سينمای ما - نقد نویسنده سایت سینمای ما بر فیلم «احضار شدگان»؛ / به این فیلم ظاهرا هیجان‌انگیز شاید بخندید ولی...
سه‌شنبه 13 بهمن 1388 - 19:12

I نظرسنجی I

بهترین فیلم جشنواره 28 را انتخاب کنید




سينماي جهان
من تسلیم شده‌ام
همه چیز با فیلمنامه آغاز می‌شود و به پایان می‌رسد
جورج كلوني این بار واقعا روانه بيمارستان شد
مریل استریپ امسال هم گزینه اصلی اسکار است
جیم شرایدن برای فیلم تازه‌اش دنیل کریگ را انتخاب کرد
سایت‌اند ساند 50 فیلمساز نامتعارف سینما را معرفی كرد
معرفی کامل فیلم «جی آی جو: ظهور کبرا» - حامد مظفری
سال‌هایِ از دست رفته (یادداشت گِئورگ ویلیامسون بر فیلم «تابستان» ترجمه پیمان جوادی)
گفتگویی با استاد ژاپنی انیمیشن جهان به بهانه نمایش فیلم تازه‌اش
قسمت‌های پنجم و ششم «اسپایدرمن» را نویسنده «زودیاک» می‌نویسد
فرار بزرگ (یادداشت برایان لوری –ورایتی- بر مجموعه تلویزیونی «فرار از زندان: فصل اول» ترجمه پیمان جوادی)
معرفی کامل «آدم‌های بامزه» - حامد مظفری


استشهادي براي خدا


  (34 رأي)

گارگردان :
علیرضا امینی
ماجراهای اینترنتی


  (20 رأي)

گارگردان :
حسین قناعت
تنها دوبار زندگی می‌کنیم


  (132 رأي)

گارگردان :
بهنام بهزادی
صداها


  (91 رأي)

گارگردان :
فرزاد موتمن
محاكمه در خيابان


  (317 رأي)

گارگردان :
مسعود کیمیایی
آقای هفت رنگ


  (67 رأي)

گارگردان :
شهرام شاه حسینی
نیش و زنبور


  (96 رأي)

گارگردان :
حميدرضا صلاحمند
کتاب قانون


  (342 رأي)

گارگردان :
مازیار میری
دو خواهر


  (1334 رأي)

گارگردان :
محمد بانکی



نقد نویسنده سایت سینمای ما بر فیلم «احضار شدگان»؛
به این فیلم ظاهرا هیجان‌انگیز شاید بخندید ولی...
به این فیلم ظاهرا هیجان‌انگیز شاید بخندید ولی...


سینمای ما - امیررضا نوری‌پرتو:


1- كساني كه با سينماي روز ايران آشنايي دارند، حتما نام آرش معيريان را شنيده اند. او كه تحصيل كردة رشتة سينماست و چند سالي است در دانشگاه هنر اين رشته را تدريس مي كند، زماني مقاله هاي علمي خوبي در رابطه با سينماي هنري دنيا مي نوشت و در كنارش آن هايي كه آثار كوتاه او را ديده اند، نگاه سينمايي اش را تحسين كرده اند. آن هنگام كه او در سال هاي ابتدايي دهة هشتاد موفق به دريافت پروانة كارگرداني شد، خيلي ها از او توقع ساخت كارهايي درست و حسابي داشتند. اما معيريان براي آن كه بتواند در محدودة بستة مناسبات پشت پردة سينماي ايران جايگاه خود را تثبيت كند، در همان ابتدا براي پويا فيلم، يكي از موفق ترين دفترهاي فيلم سازي، فيلم كما (1381) را ساخت كه به لطف هنرپيشه هاي محبوبش و بهره مندي از مولفه هاي امتحان پس داده، در اكران نوروزي سال 1382 توانست در جدول فروش با فيلم جنجالي مارمولك (كمال تبريزي) رقابت گرمي داشته باشد. شارلاتان (1382) فيلم بعدي معيريان بود كه همكاري دوبارة او را با پويا فيلم رقم زد و در سال 1384 به روي پرده رفت. با اين كه شارلاتان عنوان پرفروش ترين فيلم سال را از آن خود كرد، اما به دليل ساختار ضعيف و پردافعه اش و كپي برداري نعل به نعل از يكي از فيلمفارسي هاي سخيف پيش از انقلاب با واكنش منفي در ميان منتقدان و علاقه مندان جدي سينما روبه رو شد. در همان سال معيريان چپ دست را هم روانة اكران كرد كه با وجود اندك برتري هاي كيفي در مقايسه با شارلاتان نتوانست در گيشه موفقيت چشمگيري را تجربه كند. در كنار فيلم سازي، معيريان در چند كار سينمايي و تلويزيوني از جمله سربازهاي جمعه (مسعود كيميايي، 1382) به عنوان تدوينگر و سازندة تيزر فعاليت مي كرد كه نشان داد بر خلاف كارنامة بي دفاع فيلم سازي اش در سينماي حرفه اي ايران، تدوينگر چيره دست و مسلطي است. با روند اوج گيري بحران اقتصادي در سينماي ايران و تمايل فيلم سازان حرفه اي سينما براي كار در تلويزيون، معيريان نيز به مانند بسياري از همتايانش به تلويزيون رفت و به ساخت چند فيلم تلويزيوني دست زد. در كنار آن فيلم آن كه دريا مي رود (1385) را در گونة سينماي دفاع مقدس و با حال و هوايي كاملا متفاوت با آثار قبلي اش در سينما ساخت كه در جشنوارة فجر همان سال در بخش مسابقه نمايش داده شد، اما هيچ گاه رنگ اكران عمومي را به خود نديد و سر از شبكة ويدئويي در آورد. حال فيلم احضارشدگان، پنجمين كار سينمايي آرش معيريان اين روزها به روي پرده سينماها رفته است. فيلم كه با تاخيري حدودا يك ساله در جشنوارة فيلم فجر پارسال به نمايش در آمد، با برخورد سرد و منفي منتقدان و سينماروهاي حرفه اي روبه رو شد و در همان زمان در اندك نقدهايي كه بر فيلم نوشته شد، منتقدان و نويسندگان سينمايي انتقادهاي زيادي را به فيلم وارد دانستند. 2- جدا از محمد خزاعي، موسسه ناجي هنر نيز تهيه كنندة احضار شدگان است و در اين ميان فيلم در جشنوارة پليس سال قبل عنوان بهترين فيلم را از آن خود كرد! 3- در خبرهايي كه در زمان توليد احضار شدگان منتشر مي شد، سازندگان فيلم آن را اثري از ژانر وحشت معرفي مي كردند. حتي معيريان در آستانة اكران فيلم در گفت و گوهايش با رسانه ها پيشنهاد كرد كه به دليل فضاي خاص احضار شدگان، كودكان خردسال و افراد مسن به تماشاي فيلم نروند كه البته خيلي ها مي دانند در مناسبات سينمايي ما اين گونه اظهارنظرها جز بازي هاي تبليغاتي و برانگيختن حس كنجكاوي سينماروهاي ايراني معناي ديگري ندارد. 4- احضار شدگان به موضوع استفادة جوانان از قرص هاي روان گردان اشاره مي كند. پس از رواج گستردة اين نوع مواد توهم زا در جامعه و تهية گزارش هاي ژورناليستي از اين معضل، رسانة ملي هم به تكاپوي ساخت گزارش و مستندهايي در اين باره افتاد و حتي پس از مدت كوتاهي پاي اين موضوع به مجموعه ها و فيلم هاي تلويزيوني باز شد. حال احضار شدگان از اولين و اندك فيلم هاي سينماي ايران است كه سعي مي كند در قالب داستاني به ظاهر جذاب و بهره گيري از مولفه هاي تماشاگرپسند موضوع استفاده از قرص هاي روان گردان را دست ماية كار خود قرار دهد. 5- آرش معيريان را ديگر بايد به عنوان يك فيلم ساز حرفه اي پذيرفت. اما تلاش او براي خوش رنگ و لعاب از كار درآمدن احضار شدگان به دليل هاي گوناگوني نتيجه اي عكس داشته است. فيلم از خيلي جهت ها كاستي هاي فراواني دارد و همين موضوع سبب شده كه در برخي سكانس ها بيشتر از آن كه خود را يك اثر پرتعليق و يا ترسناك معرفي كند، به شكل يك كمدي وحشت ناب و ناخواسته نمود پيدا كرده كه البته بار كميك اش بر ميزان تعليق آن مي چربد. 6- كاراكتر محوري فيلم عماد (شهرام حقيقت دوست) است. عماد يك جوان پولدار خوشگذران است كه هر روز (يا به قول خودش يك شب درميان) مهماني هاي شبانه ترتيب مي دهد. او كه شركتش در آستانة ورشكستگي است، به دليل مصرف قرص هاي روان گردان در آستانة فروپاشي عصبي قرار دارد. ايدة اولية فيلم بد نيست و در آن دسته موضوع هايي جاي مي گيرد كه جاي كار دارند و مي توان از دل شان يك اثر سينماي جمع و جور و آبرومند در آورد. اما حجت قاسم زادة اصل، نويسندة فيلمنامة احضار شدگان، سعي نكرده از داشته هاي اوليه اش استفاده اي درست كند. خط روايي فيلم بر پاية توهم هاي تو در تو و پيچيدة عماد بنا شده و قرار است برگ برندة فيلمنامه نويس و كارگردان در سكانس هاي پاياني رو شود؛ جايي كه مي فهميم تقريبا تمام فصل هايي را كه از همان سكانس هاي ابتدايي ديده ايم، حاصل توهم عماد و ناشي از مصرف قرص هاي روان گردان توسط اوست. اما مشكل درست در اين جاست كه در برخي قسمت ها همه چيز لو مي رود و تماشاگر حدس مي زند كه ممكن است تمام اين روايت ها در ذهن آشفتة عماد بگذرند. در حقيقت برخلاف تصور فيلمنامه نويس اثر، در همان سكانس هاي ابتدايي خيال پردازي هاي عماد در برابر نامزدش، ژيلا (سحر ريحاني) و حسابدار شركت (شهرام قائدي) تماشاگر را به اين نتيجه وا مي دارد كه در درستي روايت هايي كه مي بيند، شك كند. به شك انداختن تماشاگر و سپس رو دست زدن به او، اگر چارچوب درستي داشته باشد، مزيتي براي يك اثر سينمايي محسوب مي شود. اما در احضار شدگان تكرار بيش از اندازة اين تمهيد و آشكار كردن چند بارة اين موضوع براي تماشاگر كه روايتي را كه دنبال مي كرده تنها در خيال عماد مي گذرد، سبب مي شود مخاطب هيچ يك از روايت ها را تا پايان جدي نگيرد. در همان سكانس هاي ابتدايي عماد از گذشته اش براي ژيلا مي گويد؛ اين كه پدر متمولش همواره او را تحقير مي كرده و بيشتر دارايي هايش را به پسر كوچكترش، اميد (مهدي سلوكي) بخشيده است. اما در اولين مواجهة عماد با اميد، او تمام اين اطلاعات را دوباره بر زبان مي آورد و تازه پس از اتمام اين صحنه پي مي بريم كه اين سكانس هم تنها توهم عماد بوده است. يا در جايي كه عماد از تباني اميد با ژيلا براي كشتن اش آگاه شده و پس از بازخواست كردن از ژيلا او را راضي مي كند كه به ويلاي محل زندگي اميد بروند و از او انتقام بگيرند، باز هم با رو دست زدن فيلمنامه نويس و كارگردان روبه رو مي شويم و مي فهميم نقشة عماد براي مسموم كردن اميد و در ادامه سكانس طولاني سرك كشيدن عماد در اصطبل اسب هاي پدري اش و ملاقات دوباره با آن دختربچه و همچنين حبس شدن عماد در سردخانه و شكنجة او توسط اميد در محوطة نگهداري اسب ها همه بخشي از همان روياها بوده است. 7- در فيلمنامة احضارشدگان هم به مانند بسياري از فيلم هاي وطني ارزش عنصر مهمي همانند ديالوگ فراموش و يا كمرنگ شده است. كافيست ديالوگ هاي رد و بدل شده ميان عماد و اميد را مرور كنيم كه بيشتر مناسب مجموعه هاي سطحي تلويزيوني است. حتي در برخي قسمت هاي فيلم ديالوگ شخصيت ها به گونه اي است كه تماشاگر را به خنده وا مي دارد. جمله هايي كه آن دختربچه در مواجهه با عماد مي گويد از تكرار عبارت هايي همچون "نجاتم بده عمو!" يا "اونا منو مي كشن" فراتر نمي رود. يا بايد به سكانس رودررويي چهار شخصيت اصلي در اصطبل اشاره كرد كه اوج ديالوگ نويسي بد فيلم در گفته هاي شخصيت افسون (زيبا بروفه) نمود پيدا مي كند. آن جا كه افسون به جاي واكنشي منطقي در قبال كشته شدن اميد با بي ظرافتي از عشق خود به عماد مي گويد و عبارتي همچون "خشونت در ذات آدم هاست" را بر زبان جاري مي كند كه تضادش با حال و هواي آن سكانس مخاطب را به خنده و تعجب وا مي دارد. 8- فيلمنامة احضار شدگان در جزيياتش با مشكلات ديگري هم سر و كار دارد. كافيست كمي به شخصيت پردازي چهار كاراكتر اصلي توجه كنيم. بدون در نظر گرفتن منطق روايي داستان و اين كه روايت اصلي فيلم زاييدة خيال عماد است، كشمكش و رابطة ميان چهار شخصيت اصلي كه مي توانست تنش و تعليق جاري در متن اثر را افزايش دهد و باعث نجات فيلم شود، در كلافي از سردرگمي قرار گرفته است. غافل از اين كه تمركز فيلمنامه هم بر روي همين كشمكش هاست. در چارچوب دنيايي خيالي كه فيلم به تصوير مي كشد، اميد برخلاف آن چه كه در ابتدا نشان مي دهد، قصد از ميان برداشتن عماد را در سر مي پروراند و به همين خاطر با ژيلا بر سر اين موضوع تباني مي كند. اما به راستي انگيزة قدرتمند و واقعي او از رسيدن به اين هدف در لابلاي روايت هاي گوناگون فيلم گم مي شود و معلوم نيست كسي كه آن همه ثروت دارد و از لحاظ قانوني عماد هم نمي تواند مزاحمتي برايش ايجاد كند، چرا چنين نقشه هاي پيچيده اي براي كشتن برادرش مي كشد؟ (با اين تاكيد كه مخاطب فرض مي كند در حال تماشاي يك روايت واقعي است). اميد از آن دختر بچه كه عماد گمان مي كند دختر واقعي اوست، به عنوان خواهر خود و عماد ياد مي كند و پيشنهاد از ميان برداشتن اش را به عماد مي دهد، اما سوالي كه مطرح مي شود اينست كه چرا او اين در اين سال ها بچه اي به ظاهر مزاحم را كه نه شناسنامه دارد و نه كسي او را مي شناسد، خود از ميان برنداشته است؟ اگر بخواهيم داستاني را كه كارگردان و فيلمنامه نويسان روايت مي كنند باور كنيم، بايد بگوييم ژيلا در اين ميان كاراكتري منفعل به نظر مي رسد و انگيزة او براي كشتن عماد نامشخص است. يا كاراكتري همانند افسون كه در رابطة كينه جويانة ميان عماد و اميد مي توانست نقش عمده اي داشته باشد، تكليفش با تماشاگر و حتي خودش معلوم نيست. اگر او عاشق عماد است، چرا تا به حال اين عشق را بروز نداده و در حقيقت از كشتن اميد چه هدفي را دنبال مي كند؟ در صورتي كه در كشمكش ميان شخصيت هاي ديگر افسون مي توانست برگ برنده هاي اصلي را در دست گيرد و به يك شخصيت نمايشي جذاب يا يك Femme Fatal (زن مرگبار) تمام عيار تبديل شود. در چنين حالتي كه مخاطب هيچ يك از داستانك هاي فيلم را جدي نمي گيرد ديگر چه فرقي مي كند كه تمام اين فيلم در توهم عماد مي گذشته يا خير؟ 9- آرش معيريان تمام تلاشش را كرده كه يك فيلم جذاب و امروزي بسازد. اين را مي توان از لابلاي برخي از اندك پلان هاي قابل دفاع فيلم مشاهده كرد كه گاه دقت و تسلط كارگردان را در شناخت مديوم سينما نشان مي دهند. اما همه چيز دست به دست هم داده اند و فيلم او را به سمت يك اثر سطحي و بي ارزش برده اند. حتي كوشش معيريان در زمان تدوين براي رفع اين عيب ها دردي از فيلم دوا نكرده است. با اين حال بخشي از اين مشكلات به كار خود معيريان هم بازمي گردد. به عنوان مثال پرداخت برخي صحنه ها جوري است كه تماشاگر را به جاي آن كه درگير كند و يا در تعليق فرو ببرد، به تمسخر وا مي دارد. چهرة به ظاهر ترسناك عماد در آينه (كه كارگردان در دو جاي فيلم بر روي آن تاكيد مي كند)، يا نوشابه خوردن اغراق آميز و خنده دار آن شرخر و تاكيد افراطي بر چهره و قامت غريب محافظ او كه بدمن هاي فيلم هاي حادثه اي دهه هاي قبل سينماي مان را به ياد مي آورد، استفاده از حركت هاي بي مورد و آماتورگونة دوربين (به ويژه در سكانس هاي اصطبل كه دوربين روي دست است، اما نه تنها در تماشاگر ايجاد ترس نمي كند، بلكه حس صحنه ها را هم خراب كرده) كه از فيلم بردار كاركشته اي همچون مجتبي رحيمي بعيد است، يا به عنوان مثال تاكيد بي مورد بر موقعيت عماد، پس از پيشنهاد اميد جهت كشتن آن دختربچه با آن اينسرت تمسخرآميزي كه از تار عنكبوتي گرفته و در بهترين حالت بيشتر فيلم هاي دهة سي مرحوم خاچيكيان يا فيلم هاي دراكولايي دهه هاي سي و چهل ميلادي را به ياد مي آورد نمونه هايي از ضعف هاي اجرايي احضار شدگان هستند و خيلي دشوار است كه اين اغراق هاي به ظاهر اكسپرسيونيستي را به اين بهانه كه در حال تماشاي خيال بافي هاي عماد هستيم، با آغوش باز بپذيريم. اما چيزي كه بيش از همه به حس صحنه ها لطمه زده انتخاب ناهمگون و بد بازيگران و نقش آفريني هاي بي روح، تخت و كسل كنندة آن هاست كه آدم را در طول فيلم بارها و بارها به ياد بزرگان عالم بازيگري سينما مي اندازد و سبب مي شود كه به روح و روان آن ها هزاران درود بفرستيم! كسي نيست پيدا شود و بگويد كه آخر چه تناسبي ميان مهدي سلوكي و زيبا بروفه براي بازي در نقش يك زوج جوان وجود دارد؟ شهرام حقيقت دوست انگ نقش هايي است كه نيازمند بازي برون گرا و گاه اغراق آميز هستند. اما در اين جا افراط او در در آوردن اين اغراق ها نتيجه اي معكوس داشته است. مهدي سلوكي هنوز هم در گفتن جمله هاي ساده مشكل دارد و حتي نمي تواند حسي را به تماشاگر منتقل كند. زيبا بروفه كلي تلاش كرده كه مرموز بودن كاراكتر افسون را در بياورد، اما در بهترين حالت نقش زن هاي منفي مجموعه هاي تلويزيوني را در ذهن بيننده تداعي مي كند. و از همه بدتر سحر ريحاني است كه بازي اش در برخي قسمت هاي فيلم فاجعه بار از كار در آمده است! او حتي نتوانسته حس هاي معمولي و دم دستي مورد نياز براي يك بازيگر را به خدمت بگيرد. اگر به بازي او در سكانسي كه عماد، دست ژيلا را رو مي كند و از او پاسخ مي خواهد، كمي دقت كنيم يا بار ديگر سكانسي را كه شخصيت ها در اصطبل به جان هم مي افتند، مرور كنيم، اثبات درستي اين ادعا كار بسيار آساني به نظر مي رسد. بازيگر نقش آن دختربچه هم فضاي فيلم را كلي مفرح كرده است! گريه هاي تصنعي و نوع اداي ديالوگ ها توسط كودك بازيگر جوري است كه تماشاگر آرزو مي كند اي كاش در زمان نوشتن فيلمنامه، حجت قاسم زادة اصل از خير اين كاراكتر مي گذشت و او را وارد خيال عماد نمي كرد! يا حداقل جناب كارگردان در يافتن كودكي نابازيگر اندكي صبر و حوصله از خود نشان مي داد. يا به عنوان مثال فرهاد قائميان كه اتفاقا بازيگري مسلط و دوست داشتني است، معلوم نيست چه جوري حاضر به پذيرفتن نقش سرهنگ نيروي انتظامي شده، در حالي كه تنها در چند صحنة پاياني ظاهر مي شود و به جز پشت ميز نشستن و بيان چند ديالوگ خشك و قالبي كار ديگري انجام نمي دهد. مهدي اميني خواه هم در نقش ساسان درست همان اميني خواهي است كه در زي مووي هاي چند سال اخير سينماي ايران شاهد نقش آفريني هايش بوده ايم. در كنار اين مجموعه محمد مهدي گورنگي كه موسيقي مجموعه هاي تلويزيوني زيادي را ساخته، در اين جا نيز همانند هميشه از سازهاي پر سر صدا و گروه كر به شكلي افراطي استفاده كرده و معيريان گاه و بي گاه موسيقي او را بر روي صحنه ها گذاشته تا كمكي به در آمدن حس تعليق فيلم باشد. اما اين موسيقي زماني كه حقيقت دوست، سلوكي، بروفه و ريحاني در بي ظرافتي كامل ديالوگ هاي شان را مي گويند و تمام حس صحنه ها را از بين برده اند، نمي تواند هدف مورد نظر كارگردان را برآورده كند و به مانند وصله اي ناجور فاصلة بيننده را از فيلم بيشتر مي كند. 10- همزمان با احضار شدگان فيلم هاي ديگري همچون چارچنگولي (سعيد سهيلي)، دلداده (قدرت الله صلح ميرزايي) و خواستگار محترم (داوود موثقي) بر روي پردة سينماهاست. با بررسي كيفي اين آثار كه تا به حال گيشة بدي هم نداشته اند و نيز همين احضار شدگان شايد كمتر كسي از پيگيران و علاقه مندان به سينماي كشورمان پيدا شود كه در جهت رفع وضعيت بحراني سينماي ملي مان به چاره انديشي نيفتد و يا حداقل نگران نشود. اكنون در زمانه اي قرار گرفته ايم كه سينماي جهان پس از پشت سر گذاشتن بيش از يك قرن استفادة انديشمندانه از تمام موضوع ها و تم هاي داستاني، در فكر وارد شدن به وادي هاي تكنيكي تجربه نشده است. در چنين حالتي ما در ساخت يك فيلم هنوز به شناخت درستي از الفباي اولية سينما نرسيده ايم و اين موضوع نگران كننده جز نابودي سينماي ايران نتيجة ديگري را به همراه ندارد. با فيلم هايي از جنس احضار شدگان نه تنها تماشاگر گريزان از سينما به سالن هاي سوت و كور باز نمي گردد، بلكه همين اندك مخاطباني را هم كه با آمدن شان به سينما چرخ سنگين اقتصاد هنر هفتم در ايران را به كندي مي چرخانند، از فيلم ديدن فراري مي كند. آيا وقت آن نرسيده كه دست اندركاران سينماي بدنه چاره اي براي اين معضل پيدا كنند؟
چهارشنبه,18 دی 1387 - 19:32:42

اين مطلب را براي يک دوست بفرستيد صفحه مناسب براي چاپگر
آرشيو

نظرات

محمد
پنجشنبه 19 دي 1387 - 1:8
1
موافقم مخالفم
 
به این فیلم ظاهرا هیجان‌انگیز شاید بخندید ولی...

متاسفم از دیدن و خواندن این نقد ناشیانه...

امید است سایت وزین سینمای ما در این باره بیشتر دقت نماید و نقد هایش کارشناسی تر باشند...

سلامت و موفق باشید...

حامد
پنجشنبه 19 دي 1387 - 11:48
5
موافقم مخالفم
 
به این فیلم ظاهرا هیجان‌انگیز شاید بخندید ولی...

وقتی مهرجویی و تقوایی و بیضایی فیلم نسازن

معلومه اقای معیریان را کارگردانی مسلط بشناسیم که شاهکارهایی متعدد دارن مانند شارلاتان و احضارشدگان

سارا
پنجشنبه 19 دي 1387 - 22:39
-1
موافقم مخالفم
 
به این فیلم ظاهرا هیجان‌انگیز شاید بخندید ولی...

افتضاح ترین فیلمی که در طول زندگیم دیدم،..............................................واقعا متاسفم!

جعفری
جمعه 4 بهمن 1387 - 13:32
1
موافقم مخالفم
 
به این فیلم ظاهرا هیجان‌انگیز شاید بخندید ولی...

بیشک احضارشدگان را میتوان یکی از متفاوت ترین فیلمهای سالهای اخیر نامید که در این فضای سطحی انگارانه سینما به خوبی میدرخشد...

تصویرهای خوب-تدوین مناسب-موسیقی بسیار به جا و خوب و بازیهای روان در خدمت فضای اثر از شاخصه های این فیلم میباشد.

امید آنکه منتقدان کاردان و فهیم با حمایت از اینگونه فیلمها گامی در جهت رشد سینمای ایران بردارند...

از آرش معیریان عزیز- محمد مهدی گورنگی(آهنگساز)-مجتبی رحیمی(فیلمبردار)-زیبا بروفه، شهرام حقیقت‌دوست، مهدی سلوکی، مهدی امینی‌خواه، شهرام قائدی و فرهاد قائمیان بازیگران و محمد خزاعی تهیه کننده این فیلم به نوبه خود به عنوان یک کارشناس سینما تشکر و قدردانی مینمایم.

اضافه کردن نظر جدید
:             
:        
:  
:       





             

استفاده از مطالب و عكس هاي سايت سينماي ما فقط با ذكر منبع مجاز است | عكس هاي سایت سینمای ما داراي كد اختصاصي ديجيتالي است

كليه حقوق و امتيازات اين سايت متعلق به گروه مطبوعاتي سينماي ما و شركت پويشگران اطلاع رساني تهران ما  است.

مجموعه سايت هاي ما : سينماي ما ، موسيقي ما، تئاترما ، دانش ما، خانواده ما ، تهران ما ، مشهد ما

 سينماي ما : صفحه اصلي :: اخبار :: سينماي جهان :: نقد فيلم :: جشنواره فيلم فجر :: گالري عكس :: سينما در سايت هاي ديگر :: موسسه هاي سينمايي :: تبليغات :: ارتباط با ما
Powered by Tehranema Co. | Copyright 2005-2009, cinemaema.com
Page created in 0.713614940643 seconds.