سينمای ما - چرا به نظرم گاو فیلم خوبی نیست؟ / یادداشت امیر قادری درباره فیلم گاو
سه‌شنبه 20 بهمن 1388 - 19:50

I نظرسنجی I

بهترین فیلم جشنواره 28 را انتخاب کنید




سينماي جهان
من تسلیم شده‌ام
همه چیز با فیلمنامه آغاز می‌شود و به پایان می‌رسد
جورج كلوني این بار واقعا روانه بيمارستان شد
مریل استریپ امسال هم گزینه اصلی اسکار است
جیم شرایدن برای فیلم تازه‌اش دنیل کریگ را انتخاب کرد
سایت‌اند ساند 50 فیلمساز نامتعارف سینما را معرفی كرد
معرفی کامل فیلم «جی آی جو: ظهور کبرا» - حامد مظفری
سال‌هایِ از دست رفته (یادداشت گِئورگ ویلیامسون بر فیلم «تابستان» ترجمه پیمان جوادی)
گفتگویی با استاد ژاپنی انیمیشن جهان به بهانه نمایش فیلم تازه‌اش
قسمت‌های پنجم و ششم «اسپایدرمن» را نویسنده «زودیاک» می‌نویسد
فرار بزرگ (یادداشت برایان لوری –ورایتی- بر مجموعه تلویزیونی «فرار از زندان: فصل اول» ترجمه پیمان جوادی)
معرفی کامل «آدم‌های بامزه» - حامد مظفری


استشهادي براي خدا


  (36 رأي)

گارگردان :
علیرضا امینی
ماجراهای اینترنتی


  (22 رأي)

گارگردان :
حسین قناعت
تنها دوبار زندگی می‌کنیم


  (137 رأي)

گارگردان :
بهنام بهزادی
صداها


  (93 رأي)

گارگردان :
فرزاد موتمن
محاكمه در خيابان


  (322 رأي)

گارگردان :
مسعود کیمیایی
آقای هفت رنگ


  (71 رأي)

گارگردان :
شهرام شاه حسینی
نیش و زنبور


  (100 رأي)

گارگردان :
حميدرضا صلاحمند
کتاب قانون


  (350 رأي)

گارگردان :
مازیار میری
دو خواهر


  (1343 رأي)

گارگردان :
محمد بانکی



چرا به نظرم گاو فیلم خوبی نیست؟ / یادداشت امیر قادری درباره فیلم گاو
چرا به نظرم گاو فیلم خوبی نیست؟ / یادداشت امیر قادری درباره فیلم گاو


سینمای ما - گاو، این شاید تحسین شده‌ترین فیلم تاریخ سینمای ایران، برنده بی‌رقیب اغلب نظرسنجی‌های ده فیلم عمر منتقدان، راست‌اش به نظرم فیلم زیاد خوبی نیست. اگر داریوش مهرجویی خودش فیلم‌های دیگری نساخته بود؛ اگر جور دیگرش را نشان‌مان نداده بود؛ شاید می‌توانستیم فیلم گاو را بپذیریم. ولی حالا که لیلا و دختر دایی گمشده و سنتوری را از مهرجویی دیده‌ایم، پذیرفتن گاو به عنوان یک فیلم خوب، دیگر خیلی سخت شده است.
×××
حالا کاملا مشخص است که گاو فیلمی از روزگار هنر در خدمت آرمان‌ است. هنر به عنوان یک ابزار، یک نشانه. هنر نه به عنوان بخشی از خود زندگی. آن موقع آدم‌ها یا خودشان فدای آرمان‌های‌شان می‌شدند و یا هنر را فدای آرمان‌های‌شان می‌کردند. و این آرمان هم معمولا چیزی خارج از خود انسان بود. آدم‌ها برای هدف‌شان نمی‌جنگیدند یا فیلم نمی‌ساختند که خودشان لذت ببرند، که خودشان را اغنا کنند، که خودشان را پیش از هر چیز تغییر بدهند. آدم‌ها مبارزه می‌کردند تا به چیزهایی خارج از وجود خودشان شکل بدهند. این است که هنر برای‌شان پیش از هر چیز وسیله‌ای بود تا به رسیدن یک هدف و ساخته شدن یک نهاد کمک کند. بین آن چه می‌خواستند و آن چه می‌دانستند، فاصله‌ای بود قدر یک دره‌ی عمیق. در این فضاست که پای استعاره‌ها و تشبیه‌ها به اثر هنری باز می‌شود. که رمز گذاشتن و بعدش رمزگشایی کردن، می‌شود یک ارزش. این یعنی این، و آن یعنی آن. تماشاگرها و منتقدها، از تماشای آن چیزی که هست، اغنا نمی‌شوند، از مواجهه رو در رو با آن چه دوست‌اش دارند و از تماشا و تجربه‌اش لذت می‌برند. در عوض سرشان گرم می‌شود به واکاوی نشانه‌ها و رمزهایی که می‌توانند تجزیه و تحلیل‌اش کنند و از این طریق به مفاهیم ظاهرا عمیق‌تری برسند. عمیق‌تر به این معنا که در لایه و سطح دیگری قرار گرفته‌اند و پنهان شده‌اند. منتقد فکر می‌کرد آدم مهمی است، چون به آن چه روی پرده آشکار نبود واکنش نشان می‌داد، نه آن چیزی که واقعا وجود داشت.
×××
پس گاو شد فیلم محبوب منتقدها و سینمادوستان. مهم نبود که داستان‌اش را چه جوری تعریف می‌کند، که تماشاگر چه قدر و چه طور مش حسن را می‌فهمد و با او هم‌ذات پنداری می‌کند. گاو فیلم مهمی بود چون هر کدام از آدم‌های آن ده، دشمنان و دوستان‌شان، اصلا خود آن ده، کدخدا و مرد دیوانه‌اش، خود گاو مش حسن، هر کدام معنای خاص خودشان را دارند و نماینده چیز دیگری هستند. چنین آثاری معمولا کار منتقدها را راحت می‌کند. دیگر نیازی به شم و سلیقه و استعداد ندارند. کارشان می‌شود شبیه حل یک معمای ریاضی. دو دو تا چهار تا. و چون از ظاهر همیشه پست فاصله گرفته‌اند و خودشان را گرفتار آن چه در نگاه اول دیده نمی‌شود کرده‌اند، این که به راحتی توانسته‌اند رمزها و نشانه‌های اثر را کشف کنند، اتفاق مهمی افتاده است. آثاری مثل گاو، چون عموما در سطح نازلی جریان دارند، کار منتقد را راحت می‌کنند. یک نقشه راهنما کشیده شده روی پرده که این نشانه‌ها را به منتقد و تماشاگر نشان می‌دهد: منظورش این است، منظورش آن است. به این ترتیب اغلب عناصر داستان، تک کارکردی به نظر می‌رسند. چون از همان ابتدا برای شکل دادن به این کارکرد، خلق شده‌اند. پس نشانه‌گذاری آن‌ها و دست‌یابی و بعد رمزگشایی‌شان، راحت‌تر به نظر می‌رسد.
×××

از آن ور بام نیفتیم. اتفاقا تاویل و تفسیر و یافتن معناها و لایه‌های گوناگون برای یک اثر، از لذت‌های عمیق ما به هنگام برخورد با آثار هنری است. اما این پروسه، در شرایطی قدرت و قوت‌ و لذت‌اش را نشان می‌دهد که در سطح اول و هنگام مواجهه اولیه با فلان محصول، با این نشانه‌ها و رازها و رمزها مواجه نشویم. اثر هنری، ابتدا باید بتواند ما را در یک تجربه بلافصل شریک کند، طعم و حس و جنسی از زندگی واقعی به مخاطب بچشاند، و بعد دست‌ مخاطب اهل‌اش را بگیرد و با خود با لایه‌های دیگر ببرد. در چنین اثری، عناصر داستانی مورد نظر، دیگر تنها یک کارکرد ندارند. در ساختارهای نشانه‌ای گوناگون در سطوح مختلف، نتیجه‌های مختلفی می‌دهند. امروز یک بار دیگر، سکانس برخورد آل پاچینو و رابرت دنیرو را در فیلم مخمصه دیدم. پیش از این معنای خودم را برایش تراشیده بودم: این که مخمصه، تنها یک داستان پر از تعقیب و گریز دزد و پلیس نیست، هیجان ناشی ازاین برخورد؛ البته همان چیزی است که در سطح اول، فیلمساز، ما را درگیر آن کرده است. اما به نظرم رسیده بود که اتفاقا فیلم مخمصه درباره رسیدن این دزد و پلیس به همدیگر است. این که به عنوان دو انسان نامعمول و فراتر از اجتماع اطراف، هم دزد و هم پلیس، تمنای وصال هم را دارند. این که یکی دزد است و دیگری پلیس، نقش‌هایی است که هر دو طرف بازی می‌کنند تا به نتیجه مورد نظرشان برسند. که یکی‌شان به وسیله دیگری کشته شود. اما این بار سکانس رستوران فیلم را دیدم، ذهن‌ام توانست خارج از چنین تعبیر و تفسیرهایی، بالاخره و واقعا، خود صحنه را ببیند. نگاهی را که پاچینو به دنیرو در انتهای این سکانس می‌اندازد را تا به حال نگرفته بودم. شما از این نگاه هم لذت می‌برید، هم درک‌اش می‌کنید، و هم تاویل مورد نظرتان از برخورد دزد و پلیس در این داستان را تحکیم می‌بخشید. پس این صحنه در لحظه خلق، از جهان بزرگ‌تری سرچشمه گرفته. فقط برای انتقال یک معنا به وجود نیامده است.
×××
ضمنا ما این شانس را داشتیم که داریوش مهرجویی را در فضای دیگری هم ببینیم. در سال‌های لیلا و سنتوری. زمان جشنواره فجر، یکی از همکاران که متاسفانه متوجه نام‌اش نشدم، در جلسه پرسش و پاسخ پس از نمایش سنتوری ( که چه تجربه‌ای بود ) توانست پوسته اخلاقی و اجتماعی اثر را بشکند و این تعبیر را مطرح کند؛ که ارتباط علی با سنتورش، مثل ارتباط مش حسن و گاوش است. اما در مورد فیلم سنتوری، ما پیش از آن با زندگی علی درگیر شده بودیم و حسی از یک تجربه سینمایی را پشت سر گذاشته بودیم و تازه آن وقت بود که داشتیم به علی و سنتورش فکر می‌کردیم. درباره گاو، این اتفاق از همان لحظه اول نمایش فیلم می‌افتد و به همین خاطر است که به نظرم سنتوری فیلم خوبی است و گاو نه. باز برگردیم به دختر دایی گمشده. وقتی کارگردان ناتوان اثر داشت، از بازیگرش می‌خواست جوری توی افق نگاه کند که گرفتگی افق توی نگاه‌اش نیفتد! باز معنای پنهان احتمالی، مهم‌تر بود از اتفاقی که واقعا در آن صحنه می‌افتاد. بازیگر عاشق اما آن قدر معشوق‌اش را در افق می‌دید که نمی‌توانست درخواست کارگردان را عملی کند. کارگردان گاو، بیش‌تر شبیه کارگردان قصه دختر دایی گمشده می‌ماند و کارگردان سنتوری، همان بازیگر عاشق آن فیلم است.



منبع خبر : شهروند
دوشنبه,19 آذر 1386 - 4:28:25

اين مطلب را براي يک دوست بفرستيد صفحه مناسب براي چاپگر
آرشيو

نظرات

مهيار
دوشنبه 19 آذر 1386 - 9:29
0
موافقم مخالفم
 

شايد حق با شما باشد و گاو را بعنوان يك فيلم مستقل از شرايط و اوضاع زماني ساخته شدنش، بتوان به نقد كشاند (كاري كه كمتر انجام شده). اما به نظرم مهرجويي بايد گاو را مي ساخت تا به بتواند به ليلا و درخت گلابي (متاسفانه سنتوري را نديده ام ) برسد . شايد اگر گاو ساخته نمي شد مهرجويي در جايي كه الان ايستاده، نبود.

ضمنا خوشحالم كه مي بينم فيلم فوق العاده دختردايي گمشده طرفداران ديگري هم دارد. تجربه ديدن اين فيلم را هرگز فراموش نمي كنم. از سالن كه آمدم بيرون حس پريدن داشتم.

محسن راد
دوشنبه 19 آذر 1386 - 10:19
0
موافقم مخالفم
 

فقط یه جمله:

گاو حیوان نجیب غلامحسین ساعدی است

و لا غیر

من هم توو فیلمهای کوتاه خودم از نصیریان و والی و انتظامی استفاده کنم...جایزه کن رو شاخشه!

یکی
دوشنبه 19 آذر 1386 - 11:31
0
موافقم مخالفم
 

امیر قادری جان خدا شفات بده!

reza
دوشنبه 19 آذر 1386 - 13:33
2
موافقم مخالفم
 

Aghaye ghaderi,

Awal bezar az rah beresi,bad az filmi ebteghad kon ke moghe sakhtesh hatta bedonia ham nayamade budi.

aghar mehrjui ghaw ra nasakhte bud shayad badan jure digaresh ro injuri nemishid did wa jure digaresh ro nemishod tashkhis dad

...تر
دوشنبه 19 آذر 1386 - 14:18
2
موافقم مخالفم
 

سلام آقای قادری عزیزتر از جان!

اصلا اهل کلمنت گذاشتن نیستم ولی شما گارد من را همیشه باز می کنید.

مطلب تان عالی بود! عالی و عمیق

مرسی! مرسی!

فقط حواستان به این نکته هست که اینطوری سطح توقع مان از شما خیلی بالا می رود؟

یک دوست
دوشنبه 19 آذر 1386 - 14:38
-2
موافقم مخالفم
 

کیفیت فنی بالای فیلم گاو تنها وسیله ای برای انتقال یک مفهوم معنایی خاص نیست. البته در دورانی که فیلم ساخته شد جنبه سیاسی آن در شکل دادن اهمیت آن مؤثر بود. ولی آنچه گاو را به اثری مهم تبدیل کرده است اتفاقاٌ کیفیت روایت آن ورای جنبه تفسیری اش است. سیر مسخ شدن مش حسن و پرداخت سینمایی این مسخ جزو اولین تلاش های مثبت در سینما برای به تصویر کشیدن اتفاقات در یک محیط بسته (روستا) و تمرکز روی یک شخصیت (مش حسن) است. در ضمن سینما از شاخه های گوناگونی تشکیل شده و همه فیلم ها ما را به سرگرمی دعوت نمی کنند. فیلم ها مانند نوع گویش و سخن، راهبردهای مختلفی را برای بیان مضمون انتخاب می کنند. یکی صریح حرفش را می زند و آن دیگری در لفافه سخن می گوید. مهم تلاش سخنران (کارگردان) و دقت و دانش او برای انتقال مفهوم حرفش است.

امير
دوشنبه 19 آذر 1386 - 14:49
-2
موافقم مخالفم
 

عزيزم مشخصه كه شما رياضيت خوب نيست و متاثر از اون نشانه شناسي توي فيلم رو هم بلد نيستي.خب ميتوني وقتي كه واسه نوشتن اين مطلب گذاشتي رو بشيني فيلم ببيني و كتاب بخوني. بهتر نيست؟ نهايتا هم مطلبت در مخالفت با داستانه ساعديه تا فيلمه مهرجويي. شرط ميبندم چارتا داستان كوتاهم ازش نخوندي.

mohajer_mf
دوشنبه 19 آذر 1386 - 18:15
3
موافقم مخالفم
 

بابا دست ور دار ؟ شوخي ميكني ؟نه شايدم اونقدر فيلم ديدي همه رو با هم اشتباه گرفتي؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

رضا
دوشنبه 19 آذر 1386 - 18:22
1
موافقم مخالفم
 

واسه اين كه ثابت كني سليقه سينمايي ات اينقدر ناجوره حتما لازم نيست سنتوري رو با گاو مقايسه كني. 30 سال ديگه اگه ديدمت حتما بهم بگو كه سنتوري چه جايي در تاريخ سينماي ايران داره و گاو چه جايگاهي. خوبه نگفتي بماني!

كابوكي
دوشنبه 19 آذر 1386 - 19:11
2
موافقم مخالفم
 

بالاخره يك نفر جرات كرد بگويد گاو فيلم خوبي نيست و اصلا سينما نيست. اين فيلم را ان موقع اندكي از منتقدين علم كردند كه مقابل قيصر قرار دهند. اين فيلم در واقع بنيان گذار فيلم هاي ست كه بعد ها به جشنواره اي معروف شده اند نقد پيتر كاوي بر اين فيلم را پيدا كنيد و بخوانيد. مهرجويي ان موقع ها تا فيلمي مي ساخت قبل از اكران داخلي زير بغل ميزد و راهي جشنواره هاي خارجي ميشد. فيلمسازي مهرجويي بعدها بسيار تغيير كرد.

sana
دوشنبه 19 آذر 1386 - 21:8
-1
موافقم مخالفم
 

فعلا فقط سنتوری را عشق است ما سنتوری میخواهیم پس چه شد؟؟؟!!!!!!اقای قادری یه مطلبی خبری چیزی در مورد سنتوری بزارین خواهشا.... نکنه بیخیال اکرانش شدین!!!!

niloofar
دوشنبه 19 آذر 1386 - 21:42
-1
موافقم مخالفم
 

faramoush nakonim ke filmhyeh mesl "Gav "ra nemitavan mostaghel az sharayet zamani naghd kard,vaghean dar sal 1348 chand film mitavanim esm bebarim che dar haman zaman ya hala ghabel didan bashand. "Gav "dar kenar "Khesht o Ayneh" va madoodi fim mostanad tangha filmahye ba arzesh An doran hastand. Mehrjoui Ba Gav shoroo kard va be "Hamoon" va "Leila "va "Derakht Golabi" resid. shorooi setayesh bar angiz dar zamaneh Oje filmahye Gharooni va Gheysari. In ra faramoush nakonim

samira
سه‌شنبه 20 آذر 1386 - 1:30
1
موافقم مخالفم
 

be nazare man filme gav khaily maskhare bod oo saro tah nadasht.maskhare tar az oon dige vaghaan nemishod

مونا صلح دوست
سه‌شنبه 20 آذر 1386 - 3:1
1
موافقم مخالفم
 

با نظر (رضا) موافقم بد جور!

حمید
سه‌شنبه 20 آذر 1386 - 4:6
0
موافقم مخالفم
 

روشنفکر ، بسان چراغی است در تاریکی اما، بیماری روشنفکری دردی بی درمان در میان روشنفکران. این درد بی درمان هم ذاتا از تعفن گاه آن نگاهی برمیخیزد که هنر را برای هنر میخواد انگار که هنر نه بر آستان زندگی که در ناکجاآباد ذهن هنرمند میروید. بیاید و بس کنید این داستان تهوع آور را. "لطفا آیه‌های روشنفکرانه را مثل کاه و علف جلوی ما نریزید. چرا شعر نباید شعار باشد در جایی که زندگی کم‌ترین شباهتی به‌خود ندارد. این کفر است که دنبال شعر ناب و جوهر سیال شعری سینه چاک بدهیم. من به نفع زندگی، از شعر این توقع را دارم که اگر لازم باشد نه فقط شعار، بلکه خنجر و طناب و زهر باشد، گلوله و مشت باشد". خسرو گلسرخی

احسان
سه‌شنبه 20 آذر 1386 - 9:50
-2
موافقم مخالفم
 

امیر قادری یکبار دیگر پیروزمندانه زده ست توی خال.فیلم را مقایسه کن با قیصر شاهکار وحشیانه استاد.که چنان شور و شعفی بهت می دهد که تو بالاترین سطح اصلا به طرف خود پدیده (سینما) کشیده می شوی.آره من هم دختر دایی گمشده و دو سه تا دیگه از فیلم های مهرجویی رو ترجیح می دهم.

همسایه ستون بقلی شما در یکی از نشریات!
سه‌شنبه 20 آذر 1386 - 11:21
-2
موافقم مخالفم
 

امیر جان بیا اول از هر چیزی یک نکته را برای من یکی، روشن کن چه کسی شما را کشف کرد؟

پس از آن بیا بگو شب قبل از نوشتن این مانیفست تکان دهنده، چه چیزی تناول کرده بودی؟

سپس بگو تا بدانم تو که در ستونی برای خالی نبودن عریضه و کسب روزی حلال! به تبلیغ وبلاگ دوستانت و نحوه رفتن به تالار اندیشه هایت، آن هم با ادبیات تقلیدی از نوع ضعیف از روی دست اردشیر رستمی بی نوا، مطبوعات مملکت را به زاج عظما می دهی و شعور انسان ها را با فسیل های عصر یخبندان یکی می پنداری...

چه شد که عالم دهر شدی؟ پسرم شانسی که آورده ای این است که خیلی ها سنتوری را ندیده اند و الا وضعت از این هم بدتر می شد بنشین دعا کن سنتوری نه تنها که اکران نشود بلکه نسخه اصلیش دود شده و به هوا برود.

راستی درفشانی تاریخی ات را که برگ زرین دیگری است بر تاریخ معاصر مملکت-که البته کاملن هم سنخیت دارد با همه چیزمان- برای عزت الله انتظامی خواندم ...

تا ایران چنین است جای تو میان سطر های هنر درخشان باد!

هيچكس
سه‌شنبه 20 آذر 1386 - 13:3
0
موافقم مخالفم
 

بابا منتقد اوانگارد

کاوه اسماعیلی
سه‌شنبه 20 آذر 1386 - 15:58
1
موافقم مخالفم
 

به شدت با کسانی که گاو را با دیگر فیلم جریان ساز دوران خود یعنی قیصر(و البته آرامش در حضور دیگران)مقایسه میکنند موافقم.این رسوب ذهنمان را که سالها گاو را در صدر فهرست تاپ10 منتقدان محبوبمان دیده بودیم و تاثیرش را فراموش کنیم.گاو در نگاه مجدد و در دورانی که اصالت سینما را با نگاه به فیلمسازان بزرگ سینمای کلاسیک درک میکنیم متاسفانه فیلم خوبی نیست.فیلم بیشتر از آنکه به درد عاشقان سینما بخورد به درد کارشناسان برنامه سینما ماوراء که از هر نمادی و کشف آن در سطحی ترین لایه های فیلم (و حتا در لایه های بسیار زیرین فیلم که کشف آن فقط نیاز به علم نشانه شناسی دارد) ذوق زده میشوند میخورد.

گاو را 3 سال پیش دیدم.زمانی که سالها از اینکه داستان ساعدی را خوانده بودم میگذشت.و البته مدتها پس از توصیفاتی که از جایگاه رفیعش در سینمای ایران شنیده بودم.متاسفانه تمام آن تحسین نامه ها تاثیرش را گذاشته بود و در بار اول سرگرم پیدا کردن پیامهای پنهان و آشکار فیلم بودم غافل از اینکه هنوز درگیر قصه فیلم نشده ام.با مهیار موافقم که شاید ساخت گاو برای فیلمسازی که در سالهای قحطی زده سینمای ایران فیلمی باب طبع روشنفکران سیاست زده و به قول امیر قادری کسانی که هنر را در خدمت آرمانشان میخواستند (نمونه شان خسرو گلسرخی که دوستی در همین صفحه از او نام برده) ساخته یک سکوی پرتاب بوده....

نکته دیگر...چرا به جای ترور شخصیت و حب یا بغض با امیر قادری به مطلبش نمی پردازید؟این که امیر قادری نویسنده بیسوادی است که عده ای جوان امروزی که بیشتر طالب نثر ساده و سهل و آسان و امروزیش هستند دور و برش را گرفته اند و اینکه طوری مینویسد که خواننده دوست دارد یعنی مطلبی را بدون فکر کردن درباره اش بخواند....اینها را در این مدت زیاد شنیده ایم.آنهایی که این را قبول دارند با مرجع قرار دادن همین مطلبش در مورد گاو ثابتش کنند.صریح و سالم گفته است گاو فیلم خوبی نیست.حالا شما بهش بگویید چرا نمیفهمد.

مصطفی جوادی
سه‌شنبه 20 آذر 1386 - 16:48
1
موافقم مخالفم
 

با حرفهای امیر قادری درباره نوعی از دافعه که در این آثار وجود دارد کاملا موافقم. اما به نظرم گاو مصداق این نوع آثار نیست. یعنی همه گاو این ها نیست. شاید تعریف آن دوران از سینمای هنری بر فیلم بی اثر نبوده باشد اما فکر می کنم (( گاو )) توی این استعاره ها تمام نشده است.

اما این وکنش هایی که دوستان داشته اند! واقعا اگر اینقدر توی تابوها خودتان را حبس کنید هیچ زایشی در کار نخواهد بود. شما محبوس هستید. حالا گیریم توی یک قصر طلایی اما خب. من ترجیخ می دهم نباشم. این که آقا چطور جرات کرده اید و اینها .. دوران جرات نکردن خیلی وقت است تمام شده! این جور آشنایی زدایی ها باعث میشود گهگاه به باورها و آن چیزهایی که برایمان تثبیت شده اند فکر کنیم. شاید توی بازخوانی اش اتفاق جدید بیفتد. شاید هوس کنید بیایید بیرون...

مصطفی جوادی
سه‌شنبه 20 آذر 1386 - 17:2
-3
موافقم مخالفم
 

با نظر امیر قادری درباره آن نوع خاص دافعه که در بعضی آثار وجود دارد کاملا موافقم . این که با خودت می گویی این آدم بهتر بود مقاله اش را می نوشت. گرچه به نظرم گاو مصداق این جور آثار نیست. آن فیلمها معمولا آثاری هستند که توی این لابیرنت استعاره ها و این جور مزخرفات می خشکند. در حالی که فکر می کنم گاو توانسته از این ماجرا سالم بیرون بیاید. فیلم چیزهای دیگری هم هست. همه اش نشده حرف و نماد و ایدئولوژی و این چیزها. اگر هم حرفهای آنچنانی پشت اثر هست، به نظرم توانسته اند در خدمت کار باشند و مزاحم (( فیلم )) بودن کار نشوند. البته قبول دارم تعریفی که از سینمای هنری در آن دوران وجود داشت بر کار سایه انداخته است.

اما درباره این واکنش هایی که دوستان ابراز داشته اند! ببینید رفقا، اگر توی تابوهایی که برای خودتان ساخته اید بمانید در نهایت هیچ اتفای نمی افتد. چه بخواهید چه نخواهید محبوس هستید.حالا گیریم توی یک قصر طلایی محبوسید. نباید راه را برای این آشنایی زدایی ها بست. این جور گاردهای بسته بیشتر از این که تعصب آدم را نشان دهد، نشان می دهد که ما از بازخوانی باورهای تثبیت شده مان می ترسیم. می دانید چه می گویم. نه . گوش نمی کنید. می خواهید سریع جوابیه اش را بنویسید. بنویسید! قفس تان از طلاست...که چی؟

hamed
سه‌شنبه 20 آذر 1386 - 21:0
0
موافقم مخالفم
 

تا ایران چنین است جای تو میان سطر های هنر درخشان باد!

فرزادخانی
سه‌شنبه 20 آذر 1386 - 21:2
-1
موافقم مخالفم
 

این حرفای قادری مثه اینه که الیزابت امینی بشه نماینده مجلس!!!!

یک دوست
سه‌شنبه 20 آذر 1386 - 21:25
1
موافقم مخالفم
 

امیدوارم به جای انتقاد از عقیده آقای قادری، این محل جای فحاشی به این نویسنده محترم نشود. واقعیت این است که آقای قادری مانند هر انسان دیگری محق است فیلمی را دوست داشته باشد یا نداشته باشد. شاید ایراد از خود اوست که درباره تفاوت میان؛ این فیلم را دوست ندارم و این فیلم بد است، ظرافت به خرج نمی دهد. ما می توانیم همشهری کین را دوست نداشته باشیم (سلیقه) ولی اثبات این که همشهری کین فیلم بدی است تقریباٌ (حداقل با وسعت دانش سینمایی در ایران) ناممکن است. گاو هم فیلمی است که سخت می توان زیبایی بصری و انسجام روایتی و فنی ( فیلم برداری، کارگردانی ، تدوین) آن را مورد سئوال قرار داد. ما می توانیم از گفتمان معناشناسانه این فیلم ناخرسند باشیم ولی اینکه تنها به همین دلیل فیلم را بد (نازل) بدانیم، نوعی دست انداختن قضیه مسلم است که با نگاه تحلیلی درست بسیار فاصله دارد. شاید اگر مطلب جلوه شخصی بیشتری داشت و روی جنبه سلیقه ای بودن اش تأکید می شد، بهتر بود.

mahan
چهارشنبه 21 آذر 1386 - 11:32
-1
موافقم مخالفم
 

yek dost vaghean ziba neveshtyyyyyyyyyy

dastet dard nakone

همسایه ستون بغلی
چهارشنبه 21 آذر 1386 - 11:41
2
موافقم مخالفم
 

یک دوست عزیز با شما موافقم. جوان های ما یا بهتر بگویم ما جوان ها باید یاد بگیریم نظرات و حرف هایمان را به خودمان نسبت بدهیم و چون خودمان فکر می کنیم دنیا یکجوری است یک شبه فتوا ندهیم دنیا اینجوری بوده است و دیگران تا به امروز نفهمیده اند! برای مطرح شدن آفتابه مسی به پا کردن و در شهر راه افتادن کافی است اما برای مطرح ماندن(مثل گاو!) در سر مغز باید.

امیر جلالی
چهارشنبه 21 آذر 1386 - 15:24
2
موافقم مخالفم
 

سلام علیکم جمیعا،قضیه اینطوریه که امیر قادری داره می گه گاو در کارنامه استاد مهرجویی تک افتاده و فیلمهای دیگه اش نگاهی متفاوت دارن،کسی منکر این قضیه است مگه؟این که دیگه معلومه،اجاره نشینها و درخت گلابی و لیلا و دختردایی گمشده و از همه واضحتر سنتوری همه و همه درباره تقابل عشق و احساسات فردی با هرجور تعهد و عرف اجتماعیه.

البته من اولین بار که گاو رو دیدم چون قبلش شاهکار استاد (درخت گلابی) رو دیده بودم(راستی امیرخان چرا این فیلمو اسم نبردی آخه؟)با خودم گفتم گاو هم می خواد بگه مش حسن با همه اطرافش سر عشقش(ولو یک گاو باشه) می جنگه و هیچ کاری با آدمای معقول دور و برش نداره،مثل محمود12ساله و علی سنتوری.

به هرحال این قضیه تقابل فرد و فردیتش با اجتماع و عرف و قانون(هرچقدرم که منطقی باشه)تمی است که ما به خاطر اون عاشق مهرجویی و کیمیایی و درخت گلابی و امیر قادری و علی سنتوری شدیم اگه خدا قبول کنه،التفات دارید که؟

farshid
چهارشنبه 21 آذر 1386 - 23:6
2
موافقم مخالفم
 

بعضی اوقات بعضی چیزها به واسطه ی شرایطی خاص جایگاهی پیدا می کنند که شاید به نظر خیلی هم استحقاقش را نداشتند گاو به نظرم امروز با این نگاه دیده میشود فیلمی پر از نمادها در فضای روستایی که شاید به قول امیر قادری دوره ی این گونه سینما سپری شده ولی بدون در نظر گرفتن نمادهای گوناگون فیلم گاو به صرف روایت یک قصه هنوز جذاب و سرپاست هنوز هم توی این لازمان و مکانی می توانی جایی پیدایش کنی !! و کشیدن مش حسن زیر باران و مردنش معرکه است جایی که توی لانگ شات سه نفر دوست !! مش حسن بالای جسد ایستادند و برمی گردند و یاداوری سه نفر بلوری(دشمن) که مثل سایه شاید همه جا هستند و این اشتباه بصری بیننده که خیال می کند باز هم بلوری ها هستند در حالی که این دوستان مش حسنند!!

گاو فیلم امروز سینمای ما نیست همان طور که شاید رضا موتوری هم فیلم امروز نیست!! مهرجویی اگر عاشق گاوش شده بود هرگز نمی توانست فیلمهای بهتری بسازد شاید نگاهی که امیر قادری دنبال ان است سالها بعد شکل گرفت امروز سینما دیگر فلسفه نیست سینما شعر نیست سینما شعار نیست!! سینما سیاست نیست سینما تاریخ نیست سینما چیز دیگری نیست جز سینما امروز سینما سینماست چیزی که اگر چه شاید خیلی چیزها را در خودش جای داده ولی در مرتبه ی اول خودش است سینما !!

farshid

mahmoud
پنجشنبه 22 آذر 1386 - 17:45
4
موافقم مخالفم
 

to har vaght ye chizi minevisi man daste khodam nist bayad barat javab bedam...vali nemidunam chera hichvaght inja sabt nemishe...mohem nist omidvaram khodet bekhunish haddeaghal.to gavo naghd kardi man toro.ye juje ke mikhad sar az tokhm dar are...kheyli zur mizani be paro paye hame mipichi.to na film didi na ketab khundi.hatta esme saediro too naghdet nayavordi chon nemishnasish.bebin boro chiz bekhun chiz yad begir baad bia benevis.bikhod jik jik mikoni sedato kasi nemishnave injuri....to zodiac nemishi chon hushesho nadari....

اضافه کردن نظر جدید
:             
:        
:  
:       





             

استفاده از مطالب و عكس هاي سايت سينماي ما فقط با ذكر منبع مجاز است | عكس هاي سایت سینمای ما داراي كد اختصاصي ديجيتالي است

كليه حقوق و امتيازات اين سايت متعلق به گروه مطبوعاتي سينماي ما و شركت پويشگران اطلاع رساني تهران ما  است.

مجموعه سايت هاي ما : سينماي ما ، موسيقي ما، تئاترما ، دانش ما، خانواده ما ، تهران ما ، مشهد ما

 سينماي ما : صفحه اصلي :: اخبار :: سينماي جهان :: نقد فيلم :: جشنواره فيلم فجر :: گالري عكس :: سينما در سايت هاي ديگر :: موسسه هاي سينمايي :: تبليغات :: ارتباط با ما
Powered by Tehranema Co. | Copyright 2005-2009, cinemaema.com
Page created in 1.99907398224 seconds.