیند،مثلا نگاه استاد در گوزن ها کاملا با فضای جامعه (سیاسی و اجتماعی) تطابق دارد،ولی این نگاه دیگر در چشمهای استاد نیست.نمی دانم شاید مسولین اجازه نمی دهند و شاید هزار دلیل دیگر،در زیر من چند ایراد از فیلم نوشته ام که قطعا برای هر کسی این سولات پیش می آید

ایرادات فیلم حکم ،1- ما نمی دانم این محسن (پولاد کیمیایی )اصلا چه کسی است ،از کجا آمده است چه رابطه ای قبلا با فروزنده دارد.

2- ما نمی دانم این بهرام رادان چه کسی است چه نسبتی با محسن و فروزنده دارد

3-چرا قهرمان کیمیایی این قدر راحت آدم می کشد آیا جامعه امروز ایران این قدر کثیف و لجن شده است

4-چرا استاد در طول فیلم مدام از خود کشی حرف می زند ،چرا جوانان مملکت ما را (دختر و پسر)را بی هویت ،سر به هوا ،مایوس ،نادان ،عصیانگر ،پوچ و بی هدف نشان می دهد

5-چرا استاد در این فیلم تقلیدی از فیلمهای دهه 1950 ایالات امریکا کرده است ،فیلمهایی که اصلا با مناسبات جامعه ما همخوانی ندارد

6-چرا بازیگران فیلمهای استاد راحت دیالوگ نمی گویید ،حتما باید با ادا و اطوار و مثلا به شکل شاعرانه سخن بگوییند

7-ما نمی دانیم آیا محسن ،فروزنده را دوست دارد یا نه اگر دوست دارد پس چرا در قسمتی از فیلم او را کتک می زند

8-نمی دانم چرا کیمیایی رضا یزدانی را برای خوانندگی انتخاب کرده است،خواننده ای که موسیقی اش مغز آدم را پوچ و دیوانه می کند و شعرهایش که حتی یک کلمه هم نمی توان فهمید که اصلا چه می گویید

9-حکم فقط به درد خود استاد می خورد ،فیلمی ساخته ذهن پریشان و ناآرام کیمیایی است و اگر فیلم در اکران فروخت به خاطر خیل عظیم بازیگران فیلم و بازی خوب پولاد است ،کیمیایی حتی اگر فیلم بد هم بسازد از بازیگرانش بازی خوبی می گیرد

10- فیلم حکم اصلا و تحت هیچ شرایطی فیلم خوبی نیست و با سینمای ملی و بومی ایران کاملا در تضاد است

11- نمی خواهم رییس را بررسی کنم چون حال روز آن فیلم از حکم بدتر است

12-کیمیایی ته کشیده است واصلا نمی داند باید چه چیزی بسازد،باور نمی کنم خالق گوزن ها و خاک و داش آکل و سرب و دندان مار به این روز افتاده باشد

من خودم با دیدن فیلم گوزن ها که حدود شش سال پیش بود عاشق استاد شدم حتی سربازهای جمعه را دوست دارم ،ولی با این دو فیلم آخر اصلا ارتباط برقرار نکردم،امروز فکر می کنم که مهرجویی از کیمیایی پیش افتاده است آیا می توان فیلم سنتوری را که خیلی ها شاهکار بیان می کنند و خودم بی صبرانه منتظرش هستم با مثلا فیلم رییس مقایسه کرد ،امیدوارم فیلم محاکمه در خیابان اثری شایسته و زیبا باشد

به امید دیدار

z
دوشنبه 17 دي 1386 - 12:5
1
موافقم مخالفم
 

به نظر من آقای قادری شما باید بگذارید این مستند را همه ابتدا ببینند بعد نقد کنید و در ضمن شما درباره یک شخص بزرگ دارید مطلب می نویسید و این شخص یک فرد معمولی نیست و برای سینمای ایران خیلی زحمت کشیده است که هرکدام از فیمهایش در زمان خود حیرت همگان را بر می انگیخت و باید بگویم هر کاردانی در کارنامه هنری خود فراز و فرودی دارد ولی در مورد این دو فیلم اخیر آقای کیمیایی بیشتر برای دلش ساخته است و خیلی هم خوش ساخت است و شرایط جامعه ایجاب میکرده که به این موضوع بپردازد .

و شما هیچ حقی نداری اینگونه درباره این استاد بزرگ و به این صورت مطلب بنویسید .به هر حال برای این استاد آرزوی سلامتی و موفقیت روز افزون دارم

یک دوست
جمعه 21 دي 1386 - 19:36
0
موافقم مخالفم
 

بهتر بود اول فیلم در دسترس قرار می گرفت بعد مطلبی درباره آن نوشته می شد. این به پیشواز رفتن فیلمی که نمایش داده نشده یا پخش گسترده نشده مانند پرونده درست کردن برای سنتوری، انتظارها را زیاد می کند و می تواند باعث سرخوردگی و تعبیر غلط شود.

احمد زاهدی
سه‌شنبه 25 دي 1386 - 12:18
3
موافقم مخالفم
 

سينماي متاخر آقاي مسعود كيميايي؛ سينمايي سمبوليك و استعاره‌يي است. اگر فيلم‌هايش را متوجه نمي‌شويم، براي خودمان نبايد حكم بخوانيم كه حكم خوان‌ها در حكومت بسيارند؛ و هنرمند، مرد تنهاي شب...

به شخصه سينماي آقاي كيميايي را از مرسدس به بعد بي شباهت با آثار "كوبريك" نمي‌بينم.

آن‌ها كه در جستجوي رئاليسم در آثار مذكور آقاي كيميايي هستند، نوميدانه مي‌نويسند.

سينما را بايد درك كرد، بايد بيشتر فيلم ديد و بيشتر كتاب خواند.

پريسا
پنجشنبه 27 دي 1386 - 18:4
4
موافقم مخالفم
 

بهههه علي آقا ! ديگه نقد مستند اميرو مينويسي ...؟ چه پيشرفت خوبي ! تازه جزئي از تحريريه سايت هم كه شدي...خوبه خيلي خوبه

و همچنان زياد سيگار ميكشي ...

شاه ماهی
شنبه 29 دي 1386 - 1:45
2
موافقم مخالفم
 

سلام ..

من بی صبرانه منتظر مستند اقای کیمیایی ام .اما جواب اقا محسن :

1_در طول کل فیلم اگر به دیالوگ ها گوش میدادید متوجه میشدید که محسن یه بچه روستایی است (البته نه کاملا) وبعد برای تحصیل تهران امده و عاشق فروزنده شده و با هم بوده اند .

2_باز هم در طی دیالوگها متوجه میشویم که بهرام رادان زیر دست حمید بوده و حمید از او و فروزنده سفته گرفته است . صحنه ای که استاد انتظامی و رادان هستند در ماشین بعد از هتل .

3_متاسفانه جامعه اینقدر لجن هست که ادمها راحت میکشند چه خود و چه دیگران .

4_برای نشان دادن دید درست تر از خودکشی. جوانان مملکت ما اینند . بی هویت و پوچ . چون اینده برای خودشان نیست . و این پوچی است .

5_امریکایی ها تو اون دوره به این نتیجه رسیده بودند و ما در این دوره . اما این بیشتر مربوط به سلیقه اقای کیمیایی است .

6_شاعرانه ؟ ؟ ؟ شاید بتوان گفت خصمانه اما شاعرانه نیست . چون فیلمهای اقای کیمیایی به این شکل است .کلا فیلم در دیالوگ است .

7_محسن فروزنده را کتک میزند چون میخواهد اورا به یک جای امن بفرستد . فکر میکنم سکانس اخر فیلم بیانگر تمامی احساسات محسن و فروزنده است .نیازی به توضیح نیست ؟!!!!!!!!!!!!!!

8_از نظر محتوای شعری اگر یکبار به اهنگ تیتراژ اخر فیلم گوش دهید به درستی و صد در صد متوجه خواهید شد که دارای یه متن قوی و همسان با فیلم است .و این البته از نظر انتخاب رضا یزدانی یه سلیقه فردی است .

9_حکم اصلا برای پولاد بود.این طور که من مردم این مرزو بوم رو میشناسم کسی علاقه ی چندانی به کیمیایی ندارد چه قدیمی ها و چه جدید ها .و دید خوبی ندارند . و فقط علاقه مندان اصیل کیمیایی به سینما ها با اشتیاق میروند .حکم خوب فروخت چون نسبت به بقیه فیلمها من جمله سربازهای جمعه بیان صریح تری داشت .

10_کیمیایی را همه نمی پسندند برای همین کیمیایی پسندها با بقیه تفاوت بسیار دارند .

11_رییس ادامه دهنده راه حکم بود و کسی که حکم را نپسندد رییس را هم نمیپسندد .

12_به احتمال زیاد افراد ان دوره دهه های 60 و 50 هم همین حرف را میزدند .

: پیشنهاد میکنم یک بار چشمتان را ببندید و فقط یه حقایقی که در دیالوگهاست گوش بدید . شاید دیدتان عوض شود.

اما درباره حکم :

فیلم فوقالعاده بود . مثل بقیه . اما رییس نمیتوام نظر داد چون ادامه دهنده راه حکم بود و فیلم جدایی نبود بلکه فقط میتوان به دیالوگها و بازیها و موضوع متشابهش به حکم اشاره کرد.

تابعد..

پريسا
شنبه 29 دي 1386 - 12:39
2
موافقم مخالفم
 

با تمام وجودم با شاه ماهي موافقم...مرسي

نازنین
يکشنبه 30 دي 1386 - 13:39
0
موافقم مخالفم
 

از شاه ماهی ممنونم که جواب اقا محسن رو داد،چند وقتی بود که می خواستم جواب سوالات ایشون رو بدم اما وقت نمیشد.به نظر من کسی که مخاطب فیلم های استاد کیمیایی نیست نباید در مورد فیلم های ایشون اظهار نظر کنه.باید کیمیایی دوست باشی تا فیلم های ایشون رو باور کنی.حکم و رئیس با اخراجی ها فرق دارن،نمی شه با یک بار دیدن این فیلم ها و کلا فیلم های مسعود خان رو نقد کرد.

محسن D
دوشنبه 1 بهمن 1386 - 13:59
0
موافقم مخالفم
 

در جواب شاه ماهی

1-عزیزم حرفهایت را قبول دارم ولی ما باید با انتقاد مسیر درست فیلمسازی را در عصر امروز را به استاد نشان دهیم،بالاخره کیمیایی برای ما فیلم می سازد.اگر انتقاد می کنم به خاطر علاقمندی من به استاد است.من به یاد ندارم ولی پدرم ساعت ها در صفهای طولانی تیغ و ابریشم و ردپای گرگ و دندان مار بوده است.فیلم سرب یکی از فیلمهای دوست داشتنی پدرم است که من نتوانستم ببینم

2-مثلا در فیلم حکم من می دانم که استاد در کدام صحنه پر قدرت و کدام سکانس ها بی حوصله است ،برای مثال سکانس ملاقات خسرو شکیبایی با پولاد در رستوران بسیار زیبا و هنرمندانه است و مثلا سکانس پایانی فیلم که بسی زیبا و خوش ساخت است

3-این مطلب را به تمامی کاربران سایت می گوییم من خودم به شخصه 10 دقیقه از فیلم گوزن ها را با کل فیلمهای اکران 86 عوض نمی کنم،انصافا گوزن ها یکی از 10 فیلم برتر تاریخ سینما است و هیچ شکی در آن نیست

4-خیلی دلم می خواهد استاد خودش را دوباره در جامعه امروز پیدا کند،مسیر فیلمسازی را دوباره پیدا کند

5-من آدمی هستم که شاید باور نکنی در جشنواره 22 فیلم فجر ،اکران اول سربازهای جمعه (سینما فلسطین)در حالی که استاد 5 سال فیلم نساخته بود 13 ساعت در صف بودم

6-به امید خلق شاهکاری دیکر از مرد بزرگ سینما

عسل
جمعه 12 بهمن 1386 - 16:26
1
موافقم مخالفم
 

حکم در سینمای کیمیایی یک اثر مدرن و جسورانه است و تا حد زیادی ناکامی سربازهای جمعه را برای کیمیایی جبران کرد . اما در مورد رییس به نظر میرسد تمام مشکلات از فیلمنامه باشد و متاسفانه فیلمنامه ضعیف کارگردانی حرفه ای کیمیایی را کم رنگ کرده است.

اضافه کردن نظر جدید
:             
:        
:  
:       





             

استفاده از مطالب و عكس هاي سايت سينماي ما فقط با ذكر منبع مجاز است | عكس هاي سایت سینمای ما داراي كد اختصاصي ديجيتالي است

كليه حقوق و امتيازات اين سايت متعلق به گروه مطبوعاتي سينماي ما و شركت پويشگران اطلاع رساني تهران ما  است.

مجموعه سايت هاي ما : سينماي ما ، موسيقي ما، تئاترما ، دانش ما، خانواده ما ، تهران ما ، مشهد ما

 سينماي ما : صفحه اصلي :: اخبار :: سينماي جهان :: نقد فيلم :: جشنواره فيلم فجر :: گالري عكس :: سينما در سايت هاي ديگر :: موسسه هاي سينمايي :: تبليغات :: ارتباط با ما
Powered by Tehranema Co. | Copyright 2005-2009, cinemaema.com
Page created in 0.857008934021 seconds.