|
|
|
صداها
|
|
|
(93 رأي)
گارگردان : فرزاد موتمن |
دو خواهر
|
|
|
(1343 رأي)
گارگردان : محمد بانکی |
|
|
|
|
|
|
وقتی عاشقیت ها برملا میشود/ یادداشتی درباره «کنعان» | |
سینمای ما- محمدحسن شهسواری(به نقل از خوابگرد): از بس فیلمهای جشنواره تا به حال کمجان و مخاطبپران بوده که ملت برای دیدن «کنعان» ، آخرین ساختهی مانی حقیقی ثانیهشماری میکردند. فیلم را قرار بود ساعت هشت و نیم نشان دهند، اما وقتی ساعت هشت وارد سالن سینما شدم، تقریباً پر بود و اگر نبود دوستی عزیز، معلوم نبود سرنوشت تاریکم به چه صورتی رقم میخورد. فیلم داستان یک زوج «های کلاس» است که مرده استاد زنه در دانشگاه بوده و حالا بعد از ده سال، زنه گیر داده که طلاق میخواهم به این دلیل که دوست دارد وقتی صبحها از خواب بیدار میشود، کسی نباشد با او حرف بزند، وقتی از خانه میرود کسی منتظرش نباشد، کسی در هیچ دنیای نگرانش نباشد و کلی چیزهای دیگر. از کانادا هم پذیرش گرفته و کم کم باید راهی بلاد فرنگ شود. حالا این وسط بعد از بیست سال خواهر بزرگتر زنه از خارج میآید و به دلیلی که زن خیلی هم در آن بیتقصیر نیست، مادر مرد میمیرد و در بازگشت از خانهی مادر، زن که تصویر مرگ خواهر را دیده، نذر میکند اگر خواهرش زنده باشد، در ایران بماند. آخر فیلم هم...، آخرش را خودتان بروید ببینید. از کنعان بدم نیامد، اما از سطح توقعم پایینتر بود. فیلم برای بروز تنش، همهی عوامل دراماتیک را داشت، اما فیلمنامهنویسان و کارگردان، فیلمشان را بر فروکاهیدن از نمایش تنشها استوار کرده بودند. برای همین این خودداری خودآگاه، باعث شده بود پایانبندی فیلم که به نسبت سایر اجزای دیگر درشتتر بود، برخی از دوستان منتقد و اصحاب رسانه را راضی نکند و با غرغر صندلیهایشان را ترک کنند. حداقل چند نفر دور و بر من که این طور بودند. البته کسانی هم بودند که حسابی کیفور شده بودند. آن چه اتفاقا از کنعان من را سر ذوق آورد آن چیزهایی بود که پنهان شده بود و ظریفترینشان علاقهی پیشین و حتی کنونیِ علی (بهرام رادان) و مینا (ترانه علیدوستی) به هم بود که هیچ وقت گفته نمیشود ولی هست. در جایی علی به مینا میگوید: «همه عوض شدهاند، چه کسی را دیدی که در ۱۰ سال عوض نشده باشد.» مینا با حسرت در جوابش میگوید: «تو». در جایی هم میبینیم مینا که کلید یدک خانهی علی را دارد به خانهی او میرود و اندکی میان گلدانهای او مینشیند. وقتی هم در ماشین، علی برای خواهر مینا، آذر (افسانه بایگان)، میگوید از همان زمانی که مینا و مرتضی (محمدرضا فروتن)، ازدواج کردهاند او هم درس را رها کرده، میفهمیم بعد از این واقعه آن قدر داغان شده که دیگر نتوانسته ادامه دهد. اما زیباترین اشاره به این عشق، آن جملهی علی به مرتضی در رستوران است. مرتضی از علی میپرسد: «به نظر تو مینا چشه؟» علی میگوید: «آن وقتی که میخواستی باهاش ازدواج کنی، از من پرسیدی نظرت دربارهی مینا چیه، بهات گفتم اون خیلی بلندپروازه.» مرتضی و بیننده، اول فکر میکنند منظور علی حالای میناست که میخواهد مرتضی را رها کند و برای ادامه تحصیل به کانادا برود. اما وقتی عاشقیت آنها در گذشته و حال، برملا میشود، وقتی فیلم تهنشین میشود، میفهمیم منظور او همان موقعهاست که مینا، میان علی که دانشجویی مثل خودش بوده و مرتضی که استادی از فرنگ برگشته، مرتضی را انتخاب کرده است. از این دست ظریفکاریها در فیلم کم بود و ای کاش بیشتر بود. برای همین بود وقتی از سینما بیرون آمدم، دیدم فیلم «میرکریمی» را از کنعان بیشتر دوست دارم با این که کنعان به سینمای مورد علاقه من نزدیکتر است. روایت در «به همین سادگی» مبتنی بر نگفتنها بود و انصافاً کارگردان و فیلمنامهنویساش، «شادمهر راستین»، استراتژی نگفتن را با ظرافت تا انتهای فیلم، پیش بردهاند.
منبع خبر : خوابگرد | شنبه,20 بهمن 1386 - 13:3:50
| آرشيو | | اخبار مرتبط: |
نظرات
اضافه کردن نظر جدید
|
|
|