سينمای ما - متن کامل گفتگوی رامبد جوان با برنامه «مثلث شیشه‌ای» / اسپاگتی را دم نمی‌کنند
چهارشنبه 14 بهمن 1388 - 6:42

I نظرسنجی I

بهترین فیلم جشنواره 28 را انتخاب کنید




سينماي جهان
من تسلیم شده‌ام
همه چیز با فیلمنامه آغاز می‌شود و به پایان می‌رسد
جورج كلوني این بار واقعا روانه بيمارستان شد
مریل استریپ امسال هم گزینه اصلی اسکار است
جیم شرایدن برای فیلم تازه‌اش دنیل کریگ را انتخاب کرد
سایت‌اند ساند 50 فیلمساز نامتعارف سینما را معرفی كرد
معرفی کامل فیلم «جی آی جو: ظهور کبرا» - حامد مظفری
سال‌هایِ از دست رفته (یادداشت گِئورگ ویلیامسون بر فیلم «تابستان» ترجمه پیمان جوادی)
گفتگویی با استاد ژاپنی انیمیشن جهان به بهانه نمایش فیلم تازه‌اش
قسمت‌های پنجم و ششم «اسپایدرمن» را نویسنده «زودیاک» می‌نویسد
فرار بزرگ (یادداشت برایان لوری –ورایتی- بر مجموعه تلویزیونی «فرار از زندان: فصل اول» ترجمه پیمان جوادی)
معرفی کامل «آدم‌های بامزه» - حامد مظفری


استشهادي براي خدا


  (34 رأي)

گارگردان :
علیرضا امینی
ماجراهای اینترنتی


  (20 رأي)

گارگردان :
حسین قناعت
تنها دوبار زندگی می‌کنیم


  (132 رأي)

گارگردان :
بهنام بهزادی
صداها


  (91 رأي)

گارگردان :
فرزاد موتمن
محاكمه در خيابان


  (317 رأي)

گارگردان :
مسعود کیمیایی
آقای هفت رنگ


  (67 رأي)

گارگردان :
شهرام شاه حسینی
نیش و زنبور


  (96 رأي)

گارگردان :
حميدرضا صلاحمند
کتاب قانون


  (342 رأي)

گارگردان :
مازیار میری
دو خواهر


  (1334 رأي)

گارگردان :
محمد بانکی



متن کامل گفتگوی رامبد جوان با برنامه «مثلث شیشه‌ای»
اسپاگتی را دم نمی‌کنند
اسپاگتی را دم نمی‌کنند


سینمای ما - در اولين روز زمستان سال 1350 در تهران متولد مي شود، از سال 1370 كار تئاتر را شروع مي كند و از سال 1373 وارد تلويزيون مي شود و از سال 1376 وارد مجموعه سينما، هم نويسندگي كرده ، هم كارگرداني و هم بازيگري و هم مجري گري كرده و مشخص است كه بعد از گفتن همه اينها كسي كه روبروي من نشسته است جوان است، و اتفاقا هم رامبد جوان است. سلام رامبد *سلام عرض مي كنم حالت چطور است؟ منم سلام عرض مي كنم خدمت بينندگان خيلي خوبتان و اميدوارم به قول آقاي رشيدپور پنج شنبه خيلي خوبي داشته باشيد، من هم خيلي خوشحالم كه به پرنامه تان آمدم. -پرنامه (صداي خنده)خيلي خوش آمدي لطف كردي، ممنون رامبد ، گرمت نيست؟ *چطور مگر؟ -چون آدم پر جنب و جوشي هستي، و از پرپر زدن شروع كردي *نه خوبه -برنامه ما را مي بيني؟ *راستش را بگويم خيلي كم ديدم. -چرا آخر ، چرا اين ظلم به من مي كني؟ *واقعا ظلم كردم ، نمي دانستم.من متاسفانه خيلي كم پيش مي آيد بشينم پاي تلويزيون بخاطر اينكه همش گرفتار كار هستم. -نكند الان داري براي ما كلاس مي گذاري، كه من كم مي نشينم پاي تلويزيون، يك جور فيگور هم است. *نه جدا، من براي تلويزيون كار ميكنم، ولي بعضي اوقات مي شود كه خيلي از اوقات شايد كم فرصت مي كنم بنشينم تلويزيون را ببينم. -به خاطر درگيري كاري؟ *آره به خاطر كار، چيزي هم است اين كه ما بخاطر اين كه وقت كم داريم ديگر اوقات تنهايي و استراحت مان ، ميشود به اينكه تو يك برنامه اي را يك جايي دوست داشته باشي پيدا كني و نگاه كني و بيشتر دلت مي خواهد كتاب بخواني، يك فيلمي را ببيني، استراحت كني، خانواده ات را ببيني. -خانواده تو چند نفري است؟ *خانواده من چهار نفري است با من چهار نفر -پدر، مادر و تو و خواهرت؟ *بله منتها خواهرم همسر و فرزند دارد كه آره ديگر. -پس سه نفري مي شويد ؟ *آره اون ازدواج كرده و جدا شده. -يك نظرسنجي امشب داريم كه مستقيما مربوط به تو است. *چه هيجان انگيز سوال نظرسنجي را ببينيم مستقيما راجع به رامبد جوان است برگرديم چه بحثي كنيم. سوال نظرسنجي شما رامبد جوان را در كدام موفقعيت حرفه اي بيشتر مي پسنديد؟ 1-بازيگر 2-كارگردان 3-مجري 4-هيچكدام. شما رامبد جوان را در كدام موقعيت حرفه اي بيشتر دوست داريد، يك بازيگر 2- كارگردان، يادتان است اصلا از سريال گمگشته بود كه مجموعه هاي تلويزيوني ماه رمضان راه افتاد. 3- مجري يك شيطوني هم من كردم و چهار را گذاشتم هيچكدام. *ببخشيد من يك سوال دارم، اگر مورد دوم بيشتر راي بياورد، من به طبع بايد بخاطر خواست مردم بيشتر در آن فعاليت كنم. -اصلا مهم است برايت؟ *آره چرا، اگر هيچكدام باشد من بايد تعطيل كنم بروم دنبال كار ديگري؟ -اگر هيچكدام بود بايد با همديگر برويم يك آژانس مسكن بزنيم. *خوبه، تكليف مان امشب معلوم مي شود. -خودتان به كدام راي ميدهي؟ بازيگر ، كارگردان ، مجري *كارگردان -كارهاي تو خوش ريتم است، من فكر مي كنم چون خيلي تيزر كار كردي، خيلي تبليغات كار كردي، عادت كردي در يك زمان كوتاه يك چيزي را بگويي، كارهايت ريتم خوبي دارد از اين بابت بهت تبريك مي گويم، ولي داستان نشاني ات خيلي كش دار بود. *كش دار يعني چي؟ -تابلو بود، متوجه شدي الان؟ *من متوجه بودم از اول تو داري چه مي گويي، ولي بازش كن، يعني به من بگو منظورت چيست. ايرادش كجا بود؟ -من مي گويم تو يك شعري از سهراب سپهري را گذاشته بودي مبناي داستان ات، خانه دوست كجاست، در فلق بود كه پرسيد سوار يعني از اولش مشتت باز شده بود كه اين خانمي كه دارد دنبال گنج مي گردد آخرش مي رسد به خانه دوست، يعني فكر مي كني اين آشنازدايي از بينننده در همان قسمت هاي اول، دستت رو شده بود ، ببيننده ديگر خيلي حوصله نداشت ببيند چه اتفاقي مي افتد. ولي ريتم داشت كارت ، اين را قبول مي كنم. *ريتم كه كافي نيست. اين چيزي را كه داري ميگويي، ببين كساني كه نشاني را نگاه كردند. -من خودم نگاه كردند. *تا آخر نگاه كردند، يعني به هرحال با قصه رفتند جلو، بازيگرانش را دوست داشتند و قايع اش را دوست داشتند، نگاه مي كردند به قول تو ريتم اش جذبشان مي كردند، منتها اين كه مي گويي در قسمتهاي اوليه لو مي رود كه ماجراي گنج، يك گنج واقعي است مادي نيست. نمي دانم شايد تو آي كيو ات خيلي بالاست. -نه آقا خيلي دست كم گرفتي. * تو خيلي جزو نوابغي است، واقعا من تبريك مي گوييم. -ولي نه، قبول كن وقتي تو شعر به اين معروفي را مي گذاري مبناي داستان ات * آره، حالا اينكه تو حدس بزني به عنوان تماشاچي ، جلوتر از قصه، جلوتر از پرسناژ قصه بيفتي ، يك چيزي است كه بعضي وقتها آيروني مي گويند كه تماشاچي نسبت به موقعيت پرسوناژ واقعه را مي بينيد و متوجه مي شود، پرسوناژ متوجه نيست. -اين دفاع خوبي بود الان، يعني اين يك سبك است. *آره اين تكنيك است، اين اتفاق مي افتد كه تماشاچي همسويي مي كند با پرسوناژ كه بجنب متوجه شو دارد چه اتفاقي مي افتد. -اين دفاع خوبي است. برنده شد اين قسمت شما *بگذاريد من يك كم استراحت كنم.(خنده) -اگر بيننده از آن بازيگر اصلي جلوتر بيفتد و حس دلشوره پيدا كند نسبت به اين بازيگر اين جذاب است، ولي نقطه قوت سريال تو اين نبود، من از همين جا به خانم فقيه نصيري خيلي تبريك مي گوييم، براي اينكه يك كاراكتر خيلي سخت و لب مرزي را خيلي خوب درآورد. يعني اگر آن شخصيت يك ذره اجرايش بد در مي آيد، اصلا كل سريال نابود مي شد. ولي اين كار را نكردند بهشان تبريك مي گوييم. اما تو چينش بقيه بازيگرات خوب نبود. *چرا؟ -بهت مثال مي زنم، عادل فردوسي پور يك مجري خيلي خوبي است يا خير؟ *آره در كار خودش خيلي خوب است. -ولي لزوما عادل فردوسي پور يك مجري خبر خوب هم نيست. نمي تواند بيايد اخبار بخواند، تو انتخاب بازيگرهايت درست نبود، همه شان بازيگرهاي خوبي بودند ولي جاي خودشان نبودند. قبول نداري؟ جز خانم فقيه نصيري كه گفتم خوب بود. *نه ، من فكر نمي كنم، اولا قصه مان، قصه پا رو زميني بود، خيلي فضاي فانتزي نداشت، شخصيت هايش شخصيت هاي قابل لمسي بودند، و فضاي كاريكاتور نداشتند شخصيتها، در عين حال غلو شده در خيلي از جنبه هاي خودشان نبودند، خيلي شبيه آدمهاي معمولي بودند. -طنزت شبيه طنز رضا عطاران بود، رئاليستي، به نظرت مثلا آقاي رشيدي با اين همه كسوت و هنر در بازيهاي مختلف مناسب آن نقش بود؟ *آره چرا كه نه، من خيلي دوست داشتم، تو بعنوان كارگردان يك كاري را مي سازي، سليقه تو است ديگر. -ولي خب سليقه ات را هم بايد مخاطب بپسندد؟ *آره، ولي فكر مي كنم بپسندد. -ببين داوود رشيدي جزو محبوب ترين بازيگران من است، اما من مي گويم انتخاب تو براي رشيدپور درست نبود، آن نقش براي داوود رشيدي عزيز و نازنين نبود. *مال چه كسي بود؟ -خب تو كارگرداني، خودت هم بايد يك نفر ديگر را جايگزين مي كردي. اميرحسين صديق هم همينطور. *او هم نبود؟ -خيلي بهتر مي توانستي از او استفاده كني، چون خيلي تواناييها دارد، يك نقش محدود *اها كم از او استفاده كرديم. -نه كم به لحاظ سكانس و پلان اينها، به لحاظ توانايي ، اصلا تواناييش به نظرم محدود شده بود، نمي توانست كاري كند، هي ميخواست كاري كند ولي نميتوانست. *بعد يك سوال دارم، من يك خصلتي دارم آن هم اين است كه وقتي راجع به من نقد مي شود، گوش ميكنم ، جواب خيلي نمي دهم، الان بايد جواب بدهم؟ -اره ديگر، بايد اين كار را كني *برنامه است ديگه (خنده) خب حالا چي بايد بگويم؟ راجع به آقاي رشيدي صحبت كنم؟ -نه راجع به اينكه ، انتخاب بازيگرهايت به نظر من درست نبود. *من دوست داشتم. -اين هم يك جوابي است ، كه دوست داشتم يعني به رشيدپور چه ربطي دارد. *(خنده) نه واقعا منظورم اين نيست كه به تو ربطي ندارد. فكر ميكنم كه بازيگرهاي ما، اصولا بازيگر يك پست خيلي توانا است، كه بايد بتواند در موقعيت هاي مختلف نقش آفريني كند، بتواند در ژانرهاي مختلف بازي كند، حالا بعضي هستند كه خيلي مشخص به درد يك سري از ژانرها مي خورند، وضعيت صورتشان، و جنس صدايشان، لحنش شان، جنس نگاه هايشان، به هر صورت ميميكي كه دارند،و شايد مدلي كه بازي مي كنند به درد يك سري از كارها بكند. ولي بازيگر كسي است كه بتواند همه موقعيت ها را خلق كند، بازيگرهاي ما همه شان بازيگر هستند، يعني در اين سريال همه بازيگرهاي بسيار خوبي هستند، براي من جذاب بود بخاطر اينكه ما در كارمان موقعيت هاي مختلف داشتيم، لحظات غم انگيز داشتيم، لحظات بامزه داشتيم، لحظات ترس داشتيم و بايد بازيگرهايي مي آمدند كه بتوانند همه موقعيت ها را بازي كنند، همه اش هم باور پذير بود. -تو بعنوان كارگردان پس به همه آنها نمره قبولي مي دهي؟ *اره ، خيلي هم دوستشان دارم. -طبيعي هم است كه دفاع كني، من هم طبيعي است كه متقاعد نشوم و بگويم نه. *اون ديگر سليقه خودت است. -به تو هم هيچ ربطي ندارد (خنده) ببين آخر تو يك جايي گفتي، بگذار عين جمله ات را بگويم ،گفتي من با كمي اغراق بتوانم ده بازيگر قابل قبول را نام ببرم. اين را كلي گفتي در مورد سينماي ايران، كه با اغراق مي تواني فقط ده بازيگر نام ببري، يا كجا گفتي اصلا؟ *كجايش كه يادم نيست، ولي نظرم يادم است كه چي گفتم، ببين يك چيزي وجود دارد آن اين است كه مجموعه اي از عناصر يك فيلم، چقدر جدي ما هستيم الان، عيب ندارد؟ خوب است؟ -اره، يك ذره هم جدي باشيم. *مجموعه اي از عناصر فيلم، مثلا فكر كن سناريو ، سناريوي كه براي يك بازيگر نوشته مي شود، و شخصيت پردازي كه برايش مي شود، وموقعيتي كه برايش نوشته ميشود، بازيگرهاي رو به رشدي است. و نوع روايت و نگاه كارگردان به قصه و بازيگر، اين اتفاق مي افتد كه بازيگر يا بازي اش مي تواند درخشان شود. -يك سكوت ببخشيد، مي گويند موبايل ات روشن است نويز مي اندازد روي آنتن.موبايل تو روشن است؟ *خدا مرگم بدهد، بذار ببينيم نمي دانم. -تو به چه حقي موبايل ات را روشن گذاشتي روي آنتن؟ زنگ هم مي زند؟ *زنگ زد، خيلي عذر مي خواهم يك آگهي پخش كنيد من اين را خاموش مي كنم (خنده) يك اتفاقي هم براي افتاد، من امروز گوشي ام را دريك آژانسي جا گذاشتم و تا ساعتها گوشي نداشتم و بعد بالاخره گوشي ام به دستم رسيد، دلم نيامد خاموشش كنم چون از من دور بود. -چه كسي بهت زنگ زد؟ *نديدم ديگر، فرصت نداديد. -داشتي مي گفتي با كمي اغراق ده بازيگر در سينما داريم. *سينما يك پديده اي است جهاني، يك پديده اي است كه مال ما هم نيست، ما يك خصلتي كه داريم اين است كه همه چيز را برميداريم ايراني مي كنيم، بعد هم اصرار داريم كه حتما مدل خودمان شود، مثل اينكه من نمي فهمم ما يك واژه هاي جا افتاده كه همه جاي دنيا دارند همان را استفاده مي كنند، چرا حتما بايد فارسي اش را پيدا كنيم، بعد فارسي اش تبديل به يك جمله انقدري شود و بعد هم لذت بخش نباشد . -مثال؟ *اين چيزهاي كه وجود دارند، خيلي زيادند. -مثلا نگوييم رايانه بگوييم كامپيوتر؟ *آره، منظورم يك همچين چيزهايي است. -ولي من با تو مخالفم. *چون در همه جاي دنيا كامپيوتر را كامپيوتر مي گويند، حالا من نمي دانم اين را، موضوع من اين نيست، ولي مثلا تو فكر كن، يكبار هم شايد گفتم، كه همه جاي دنيا اسپاگتي يك غذاي استاندارد است، تكليف اش روشن است كه چطوري بايد طبخ شد حالا با سس هاي مختلف. اين را بايد در يك آبجوش بياري، آن را بريزي وقتي بين هشت تا دوازده دقيقه قل خورد،بر داري آبكش كني سس هم بريزي رويش. -چه علاقه اي تو به اسپاگتي داري و فيلم ات هم همين است. *آره، اين مي شود اسپاگتي، ما برميداريم، دم ميكنيم برايش ته ديگ سيب زميني را مي گذاريم بعد يك پروسه اي برايش ايجاد مي كنيم كه ديگر آن نيست. -منظورت را من الان كاملا مي فهمم، تو ميگويي پديده هايي كه جهاني هستند ما نبايد محلي شان كنيم. من مي گويم اين تئوري تو كاملا غلط است ، اگر تو يك پديده تكنولوژيك و يك پديده فرهنگي را نيايي بومي كني، يك شكاف عميقي بين تو و واقعيت آن پديده رخ مي دهد و باعث مي شود تو در آن شكاف نابود شوي. *چرا، ماجراي اين اسپاگتي كه مثال مي زنم، چرا ما نبايد استانداردش را در مملكت خودمان بدانيم، مردم وقتي مي روند اسپاگتي را مي خرند، چرا بايد دمش كنند.اين چه فرقي دارد با آن چيزي كه مي گويي ارتباط اش چي است. -ببين اول قياس تو مع الفارق است ، ربطي ندارد كه ما بياييم يك پديده فرهنگي را با پختن اسپاگتي مقايسه كنيم. *خيلي خب پس برويم سر سينما، ما بعنوان تماشاچي و مصرف كننده هاي فيلم ، من خودم كه در اين حال كارم سينما است، دارم فيلم مي بينم، خيلي هم مي بينم، بعد نگاه مي كنم مي بينم سناريو نويسي شان خيلي روي يك سري از اصول درام دارد جلو مي رود، قصه هاي بسيار سرجايي را ميتوانند بنويسند، موقعيت ها را درست بنويسند و جلو بروند، شخصيت پردازي ها همه چي درست است و موقعيت هايي كه آن پرسوناژ در آن موقعيت قرار مي گيرد مي تواند تماشاچي را غافلگير كند ولي قانع در عين حال، يعني تو جا مي خوري از ديدن اين موقعيت و اين واكنش در آن موقعيت،ولي در عين حال حق هم مي دهي، قصه نويسي ما خيلي در سينمايمان و در تلويزيون مان متاسفانه خيلي كوچولو دارد برگزار ميشود، حالا اين را مي خواهم ربط بدهم به بازيگران و كارگردان هاي ما،متاسفانه خيلي ساده از همه چيز مي گذرند، خيلي ساده برگزار مي كنند، خيلي وقتها همان چيزي كه قبلا اتفاق افتاده دوباره از تو مي خواهند، در نتيجه تو تبديل مي شوي به بازيگري كه داري يا خودت را تكرار مي كني، يا موقعيت هايت يك موقعيت هاي تعريف شده است ، يا موقعيت هايت موقعيت هايي نيست كه تو را وادار به يك تلاشي كند ، يك اتفاق خوبي در بازيگري ات بيفتد. حالا اين اتفاق در سينماي ما، يك سري از بازيگرهاي ما هستند خودشان را نجات مي دهند. -هي تكرار نمي كنند خودشان را؟ *نه ديگر كاري به اينكه سناريو يا فيلمنامه چه جوري پرداختش كرده يا كارگردان تا چه اندازه از آنها توقع دارد يا سناريو تا كجا از آنها توقع دارد، بسنده نمي كنند. خودشان را از آن مجموعه اگر كوچيك باشند جدا مي كنند مي آيند فضا را بزرگ تر مي كنند، نه از مجموعه جدا شوند، از آن فضاي كوچك جدا مي شوند كل مجموعه را هم يك ذره بزرگ تر مي كنند نجات دهنده مي شوند. اينها تعدادشان زياد نيست. اكثر بازيگرهاي ما قبول مي كنند همان چيزي را كه مي دهند همان را بازي مي كنند مي بينيم. بازيگرهاي از مملكت خودمان را مي بينيم فيلم خوب بازي كرده، فيلم بسيار بد هم خيلي بد بازي كرده، اين يعني اگر يك جايي شرايط خوب باشد مي تواند خوب بازي كند ولي اگر شرايط بد باشد نمي تواند خوب بازي كند. ولي بازيگرهايي داريم كه حتي در شرايطي هم كه شرايط خوبي نبوده خودشان را نجات دادند. چرا سكوت مي كني، فضا چرا انقدر جنايي است. -نه من مي گويم وله نظرسنجي را ببينيم تا دعوايمان نشده، من هنوز با تو مخالف هستم، اصلا نود درصد حرفهايت را اصلا نفهميدم، آن ده درصدي كه فهميدم تو مي يايي محدوديت قصه مي گويي، مي گويي قصه ها محدود است، كارگردان ها دارند كوچك نگاه مي كنند، يك سري از بازيگرها خودشان را جدا ميكنند و مي برند بالا، ربط اينها را به هم اصلا نفهميدم. *خب چرا دارم مي گويم مجموعه چيزهايي كه به هم ربط دارند در سينما كه بازيگر به عنوان شاخص اش جلوي دوربين ، ويترين يك فيلم، مي آيد يك كاري مي كند و تو مي تواني نظر بدهي راجع بهش. -ايهاالناس اين ضعف فيلمنامه من را كشت، هر كي مي آيد اينجا مي نشيند ، مي گويد ضعف فيلمنامه، بهروز افخمي عزيز يك بار در برنامه من مي گفت آقا قصه هاي دنيا تمام شده، هرچي قصه بود گفته شد. *آره، ولي نوع پرداخت وجود دارد. -همين، من هم همين را مي گويم. *خب خيلي از اين اتفاقات در ايران نمي افتد، قصه هاي ما خيلي محدود و كوچك ماندند. -تو چرا خودت اين كار را نكردي؟ *من فيلمنامه نويس حرفه اي نيستم. -حداقل كارگردان مي تواند با يك نگاه ويژه تر، مخصوصا رامبد كه آدم ويژه اي است ، الان بعد از ديدن نظرسنجي خواهم گفت كه چرا تو ويژه اي، مي تواند با كارگرداني ويژه اش يك قصه ده بار گفته را يك جور ديگر بگويد. اما تو نشاني را همانطوري كه انتظار داشتيم براي ما گفتي. -وله ات را نشان بده حرف مي زنيم. پخش وله نظرسنجي -ببيند اصلا بيخيال مي شويم، در اين بحث من و تو به نتيجه نمي رسيم، براي اينكه من معتقدم كه اگر كارگردان ، كارگردان خوبي باشد از يك قصه تكراري هم مي تواند يك چيز خوبي در بياورد، در حالي كه هر كسي مي آيد اينجا مي نشيند مي گويد چون فيلمنامه خوب نداريم كار ما هم اينجوري در مي آيد. *خب اين به من چه ربطي دارد. -خب داريم راجع به نشاني حرف مي زنيم. من مي گويم نشاني همان چيزي بود كه بود. *مگر چه اتفاقي بدي در آن افتاده بود. -اتفاق بدي نيفتاده بود، مگر همان چيزي كه بود اتفاق بدي بود؟ همان چيزي كه بود. آن خلاقيتي كه رامبد جوان مي خواست نبود.كجايش بود مثلا؟ *خيلي جاهايش -مثلا در اينكه از اينجا برويم دبي، چه ربطي داشت سكانس هاي دبي، دبي نمي توانست كيش باشد. *بايد از خارج از ايران اتفاق مي افتاد. -چرا؟ *يعني چي چرا؟ -دليل منطقي ات براي اينكه آن قسمت اش خارج از ايران صورت مي گرفت. *پرسوناژ ما خارج از ايران زندگي مي كرد. -مي توانست كيش زندگي كند. *نه ديگر، اگر كيش زندگي مي كرد كه فضاي ايران را مي شناخت، خصلت هاي ايراني را مي شناخت، جنس آدم هاي ايراني را مي شناخت، اين آدمي بود كه خارج از ايران زندگي مي كرد، و آدمهاي ايراني را خيلي نمي شناخت، براي چي پرسوناژ ما پاشد آمد ايران؟ براي چي قصه نويس ما پرسوناژ را از جايي كه يك جوري ديگر دارد زندگي مي كند مي آورد به آن جايي كه به خودش ربط دارد، مي آورد و مواجه اش مي كند به چيزهايي كه به فرهنگ اش ربط دارند، و آن آدم يواش يواش متوجه مي شوند كه مثلا ايراني ها مهربون هستند ، ايراني ها اينجوري هستند و... حالا يواش آن شعر شكل مي گيرد كه خانه دوست كجاست مثلا اينجاست. -آره اين دليل ات منطقي بود، البته باز الزامي نمي ديدم. *اينكه چرا دبي در كشورهاي خارجي، اينكه بايد خارج باشد بايد باشد، چرا در دبي در كشورهاي خارجي شرايط توليد و .. آنجا آسانتر بود. -بحث را عوض مي كنيم از بحث نشاني مي آييم بيرون، رامبد چطور شد تو مجري گري را اضافه كردي به كارنامه كاري ات، اتفاقا هم تجربه خوبي بود، خانه اي با طرح نو كه پخش شد، هم تو اشكان با همديگر يك تركيب موفق شديد، شنيده بودم كه قرار بود آقاي پسياني هم در جمع شما باشد كه نشد ، نمي دانم به چه دلايلي، تركيب موفقي داشتيد، چطور شد آمديد سمت اجرا؟ *نمي دانم، چرا به من مي گفتند هر چند وقت يكبار، مثلا ما يك برنامه اي داريم تو بيا اجرا كن، از خيلي سال پيش، شايد بلافاصله بعد از خانه سبز، به من پيشنهاداجرا براي مسابقه داده مي شدولي من هميشه مي گفتم اين تخصص من نيست، من بازيگر هستم، آن كار من نيست، من نمي دانم چه كار بايد كنم آنجا، من بازيگري بايد كنم و اگر هم مي توانم اين تعريف اش فرق مي كند، بعد اينجوري شد كه هي گذشت، گذشت بيشتر بهش فكر كردم و واقعيت اش اين بود كه يك ذره هم فضا بهتر شد، آن موقع ها اگر تو بعنوان يك بازيگري كه مي شناسندت ، بازيگري كه براي كارهايت صدايت مي كنند، مي رفتي كار اجرا مي كردند، يك ذره قبيح بود، دوست نداشتي بود از نظر هم حرفه اي ها، به عنوان يك پوئن منفي برايت حساب مي كردند، يك ذره گذشت، اين يك ذره متعادل شد، جا افتاد و براي من هم قابل فهم شد اين اتفاق ، انجامش دادم. -من فكر مي كنم البته تو جزو معدود بازيگراني هستي كه آمدي در كار اجرا، و موفق هم شدي، خيلي كم بازيگر جلوي دوربين به عنوان مجري توانسته موفق عمل كند و بالعكس. *چرا اين باعث مي شود اينجوري شود. -مديوم اين دوربيني كه من الان دارم صحبت مي كنم با مديوم دوربيني كه از من بازي بخواهد خيلي متفاوت است. تو كه ديگر استاد اين كار هستي، كارگرداني هم مي كني، به نظر من اين دو تا حس خيلي با هم متفاوت هستند، در بين مجري هايي كه بازيگر خوبي شدند شهاب حسيني است و بين بازيگراني كه مجري خوب شدند رامبد جوان، جز اين دو مورد استثنا نمي توانيم اين قاعده را بپذيريم كه لزوما يك مجري خوب بازيگر خوبي است يا بازيگر خوب مجري خوبي است. *باشه، پذيرفتم، ببين من چقدر راحت مي پذيرم تو بي خودي انقدر دعوا راه مي اندازي. -براي اينكه من منطقي حرف مي زنم تو قانع مي شوي. *(خنده) -خنديديم دور هم *خيلي خوش گذشت باز هم من را دعوت كنيد بيايم پيش تان كه منطقي حرف بزنيم (خنده) -خيلي خوب است، تا الان شديم هفتاد هزار نفر، نتيجه هايش هم نتيجه جالبي است، چه جمله اي گفت، به نظر من بايد من را عوض كنند. *نه با هيچكس عوض ات نمي كنند. -رامبد تو كه انقدر علاقه به نقش هاي طنز داري ، تقريبا اكثر كاراكترهايي كه از تو ديديم طنز بوده در سينما، البته جالب بود در سريال نشاني، خيلي فيگور جدي كارگردان براي خودش در نظر گرفته بود كه يك اثر انگشتي از خودش داشته باشد. *ما مي توانيم. (خنده) -نه خوب بود جدي آن نقش كوتاهي كه براي خودت در نظر گرفته بودي خيلي دلنشين و قشنگ بود ، ولي خيلي از كاراكترهايت ، كاراكترهاي طنز هستند مخصوصا در مقام بازيگري، اصلا چقدر معتقد هستي حالا كه قصه هاي ما تكراري شده، فيلمنامه هاي خوب براي ساختن درام هاي خيلي خوب نداريم، با كار طنزي كه الان در سينما يا در تلويزيون مي شود چقدر مخالف يا موافقيد؟ الان تلويزيون خب طنزهايي مي سازد طنزهاي نود شبي، چقدر با اين تيپ كارهايي كه الان در تلويزيون انجام مي شود به لحاظ كيفي موافق هستي؟مي گويي طنزهاي بدي هستند، خوبي هستند، نقد داري. *اخر همين است، اينجور كاركردن ها يك سري قاعده و اصول دارد، اينكه ما بايد يك تيم نگارش داشته باشيم، ببينيد ما تحقيقاتمان هميشه كم است، اينكه بداني واكنش ها چگونه است و نسبت به چه شوخي هايي مردم دارند توجه نشان مي دهند، مثلا من يك كاري را در كارهاي فرنگي پشت صحنه اش را نگاه مي كردم، يك همچين فرم شبانه اي، يعني نمايش هاي كمدي روتين، در تلويزيون خارج از ايران، پشت صحنه داشت و آن اينجوري بود كه قبل از اينكه كار برود روي آنتن يا بخواهند پخش كنند موقع ضبط ، يك جمعيتي را آورده بودند در استوديو نشانده بودند، بعد نمايش را عينا سكانس روي آن فصل را كامل اجرا مي كردند، كه ببينند آنها مي خندند يا خير، مي ديدند كه آنها نخنديدند ولي شوخي بود ، همانجا نويسنده هم نشسته اند بر مي دارند تصحيح مي كنند و يا يك شوخي را مي بينند گرفت، مي فهمند دريافت شد، هم درست اجرا شده و هم شوخي درست بوده، مي دانيد چه اتفاقي مي افتد اينجوري مي شود كه كيفيت يواش يواش قابل كنترل مي شود برايشان، ما نداريم ، نمي خواهم بگوييم كه هر شب بايد يك جمعيتي بيارند اينجا تست بزنند ببينندمردم چه جوري مي خندند. -ولي با خود مهران كه اينجا صحبت مي كرديم، مهران مديري، مي گفت كه تيم من هميشه رصد مي كنند، يعني يك كار طنز كه پخش مي شود رصدمي كنند، ببينند به چه چيزهايي از اين كار خنده بيشتري داشتند. *مهران به نظر من نابغه كمدي تلويزيون ماست. و هيچ تعاريفي هم نداريم هزار دفعه هر بار كه ديدم به خودش هم گفتم، چيزي كه وجود دارد اين است كه مهران ديگر مسلط شده به شيوه كارش. -هيچ وقت نخواستي وارد مجموعه روند اينطوري شوي؟ كارهاي طنز روتين بسازي براي تلويزيون؟ *نميدانم به نظر من خيلي سخت است. -اره سخت است، ولي قبول داري مردم ما به نشاط و خنده خيلي احتياج دارند؟ ما از همه پتانسيل هايمان بايد استفاده كنيم به مردم نشاط بدهيم، روحيه بدهيم، خود مهران هم مي داند من چقدر دوستش دارم، ولي چرا فقط بايد مهران باشد، رضا عطاران باشد ، سروش صحت باشد يا يكي دو نفر ديگر، بايد بچه هايي كه مي توانند اين كارها را انجام دهند مثل رامبد جوان، من الان تشويق اش مي كنم كه واقعا بيايد كار طنز انجام دهد، آن تحقيقات را براي خودش انقدر بزرگ نمايي نكند كه كي حوصله دارد تحقيقات كند و اين كارها را انجام بدهيم، اين تجربه ها را حالا كه تو دو سه تا كار خوب كارگرداني كردي جواب هم گرفتي، من به تو پيشنهاد مي كنم يك كار طنز خوب بساز. *آخر خيلي بايد راندمانت بايد بالا باشد در اين كارها -اره خوب، تو توقع ات از خودت كم است؟ مي تواني اين كار را كني. *بعد درصد خطاي آدم بالا نمي رود؟ -تنبلي ، من شنيدم كه تو اصلا تنبلي.تحقيقات ميداني مثلث شيشه اي ثابت كرده بود كه رامبد جوان خيلي آدم تنبلي است. *(خنده) تنبل يعني چي؟ -تنبل يعني حوصله ندارد، مي گويد ولش كن حالا چه كاري است. *من اين همه كار مي كنم، من خيلي كار مي كنم ، من اصلا آدم بيكاري نيستم. -الان چه كار مي كني؟ *تيزر مي سازم. -پولش چون زياد است. *آره، بهرحال بخش درآمدي زندگي من است، من نمي توانم براي اينكه زندگي ام را بگذرانم هي بروم بازي كنم، هي بروم بسازم.قبول داري؟ -آره، من انتقاد نكردم. *از خودم بدم مي آيد آن وقت، آره پولش خوب است. -كاش آن مشكلات بازرگاني وجود نداشت، من ميتوانستم بگوييم رامبد جوان چه تيزرهاي بامزه اي براي آگهي هاي تلويزيوني ساخته، انصافا خلاقيت ات در اين زمينه خيلي خوب است. *قربان تو، در نتيجه، اصلا بيكار نيستم، تنبلي ميداني كجاست؟ از خواب بيدارشدنم است؟ -كي بيدار مي شوي از خواب؟ *بستگي دارد كي خوابيده باشم. (خنده) -من گمان مي كنم كه رامبد جوان تنبل است، اين را از مدل از خواب بيدار شدنش مي شود تشخيص داد تا اينكه خيلي كم كاري مي كند. كارگردان خيلي خوبي است ، خيلي بيشتر از اينها مي تواند براي تلويزيون مجموعه هاي خوب بسازد. *راست مي گويي؟ -اره، گمگشته تو يك جرياني شروع كرد، گمگشته ات خيلي سريال خوب بود، از تيتراژ اش كه مد شد كه همه كارگردانها بيايند تيتراژ بگذارند ته سريال شان، الان البته اصلا نمي دانم خيلي وقتها لايتچسبك شده ، يعني اصلا نمي داني اين تيتراژي كه آخرش خواننده مي خواند اصلا چه ربطي دارد به سريال، ولي آن موقع خيلي خوب بود هم تيتراژي كه مجيد اخشابي خوانده بود، هم سريال ات، خيلي سريال خوبي بود. جدي نگرفتي خودت را. *چرا، نه جواب دارم بابت اينها.ديگر چه بگوييم چه خبر ؟ چه كار مي كني؟ كجايي -يك سورپرايز دارم برايت. *نگو كه نمي دانم چيست. -ببين همين حركتي كه كردي، در مدل بازي هاي تو خيلي زياد است، من فكر مي كنم اين حركت ها حركت هاي، اگزجر هستند ،خيلي تئاتري هستند. *تئاتري نه، اگزجر هستند يك كمدي غلو شده . -خوب است به نظرت؟ *آره خوب اين هم يك فرم است. رضا من نمي فهمم تو يك چيزي مطرح مي كني من نمي دانم جوابش چه جوري بايد بدهم. -جوابش را منطقي بايد بدهي من قانع شوم. *منطقي كدام است، اين چي مي گويد (خنده) -پسر تو بازي كه در خانه سبز كردي، انجا آن مدل بازي اگزجر خيلي جواب مي داد، خيلي خوب بود. *خب يك فرم است از بازي .حالا بايد چكار كنم؟ بعد جاهاي ديگر جواب نمي داده؟ -اره مثلا در موميايي 3 جواب نمي داد. *چرا جواب نمي داد؟ -خب نظر من است. *چقدر راحت يك چيزي مي گويي من بايد انقدر حرف بزنم (خنده) -دفاع منطقي رامبد جوان بود از خودش. *جواب نمي داد كه نمي داد. -سورپرايز را با هم مي بينيم. *اين سورپرايز چه جوري است؟ چه شكلي است بجنب اعصاب ندارم. -يك خبرنگاري زنگ زده به موبايل ات ، باهات خواسته يك گفتگوي مطبوعاتي بگيرد، طرز برخورد تو با اين خبرنگار را مي خواهيم پخش كنيم. *واقعا اميدوارم چيز خوبي باشد. پخش سورپرايز برنامه گفتگوي تلفني خبرنگار با كسي كه شماره اش باشماره تلفن همراه رامبد جوان اشتباه شده -بيچاره شده بود، حالا ما بعد اينكه ضبط قطع كرديم، گفت كه بيچاره شدم هي زنگ مي زدند سريال نشاني اينجوري است، آقا جواب بدهد اين خبرگزاري ، آن خبرگزاري *من معذرت مي خواهم ازشما كه اينجوري به زحمت افتاديد به خاطر نزديك بودن شماره تلفن ما. -بهش زنگ ميزني بعد از برنامه؟ *بله حتما -اسمش آرش بود، بعد برنامه من شماره موبايل ات را به تو مي دهم ، كه بهش زنگ بزني يا تو خط ات را بفروشي به آن ، يا خط آن بنده خدا را بخري يك جوري اين قضيه ختم به خير شود. *بله -رامبد يك قسمتي بود در مجموعه خانه سبز، كه حبيب رضايي هم بازي كرده بود، ميخواستيد برويد بام تهران، چقدر آن قسمت قشنگ بود. *خيلي -خودت هم با آن قضيه ارتباط حسي برقرار كرده بودي؟ *اره، خانه سبز خيلي اتفاق خوبي براي همه ما بود. -ولي براي سرزمين سبز اين اتفاق نيفتاد. مخصوصا در خانه سبز هم بازي حبيب رضايي عالي بود، هم اينكه شما مفهوم را آمده بوديد در بستر فيلمنامه مطرح كرده بوديد ، يك جانبازي كه مي خواست بام تهران را پيدا كند خيلي برام قشنگ بود. *آره موافقم ، من با كابل ميكروفن ام درگير هستم، چون مدام به من تذكر دادند. -تو با كابل ميكروفن مشكلي داري، با انتقادات من مشكل داري. *اصلا آدم مشكل داري هستم. خوب است كافي است؟ (خنده) رضا چه خبر، خودت حالت چطور است؟ -خوبم.ميدانستي ما فاميل هستيم با همديگر. *آره امروز فهميدم. -قبل برنامه فهميديم تازه، شما ميدانستيد كه رامبد جوان اهل تبريز است، اصلا رامبد جوان تبريزي است، اين دومين سورپرايز برنامه امشب است. من به جاي سورپرايز هنوز نمي توانم از شگفتانه استفاده كنم چون شبيه انگشتانه مي ماند كه خياط ها استفاده مي كنند. چند كلمه آذري هرچند دست و پا شكسته. *نخواه تو رو خدا، از من پرسيدي بلدي گفتم سرخ پوستي ميشود از يك جا به بعد، زيرنويس بايد بيايد. -دو سه كلمه بگو، موسيقي آذري هم دارند پخش مي كنند. حرف زدن به لهجه تركي -چند سالت بود كه از تبريز آمدي تهران؟ *من تهران به دنيا آمدم. -پدر ومادر جفت شان آذري هستند؟ *بله هر دو فاميل هستند با همديگر، البته مادر من هم تهران به دنيا آمدند، پدر من شيراز بدنيا آمدند، تبريز بودند بعد به تهران آمدند، ولي كاملا ما خانواده آذري هستيم، خانواده با هم تركي حرف مي زنند، دليل اينكه با من تركي حرف نزدند و من تركي ام خوب نيست، اين است كه من از بدو تولد تا هفت سالگي يك پرستاري داشتم به خاطر اينكه پدر و مادرم كار مي كردند و شاغل بودند، يك پرستاري داشتم به اسم ننه مريم، ننه مريم لر بود، خدا رحمتش كند، من خيلي دوستش دارم، واقعا اميدوارم روحش شاد باشد، بسيار خانم مسني بود، لباس هاي بلند رنگي شاد محلي مي پوشيد و رضا تو نمي داني كه ما مدام در حال شادي بوديم همش، مي خورديم ، شادي مي كرديم ، حال مي كرديم، بازي مي كرديم و خيلي در روحيه من آن آدم تاثير گذاشته. -خب من هم الان دارم همين را مي گويم ، مي گويم كه ما آن شادي سنتي مان را ، نشاطي كه همان حوض نقلي، پشه مي گرفت! حرفهاي من را گوش كن حرفهاي منطقي به من بده. *واي خدا كشت من را با اين جواب منطقي، اين سوالهايي كه مي كني منطقي است. مي گويد در موميايي 3 خوب نبودي، منطق اش كو؟ -يك خبري بگويم تيم ملي بسكتبال ايران، جوانهاي ايران همين چند ثانيه پيش تيم بسكتبال كرواسي را شكست داد. تبريك مي گوييم ، اين يك خبري است كه همين الان به دستم رسيد، اميدوارم كه هميشه موفق باشند جوانهاي ايران، بازيها هم در ايتاليا برگزار مي شود كه تبريك مي گوييم به همه كساني كه علاقمند به بازيهاي ورزشي هستند. يك دست محكم و خوشگل مي زنيم. (صداي دست) ميگويم واقعا جوانهاي ايراني، وقتي انرژي مي دهيم، حمايت روحي شان مي كنيم، خيلي كار بزرگي براي كشور ما مي كنند. الان تو فكر كن در ايتاليا پرچم كشور ما بالا رفته، سرود كشور ما را خواندند. چقدر آدم كيف مي كنند. *خيلي منتها به شرطي كه جوانها را جدي بگيريم مثلا برايشان منطقي حرف بزنيم. -آمده كه به برنامه من چهار جوابي بدهد، آره، خير، نمي دانم، منطقي نبود نه، به تو چه ربطي دارد. *اين من هستم الان (خنده) -بهترين خاصيت ما ايراني ها چيست؟ *بهترين ، نمي دانم چي ميتواند باشد. گفتم باحاليم. -واقعا ما ايراني ها باحاليم، حتي بعضي از كارهايي كه مي كنيم باحال است. ديشب يك نفر با يك فروند اتومبيل 206 جلوي پل پارك وي تهران ساعت 12:05 شب آمد كوبيد به ماشين من رفت. من همينطور متحير ماندم، گفتم چقدر باحالي، داغون شد ماشين اش ، ولي نميدانم چرا نايستد و رفت. *اين هم يك جورش است. -بدترين خاصيت ما ايراني ها چيست؟ *زيادي به كار همديگر كار داريم. غيبت هم زياد مي كنيم. بعضي وقتها خيلي آزار دهنده است، اصلا اينكه دلمان بخواهد بدانيم اين چه كار مي كند، آن چي گفت و اصلا غافل هستيم از خودمان، بي خودي همش درگير زندگي ديگران هستيم، بخش هاي بيخودش اش، بخش هايي كه هيچ اهميتي براي من نمي تواند داشته باشد. -حالا مي گويم اگرتو از كسي بدت مي آيد، يك سوالي داري، يك انتقاد داري بيا در رو بهش بگو، بگو ايراد داري، جواب منطقي به من بده. *واي سردمدار منطق در ايران، سردمدار منطقي در شبكه پنج (خنده) -الان من را مسخره كردي؟ *آره متوجه شدي؟ (خنده) -آره من باهوشم. *آفرين من مي دانم. -سوال نظرسنجي را دوباره مي بينيم، برگرديم ببينيم با اين پسر شيطان چه كار بايد بكنيم كه دو تا جواب منطقي به ما بدهد. *نمي گويم تا چشت در بياد.(خنده) -رامبد چند تا فيلم سينمايي كار كردي؟ هشت تا؟بيشتر از اين است؟ *آره دوازده سيزده تا -كداميك از اين فيلمهايي كه كار كردي را بيشتر از هم دوست داري؟ *من اصولا كارهايي كه انجام مي دهم و بازي مي كنم دوست دارم. -به نظر من صورتي از همه آنها بهتر بود. صورتي را خيلي كامل بازي كردي. *صورتي را دوست دارم، اسپاگتي را هم خوب بازي كردم. -اسپاگتي كارگرداني هم كرده بودي، آره آن هم بدنبود، ديگر نمي پرسم كه جواب منطقي هم نخواهي بدهي و به دردسر نيافتي. (خنده) الان براي ماه رمضان، براي نوروزي براي مناسبتي سريال خاصي مي خواهي بسازي يا خير؟ يا تنبلي؟ *عجب خيلي باحالي، معلومه ما ايراني هستيم، براي ماه مبارك رمضان، ما يك سري طرح داريم كه با شبكه مطرح كرديم هركدام زودتر و معقول تر بتواند اتفاق بيفتد آن را انجام مي دهيم. در عين حال يك كاري را كه ما هم با اشكان انجام داديم خانه اي با طرح نو، ميخواهيم امسال دوباره انشالله ببريم روي آنتن، كه فكر ميكنم من و اشكان از 25 خرداد روي آنتن باشيم تا شب قبل از شروع ماه مبارك رمضان. -فقط يك توصيه برايتان مي كنم يك ساعتي بگذاريد كه با برنامه ماتداخل پيدا نكند چون آن موقع بيننده پيدا نمي كند، مثلا در ساعت 8 شب 9 شب *راست مي گويي، چرا من حواسم نبود، مرسي از تذكرت -تذكر منطقي هميشه خيلي دلنشين است. *آفرين (خنده) -ما فردا يك مهمان محترم خانم در برنامه خواهيم داشت، يك وله اي پخش مي شود كه به قول عليرضا خمسه حدس بزن كداميك از اين چهار نفر مهمان برنامه فردا شب هستند. پخش وله مهمانان فردا شب حدس بزن كه سركار خانم الهام حميدي بازيگر، سركار خانم ليلا ابراهيمي (ورزشكار)سركار خانم گلشيفته فراهاني (بازيگر) يا سركار خانم مهروز ساعي خواهر هادي ساعي (ورزشكار) كداميك فردا شب به مثلث شيشه اي خواهند آمدند. گفتيم كه يك خلاقيتي به كار گرفته باشيم. چقدر خلاق هستيم ما ، واقعا همينجور خلاقيت است كه از مثلث شيشه اي مي تراود. پس احتمال دارد كه امسال يك سريالي از رامبد جوان در مقام كارگردان ببينيم. *اميدوارم، يك سوال دارم برنامه شما ويژگي اش چي است كه بيننده دارند؟ مردم چي را نگاه مي كنند؟ -دكورمان خوشگل است. *جدي چكار مي كنيد؟ برنامه تان پربيننده است ديگر -منطقي است برنامه مان (خنده) *نه جدا چه ويژگي دارد. -ببين اول از همه به مهمان برنامه خيلي بستگي دارد، وقتي مهمان برنامه خوش صحبت باشد، چه سياستمدار باشد، چه بازيگر ،چه ورزشكار، خوش صحبت باشد، اهل حرف زدن باشد، آن شبها خيلي بيننده داريم، يك شبهايي يك مهمان مي آيد مي نشيند، بله، نخير، حالا شايد احتمال دارد آن شبها هيچ شبي از برنامه در نمي آيد. *تو استعداد بازيگر داري . من ديدم تو ديدي؟ استعداد بازيگري داري. -از همين الان ما يك قرارداد مي بينيم براي سريال ات، آقا نكن اين كار را، براي من حرف در مي آورند. *مگر بد است تو استعداد بازيگري داري. -نه اتفاقا ولش كن. سه تا سوال كوتاه. سه دقيقه وقت داريم. سه تا كلمه مي گويم تو حس ات را بگو: بهمن جوان (پدرش) *چاكرش -مادرت؟ *عاشق اش هستم. -اشكان خطيبي؟ *دمش گرم باشد. -مهدي مظلومي *كپل معروف -مهران مديري *شيرين عسل نابغه تلويزيون ما -رضا عطاران *لايق -جواد رضويان *پيگير -پشتكار دارد؟من هم قبول دارم، اسم آخر، رامبد جوان را هم بگو *دوستش دارم -من هم دوستش دارم،تازه دوستش دارد اين همه گفت منطقي بگو ،دوستش نداشت ببين چكار مي كرد، رامبد جوان دوست خوب من است، تازه فاميل من هم است، خيلي دوستش دارم، يك كم سر به سرش گذاشتم كه برنامه جذاب تر شود، والا مي دانيم رامبد خيلي پسر خلاق و باهوش و دوست داشتني است. رامبد تا اين لحظه آخرين آمار 191604 پيام كوتاه ، 60% درصد گفتند بازيگر خوبي هستي؛ 17% گفتند كارگردان خوبي هستي. 15% درصد گفتند مجري خوبي است و 8% گفتند هيچكدام *8درصد مي خواهند من اين حرفه را ترك كنم. -نودو دو درصد مي گويند پسر خودت را جدي بگير، مخصوصا آن 60 نفر كه گفتند بازيگري. *رفتم كه پيگيري كنم. مرسي كه خبرم كردي بيايم. -قربانت من هم خيلي دوست داشتم برنامه امشب را، براي اينكه پر تحرك بود ولي قانع نشدم . *اين مشكل خودت است عزيزم، مي برمت دكتر. -بايد قرص بخورم (خنده) تشكر مي كنم قرعه كشي را فردا انجام مي دهم تازه آمار رفت بالاي 198 هزار ، خيلي ممنونيم از محبتتان رامبد دوستت دارم. *من هم همينطور -تمام مي شوم شبي فقط به من اشاره كن

جمعه,17 خرداد 1387 - 15:31:16

اين مطلب را براي يک دوست بفرستيد صفحه مناسب براي چاپگر
آرشيو

نظرات

SepiD
شنبه 18 خرداد 1387 - 4:46
3
موافقم مخالفم
 

HAHAHA kheyli bahal bood man kheyli khandidam asan sare hal shodam

نقاش خیابان چهل و هشتم
شنبه 18 خرداد 1387 - 6:29
0
موافقم مخالفم
 

برای ما شهرستانی ها که شبکه تهران رو نداریم خیلی مفید و جالب بود. راستی کسی تا حالا دقت کرده چرا فضای شبکه تهران از شبکه های سراسری باز تره؟ یعنی فقط شهرستان ها نا محرم اند و وقتی پای تهرانی ها در میون باشه خط قرمز ها بازتر میشه؟ کلی گفتم البته در مورد این قسمت از مثلث شیشه ای نبود

معصومه
شنبه 18 خرداد 1387 - 16:41
1
موافقم مخالفم
 

اگر این مصاحبه ها را سوال - جواب و با فاصله نکنید هیچ کس نمی تواندآن را تا به آخر دنبال کند!!!!!!پلیز

شیدا
يکشنبه 19 خرداد 1387 - 9:33
0
موافقم مخالفم
 

چرا رامبد جوان گفته خانواده من 3 نفرن خودم و پدر و مادرم؟

او که چند ساله با ماندانا روحی ازدواج کرده!!!

parisa
يکشنبه 19 خرداد 1387 - 12:35
0
موافقم مخالفم
 

Elahi! kheily bahale

niousha
دوشنبه 20 خرداد 1387 - 0:6
-1
موافقم مخالفم
 

man khode barnamaro didam.in rambod javan kheili adame bamaze o bahalie.man kheili azash khosham miad .dar zemn be nazare man neshani behtarin seriale eid bood.be ghole khodeshoon ritmesh kheili khoob bood.dar kol filmme khosh sakhti bood.i

شملک
دوشنبه 20 خرداد 1387 - 0:20
0
موافقم مخالفم
 

یک بار، فقط یکبار سعی کردید حتی سه خط اولش رو بخونید؟؟؟ آخه کدوم آدم عاقلی این رو اینجوری پشت سر هم تایپ کرده گذاشته اینجا؟؟!!

1 عدد دوست مهربان
دوشنبه 3 تير 1387 - 20:44
-1
موافقم مخالفم
 

خیلی خوب بود با وجود اینکه دیده بودمش.(برنامه رو میگم) راستی به اسم ایمیل من نگاه نکن کلک رشتیٍ .بازم ممنون خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خوب بود. سعی کن بازم از این چیزا بنویسی ولی پشت سر هم نه. کارت 20 .آره همون کارت. به قول معروف بابا دمت گرم گل کاشتی.ایول.

آرینا
سه‌شنبه 29 مرداد 1387 - 16:48
1
موافقم مخالفم
 

خیلی نامرتب تایپ شده / کاش دو رنگ بود / اما مرسی . زنده باد رامبد جوان . کار اجرای رامبد عالیست

اضافه کردن نظر جدید
:             
:        
:  
:       





             

استفاده از مطالب و عكس هاي سايت سينماي ما فقط با ذكر منبع مجاز است | عكس هاي سایت سینمای ما داراي كد اختصاصي ديجيتالي است

كليه حقوق و امتيازات اين سايت متعلق به گروه مطبوعاتي سينماي ما و شركت پويشگران اطلاع رساني تهران ما  است.

مجموعه سايت هاي ما : سينماي ما ، موسيقي ما، تئاترما ، دانش ما، خانواده ما ، تهران ما ، مشهد ما

 سينماي ما : صفحه اصلي :: اخبار :: سينماي جهان :: نقد فيلم :: جشنواره فيلم فجر :: گالري عكس :: سينما در سايت هاي ديگر :: موسسه هاي سينمايي :: تبليغات :: ارتباط با ما
Powered by Tehranema Co. | Copyright 2005-2009, cinemaema.com
Page created in 0.663291931152 seconds.