مهيار
دوشنبه 19 آذر 1386 - 9:29
0 |
|
|
|
شايد حق با شما باشد و گاو را بعنوان يك فيلم مستقل از شرايط و اوضاع زماني ساخته شدنش، بتوان به نقد كشاند (كاري كه كمتر انجام شده). اما به نظرم مهرجويي بايد گاو را مي ساخت تا به بتواند به ليلا و درخت گلابي (متاسفانه سنتوري را نديده ام ) برسد . شايد اگر گاو ساخته نمي شد مهرجويي در جايي كه الان ايستاده، نبود. ضمنا خوشحالم كه مي بينم فيلم فوق العاده دختردايي گمشده طرفداران ديگري هم دارد. تجربه ديدن اين فيلم را هرگز فراموش نمي كنم. از سالن كه آمدم بيرون حس پريدن داشتم.
|
محسن راد
دوشنبه 19 آذر 1386 - 10:19
0 |
|
|
|
فقط یه جمله: گاو حیوان نجیب غلامحسین ساعدی است و لا غیر من هم توو فیلمهای کوتاه خودم از نصیریان و والی و انتظامی استفاده کنم...جایزه کن رو شاخشه!
|
یکی
دوشنبه 19 آذر 1386 - 11:31
0 |
|
|
|
امیر قادری جان خدا شفات بده!
|
reza
دوشنبه 19 آذر 1386 - 13:33
2 |
|
|
|
Aghaye ghaderi, Awal bezar az rah beresi,bad az filmi ebteghad kon ke moghe sakhtesh hatta bedonia ham nayamade budi. aghar mehrjui ghaw ra nasakhte bud shayad badan jure digaresh ro injuri nemishid did wa jure digaresh ro nemishod tashkhis dad
|
...تر
دوشنبه 19 آذر 1386 - 14:18
2 |
|
|
|
سلام آقای قادری عزیزتر از جان! اصلا اهل کلمنت گذاشتن نیستم ولی شما گارد من را همیشه باز می کنید. مطلب تان عالی بود! عالی و عمیق مرسی! مرسی! فقط حواستان به این نکته هست که اینطوری سطح توقع مان از شما خیلی بالا می رود؟
|
یک دوست
دوشنبه 19 آذر 1386 - 14:38
-2 |
|
|
|
کیفیت فنی بالای فیلم گاو تنها وسیله ای برای انتقال یک مفهوم معنایی خاص نیست. البته در دورانی که فیلم ساخته شد جنبه سیاسی آن در شکل دادن اهمیت آن مؤثر بود. ولی آنچه گاو را به اثری مهم تبدیل کرده است اتفاقاٌ کیفیت روایت آن ورای جنبه تفسیری اش است. سیر مسخ شدن مش حسن و پرداخت سینمایی این مسخ جزو اولین تلاش های مثبت در سینما برای به تصویر کشیدن اتفاقات در یک محیط بسته (روستا) و تمرکز روی یک شخصیت (مش حسن) است. در ضمن سینما از شاخه های گوناگونی تشکیل شده و همه فیلم ها ما را به سرگرمی دعوت نمی کنند. فیلم ها مانند نوع گویش و سخن، راهبردهای مختلفی را برای بیان مضمون انتخاب می کنند. یکی صریح حرفش را می زند و آن دیگری در لفافه سخن می گوید. مهم تلاش سخنران (کارگردان) و دقت و دانش او برای انتقال مفهوم حرفش است.
|
امير
دوشنبه 19 آذر 1386 - 14:49
-2 |
|
|
|
عزيزم مشخصه كه شما رياضيت خوب نيست و متاثر از اون نشانه شناسي توي فيلم رو هم بلد نيستي.خب ميتوني وقتي كه واسه نوشتن اين مطلب گذاشتي رو بشيني فيلم ببيني و كتاب بخوني. بهتر نيست؟ نهايتا هم مطلبت در مخالفت با داستانه ساعديه تا فيلمه مهرجويي. شرط ميبندم چارتا داستان كوتاهم ازش نخوندي.
|
mohajer_mf
دوشنبه 19 آذر 1386 - 18:15
3 |
|
|
|
بابا دست ور دار ؟ شوخي ميكني ؟نه شايدم اونقدر فيلم ديدي همه رو با هم اشتباه گرفتي؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
|
رضا
دوشنبه 19 آذر 1386 - 18:22
1 |
|
|
|
واسه اين كه ثابت كني سليقه سينمايي ات اينقدر ناجوره حتما لازم نيست سنتوري رو با گاو مقايسه كني. 30 سال ديگه اگه ديدمت حتما بهم بگو كه سنتوري چه جايي در تاريخ سينماي ايران داره و گاو چه جايگاهي. خوبه نگفتي بماني!
|
كابوكي
دوشنبه 19 آذر 1386 - 19:11
2 |
|
|
|
بالاخره يك نفر جرات كرد بگويد گاو فيلم خوبي نيست و اصلا سينما نيست. اين فيلم را ان موقع اندكي از منتقدين علم كردند كه مقابل قيصر قرار دهند. اين فيلم در واقع بنيان گذار فيلم هاي ست كه بعد ها به جشنواره اي معروف شده اند نقد پيتر كاوي بر اين فيلم را پيدا كنيد و بخوانيد. مهرجويي ان موقع ها تا فيلمي مي ساخت قبل از اكران داخلي زير بغل ميزد و راهي جشنواره هاي خارجي ميشد. فيلمسازي مهرجويي بعدها بسيار تغيير كرد.
|
sana
دوشنبه 19 آذر 1386 - 21:8
-1 |
|
|
|
فعلا فقط سنتوری را عشق است ما سنتوری میخواهیم پس چه شد؟؟؟!!!!!!اقای قادری یه مطلبی خبری چیزی در مورد سنتوری بزارین خواهشا.... نکنه بیخیال اکرانش شدین!!!!
|
niloofar
دوشنبه 19 آذر 1386 - 21:42
-1 |
|
|
|
faramoush nakonim ke filmhyeh mesl "Gav "ra nemitavan mostaghel az sharayet zamani naghd kard,vaghean dar sal 1348 chand film mitavanim esm bebarim che dar haman zaman ya hala ghabel didan bashand. "Gav "dar kenar "Khesht o Ayneh" va madoodi fim mostanad tangha filmahye ba arzesh An doran hastand. Mehrjoui Ba Gav shoroo kard va be "Hamoon" va "Leila "va "Derakht Golabi" resid. shorooi setayesh bar angiz dar zamaneh Oje filmahye Gharooni va Gheysari. In ra faramoush nakonim
|
samira
سهشنبه 20 آذر 1386 - 1:30
1 |
|
|
|
be nazare man filme gav khaily maskhare bod oo saro tah nadasht.maskhare tar az oon dige vaghaan nemishod
|
مونا صلح دوست
سهشنبه 20 آذر 1386 - 3:1
1 |
|
|
|
با نظر (رضا) موافقم بد جور!
|
حمید
سهشنبه 20 آذر 1386 - 4:6
0 |
|
|
|
روشنفکر ، بسان چراغی است در تاریکی اما، بیماری روشنفکری دردی بی درمان در میان روشنفکران. این درد بی درمان هم ذاتا از تعفن گاه آن نگاهی برمیخیزد که هنر را برای هنر میخواد انگار که هنر نه بر آستان زندگی که در ناکجاآباد ذهن هنرمند میروید. بیاید و بس کنید این داستان تهوع آور را. "لطفا آیههای روشنفکرانه را مثل کاه و علف جلوی ما نریزید. چرا شعر نباید شعار باشد در جایی که زندگی کمترین شباهتی بهخود ندارد. این کفر است که دنبال شعر ناب و جوهر سیال شعری سینه چاک بدهیم. من به نفع زندگی، از شعر این توقع را دارم که اگر لازم باشد نه فقط شعار، بلکه خنجر و طناب و زهر باشد، گلوله و مشت باشد". خسرو گلسرخی
|
احسان
سهشنبه 20 آذر 1386 - 9:50
-2 |
|
|
|
امیر قادری یکبار دیگر پیروزمندانه زده ست توی خال.فیلم را مقایسه کن با قیصر شاهکار وحشیانه استاد.که چنان شور و شعفی بهت می دهد که تو بالاترین سطح اصلا به طرف خود پدیده (سینما) کشیده می شوی.آره من هم دختر دایی گمشده و دو سه تا دیگه از فیلم های مهرجویی رو ترجیح می دهم.
|
همسایه ستون بقلی شما در یکی از نشریات!
سهشنبه 20 آذر 1386 - 11:21
-2 |
|
|
|
امیر جان بیا اول از هر چیزی یک نکته را برای من یکی، روشن کن چه کسی شما را کشف کرد؟ پس از آن بیا بگو شب قبل از نوشتن این مانیفست تکان دهنده، چه چیزی تناول کرده بودی؟ سپس بگو تا بدانم تو که در ستونی برای خالی نبودن عریضه و کسب روزی حلال! به تبلیغ وبلاگ دوستانت و نحوه رفتن به تالار اندیشه هایت، آن هم با ادبیات تقلیدی از نوع ضعیف از روی دست اردشیر رستمی بی نوا، مطبوعات مملکت را به زاج عظما می دهی و شعور انسان ها را با فسیل های عصر یخبندان یکی می پنداری... چه شد که عالم دهر شدی؟ پسرم شانسی که آورده ای این است که خیلی ها سنتوری را ندیده اند و الا وضعت از این هم بدتر می شد بنشین دعا کن سنتوری نه تنها که اکران نشود بلکه نسخه اصلیش دود شده و به هوا برود. راستی درفشانی تاریخی ات را که برگ زرین دیگری است بر تاریخ معاصر مملکت-که البته کاملن هم سنخیت دارد با همه چیزمان- برای عزت الله انتظامی خواندم ... تا ایران چنین است جای تو میان سطر های هنر درخشان باد!
|
هيچكس
سهشنبه 20 آذر 1386 - 13:3
0 |
|
|
|
بابا منتقد اوانگارد
|
کاوه اسماعیلی
سهشنبه 20 آذر 1386 - 15:58
1 |
|
|
|
به شدت با کسانی که گاو را با دیگر فیلم جریان ساز دوران خود یعنی قیصر(و البته آرامش در حضور دیگران)مقایسه میکنند موافقم.این رسوب ذهنمان را که سالها گاو را در صدر فهرست تاپ10 منتقدان محبوبمان دیده بودیم و تاثیرش را فراموش کنیم.گاو در نگاه مجدد و در دورانی که اصالت سینما را با نگاه به فیلمسازان بزرگ سینمای کلاسیک درک میکنیم متاسفانه فیلم خوبی نیست.فیلم بیشتر از آنکه به درد عاشقان سینما بخورد به درد کارشناسان برنامه سینما ماوراء که از هر نمادی و کشف آن در سطحی ترین لایه های فیلم (و حتا در لایه های بسیار زیرین فیلم که کشف آن فقط نیاز به علم نشانه شناسی دارد) ذوق زده میشوند میخورد. گاو را 3 سال پیش دیدم.زمانی که سالها از اینکه داستان ساعدی را خوانده بودم میگذشت.و البته مدتها پس از توصیفاتی که از جایگاه رفیعش در سینمای ایران شنیده بودم.متاسفانه تمام آن تحسین نامه ها تاثیرش را گذاشته بود و در بار اول سرگرم پیدا کردن پیامهای پنهان و آشکار فیلم بودم غافل از اینکه هنوز درگیر قصه فیلم نشده ام.با مهیار موافقم که شاید ساخت گاو برای فیلمسازی که در سالهای قحطی زده سینمای ایران فیلمی باب طبع روشنفکران سیاست زده و به قول امیر قادری کسانی که هنر را در خدمت آرمانشان میخواستند (نمونه شان خسرو گلسرخی که دوستی در همین صفحه از او نام برده) ساخته یک سکوی پرتاب بوده.... نکته دیگر...چرا به جای ترور شخصیت و حب یا بغض با امیر قادری به مطلبش نمی پردازید؟این که امیر قادری نویسنده بیسوادی است که عده ای جوان امروزی که بیشتر طالب نثر ساده و سهل و آسان و امروزیش هستند دور و برش را گرفته اند و اینکه طوری مینویسد که خواننده دوست دارد یعنی مطلبی را بدون فکر کردن درباره اش بخواند....اینها را در این مدت زیاد شنیده ایم.آنهایی که این را قبول دارند با مرجع قرار دادن همین مطلبش در مورد گاو ثابتش کنند.صریح و سالم گفته است گاو فیلم خوبی نیست.حالا شما بهش بگویید چرا نمیفهمد.
|
مصطفی جوادی
سهشنبه 20 آذر 1386 - 16:48
1 |
|
|
|
با حرفهای امیر قادری درباره نوعی از دافعه که در این آثار وجود دارد کاملا موافقم. اما به نظرم گاو مصداق این نوع آثار نیست. یعنی همه گاو این ها نیست. شاید تعریف آن دوران از سینمای هنری بر فیلم بی اثر نبوده باشد اما فکر می کنم (( گاو )) توی این استعاره ها تمام نشده است. اما این وکنش هایی که دوستان داشته اند! واقعا اگر اینقدر توی تابوها خودتان را حبس کنید هیچ زایشی در کار نخواهد بود. شما محبوس هستید. حالا گیریم توی یک قصر طلایی اما خب. من ترجیخ می دهم نباشم. این که آقا چطور جرات کرده اید و اینها .. دوران جرات نکردن خیلی وقت است تمام شده! این جور آشنایی زدایی ها باعث میشود گهگاه به باورها و آن چیزهایی که برایمان تثبیت شده اند فکر کنیم. شاید توی بازخوانی اش اتفاق جدید بیفتد. شاید هوس کنید بیایید بیرون...
|
مصطفی جوادی
سهشنبه 20 آذر 1386 - 17:2
-3 |
|
|
|
با نظر امیر قادری درباره آن نوع خاص دافعه که در بعضی آثار وجود دارد کاملا موافقم . این که با خودت می گویی این آدم بهتر بود مقاله اش را می نوشت. گرچه به نظرم گاو مصداق این جور آثار نیست. آن فیلمها معمولا آثاری هستند که توی این لابیرنت استعاره ها و این جور مزخرفات می خشکند. در حالی که فکر می کنم گاو توانسته از این ماجرا سالم بیرون بیاید. فیلم چیزهای دیگری هم هست. همه اش نشده حرف و نماد و ایدئولوژی و این چیزها. اگر هم حرفهای آنچنانی پشت اثر هست، به نظرم توانسته اند در خدمت کار باشند و مزاحم (( فیلم )) بودن کار نشوند. البته قبول دارم تعریفی که از سینمای هنری در آن دوران وجود داشت بر کار سایه انداخته است. اما درباره این واکنش هایی که دوستان ابراز داشته اند! ببینید رفقا، اگر توی تابوهایی که برای خودتان ساخته اید بمانید در نهایت هیچ اتفای نمی افتد. چه بخواهید چه نخواهید محبوس هستید.حالا گیریم توی یک قصر طلایی محبوسید. نباید راه را برای این آشنایی زدایی ها بست. این جور گاردهای بسته بیشتر از این که تعصب آدم را نشان دهد، نشان می دهد که ما از بازخوانی باورهای تثبیت شده مان می ترسیم. می دانید چه می گویم. نه . گوش نمی کنید. می خواهید سریع جوابیه اش را بنویسید. بنویسید! قفس تان از طلاست...که چی؟
|
hamed
سهشنبه 20 آذر 1386 - 21:0
0 |
|
|
|
تا ایران چنین است جای تو میان سطر های هنر درخشان باد!
|
فرزادخانی
سهشنبه 20 آذر 1386 - 21:2
-1 |
|
|
|
این حرفای قادری مثه اینه که الیزابت امینی بشه نماینده مجلس!!!!
|
یک دوست
سهشنبه 20 آذر 1386 - 21:25
1 |
|
|
|
امیدوارم به جای انتقاد از عقیده آقای قادری، این محل جای فحاشی به این نویسنده محترم نشود. واقعیت این است که آقای قادری مانند هر انسان دیگری محق است فیلمی را دوست داشته باشد یا نداشته باشد. شاید ایراد از خود اوست که درباره تفاوت میان؛ این فیلم را دوست ندارم و این فیلم بد است، ظرافت به خرج نمی دهد. ما می توانیم همشهری کین را دوست نداشته باشیم (سلیقه) ولی اثبات این که همشهری کین فیلم بدی است تقریباٌ (حداقل با وسعت دانش سینمایی در ایران) ناممکن است. گاو هم فیلمی است که سخت می توان زیبایی بصری و انسجام روایتی و فنی ( فیلم برداری، کارگردانی ، تدوین) آن را مورد سئوال قرار داد. ما می توانیم از گفتمان معناشناسانه این فیلم ناخرسند باشیم ولی اینکه تنها به همین دلیل فیلم را بد (نازل) بدانیم، نوعی دست انداختن قضیه مسلم است که با نگاه تحلیلی درست بسیار فاصله دارد. شاید اگر مطلب جلوه شخصی بیشتری داشت و روی جنبه سلیقه ای بودن اش تأکید می شد، بهتر بود.
|
mahan
چهارشنبه 21 آذر 1386 - 11:32
-1 |
|
|
|
yek dost vaghean ziba neveshtyyyyyyyyyy dastet dard nakone
|
همسایه ستون بغلی
چهارشنبه 21 آذر 1386 - 11:41
2 |
|
|
|
یک دوست عزیز با شما موافقم. جوان های ما یا بهتر بگویم ما جوان ها باید یاد بگیریم نظرات و حرف هایمان را به خودمان نسبت بدهیم و چون خودمان فکر می کنیم دنیا یکجوری است یک شبه فتوا ندهیم دنیا اینجوری بوده است و دیگران تا به امروز نفهمیده اند! برای مطرح شدن آفتابه مسی به پا کردن و در شهر راه افتادن کافی است اما برای مطرح ماندن(مثل گاو!) در سر مغز باید.
|
امیر جلالی
چهارشنبه 21 آذر 1386 - 15:24
2 |
|
|
|
سلام علیکم جمیعا،قضیه اینطوریه که امیر قادری داره می گه گاو در کارنامه استاد مهرجویی تک افتاده و فیلمهای دیگه اش نگاهی متفاوت دارن،کسی منکر این قضیه است مگه؟این که دیگه معلومه،اجاره نشینها و درخت گلابی و لیلا و دختردایی گمشده و از همه واضحتر سنتوری همه و همه درباره تقابل عشق و احساسات فردی با هرجور تعهد و عرف اجتماعیه. البته من اولین بار که گاو رو دیدم چون قبلش شاهکار استاد (درخت گلابی) رو دیده بودم(راستی امیرخان چرا این فیلمو اسم نبردی آخه؟)با خودم گفتم گاو هم می خواد بگه مش حسن با همه اطرافش سر عشقش(ولو یک گاو باشه) می جنگه و هیچ کاری با آدمای معقول دور و برش نداره،مثل محمود12ساله و علی سنتوری. به هرحال این قضیه تقابل فرد و فردیتش با اجتماع و عرف و قانون(هرچقدرم که منطقی باشه)تمی است که ما به خاطر اون عاشق مهرجویی و کیمیایی و درخت گلابی و امیر قادری و علی سنتوری شدیم اگه خدا قبول کنه،التفات دارید که؟
|
farshid
چهارشنبه 21 آذر 1386 - 23:6
2 |
|
|
|
بعضی اوقات بعضی چیزها به واسطه ی شرایطی خاص جایگاهی پیدا می کنند که شاید به نظر خیلی هم استحقاقش را نداشتند گاو به نظرم امروز با این نگاه دیده میشود فیلمی پر از نمادها در فضای روستایی که شاید به قول امیر قادری دوره ی این گونه سینما سپری شده ولی بدون در نظر گرفتن نمادهای گوناگون فیلم گاو به صرف روایت یک قصه هنوز جذاب و سرپاست هنوز هم توی این لازمان و مکانی می توانی جایی پیدایش کنی !! و کشیدن مش حسن زیر باران و مردنش معرکه است جایی که توی لانگ شات سه نفر دوست !! مش حسن بالای جسد ایستادند و برمی گردند و یاداوری سه نفر بلوری(دشمن) که مثل سایه شاید همه جا هستند و این اشتباه بصری بیننده که خیال می کند باز هم بلوری ها هستند در حالی که این دوستان مش حسنند!! گاو فیلم امروز سینمای ما نیست همان طور که شاید رضا موتوری هم فیلم امروز نیست!! مهرجویی اگر عاشق گاوش شده بود هرگز نمی توانست فیلمهای بهتری بسازد شاید نگاهی که امیر قادری دنبال ان است سالها بعد شکل گرفت امروز سینما دیگر فلسفه نیست سینما شعر نیست سینما شعار نیست!! سینما سیاست نیست سینما تاریخ نیست سینما چیز دیگری نیست جز سینما امروز سینما سینماست چیزی که اگر چه شاید خیلی چیزها را در خودش جای داده ولی در مرتبه ی اول خودش است سینما !! farshid
|
mahmoud
پنجشنبه 22 آذر 1386 - 17:45
4 |
|
|
|
to har vaght ye chizi minevisi man daste khodam nist bayad barat javab bedam...vali nemidunam chera hichvaght inja sabt nemishe...mohem nist omidvaram khodet bekhunish haddeaghal.to gavo naghd kardi man toro.ye juje ke mikhad sar az tokhm dar are...kheyli zur mizani be paro paye hame mipichi.to na film didi na ketab khundi.hatta esme saediro too naghdet nayavordi chon nemishnasish.bebin boro chiz bekhun chiz yad begir baad bia benevis.bikhod jik jik mikoni sedato kasi nemishnave injuri....to zodiac nemishi chon hushesho nadari....
|