سينمای ما - نگاه نویسنده «سینمای ما» به مجموعه هاي تلويزيوني در ماه رمضان / لطفا هنگام خرج بودجه دقت کنید
سه‌شنبه 13 بهمن 1388 - 2:3

I نظرسنجی I

بهترین فیلم جشنواره 28 را انتخاب کنید




سينماي جهان
من تسلیم شده‌ام
همه چیز با فیلمنامه آغاز می‌شود و به پایان می‌رسد
جورج كلوني این بار واقعا روانه بيمارستان شد
مریل استریپ امسال هم گزینه اصلی اسکار است
جیم شرایدن برای فیلم تازه‌اش دنیل کریگ را انتخاب کرد
سایت‌اند ساند 50 فیلمساز نامتعارف سینما را معرفی كرد
معرفی کامل فیلم «جی آی جو: ظهور کبرا» - حامد مظفری
سال‌هایِ از دست رفته (یادداشت گِئورگ ویلیامسون بر فیلم «تابستان» ترجمه پیمان جوادی)
گفتگویی با استاد ژاپنی انیمیشن جهان به بهانه نمایش فیلم تازه‌اش
قسمت‌های پنجم و ششم «اسپایدرمن» را نویسنده «زودیاک» می‌نویسد
فرار بزرگ (یادداشت برایان لوری –ورایتی- بر مجموعه تلویزیونی «فرار از زندان: فصل اول» ترجمه پیمان جوادی)
معرفی کامل «آدم‌های بامزه» - حامد مظفری


استشهادي براي خدا


  (34 رأي)

گارگردان :
علیرضا امینی
ماجراهای اینترنتی


  (20 رأي)

گارگردان :
حسین قناعت
تنها دوبار زندگی می‌کنیم


  (132 رأي)

گارگردان :
بهنام بهزادی
صداها


  (91 رأي)

گارگردان :
فرزاد موتمن
محاكمه در خيابان


  (317 رأي)

گارگردان :
مسعود کیمیایی
آقای هفت رنگ


  (67 رأي)

گارگردان :
شهرام شاه حسینی
نیش و زنبور


  (96 رأي)

گارگردان :
حميدرضا صلاحمند
کتاب قانون


  (342 رأي)

گارگردان :
مازیار میری
دو خواهر


  (1333 رأي)

گارگردان :
محمد بانکی



نگاه نویسنده «سینمای ما» به مجموعه هاي تلويزيوني در ماه رمضان
لطفا هنگام خرج بودجه دقت کنید
لطفا هنگام خرج بودجه دقت کنید


سینمای ما - اميررضا نوري پرتو: نزديك به يك دهه است كه نام ماه مبارك رمضان، جدا از جنبه هاي معنوي و مادي اش، مجموعه هاي تلويزيوني را به ياد مخاطبان ايراني سيما مي اندازد. هر سال به طور معمول يكي دو مجموعه از سريال هاي مناسبتي تلويزيون در ماه مبارك رمضان مورد استقبال و خوشايند مردم (به عنوان تماشاگران بالقوه جعبه جادويي) قرار مي گيرند و تا مدت ها بازار بحث و اظهار نظر در مورد آن ها داغ است. دامنه استقبال از اين مجموعه ها گاه تا به اندازه اي مي رسد كه شوخي با كاراكترها و روابط شان به يكي از مهم ترين موضوع هاي مطرح شده در گفت و گوهاي آدم هاي كوچه و بازار تبديل مي شود (مثل پيامك هاي رد و بدل شده ميان عامه مردم در سال گذشته). ماه رمضان امسال نيز به مانند سال هاي اخير شاهد پخش چهار مجموعه تلويزيوني بوديم كه هر يك مخاطبان خاص خود را داشتند، اما هيچ يك از آن ها نتوانستند به مجموعه اي جريان ساز و محبوب (در حدي گسترده) تبديل شوند. ضعف هاي ساختاري و تكنيكي آشكار اين سريال ها گاه تا آن اندازه مشهود بود كه مخاطبان عام اين قبيل برنامه ها نيز اين ايرادها را كشف مي كردند و بر مي شماردند. هدف اين يادداشت نقدي اجمالي بر چهار سريال پخش شده در ماه رمضان امسال است. **روز حسرت : معناگرايي مدرسه اي در هاله اي از همان اغراق هاي هميشگي! كمتر كسي را از ميان مخاطبان هميشگي تلويزيون مي توان يافت كه نام سيروس مقدم برايش آشنا نباشد. او كه به جرات پركارترين كارگردان سريال ها و فيلم هاي تلويزيوني است، امسال مجموعه روز حسرت را به روي آنتن فرستاد كه كم كم به عنوان پر مخاطب ترين سريال تلويزيون در ماه رمضان جاي خود را در ميان خانواده ها باز كرد. روز حسرت دو تم روايي به ظاهر جذاب را روايت مي كند؛ يكي بخش ماورايي و مذهبي فيلمنامه است كه تمام تمركزش بر مشاهدات كاراكتر نرجس (افسانه بايگان) از دنياي برزخ است و ديگري به داستان مسعود (پوريا پور سرخ)، فرزند نرجس و حاج رضا (فرامرز قريبيان) مي پردازد كه رابطه دو طرفه او با همسر فلج اش، معصومه (ليندا كياني) و همسر صيغه اي اش، فريده (مهراوه شريفي نيا)، يك مثلث عشقي را پديد آورده است. اما مشكل بزرگ روز حسرت در عدم توانايي فيلمنامه اش براي پرداخت درست اين دو موقعيت روايي و يك شخصيت پردازي محكم و قابل قبول خلاصه شده است. مسعود به عنوان يكي از اصلي ترين كاراكترهاي مجموعه شخصيتي منفعل است كه نه نقش بازي كردن اش براي پدر و مادرش به دل مي نشيند و نه ابراز علاقه اش به معصومه. او حتي در برابر كنش ها و تهديدهاي فريده موجودي دست و پا بسته به نظر مي رسد كه در مواقع حساس قادر يك تصميم گيري درست و منطقي نيست و اگر قرار است خطر حضور فريده در خانواده اش را رفع كند بايد دست به دامان كاراكتري همچون حامد (رحيم نوروزي) شود كه خود شخصيتي تك بعدي، منفي و دافعه انگيز به نظر مي رسد. از طرفي شخصيت معصومه نيز به دليل ناتواني اش در حركت در عمل به يك كاراكتر خنثي تبديل شده كه پاك بودن اش (با تاكيد كليشه اي كارگردان بر لباس سفيد او) نمي تواند همذات پنداري زيادي را در مخاطب بر انگيزاند. شايد به همين دليل است كه او با مرگش خيلي زود از مناسبات داستان خارج مي شود. فريده قدرتمندترين و نمايشي ترين شخصيت اين مجموعه است كه تصميم هايش مي تواند واكنش ديگر شخصيت هاي اصلي را به همراه داشته باشد. او با آن كه همسر صيغه اي مسعود است، اما به شدت او را دوست دارد و زماني كه محبت مسعود را از دست رفته مي بيند، در جهت گرفتن حق اش بر مي آيد. آگاهي او از باردار شدن اش حركت قصه را در مسيري جذاب تر مي اندازد. اما زماني كه فريده خود را به خانواده مسعود معرفي مي كند و در كمال تعجب خود و تماشاگر، خيلي زود با آغوش باز و پذيراي پدر و مادر مسعود رو به رو مي شود، ديگر آن حالت نمايشي و همذات پندارانه خود را از دست مي دهد و تماشاگر تنها بايد به انتظار نتيجه نقشه هاي مسعود و حامد براي او باشد. در واقع او ديگر كاراكتري كنش مندي به حساب نمي آيد و تنها هدف اش نگاه داشتن بچه اي است كه از مسعود در شكم دارد. با اين وجود باز هم فريده تا پايان مجموعه از ديگر كاراكترها پيشي دارد و در ارنباط با مخاطب موفق تر است. از سويي ديگر دو كاراكتر حاج رضا و نرجس به دليل تاكيد بيش از اندازه فيلمنامه نويس (عليرضا افخمي) و كارگردان بر خوب بودن شان و معرفي آن ها به عنوان همان شخصيت هاي آشنا، قالبي و مورد علاقه تلويزيون، در مقايسه با ديگر كاراكترهاي اصلي انگيزه كمتري را در مخاطب براي پيگيري كنش هاي شان (البته اگر بتوان براي آن ها كنشي هدف مند در فيلمنامه پيدا كرد) به وجود مي آورند. حاج رضا با آن كه بزرگ خانواده است و همه به نوعي از او حرف شنوي دارند، اما قدرت نمايشي چنداني ندارد و كاراكتري خنثي است كه تنها شايد حضورش در مشاهده هاي نرجس از عالم برزخ است كه اندكي او را از آن حالت حاشيه اي و تخت خارج مي كند. با اين وجود رويت حاج رضا در عالم برزخ آن قدر هم موقعيت بالقوه نمايشي و جذابي نيست كه بتواند تم ماورايي و مذهبي فيلمنامه را پر رنگ تر از داستانك هاي ديگر كند. اين كه مسعود فرزند واقعي حاج رضا و نرجس نيست، رازگشايي غافلگيرانه اي براي مخاطب به حساب نمي آيد و از همه بدتر اين كه در روند منحني حركت داستان تغييري اساسي به وجود نمي آورد. در واقع اين رازگشايي سبب تحولي در كنش شخصيت ها نمي شود و در اين ميان پيگيري حاج رضا و نرجس براي زنده شدن خاطرات گذشته و تلاش براي بهبود وضعيت نه چندان مناسب حاج رضا در برزخ به تم اصلي مجموعه تبديل مي شود و درست در اين جاست كه كارگردان و فيلمنامه نويس براي موجه جلوه دادن مشاهدات نرجس به دليل تراشي روي آورده اند و ناگزير شخصيت روحاني (اسماعيل خلج) را وارد قصه كرده اند كه در لحظه هاي بسياري از مجموعه بايد به تماشاي وعظ او درباره دنياي برزخ و اعتقاد مومنان بنشينيم. با وجود آن كه دنياي تصويرسازي همواره محمل خوبي براي بيان شعارها، اعتقادات و ايدئولوژي ها بوده، اما نبايد اين نكته را از ياد برد كه اين پيام رساني بايد در خدمت يك تم روايي و دراماتيزه باشد. اين موضوع چيزي است كه متاسفانه سازندگان روز حسرت به كلي آن را فراموش كرده اند. گويي تنها هدف شان اين بوده كه در راستاي فضاي معنوي شب هاي ماه رمضان داستان شان به اعتقادات مذهبي مخاطبان پهلو بزند و در طول ساخت مجموعه اصلا به اين فكر نبوده اند كه پيام اثرشان بيشتر مناسب داستان هاي مذهبي براي كودكان است! زماني كه شخصيت هاي اصلي مجال چنداني براي خروج از قالبي تك بعدي ندارند، ديگر نمي توان انتظار داشت كاراكترهايي همچون زري (نسرين خسرواني) و آن دو منشي نرجس، ناهيد (نعميه نظام دوست) و سارا و شخصيت هايي از اين دست شكل و شمايل يك شخصيت تمام عيار را داشته باشند يا نقشي تعيين كننده در مناسبات داستان ايفا كنند. از منظر زيبايي شناسي نيز روز حسرت حرف تازه اي براي گفتن ندارد و در بهترين حالت در راستاي همان مولفه هاي تصويري اغراق آميز كارهاي پيشين سيروس مقدم قرار مي گيرد. در اين جا نيز باز شاهد نور پردازي هاي غير متعارف (و البته گاه چشم نواز)، وجود بخار در عمق صحنه هايي كه قرار است حس تعليق يا ماورايي بودن شان را بر سر بيننده فرياد بزنند و يا استفاده از لنزهاي وايد و معوج كننده تصوير هستيم كه ديگر به بخشي غير قابل تفكيك از مشخصه هاي آثار مقدم در آمده اند و فرقي نمي كند كه داستان چه فضايي دارد. روز حسرت با اين كه بازيگران توانايي را در اختيار دارد اما هيچ يك از آن ها موفق نشده اند سر و شكلي بهتر به نقش هاي ضعيف شان (از حيث شخصيت پردازي) ببخشند. شايد در ميان گروه بازيگران اين مجموعه بتوان به بازي درخور مهراوه شريفي نيا يا رحيم نوروزي (كه نقش هاي منفي را گاه استادانه بازي مي كند) اشاره كرد. البته ديدن فرامرز قريبيان بعد از مدت ها براي بينندگاني كه خاطره هاي خوبي با بازي هاي درخشان اش دارند، خالي از لطف نيست. ** مثل هيچكس: به ياد مجموعه هاي دهه شصت عبدالحسين برزيده در مجموعه مثل هيچكس كه از شبكه دوم سيما پخش مي شد، تمام تلاش خود را صرف اين كرد كه ظاهر داستان اخلاق گرايانه اثرش خوش آب و رنگ جلوه كند و يا حداقل سر و شكلي شلخته نداشته باشد. شايد از لحاظ اجرايي بتوان گفت او در اين هدف تا اندازه اي موفق بوده، اما مهم ترين مشكل مثل هيچكس را بايد در فيلمنامه نخ نما و قابل پيش بيني اش جست و جو كرد. علي اكبر محلوجيان كه سابقه خوبي در نگارش فيلمنامه هايي با موضوع خانواده هاي سنتي دارد، در اين جا نيز در همان حال و هوا گام برداشته و خانواده اي پر جمعيت را ترسيم كرده كه همه در سايه حمايت و جوانمردي هاي برادر بزرگ خانواده، كاراكتر محمد علي يا همان داداشي (حسين ياري)، به ظاهر روزگار خوبي را مي گذرانند. در همان قسمت هاي ابتدايي و با معرفي شخصيت ها و نوع رابطه شان با يكديگر به راحتي مي شد اتفاق هاي بعدي (به ويژه فروپاشي بنيان خانواده داستان در اثر كارشكني هاي جلال) و حتي متنبه شدن آدم هاي خطاكار قصه را در پايان مجموعه حدس زد. در چنين حالتي بايد به آن دسته از مخاطبان كه به كليشه هاي ريز و درشت مجموعه انتقاد مي كردند حق داد. زماني كه در يك متن نمايشي عنصر درام رنگ و بوي تازگي ندارد و شخصيت ها آن قدر تك بعدي هستند كه گاه باعث آزار بيننده مي شوند، هر چه كارگردان براي فاخر جلوه دادن آن متن تلاش كند (كه در اين جا برزيده چندان هم در اين قيد و بندها نبوده و كاملا محافظه كارانه عمل كرده) باز هم نمي تواند اثرش را به سرانجامي درست برساند. مثل هيچكس هم درست از همين ناحيه آسيب ديده است. شخصيت هاي اصلي آن قدر زياد و البته خنثي هستند كه منطق حضور برخي از آن ها به زير سوال مي رود. مهم ترين سوالي كه با پيگيري كنش كاراكترها به ذهن مي رسد اينست كه به راستي اگر تعداد برادران و خواهران محمدعلي كم و زياد مي شد، آيا در اصل ماجرا تغيير محسوسي به وجود مي آمد؟ به جز محمد باقر (حميد ابراهيمي)، كاظم (رامين راستاد) و اشرف (نفيسه روشن) هيچ يك از ديگر كاراكترها هيچ نقشي در پيشبرد روند قصه مجموعه ندارند. از طرفي فيلمنامه گاه و بي گاه بر روي شوخ طبعي (كه بيشتر به مزه پراني هاي لوس شبيه است) و شعارهاي اخلاقي كاراكتر محمد حسن تاكيد بيش از اندازه كرده است كه در اجرا به لطف بازي خوب جواد عزتي اين عيب كمتر به چشم مي آيد. كاراكتر جلال (اصغر همت) قطب مقابل داداشي است كه تمركز فيلمنامه نويس و كارگردان بر وجوه منفي شخصيتي اش قرار است تماشاگر را متوجه فضيلت هاي ريز و درشت داداشي كند. با اين كه تجربه بالاي اصغر همت كمك بسيار خوبي در نقش آفريني اش بوده، اما پرسوناي جلال تا آن اندازه منفي است كه تماشاگر حساس را از كينه و نفرت افراط گونه اش اش نسبت به جايگاه محمدعلي و خانواده اش به تعجب وا مي دارد. شخصيت هايي از قبيل مادر (پروانه معصومي)، خان عمو (پرويز پورحسيني)، آقا ميرزا (مهران رجبي)، نرگس (آتنه فقيه نصيري) و محمد امير (شاهرخ استخري) گاه تنها براي تزيين صحنه ها به كار گرفته شده اند و حضورشان در كنار محمد علي تنها بهانه اي است براي تاييد بزرگمردي هاي اين شخصيت و نفي بدي هاي جلال و يا نامروتي هاي كاظم و محمد باقر. گره افكني فيلمنامه (به هم ريختن رابطه ميان برادران) آن قدر دير اتفاق مي افتد كه كم كم حوصله بيننده سر مي رود. در عوض تنها تعليق موجود در داستان در به سرانجام رسيدن مراسم سمنو پزان مادر خلاصه شده كه به عنوان يك دستاويز دراماتيك بيشتر به يك شوخي مي ماند! پس از بروز اختلاف ميان برادرها و خواهرها نيز داستان تقريبا در جا متوقف مي شود و شكايت اشرف از محمدعلي، پلمپ شدن كارگاه داداشي و به زندان افتادن او تنها اتفاق هاي پيوسته اي است كه در داستان رخ مي دهند و بقيه سكانس ها و فصل ها به اظهار نظر آدم ها درباره يكديگر خلاصه شده است. البته براي خالي نبودن عريضه مطابق پيش بيني ها آدم بد ماجرا به سزاي عملش مي رسد و شخصيت هاي خطاكار داستان نيز به آغوش گرم خانواده اش بازمي گردند و در كنار آن سر دادن شعارها در وصف جوانمردي و گذشت و ايثار هم بازار گرمي دارد! مثل هيچ كس بيشتر از آن كه از جنس زمانه اش باشد، تماشاگران تلويزيون را به ياد مجموعه هاي اخلاق گراي دهه شصت مي اندازد. ** بزنگاه: دل خوش كردن به اندكي جزييات رضا عطاران در كنار مهران مديري بهترين طنز پرداز عرصه تلويزيون است كه تفاوت عمده آثارش با كارهاي مهران مديري در نوع نگاهش به مقوله طنز است. مديري در طول چند مجموعه اخيرش ضمن نقد آداب و رفتارهاي اجتماعي و شخصي مرسوم ميان ايراني ها گوشه چشمي هم به مقوله فانتزي گرايي در طنز داشته و انصافا در اين كار موفق هم بوده است. اما رضا عطاران نقد رفتارها و ناهنجاري هاي اجتماع پيرامونش را در قالبي عاميانه تر به تصوير مي كشد و در برخي اوقات سعي كرده جنس كارهايش به كمدي هاي روحوضي نزديك شود. طنز موقعيت و كلام در كارهاي عطاران به خوبي موج مي زند و در بزنگاه نيز كم و بيش شاهد آن بوديم. اما مشكل كار اخير عطاران در اين است كه او پيكره روايي اثرش را رها كرده و بيشتر در قيد و بند بامزه در آمدن نوع رفتار و گفتار كاراكترها (كه همگي شان تيپ هايي آشنا هستند) بوده است. به همين دليل از نيمه هاي مجموعه شوخي هاي رد و بدل شده ميان شخصيت ها ديگر آن تازگي اوليه را براي مخاطب ندارند و جوابگوي حجم زمان بالاي مجموعه نيستند. با اين وجود نگاه تيزبين عطاران نسبت به شخصيت هاي اثرش مجموعه را در لحظه هايي دلپذير و خوشايند از كار در آورده است. بازي فوق العاده مرجانه گلچين در نقش بهجت (كه بهترين نقش آفريني اش در دو دوره از بازيگري اش به شمار مي رود) و يا بازيگر نقش درسا كه تمام بار شوخ طبعانه مجموعه را بر عهده گرفته از نكته هاي قابل ملاحظه بزنگاه به شمار مي روند كه ضعف هاي موجود در شخصيت پردازي و فضا پردازي گاه تكراري فصل ها را اندكي تعديل مي كنند. تنها مزيت فيلمنامه در اين است كه بر روي وجه منفي و مثبت شخصيت هاي اصلي اش به طور يكسان كار كرده و هيچ يك از كاراكترها نه منفي منفي هستند نه مثبت مثبت. با اين وجود موقعيت هاي خلق شده در فيلمنامه هيچ يك تازگي چنداني ندارند و خيلي از آن ها قابل حذف هستند و يا تاثيرشان در لحظه است. به عنوان مثال تاكيد چند قسمتي بر مراسم ختم پدر خانواده (احمد پور مخبر) با آن همه جزييات كه تنها براي پر رنگ شدن شوخي هاي كلامي و موقعيت فيلمنامه است، قضيه اعتياد نادر (رضا عطاران) كه افراط در شوخي با آن حتي حساسيت هايي را در سطح جامعه به وجود آورد، ورود مرتضايي به زندگي آن ها، فلج شدن صابر (حميد لولايي) كه بيشتر در خدمت اسپانسر مجموعه (سازمان بهزيستي) بود تا خط روايي آن، ورود عمو (احمد پورمخبر) به زندگي آن ها براي گرفتن حق اش، تلاش كامران (علي صادقي) براي به چنگ آوردن آن يك ميليارد تومان و فريب خوردن او از آن بنگاه دار از جمله اين اتفاق ها هستند كه كاركرد غير مشخص و مخدوشي در روند فيلمنامه دارند. در نگاهي كلي بزنگاه در مقايسه با ديگر ساخته هاي مناسبتي رضا عطاران پيشرفتي به حساب نمي آيد و در بهترين حالت، با چشم پوشي از ضعف هاي محتوايي اش، مي توان آن را در رديف ديگر آثار عطاران ارزيابي كرد. ** مامور بدرقه: شكست دوباره سعيد سلطاني در ماه رمضان با در نظر گرفتن تمام نقطه هاي ضعف و قوت مجموعه هاي پخش شده در ماه رمضان امسال مي توان ادعا كرد مامور بدرقه كه هر شب بر آنتن شبكه پنج سيما مي رفت، ضعيف ترين شان بود كه كليشه هاي به كار گرفته شده در آن تا حدي سخيف و گاه آزار دهنده بودند كه در مخاطب ايجاد دافعه مي كردند. باز هم به مانند بيشتر مجموعه هاي ماه رمضان در مامور بدرقه شاهد تلاش عده اي براي به چنگ آوردن شيئي با ارزش يا مبلغ پولي زياد بوديم كه در كنارش يكي دو ماجراي عشقي با چاشني مزه پراني هاي سطحي نيز اضافه شده بود تا ملغمه اي از تمام مولفه هاي آسان پسند را شاهد باشيم. افشين (محسن طنابنده) و فرامرز (جواد رضويان) دو كاراكتر اصلي مامور بدرقه بودند كه در كنار آصف (سيروس گرجستاني) مثلث شوخ طبعي داستان بي رمق را تشكيل مي دادند. اما فيلمنامه (كار اميرعباس عالي پيام) آن قدر به پرداخت درست اين سه شخصيت بي توجه بوده كه تنها شاهد كاريكاتورهايي از اين سه كاراكتر هستيم و در بهترين حالت تيپ هاي آشناي مجموعه هاي تلويزيوني را به ياد مي آورند. اين مشكل در مورد كاراكترهايي همچون شهين (مهرانه مهين ترابي)، مهشيد (بهاره رهنما)، رحيم (ناصر گيتي جاه) و ماهرخ (زهره مجابي) نيز صدق مي كند. خط روايي فيلمنامه جان چنداني ندارد و مجبور است بر روي اتفاق هايي همچون رسيدن دو برادر به هم (رحيم و آصف) پس از سال ها بي خبري از هم، گم شدن چمدان حاوي پول ها و به دردسر افتادن افشين و يا مواجهه آصف و افشين با مليحه (هايده حائري) و همسرش امير يل كه قاچاقچيان اشياي عتيقه هستند و تغيير ظاهري فرامرز براي تصاحب پول آن عتيقه ها مانور بدهد كه هيچ يك درگير كننده به نظر نمي رسند و انگيزه اي را براي پيگيري در بيننده به وجود نمي آورند. اعتياد فرامرز يا ابله بودن خواهر زاده اش، نادر (كيانوش گرامي) يا هفت خط بودن افشين و احساساتي بودن مهشيد (به ويژه احساس علاقه اش به افشين) از آن دستمايه هاي شخصيتي تكراري اما كماكان جذاب است كه فيلمنامه نويس و كارگردان مجموعه نتوانسته اند از آن ها بهره برداري مناسبي كنند. تحول شخصيت ها در پايان قصه نيز از فرط قابل پيش بيني بودن هيچ حسي را در مخاطب به وجود نمي آورند. سعيد سلطاني كه مجموعه هاي آبرومندي را در كارنامه اش دارد، سال گذشته با مجموعه شكرانه نتوانست انتظارها را برآورده كند و امسال نيز از عهده جمع و جور كردن داستان بي روح و شلخته اثرش برنيامده و شكستي ديگر را در كارنامه اش رقم زده است. ابتذال تعريف مشخصي در سينما و تلويزيون ما پيدا كرده است و هر يك از هنرمندان، منتقدان و مسئولان فرهنگي و سينمايي از آن تعبيري در ذهن دارند. اما كاش كسي پيدا مي شد كه بگويد به هدر دادن چند صد ميليون تومان هزينه براي به تصوير كشيدن داستان هايي كه از فرط ملال، تكرار و كليشه اي بودن باعث دافعه كامل در بيننده مي شوند، خود نوعي توهين به شعور مخاطبان و غلتيدن در دامن ابتذال و جذب مخاطب به هر قيمتي به حساب مي آيد. ضعف هاي ساختاري و محتوايي در مجموعه هاي امسال تلويزيون حاكي از آن بود كه مسئولان تلويزيون به نقدها و تحليل هاي كارشناسي شده در سال هاي گذشته توجه چنداني نشان نداده اند و باز هم همه چيز اسير همان شتاب زدگي ها، عدم ديد كارشناسانه در انتخاب سوژه و پروراندن آن ها و اعمال سليقه ها شد. نارضايتي خيلي از مخاطبان از سريال هاي تلويزيوني ماه رمضان مي تواند هشداري براي برنامه سازان تلويزيون باشد كه از خواب خرگوشي بيدار شوند و بي هراس از مميزي هاي دست و پا گير كمي هم شرايط روز جامعه و مشكلات و معضلات موجود را در نظر داشته باشند و آن ها را با ديدي دراماتيزه و جذاب به تصوير بكشند.
سه شنبه,16 مهر 1387 - 5:1:34

اين مطلب را براي يک دوست بفرستيد صفحه مناسب براي چاپگر
آرشيو

نظرات

سهراب
سه‌شنبه 16 مهر 1387 - 7:13
0
موافقم مخالفم
 

سلام.

نمی دونم این تحلیل های بی نظیرتون را از کجا آوردید.روز حسرت به عنوان یه سریال مذهبی که با فضای این ایام مطابقت داشت خیلی هم خوش ساخت و منطقی بود.آدم ها در شرایط سخت و غیر قابل تحمل ناچار می شوند از کسانی کمک بگیرند که شاید در حالت عادی هیچ ارزشی برای نظرات آنها قائل نیستند.مسعود روز حسرت هم دقیقا همین مشکل را داشت و شدت تنهائی اش او را به سوی حامد کشانده بود.بازی پوریا پور سرخ هم عالی بود.اگر قرار باشد مغرضانه حرف نزنیم شخصیتهای مسعود و فریده عالی از ّآب در آمده بودند.

سهیل
سه‌شنبه 16 مهر 1387 - 8:34
1
موافقم مخالفم
 

نقد کاملی بود، فقط ... کاشکی می نوشتی آخر کار روز حسرت و بزنگاه چی شد!

قربون دستت.

علی
سه‌شنبه 16 مهر 1387 - 12:18
-1
موافقم مخالفم
 

من چون کارهای رضا عطاران رو دوست دارم ( البته به غیر از بزنگاه ) دوست دارم فقط درباره این سریال بنویسم و کاری به بقیه سریال ها ندارم. مطمئنا در کارنامه هر کارگردانی کارهای خوب و کارهای ضعیف وجود داره.

در کارنامه رضا عطاران تا این لحظه دو سریال پرطرفدار " متهم گریخت . خانه بدوش " و تا حدودی " ترش و شیرین " وجود دارند و همچنین عطاران متن های سری اول سریال زیر اسمان شهر به کارگردانی مهران غفوریان رو به خوبی نوشته و طراحی کاراکتر خشایار مستوفی رو عطاران به غفوریان پیشنهاد داده بود.

اما دلایلی که باعث شد بزنگاه ضعیف ترین کار عطاران لقب بگیره :

1- رضا عطاران توی مصاحبه های خود گفته که به علت پرکاری و خستگی امسال اصلا قصد نداشته برای صدا و سیما سریال بسازه اما مدیران صدا و سیما با اصرار زیاد از او خواسته اند که به فاصله نزدیک به ماه رمضان سریال بسازه. عطاران توی تاین یکی دو ساله به خاطر بازی در فیلمهای سینمایی " کلاهی برای باران . تیغ زن. توفیق اجباری . قرنطینه . خروس جنگی . نشانی " کالام خسته بود.

2- عطاران دو سریال " خانه بدوش . متهم گریخت " رو به فیلمنامه کامل جلوی دوربین برده بود. فیلمنامه خانه بدوش رو خود عطاران نوشته بود و نوشتن فیلمنامه متهم گریخت به عهده سعید اقاخانی بود. اما در سریال بزنگاه عطاران اصلا فیلمنامه کاملی نداشت. در ابتدا محمد رضا ارین فیلمنامه بزنگاه رو نوشته بود اما بنا به دلایلی موقع شروع فیلمبرداری محمد رضا ارین از گروه کناره گیری کرد و قرار شد سروش صحت از ابتدا فیلمنامه رو تغییر بده. حتی به گفته علی صادقی فیلمنامه بزنگاه قسمت به قسمت نوشته میشد و حتی بازیگران از اخر قصه تا دو قسمت اخر با خبر نبودند.

3- علی صادقی در بین فیلمبرداری سریال بزنگاه مشغول بازی در یلم سینمایی هم بود که توی اون فیلم سینمایی با نیما شاهرخ شاهی همبزای بوده.

رئیس شورای نظارت بر صدا و سیما هم که از موقع پخش قسمت دهم سریال بزنگاه در رسانه ها و خبرگزاری ها از سریال بزنگاه اینقدر بد گفت که نگو. حتی رئیس صدا و سیما به رئیس شواری نظارت بر صدا و سیما انتقاد کرد و گقت هر کسی که از سریال ها ایرادی داره باید به طور کتبی به من بگه نه اینکه بیاد توی رسانه ها از سریال ها ایراد بیگره.

مدیران صدا و سیما از این به بعد برای سریال های 26 قسمتی ماه رمضان باید فرصت بیشتری رو در اختیار کارگردان ها قرار بدهند نه اینکه دقیقه 90 کارگردانها رو مشخص کنند. برای سریال های 26 قسمتی باید از 7 یا 8 ماه قبل کارگردان هر شبکه مشخص بشه تا اون کارگردان با تمرکز بیشتر فیلمنامه مورد علاقه اش رو جلوی دوربین ببره.

امیدوارم سریال بعدی رضا عطاران موق باشه.

علی
سه‌شنبه 16 مهر 1387 - 12:18
0
موافقم مخالفم
 

من چون کارهای رضا عطاران رو دوست دارم ( البته به غیر از بزنگاه ) دوست دارم فقط درباره این سریال بنویسم و کاری به بقیه سریال ها ندارم. مطمئنا در کارنامه هر کارگردانی کارهای خوب و کارهای ضعیف وجود داره.

در کارنامه رضا عطاران تا این لحظه دو سریال پرطرفدار " متهم گریخت . خانه بدوش " و تا حدودی " ترش و شیرین " وجود دارند و همچنین عطاران متن های سری اول سریال زیر اسمان شهر به کارگردانی مهران غفوریان رو به خوبی نوشته و طراحی کاراکتر خشایار مستوفی رو عطاران به غفوریان پیشنهاد داده بود.

اما دلایلی که باعث شد بزنگاه ضعیف ترین کار عطاران لقب بگیره :

1- رضا عطاران توی مصاحبه های خود گفته که به علت پرکاری و خستگی امسال اصلا قصد نداشته برای صدا و سیما سریال بسازه اما مدیران صدا و سیما با اصرار زیاد از او خواسته اند که به فاصله نزدیک به ماه رمضان سریال بسازه. عطاران توی تاین یکی دو ساله به خاطر بازی در فیلمهای سینمایی " کلاهی برای باران . تیغ زن. توفیق اجباری . قرنطینه . خروس جنگی . نشانی " کالام خسته بود.

2- عطاران دو سریال " خانه بدوش . متهم گریخت " رو به فیلمنامه کامل جلوی دوربین برده بود. فیلمنامه خانه بدوش رو خود عطاران نوشته بود و نوشتن فیلمنامه متهم گریخت به عهده سعید اقاخانی بود. اما در سریال بزنگاه عطاران اصلا فیلمنامه کاملی نداشت. در ابتدا محمد رضا ارین فیلمنامه بزنگاه رو نوشته بود اما بنا به دلایلی موقع شروع فیلمبرداری محمد رضا ارین از گروه کناره گیری کرد و قرار شد سروش صحت از ابتدا فیلمنامه رو تغییر بده. حتی به گفته علی صادقی فیلمنامه بزنگاه قسمت به قسمت نوشته میشد و حتی بازیگران از اخر قصه تا دو قسمت اخر با خبر نبودند.

3- علی صادقی در بین فیلمبرداری سریال بزنگاه مشغول بازی در یلم سینمایی هم بود که توی اون فیلم سینمایی با نیما شاهرخ شاهی همبزای بوده.

رئیس شورای نظارت بر صدا و سیما هم که از موقع پخش قسمت دهم سریال بزنگاه در رسانه ها و خبرگزاری ها از سریال بزنگاه اینقدر بد گفت که نگو. حتی رئیس صدا و سیما به رئیس شواری نظارت بر صدا و سیما انتقاد کرد و گقت هر کسی که از سریال ها ایرادی داره باید به طور کتبی به من بگه نه اینکه بیاد توی رسانه ها از سریال ها ایراد بیگره.

مدیران صدا و سیما از این به بعد برای سریال های 26 قسمتی ماه رمضان باید فرصت بیشتری رو در اختیار کارگردان ها قرار بدهند نه اینکه دقیقه 90 کارگردانها رو مشخص کنند. برای سریال های 26 قسمتی باید از 7 یا 8 ماه قبل کارگردان هر شبکه مشخص بشه تا اون کارگردان با تمرکز بیشتر فیلمنامه مورد علاقه اش رو جلوی دوربین ببره.

امیدوارم سریال بعدی رضا عطاران موق باشه.

رضا نوروزی
سه‌شنبه 16 مهر 1387 - 13:19
4
موافقم مخالفم
 

سلام

به نظرمن این بهترین نقدی بود که یکی از منتقدان سینما ما نوشته اند خواندم

ممنون عالی بود و دقیقا حرفهای من و فکر کنم بقیه دوستان بوده باشه

ش . خالدنژاد
سه‌شنبه 16 مهر 1387 - 13:33
3
موافقم مخالفم
 

از نوشته شما پيداست كه وقت براي ديدن سريال ها نگذاشته ايد اينكه نقد شما به جاست يا نه بحثي ديگر است ولي وقتي خواننده به اتناقضات چشمگيري در نوشته شما وسريالي كه قبلا ديده برمي خورد ناخودآگاه نوشته شما را بي اعتبار مي داند .

منصوره
چهارشنبه 17 مهر 1387 - 1:19
3
موافقم مخالفم
 

من میخوام جدا از این نقد نظر شخصی خودمو در مورد سریال بزنگاه بدم.

واقعاً برای مردم کشورمون متاسفم که به سریالی به این بی محتوایی که همه چیز رو (مردن ، اعتیاد ، بزرگترهای خانواده و .......................) به مسخره گرفت خندیدن. من نمیدونم آقای عطاران انقدر بی تربیت و کم فهم هستند یا بقیه را اینطور فرض کردند.شایدم توهین و چرت و پرت گفتن از نظر ایشون خیلی با مزه است.

مریم
چهارشنبه 17 مهر 1387 - 9:15
-1
موافقم مخالفم
 

کاملا با اقای خالدنژاد موافقم

این خیلی بده که موضوعی را نقد کنیم که اونو به طور کامل و با جزییاتش ندیده باشیم

علی
چهارشنبه 17 مهر 1387 - 10:41
-2
موافقم مخالفم
 

منصوره جان من هم به عنوان طرفدار رضا عطاران قبول دارم که سریال " بزنگاه " نسبت به کارهای قبلی عطاران ضعیف تر بوده اما شما هم نباید اینطوری نظر بنویسی. خب طبیعیه که هر کارگردانی بالاخره در کنار کارهای خوب کارهای ضعیف رو هم داره. همه کارگردان ها ممکنه توی کارنامه خودشون کارهای ضعیف داشته باشند. دیشب توی برنامه نقد سه به خوبی چندین نفر از جمله کمال تبریزی و رضا عطاران دور هم درباره مسئله طنز توی این چند ساله به خوبی بحث کردند اما منصوره خانم شما توی قسمت نظر ها اینطوری نظر مینویسی.

بهاره سادات
چهارشنبه 17 مهر 1387 - 13:59
1
موافقم مخالفم
 

دوست عزيز حداقل فيلمها را درست ميديدي بعد نقد ميكردي.

تا اونجا كه ما ديديم هزار بار تو فيلم گفتند فريده زن عقدي مسعود بوده نه صيغه اي.


چهارشنبه 17 مهر 1387 - 16:12
-2
موافقم مخالفم
 

با نظر منصوره موافقم نمیشه به رضا عطاران گفت کارگردان با این سریال های مبتذلی که میسازه

اذر
چهارشنبه 17 مهر 1387 - 19:56
3
موافقم مخالفم
 

تنها سريال با ارزش امسال بزنگاه بود... حقيقتي كه با طنز نشون مي داد تلخ بود. به خاطر همين هم مخالف داره ... واقعا من نمي دونم منظور از ابتذال چيه؟ !!

اين روز حسرت افتضاح ترين سر يالي بود كه مي شد ساخت ... مي خوام بدونم هدف از اون پايان مسخره چي بود؟

yeganeh
پنجشنبه 18 مهر 1387 - 0:57
1
موافقم مخالفم
 

man aslan kari nadarm ke kare attaran khoob boode ya na faghat ham nazare khodamo migam ke sariale attaran har chi ke bood az afsaneha o khali bandi ha va khale khan bajihay shabake hay dige va k kheyli behtar bood !

احمد
پنجشنبه 18 مهر 1387 - 14:24
1
موافقم مخالفم
 

فقطططططططط داداشی رو عشقه بزنگاه بره کشکشو بسابه!!!

اضافه کردن نظر جدید
:             
:        
:  
:       





             

استفاده از مطالب و عكس هاي سايت سينماي ما فقط با ذكر منبع مجاز است | عكس هاي سایت سینمای ما داراي كد اختصاصي ديجيتالي است

كليه حقوق و امتيازات اين سايت متعلق به گروه مطبوعاتي سينماي ما و شركت پويشگران اطلاع رساني تهران ما  است.

مجموعه سايت هاي ما : سينماي ما ، موسيقي ما، تئاترما ، دانش ما، خانواده ما ، تهران ما ، مشهد ما

 سينماي ما : صفحه اصلي :: اخبار :: سينماي جهان :: نقد فيلم :: جشنواره فيلم فجر :: گالري عكس :: سينما در سايت هاي ديگر :: موسسه هاي سينمايي :: تبليغات :: ارتباط با ما
Powered by Tehranema Co. | Copyright 2005-2009, cinemaema.com
Page created in 0.835699081421 seconds.