آژانس شیشهای 2 کجاست؟
سلام به همگی مخصوصا آقای سیامک رحمانی...... آقای رحمانی، نمی شناسمتان، اما دغدغه هایت را درک میکنم.....درد و رنجی که داری را میفهمم.........میدانم چه میخواهی بگویی، حتی اگر شرح مفصل از درونت را ننویسی...... اما آقای رحمانی عزیز، در این قبیله، حرفهایت کم بر دل مینشیند،حرفهایت با ما ارتباط کم رنگی برقرار میکند.....در لا به لای حرفهایت عشق هنری را نمیبینیم، از شاخ و برگ حروفت شدیدا بوی سیاست زدگی می آید........ این حرفهایی که بر روی کاغذ آوردی را میتوانی برای بسیاری بنویسی و به آدرس منزلشان پست کنی، میتوانی برای بسیاری خط مشی تایین کنی و حکمش را ببری........و شاید بر رویشان تاثیر بگذاری و سنگ مفتی را که پرتاب کردی احیانا به گنجشگی برخورد کند....... اما نه این جا مجال چنین حرفهاییست، و نه حاتمی کیا مرد عمل به حرفهای تو....... آقای رحمانی، شما در نوشته تان عنوان کردید: آقای حاتمی کیا، شما با احتیاط شدیدی! که دارید، پای هیچ برگه ای را امضاء نمیکنید.......! آقای حاتمی کیا شما محتاط هستید.....! آقای حاتمی کیا، ترس این را دارید! که با حرفهایتان به عبای کسی بر نخورد و ..... شما حتی نوشته ای که: "آقای حاتمی کیا، اگر این جا نیستید! صفتان را جدا کنید! و بگویید جایتان کجاست! تا مردمی که هنوز شما را انقلابی میبینند گوشی دستشان بیاید!!!" حال، تو به من بگو آقای رحمانی، جای خود تو کجاست؟! تو کجا ایستاده ای برادر؟! آدرست را عرضه بدار تا شاید حقیقت پشت ابرها پنهان نماند........تو "کجا" هستی که دوست داری حاتمی کیا هم، آن جا باشد؟! تو در کدام صف هستی که دوست داری حاتمی کیا اگر با تو نیست صفش را جدا کند؟! آقای رحمانی، میدانی راستیتش چیست؟! این صف بازیهایی که از آن دم میزنی؛ به طور کلی حال ما را به هم میزند..... این صف بندی ها و گرو کشی ها حداقل در قامت ابراهیم حاتمی کیا نیست...... این نامه امضاء کردن ها و این بیانیه دادن ها در مرام حاتمی کیا هیچ جایی ندارد.........نه این که بد باشد، نه! اما در دیکشنری حاتمی کیا معنایی پیدا نمی کند...... حاج ابراهیم بارها گفت و بارها فریاد زد که: "من اهل این بیانه دادن ها و نامه امضاء کردن ها نیستم، اگر میخواهید مرا بیابید، به دنبال فیلم هایم بیایید، و نگردید به دنبال امضاء هایم زیر بیانیه ها، که به هیچ نتیجه ای نخواهید رسید...." آقای رحمانی، حاتمی کیا مرد امضاء کرد نیست، مرد بیانیه دادن نیست، مرد این که به خاطر خوش کردن دل تو پشت فلان نامزد انتخاباتی قرار بگیرد نیست.....نه این که حامی و دوست دارش نباشد، نه این که نخواهد او رای بیاورد، بحث این است که او نمیتواند صف کشی! کند...... اگر تو و دوستان متعهدت! در روزنامه های اصلاح طلب، سالها قلم میپرخانید تا بلکه اندکی اثبات کنید که مردم از شرایط موجود ناراضی هستند، ابراهیم حاتمی کیا با یک "ارتفاع پست" تمام حرف یک ملت را میزند......ا تمام فریاد های یک ملت را پاس میدارد........با بی شرمی تمام! نشان میدهد که از یک هواپیمای کوچک، بیش از 90 درصد به خاطر ناراضایتی از شرایط موجود، رضایت میدهند به کوچی اجباری.....! اگر تو با ردیف کردن هزاران کلمه پشت سر هم، میخواهی حرفهای امروز جوانان و مردان متزلزل شده ی یک مملکت را بگویی، حاتمی کیا در یک "بنام پدر" تمامش را خلق میکند و میرساند به اوج........ اگر بحث در مورد درد جانبازان است، اگر آشفتگی ها در مورد حرفهای در گوشی مردم است، اگر درد ما معضلات سیاسیت، اگر مشکل ما کم کاری و کج رفتن مسوولین است، و اگر هزاران زخم دیگر داریم، ابراهیم حاتمی کیا در آژانس شیشه ای همه ی این ها را به تصویر میشکد، همه ی این ها را فریاد میزند و همه ی این ها را عربده میکشد........! آقای رحمانی، حاتمی کیا همه ی این کارها را میکند، همه ی این فریاد ها را میزند، همه ی این عربده ها را میکشد، اما بیانیه امضاء نمیکند......! پای این برگه های گل منگولی! که امروزش تایید است و فریادش تکذیب را اثر انگشت نمیزند.......! آقای رحمانی، حاتمی کیا را با این برگه ها نسبتی نیست....... نه این که این برگه ها و بیانیه ها منحرف است؛ نه! بحث سر این است که حاتمی کیا اهل این حرفها نیست...... او هر چه هست در فیلمهایش نهفته است....هر چه میخواهد بگوید در سکانسهایش به تصویر می کشد، هر چه میخواهد فریاد بزند در دیالوگهایش نمایان میکند......... این بیانیه های رنگ وارنگ و این نامه های گل منگولی! در ادبیات حاتمی کیا جایی ندارد آقای رحمانی...... ادبیات حاتمی کیا ادبیات سینماست و فیلم، نه ادبیات سیاست زدگی........ این نامه های فراوان که پایش امضای بزگان هنری، هم چون مهرجویی بزرگ ، اصغر فرهادی ، رخشان بنی اعتماد، مجید مجیدی و .... است وجدانا حداقل برای من، عمیقا محترم است و دوست داشتنی، و حتی از دید من کارساز.......اما اگر ناراحت نمیشوی بدان که، هیچ زمانی در زیر هیچ کدامشان، نام و امضای ابراهیم حاتمی کیا را نخواهی دید........ او هر چه دارد در فیلم هایش میگوید و به تصویر میکشد.......او هر میخواهد بگوید در رو بروی لنز دوربینش خلاصه میکند.....متاسفانه حاتمی کیا جز فیلم سازی و بیان اعتراض ها و عربده در فیلم هایش، هیچ کار دیگری بلد نیست! حتی بیانیه امضاء کردن.......جتی نامه ی سیاسی صادر کردن........ فیلم های حاتمی کیا اعتراضی ترین فیلم هاییست که به تصویر در آمده.........از ارتفاع پست بگیر، تا موج مرده، از آژانس شیشه ای بگیر تا فیلم توقیف شده ی به رنگ ارغوان.........هیچ کارگردانی چون حاتمی کیا کوچ اجباری بیش از 90 درصد ایرانیان داخل یک هواپیما را به تصویر نکشیده......هیچ کس جز حاتمی کیا با بی شرمی تمام! انزجارش را از دود موتور های خفه کننده! نشان نداده......! فیلم های حاتمی کیا از همان ابتدایش، چون خاری بوده در چشم کسانی که امروز با موتورهایشان در خیابانها جولان میدهند و دود موتورهایشان فضای شهر را رنگین کرده......او از همان ابتدا فریا د می کشید و عربده میزد، معترض بود و عصیان گر.........اما عصیان گیری که با بیانیه امضاء کردن و صف کشیدن نسبتی نداشت و نخواهد داشت........!! آن اسپانسر سامسونگی که میگویی، خود سندی تاریخیست برای گواهی دادن به این که: حاتمی کیا به حق میگفت که: "من با حامیان مالی خصوصی هم کاری کردم، تا بودجه های دولتی! برایم خط مشی تایین نکند.....! با سامسونگ قرار داد بستم تا اسپانسر های دولتی، با تفکراتشان، روح فیلمم را قبضه نکنند.....!" او شاید در چاله ماند، اما قدم در چاه نگذاشت........حال این که، اگر اسپانسر را از دید شما، چاله بدانیم....! حرفهایم به پایان رسید آقای رحمانی، باز هم میگویم که: دردهایت را درک میکنیم زیرا دردهایت محترم است و عمیق، اما متاسفانه دردهایت سیاست زده است.......تو را مراجعه میدهم به یک جمله ی عمیق، از نامه ی سرگشاده ی ابراهیم حاتمی کیا، به "یونسی" وزیر اطلاعات دولت خاتمی: "آقای یونسی، برادر ارجمندم، شاید من و تو، هر دویمان، آرزوی آینده ی درخشان این مملکت را در سر بپر ورانیم، و تلاش در آبادانیش داشته باشم، اما میدانی تفاوت من و تو در چه چیز نهفته است آقای یونسی؟! تفاوت ما در این است که من هنرمندم! و تو سیاست مدار.......! من هر چه دارم در فیلمهایم به تصویر میکشم و به روی پرده می آورم، اما تو پنهان شده ای پشت پرده......! تفاوت ما در همین است آقای یونسی.......!" پس، ای آقای رحمانی! از حاتمی کیا جز فیلم ساختن و عربده زدن در فیلم هایش، چیز دیگر مخواه......ا او را با سینمایش تنها بگذرید تا شاید این شهر خفه اش نکند.......! یا علی مدد
|