سينمای ما - یادداشت مسعود ثابتی بر فیلم های ایرانی بخش بین الملل جشنواره فیلم فجر /
يکشنبه 5 دي 1389 - 22:47

I نظرسنجی I

مایل به تماشای کدامیک از نسخه‌های فیلم «جرم» (مسعود کیمیایی) در سینما هستید؟




سينماي جهان
«گفتار پادشاه» در هفت رشته نامزد دريافت جوایز گلدن گلوب شد
موفقیت‌های «شبکه اجتماعی» در فصل جوایز هم ادامه دارد
«قوی سیاه»‌ در 12 رشته نامزد جوایز منتقدان رسانه‌ای‌ شد
هاليوود به قربانگاه جوانان تبديل شده است
ميشل يوئه نقش «سان سوچي» را بازي مي‌كند
ضارب لئوناردو دي‌كاپريو به دو سال زندان محكوم شد
برلوسکونی نزدیک به 000/400 یورو به جشنواره ونیز رشوه داده است
آدام سندلر و کوین جیمز در کمدی " پیشخدمت‌های هتل" بازی می‌کنند
برادران واچوفسکی نسخه‌ مدرن رابین هود را می‌سازند
مایکل مان بزودي پروژه تلویزیونی"ماهی تن بزرگ" را می‌سازد
«ژولیده‌پولیده» به صدرنشینی «هری پاتر» پایان داد
«شبکه اجتماعی» بهترین فیلم سال 2010 شد


عصر جمعه


  (24 رأي)

کارگردان :
مونا زندی حقیقی
سن پطرزبورگ


  (486 رأي)

کارگردان :
بهروز افخمی
ملک سلیمان


  (361 رأي)

کارگردان :
شهریار بحرانی
شکلات داغ


  (84 رأي)

کارگردان :
حامد کلاهداری
یک جیب پر پول


  (75 رأي)

کارگردان :
قدرت‌الله صلح‌میرزایی
بعدازظهر سگی سگی


  (85 رأي)

کارگردان :
مصطفی کیایی



یادداشت مسعود ثابتی بر فیلم های ایرانی بخش بین الملل جشنواره فیلم فجر /
 یادداشت مسعود ثابتی بر فیلم های ایرانی بخش بین الملل جشنواره فیلم فجر /


[ مسعود ثابتی ]


سینمای ما - کاري به اين نداريم که شأن نزول فيلم هاي بخش بين الملل چيست و طبق کدام سليقه و مخاطب شناسي و چه اصول و قوانيني فيلم هاي اين بخش انتخاب مي شوند. به هر حال همه پذيرفته اند و سال ها است عادت کرده ايم که دلمان را به عنوان و اسم «بين الملل» خوش کنيم و با وجود اينکه حتي از پنج سال قبل هم مي توان حدس زد که سينماي فلسطين و سينماي گرجستان و رنگ انار و پاراجانف و پدر يک سرباز و... تشکيل دهنده اين بخش از جشنواره خواهد بود، اما براي حفظ جذابيت و هيجان تا لحظه هاي آخر از اعلام عناوين فيلم ها و عنوان بخش ها طفره برويم و هنگام شروع جشنواره هم براي اينکه اين هيجان و جذابيت در طول ده روز برگزاري جشنواره مستدام باشد، هي جاي سانس ها و نمايش ها را عوض کنيم و هر ساعت يک بار برنامه جديدي به دست ملت بدهيم و... به هر حال اين حرف هاي تکراري مدت ها است که توسط خيلي ها گفته مي شود و اصلاً يکي ديگر از جذابيت هاي جشنواره هم در همين است که ما مشغول کار خودمان باشيم و آنها هم سرگرم آنچه خود مي پسندند و به اين ترتيب به همزيستي مسالمت آميز بين همديگر ادامه بدهيم.

اما آنچه امسال عامل اصلي جذابيت بخش بين الملل بود، فيلم هاي ايراني اين بخش بود که کلي شان جدا از نقد و نظر و کيفيت فيلم ها، به نظرم مي تواند از بعضي جهات آموزنده و سودمند باشد، البته اگر با نگاهي فراتر از مقوله سينما و با ديدي وسيع تر به قضيه نگاه کنيم. پس از ديدن باد در علفزار مي پيچد(آتش سبز و هامون و دريا و در ميان ابرها و... را نديده ام اما مي دانم چيزي که مي خواهم بگويم درباره اينها هم صادق است و چون فيلم خسرو معصومي را ديده ام مثال هايم را از اين مقوله کلي از اين فيلم مي آورم) با خودم فکر کردم که چقدر اين فيلم و آثاري از اين دست مي توانند الگويي براي ما جوان ترها باشند؛ در وهله اول براي انتخاب شيوه زندگي و مسيري که در طريق تکامل نفس مي پيماييم و در مرحله بعد کنار گذاشتن تنبلي و کم کاري که در حوزه کاري مان(در مورد خودم حرفه نويسندگي و نقد و...) دچارش هستيم، اينکه چطور مي توان با عزت نفس و بي توجه به آنچه که در اطراف مان مي گذرد، راه خودمان را برويم و ذره يي از آنچه که به آن معتقديم کوتاه نياييم. همين باد در علفزار... به نظرم درس زندگي است.

خسرو معصومي به يک چيز معتقد است و آن اينکه منظره ها و جنگل هاي پربرف شمال و سفيدي يکدست آن نواحي چقدر زيبا است و اينکه فيلمبرداري از چنين چشم اندازها و مناظري تا چه حد فرآيند لذت بخش و مفرحي است. در مسير همين علاقه و اعتقاد فيلمساز بي اعتنا به دنيا و مافيها مشغول انجام دادن کار خودش است و درنهايت وارستگي پشت پا به هر آنچه که مي تواند ذره يي او را از اشتغال به اين دلمشغولي بازدارد، زده و به جاي اينکه اين «منظره ها» و «چشم اندازها» را در خدمت سينما قرار دهد، سينما را به خدمت اينها درآورده است.

خودش بارها علاقه اش را به اين فضاها اعلام کرده و اصلاً پس از موفقيت نسبي رسم عاشق کشي، جايي در دوردست و همين باد در علفزار...را به خاطر همين علاقه ساخته است و اين حق هر کسي است که علاقه مند چيزي باشد و زندگي اش و همه چيزهايي را که با آنها سروکار دارد، در خدمت اين ميل و علاقه قرار دهد. در مسير همين ايمان فيلمساز است که با تماشاي فيلم سرمست از نماها و قاب هاي آکنده از برف و درخت و آسمان و جنگل ديگر به اين فکر نمي کنيم که درام و شخصيت پردازي و بازيگري و فيلمنامه و... چه محلي از اعراب در فيلم دارد بلکه به اين فکر مي افتيم که مي توان به بهانه سينما سراغ آن چيزي رفت که به آن معتقديم.

سينما و هر پديده ديگري اگر وسيله يي براي رسيدن به چنين مقصودي نباشد چه فايده؟ و اصلاً چه کسي قراردادها و فرمول هاي سينمايي را وضع کرده؟ گذشته از جسارت فيلمساز در دگرگون کردن مفاهيم سينمايي، آن چيزي که قابل تقدير و يادگيري است، انرژي و قدرت فيلمسازها در پيگيري براي رسيدن به هدف شان است. کار کردن در آن بيابان ها و مناطق برفي و سرد و در آن شرايط سخت و طاقت فرسا (يا فرقي نمي کند بيابان ها و برهوت خشک و داغ)، واقعاً جاي تحسين و آموختن دارد. اين رنج و تعب از لحظه لحظه فيلم ها و قاب هاي آنها بيرون مي زند و واقعاً حالا است که مي فهميم پروسه طولاني توليد فيلمي مثل باد در علفزار... تا چه حد قابل توجيه و مدلل است. حالا ما جوان ها براي نوشتن يک ستون مطلب هي امروز و فردا بکنيم و دست آخر از زير کار در برويم. تازه براي نوشتن همين يک ستون که شايد نيم ساعت هم وقت مان را نگيرد انتظار حق التحرير داريم و به اين فکر نمي کنيم که فيلمسازهاي ما که به هر حال سني هم ازشان گذشته و صاحب انرژي و توان ما جوان ترها نيستند بدون هيچ چشمداشت و توقعي ماه ها در چنين شرايطي کار مي کنند و فقط به هدف خود مي انديشند، قطعاً خسرو معصومي و فرامرز اصلاني و ابراهيم فروزش و... بهتر از من و شما مي دانند که چشمداشت به سود دنيوي و فروش گيشه و تعداد مخاطب و همه چيزهايي که فقط فيلم هاي تجاري و ضدفرهنگ شايستگي اش را دارند، در مورد دسترنج شان منتفي است. اما چه باک، اينها فيلم براي دل خود مي سازند و عطاي امور دنيوي را به لقايش بخشيده اند. در شرايطي که مافياي اکران و مال پرستي سينمادارها فرصت اکران و نمايش چنين آثار آموزنده يي را از ما گرفته، جاي بسي خوشبختي و شکرگزاري است که ما جوان هاي خام و مشتاق يادگيري فرصتي مثل جشنواره فجر را داريم که چنين آثاري را نمايش مي دهد و فرصت ديدار اين فيلم ها را برايمان فراهم مي کند.

ما منتقدها فقط بلديم دنبال ساختار و فرم و شخصيت پردازي و درام و بازي و چيزهايي از اين قبيل در فيلم ها بگرديم و خودمان را دربند اين تعاريف و کليشه ها اسير کرده ايم.

فکر مي کنم فرصت خوبي برايمان فراهم شده که کمي هم به چيزهاي متعالي تر و آموزنده تر فکر کنيم، کمي به وارستگي و پيگيري و از پا ننشستن و جسارت فيلمسازها نظر کنيم و ياد بگيريم که مي توان جور ديگري هم به فيلم ها نگاه کرد و به گونه ديگري از اين فيلم ها آموخت. حتماً در فرصت هاي بعدي هامون و دريا و آتش سبز و در ميان ابرها و... را خواهيم ديد. آنقدر گفتند «نرسيد، نرسيد» که ما هم شرطي شديم و نرسيديم.


منبع خبر : اعتماد
پنجشنبه,18 بهمن 1386 - 2:25:42

اين مطلب را براي يک دوست بفرستيد صفحه مناسب براي چاپگر
آرشيو

نظرات

arash taghavi
پنجشنبه 18 بهمن 1386 - 9:46
-4
موافقم مخالفم
 

masoude sabeti:

dasteto mibosam...pato mibosam...ghalame zibato miparastam..

mamnon...mersi....chi neveshtin shoma...marhaba...marhaba..

marhabaaaaaaaaa

یوحنا
جمعه 19 بهمن 1386 - 6:30
1
موافقم مخالفم
 

محمد رضا اصلانی است نه فرامرز اصلانی. مطمئنم این از کلک بازیهای شما سینمای مایی هاست.

اضافه کردن نظر جدید
:             
:        
:  
:       








             

استفاده از مطالب و عكس هاي سايت سينماي ما فقط با ذكر منبع مجاز است | عكس هاي سایت سینمای ما داراي كد اختصاصي ديجيتالي است

كليه حقوق و امتيازات اين سايت متعلق به گروه مطبوعاتي سينماي ما و شركت پويشگران اطلاع رساني تهران ما  است.

مجموعه سايت هاي ما : سينماي ما ، موسيقي ما، تئاترما ، دانش ما، خانواده ما ، تهران ما ، مشهد ما

 سينماي ما : صفحه اصلي :: اخبار :: سينماي جهان :: نقد فيلم :: جشنواره فيلم فجر :: گالري عكس :: سينما در سايت هاي ديگر :: موسسه هاي سينمايي :: تبليغات :: ارتباط با ما
Powered by Tehranema Co. | Copyright 2005-2009, cinemaema.com
Page created in 3.11416387558 seconds.