اینم نقد من درباره دعوت علی وزینی - جوان 18 ساله - معروف به گل آقای جوان همدان چون دلش خواسته ... ! من منتقد نيستم اما خيلي خوشم مياد تا يك چيزي مي بينم يا مي خوانم يا مي شنوم درباره اش چيزي بگم . از روي فضولي نيست بلكه از روي كنجكاوي و ابزار احساسات خودم براي اينكه ببينم چند نفر ديگه با نظر من مخالف يا موافق هستند تا اگر نظر من اشتباه است آن را اصلاح كنم يا اينكه اگر از همه بهتره آن را در اختيار ديگران قرار بدهم و بتوانم كار مفيدي انجام بدهم. قبل از هرچيز اين مورد را متذكر مي شوم كه اين نوشته هاي شخصي است وتا آنجا كه در توانم بوده سعي كردم از ابراز احساسات شخصي خودداري كنم و آن چه كه به حق بوده را بنويسم و اين برداشتهاي من از فيلم بوده و درست يا غلطش را نمي دانم اگر شما چيزي مي دانيد بگوييد تا اطلاعات غلطم را دور بريزم و آپديت شوم و به برداشتهاي غلط من تذكر بدهيد . درباره فيلم توضيح نمي دم چون مي دانم كم و پيش از مطبوعات و رسانه ها از محتوي فيلم آگاهي داريد فقط به بررسي اپيزودها به صورت مختصر مي پردازم. اول نظر خودم را درباره ي ابراهيم حاتمي كيا مي گم : ابراهيم حاتمي كيا سوژه اصلي نقد تمامي منتقد ها و رسانه هاست و به همين دليل هم انتخاب شده. اگر به هركسي بگيم حاتمي كيا چي كار است ميگه كارگردانه و اگر بگيم چه نوعي فيلمي ميسازه ميگند جنگي! فيلمهاي ابراهيم حاتمي كيا را كه تا حد زيادي معروف هستند و مردم عام آنها را مي شناسند از كرخه تا راين ؛ بوي پيراهن يوسف ؛ آژانس شيشه اي ؛ روبان قرمز؛ برج مينو ؛ ارتفاع پست و به نام پدر . شايد الان بحث خيلي از همين منتقدها اين باشه كه چرا حاتمي كيا جنگساز حالا مياد فيلم زنانه درست مي كنه؟! آخر من نمي دانم مگر تغيير ژانر براي يك كارگردان جرم محسوب ميشه! اچرا اگر بازيگري در نقشهاي گوناگون فيلم بازي كند كسي به او مي گويد چرا اين كار را كردي؟! مثلا مگر ايرج نوذري تا حالا از او چند نقش متفاوت ديديم اشكالي دارد؟ يا مثلا از همه تابلوتر همين رضا عطاراني كه نقش كمدي بازي مي كند در نشاني و يا اين فيلم قرنطينه با نقشي متفاوت حضور پيدا مي كند اشكالي دارد . حالا خيلي ها مي گويند چرا ابراهيم حاتمي كيا اين كار را كرده! بايد اينجا بگيم چون دلش مي خواسته! باز عده اي مي گويند چرا دلش خواسته ؟! و اين جا بايد به حرف فرزاد موتمن اشاره كنيم كه مي گويد: چه اشكالي دارد ؟! هيچ اشكالي ندارد. خوب ما كارگردانيم و شغلمون همينه و براي امرار معاش و كسب حقوق هر طور كه مي توانيم سعي خودمان را بكنيم مگر آن منتقدي كه مي گويد چرا اين كار را مي كنيد خودش گاهي نقد فوتبال نمي نويسد؟ خوب چه اشكالي دارد ما هم همينطور! (توضيح: اين جواب موتمن در جواب نقدهاي نسبت به دعوت نيست و قبلا از مصاحبه ي شخصي بنده با من و پيام خدابنده لو - خبرنگار روزنامه هگمتانه-استخراج شده!) خوب مي بينيم قضيه به همين سادگي است و هيچ قصد و غرضي دركار نبوده دلش خواسته ساخته . حالا مگر بده كه اين كار را كرده و به تجارب خودش افزوده؟! فعلا كاري با خوب يا بد بودن اين تجربه اش نداريم به هر حال اگر مي گوييد كه فيلمش ضعيف بوده و ديگر دوره حاتمي كياها تمام شده بعدا در موردش بحث مي كنيم . حاتمي كيا به نام پدر را كه ساخت همين سوژه شد و همين جا اعلام مي كنم كه اينجا حق با مخالفين حاتمي كيا است چون فيلمش واقعا ضعيف بود و فرقي نمي كند چه كسي در فيلمش بازي كرده اما من به بازيگران به نام پدر نمره اي در حد عالي مي دهم. پرويز پرستويي تا آنجا كه مي شد براي فيلم مايه گذاشت اما چون فيلم ضعيف بود از اين بيشتر به چشم نمي آمد و گلشيفته فراهاني هم يكي از ماندگارترين فيلم هاي خود را در ايران مثل ميم مثل مادر انجام داد . اما حالا بريم سراغ دعوت! موضوع فيلم موضوع خوبي انتخاب شده اما اين بار در انتخاب بازيگر دقت نكرده و سطح كار را پائين آورده . مثلا در اپيزود اول با انتخاب مهناز افشار به عنوان سوپر استار سينما نشان داده كه اين اولين انتخاب صحيح او بوده اما دقيقا در همان اپيزود اول با انتخاب سيامك انصاري به عنوان همسر مهناز افشار آن انتخاب خوب مهناز افشار را زير سوال برده و كار را خراب كرده! اپيزود اول: آواز سوپراستارها مهناز افشار در تور گيرافتاده و شريفي نيا داره پيشش مياد. اولا با اين شروع ساده در زير آب اولين امتياز مثبت را به حاتمي كيا مي دهيم چون به اندازه كافي غافلگيرمان مي كند و بعد مي فهميم صحنه ي فيلمبرداري بوده وخدش هم در فيلم كارگردانه! اما كمي جلوتر كه مي رويم مي بينيم اي دل غافل آن يك امتياز مثبت اول مهناز افشار پريد . سيامك انصاري آمد نمي دونيم بايد بخنديم يا با احساسات پدرانه او همذات پنداري كنيم ؟! نمي دانيم كه اين سيامك برره است يا فيلمهاي مهران مديري فقط منتظريم كه او به دوربين زل بزند و بگويد استاده .. استاده ... استاده .و بشكن بزند. جلوتر كه مي رويم متوجه مي شويم مهنار افشار سوپراستار سينما در فيلم اسمش خانم صوفي است و اينجا آن يك امتياز مثبت ديگر هم كه مربوط به غافلگيري سكانس اول بود ، مي پرد چون در فيلم هاي اپيزوديك به دليل كوتاه بودن زماني وقت نيست با نقشهاي همراه شويم و دلمان برايش بسوزد و گريه كند و خوشحال شويم . اسم مهناز افشار به عنوان سوپر استار اگر در فيلم مي ماند بهتر بود چرا كه خانم صوفي جايي در سينماي ايران ندارد . و بهتر بود همان مهناز باقي مي ماند تا بينندگان با مهناز افشار اخت شوند. شايد مقصر اين عامل خود مهناز افشار باشد و شايد حاتمي كيا پيشنهاد كرده باشد ولي مهناز زير بار نرفته باشد. اينجا بايد اصرار مي كرده تا صوفي روي فيلم نيايد. اشكال بعدي نقش ضعيف شريفي نياست كه قطعا ضيفترين كار خود را انجام داده و بهتر بود روي نقش شريفي نيا بهتر كار شود و حتي اگر فيلم را ديده باشيد اگر شريفي نيا هم نبود چيزي عوض نمي شد و فيلم بهتر هم ميشد و اينجا بازهم به حاتمي كيا برميگردد كه براي فروش فيلمش به سراغ شريفي نيا رفته تا اسم او هم روي پرده بيايد و به فروشش دامن زندو شايد هم خواسته باشد اين اپيزود تنها نشود و از خلوتي و ساكتي درآيد و شلوغ بشود كه كار غلطي است! اشكال آخراين اپيزوهم بر مي گردد به آنجايي كه مهناز افشار بيش از حد نابغه است و در اين فيلم نقشي كه او بازي مي كند هم بايد اسب سواري كند هم بايد اسكي برود و هم بايد زيرآب برود و بيش از يك دقيقه نفس خود را نگه دارد كه بعيد مي دانم چنين فيلمي با اين همه نوابغ يك شخصيت در ايران ساخته شده باشد و بعد از اين هم بشود. اپيزود دوم: ناگهان چه زود دير مي شود! بازهم سعي كرده از بازيگران مطرح استفاده كند و اين جا به او در انتخاب نقش محمدرضا فروتن آفرين مي گوييم و البته انتخاب سحرجعفري جوزاني.محمد رضافروتن كه بازي زيبايي را مي آفريند از نقاط قوت اين اپيزود هست و اليته جعفري جوزاني در اين اپيزود مانند بقيه فيلمهايش از آن لهجه دهاتي خود استفاده مي كند وحاتمي كيا اصلا اورا به خاطر همين لهجه اش انتخاب كرده است. آنجا عجيب است كه خيلي زود راضي به انجام عمل سقط جنين مي شوند و خيلي زود به حرفهاي ثرياقاسمي گوش مي دهند و خيلي زود فكرهاي عجيب مي كنند و خيلي زود به پيشنهاد زندگي پيش قاسمي جواب مثبت مي دهند و خيلي زود از همه چيز پشيمان مي شوند و خيلي زود تمام مي شودو به قول همشهري جواني ها اين است يك معماي شيرين! شايد به خاطر اين باشد كه فقير هستند و البته دزد نيستند و در آخر پول را پس مي دهند. و مي روند پي كارشان! از نكات مثبت فيلم اينه كه اولش فكر مي كنيم ثريا قاسمي آدم خوبيه و بعد دوباره فكر مي كنيم آدم بدجنسي است و خيلي حق باز اما آخر غافگير مي شويم و مي بينيم نيتش خير بوده و تا حالا زياد از اين كارها كرده و آدم خوبيه و خيلي زود زود زود اين اپيزود هم تمام مي شود. اپيزود سوم: گاهي به آسمان نگاه كن گوهر خيرانديش تنها نمره ي بيست اين اپيزود است . رضا بابك هم با همان نقشهاي ثابتش زياد زحمتي نكشيده و همان پدر دلسوزر و مهربان خانواده مانند فيلم خانه ما است كه اول ياد آن مي افتيم و فكر مي كنيم خانه ماست البته اين بار با چندتا دختر بزرگ روبرو هستيم . اين قصه بيشتر با ما ارتباط برقرار مي كند و واقعي تر است و اين اپيزود براي اينكه بيننده خسته نشود زنگ موبايل گوهرخيرانديش در مراسم عزا بسيار جالب است و فضاي فيلم را عوض مي كند . بازي خوب و زيبا و واقعي گوهرخيرانديش سر بودن اين اپيزود را نسبت به دو اپيزودهاي قبلي است كه نشان مي دهد هنوز هم مي توان به گوهرخيرانديش سابق اميدوار بود و حاج خانمي كه از ترس اينكه دختراش متوجه نشوند خيلي سعي مي كنه خودش را به اون راه بزند اما دخترها كه متوجه قضيه شدند سعي مي كنند مادر را منصرف كنند و جوري آن را به مادر بفهمانند تا خداي ناكرده در مراسم عروسي آبرويشان نرود. از اين اپيزود همانطور كه همشهري جوان تعريف كرده ماهم قبولش مي كنيم و ديگه اشاره نمي كنم زيرا ملال آور مي شود. اما همينقدر كافي است كه اعجوبه ي فيلم تا به الان همين گوهر خيرانديش و داستان اپيزود است كه نمره ي خوبي را براي حاتمي كيا به ارمغان مي آورد. البته بازي خوب نگار فروزنده را نبايد از قلم بياندازيم زيرا اوهم نقش خود را به عنوان دختر خانواده خوب بازي مي كند. خيرانديش كه هم به فكر آبروي خودش است و هم دلش نمي خواهد بچه را از دست بدهد اما از ترس آبرو و سركوفت هاي ديگران و حرفهاي دخترانش خيلي نگران است اما شوهرش به او اميدواري مي دهد و آن را هديه اي از جانب خدا مي داند و در آخر هم موفق مي شود بچه را نگاه دارد. اپيزود چهارم : زماني براي خيانت كردن اين اپيزود همه دكتر و متخصص هستند و كارشون اينه و خيلي هم وارد هستند خانم دكتر كه نقشش را كتابون رياحي خوب بازي مي كند خانم دكتري كه در همه ي اپيزودها حضور داردآناهيتا نعمتي به كمش مي آيد و با ترفندي او را راضي مي كند كه بچه اي را كه سالها آروزي داشتنش را داشته فداي خيانت هاي شوهرش نكند و نگاه دارد . شوهر خانم دكتر خيلي زود لو مي رود و اين لو رفتن هم فقط سر يك خودكار تبليغاتي است كه حاتمي كيا اينجا هرجور سعي كرده نتوانسته دليل بهتري براي لو رفتن پيدا كند و از آنجا كه مي بيند چيزي به پايان فيلم نمانده ضايع ترين راه لو رفتن را پيدا مي كند وبا خودكار همه چيز را سر هم مي كند كه اصلا خوب نيست كاش يك چيز ديگري را پيدا مي كرد. خانم دكتر رياحي خيلي غافلگير مي شود و ناراحت فقط همين و اين اپيزود هم تمام . اپيزود پنجم: يك عاشقانه آرام به ساعتم كه نگاه مي كنم متوجه ميشوم كه اين صد در صد اپيزود آخر هست چون تايم فيلم روبه پايانه. خيلي خوب شروع مي شود. مريلا زارعي در حال ترجمه است و يك جلسه مهم و بعدش بخور بخور كه اسمش را مي گذارند سميناهار ! همش به شوهر صيغه اش نگاه مي كند و حواسش به اين است كه چربي نخورد و غذاهايي كه براي شوهرش ضرر دارد نخورد و تا موبايلش كه زنگ مي خورد از آن جايي كه حواسش پرته به شماره نگاه نمي كنه و فكر مي كنه شوهرشه چون اون هم همون لحظه مي خواسته به مريلا زنگ بزنه و مريلا آن را مي بينداما بعد مي بيند از آزمايشگاه زنگ زدندو جواب آزمايش مثبت است. مريلا زارعي كه حسرت داشتن بچه داشته اما چون نازا بوده اميدي نداشته و شوهري هم كه گرفته اصلا به خاطر همين مورد بوده حالا او هم عاضق شوهرش است و هم دلش مي خواهد بچه داشته باشد . اين اپيزود آخرين برگ برنده حاتمي كيا است و به تمام شدن خوب فيلم كمك مي كندو اگر مريلا زارعي نبود دعوتي هم نبود و هرچقدر از بازي خوب مريلا زارعي تعريف كنيم كم است بازي او به قدري حيرت آور و زيبا بود كه پس از اتمام فيلم سريع پيام تبريكم را به خانم زارعي اس ام اس زدم . بهار اين دختر فقير كه حالا صاحب شوهر صيغه اي شده هم دلش بچه مي خواد و هم نمي خواد شوهرش را از دست بدهد به خاط همين به قرآن روي مي آورد و استخاره مي كند و مي بيند كه استخاره اين آمده كه بچه را نگاه دارد و به همين اميدوار مي شود اما شوهرش كه نگران مي شود و مي خواهد او را منصرف كند و در آخر هم مريلا موفق مي شود ولي به قيمت از دست شوهر و تصادف سنگين ! همه در اين اپيزود عالي بازي كرده اند و اولين نمره بيست مال مريلا زارعي است و نمره هاي خوب ديگر به فرهاد قائميان و خانم آقاي قائميان در فيلم مي رسد. حاج خانم قائميان كه خيلي نگران مريلا و بيشتر شوهرش و تصادف است و البته لحظاتي هم فكرش مي خواست منحرف بشود كه بهار از آن جايي كه نمي خواست نامرد بازي دربياورد به كمك قائميان مي آيد و نمي گذارد اين اتفاق بيافتد. باور كنيد اين اپيزود به تنهايي مي تواند يك فيلم براي ابراهيم حاتمي كيا باشد و اينجاست كه بايد به او آفرين گفت . حاتمي كيا از قصد اين اپيزود را آخر مي گذارد تا بيننده با خاطره اي خوش از فيلم سالن را ترك كند ! آن صحنه هليكوپتر كه از بالا شهر را نشان مي دهد و از روي ناچار گذاشته شده كه اپيزودها را به هم وصل كند روي اعصاب آدم راه مي رود و خيلي نچسب است از چيزهايي ديگر بهتري مي توانست حاتمي كيا استفاده كند كه خوشكل تر باشه و خيلي خوب جواب بده اما متاسفانه بدترين مدل را انتخاب كرده و از كارهايي است كه نمره او را كم مي كند. خانم دكتري كه در همه ي اپزودها با منشي اش وجود دارد هم مي توان بهشان نمره مثبت داد خانم دكتر آناهيتا نعمتي خيلي خوب بازي مي كند و همان كار دكترها را انجام مي دهد اما بازهم منشي از منشي هاي فضول است و اوج آن را مي توان در قسمت مهناز افشار اشاره كرد كه خانم دكتر قوبل مي دهد خبري از مطب بيرون نرود ولي منشي مي گويد خانم صوفي عاشق شماست والان مي خواد بياييد اينجا. كار خانم دكتر هم عالي است با يك مطب مجهز و پيشرفته و كلي مشتري كه از همه نوع طبقاتي هستند. حالا متوجه شديد چرا مي گويند اين متفاوت ترين كار ابراهيم حاتمي كياست! راستي تيزر تبليغاتي حاتمي كيا هم متفاوت بود و متفاوت تر از همه ي تيزرها و بازريگراني همچون مهناز افشار گوهر خيرانديش ومريلا زارعي ما را به دبدن جديدترين فيلم حاتمي كيا دعوت مي كنندو اين هم برگ برنده حاتمي كياست ! و اين بود پاياني نميه مطلوب و كمي از روي ناچاري براي ابراهيم حاتمي كيا! دستت درد نكنه ! خسته نباشي . والسلام. علي وزيني (گل آقاي جوان همدان)
|