|
|
|
صداها
|
|
|
(93 رأي)
گارگردان : فرزاد موتمن |
دو خواهر
|
|
|
(1340 رأي)
گارگردان : محمد بانکی |
|
|
|
|
|
|
پشت صحنه سریال رمضانی «مامور بدرقه» توی این شلوغی، کی میتواند کار کند! | |
المیرا حصارکی
سینمای ما - سعید سلطانی، كارگردان تلویزیون، فیلمهای طنز را در عین جذابیت و ارتباط گرفتن سریع با مخاطب، دارای كاركرد انتقال مفاهیم اساسی زندگی به مخاطب دانست. سعید سلطانی، كارگردان سریال طنز مامور بدرقه كه در ماه رمضان از طریق شبكه تهران پخش میشود، در گفتوگو با خبرگزاریها، مهمترین پیام این سریال را حس وظیفهشناسی میداند. سلطانی گفت: فیلمها و برنامههای طنز در شكل ساختاری خود به جذابیت و ارتباط با مخاطب اهمیت بسیاری داده و سریع و راحت میتواند در انتقال پیام عمل كند. او خاطر نشان كرد: انتقال مفاهیمی ساده همچون وفاداری، اعتقاد و عشق به انسانهای دیگر، نوعدوستی نسبت به همه افراد بشر در قالب نمایش بسیار آسانتر، عمیقتر و تاثیرگذارتر از سایر اشكال هنر است. سلطانی یادآور شد: به اعتقاد من، نمایشهای سرگرمكننده، صدمهای به روحیه و بدنه اصلی جامعه نمیزند و با زبان سرگرمكننده و طنزآمیز خود مفاهیم تازه و مهمی را در بردارد. این كارگردان تلویزیون، با اشاره به فیلم لیلی با من است كه دارای درونمایههایی از طنز است، گفت: این فیلم بهرغم طنز بودن، حاوی مسائل معنوی برای مخاطب است. او ادامه داد: اهمیت این فیلم در تازگی و زاویه جذاب و جدید آن بود كه در حقیقت این فیلم یك نقطه عطف بهشمار میرود، چرا كه از منظری وارد شد كه كسی تا آن زمان كار نكرده بود و بهراحتی توانست با مخاطبان خود رابطه برقرار كند. یكی از خاصیتهای مهم آثار نمایشی، این است كه با هر زبانی و برای تمام مخاطبان بیان میشود و با مضمون معناگرا كار خود را انجام داده و با مخاطب ارتباط برقرار میكند. به نظر میرسد امسال سال سختی برای رضا عطاران و تیمش باشد! سریال مامور بدرقه به كارگردانی سعید سلطانی مضمونی طنز دارد كه امسال به عنوان آخرین سریال ماه رمضان از شبكه پنج پخش میشود. سال پیش سعید سلطانی سریال «شكرانه» را رهبری كرده بود كه متاسفانه با استقبال مردم روبهرو نشد اما به نظر میرسد امسال با داستانی خوب كه طرح اولیهاش را خشایار الوند نوشته و نویسندهاش امیر عباس پیام است، سریال مناسبتی ساخته تا تجربه سال پیشش را به فراموشی بسپارد. یك تیم خوب بازیگری و یك قصه كمیك خوب و یك تیم بدون استرس و ناراحتی همه از عواملی به حساب میآیند تا یك سریال خوب تقدیم مردم كنند و آنها را برای ساعتی از اندوه و ناراحتی دور كنند. سیروس گرجستانی، بهاره رهنما، جواد رضویان، مهرانه مهینترابی و... همه از جمله بازیگرانی هستند كه در «مامور بدرقه» بازی میكنند.
سر خیابانی كه به لوكیشن منتهی میشود غلغله است، از همان سر كوچه كه وارد میشوی روی تكتك تیر برقها با یك فلش محل تحویل كارت را نشان میدهد و درست خانه چسبیده به لوكیشن اصلی محل تحویل كارتهاست. نزدیكتر كه میشوم انبوه مردم را میبینم كه از سر و كول همدیگر بالا میروند و نكته عجیب بچههای زیادی است كه مثل گربه بین زمین و آسمان آویزان هستند بعد از كمی دقت در صحبت بین مسوول محترم و مردم تازه میفهمم اینجا (مهدكودك) تست هوش مجانی از بچهها میگیرند و البته خودتان میتوانید تصور كنید كه داد و بیداد این روزها معمولا چاشنی هر صفی است، میخواهم وارد ساختمان شوم كه توضیح میدهند در بغل! بیتوجه راهم را ادامه میدهم بالطبع جلویم را میگیرند، اما وقتی توضیح میشنوند كه برای گرفتن گزارش آمدهام، شرمنده توضیح میدهد كه از صبح قریب به 100 نفر رفتند تو و متوجه اشتباه شدند و برگشتند. خب خیلی طبیعی به نظر میآید وقتی كسی از دور انبوه مردم را میبیند برای خودش روزنه امیدی درست میكند كه شاید آنجا هم كارشان انجام شود. بالاخره از در كه وارد میشوم اولین چیزی كه توجهم را جلب میكند پارچه كلفت مشكیای است كه جلوی در شیشهای آویزان كردهاند، به نظر میرسد زمان قصه در شب اتفاق میافتد! وارد كه میشوم تازه میفهمم كه آن مجموعه از مردمی كه جلوی خانه بغلی قطار شده بودند چه دردسر بزرگی برای گروه فیلمبرداری به خصوص صدابردار درست كردهاند! هر كس گوشهای نشسته و به فكر این است كه چطور ممكن است آن حجم از صدا را نادیده گرفت. لوكیشن خانه آصف برقچی، استوار نیروی انتظامی است كه نقشش را سیروس گرجستانی بازی میكند، نقش یك پلیس نزدیك به بازنشستگی و البته دست و پا چلفتی! چون هر مجرمی كه دستش میدهند برود تحویل دهد، از دستش در میرود و خط داستان ماجرا را كامل میكند. سال پیش سیروس گرجستانی نقش متهم بیگناهی را داشت كه از دست «مامور بدرقه» میگریخت و امسال نقش خود مامور بدرقه را دارد كه متهمان از دستش فرار میكنند. یك خانه قدیمی دو طبقه كه البته فقط طبقه پایین لوكیشن محسوب میشود و بالا اتاق گریم و... است. برنامه تمام سكانسهایی كه قرار است امروز برداشت شوند را روی دیوار چسباندهاند، كار از ساعت 12 آفیش خورده و كلید كار از 5/2 است و همانطور كه حدس زده بودم، داستان در شب اتفاق میافتد و همه داخلیاند. طبقه بالا كه میرویم بهاره رهنما، محسن طنابنده و مهرانه مهینترابی حضور دارند و به نظر میرسد هنوز كار شروع نشده، با هم گپ میزنند، هنوز نشستهام كه سیروس گرجستانی كلهاش را از در وارد میكند و بدون اینكه به گروهی كه حضور دارند سلام كند، میرود! یكی از بچههای پشت صحنه میگوید به نظر میرسد كه متنش را حفظ نكرده باشد، كسی نزدیكش نشود! فكر نمیكنم كه اخطار جدی باشد جلو میروم كه گپی كوتاه با او بزنم كه با بد خلقی هر چه تمامتر میگوید نه! سعید سلطانی از دور نگاه میكند و میگوید «یك خرده بگذرد بهتر میشود، متنهایش را نخوانده، استرس دارد.»به این فكر میكنم پس چرا اینقدر خونسردانه و با لبخند با قضیه مواجه میشود؟ تازه میفهمم كه اگر یك كارگردان استرس و ناراحتی به بازیگر منتقل نكند چقدر كارش جلو میافتد. تمایلی به صحبت كردن در مورد كار ندارد و دوست دارد كه اول چند قسمتی از كار پخش شود و بعد راجع به خوب یا بد بودنش صحبت كند. شاید به این خاطر است كه خیلی از ساختن سریالهای مناسبتی دل خوشی ندارد. شكرانه سال پیش بین كارهای بسیار خوب محو شده بود و ساعت پخشش خیلی زمان خوبی نبود و اینكه خیلی با مخاطب ارتباط برقرار نكرد، اما به نظر میرسد كه امسال مامور بدرقه یكی از سریالهای پر طرفدار است و شوخیها و بازیهای خوب با یك داستان خوب به دل مردم نشسته است. برای بهاره رهنما كه نقش مهشید دختر استوار را بازی میكند و مثل تمام دختران ایرانی در آرزوی ازدواج است، چند فاكتور خیلی مهم وجود دارد كه كاری را قبول كند یا نه. «اولین و مهمترین فاكتور فیلمنامه و داستان ماجراست» و حدسمان در مورد اینكه حتما این كار فیلمنامه خوبی داشته درست از آب در میآید. «وقتی نقش به من پیشنهاد شد حدود هشت قسمت از كار نوشته شده بود و به شخصه قصه را دوست داشتم، علاوه بر فیلمنامه هم آقای سلطانی و هم آقای عفیفه جداً كارهای موفق زیاد داشتند و تركیبشان با هم حتما كار موفقی از آب در میآید.» نكته بعدی را امیر عباس پیام نویسنده سریال میداند، «نویسنده جوانی است كارهایش آنطور به چشم نیامده است ولی این كارش به نظرم روی داستان خوبی استوار بود، بعد هم كه نقش مهشید مطرح میشود كه من بازی میكنم و معمولا نقش یك پل ارتباطی است بین نویسنده و كارگردان چون متنها همزمان نوشته میشود این فرصت را دارم كه راجع به نقش فكر كنم و برای پیش بردنش پیشنهاد بدهم.» از پایین صدایش میكنند برای تمرین و بعد هم بروند برای ضبط، دیالوگها یك بار با او چك میشود، قرار است یك صحنه تلفنی را بازی كند آن سوی خط جناب سروانی است كه به تازگی از طرف مهشید ارتقای درجه گرفته است و صحبت از دستگیر كردن یك دزد است و باقی ماجرا، اولین نكته این است كه قبل از شروع تمرین، تلفن برای لحظهای از دست او نمیافتد و كمی مشكلساز میشود، بعد از بازی كردن در «دایره زنگی» و سریال «مرد هزار چهره» خیلی از كارگردانها به توانایی بازی او پیبردند بعید نیست كه در آیندهای نزدیك چهره او را بیشتر در سینما و تلویزیون شاهد باشیم، دومین نكته قابل توجه این است كه به جز كارگردان و البته فیلمبردار دیگر كسی حواسش به تمرین تلفنی بهاره رهنما نیست، مسوول صدابردار با التماس میگوید در را ببندید و خلاصه اینكه هر كسی كار خودش را انجام میدهد جالبتر اینكه مهشید به دنبال كسی میگردد كه صدای آن طرف خط را برایش در بیاورد. هر بار كه میخواهد فرد مورد نظر عوض میشود، این هم خودش یكی از دردسرهای صدابردار است كه هنگام مونتاژ كارهای حرفهای این صداها را به درستی در فیلم جا بدهد. بعد از یكی دو بار تمرین ضبط شروع میشود و طبق معمول یك آقایی داد میزند همگی ساكت، ضبط میشود، سه دو یك. قبل از اینكه حتی تمرین كردن را شروع كنند كارگردان با او راجع به چگونگی ایستادنش مشورت میكند و بهاره رهنما قبول میكند، او از آن دسته از بازیگرانی است كه ارتباط برقرار كردن با نقش برایش خیلی مهم است. در نقشهای موفقی كه این چند ساله داشته تجربههای اینچنینی زیاد داشته: «سر كار زیرزمین، آقای بذرافشان بازیگری كه نظر بدهد و حسابی برای ساختن نقش قاطی بشود را دوست داشت و كلا خیلی كم پیش آمده كه از این قضیه استقبال نشود، اما من اصلا این سیستم را نمیفهمم كه كار باید به عین بازی شود اما خب، خیلی از كارگردانها هم هستند كه دوست ندارند با من كار كنند چون در نهایت امضای كارگردانی آنها پای فیلم و سریال میخورد. » اما سعید سلطانی از آن دسته از كارگردانهای خشك و یك دنده محسوب نمیشود: «كار با آقای سلطانی خیلی خوب و راحت است و آرامشی كه نسبت به كار دارد را هم به بازیگر منتقل میكند و اینكه خیلی برای بازیگر احترام قائل است و اصلا فكر نمیكند كه كارگردان تنها كسی است كه باید نظر بدهد، متاسفانه این تصور غلطی است كه در ذهن بعضی كارگردانهای ایرانی است كه كارگردان تنها كسی است كه در گروه تصمیم گیرنده است ولی ایشان در مورد خیلی چیزها با بچهها صحبت میكند و بعد تصمیم میگیرد كه در داستان لحاظش كند. بهاره رهنما شروع به بازی كردن میكند، اینجاست كه تازه برایم قابل درك میشود كه بازیگری خیلی كار سادهای نیست، بهاره رهنما با تلفن صحبت میكند صدابردار با بوم صدا بالای سرش ایستاده و هر جا میرود دنبالش میآید و مسوول نور یك تابلو چوبی كه كلی آلومینیوم رویش چسباندهاند را زیرش گرفته تا نور مناسب باشد، با این همه شرایط سخت و گرما(هنگام ضبط كولر خاموش میشود و مطمئنا درها بسته) سیروس گرجستانی همراه محسن طنابنده در طبقه بالا تصمیم میگیرند كه دیالوگهایشان را با هم تمرین كنند، هرچه همه چشم، ابرو، و اشاره دست و پا میدهند تاثیری ندارد و پیام سكوت به آنها نمیرسد اما گویا از خوششانسیشان است كه صحبت كردن آنها خللی به صدابرداری وارد نكرده است. مسوولان نور و صدا، صداهای اضافه یك طرف تمام عوامل پشت صحنه كه تكتك روی پلهها نشستهاند یك طرف دیگر، هیچ مخاطبی ممكن نیست بفهمد كه آن سوی دوربین چه خبر است و این صحنه چطور گرفته شده! كمی از بد خلقی سیروس گرجستانی كم شده است و مزه میپراند و همه را به خنده میاندازد. كمی استراحت برای بازیگران اعلام میشود و نوبت كار برای طراحان صحنه و گریم، مهرانه مهینترابی نقش زن آصف یك زن خانهدار كه همسر استواری است كه پیچ و مهرههایش شل است! و آنقدر بیدست و پاست كه وقتی مجرمی را تحویلش میدهند، از دستش در میرود و این همه ماجرا را درست میكند. مهرانه مهینترابی از كار با سعید سلطانی لذت میبرد و میگوید: «همیشه دوست داشتم با آقای سلطانی كار كنم، دو سه بار هم پیشنهاد داشتم اما متاسفانه جور نشد كه باهاشون همكاری داشته باشم، اما خب بخت یار شد و توانستم باهاشون كار كنم.» نوبت به سكانسی میرسد كه استوار آصف (سیروس گرجستانی) و افشین(محسن طنابنده) با هم طبقه بالا تمرین میكردند، هنوز عوامل فیلم در رفت و آمدند و آنها به تمرین خود ادامه میدهند، افشین كه نقشش خواستگار مجرم مهشید است، چهار زانو روی مبل نشسته و استوار هم بغلش. اگر دنیا را هم آب ببرد آنها به تمرینشان ادامه میدهند چون اصلا حواسشان نیست كه میگویند ضبط میشود. در دیالوگها جایی است كه استوار مهشید را صدا میكند و بهاره رهنما هم ناخودآگاه میگوید بله؟ و سیروس گرجستانی خیلی جدی میگوید«با تو نیستم.» در این بین سیروس گرجستانی بین دیالوگهایش یك كلمه «آچمز» دارد كه خیلی به گفتنش ابراز علاقه میكند و یك كلمه در میان میگوید آچمز! بالاخره نور و سایه درخت و تمام مشكلات صحنه حل میشود؛ یكی به جای اینكه با تخته مربوطه روی هم بزند و بگوید حركت با دستهایش به هم میزند و با سرعت هر چه تمامتر از جلوی دوربین محو میشود. ضبط شروع میشود و بعد از رد و بدل شدن جملات اولیه، استوار یك حركت فیالبداهه میآید و گردن افشین 360 درجه میچرخد و پشت صحنه میزنند زیر خنده. از در كه بیرون میزنم هنوز جمعیت بچه به دست جلوی درب مهد كودك تجمع كردهاند و سناریو آنها ادامه دارد، كار به بلندگو رسیده و مسوول محترم آدرس اینترنتی را اعلام میكند كه روز امتحان مشخص میشود و به این فكر میكنم كه چقدر دوباره كار تعطیل میشود تا مردم بروند سر خانه و زندگیشان و شب بنشینند «مامور بدرقه» ببینند.
منبع خبر : کارگزاران | سه شنبه,19 شهریور 1387 - 3:41:40
| آرشيو | | |
نظرات
...
سهشنبه 19 شهريور 1387 - 12:3
-3 |
|
|
|
خسته نباشید جناب سعید سلطانی! مرد حسابی مگه مجبوری سریال بسازی؟ واقعا که...!
|
ریحانه
چهارشنبه 27 شهريور 1387 - 13:2
4 |
|
|
|
اقای طنابنده بازی بسیار زیبایی دارید خیلی دوستون داریم
|
فرزانه
جمعه 12 مهر 1387 - 15:6
0 |
|
|
|
عجب فیلم با حالیه
|
اضافه کردن نظر جدید
|
|
|