پس‌رفت :: سينمای ما :: پايگاه خبری،تحليلی سينما:: سينمای ايران::The Best Iranian Movie News & Information
پنجشنبه 23 خرداد 1387 - 8:21
اخبار:      • احوالپرسي سايت "سينماي ما" از مهرجويي بزرگ / انگار بعضي‌ها مي‌خواهند ما نباشيم      • گزارش روزنامه ايران از اوضاع نقد در كشور در گفت و گو با سه منتقد / امير قادري: آينده نقد فيلم در اينترنت شكل مي‌گيرد      • گزارش جنجالی خبرگزاری فرانسه از فیلم سازی در ایران و شرايط مخاطب‌هايش / غياب فيلم‌هاي پرجرات و تابوشكن!      • انتقاد بي‌سابقه روزنامه جام جم از يكي از محصولات صدا و سيما: مرگ تدريجي يك رويا      • متن كامل‌اش را به زودي مي‌خوانيد... / مهران بايد خودش را بكشد تا برايش بازي كنم      





سه‌شنبه 3 بهمن 1385 - 15:21

پس‌رفت


فعلا كه همه چيز و كارمان تحت تاثير جشنواره است رفقا. شايد به همين خاطر باشد كه آن‌لاين كردن كامنت‌هاي‌تان كمي طول مي‌كشد. با حامد و پويان و خسرو و گلاويژ و مجيد، روي يك پرونده درباره جشنواره در دنياي تصوير كار مي‌كرديم كه تمام شد و اميدواريم بخوانيد و به دردتان بخورد. امسال قرار است سال جوان‌ها باشد و خبرهاي خوبي هم از جشنواره به گوش مي‌رسد. به هر حال همه منتظريم.
هر چه مي‌خواهند درباره ارشاد و مديريت سينمايي بگويند، راست‌اش ما كه بد نديديم. به مستندم « آقاي كيميايي » دست نزدند كه هيچ، مسير خيلي سالم و آرام و مطمئني را براي ورود به جشنواره طي كرد. اين طور كه معلوم است، واقعا قرار است اين جشنواره دريچه‌اي ( يا لااقل روزني ) براي ورود نسل تازه به عالم سينما باشد. قبول كنيد كه اين روزنه اگر باز شود، روز به روز گشادتر خواهد شد. « آقاي كيميايي » در مرحله صدا گذاري است. براي اكران درست و درمان‌اش در جشنواره دعا كنيد.
بحث‌ جدي‌تان درباره زير تيغ خيلي خوب است، فقط به قول يكي از بچه‌ها، لطفا خلاصه‌نويسي را فراموش نكنيد كه آن‌لاين‌ كردن‌شان زياد طول نكشد. به وبلاگ‌هاي همديگر هم كه در اين كامنت‌ها معرفي مي‌كنيد، سر بزنيد. به خصوص امير رضا نوري‌پرتو كه دو پروژه درباره دو فيلم مورد علاقه همه ما را انگار دست گرفته: هفت و شوكران. درباره فيلم اسكورسيزي و مترسك جري شاتزبرگ هم احتمالا در مجله فيلم خواهم نوشت.
يكي از گرفتار‌ي‌هاي ما فعلا پرونده‌اي است كه در همشهري جوان اين شماره درباره دستمزد بازيگرها درآورده‌ايم. گرفتاري شده براي خودش. بحثي را شروع كرده‌ايم كه همه را شاكي كرده. ولي خب، هدف همين شروع شدن بحث بود و ادامه خواهد داشت. خدا بخواهد، خلاصه پرونده را در سايت خواهيم گذاشت.
جلسه كانون فيلم تهران هم افتاد بعد جشنواره تا خيال همه‌مان‌ راحت‌تر شود. و حرف آخر اين كه به هر حال منتقدي گفته‌اند. از اين پنج شش تا فيلم آخري كه ديده‌ام، خوش‌ام آمده. شرمنده‌ام. همه فيلم‌ها هم مال همين امسال و همه كم و بيش مربوط به جريان اصلي سينما. خيلي وحشتناك است؛ همه پيشرفت مي‌كنند و من...
بحث‌هاي‌تان را ادامه دهيد. كامنت‌ها را زودتر آن‌لاين مي‌كنيم. قربان شما.

بازگشت به روزنوشتهای امیر قادری

نظرات

امیررضا نوری پرتو
سه‌شنبه 3 بهمن 1385 - 17:46
با کمک شما امیر جان !

با سلام خدمت امیر عزیز و سایر سروران و دوستان گرامی . امیر جان ممنون از اینکه در مورد وبلاگم نوشتی . قول میدم که با توکل به خدا کارهای خوبی در مورد شوکران و هفت دو فیلم محبوب من و خودت و بسیاری از سینما دوستان مطالب آبرومندی ارائه کنم . تحلیل سکانس به سکانس و فصل به فصل شوکران از هفته آینده در وبلاگم قرار داده میشه ولی در مورد " هفت " همونطور که قبلا هم گفته بودم قصد نگارش کتابی رو دارم که فعلا داره به جاهای خوبی میرسه هر چند که حالا حالاها مونده . اما اگه خدا بخواد و مشکلی پیش نیاد این دو کار رو به سرانجام میرسونم . و البته روی کمک و توجه تو دوست و استاد خودم و سایر دوستان عزیز حساب باز کرده ام . بازم ممنون از حسن توجه تو دوست خوبم .

حنانه سلطانی
سه‌شنبه 3 بهمن 1385 - 19:37
سلام محمود آقا

1-چند روزی است ننوشتم و چه قدر دلم برای کامنت نوشتن تنگ شده بود.خب بحث زیر تیغ است.سریالی که مهمترین پارامترش بازی پرستویی و معتمدآریا است.سلام محمود آقا گفتن معتمدآریا را دیشب دیدید؟آن گریه همراه با خنده اش را.اشک هایی که با روسری اش پاک می کرد.یا وقتی که برای اولین بار با زن خسرو رو به رو شد یا آن صحنه نماز خواندن اوس محمود که امید غیائی هم اشاره کرده بود.سحر هم به این نکته اشاره کرده که ریتم سریال کند است ولی به نظرم این ریتم کند لازمه چنین داستانی است.فکر می کنم اگر این ریتم کنونی نبود حس همذات پنداری ما با اوس محمود یا صحنه های تشییع جنازه و ختم اوس جعفر اصلا در نمی آمدند.اسم مراسم ختم اوس جعفر را آوردم دلم نمی آید ازش تعریف نکنم.چه قدر با جزئیات گرفته شده بود.از معدود دفعاتی بود که صحنه های بعد از مرگ یکی از شخصیتها را با جزئیات کامل می دیدیم.معمولا فیلمسازان به دلیل اینکه احساس می کنند مرگ برای مردم خوشایند نیست از چنین صحنه هایی به راحتی می گذرند.خب برویم سر همان ریتم فیلم.قبول دارم که بعضی صحنه ها توضیح واضحات است.مثل همان صحنه می دانی زیر تیغ یعنی چی.واقعا دیگر نیازی به توضیح مریم مبنی بر اینکه زیر تیغ یعنی چه و آن خانه چوبی که افتاد نبود.با حرف مصطفی جوادی در مورد بچه ها موافقم اما اینکه انگیزه قدرت مشخص نیست فکر می کنم از چنین آدمی بعید نباشد که نخواهد سر به تن کسی که بخواهد جلوی نان خوردنش را بگیرد باشد.(عجب جمله ای شد)

اما با همه این حرفها هنوز هم سر حرف قبلی ام هستم.همان حوض و بحثم با علی طهرانی صفا که جایش خیلی خالی است.هنوز هم نمی توانم کلماتی مثل مریض خانه,به این سوی چراغ,دولتی سر شما را هضم کنم.البته قبول دارم که فیلم صرفا قراردادی است بین فیلمساز و مخاطب و دلیلی ندارد با واقعیت یکی باشد.

2-خواهش می کنم این دفعه را دیگر بی خیال تعطیل کردن جلسه 23 بهمن شوید یا حداقل یک هفته قبلش خبر دهید.4 ساعت قبل از تشکیل جلسه یعنی ساعت 1 بعدازظهر از کانون تماس گرفتند که إ...مثل اینکه خوشبختانه منزل هستید!!!

فرهاد ترابي
چهارشنبه 4 بهمن 1385 - 0:45
زمستان است

چرا در مورد فيلمهاي روي پرده چيزي نمي نويسيد؟مثلا

زمستان است.اگه خواستيد با فيلم حال كنيد اول "سفر" دولت آبادي را بخوانيد خصوصا جمله اول كتاب:"غروب سنگيني فضاي دكان استاد صفي را پر كرده بود.نه روز بود ونه شب.هوا كدر بود."فيلم رفيع پيتز گسترش همين كلمات است.راستي ميدونيد اين فيلم يعني خراسان؟ ميگي نه ببين:رفيع پيتز پسر ملك جهان خزايي:خراساني

محمود دولت آبادي همشهري من سبزواري

اخوان ثالث و شجريان هم خراساني .تازه امير قادري هم خراسونيه صداشو در نميياره آآآ نيما خان هم مشهد مي رفته دانشگاه.....اي بابا دلم براي ابراو و عباس سلوچ تنگ شده شما "جاي خالي سلوچ "را چند بار خوانده ايد؟؟


چهارشنبه 4 بهمن 1385 - 1:0

چرا در مورد فيلمهاي روي پرده نمي نويسيد؟مثلا "زمستان است"اگر ميخواهيد از فيلم لذت ببريد ابتدا "سفر "دولت آبادي را بخوانيد فيلم گسترش چند جمله ابتداي داستان است."غروب سنگيني فضاي دكان استاد صفي را پر كرده بود.نه روز بود ونه شب. هوا كدر بود.چقدر دلم براي ابراو و عباس سلوچ تنگ شده شما چند بار "جاي خالي سلوچ را خوانده ايد؟؟راستي نمي دانم چرا فضاي فيلم روسيه آثار چخوف را تداعي مي كند برف وريل و كافه هاي پر دود.......

امیررضا نوری پرتو
چهارشنبه 4 بهمن 1385 - 1:14
نقدهایی بر گیس بریده و رویای خیس

با سلام مجدد خدمت امیر آقای گل و سایر سروران خودم . مطلب امشب وبلاگم دو نقد مفصل و پر و پیمان بر دو فیلم گیس بریده و رویای خیس است به اضافه نقدی بر فیلم بر باد رفته (صدرا عبداللهی ) به بهانه عرضه در شبکه ویدیویی. یه ضمیمه نوشتاری هم راجع به معرفی این شماره مجله محبوبم ماهنامه " فیلم " گذاشته ام . نقد و تحلیل سکانس به سکانس شوکران هم از آخر این هفته یا اول هفته آینده به امید خدا قرار میدم . ممنون میشم لطف کنید و سری به وبلاگ حقیر بزنید .

www.cinema-cinemast.blogfa.com

PaRsA
چهارشنبه 4 بهمن 1385 - 3:3
هنوزم.......................!!؟؟

سلام....

این کانون فیلمم واسه من شده حکایت گم کردن سنگ پا تو حموم عمومی......!

یکی میگه سینما ایران !

فرداش میشنوی میگن هی بچه : اول بلوار میرداماد !

بعد از کلی دادو بیداد_ ذهنی میای تو سایت شاید بتونی با اطلاعاتی که امیر جان گفته راجع بهش هست تکلیفتو روشن کنی.. کلی میگردی هیچی پیدا نمیکنی! مجبور میشی بشینی افاضات_ ادب جناب منگ رو بخوونی که حکم به فیلمساز نبودن آقای هنرمند دادن...!!

با خیلی از نظرات دوستان موافقم و با خیلی بیشتر از اوون خیلی مخالف..

تو نقد_ (من تحلیل رو ترجیح میدم) چنین کاری اول از همه باید اینو باور کنیم که کار در تلویزیون در همه جای دنیا با کار تو سینما متفاوت_.. حالا چه برسه به تلویزیون ما(بخوانید رسانهء ملی!).. که همیشه بایدها و نبایدهاش گل_ سر سبدش بوده..!

کاری که من بشخصه ترجیح میدم در مرحله دوم انجام بدم. اینه که تکلیفمو حداقل با خودم روشن کنم.. که میخوام فیلم رو تحلیل کنم یا فیلمسازو..!

در مورد سریال که دوستان اکثر نکات رو گفتن اما در مورد کارگردان فقط دوست دارم چند تا نکته بگم:

فیلم های اوایل و اواسط دهه 70 ایرانو تو زانر اجتماعی به یاد بیارین.. بعد تو ذهن_ خودتون سری هم به ( دیدار ) بزنین..

نمیخوام بزرگش کنم.. یا بگم جرقه بود.. یا خیلی تاثیر گذار..

اما تو زمان_ خودش حرکت مثبتی بود..!

سری هم به مرد عوضی یا مومیای 3 بزنیم..! تا قبل از اوون کی جرات میکرد با جنابان_ کشوری شوخی کنه!؟

بازم نمیگم کاره خیلی شاقی بود اما اگه انصاف داشته باشیم تا قبل از اوون این موارد خیلی کم یا اصلا" نبود..!

اما بریم سراغ مورد بحث یعنی رسانهء محترم ملی..

دوست دارم بازم برگردم عقب..

زمان_ دولت جناب خاتمی بود تازه داشتیم عادت میکردیم که رئیس جمهورمونو با لبای خندان وسط کلی خبرنگار ببینیم.. اما یه شب آقای رئیس جمهور تابلو بزور میخندیدو با خبرنگارا که دنبالش میدویدن تا سوار ماشین بشه صحبت میکرد.. راجب_ چی !!؟؟؟ بزرگنمای مشکلات جامعه در تلویزیون!

شبش نوبت_ رمضان زاده سخنگوی آقای پرزیدنت بود تا حمله کنه به سیما که الست و بلست..!

اما همین جا تموم نشد فرداش یه سر زدم به وبلاگ ابطحی مشاور رئیس جمهور.. که اوون زمانا خیلی سرصدا داشت.. غلو نمیکنم اما باور کنید بعد از دیدن وبلاگ فقط از این خوشحال شدم که دولتمردان ما هنوز به مرحله فحش ناموسی نرسیدن..!

برام جالب بود. کی تونسته اینجوری سران دولتی یه کشور 70 میلیونی رو که الحق تو سیاست_ اجتماعی شایسته اسکارو . نخلو . سیمرغ و... هستن و همیشه مشکلات مردم و اجتماع رو با 2 تا قول و خنده و روی باز رفع و رجوع میکنن به چالش بکشونه..

فقط به یه عنوان و اسم رسیدم.. کاکتوس(محمدرضا هنرمند)

از همه این حرفا بگذریم.. اما باور کنید هنرمندی و فیلم سازی فقط به شات بندی و بالا پایین کردن_ کار نیست...

یه نگاه اجتماعی هم میخواد.. یه شناخت مخاطبم میخواد..

ساده بگم یه رندی میخواد واسه رفتن تو دل جامعه..!

کسی که بتونه بزرگان و خیلی از باید و نبایدها رو ببره زیر_ تیغ.....!!!!!

زیاد پر حرفی کردم... اما یه حرف استادم جناب مسعودخان_ فراستی همیشه تو ذهنم_ : هر وقت راجب سینما و کاراش مینویسید یا حتی فکر میکنید .. منصف باشید.. .

_ تو رو خدا یکی تکلیف_ منو با این سنگ پا.......ببخشید .... با این کانون فیلم مشخص کنه!!!

_-امیر جان نوشته هات رو تو مجله نسیم خووندم... کلا" با مهرجویی ورزیت موافقم!! (یکی نیست بگه. نه که خیلی توافقتم مهمه!!!)..

_--در مورد کار_ خودت(آقای کیمیایی) هم آنونسش رو دیدم. جالب بود.. امیدوارم همونطوری باشه که نیما نوشته..

_---مطالب بالا دقیقا" ماله کامنت پست_ قبلیه! به 2 دلیل تکرار کردم:

1- هنوز هیشکی دلش واسه من نسوخته که بگه این کانون کجاست و واسه عضویت چی کار باید کرد...!!!

2-کامنت_ من_ مظلوم همیشه میفته آخر...! یه جنبه تاکیدی_ کوچولو داشت....!!

تا بعد.........!

_______________________پارسا 3/بهمن ماه/1385

.

hesam
چهارشنبه 4 بهمن 1385 - 11:20
khaste nabashid

man shdidan montazere mostanadetam aghaye ghaderi

omidvaram haghe matlabo darbareye martie bozorg beja biarid

hamshahrie javan ham dara kam kam az halate rasmi darmiado mohemmishe


چهارشنبه 4 بهمن 1385 - 14:47

سلام امیر خان و بروبچز عزیز.

خوب بحث های مربوط به زیرتیغ مثل اینکه به یه جایی رسیده و اکثر بچه ها نظرشون رو گفتن.از این بابات خوشحالم.

خوب فکر کنم ما رو هم جو جشنواره گرفته.اینکه چه فیلمی و چه سینمایی همه رو گیج کرده.نمیدونی کجا بری یا چی ببینی.ولی مهم اینه که باشی.راستی بچه ها بیاین اگه شد تو جشنواره همدیگه رو ببینیم.این کانون فیلم هم که هی می تِنگه بالا، می تِنگه پایین.کجا و چه فیلمی قرار بذاریم.این از آدرس من اگه هر کی خواست میل بزنه یا آفلاین بذاره، با هم تماس می گیریم.

natural_born_killer_55@yahoo.com

هم ای میلم هستش هم ای دی یاهو مسنجرم.

ارادتمند همه.

سیدرضا
چهارشنبه 4 بهمن 1385 - 17:29
جشنواره

من چند خطی برای جشنواره نوشتم.

خوشحال می شم بخونیدش.

فرهاد ترابي
چهارشنبه 4 بهمن 1385 - 19:49
بامداد ديشب زمستان بود .....

نمي دونم كامنتي كه بامداد چهارشنبه در مورد زمستان است نوشتم ارسال شده يا نه الان كه چيزي رؤيت نميشه.چون براي ارسال هي به مشكل بر مي خورد.خواب لعنتي نگذاشت يه چيزاي ديگه هم بنويسم ...مثل اينكه زمستان است يه فيلم خراسونييه.رفيع جان پيتز از طرف مادر خراسوني .محمود جان دولت آبادي كه عمرش دراز باد همشهري من سبزواري.اخوان ثالث كه فيلم به او تقديم شده و استاد شجريان هم خراسوني .ملك جهان خزايي مادر رفيع هم مدير هنري.فكر كنم چخوف هم از طرف پدر خراسونيه ..راستي ناتوراليسم چخوف با ناتوراليسم دولت آبادي چه فرقي داره ؟؟؟

سحر همائی
چهارشنبه 4 بهمن 1385 - 19:50
چه خوب که منفجر شد

آقا این پرونده همشهری جوان آنقدر تکان دهنده بود که من اصلا زیر تیغ و هر چیز دیگری که فکرش را بکنی یادم رفته! البته امیدوارم رفقا جوابیه من به این قضیه ریتم را در روزنوشت قبلی با عنوان الهه ریتم بخوانند و حتما نقد مهرزاد دانش در مجله فیلم را هم از دست ندهند.به نکته فوق العاده ای اشاره کرده که من به علت رعایت مصوبه جدید(خلاصه نویسی) کامل نمی نویسمش.درباره اینکه بازیهای خوب زیادی توی چشم می آیند و ....بخوانید و نظرتان را بگویید.

ولی آقای قادری خدایی کولاک کردی.مجله را که خریدم و رویش را دیدم گفتم یعنی چه کسی جرات کرده چنین بمبی منفجر کند؟وقتی اسم شما و سایر همکاران را دیدم با خودم گفتم باید حدس میزدم که کار کی است.امیدوارم بچه ها بهش دسترسی داشته باشند.اگر هم خلاصه اش را بگذراید روی سایت که چه بهتر. به هر حال ممنون.معتقدم این جور بحثها در بهبود اوضاع سینما موثر است.مراتب تشکر بنده حقیر را به همکارانتان برسانید.

مصطفی انصافی
پنجشنبه 5 بهمن 1385 - 1:4
بالاخره زیر تیغ یعنی چی؟؟؟

امیر پرتو که خیلی سرش شلوغه... واقعا سرش شلوغه... سر ما هم اگه خدا بخواد شلوغ می شه... به امیر پرتو قول هایی دادم که باید سر حرفم واسم... فقط امیر جان ما که هفت رو ندیدیم چی کار کنیم؟ ما رو در یاب... خانم سلطانی هم که مثل ما از دست امتحانا خلاص شده ... خدا رو شکر... همه چیز بر وفق مراد است... فقط می مونه مساله زیر تیغ که هنوز هم موافق داره هم مخالف... یه نکته بگم... ای کاش روی شخصیت قدرت توی سریال بیشتر کار شده بود... خودش و خونواده اش خیلی بدند. انگار قراره اون آدم به غایت بد و شر فیلم قدرت باشه... آدم به غایت بد هم که نداریم... حالا مساله شد دو تا و آخر سر رسیدیم به سر بحث اصلی و عنوان حالا کلیشه ای امید غیاثی... زیر تیغ می دونی یعنی چی؟

مصطفی انصافی
پنجشنبه 5 بهمن 1385 - 1:9
نیما حسنی نسب نامرد

نیم کجایی؟ به خدا سبک نویسندگیت یادمون رفت...نکنه یزر تیغی!

سبا
پنجشنبه 5 بهمن 1385 - 15:30
آقای کیمیایی

سلام!

امروز که دفترچه راهنمای فیلم جشنواره رو دیدم با دیدن "آقای کیمیایی" کلی کیف کردم! اگر تونستید برنامه نمایشش رو در سینماهای مختلف بنویسید برای تک فیلم اقدام کنیم! منتظرم!

سهند خانوم
جمعه 6 بهمن 1385 - 1:19
*4-3*2.1....

این امتحان های کذایی بالاخره تمام شدند . حالا منتظر پس لرزه هاییم !

(*اختصاصی برای آقای قادری *با پوزش از بقیه دوستان : چه می کنه این ابومسلم ! ایوای ! 4-3 ؟ خستگی امتحانها را از تنمان بدر فرمودند ! ساق هایشان مستدام ! این جماعت قرمزپوش! )

و زیر تیغ :

جدا از آنچه حنانه جان به درستی در مورد بازی معتمد آریا نوشتند ، بچه ها فکر نمی کنید روی جدل و تختلاف اوس محمود و اوس جعفر بایستی کمی بیشتر کار می شد ؟ به دلم ننشست .

مریم
جمعه 6 بهمن 1385 - 16:28

سلام و خسته نباشید.

می خواستم بدونم لینکی از اون پرونده جنجالی همشهری جوان روی اینترنت هست؟

با آرزوی موفقیت.

پريسا
شنبه 7 بهمن 1385 - 20:19
تسليت

امير جان به خاطر باخت خيلي بد پرسپوليس بهت تسليت ميگم

امید غیائی
شنبه 7 بهمن 1385 - 21:9
ای بابا اسمم کو جشنواره فیلم فجر؟؟!!

سلام امیر خان و برو بچز عزیز.

فکر کنم این عادت سلام کردن من خوب آدرسی باشه برای وقتهایی که مثل بالا اسمم از قلم میفته.ولی خوب در مورد جشنواره بیشترفکر کنید ها، فرصت خوبیه واقعاً.

natural_born_killer_55@yahoo.com

اضافه کردن نظر جدید
:             
:        
:  




             

استفاده از مطالب و عكس هاي سايت سينماي ما فقط با ذكر منبع مجاز است | عكس هاي سایت سینمای ما داراي كد اختصاصي ديجيتالي است

كليه حقوق و امتيازات اين سايت متعلق به گروه مطبوعاتي سينماي ما و شركت پويشگران اطلاع رساني تهران ما  است.

مجموعه سايت هاي ما : تهران ما ، مشهد ما ،  سينماي ما ، تئاترما ، خانواده ما ، اينترنت ما

 سينماي ما : صفحه اصلي :: اخبار :: سينماي جهان :: نقد فيلم :: جشنواره فيلم فجر :: گالري عكس :: سينما در سايت هاي ديگر :: موسسه هاي سينمايي :: تبليغات :: ارتباط با ما
Powered by Tehranema Co. | Copyright 2005-2008, cinemaema.com
Page created in 0.389686107635 seconds.