سينمای ما - یادداشتی دیگر بر فیلم «همیشه پای یک زن در میان است» / تبریزی فیلمساز معتبری است، اما این یکی فیلم‌اش...
شنبه 17 بهمن 1388 - 21:14

I نظرسنجی I

بهترین فیلم جشنواره 28 را انتخاب کنید




سينماي جهان
من تسلیم شده‌ام
همه چیز با فیلمنامه آغاز می‌شود و به پایان می‌رسد
جورج كلوني این بار واقعا روانه بيمارستان شد
مریل استریپ امسال هم گزینه اصلی اسکار است
جیم شرایدن برای فیلم تازه‌اش دنیل کریگ را انتخاب کرد
سایت‌اند ساند 50 فیلمساز نامتعارف سینما را معرفی كرد
معرفی کامل فیلم «جی آی جو: ظهور کبرا» - حامد مظفری
سال‌هایِ از دست رفته (یادداشت گِئورگ ویلیامسون بر فیلم «تابستان» ترجمه پیمان جوادی)
گفتگویی با استاد ژاپنی انیمیشن جهان به بهانه نمایش فیلم تازه‌اش
قسمت‌های پنجم و ششم «اسپایدرمن» را نویسنده «زودیاک» می‌نویسد
فرار بزرگ (یادداشت برایان لوری –ورایتی- بر مجموعه تلویزیونی «فرار از زندان: فصل اول» ترجمه پیمان جوادی)
معرفی کامل «آدم‌های بامزه» - حامد مظفری


استشهادي براي خدا


  (35 رأي)

گارگردان :
علیرضا امینی
ماجراهای اینترنتی


  (22 رأي)

گارگردان :
حسین قناعت
تنها دوبار زندگی می‌کنیم


  (134 رأي)

گارگردان :
بهنام بهزادی
صداها


  (93 رأي)

گارگردان :
فرزاد موتمن
محاكمه در خيابان


  (321 رأي)

گارگردان :
مسعود کیمیایی
آقای هفت رنگ


  (71 رأي)

گارگردان :
شهرام شاه حسینی
نیش و زنبور


  (98 رأي)

گارگردان :
حميدرضا صلاحمند
کتاب قانون


  (347 رأي)

گارگردان :
مازیار میری
دو خواهر


  (1340 رأي)

گارگردان :
محمد بانکی



یادداشتی دیگر بر فیلم «همیشه پای یک زن در میان است»
تبریزی فیلمساز معتبری است، اما این یکی فیلم‌اش...
تبریزی فیلمساز معتبری است، اما این یکی فیلم‌اش...


سینمای ما - امیررضا نوری‌پرتو: در ايران عامه تماشاگران بيشتر با توجه به جنس و فضاي يك فيلم و يا تركيب بازيگران آن پاي به سالن هاي سينما مي گذارند و هميشه اسم و رسم كارگردان در اولويت چندم براي جذب مخاطب قرار داشته است. در بين كارگردانان پس از انقلاب كمال تبريزي يكي از اندك فيلم سازاني است كه نامش را مي توان اعتباري براي يك فيلم قلمداد كرد. در كارنامه تبريزي طيف نسبتا متنوعي از فيلم ها به چشم مي خورد كه بيشتر آن ها در زمان اكران شان توانسته اند فروش خوبي را در گيشه تجربه كنند. با مرور كارنامه فيلم سازي كمال تبريزي مي توان ادعا كرد كه او انگ پروژه هاي حساسيت برانگيز و پر سر و صدا است. در حقيقت تبريزي با پشتوانه اي كه دارد مي تواند هر فيلمنامه اي را كه به قول معروف مسئله دار است، به سلامت از مرز خطوط قرمز تعريف شده بگذراند. براي نمونه فيلم مارمولك (1382) را بايد مثال زد كه البته محبوبيت آن در ذهن مخاطبان عام بيشتر از آن كه مديون كارگرداني تبريزي باشد، مرهون فيلمنامه پيمان قاسم خاني (به ويژه ديالوگ هاي به ظاهر تابو شكن اش) و بازي خوب پرويز پرستويي است. تبريزي در چند سال اخير نشان داده كه مجري مناسبي براي هر فيلمنامه سفارشي است؛ حال يك زمان حاصل كار فرش باد (1381) مي شود كه اثري آبرومند است و زماني ديگر نتيجه تن دادن به اين قبيل سفارش ها يك تكه نان (1383) از كار در مي آيد كه پذيرفتن اش كمي دشوار است. با اين وجود كمال تبريزي نشان داده كه كارگردان موقعيت سنجي است و با اين كه فيلم هايش غالبا به سوددهي خوبي مي رسند، اما به دليل پذيرفتن سوژه هايي ويژه و توجه برانگيز موفق شده انگ يك كارگردان تجاري ساز را از سر خود باز كند.
"هميشه پاي يك زن در ميان است" كه برداشتي آزاد از مجموعه داستان "غير قابل چاپ" نوشته سيد مهدي شجاعي است، داستان اختلاف بين يك زوج جوان، امير شكوهي (حبيب رضايي) و مريم زماني (گلشيفته فراهاني)، را دستمايه كار خود قرار داده و در بستر اين خط داستاني آشنا شخصيت ها و موقعيت هايي را خلق مي كند كه شايد در نگاه اول به خودي خود جذاب و كميك باشند، اما در يك بررسي موشكافانه مي بينيم كه با كليت اثر همخواني چنداني ندارند. اين نكته كلاسيك را نبايد از ياد برد كه كاراكترهاي فرعي فيلم و داستانك هاي فيلمنامه مي بايست به مانند حلقه هاي تسبيحي مكمل يكديگر باشند و به سوژه اصلي فيلم پر و بال بدهند، اما متاسفانه اين اتفاق در فيلمنامه "هميشه پاي يك زن در ميان است" رخ نداده است. اختلافات عقيدتي زوج قهرمان قصه و فشارهاي وارد شده بر امير براي چاپ نمايشنامه "مردان عليه زنان عليه مردان"، نوشته زني ناشناس به نام پري طلعت پور، مي توانستند محمل مناسبي براي به پديد آمدن يك كمدي معركه باشند ولي با ديدن فيلم اين طور به نظر مي آيد كه تبريزي و فيلمنامه نويسان اش (رضا مقصودي و نغمه ثميني) خواسته اند كه شخصيت هايي پرشمار با قابليت افزايش بار كميك فيلم را بدون در نظر گرفتن چرايي حضورشان خلق كنند و متناسب با ويژگي هاي تيپيكال آن ها موقعيت هاي خنده داري را در لحظه پديد آورند.
دو كاراكتر اصلي شخصيت هايي معمولي هستند كه از حد و اندازه هاي تيپ هاي مشابه اي كه قبلا ديده ايم، فراتر نمي روند. امير كه مدير يك انتشارات است، مردي بي دست و پا و اتو كشيده است كه تا اواخر فيلم (جايي كه به فكر رمز گشايي مي افتد) هيچ كنش يا واكنش هدفمندي را از خود نشان نمي دهد. او در برابر همه منفعل است؛ از همسرش گرفته تا جاويد (مهران مديري) و حتي پري طلعت پور ناشناس. اما در سوي ديگر وضعيت مريم كمي بهتر است! او زني جوان است كه موقعيت مقبول اجتماعي اش بر وضعيت نابسامان خانوادگي اش مي چربد. مريم به تيراندازي با كمان هم علاقه دارد؛ هرچند كه در اين ورزش بسيار ناشي است و البته كارگردان نتوانسته روي اين نقطه ضعف شخصيتي مانور مناسبي بدهد. در اين ميان حبيب رضايي و گلشيفته فراهاني هم نتوانسته اند بر ضعف هاي اين دو شخصيت اصلي سرپوش بگذارند. با گذشت زمان فيلم و آشكار شدن مناسبات داستان براي بيننده، منطق حضور كاراكترهاي فرعي و نوع رفتارهاي شان كم كم زير سوال مي رود. به راستي جاهد چه نقشي در پيشبرد روند فيلمنامه دارد؟ چرا او تا آن اندازه ضد زن است؟ به اين بهانه كه فضاي اثرمان فانتزي است، آيا مي توانيم هر شخصيتي را با هر انگيزه اي كه دل مان مي خواهد وارد قصه كنيم؟ چرا كاراكتري همچون جاهد با آن همه زمينه چيني در يك موقعيت كاملا متناقض (والبته قابل پيش بيني) عاشق آن قاضي زن مي شود؟ با اين وجود مهران مديري با نقش آفريني قابل قبول و گاه بامزه اش در اين فيلم توانسته كارنامه نه چندان پربار سينمايي خود را (در مقايسه با كارنامه درخشان تلويزيوني اش) اندكي سر و سامان بدهد؛ هر چند كه جنس بازي اش آدم را به ياد كاراكتر محبوب و ماندگار پدر فرهاد در مجموعه تلويزيوني پاورچين و پرسوناژ شيرفرهاد در مجموعه شبهاي برره مي اندازد.
سردرگمي در مورد نقش كاراكترهاي فرعي فيلم نيز به خوبي مشهود است. اصلا هدف كارگردان و فيلمنامه نويسان اثر از مانور دادن بر روي شخصيت هايي همچون پدر مريم (حبيب الله حداد) و مادر مريم (آهو خردمند)، منشي انتشارات (صبا كمالي)، جلال (كارگر انتشارات) و منشي مريم چه بوده؟ چرا پدر و مادر مريم كه به مانند دو كبوتر عاشق به تصوير كشيده شده اند، تا اين اندازه نسبت به سرنوشت دختر و دامادشان بي تفاوت هستند؟ شايد در بين شخصيت هاي فرعي كاراكتر مدير عامل شركت (با بازي رضا كيانيان) را بتوان شخصيتي قابل تحمل تر ناميد. هرچند معلوم نيست اين شخصيت قرار است چه نقش تاثيرگذاري در خط روايي اثر ايفا كند. ضمن آن كه نوع رفتارهاي متناقض او و اداي كلمات انگليسي در بين جملاتش در هنگام رو به رويي مستقيم و بي پرده با مريم، ناخودآگاه پرسوناژ نائيني (احمد نجفي) در سگ كشي (بهرام بيضائي) را در ذهن تداعي مي كند. با اين حال رضا كيانيان با مهارت و چيرگي هميشگي اش از پس اين نقش برآمده و كاراكتر رييس را به يكي از اندك شخصيت هاي دوست داشتني فيلم تبديل كرده است.
ويژگي بارزي كه سبب شده "هميشه پاي يك زن در ميان است" نسبت به كمدي هاي معمول اين روزهاي سينماي ايران سر و شكل قابل تحمل تري داشته باشد، جنس شوخي هايش در برخي سكانس هاست كه فارغ از منطق حضورشان در فيلم، وجه فانتزي خوب و تازه اي دارند. به عنوان مثال مي توان از سكانس بامزه محضرخانه ياد كرد. تاكيد دوربين بر شماره دفترخانه ازدواج و طلاق و تابلوي "شاهد تمام شد!" و اجبار مريم براي كرايه شاهد از بقالي كنار محضر و نيز رفتار آدم هاي داخل آن دفترخانه، اين سكانس را به يكي از بامزه ترين فصل هاي فيلم تبديل كرده است؛ يا مي توان به دو سكانس حضور مريم در بزرگراه در دو حالت متناقض اشاره كرد؛ جايي كه در ابتدا اتومبيل ها به او بي اعتنا هستند و براي سوار كردن زني خياباني سر و دست مي شكنند و به قرينه، پس از طلاق مريم از امير، به خاطر او آن تصادف بزرگ و فانتزي گونه در بزرگراه روي مي دهد و البته نبايد از تابلوي "ما براي فصل كردن آمديم" بر ديوار خانه جاهد به راحتي گذشت كه بر خيلي از ايده هاي ابتر فيلم مي چربد. در نقطه مقابل سكانس هايي هم در فيلم وجود دارند كه يا نتوانسته اند منظور سازندگان را برسانند و يا به آساني مي توان بر آن ها چشم بست و از دل فيلم خارج شان كرد. از جمله اين سكانس ها رويارويي امير با آن زن تلكه كن (شبنم مقدمي) است كه خيلي زود احتمال نقش آن زن را در ماجراي پري طلعت پور از بين مي برد و باقي سكانس به گزافه گويي هاي بيهوده مي گذرد. همچنين بايد به سكانس رستوران شام آخر اشاره كرد كه تاكيد فيلمنامه نويسان بر خلق فضايي شوخ و شنگ در رويارويي امير با آن زن كه ادعا مي كند شبيه به آنجلينا جولي است، فرضيه مواجهه امير با پري را لوث مي كند و در ادامه سكانس كلانتري نيز در راستاي همان نگاه فانتزي قرار مي گيرد و تهمت هاي افسر كلانتري به امير كه معضلاتي نظير ديش ماهواره، فقر و بي عدالتي، آنفلوي آنزاي مرغي و حتي داوري جشنواره فجر را به گردن او مي اندازد، اصلا خوب از كار در نيامده و وجه انتقادي و سياسي آن كمي گل درشت است. به همين منوال كنايه سياسي جاهد مبني بر اتهام دستگاه قضايي به طريقتي (همان ناشري كه شنل قرمزي را چاپ كرده ولي متهم به چاپ جلد دوم عالجناب سرخپوش شده و به همين خاطر به گينه بيسائو پناهنده شده است!) با اين كه بامزه است، اما تاريخ مصرف آن گذشته و يادآور كمدي هاي اواخر دهه هفتاد شمسي است. و البته بايد به سكانس نسبتا طولاني امير با آن زن گردو فروش و روياي امير هم اشاره كرد كه ملال انگيز از كار در آمده و با هيچ چسبي به پيكره اثر وصل نمي شود.
اما موضوع پري طلعت پور در روند فيلمنامه به تم اصلي بدل مي شود و همه چيز را تحت تاثير خود قرار مي دهد. تبريزي و فيلمنامه نويسانش سعي كرده اند به اين خط داستاني شاخ و برگ فانتزي گونه بدهند. پري طلعت پور آن قدر نفوذ و محبوبيت دارد كه روساي سازمان هايي نظير برنامه و بودجه، آب و فاضلاب منطقه، اداره برق منطقه اي و حتي رييس انجمن ناشران (اسماعيل خلج) به امير فشار مي آورند كه به چاپ نمايشنامه پري رضايت بدهد. حتي زماني كه سند اتوبان كرج را به عنوان وثيقه براي آزادي امير مي گذراند و آدم هايي كه سعي دارند نشانه اي از پري به امير بدهند، يك به يك و به شكل مرموزي ناكار مي شوند، اين انتظار در تماشاگر به وجود مي آيد كه در گره گشايي پايان فيلم با حقيقتي جالب توجه و درخور آن همه زمينه چيني مواجه شود. ولي با ديدن پايان فيلم چنين توقعي در نطفه خفه مي شود و مطابق آنچه كه از نيمه هاي فيلم مي شود حدس زد، مي فهميم تمام اين ماجراها زير سر مريم بوده كه بتواند توجه امير را به خود جلب كند! در اين ميان تلاش امير براي كشف اين راز، آن هم از خلال ديالوگ هاي نمايشنامه پري طلعت پور و به سبك تريلرهاي معمايي هاليوودي (امير با ديدن فيلم رمز داوينچي به تكاپوي اين رازگشايي مي افتد)، لوس و تحميلي شده و با روح اثر تناسبي ندارد. شايد اگر از ابتدا مريم كاراكتري مقتدر و حسابگر معرفي مي شد، طرح چنين توطئه عظيمي از سوي او در پايان داستان، با توجه به فضاي كميك و فانتزي اثر، منطقي از كار در مي آمد. اما بايد پذيرفت زني كه از عهده اداره زندگي خود عاجز است و حتي پس از طلاق از امير، در برابر پيشنهادات مردان مختلف كم مي آورد و در نزد پدر و مادرش به گريه مي افتد، نمي تواند چنين نقشه بزرگ و حساب شده اي را، حتي با در نظر گرفتن ابعاد فانتزي گونه فيلم، پايه ريزي كند و همدستي زنان اطرافش از مربي تيراندازي گرفته تا مادر منشي انتشارات و زن رييس اتحاديه ناشران، نمي تواند لباس يك توطئه جمعي زنانه و هدفمند را بر تن اين نقشه غيرقابل باور بپوشاند. البته در پايان فيلم به سبك و سياق ديگر آثار وطني اخلاق گرايي هاي معمول هم رعايت مي شود و مادر مريم به دخترش اين نكته را گوشزد مي كند كه زن ها براي شوهران شان پري طلعت پور نمي شوند كه آن ها را بكشند، بلكه پري طلعت پور مي شوند كه آن ها را دوست بدارند!
حيف است كه در مورد "هميشه پاي يك زن در ميان است" صحبت كنيم و از تيتراژ متفاوت آن، چه در ابتدا و چه در انتها، حرفي نزنيم. كار نوآورانه گلاره كيازند و آرش صادقي به ويژه در پايان فيلم شكل و شمايل اثر را سر و سامان داده و در عين حال يكي از خلاقانه ترين عنوان بندي هاي سينماي ايران را رقم زده است. ضمن آن كه بد نيست از موسيقي آريا عظيمي نژاد هم يادي كنيم كه به جرات يكي از موسيقي هاي خوب چند سال اخير سينماي ايران را براي اين فيلم ساخته، به طوري كه نه خود را به فيلم تحميل مي كند و نه قالبي خام دستانه و رفع تكليف گونه دارد.
"هميشه پاي يك زن در ميان است" در بين آثار كمال تبريزي از آن دسته فيلم هايي است كه خيلي زود فراموش مي شود و طنز آن نمي تواند تماشاگر را براي مدت ها با خود همراه كند. به نظر مي رسد هدف سازندگان اين فيلم ساخت اثري با سر و شكلي امروزي و متفاوت از ديگر كمدي هاي ايراني و البته به نيت فتح گيشه ها بوده كه خدا را شكر تا به اين جا فيلم در قسم دوم بسيار موفق بوده و به جا به جايي ركورد فروش اميد دارد! به هر حال همين هدف هم در سينماي بحران زده كشورمان غنيمتي دست نيافتني است كه كمال تبريزي و گروهش موفق شده اند از پس آن برآيند.


منبع خبر : سینمای ما
شنبه,26 مرداد 1387 - 3:36:38

اين مطلب را براي يک دوست بفرستيد صفحه مناسب براي چاپگر
آرشيو

نظرات

احسان
شنبه 26 مرداد 1387 - 4:29
0
موافقم مخالفم
 

يكم سخت گيرانه بود.ولي با خيلياش موافقم!

همون طوذيكه فرموديد،تيتراژ ها خيلي زيبا بودن.!.

....................... يك بار سر بزنيد::::::::::::::::::::

آنونس؛عكس؛مشخصات فيلمهاي امروز سينماي ايران ( به روز )

{ جديد ها و ناياب ها } د ر

http://edv.blogfa.com


شنبه 26 مرداد 1387 - 11:34
-1
موافقم مخالفم
 

kamelan movafegham jozve filmhaeie ke zudtar az tofighe ejbari va atashbas ham faramush mishe

kash aghaie tabrizi angizashun ro baraie sakhte in film began faghat tablighati ke ru modiri manovr mide?naghshe motafavete kianian?chi

فرزاد
شنبه 26 مرداد 1387 - 17:14
0
موافقم مخالفم
 

اگر چه قطعا در تاریخ سینمای ایران فیلم های بسیار ضعیف از نظر بازیگری، کارگردانی، فیلم نامه و... وجود دارند، اما فیلم همیشه پای یک زن در میان است، از یک نظر رتبه اول را دارد. این فیلم مانند این است که قطعات شکسته ی چند شی متفاوت را بخواهید با چسب به هم متصل کنید و شی جدیدی خلق کنید در حالی که چنین چیزی امکان ندارد. به نظرم به این فیلم باید سیمرغ موضوعات پراکنده ی بی ارتباط با هم که با هیچ چسبی به هم نمی چسبد، اعطا شود.

برای آقای تبریزی با سابقه ی ساخت فیلم هایی چون لیلی..، مارمولک و... واقعا متاسفم که ضعف اثرشان را به عدم درک و فهم سایرین منتسب می نمایند.

گلی
شنبه 26 مرداد 1387 - 20:23
-2
موافقم مخالفم
 

جدیدترین عکسهای گلشیفته فراهانی

http://www.golshiftehgroup.com

محمد
شنبه 26 مرداد 1387 - 20:39
0
موافقم مخالفم
 

درک بالای شما از فیلم ها و تحلیل های روانی که ارائه میدید ستایش آمیزه.

بهشتی
شنبه 26 مرداد 1387 - 21:44
1
موافقم مخالفم
 

www.bahramradanlove.blogfa.com

عکسهای من با هنرمندان سینما و

عکسهای تاپ از بهرام رادان

صالح بهشتی
يکشنبه 27 مرداد 1387 - 1:19
0
موافقم مخالفم
 

یک وبلاگ توپ .......

bahramradanlove.blogfa.com

عکسهای 20 از بهرام رادان

عکسهای من با هنرمندان سینما

حتما ببینید......

sepideh
يکشنبه 27 مرداد 1387 - 2:18
-1
موافقم مخالفم
 

man ke filmo doos dashtam

omidvaram porforoosh she

Tandis.PRO
يکشنبه 27 مرداد 1387 - 2:31
-4
موافقم مخالفم
 

همين چند ساعت پيش ديدمش ( اونم به خاطر کل کل و کم نياوردن و... گرنه اصلا ارزششو نداشت) فقط تيتراژ فيلم کمي جالب بود و گرنه فرق چنداني با فيلم هاي طنز و تجاري ديگه ( با زن ها فرشته اند و ...) نداشت.

اصلا حيف مديري و کيانيان که توي اين فيلم بازي کردند.

اصلا حيف کمال تبريزي که هم چين فيملنامه اي رو انتخاب کرده !؟!؟!؟

ولي فکر کنم گيشه رو حسابي بترکونه!!

(حداقل خوشحالم که اين همه جمعيت رو بعد از مدتها در سينما - آفريقاي مشهد - مي ديدم اونم براي يک فيلم معمولي و يک روز عادي ).

مهدي
دوشنبه 28 مرداد 1387 - 3:3
0
موافقم مخالفم
 

اين يادداشتي است كه مي شود نامش را نقد گذاشت. ما كه با سايت سينماي ما پدر كشتگي نداريم. اگر به آن يادداشتهاي گذشته آقاي جلالي و... اعتراض كرديم حتما دليلي داشته.

آقاي نوري پرتو يك جوان بسيار با ذوق، با فهم و درك بالاست. به واقع نقد مي نويسد. حرمت ها را نمي شكند. براي شعور خوانندگان نقد احترام قائل است و سر هم بندي نمي كند! ببينيد چقدر براي تك تك ادعاهايش تحليل كرده. ببينيد در كنار گفتن از ضعف هاي فيلم، از برخي نقاط مثبتش هم گفته. در واقع آقاي نوري پرتو دارد رسالت نقد نويسي را با تمام وجود ادامه مي دهد. بسيار بسيار خوشحالم از اينكه لااقلش در اين سايت فردي چون امير رضا نوري پرتو هست كه بتواند آبروي نقدهاي اين سايت را تا حدودي حفظ كند. نقدهاي آقاي پرتو هم قطعا ضعفهايي دارند. ولي خوشحالي ما از اين است كه لااقل توهين آميز نيستند، به مخاطب احترام مي گذارند و بسيار واقع بين هستند و حداقل مي توان اسمش را نقد گذاشت. خودتان اين يادداشت را بگذاريد كنار آن يادداشت هاي آقاي جلالي و انصافي و... كه مزخرفات توهين آميز و بي سر و تهي بيش نبودند. نقد آقاي پرتو بر فيلم انعكاس هم بسيار خوب بود و به گمانم بهتر است نقدهاي اين سايت را اگر قرار است با منبع خود سايت باشند بسپاريد فقط به دست آقاي پرتو.

آرزوي موفقيت براي ايشون دارم. گه گاهي هم به وبلاگ خوبشان سر مي زنم. همچنان موفق باشند انشاالله.

علی
دوشنبه 28 مرداد 1387 - 3:39
1
موافقم مخالفم
 

واقعا با دیدن این فیلم از آقای تبریزی نا امید شدم

اردلان
دوشنبه 28 مرداد 1387 - 13:13
0
موافقم مخالفم
 

چقدر با این یادداشت هم موفقم! مرسی. واقعا این فیلم آشغال کاملا همون طوریه که گفتین.

اضافه کردن نظر جدید
:             
:        
:  
:       





             

استفاده از مطالب و عكس هاي سايت سينماي ما فقط با ذكر منبع مجاز است | عكس هاي سایت سینمای ما داراي كد اختصاصي ديجيتالي است

كليه حقوق و امتيازات اين سايت متعلق به گروه مطبوعاتي سينماي ما و شركت پويشگران اطلاع رساني تهران ما  است.

مجموعه سايت هاي ما : سينماي ما ، موسيقي ما، تئاترما ، دانش ما، خانواده ما ، تهران ما ، مشهد ما

 سينماي ما : صفحه اصلي :: اخبار :: سينماي جهان :: نقد فيلم :: جشنواره فيلم فجر :: گالري عكس :: سينما در سايت هاي ديگر :: موسسه هاي سينمايي :: تبليغات :: ارتباط با ما
Powered by Tehranema Co. | Copyright 2005-2009, cinemaema.com
Page created in 0.815886974335 seconds.