سينمای ما - یادداشت نویسنده سایت «سینمای ما» بر فیلم «دعوت»؛ / پس از دعوت
سه‌شنبه 20 بهمن 1388 - 10:48

I نظرسنجی I

بهترین فیلم جشنواره 28 را انتخاب کنید




سينماي جهان
من تسلیم شده‌ام
همه چیز با فیلمنامه آغاز می‌شود و به پایان می‌رسد
جورج كلوني این بار واقعا روانه بيمارستان شد
مریل استریپ امسال هم گزینه اصلی اسکار است
جیم شرایدن برای فیلم تازه‌اش دنیل کریگ را انتخاب کرد
سایت‌اند ساند 50 فیلمساز نامتعارف سینما را معرفی كرد
معرفی کامل فیلم «جی آی جو: ظهور کبرا» - حامد مظفری
سال‌هایِ از دست رفته (یادداشت گِئورگ ویلیامسون بر فیلم «تابستان» ترجمه پیمان جوادی)
گفتگویی با استاد ژاپنی انیمیشن جهان به بهانه نمایش فیلم تازه‌اش
قسمت‌های پنجم و ششم «اسپایدرمن» را نویسنده «زودیاک» می‌نویسد
فرار بزرگ (یادداشت برایان لوری –ورایتی- بر مجموعه تلویزیونی «فرار از زندان: فصل اول» ترجمه پیمان جوادی)
معرفی کامل «آدم‌های بامزه» - حامد مظفری


استشهادي براي خدا


  (36 رأي)

گارگردان :
علیرضا امینی
ماجراهای اینترنتی


  (22 رأي)

گارگردان :
حسین قناعت
تنها دوبار زندگی می‌کنیم


  (137 رأي)

گارگردان :
بهنام بهزادی
صداها


  (93 رأي)

گارگردان :
فرزاد موتمن
محاكمه در خيابان


  (322 رأي)

گارگردان :
مسعود کیمیایی
آقای هفت رنگ


  (71 رأي)

گارگردان :
شهرام شاه حسینی
نیش و زنبور


  (99 رأي)

گارگردان :
حميدرضا صلاحمند
کتاب قانون


  (349 رأي)

گارگردان :
مازیار میری
دو خواهر


  (1343 رأي)

گارگردان :
محمد بانکی



یادداشت نویسنده سایت «سینمای ما» بر فیلم «دعوت»؛
پس از دعوت
پس از دعوت


سینمای ما - فواد آرام: دعوت در چند مورد در میان آثار حاتمی کیا صفت اولین را از آن خود می کند. پیش از ساخت فیلم حس می کردم این خود رها سازی و پا گذاشتن به فضاهای تازه می تواند مفید باشد اما پا گذاردن حاتمی کیا به وادی تازه چندان موفقیت آمیز نبود. برخلاف آنچه فکر می کردم تنها باز کردن گارد کافی نیست.

اولین همکاری با یک فیلمنامه نویس زن / حضور محوری زن ها


فیلم های پیشین حاتمی کیا به واسطه ارتباط با فضای جنگ آثاری مردانه بودند و حتی مردانگی فیلم هایش گاهی به آثار کیمیایی پهلو می زد. مردها در محور رخدادها قرار داشتند و زن ها بدون حضور مردها تعریف نمی شدند. شیرین بوی پیراهن یوسف چشم به راه برادر بود. حضورمحبوبه روبان قرمز نیز بیشتر بستری بود برای نمایش کشمکش های درونی شخصیت ها. شخصیت فاطمه در آژانس شیشه ای ( که به رغم حضور فیزیکی اندک، نمونه ای ترین زن فیلم هایش است ) در کنار کاظم معنا می یابد. او همراه و مونس کاظم است و در صحنه ای کلیدی به نشانه درک کردن موقعیت دشوار کاظم چفیه و پلاکش را برایش می فرستد. حتی نرگس ارتفاع پست ( احتمالا پراتیک ترین و پررنگ ترین شخصیت زن در آثارش ) برای دفاع از شوهرش دست به عمل می زد و برای فریاد زدن مظلومیت و حقانیت او پا به صحنه می گذاشت و تپانچه می کشید. اما در دعوت این زن ها هستند که در محور رخدادها حضور دارند و مردها در حاشیه قرار می گیرند. مردانی که زن ها را درک نمی کنند. مردانی که به زن ها خیانت می کنند. شخصیت هایی که با مردهای آثار پیشین او تفاوت دارند و حاتمی کیا در نزدیک شدن به آنان و ارائه تصویری درست از ایشان موفق نیست. مردهای فیلم بیش از حد کلیشه ای هستند و شخصیت هایی تخت و یکنواخت دارند. وضعیت زن ها اندکی بهتر است اما این برتری چندان ربطی به حاتمی کیا ندارد. حاتمی کیا نتوانسته است فیلمنامه یثربی را در مرحله کارگردانی قوام بخشد و اگر شخصیت های زن ذره ای هم احساس همدلی بر می انگیزند نه از کارگردانی حاتمی کیا که از فیلمنامه یثربی است. نمی دانم حاتمی کیا تا چه حد نسبت به موضوعات اصلی فیلم ( سقط جنین و رحم اجاره ای که هر دو از مسائل بسیار زنانه به حساب می آیند ) دغدغه داشته است ولی حتی اگر مسئله برایش بسیار جدی و اساسی بوده است نشانی از این حس را در فیلم نمی بینیم. اگر در آثار جنگی اش صحنه های تکان دهنده فراوان بودند و از دل فیلم احساسی عمیق نسبت به موضوع به در و دیوار می پاشید ( استفاده از این تعبیر با اجازه آقای امیر قادری! ) اما در دعوت صحنه تکان دهنده ای نمی بینیم. نه تنها از خیس شدن چشم ها ( مشابه آنچه هنگام دیدن آژانس شیشه ای یا ارتفاع پست رخ می داد ) خبری نیست که ابراز احساسات ساده تری هم در طول فیلم بروز نمی یابد. همه چیز بیش از حد خنثی است و احساسی در وجودمان برنمی‌انگیزد.

اولین فیلم شهری


اگر مراد از ترکیب فیلم شهری صرفا حضور در جغرافیای شهر باشد آژانس شیشه ای و بوی پیراهن یوسف هم شهری به حساب می آیند. اما اگر منظور درگیر شدن با آدم ها و مناسبات زندگی شهری باشد این اولین فیلم شهری حاتمی کیا به حساب می آید. رخدادها نه تنها در فضای فیزیکی شهر می گذرند که آدم هایی از طبقات گوناگون اجتماعی در این رخدادها نقش ایفا می کنند. دیگر با آدم های جنگ، افراد بازگشته از جنگ، خانواده هایی که درگیر جنگ و آدم هایش هستند و یا آسیب دیدگان جنگ طرف نیستیم. این آدم های در تهران دهه 80 زندگی می کنند و ارتباطی هم با آن فضاهای پیشین ندارند. اما آیا حاتمی کیا این طبقات اجتماعی را می شناسد و تصویری که از آنان در فیلم می بینیم درست است؟ شاید تا پیش از این فیلم تنها حضور شهروندان عادی در آثارش را می توانستیم در گروگان های آژانس شیشه ای ببینیم. شخصیت هایی کلیشه ای که به طور مشخص نماینده طبقات مختلف اجتماعی بودند. نیازی هم در پرداخت بیشترشان نبود. آن ها در حاشیه اثر قرار داشتند و شاهدانی بودند برای حاج کاظم که از آرمان هایش دفاع می کرد. غالبا منفی بودند و آرمان های کاظم را درک نمی کردند. کاظمی که برای دفاع از وطنی که آنها هم از ساکنینش بودند به جنگ رفته بود. در دعوت اما حاتمی کیا به سراغ همان آدم ها رفته است. اگر در آژانس نیازی به شخصیت پردازی آن آدم های حاشیه ای نبود اما در اینجا آن ها به متن آمده اند و هر خللی در ترسیم درست کاراکترشان نقصی برای فیلم است. شخصیت مردها بسیار کلیشه ای تصویر شده است و گاهی به شکلی طنز آمیز در می آید. استفاده صرف از گریم و لهجه کند برای نمایش طبقات پایین دست اجتماعی فیلم را به هجویه نزدیک می کند. نمایش شخصیتی با گرایش های روشنفکرانه و اندکی بی قیدی اخلاقی، تنها با کلاه کپی و پیپ نمونه ای است از شخصیت پردازی کلیشه ای آدم ها درفیلم. در طول سال ها آدم های شهر در آثار حاتمی کیا آنقدر ناپدید بودندکه حالا در تصویر کردن آنها مستاصل است. دعوت در حیطه ترسیم فضای جامعه در همه اپیزودهایش تا همین حد بی ظرافت است. اپیزودها یکی پس از دیگری آغاز می شوند و پایان می یابند بدون آنکه نقبی به درون روابط و شخصیت ها زده شود. نتیجه این است که همه چیز در سطح باقی می ماند.

اولین همکاری با ستاره ها


این مسئله بحث برانگیز ترین نکته پیش تولید دعوت بود. موافقان و مخالفانی داشت و هواداران آثار پیشین حاتمی کیا بیشتر در دسته مخالفان جای داشتند. جمله ای احساسی که نشانه های از ته دل بودن کاملا در آن مشهود است از نوشته های آن روزها در ذهنم هست که یکی از هواداران حاتمی کیا نوشته بود : « آقای حاتمی کیا، لباس حاج کاظم و فاطمه برای گلزار و مهناز افشار گشاد است.» از سوی دیگر عده ای ( که خودم هم در میان آنها بودم ) مشکلی با اسامی مطرح شده نداشتند. به شخصه فکر می کردم اگر بازیگر دیگری به جای پرویز پرستویی ( که در به نام پدر بسیار تکراری و ضعیف حاضر شد ) بنشیند شاید با فضایی متفاوت روبرو شویم و حاصل مثبتی در پی داشته باشد. اما در عمل شاهد چنین چیزی نیستیم. مهناز افشار ضعیف است و محمد رضا فروتن کاریکاتور عجیبی است که حتی یادآوری کاراکترش هم پریشان خاطرم می کند. فیلم از بازیگران بی شمارش کمکی نگرفته و همگی در فضایی که درست ترسیم نشده، غوطه ور هستند. بی آنکه بدانند چگونه باید رفتار کنند. گاهی حتی حس می شود هیچیک از میزان وزن نقش شان در مجموعه اثر تجسم درستی نداند. اگر برخی مانند گوهر خیراندیش توانسته اند در این میان گلیم خود را از آب بیرون بکشند به نظر بیشتر پای تجربه در میان است تا شخصیت پردازی و هدایت درست. بماند که تفاوت تصویر فروتن بر پرده و نیز بر سردر سالن ها خود گویای خیلی چیزها هست.

موخره

تماشای فیلم ملال آور بود. وقتی فیلم از نیمه گذشت بارها به ساعتم نگاه کردم. شاید اگر ساختار اثر اپیزودیک نبود همان اواسط فیلم عطای دیدنش را به لقایش می بخشیدم. در پایان وقتی فرهاد قائمیان به مریلا زارعی تبریک گفت و رفت ناخود آگاه به یاد پایان شعاری فیلم تقاطع افتادم. همه چیز به خوبی پایان می پذیرد و تصویر به سفیدی فید می شود. حاتمی کیای پیام رسان اینجا هم حضور دارد و می خواهد پاکی و سفیدی را از دل جامعه ای که راستش چندان پاک و سفید نیست نشان مان دهد. می خواهد هیچ کودک معصومی قربانی نشود. ولی ما که در بطن این جامعه زندگی می کنیم و می دانیم خیلی از صحنه های حقیقی به سیاهی فید می شوند چگونه با دعوت کنار بیاییم؟ آنچه حاتمی کیا نشان می دهد جامعه ای است آرمانی. اتوپیای او اتوپیای ما هم هست. اما این اتوپیا با نمایش غیرواقعی فضای امروز محقق نخواهد شد. برای همین هم بعد اجتماعی دعوت ـ به رغم سوژه حساسش ـ گزنده نیست.
دعوت اما چندان هم نا امید کننده نیست. لا اقل آنقدر که به نام پدر ما را از حاتمی کیا نا امید کرد. یادمان باشد او همه این چیزها را برای اولین بار می آزماید. پس چشم به راه آینده می مانیم تا ببینیم پس از دعوت چه خواهد شد.


منبع خبر : سینمای ما
شنبه,20 مهر 1387 - 1:21:57

اين مطلب را براي يک دوست بفرستيد صفحه مناسب براي چاپگر
آرشيو
اخبار مرتبط:

نظرات

حسين
شنبه 20 مهر 1387 - 7:58
1
موافقم مخالفم
 

حق با آقاي منتقده. از اون جايي كه همه از حاتمي كيا انتظار دارن فيلم جنگي بسازه اين شروع تازه كار دشواري بوده و نبايد انتظار داشته باشيم كه فيلم فوق العاده اي از كار در بياد.

ولي مگه حاتمي كيا اولين بارشه كه فيلم ميسازه؟ به علاوه اين تجربه جديد رو در حلقه سبز مگه امتحان نكرد؟ آدمي در سطح حاتمي كيا مگه چند بار بايد خرابكاري كنه؟ نه داداش! به نظرم آقامون بوي حلواش بلند شده. با توقيف به رنگ ارغوان روح حساسش رو كشتن. حيف شد، حرومش كردن. كارگردان خوبي بود...

سهيل
شنبه 20 مهر 1387 - 10:31
1
موافقم مخالفم
 

منتقد عزيز شما چه دشمني با ابراهيم حاتمي كيا داريد كه اينگونه بر دعوت مي تازيد. دعوت به عنوان يك اثر اجتماعي فيلمي بسيار زيبا و قابل اعتناست نشانه آن هم استقبال گسترده اي كه از اين فيلم به عمل آمده است. من تا كنون دوبار دعوت را ديده ام و هر بار در سينما برخلاف شما كساني را ديده ام كه بعد از پايان فيلم به احترام حاتمي كياي عزيز و دعوت از جاي برخواسته و كف مي زنند دوست عزيز حاتمي كيا از جنس مردم است و براي مردم فيلم مي سازد. و به گفته خود ايشان حاتمي كيا هيچ گاه آن فيلمي كه شما دوست داشته باشيد نخواهد ساخت و آن آدمي كه شما مي خواهيد نخواهد شد. پس پاتون از كفش بهترين كارگردان سينماي ايران در سالهاي اخير در آوريد

مسافران
شنبه 20 مهر 1387 - 14:50
1
موافقم مخالفم
 

اقای قادری چرا با دادن اجازه ی این نقدها که به قصد تخریب نوشته می شوند اعتبار سایت را خدشه دار می کنی

hadichitgar
يکشنبه 21 مهر 1387 - 10:54
-18
موافقم مخالفم
 

بسی جای تاسف است که آقای حاتمی کیااکنون که فیلم دعوت روی اکران

است فراموش میکندچه کسان خوش نامی این فیلم راپربارکردندخانم گوهر

خیراندیش کهاکنون دربیمارستان است وبخودزحمت رفتن بدیداریک چنین

شخصیتی رانداداگرامثال بی هنرانی شریف نیابوددههابارمیرفت

امروزمصاحبه خانم خیراندیش رادربیمارستان بایک خبرنگارخواندم دلم بدرد

آمدازاینهمه ناسپاسی حاتمی کیا وسایربازیگران فیلم دعوت که نرفتند


يکشنبه 21 مهر 1387 - 12:43
0
موافقم مخالفم
 

با سهیل و مسافران موافقم. حق مطلب را ادا کردند.

haleh?
يکشنبه 21 مهر 1387 - 13:28
4
موافقم مخالفم
 

منتقد عزيز شما چه دشمني با ابراهيم حاتمي كيا داريد كه اينگونه بر دعوت مي تازي????????????

Soheil M
يکشنبه 21 مهر 1387 - 15:3
1
موافقم مخالفم
 

به غیر از بی انصافی مطلقی که راجع به فیلم "به نام پدر " داشتید با بقیش موافقم!!

شما نمی دانم بودید یا نه؟ موقع اکران به نام پدر در جشنواره قیامت بود و در صحنه ی روی تپه هم با بازی و مونولوگ پرستویی خطاب به خدا،همه گریه می کردند !!

دعوت یه فیلم معمولی بود...بی رد پایی از حاتمی کیای دوست داشتنی سابق!! همین!!

سهيل
يکشنبه 21 مهر 1387 - 15:58
6
موافقم مخالفم
 

حسين آقا شما هم كه داري درحق حاتمي كيا بي انصافي ميكني

دوست عزيز حاتمي كيا بعد از چندين سال كه فيلم جنگي ساخت حالا تصميم گرفت فيلم غير جنگي بسازه به نظر شما اشكال داره

حسين آقاي عزيز حاتمي كيا يك كارگردان اجتماعي است او متعلق به گروه و قشر خاصي نيست كه بتوانند او را مجبور به ساخت فيلمي مطابق سليقه شان كنند.

حاتمي كيا با توجه به شرايط جامعه و مشكلات جامعه فيلم ميسازد و همين صداقت اوست كه باعث شده آثارش با مخاطب ارتباط برقرار كند و مخاطبان نيز از آثار او استقبال گسترده اي مي كنند. حاتمي كياي عزيز راهش به درستي شناخته است و اميدواريم كه اين راه موفقيت آميز را ادامه دهد.


يکشنبه 21 مهر 1387 - 20:32
0
موافقم مخالفم
 

shoma montagheda be joz khodetun az kase digeyi ham khoshetun miad???kheili kheili kheiliiiiiiiiiiiii filme ghashangi bud,hatamikia yeki az behtarin haast

حسين
دوشنبه 22 مهر 1387 - 3:9
2
موافقم مخالفم
 

سهيل خان مشكل از بي انصافي من نيست، مشكل از ملتيه كه حتي توي حيطه سينما هم دنبال يكي ميگردن كه اسطوره ش كنن.

آقامون حاتمي كيا! آقمون كيميايي! آقامون مهرجويي و يا حتي آقامون بيضايي!! بعد ميان يك جوري دفاع ميكنن كه انگار حاتمي كيا يا باباشونه يا دادشون يا شوهرشون!!

بعد اصلن معلوم نيست حرفشون چيه از كجاهاي فيلم خوششون اومده. يك خورده به فكرشون فشار نميارن كه بگن مثلن آقاي منتقد اين صحنه فيلم خوب بود و شما نديدي . فكر ميكنن اگه بيان بگن زنده باد حاتمي كيا خيلي حرف منطقي و مهمي زدن و حالا همه بايد از سلطان حاتمي كيا حمايت كنن! به خدا جاهاي ديگه هم همين قدر جو زده و بي منطق بوديم كه هيچي نميشيم.

سهيل
سه‌شنبه 23 مهر 1387 - 10:30
2
موافقم مخالفم
 

حسين آقا من يك منتقد سينمايي نيستم در رشته سينما هم تحصيل نكرده ام پس نمي توانم بحث تخصصي بكنم و با شما درباره لانگ شات و هنر كارگرداني صحبت كنم. من از سينما لذت مي برم. همانطور كه ازخواندن يك كتاب خوب لذت مي برم.

برادر من شما چه مشكلي با اسطوره شدن حاتمي كيا داريد . به نظر من و خيلي هاي ديگر حاتمي كيا مطرح ترين كارگردان اجتماعي ايران در سالهاي اخير است. كارگرداني كه با ساخت فيلم هاي خوب به مخاطب احترام مي گذارد او از جنس مردم است به همين خاطر هم بيشتر فيلمهايي كه ساخته است با استقبال خوبي از سوي مردم مواجه شده است. او نه مثل عباس كيارستمي و محسن مخملباف براي قشر خاص فيلم ساخته و نه مانند مسعود كيميايي هنوز در حال و هواي دهه 50 سير مي كند. او چه زماني كه از كرخه تا راين و آ‍ژانش شيشه اي را مي ساخت و چه اكنون كه فيلمهايي مثل ارتفاع پست و همين فيلم دعوت را مي سازد هيچگاه به مخاطب دروغ نگفت و با او صادق بود. همين صداقت و رك گويي حاتمي كياست كه او را از كارگردانهاي ديگر متمايز كرده است

حاتمي كيا هيچ گاه به قصد گرفتن جايزه از جشنواره هاي مختلف و خوش آمدن گروهي خاص فيلم نساخته و نمي سازد.

بهار
جمعه 26 مهر 1387 - 1:14
0
موافقم مخالفم
 

دوست عزیز

من هم مثل شما فیلمهای اقای حاتمی کیا رو دوست دارم.

آژانس شیشه ای ، روبان قرمز ، ارتفاع پست...

ولی بعد از به نام پدر، که اصلا دوستش نداشتم، حلقه سبز رو ساخت که به خاطر فرخ نژاد نگاهش کردم و دعوت رو هم در اولین روز اکرانش ، با وجودیکه چند ساعت بعدش مسافر بودم ، دیدم.چون کار حاتمی کیا بود!

از دعوت اصلا خوشم نیومد.نه به خاطر موضوع، ترکیب بازیگران(اینکه افشار بازیگر فیلم حاتمی کیا نیست!!!)یا...

بلکه به خاطر اینکه به نظر من فیلم خوبی نبود! همین!

نه اینکه از حاتمی کیا ، به عنوان کارگردان سینمای جنگ، انتظار ساخت این فیلم رو نداشته باشم

بلکه از حاتمی کیا به عنوان یک فیلمساز خوش فکر و باتجربه و ...و یک کارگردان قابل احترام انتطار این فیلم رو نداشتم

بازی های ضعیف اکثر بازیگرها،اپیزودهایی که انگار با چسب به هم چسبیدن، لهجه وحشتناک فروتن که همش فکر میکردم داره همه رو مسخره میکنه ، همه و همه باعث شدن که من دعوت رو دوست نداشته باشم

دعوت فیلمی نبود که در حد اقای حاتمی کیا باشه

ولی با این وجود میخوام یه بار دیگه هم ببینمش.شاید چیزایی داشته که من با وجود این سرخوردگی اولیه، متوجهشون نشدم.

احسان
جمعه 26 مهر 1387 - 17:33
-2
موافقم مخالفم
 

اقا حسين اينقدر تند نرو. امثال حاتمي كيا با ان منش و اخلاق و تفكراتش در جامعه كنوني واقعا كم است. ما بايد از حاتمي كيا وامثالش در هر قشري كه ميشناسيم حمايت كنيم. دعوت به نظر من هم فيلمي معموليست و اصلا ان صحنه هاي تكان دهنده فيلمهاي حاتمي كيايي را ندارد. (تنها اپيزود پاياني به فيلمهاي حاتمي كيايي نزديك است) ولي اين اولين تجربه او در ژانري ديگر است و بايد به او فرصت دهيم. او مردي جسور-زلال و خلاق است. من هم با سهيل موافقم.

حسين
سه‌شنبه 30 مهر 1387 - 5:50
-8
موافقم مخالفم
 

قربون دنياي خودمون برم كه همه چيزش وارونه ست!

من نگفتم حمايت كردن كار زشتيه اتفاقن خيلي هم خوبه منتها به وقتش و سر جاي خودش. اون حيطه سياسته كه احتياج به حمايت داره، آدم براي هنر از اين واژه هاي گنده و زمخت استفاده نميكنه. اون كسي كه بايد شعار «حمايتت ميكنيم» براش بدين از امثال حاتمي كيا خيلي بزرگ تره.

منم يه موقعي حاتمي كيا رو زلال ميدونستم اما حالا هم داره به خودش دروغ ميگه هم به تماشاگراش كه ميگه من يك كار تازه كردم، آره اما تازه بودنش رو كه كسي انكار نميكنه. بحث سر اينه كه موضوع سقط جنين به درد فيلمسازي دنياي ما نميخوره!

دنياي ما دنياي تعزير و سانسوره، دنيايي كه قبلن حاتمي كيا جلوش مي ايستاد يا حداقل ژست ايستادن ميگرفت اما حالا اومده فيلمي رو ميسازه كه هيچ ربطي به واقعيتهاي تلخ جامعه نداره. پشت آمار سقط جنين ماجراهايي هست كه به انحرافات اخلاقي مربوط ميشه نه به زن و شوهرهاي عادي! اين آقا وقتي نميتونه خيلي از مسائل رو به تصوير بكشه براي چي سراغ اين موضوع رفته؟

حرف من اينه كه حاتمي كيا بايد فيلمي بسازه كه به باز شدن فضاي جامعه كمك كنه نه اينكه بياد واقعيتها رو كتمان كنه.اما حرفهاي اخيرش نشون ميده كه ظاهرن حقايق يه چيزي هم به ايشون بدهكار بودن!!

متاسفانه ما ايشون رو اشتباه گرفته بوديم. شب بود و مواضع شفافشون نامعلوم!

علی وزینی
جمعه 10 آبان 1387 - 11:33
17
موافقم مخالفم
 

اینم نقد من درباره دعوت

علی وزینی - جوان 18 ساله - معروف به گل آقای جوان همدان

چون دلش خواسته ... !

من منتقد نيستم اما خيلي خوشم مياد تا يك چيزي مي بينم يا مي خوانم يا مي شنوم درباره اش چيزي بگم . از روي فضولي نيست بلكه از روي كنجكاوي و ابزار احساسات خودم براي اينكه ببينم چند نفر ديگه با نظر من مخالف يا موافق هستند تا اگر نظر من اشتباه است آن را اصلاح كنم يا اينكه اگر از همه بهتره آن را در اختيار ديگران قرار بدهم و بتوانم كار مفيدي انجام بدهم. قبل از هرچيز اين مورد را متذكر مي شوم كه اين نوشته هاي شخصي است وتا آنجا كه در توانم بوده سعي كردم از ابراز احساسات شخصي خودداري كنم و آن چه كه به حق بوده را بنويسم و اين برداشتهاي من از فيلم بوده و درست يا غلطش را نمي دانم اگر شما چيزي مي دانيد بگوييد تا اطلاعات غلطم را دور بريزم و آپديت شوم و به برداشتهاي غلط من تذكر بدهيد .

درباره فيلم توضيح نمي دم چون مي دانم كم و پيش از مطبوعات و رسانه ها از محتوي فيلم آگاهي داريد فقط به بررسي اپيزودها به صورت مختصر مي پردازم.

اول نظر خودم را درباره ي ابراهيم حاتمي كيا مي گم : ابراهيم حاتمي كيا سوژه اصلي نقد تمامي منتقد ها و رسانه هاست و به همين دليل هم انتخاب شده. اگر به هركسي بگيم حاتمي كيا چي كار است ميگه كارگردانه و اگر بگيم چه نوعي فيلمي ميسازه ميگند جنگي!

فيلمهاي ابراهيم حاتمي كيا را كه تا حد زيادي معروف هستند و مردم عام آنها را مي شناسند از كرخه تا راين ؛ بوي پيراهن يوسف ؛ آژانس شيشه اي ؛ روبان قرمز؛ برج مينو ؛ ارتفاع پست و به نام پدر . شايد الان بحث خيلي از همين منتقدها اين باشه كه چرا حاتمي كيا جنگساز حالا مياد فيلم زنانه درست مي كنه؟! آخر من نمي دانم مگر تغيير ژانر براي يك كارگردان جرم محسوب ميشه! اچرا اگر بازيگري در نقشهاي گوناگون فيلم بازي كند كسي به او مي گويد چرا اين كار را كردي؟! مثلا مگر ايرج نوذري تا حالا از او چند نقش متفاوت ديديم اشكالي دارد؟ يا مثلا از همه تابلوتر همين رضا عطاراني كه نقش كمدي بازي مي كند در نشاني و يا اين فيلم قرنطينه با نقشي متفاوت حضور پيدا مي كند اشكالي دارد . حالا خيلي ها مي گويند چرا ابراهيم حاتمي كيا اين كار را كرده! بايد اينجا بگيم چون دلش مي خواسته! باز عده اي مي گويند چرا دلش خواسته ؟! و اين جا بايد به حرف فرزاد موتمن اشاره كنيم كه مي گويد: چه اشكالي دارد ؟! هيچ اشكالي ندارد. خوب ما كارگردانيم و شغلمون همينه و براي امرار معاش و كسب حقوق هر طور كه مي توانيم سعي خودمان را بكنيم مگر آن منتقدي كه مي گويد چرا اين كار را مي كنيد خودش گاهي نقد فوتبال نمي نويسد؟ خوب چه اشكالي دارد ما هم همينطور! (توضيح: اين جواب موتمن در جواب نقدهاي نسبت به دعوت نيست و قبلا از مصاحبه ي شخصي بنده با من و پيام خدابنده لو - خبرنگار روزنامه هگمتانه-استخراج شده!) خوب مي بينيم قضيه به همين سادگي است و هيچ قصد و غرضي دركار نبوده دلش خواسته ساخته . حالا مگر بده كه اين كار را كرده و به تجارب خودش افزوده؟! فعلا كاري با خوب يا بد بودن اين تجربه اش نداريم به هر حال اگر مي گوييد كه فيلمش ضعيف بوده و ديگر دوره حاتمي كياها تمام شده بعدا در موردش بحث مي كنيم . حاتمي كيا به نام پدر را كه ساخت همين سوژه شد و همين جا اعلام مي كنم كه اينجا حق با مخالفين حاتمي كيا است چون فيلمش واقعا ضعيف بود و فرقي نمي كند چه كسي در فيلمش بازي كرده اما من به بازيگران به نام پدر نمره اي در حد عالي مي دهم. پرويز پرستويي تا آنجا كه مي شد براي فيلم مايه گذاشت اما چون فيلم ضعيف بود از اين بيشتر به چشم نمي آمد و گلشيفته فراهاني هم يكي از ماندگارترين فيلم هاي خود را در ايران مثل ميم مثل مادر انجام داد . اما حالا بريم سراغ دعوت!

موضوع فيلم موضوع خوبي انتخاب شده اما اين بار در انتخاب بازيگر دقت نكرده و سطح كار را پائين آورده . مثلا در اپيزود اول با انتخاب مهناز افشار به عنوان سوپر استار سينما نشان داده كه اين اولين انتخاب صحيح او بوده اما دقيقا در همان اپيزود اول با انتخاب سيامك انصاري به عنوان همسر مهناز افشار آن انتخاب خوب مهناز افشار را زير سوال برده و كار را خراب كرده!

اپيزود اول:

آواز سوپراستارها

مهناز افشار در تور گيرافتاده و شريفي نيا داره پيشش مياد. اولا با اين شروع ساده در زير آب اولين امتياز مثبت را به حاتمي كيا مي دهيم چون به اندازه كافي غافلگيرمان مي كند و بعد مي فهميم صحنه ي فيلمبرداري بوده وخدش هم در فيلم كارگردانه! اما كمي جلوتر كه مي رويم مي بينيم اي دل غافل آن يك امتياز مثبت اول مهناز افشار پريد . سيامك انصاري آمد نمي دونيم بايد بخنديم يا با احساسات پدرانه او همذات پنداري كنيم ؟! نمي دانيم كه اين سيامك برره است يا فيلمهاي مهران مديري فقط منتظريم كه او به دوربين زل بزند و بگويد استاده .. استاده ... استاده .و بشكن بزند. جلوتر كه مي رويم متوجه مي شويم مهنار افشار سوپراستار سينما در فيلم اسمش خانم صوفي است و اينجا آن يك امتياز مثبت ديگر هم كه مربوط به غافلگيري سكانس اول بود ، مي پرد چون در فيلم هاي اپيزوديك به دليل كوتاه بودن زماني وقت نيست با نقشهاي همراه شويم و دلمان برايش بسوزد و گريه كند و خوشحال شويم . اسم مهناز افشار به عنوان سوپر استار اگر در فيلم مي ماند بهتر بود چرا كه خانم صوفي جايي در سينماي ايران ندارد . و بهتر بود همان مهناز باقي مي ماند تا بينندگان با مهناز افشار اخت شوند. شايد مقصر اين عامل خود مهناز افشار باشد و شايد حاتمي كيا پيشنهاد كرده باشد ولي مهناز زير بار نرفته باشد. اينجا بايد اصرار مي كرده تا صوفي روي فيلم نيايد. اشكال بعدي نقش ضعيف شريفي نياست كه قطعا ضيفترين كار خود را انجام داده و بهتر بود روي نقش شريفي نيا بهتر كار شود و حتي اگر فيلم را ديده باشيد اگر شريفي نيا هم نبود چيزي عوض نمي شد و فيلم بهتر هم ميشد و اينجا بازهم به حاتمي كيا برميگردد كه براي فروش فيلمش به سراغ شريفي نيا رفته تا اسم او هم روي پرده بيايد و به فروشش دامن زندو شايد هم خواسته باشد اين اپيزود تنها نشود و از خلوتي و ساكتي درآيد و شلوغ بشود كه كار غلطي است! اشكال آخراين اپيزوهم بر مي گردد به آنجايي كه مهناز افشار بيش از حد نابغه است و در اين فيلم نقشي كه او بازي مي كند هم بايد اسب سواري كند هم بايد اسكي برود و هم بايد زيرآب برود و بيش از يك دقيقه نفس خود را نگه دارد كه بعيد مي دانم چنين فيلمي با اين همه نوابغ يك شخصيت در ايران ساخته شده باشد و بعد از اين هم بشود.

اپيزود دوم:

ناگهان چه زود دير مي شود!

بازهم سعي كرده از بازيگران مطرح استفاده كند و اين جا به او در انتخاب نقش محمدرضا فروتن آفرين مي گوييم و البته انتخاب سحرجعفري جوزاني.محمد رضافروتن كه بازي زيبايي را مي آفريند از نقاط قوت اين اپيزود هست و اليته جعفري جوزاني در اين اپيزود مانند بقيه فيلمهايش از آن لهجه دهاتي خود استفاده مي كند وحاتمي كيا اصلا اورا به خاطر همين لهجه اش انتخاب كرده است. آنجا عجيب است كه خيلي زود راضي به انجام عمل سقط جنين مي شوند و خيلي زود به حرفهاي ثرياقاسمي گوش مي دهند و خيلي زود فكرهاي عجيب مي كنند و خيلي زود به پيشنهاد زندگي پيش قاسمي جواب مثبت مي دهند و خيلي زود از همه چيز پشيمان مي شوند و خيلي زود تمام مي شودو به قول همشهري جواني ها اين است يك معماي شيرين! شايد به خاطر اين باشد كه فقير هستند و البته دزد نيستند و در آخر پول را پس مي دهند. و مي روند پي كارشان! از نكات مثبت فيلم اينه كه اولش فكر مي كنيم ثريا قاسمي آدم خوبيه و بعد دوباره فكر مي كنيم آدم بدجنسي است و خيلي حق باز اما آخر غافگير مي شويم و مي بينيم نيتش خير بوده و تا حالا زياد از اين كارها كرده و آدم خوبيه و خيلي زود زود زود اين اپيزود هم تمام مي شود.

اپيزود سوم:

گاهي به آسمان نگاه كن

گوهر خيرانديش تنها نمره ي بيست اين اپيزود است . رضا بابك هم با همان نقشهاي ثابتش زياد زحمتي نكشيده و همان پدر دلسوزر و مهربان خانواده مانند فيلم خانه ما است كه اول ياد آن مي افتيم و فكر مي كنيم خانه ماست البته اين بار با چندتا دختر بزرگ روبرو هستيم . اين قصه بيشتر با ما ارتباط برقرار مي كند و واقعي تر است و اين اپيزود براي اينكه بيننده خسته نشود زنگ موبايل گوهرخيرانديش در مراسم عزا بسيار جالب است و فضاي فيلم را عوض مي كند . بازي خوب و زيبا و واقعي گوهرخيرانديش سر بودن اين اپيزود را نسبت به دو اپيزودهاي قبلي است كه نشان مي دهد هنوز هم مي توان به گوهرخيرانديش سابق اميدوار بود و حاج خانمي كه از ترس اينكه دختراش متوجه نشوند خيلي سعي مي كنه خودش را به اون راه بزند اما دخترها كه متوجه قضيه شدند سعي مي كنند مادر را منصرف كنند و جوري آن را به مادر بفهمانند تا خداي ناكرده در مراسم عروسي آبرويشان نرود. از اين اپيزود همانطور كه همشهري جوان تعريف كرده ماهم قبولش مي كنيم و ديگه اشاره نمي كنم زيرا ملال آور مي شود. اما همينقدر كافي است كه اعجوبه ي فيلم تا به الان همين گوهر خيرانديش و داستان اپيزود است كه نمره ي خوبي را براي حاتمي كيا به ارمغان مي آورد. البته بازي خوب نگار فروزنده را نبايد از قلم بياندازيم زيرا اوهم نقش خود را به عنوان دختر خانواده خوب بازي مي كند. خيرانديش كه هم به فكر آبروي خودش است و هم دلش نمي خواهد بچه را از دست بدهد اما از ترس آبرو و سركوفت هاي ديگران و حرفهاي دخترانش خيلي نگران است اما شوهرش به او اميدواري مي دهد و آن را هديه اي از جانب خدا مي داند و در آخر هم موفق مي شود بچه را نگاه دارد.

اپيزود چهارم :

زماني براي خيانت كردن

اين اپيزود همه دكتر و متخصص هستند و كارشون اينه و خيلي هم وارد هستند خانم دكتر كه نقشش را كتابون رياحي خوب بازي مي كند خانم دكتري كه در همه ي اپيزودها حضور داردآناهيتا نعمتي به كمش مي آيد و با ترفندي او را راضي مي كند كه بچه اي را كه سالها آروزي داشتنش را داشته فداي خيانت هاي شوهرش نكند و نگاه دارد . شوهر خانم دكتر خيلي زود لو مي رود و اين لو رفتن هم فقط سر يك خودكار تبليغاتي است كه حاتمي كيا اينجا هرجور سعي كرده نتوانسته دليل بهتري براي لو رفتن پيدا كند و از آنجا كه مي بيند چيزي به پايان فيلم نمانده ضايع ترين راه لو رفتن را پيدا مي كند وبا خودكار همه چيز را سر هم مي كند كه اصلا خوب نيست كاش يك چيز ديگري را پيدا مي كرد. خانم دكتر رياحي خيلي غافلگير مي شود و ناراحت فقط همين و اين اپيزود هم تمام .

اپيزود پنجم:

يك عاشقانه آرام

به ساعتم كه نگاه مي كنم متوجه ميشوم كه اين صد در صد اپيزود آخر هست چون تايم فيلم روبه پايانه. خيلي خوب شروع مي شود. مريلا زارعي در حال ترجمه است و يك جلسه مهم و بعدش بخور بخور كه اسمش را مي گذارند سميناهار ! همش به شوهر صيغه اش نگاه مي كند و حواسش به اين است كه چربي نخورد و غذاهايي كه براي شوهرش ضرر دارد نخورد و تا موبايلش كه زنگ مي خورد از آن جايي كه حواسش پرته به شماره نگاه نمي كنه و فكر مي كنه شوهرشه چون اون هم همون لحظه مي خواسته به مريلا زنگ بزنه و مريلا آن را مي بينداما بعد مي بيند از آزمايشگاه زنگ زدندو جواب آزمايش مثبت است.

مريلا زارعي كه حسرت داشتن بچه داشته اما چون نازا بوده اميدي نداشته و شوهري هم كه گرفته اصلا به خاطر همين مورد بوده حالا او هم عاضق شوهرش است و هم دلش مي خواهد بچه داشته باشد . اين اپيزود آخرين برگ برنده حاتمي كيا است و به تمام شدن خوب فيلم كمك مي كندو اگر مريلا زارعي نبود دعوتي هم نبود و هرچقدر از بازي خوب مريلا زارعي تعريف كنيم كم است بازي او به قدري حيرت آور و زيبا بود كه پس از اتمام فيلم سريع پيام تبريكم را به خانم زارعي اس ام اس زدم . بهار اين دختر فقير كه حالا صاحب شوهر صيغه اي شده هم دلش بچه مي خواد و هم نمي خواد شوهرش را از دست بدهد به خاط همين به قرآن روي مي آورد و استخاره مي كند و مي بيند كه استخاره اين آمده كه بچه را نگاه دارد و به همين اميدوار مي شود اما شوهرش كه نگران مي شود و مي خواهد او را منصرف كند و در آخر هم مريلا موفق مي شود ولي به قيمت از دست شوهر و تصادف سنگين ! همه در اين اپيزود عالي بازي كرده اند و اولين نمره بيست مال مريلا زارعي است و نمره هاي خوب ديگر به فرهاد قائميان و خانم آقاي قائميان در فيلم مي رسد. حاج خانم قائميان كه خيلي نگران مريلا و بيشتر شوهرش و تصادف است و البته لحظاتي هم فكرش مي خواست منحرف بشود كه بهار از آن جايي كه نمي خواست نامرد بازي دربياورد به كمك قائميان مي آيد و نمي گذارد اين اتفاق بيافتد. باور كنيد اين اپيزود به تنهايي مي تواند يك فيلم براي ابراهيم حاتمي كيا باشد و اينجاست كه بايد به او آفرين گفت . حاتمي كيا از قصد اين اپيزود را آخر مي گذارد تا بيننده با خاطره اي خوش از فيلم سالن را ترك كند !

آن صحنه هليكوپتر كه از بالا شهر را نشان مي دهد و از روي ناچار گذاشته شده كه اپيزودها را به هم وصل كند روي اعصاب آدم راه مي رود و خيلي نچسب است از چيزهايي ديگر بهتري مي توانست حاتمي كيا استفاده كند كه خوشكل تر باشه و خيلي خوب جواب بده اما متاسفانه بدترين مدل را انتخاب كرده و از كارهايي است كه نمره او را كم مي كند.

خانم دكتري كه در همه ي اپزودها با منشي اش وجود دارد هم مي توان بهشان نمره مثبت داد خانم دكتر آناهيتا نعمتي خيلي خوب بازي مي كند و همان كار دكترها را انجام مي دهد اما بازهم منشي از منشي هاي فضول است و اوج آن را مي توان در قسمت مهناز افشار اشاره كرد كه خانم دكتر قوبل مي دهد خبري از مطب بيرون نرود ولي منشي مي گويد خانم صوفي عاشق شماست والان مي خواد بياييد اينجا. كار خانم دكتر هم عالي است با يك مطب مجهز و پيشرفته و كلي مشتري كه از همه نوع طبقاتي هستند. حالا متوجه شديد چرا مي گويند اين متفاوت ترين كار ابراهيم حاتمي كياست!

راستي تيزر تبليغاتي حاتمي كيا هم متفاوت بود و متفاوت تر از همه ي تيزرها و بازريگراني همچون مهناز افشار گوهر خيرانديش ومريلا زارعي ما را به دبدن جديدترين فيلم حاتمي كيا دعوت مي كنندو اين هم برگ برنده حاتمي كياست !

و اين بود پاياني نميه مطلوب و كمي از روي ناچاري براي ابراهيم حاتمي كيا! دستت درد نكنه ! خسته نباشي . والسلام.

علي وزيني (گل آقاي جوان همدان)

علی وزینی
جمعه 10 آبان 1387 - 11:37
3
موافقم مخالفم
 

چون دلش خواسته ... !

من منتقد نيستم اما خيلي خوشم مياد تا يك چيزي مي بينم يا مي خوانم يا مي شنوم درباره اش چيزي بگم . از روي فضولي نيست بلكه از روي كنجكاوي و ابزار احساسات خودم براي اينكه ببينم چند نفر ديگه با نظر من مخالف يا موافق هستند تا اگر نظر من اشتباه است آن را اصلاح كنم يا اينكه اگر از همه بهتره آن را در اختيار ديگران قرار بدهم و بتوانم كار مفيدي انجام بدهم. قبل از هرچيز اين مورد را متذكر مي شوم كه اين نوشته هاي شخصي است وتا آنجا كه در توانم بوده سعي كردم از ابراز احساسات شخصي خودداري كنم و آن چه كه به حق بوده را بنويسم و اين برداشتهاي من از فيلم بوده و درست يا غلطش را نمي دانم اگر شما چيزي مي دانيد بگوييد تا اطلاعات غلطم را دور بريزم و آپديت شوم و به برداشتهاي غلط من تذكر بدهيد .

درباره فيلم توضيح نمي دم چون مي دانم كم و پيش از مطبوعات و رسانه ها از محتوي فيلم آگاهي داريد فقط به بررسي اپيزودها به صورت مختصر مي پردازم.

اول نظر خودم را درباره ي ابراهيم حاتمي كيا مي گم : ابراهيم حاتمي كيا سوژه اصلي نقد تمامي منتقد ها و رسانه هاست و به همين دليل هم انتخاب شده. اگر به هركسي بگيم حاتمي كيا چي كار است ميگه كارگردانه و اگر بگيم چه نوعي فيلمي ميسازه ميگند جنگي!

فيلمهاي ابراهيم حاتمي كيا را كه تا حد زيادي معروف هستند و مردم عام آنها را مي شناسند از كرخه تا راين ؛ بوي پيراهن يوسف ؛ آژانس شيشه اي ؛ روبان قرمز؛ برج مينو ؛ ارتفاع پست و به نام پدر . شايد الان بحث خيلي از همين منتقدها اين باشه كه چرا حاتمي كيا جنگساز حالا مياد فيلم زنانه درست مي كنه؟! آخر من نمي دانم مگر تغيير ژانر براي يك كارگردان جرم محسوب ميشه! اچرا اگر بازيگري در نقشهاي گوناگون فيلم بازي كند كسي به او مي گويد چرا اين كار را كردي؟! مثلا مگر ايرج نوذري تا حالا از او چند نقش متفاوت ديديم اشكالي دارد؟ يا مثلا از همه تابلوتر همين رضا عطاراني كه نقش كمدي بازي مي كند در نشاني و يا اين فيلم قرنطينه با نقشي متفاوت حضور پيدا مي كند اشكالي دارد . حالا خيلي ها مي گويند چرا ابراهيم حاتمي كيا اين كار را كرده! بايد اينجا بگيم چون دلش مي خواسته! باز عده اي مي گويند چرا دلش خواسته ؟! و اين جا بايد به حرف فرزاد موتمن اشاره كنيم كه مي گويد: چه اشكالي دارد ؟! هيچ اشكالي ندارد. خوب ما كارگردانيم و شغلمون همينه و براي امرار معاش و كسب حقوق هر طور كه مي توانيم سعي خودمان را بكنيم مگر آن منتقدي كه مي گويد چرا اين كار را مي كنيد خودش گاهي نقد فوتبال نمي نويسد؟ خوب چه اشكالي دارد ما هم همينطور! (توضيح: اين جواب موتمن در جواب نقدهاي نسبت به دعوت نيست و قبلا از مصاحبه ي شخصي بنده با من و پيام خدابنده لو - خبرنگار روزنامه هگمتانه-استخراج شده!) خوب مي بينيم قضيه به همين سادگي است و هيچ قصد و غرضي دركار نبوده دلش خواسته ساخته . حالا مگر بده كه اين كار را كرده و به تجارب خودش افزوده؟! فعلا كاري با خوب يا بد بودن اين تجربه اش نداريم به هر حال اگر مي گوييد كه فيلمش ضعيف بوده و ديگر دوره حاتمي كياها تمام شده بعدا در موردش بحث مي كنيم . حاتمي كيا به نام پدر را كه ساخت همين سوژه شد و همين جا اعلام مي كنم كه اينجا حق با مخالفين حاتمي كيا است چون فيلمش واقعا ضعيف بود و فرقي نمي كند چه كسي در فيلمش بازي كرده اما من به بازيگران به نام پدر نمره اي در حد عالي مي دهم. پرويز پرستويي تا آنجا كه مي شد براي فيلم مايه گذاشت اما چون فيلم ضعيف بود از اين بيشتر به چشم نمي آمد و گلشيفته فراهاني هم يكي از ماندگارترين فيلم هاي خود را در ايران مثل ميم مثل مادر انجام داد . اما حالا بريم سراغ دعوت!

موضوع فيلم موضوع خوبي انتخاب شده اما اين بار در انتخاب بازيگر دقت نكرده و سطح كار را پائين آورده . مثلا در اپيزود اول با انتخاب مهناز افشار به عنوان سوپر استار سينما نشان داده كه اين اولين انتخاب صحيح او بوده اما دقيقا در همان اپيزود اول با انتخاب سيامك انصاري به عنوان همسر مهناز افشار آن انتخاب خوب مهناز افشار را زير سوال برده و كار را خراب كرده!

اپيزود اول:

آواز سوپراستارها

مهناز افشار در تور گيرافتاده و شريفي نيا داره پيشش مياد. اولا با اين شروع ساده در زير آب اولين امتياز مثبت را به حاتمي كيا مي دهيم چون به اندازه كافي غافلگيرمان مي كند و بعد مي فهميم صحنه ي فيلمبرداري بوده وخدش هم در فيلم كارگردانه! اما كمي جلوتر كه مي رويم مي بينيم اي دل غافل آن يك امتياز مثبت اول مهناز افشار پريد . سيامك انصاري آمد نمي دونيم بايد بخنديم يا با احساسات پدرانه او همذات پنداري كنيم ؟! نمي دانيم كه اين سيامك برره است يا فيلمهاي مهران مديري فقط منتظريم كه او به دوربين زل بزند و بگويد استاده .. استاده ... استاده .و بشكن بزند. جلوتر كه مي رويم متوجه مي شويم مهنار افشار سوپراستار سينما در فيلم اسمش خانم صوفي است و اينجا آن يك امتياز مثبت ديگر هم كه مربوط به غافلگيري سكانس اول بود ، مي پرد چون در فيلم هاي اپيزوديك به دليل كوتاه بودن زماني وقت نيست با نقشهاي همراه شويم و دلمان برايش بسوزد و گريه كند و خوشحال شويم . اسم مهناز افشار به عنوان سوپر استار اگر در فيلم مي ماند بهتر بود چرا كه خانم صوفي جايي در سينماي ايران ندارد . و بهتر بود همان مهناز باقي مي ماند تا بينندگان با مهناز افشار اخت شوند. شايد مقصر اين عامل خود مهناز افشار باشد و شايد حاتمي كيا پيشنهاد كرده باشد ولي مهناز زير بار نرفته باشد. اينجا بايد اصرار مي كرده تا صوفي روي فيلم نيايد. اشكال بعدي نقش ضعيف شريفي نياست كه قطعا ضيفترين كار خود را انجام داده و بهتر بود روي نقش شريفي نيا بهتر كار شود و حتي اگر فيلم را ديده باشيد اگر شريفي نيا هم نبود چيزي عوض نمي شد و فيلم بهتر هم ميشد و اينجا بازهم به حاتمي كيا برميگردد كه براي فروش فيلمش به سراغ شريفي نيا رفته تا اسم او هم روي پرده بيايد و به فروشش دامن زندو شايد هم خواسته باشد اين اپيزود تنها نشود و از خلوتي و ساكتي درآيد و شلوغ بشود كه كار غلطي است! اشكال آخراين اپيزوهم بر مي گردد به آنجايي كه مهناز افشار بيش از حد نابغه است و در اين فيلم نقشي كه او بازي مي كند هم بايد اسب سواري كند هم بايد اسكي برود و هم بايد زيرآب برود و بيش از يك دقيقه نفس خود را نگه دارد كه بعيد مي دانم چنين فيلمي با اين همه نوابغ يك شخصيت در ايران ساخته شده باشد و بعد از اين هم بشود.

اپيزود دوم:

ناگهان چه زود دير مي شود!

بازهم سعي كرده از بازيگران مطرح استفاده كند و اين جا به او در انتخاب نقش محمدرضا فروتن آفرين مي گوييم و البته انتخاب سحرجعفري جوزاني.محمد رضافروتن كه بازي زيبايي را مي آفريند از نقاط قوت اين اپيزود هست و اليته جعفري جوزاني در اين اپيزود مانند بقيه فيلمهايش از آن لهجه دهاتي خود استفاده مي كند وحاتمي كيا اصلا اورا به خاطر همين لهجه اش انتخاب كرده است. آنجا عجيب است كه خيلي زود راضي به انجام عمل سقط جنين مي شوند و خيلي زود به حرفهاي ثرياقاسمي گوش مي دهند و خيلي زود فكرهاي عجيب مي كنند و خيلي زود به پيشنهاد زندگي پيش قاسمي جواب مثبت مي دهند و خيلي زود از همه چيز پشيمان مي شوند و خيلي زود تمام مي شودو به قول همشهري جواني ها اين است يك معماي شيرين! شايد به خاطر اين باشد كه فقير هستند و البته دزد نيستند و در آخر پول را پس مي دهند. و مي روند پي كارشان! از نكات مثبت فيلم اينه كه اولش فكر مي كنيم ثريا قاسمي آدم خوبيه و بعد دوباره فكر مي كنيم آدم بدجنسي است و خيلي حق باز اما آخر غافگير مي شويم و مي بينيم نيتش خير بوده و تا حالا زياد از اين كارها كرده و آدم خوبيه و خيلي زود زود زود اين اپيزود هم تمام مي شود.

اپيزود سوم:

گاهي به آسمان نگاه كن

گوهر خيرانديش تنها نمره ي بيست اين اپيزود است . رضا بابك هم با همان نقشهاي ثابتش زياد زحمتي نكشيده و همان پدر دلسوزر و مهربان خانواده مانند فيلم خانه ما است كه اول ياد آن مي افتيم و فكر مي كنيم خانه ماست البته اين بار با چندتا دختر بزرگ روبرو هستيم . اين قصه بيشتر با ما ارتباط برقرار مي كند و واقعي تر است و اين اپيزود براي اينكه بيننده خسته نشود زنگ موبايل گوهرخيرانديش در مراسم عزا بسيار جالب است و فضاي فيلم را عوض مي كند . بازي خوب و زيبا و واقعي گوهرخيرانديش سر بودن اين اپيزود را نسبت به دو اپيزودهاي قبلي است كه نشان مي دهد هنوز هم مي توان به گوهرخيرانديش سابق اميدوار بود و حاج خانمي كه از ترس اينكه دختراش متوجه نشوند خيلي سعي مي كنه خودش را به اون راه بزند اما دخترها كه متوجه قضيه شدند سعي مي كنند مادر را منصرف كنند و جوري آن را به مادر بفهمانند تا خداي ناكرده در مراسم عروسي آبرويشان نرود. از اين اپيزود همانطور كه همشهري جوان تعريف كرده ماهم قبولش مي كنيم و ديگه اشاره نمي كنم زيرا ملال آور مي شود. اما همينقدر كافي است كه اعجوبه ي فيلم تا به الان همين گوهر خيرانديش و داستان اپيزود است كه نمره ي خوبي را براي حاتمي كيا به ارمغان مي آورد. البته بازي خوب نگار فروزنده را نبايد از قلم بياندازيم زيرا اوهم نقش خود را به عنوان دختر خانواده خوب بازي مي كند. خيرانديش كه هم به فكر آبروي خودش است و هم دلش نمي خواهد بچه را از دست بدهد اما از ترس آبرو و سركوفت هاي ديگران و حرفهاي دخترانش خيلي نگران است اما شوهرش به او اميدواري مي دهد و آن را هديه اي از جانب خدا مي داند و در آخر هم موفق مي شود بچه را نگاه دارد.

اپيزود چهارم :

زماني براي خيانت كردن

اين اپيزود همه دكتر و متخصص هستند و كارشون اينه و خيلي هم وارد هستند خانم دكتر كه نقشش را كتابون رياحي خوب بازي مي كند خانم دكتري كه در همه ي اپيزودها حضور داردآناهيتا نعمتي به كمش مي آيد و با ترفندي او را راضي مي كند كه بچه اي را كه سالها آروزي داشتنش را داشته فداي خيانت هاي شوهرش نكند و نگاه دارد . شوهر خانم دكتر خيلي زود لو مي رود و اين لو رفتن هم فقط سر يك خودكار تبليغاتي است كه حاتمي كيا اينجا هرجور سعي كرده نتوانسته دليل بهتري براي لو رفتن پيدا كند و از آنجا كه مي بيند چيزي به پايان فيلم نمانده ضايع ترين راه لو رفتن را پيدا مي كند وبا خودكار همه چيز را سر هم مي كند كه اصلا خوب نيست كاش يك چيز ديگري را پيدا مي كرد. خانم دكتر رياحي خيلي غافلگير مي شود و ناراحت فقط همين و اين اپيزود هم تمام .

اپيزود پنجم:

يك عاشقانه آرام

به ساعتم كه نگاه مي كنم متوجه ميشوم كه اين صد در صد اپيزود آخر هست چون تايم فيلم روبه پايانه. خيلي خوب شروع مي شود. مريلا زارعي در حال ترجمه است و يك جلسه مهم و بعدش بخور بخور كه اسمش را مي گذارند سميناهار ! همش به شوهر صيغه اش نگاه مي كند و حواسش به اين است كه چربي نخورد و غذاهايي كه براي شوهرش ضرر دارد نخورد و تا موبايلش كه زنگ مي خورد از آن جايي كه حواسش پرته به شماره نگاه نمي كنه و فكر مي كنه شوهرشه چون اون هم همون لحظه مي خواسته به مريلا زنگ بزنه و مريلا آن را مي بينداما بعد مي بيند از آزمايشگاه زنگ زدندو جواب آزمايش مثبت است.

مريلا زارعي كه حسرت داشتن بچه داشته اما چون نازا بوده اميدي نداشته و شوهري هم كه گرفته اصلا به خاطر همين مورد بوده حالا او هم عاضق شوهرش است و هم دلش مي خواهد بچه داشته باشد . اين اپيزود آخرين برگ برنده حاتمي كيا است و به تمام شدن خوب فيلم كمك مي كندو اگر مريلا زارعي نبود دعوتي هم نبود و هرچقدر از بازي خوب مريلا زارعي تعريف كنيم كم است بازي او به قدري حيرت آور و زيبا بود كه پس از اتمام فيلم سريع پيام تبريكم را به خانم زارعي اس ام اس زدم . بهار اين دختر فقير كه حالا صاحب شوهر صيغه اي شده هم دلش بچه مي خواد و هم نمي خواد شوهرش را از دست بدهد به خاط همين به قرآن روي مي آورد و استخاره مي كند و مي بيند كه استخاره اين آمده كه بچه را نگاه دارد و به همين اميدوار مي شود اما شوهرش كه نگران مي شود و مي خواهد او را منصرف كند و در آخر هم مريلا موفق مي شود ولي به قيمت از دست شوهر و تصادف سنگين ! همه در اين اپيزود عالي بازي كرده اند و اولين نمره بيست مال مريلا زارعي است و نمره هاي خوب ديگر به فرهاد قائميان و خانم آقاي قائميان در فيلم مي رسد. حاج خانم قائميان كه خيلي نگران مريلا و بيشتر شوهرش و تصادف است و البته لحظاتي هم فكرش مي خواست منحرف بشود كه بهار از آن جايي كه نمي خواست نامرد بازي دربياورد به كمك قائميان مي آيد و نمي گذارد اين اتفاق بيافتد. باور كنيد اين اپيزود به تنهايي مي تواند يك فيلم براي ابراهيم حاتمي كيا باشد و اينجاست كه بايد به او آفرين گفت . حاتمي كيا از قصد اين اپيزود را آخر مي گذارد تا بيننده با خاطره اي خوش از فيلم سالن را ترك كند !

آن صحنه هليكوپتر كه از بالا شهر را نشان مي دهد و از روي ناچار گذاشته شده كه اپيزودها را به هم وصل كند روي اعصاب آدم راه مي رود و خيلي نچسب است از چيزهايي ديگر بهتري مي توانست حاتمي كيا استفاده كند كه خوشكل تر باشه و خيلي خوب جواب بده اما متاسفانه بدترين مدل را انتخاب كرده و از كارهايي است كه نمره او را كم مي كند.

خانم دكتري كه در همه ي اپزودها با منشي اش وجود دارد هم مي توان بهشان نمره مثبت داد خانم دكتر آناهيتا نعمتي خيلي خوب بازي مي كند و همان كار دكترها را انجام مي دهد اما بازهم منشي از منشي هاي فضول است و اوج آن را مي توان در قسمت مهناز افشار اشاره كرد كه خانم دكتر قوبل مي دهد خبري از مطب بيرون نرود ولي منشي مي گويد خانم صوفي عاشق شماست والان مي خواد بياييد اينجا. كار خانم دكتر هم عالي است با يك مطب مجهز و پيشرفته و كلي مشتري كه از همه نوع طبقاتي هستند. حالا متوجه شديد چرا مي گويند اين متفاوت ترين كار ابراهيم حاتمي كياست!

راستي تيزر تبليغاتي حاتمي كيا هم متفاوت بود و متفاوت تر از همه ي تيزرها و بازريگراني همچون مهناز افشار گوهر خيرانديش ومريلا زارعي ما را به دبدن جديدترين فيلم حاتمي كيا دعوت مي كنندو اين هم برگ برنده حاتمي كياست !

و اين بود پاياني نميه مطلوب و كمي از روي ناچاري براي ابراهيم حاتمي كيا! دستت درد نكنه ! خسته نباشي . والسلام.

علي وزيني (گل آقاي جوان همدان)

اضافه کردن نظر جدید
:             
:        
:  
:       





             

استفاده از مطالب و عكس هاي سايت سينماي ما فقط با ذكر منبع مجاز است | عكس هاي سایت سینمای ما داراي كد اختصاصي ديجيتالي است

كليه حقوق و امتيازات اين سايت متعلق به گروه مطبوعاتي سينماي ما و شركت پويشگران اطلاع رساني تهران ما  است.

مجموعه سايت هاي ما : سينماي ما ، موسيقي ما، تئاترما ، دانش ما، خانواده ما ، تهران ما ، مشهد ما

 سينماي ما : صفحه اصلي :: اخبار :: سينماي جهان :: نقد فيلم :: جشنواره فيلم فجر :: گالري عكس :: سينما در سايت هاي ديگر :: موسسه هاي سينمايي :: تبليغات :: ارتباط با ما
Powered by Tehranema Co. | Copyright 2005-2009, cinemaema.com
Page created in 1.11991214752 seconds.