آیدا عزتی
سینمای ما - فیلمها خوب میفروشند. كافی است نگاهی به آمار فروش فیلمها بیندازیم تا متوجه شویم فروش فیلمها از قبل بهتر شده. اما این نشانه خوبی است؟ خیلیها با دیدن این فیلمها از مرگ سینما گفتهاند و افرادی هم خیلی زودتر ـ شاید چند سال پیش - از مرگ سینمای ایران حرف زدهاند. سینمایی كه فعلا دوران فرود را طی میكند و همه منتظرند تا زمان اوجگیری آن آغاز شود. همین امید است كه خیلیها را قانع كرده در برابر موج فیلمهای بازاری و سطحی سكوت كنند و حرفی نزنند. امیدی كه نشان میدهد هنوز میشود به سینمای ایران دل بست. در این نظرسنجی 40 منتقد و سینماگر درباره زنده یا مرده بودن سینمای ایران حرف زدهاند. آنها از امیدهایشان گفتهاند و از آرزوهایشان. اما آیا كسی به این حرفها توجه میكند؟ داریوش ارجمند(بازیگر): من مثل ماهی هستم كه در دریاست و نمیتواند راجع به آب نظر بدهد. شما این سوال را نباید از من بازیگر بپرسید، باید بروید از مردمی كه مخاطبان این سینما هستند وضعیت سینما و بیمار بودن یا نبودنش را بپرسید.
محمدرضااصلانی(كارگردان): زنده بودنش كه زنده است چون چند هزار نفر نیروی تخصصی دارند در سینما كار میكنند و سینما به عنوان یك صنعت یكی از صنعتهای مهم ایران است و بالای 50 فیلم در سال تولید میشود و این از نظر كمیتی نشانه مثبتی است، از لحاظ كیفیتی در سالهای اخیر دچار مشكل شدهایم. موضوعات تكراری، ساختارهایی دور از معنا و سردستی باعث مشكل شده است. بخش خصوصی سرمایه كافی ندارد و دولت باید آن را تقویت كند. اینكه هر فیلم سود خودش را برگرداند كوتهنگری است و باعث میشود عناصر فرهنگی از سینما رخت بندند و سینمایی كه بار فرهنگی نداشته باشد تامینكننده منافع شخصی افراد میشود و به انحطاط میرسد. امیدوارم تجمع كمی به كیفیت تبدیل بشود. وضعیت سیاستگذاری سینما مانند وضعیت جامعه در حالگذار است. در سه، چهار سال اخیر حدود 45 فیلمساز جوان وارد سینما شدند كه شاید فیلمهای اولشان آن نقش بنیادی و تحولدهنده را نتوانستند اعمال كنند اما در عمل اتفاق خوبی است، من امیدوارم.
حمید اعتباریان(تهیهكننده): سینما قطعا زنده است. سینما صد سال پیش به ایران وارد شده و به این زودی و راحتی نمیمیرد. ولی گاهی اوقات دچار كسالت میشود. ما سینماگرها و مسوولان باید از عزیزمان مراقبت كنیم و نگذاریم در معرض باد قرار بگیرد. این سینما هرگز نمیمیرد چون هزاران نفر به آن وابستهاند و نمیگذارند چیزی كه برای عدهای عامل تغذیه و زندگی و برای عدهای مانند خودم عشق است از بین برود. من عاشق این مریض هستم و باید تمام تلاشمان را بكنیم تا نقش بر زمین نشود.
محسن علیاكبری(تهیهكننده): همین كه ما الان زندهایم یعنی سینما زنده است. نزدیك به 50 فیلم در سال تولید میشود و این یعنی ما از لحاظ كمی در وضعیت خوبی قرار داریم ولی اینكه كیفیت فیلمها چگونه است بحثی جداگانه است. اما این سینما ایدهآل و آنچه كه فكر میكردیم و دنبالش بودیم نیست. باید به این فكر كنیم كه چرا سینما نه تنها پویایی لازم را ندارد بلكه چیزهایی هم كه داشتهایم از دست دادیم. چه كنیم كه آنها را دوباره كسب كنیم و سینما پویا و سرزنده شود.
احمد امینی(كارگردان): اگر زنده نیست پس ما چی هستیم! شاید در شهرستانها مشكلاتی داشته باشیم ولی تهران مركز فیلمسازی ایران است و هر سال 70-60 فیلم ساخته میشود. هر روز مجتمعهای سینمایی افتتاح میشود. ما داریم فیلم میسازیم پس زنده است.
كامبوزیا پرتوی( نویسنده و كارگردان): سینما زنده است. چون دارند كار میكنند و فیلم میسازند و مردم هم میروند فیلم میبینند.
سیروس تسلیمی(تهیهكننده): سینما طبعا زنده است. ولی دچار یك بیماری مزمن است. تولید فیلم كم شده اما متوقف نشده است. آیندهاش نگرانكننده است. سینمای ایران دارد از سینمای بومی و ملیاش فاصله میگیرد و به سینمای سطحی نزدیك میشود. سینمایی كه در تمام دنیا زیاد است و این سینما را از بین میبرد. ما باید دوباره به سینمای ملی و بومی خودمان برگردیم. هیچ كشوری نمیتواند برای كشور دیگری فیلمهای بومی و ملی بسازد و هر كشور ملیت و تماشاگرهای خودش را دارد.
مانی حقیقی(كارگردان): معنی سوال را متوجه نمیشوم. مگر میشود مرده باشد؟! سینما ابعاد مختلف دارد كه به جهتهای مختلف سیر میكند. در بعضی وجوه زنده و پویا است و در وجوه دیگر نیست، هركدام دارند زندگی خودشان را میكنند. قضیه پیچیدهتر از آن است كه بشود جواب صریحی به آن داد.
علیرضا داوودنژاد(كارگردان): چون فعالیت میكند پس زنده است.
ابوالحسن داوودی(كارگردان و تهیهكننده): سینما زنده است چون من و امثال من داریم فیلم میسازیم و برای فیلممان میجنگیم تا به موقعیتی كه شایستگیاش را دارد برسد. چون شما هستید و دارید برای سینما كار میكنید.
خسرو دهقان(منتقد): فعلا زنده است ولی حال و روز خوبی ندارد. وضعیت فروش و اكران فیلمها مناسب نیست و مردم به تلویزیون و ویدئو گرایش پیدا كردهاند. قاچاق سیدی مسئله جدی سینما است. هزار تومان میدهند و مالكیت اثر از آن خودشان میشود. سینمای ایران از لحاظ اقتصادی رنگ باخته است.
مسعود دهنمكی(كارگردان): سینما نیمهجان است. از جهت نیروی سینمایی زنده و پویاست اما از جهت تجهیزات و تكنولوژی روز در اغماست. سیاستگذاری مدیران هم دورانگذاری است كه میگذرد.
ایرج رامینفر(طراح صحنه و لباس): سینمای ایران به خاطر موضوعات و فیلمنامههایی كه نوشته میشود تبدیل به كلیشه شده است. فیلمنامه در فیلم حرف اول را میزند كه باید دقیقتر و درستتر باشد تا بتوانیم در هر ژانری حرفی برای گفتن داشته باشیم.
حبیب رضایی(بازیگر): سینما موجود زندهای است چون ما داریم كار میكنیم. در بخشهایی در اوج است، در بخشهایی میخواهند فرود بیاورندش و در بخشهایی هم نمیخواهند اوج بگیرد ولی فیالنفسه زنده است. با اینكه هوای نفس كشیدنش را تنگ كردند و دست و پاهایش را بستند ولی زنده است.
اصغر رفیعیجم(مدیر فیلمبرداری): سینما چیزی میان مرگ و زندگی است. برای كسانی زنده و در حال نفس كشیدن است، برای عدهای دیگر مرده و تمام شده. من به این سینما امیدی ندارم و این نامیدی ناشی از نگاه مسوولان به سینما و اصناف سینمایی و خودی و غیرخودی كردن اهالی سینماست.
علیرضا زریندست(مدیر فیلمبرداری): حتما زنده است. به دلیل سالنهایی كه گشایش پیدا كردهاند و مخاطبینی كه دارد، زنده است. ممكن است در تولید یا انتخاب مضمونها گرفتاریهایی وجود داشته باشد اما تا وقتی كه فرهنگ، شعر و عشق به فهمیدن همدیگر وجود دارد قطعا سینما هم وجود خواهد داشت.
سیدجمال ساداتیان(تهیهكننده): از یك سو سینماگرها دارند تمام تلاش خود را میكنند و از سویی دیگر دخالتهایی خارج از مجموعه وارد میشود كه باعث عقیم شدن سینما میشود و نمیگذارد سینماگرها به خواستههایشان برسند و این تعارضها موجب دلخوری شده است. آقای رئیسجمهور در جلسهای كه با سینماگرها داشت وعده داد كه این دخالتها و ممیزیها به حداقل برسد اما تا به امروز كه هیچ تغییری ایجاد نشده است و محدودیت و ممیزیها همچنان ادامه دارد. ابهامات قدرت ابتكار كارگردانها را محدود كرده است. با این وضعیت نمیدانم چه تعبیری را بهكار ببرم. زنده بودن یا پایان راه سینما.
محمدعلی سجادی(كارگردان): سینمای ایران نیمهجان است. بخش سیاستگذاری نمیخواهد سینما باشد و بخش دیگر سینما كه داریم در آن نفس میكشیم در حال دست و پا زدن است و میخواهد زنده بماند و كار كند.
جمال شورجه(كارگردان): سینمای ایران زنده است به خاطر تنوع موضوعاتی كه دارد و میتواند پاسخگوی انواع سلیقهها باشد و مخاطبان به طبع سلیقه و علاقهای كه دارند میتوانند بین فیلمها، فیلم مورد علاقهشان را تماشا كنند. از «آواز گنجشكها» تا «خواستگار محترم» و «دلداده». این یعنی زنده بودن سینما اما به قطع و یقین با سینمای ایدهآل فاصله دارد. سینمایی كه آرمانها و ارزشهای انقلاب را سرلوحه خودش قرار بدهد و مبلغ ارزشهای انقلاب و خون شهدا در خارج از كشور و افكار عمومی جامعه باشد. چراغ سینما زنده است اما بیشتر تبدیل به پایگاه سرگرمی شده است تا دانشگاهی كه اخلاق، ادب و كمالات بیاموزد، ولی زنده است.
طهماسب صلحجو(منتقد): سینما همیشه زنده است و خواهد بود. اما این روزها حالش زیاد خوب نیست و برای حیاتش باید تلاش كرد. مشكلات فیلمسازها بیش از پیش شده و شدت گرفته است. سینما پدیده فرهنگی نیست كه تازه متولد شده باید. در طول 80-70 سالی كه در ایران قدمت دارد ناملایمات زیادی با عناوین مختلف به خود دیده است ولی توانسته از آنها عبور كند و راه خودش را پیدا كند. سینما با توده مردم ارتباط دارد، نیرو و انرژی خود را از آنها میگیرد و از طریق مردم است كه میتواند به حیات خود ادامه بدهد.
جواد طوسی(منتقد): زنده است. این را میتوانید از اسم فیلمهایی كه در حال اكران است ببینید. خواستگار محترم، دلداده، دلشكسته. سینما زنده است و چه نفسی هم میكشد! این فیلمها آینه تمام قد سینمای ایران است. در نقطه مقابل هم شوی اكران مستقل فیلمهای فرهنگی را داریم كه محدود به 6-5 سینما و تكسكانس است.
امیر عابدی(عكاس): زنده است ولی در كماست و دچار بلاتكلیفی در وضعیت اجرایی و محتوایی است. باید كمك كنیم تا از كما در بیاید.
سعید عقیقی(منتقد): سینما اساسا به امید زنده است. در این سینما فیلم تولید میشود كه در واقع انعكاس زنده بودن و فعالیت سینماست. حال باید ببینیم آیا این فعالیت مفید است كه در اكثر موارد نیست. امیدواریم در آینده مفید بشود.
مینو فرشچی(فیلمنامهنویس): زنده است ولی احتیاج به مراقبتهای ویژه دارد. جوانها باید نیرو و جنب و جوش جوانانهشان را به بدن سینما تزریق كنند تا دوباره نیرو بگیرد و در داخل و خارج از كشور مطرح بشود. الان همه چیز سینما تكراری است و مدتهاست كه هیچ كار نو و جدیدی نمیبینیم.
فریدون فرهودی(فیلمنامهنویس): زنده اما بیجان است و این وضعیت بیشتر تابع گردش مالی و سرمایه سینماست. گردش سرمایه محدود و سرعت رفت و برگشت پول كم است و این باعث میشود تولید كم بشود. ما باید امكان صدور فیلم حداقل در كشورهای منطقه را داشته باشیم. صادرات فیلم باعث رشد سینما و همگانی شدن زبان سینما میشود. اما از لحاظ معنوی هنوز زنده است و فكر و حرفی برای گفتن دارد و این را در جشنوارههای بینالمللی نشان داده است.
جابر قاسمعلی(منتقد و فیلمنامهنویس): سینما زنده است و ما دوست داریم همیشه زنده و سلامت باشد اما سینما امروز حالش خیلی خوب نیست. در سیاستگذاریهای 30 سال اخیر همیشه عوامل سینما دچار مشكل شدند. از نویسنده و كارگردان تا تهیهكننده و بازیگران. در مجموع تصویر سینما بیمارگون است و به معالجه نیاز دارد.
ایرج كریمی( منتقد و كارگردان): فیلمنامههای مختلفی دارد نوشته میشود، فیلمسازها فیلم میسازند، مجلههای خوب سینمایی چاپ میشود و منتقدها دارند نقد مینویسند، پس این سینما زنده است ولی شاید ما روش زندگیاش را نمیپسندیم. اگر مرده بود الان باید برای همه فیلمسازها مجلس ختم برگزار میكردیم.
پیروز كلانتری(مستندساز): سینما زندگی میكند و هیچ وقت نمیمیرد، منتها فراز و فرودهایی دارد و باید قبول كنیم الان دوره شوكوفایی سینما نیست و سینما داستانی در حال افول است كه عمدتا به سیاستهای فرهنگی و سیاسی مربوط است البته دلایل دیگری هم دارد. جامعه تغییر كرده است و فیلمسازها باید بتوانند خودشان را در تغییرات اجتماعی دوباره پیدا كنند. فضای سینمایی باید بتواند خودش را با فضای اجتماعی تطبیق دهد اما وضعیت امروز كه دست و پای سینماگر را میبندد نه فضا به سینماگرهای قدیمی برای كار میدهد و نه شرایط حضور فیلمسازهای جدید را فراهم میكند. سینما به خودی خود جذاب است و پایه و بستر سینما در جامعه به وجود آمده است، مخاطبانش را پیدا كرده است و نه آنها و نه دستاندركاران سینما نمیتوانند آن را زمین بگذارند. مخاطب سینما كم نشده، امكانات جدید و سینمای خانگی باعث شده است كه تعدادی از آنها از جاهای دیگری خود را تغذیه كنند كه باید به این مسائل نیز توجه شود. سینما مهم است اما سینمای ملی دچار مشكل شده است. مشكلهایی كه در سینمای داستانی به وجود آمده است یكی از دلایل شكوفایی سینمای مستند شده است و جوانهایی كه آنجا فرصت تجربه و یادگرفتن ندارند به مستند رو میآورند و فیلم میبینند و فیلم میسازند و تجربه میكنند.
جهانگیر كوثری(تهیهكننده): سینما زنده است و حالش هم خوب است. سینمای ایران 25 سال است كه پویا و پرانرژی است و همیشه در جشنوارههای بینالمللی مطرح بوده و جایزه میگیرد، جایزههایی كه نه از روی تعارف و روابط است و نه باج و رفاقت بلكه به خاطر شایستگی فیلمهاست. این سینما مضمونهای شریف و فیلمسازهای مولف دارد و باید اینها را حفظ كند. تولید بالای 80 فیلم در سال و برگزاری هر ساله جشنواره بینالمللی یعنی زنده بودن. مشكلاتی در تعریف مجامع دولتی از سینما وجود دارد كه بهتر است تصحیح و ترمیم شود و مرز فیلمهای فرهنگی- هنری با فیلمهای بدنه معلوم شود. اما موقعیت بهدست آمده پشتوانه نسلهای آینده سینما است. سینمای ما در هر نسلی نمایندگان بنامی دارد. از نسل كیارستمی، مهرجویی و تقوایی گرفته تا نسل عیاری، رخشان بنیاعتماد، مخملباف و مجیدی. این یعنی تداوم حیات و امید به آینده سینما.
رضا كیانیان (بازیگر): سینما زنده است چون من و دیگر دوستان سینماگر و سینمادوست هنوز زندهایم.
منوچهر محمدی (تهیهكننده): نمیدانم. باید نبضش را گرفت و دید زنده است یا نه!
داریوش مهرجویی (نویسنده و كارگردان): به نظر من سینما مرده است.
بیژن میرباقری (نویسنده و كارگردان): چون داریم كار میكنیم و بهرغم تمام حرفهایی كه زده میشود سینماگرها با اراده خودشان دارند فیلم میسازند این یعنی زنده است. اما زنده بودن با رضایت از وضعیت زندگی فرق میكند.
مازیار میری(نویسنده و كارگردان): سینما همیشه زنده و ماندگار است اما بعضی تصمیمگیریهای غلط، سیاستگذارهای سینما و رفتارهای ناشایست عوامل سینما و مخاطبان باعث بیماریاش شده است.
اكبر نبوی(منتقد): زنده است. نفس میكشد و خون در رگهایش جریان دارد. خانواده سینما دارند فعالیت میكنند اما دچار نارسایی، كمبودها و محدودیتهایی است ولی هیچ كدام از اینها باعث نمیشود كه بگوییم سینما را باید رو به قبله بخوابانیم. سینما هنوز دارد به هنرآفرینیاش ادامه میدهد.