سينمای ما - گزارش كاملي از حواشي و جنجال‌هاي توليد «فرزند صبح»/ بخشي از متن سكانس بيمارستان جماران
جمعه 16 بهمن 1388 - 18:26

I نظرسنجی I

بهترین فیلم جشنواره 28 را انتخاب کنید




سينماي جهان
من تسلیم شده‌ام
همه چیز با فیلمنامه آغاز می‌شود و به پایان می‌رسد
جورج كلوني این بار واقعا روانه بيمارستان شد
مریل استریپ امسال هم گزینه اصلی اسکار است
جیم شرایدن برای فیلم تازه‌اش دنیل کریگ را انتخاب کرد
سایت‌اند ساند 50 فیلمساز نامتعارف سینما را معرفی كرد
معرفی کامل فیلم «جی آی جو: ظهور کبرا» - حامد مظفری
سال‌هایِ از دست رفته (یادداشت گِئورگ ویلیامسون بر فیلم «تابستان» ترجمه پیمان جوادی)
گفتگویی با استاد ژاپنی انیمیشن جهان به بهانه نمایش فیلم تازه‌اش
قسمت‌های پنجم و ششم «اسپایدرمن» را نویسنده «زودیاک» می‌نویسد
فرار بزرگ (یادداشت برایان لوری –ورایتی- بر مجموعه تلویزیونی «فرار از زندان: فصل اول» ترجمه پیمان جوادی)
معرفی کامل «آدم‌های بامزه» - حامد مظفری


استشهادي براي خدا


  (35 رأي)

گارگردان :
علیرضا امینی
ماجراهای اینترنتی


  (22 رأي)

گارگردان :
حسین قناعت
تنها دوبار زندگی می‌کنیم


  (134 رأي)

گارگردان :
بهنام بهزادی
صداها


  (93 رأي)

گارگردان :
فرزاد موتمن
محاكمه در خيابان


  (321 رأي)

گارگردان :
مسعود کیمیایی
آقای هفت رنگ


  (69 رأي)

گارگردان :
شهرام شاه حسینی
نیش و زنبور


  (98 رأي)

گارگردان :
حميدرضا صلاحمند
کتاب قانون


  (345 رأي)

گارگردان :
مازیار میری
دو خواهر


  (1338 رأي)

گارگردان :
محمد بانکی



گزارش كاملي از حواشي و جنجال‌هاي توليد «فرزند صبح»/ بخشي از متن سكانس بيمارستان جماران
گزارش كاملي از حواشي و جنجال‌هاي توليد «فرزند صبح»/ بخشي از متن سكانس بيمارستان جماران


[ نگار باباخاني ]


در تاريخ سينماي جهان فيلم هاي بسياري درباره شخصيت هاي مطرح و رهبران بزرگ سياسي - مذهبي معاصر ساخته شده است. «گاندي»، «فيدل کاسترو»، «هيتلر»، «نلسون ماندلا»، «چه گوارا»، «جرج کندي»، «نيکسون»، «مالکوم ايکس»، «دالايي لاما»، «ايدي امين» و «ملکه انگليس» از جمله نام ها و چهره هاي ماندگاري هستند که فيلمسازان اسم و رسم دار هاليوودي براساس زندگي شخصي و فعاليت هاي سياسي - اجتماعي آنها آثار قابل تامل و بعضاً بحث برانگيزي را به تصوير کشيده اند. تاثيرگذاري و قدرت برخي از اين آثار به حدي است که خيلي ها چهره و شخصيت واقعي اين رهبران را در قامت نقش آفرينان آنها به ياد مي آورند، گويي اين داستان زندگي رهبران است که براساس حوادث و شخصيت هاي فيلم رقم خورده و نه فيلم براساس زندگي آنها و اين اتفاق تنها و تنها به واسطه مديوم جادويي سينما شکل مي گيرد. حتي کتاب هاي زندگينامه يي که گاه توسط خود اين افراد يا نويسندگان چيره دست به رشته تحرير درمي آيند نيز نمي توانند نيمي از تاثيرگذاري تصاوير سينمايي را بر ذهن مخاطبان بگذارند. از اين روست که ساخت اينگونه آثار همواره از اهميت ويژه يي برخوردار است و تهيه کنندگان استوديوهاي بزرگ همواره به سراغ فيلمسازاني مي روند که از توانايي و ذکاوت بالايي برخوردار باشند تا اثري در خور نام و اعتبار شخصيت مورد نظر را ارائه دهند.


در سينماي ايران نيز بعد از درگذشت «امام خميني» مسوولان سينمايي بر آن شدند تا فيلمي درباره زندگي شخصي و فعاليت هاي سياسي - مذهبي وي بسازند و فرارسيدن صدمين سالگرد تولد «امام خميني»(ره) هم بهانه يي شد تا اين قضيه جدي تر پيگيري شود. از ميان کارگردانان سينماي ايران «مجتبي راعي»، «جواد شمقدري» و «بهروز افخمي» طرح هايي در اين زمينه ارائه دادند. «صنوبر»، «آفتاب و زمين» و «فرزند صبح» عناويني هستند که اين کارگردان ها براي فيلمنامه هاي خود در مورد زندگي رهبر بزرگ سياسي - مذهبي ايران و مسلمانان برگزيدند. «راعي» به سال هاي نوجواني امام پرداخته بود، «شمقدري» پيشتر زندگي پسر امام «سيدمصطفي خميني» را دستمايه اثرش قرار داده بود و «افخمي» بر سال هاي کودکي امام متمرکز شده بود. از ميان اين سه فيلمنامه، «صنوبر» و «آفتاب و زمين» جلوي دوربين رفتند و مقدمات توليد «فرزند صبح» هم مهيا شد، حتي فيلمبرداري اش هم آغاز شد ولي بعد از مدت کوتاهي کار متوقف شد و قضيه نمايندگي «افخمي» در مجلس ششم که پيش آمد ادامه فيلمبرداري به کلي منتفي شد. از آنجا که «افخمي» روحيه هنرمندي داشت در دوره نمايندگي اش چندان نتوانست خودش را با فضاي خشک و سيستماتيک مجلس و آدم هاي سياسي وفق دهد. او حتي در طرز لباس پوشيدن و ظاهرش نيز تفاوت آشکاري با ديگر نمايندگان داشت و اين مساله به حدي جلوه گر بود که حتي در آن دوره واکنش برخي از نمايندگان و رسانه هاي اصولگرا را عليه اين نماينده اصلاح طلب برانگيخت، به طوري که يکي از سايت ها از قول نماينده يي نوشت؛ «بهروز افخمي اين عضو فراکسيون مشارکت و رکورددار تنبلي و بي نظمي در مجلس ششم علاوه بر 197 ساعت و 27 دقيقه تاخير و غيبت غيرموجه، هيچ فعاليت رايج پارلماني نداشته است.»


دامنه اين انتقادها از دايره مجلس و نمايندگي «افخمي» به فعاليت هاي فرهنگي و هنري او نيز کشيده شد و اين بار موضوع تاسيس يک شبکه خصوصي ماهواره يي در لندن به مديريت «افخمي» بحث داغ رسانه هاي هر دو جناح شد و واکنش هاي مثبت و منفي فراواني را در پي داشت. اين در حالي بود که «افخمي» در گفت وگويي با سايت بي بي سي اعلام کرده بود؛ «هدف من تاسيس يک شبکه تلويزيون ماهواره يي که فقط به فرهنگ ايران بپردازد و روي سينماي ايران تمرکز کند، است و وارد مسائل سياسي و حتي مسائل اجتماعي نخواهيم شد.» انتقاد بعدي به انتخاب هديه تهراني در نقش دايه امام و محمدرضا شريفي نيا در دو نقش پدر و پسر امام خميني در فيلم «فرزند صبح» بود و منتقدان حضور اين دو بازيگر را اهانت به «امام» و انتخاب هاي افخمي را نوعي پافشاري، لجبازي و عناد با طيفي از جامعه از سوي وي قلمداد کردند. کار به جايي رسيد که عده يي حضور شخص «افخمي» را در مقام کارگردان اين پروژه کار اشتباهي دانسته و خواستار اقدام بنياد حفظ و نشر آثار امام براي جلوگيري از توليد فيلم و سپردن آن به يک فيلمساز متدين و قابل اعتماد شدند. حتي بنياد حفظ آثار دفاع مقدس نيز به تندي به مخالفت با اين پروژه پرداخت.


نکته جالب اينجاست که هيچ يک از اين جنجال ها و موضع گيري ها در مورد دو پروژه ديگر؛ «صنوبر» و «آفتاب و زمين» روي نداد و حتي نمايش اين دو اثر نيز بازتاب هاي چنداني نداشت که مهمترين عامل آن را مي توان در متوسط بودن سطح کيفي اين کارها دانست و اينکه اصولاً سازندگان اين دو اثر کارنامه سياسي کم فروغ تري نسبت به سازنده «فرزند صبح» دارند و شايد همين مساله حساسيت هاي کار افخمي را بالاتر برده بود. البته «افخمي» در خصوص انتقادات پيرامون پروژه «فرزند صبح» سکوت نکرد و در نامه سرگشاده يي پاسخ اين انتقادات را داد. نامه سرگشاده و بلندبالاي «افخمي» در واقع تير خلاصي بود به سمت همه منتقدان و مخالفانش اما ظاهراً جنجال هاي پيرامون اين پروژه پاياني نداشت و اين بار قضيه توقف فيلمبرداري به مدت يک يا دو سال سوژه خبري رسانه ها شد. «بهروز افخمي» که از مهرماه سال 83 فيلمبرداري «فرزند صبح» را بعد از وقفه يي پنج ساله (به خاطر نمايندگي در مجلس) از سر گرفته بود در تاريخ 25 تيرماه 84 اعلام کرد که به خاطر بزرگ شدن بازيگر خردسال فيلم «آرمان ايرانپور» بايد فيلمبرداري را براي مدت يک يا دو سال متوقف کنند تا بتوانند ادامه نقش را با حضور همين بازيگر با استعداد فيلمبرداري کنند. تهيه کننده و سرمايه گذار پروژه نيز به دليل اعتمادي که به کار «افخمي» داشتند اين پيشنهاد را پذيرفتند و از اوايل امسال ادامه فيلمبرداري با حضور همان بازيگر از سر گرفته شد و «افخمي» با جسارت و اعتماد به نفس هميشگي اش دست به تجربه يي زد که حتي توسط همتايان اروپايي و امريکايي اش در استوديوهاي بزرگ هاليوودي هم تکرار نشده است.


به هر حال قصه پرفراز و نشيب پروژه «فرزند صبح» سرانجام در آبان ماه با فيلمبرداري سکانس هاي رحلت امام و نيز صحنه هايي از تبعيد ايشان به پايان رسيد و حالا همه در انتظارند تا جنجالي ترين و طولاني ترين پروژه سينمايي ايران را روي پرده تماشا کنند، به خصوص وقتي نام کارگردان باهوش و نکته سنجي چون افخمي که همزمان تکنيک و اصول قصه گويي کلاسيک را در فيلم هايش رعايت مي کند در مقام نويسنده و کارگردان فيلم خودنمايي کند، اين انتظار جذاب تر خواهد شد. گفتني است قصه «فرزند صبح» بين روزهاي پاياني عمر امام و سال هاي اول دهه 40 زماني که امام درگير ماجراي تبعيد و زنداني شدن است روايت مي شود و از سوي ديگر به دوران کودکي امام خميني مي پردازد و ماجراهاي زندگي او از دو، سه سالگي تا هفت، هشت سالگي را روايت مي کند و داستان مرتب در اين مقاطع زماني پس و پيش مي شود.


ساختمان عروج فيلم در خيابان دربند لوکيشن آخرين سکانس هاي «فرزند صبح» است. در گوشه يي از حياط پر دار و درخت ساختمان اتاقکي است که صحنه مربوط به بيمارستان «جماران» را آنجا فيلمبرداري مي کنند. هيچ خبري از دم و دستگاه هاي مخصوص اتاق هاي بيمارستان نيست، فقط يک تخت ساده چوبي و ملحفه سفيدي بر رويش همه آن اکسسواري است که در اين صحنه به چشم مي خورد. حتي هنرپيشه نقش «امام خميني» هم در صحنه حضور ندارد، چرا که قرار نيست دوربين افخمي چهره «امام» را در اين پلان ها به تصوير بکشد و اصلاً خود دوربين جايگزين بازيگر خواهد شد و فقط نمايي از دست هاي «امام» در کادرخواهد بود و صداي او را (که يکي از دوبلورهاي معروف با لحن امام ادا خواهد کرد) در حال گفت وگو با پسرش «سيداحمد خميني» و يار نزديکش «حاج علي اکبر معلم دامغاني» مي شنويم. صحنه هاي تاثيرگذار گفت وگوي شخصيت «حمزه» با بازي «آنتوني کوئين» را با حضرت محمد(ص) در فيلم «الرساله» مصطفي عقاد به خاطر بياوريد که داوود ميرباقري به شکل زيبايي از آن در سريال «امام علي(ع)» استفاده کرد. پلان هاي مربوط به بيمارستان جماران نيز بي شباهت به آن صحنه ها نيست. يعني دوربين از نگاه «امام خميني» و از زاويه ديد POV اين شخصيت آدم ها و اتفاقات اطرافش را به تصوير مي کشد. بازيگران اين سکانس محمدرضا شريفي نيا در نقش «سيداحمد خميني» و محمد علي کشاورز در نقش «حاج علي اکبر معلم دامغاني» هستند. گريم چهره «شريفي نيا» هم به غافلگيري گريم چهره عبدالرضا اکبري در نقش «امام خميني» شده است، به طوري که در همان اولين برخورد بيننده را بهت زده مي کند.


آدم هاي زيادي در حوالي محل فيلمبرداري نشسته اند. پيرمردي مهربان با ديدن «افخمي» دستانش را به او نشان مي دهد. ظاهراً دوست دارد دستهايش به جاي دست هاي «امام» در کادر ديده شود اما «افخمي» مي گويد که دستهايت کمي زمخت است و به دست هاي «امام خميني» نمي خورد. «محمدعلي کشاورز» با بلوز کرم رنگ و کت و شلوار مشکي و کلاه شاپو تيپ موقرانه يي پيدا کرده است. او که فقط در همين سکانس بازي دارد در مورد نقشي که عهده دار ايفاي آن شده، مي گويد؛ «من منابع چنداني براي شناخت اين شخصيت نداشتم براي اينکه بدانم فلسفه اش چه بوده، چه عقايدي داشته و آيا از عرفا بوده، البته در اطلاعات جسته وگريخته يي که از اين شخصيت به دست آوردم متوجه شدم که او به معناي کامل يک آدم متشرع بوده و هيچ گاه هم در هيچ ماجراي سياسي شرکت نکرده است و در عين حال يکي از ياران نزديک امام خميني بوده که از دوران کودکي با هم دوست و رفيق بودند و در مجالس عرفان به معناي کاملش شرکت داشتند.»


«کشاورز» دليل پذيرش اين نقش را بعد از مدت ها دوري اش از سينما اينطور بيان مي کند؛ «من مدت 9-8 سال است که در سينما فعاليت ندارم و به خاطر نياز مالي هم هر نقشي را بازي نمي کنم ولي چون آقاي افخمي را مي شناختم و کارشان را دوست داشتم اين نقش را قبول کردم، ضمن اينکه خودم خيلي به شخصيت امام خميني ارادت داشته و دارم و معتقدم ايشان شخصيتي استثنايي در طول تاريخ مملکت ما هستند و با وجودي که يکي از بزرگترين رهبران جهان اسلام بودند ولي زماني که فوت کردند از مال دنيا هيچ چيزي نداشتند به جز يک خانه که آن هم متعلق به همسرشان بود و حتي هيچ کدام از نزديکانش مثل حاج احمدآقا هيچ پست دولتي نداشتند و يک عرفان خاص و عرفان اسلامي ناب داشتند که همين ايشان را ماندگار کرد.» کشاورز به صحنه يي که قرار است بازي کند، اشاره کرده و مي گويد؛ «صميميت حاج علي اکبر دامغاني و امام در حدي بود که وقتي او در صحنه يي به ملاقات امام مي آيد، امام به پسرش حاج احمدآقا مي گويد همه بيرون بروند چون مي خواهد فقط با او صحبت کند و معلوم مي شود که خيلي با امام دوست و رفيق بوده و او به امام مي گويد که بايد بماني و نبايد ما را تنها بگذاري، براي اينکه حضورت برکت دارد و امام مي گويد براي من دعا کنيد و دامغاني مي گويد شما براي ما دعا کنيد.» شاورز با حس خاصي اين جمله ها را بيان مي کند و مطمئن مي شوم که مقابل دوربين نيز با همين آرامش و تمرکز نقش نزديک ترين يار امام خميني را ايفا خواهد کرد.


صحنه مورد نظر چيده شده و افخمي به همراه گروه فيلمبرداري اش آخرين تست ها را انجام مي دهد. خورشيد در حال غروب کردن است و آخرين شعاع هاي بي رمق اش را روي درخت هاي کاج و چنار سر به آسمان ساييده باغ انداخته است. تنه درخت هاي پوشيده از پيچک در آن غروب نارنجي پاييزي جلوه ديگري به فضا بخشيده است و گويي همه چيز مهياست تا افخمي تاثيرگذارترين سکانس «فرزند صبح» را به ثبت برساند. شريفي نيا با چشماني اشکبار رو به دوربين داخل اتاقک ايستاده و در بک راند او زني با چادر مشکي روبنده دار مدل قاجاري در باغ ايستاده که ظاهراً در نقش عمه امام لحظه يي از ياد او مي گذرد و حکم خاطره يي دور را براي امام در لحظات آخر زندگي دارد. نور در حال رفتن است و گروه در تکاپو هستند تا اين پلان ها را ضبط کنند. «افخمي» مقابل مونيتور داخل اتاقک نشسته و تصاوير را کنترل مي کند. او ديالوگ هاي مربوط به «امام خميني» را با لحني بسيار نزديک به شيوه حرف زدن او ادا مي کند و اين روش کمک بسياري به بازيگر نقش مقابل شخصيت امام (دوربين) مي کند که بتواند با حس بهتري ديالوگ هايش را ادا کند. ريفي نيا با گريم منحصر به فردش در حالي که بغض کرده مقابل دوربين مي ايستد و در نقش «حاج احمدآقا خميني» آخرين لحظات زندگي پدرش را نظاره مي کند.

بيمارستان جماران، روز.

حاج احمد خميني؛ بابا، باباجون، بابا صداي منو مي شنوين.

امام خميني؛ (با صدا و لحن بهروز افخمي)؛ چرا نشنوم.

حاج احمد؛ مهمون دارين، آقاي معلم اومدن.

امام؛ کي تشريف آوردن.

حاج احمد؛ همين الان اومدن.

امام؛ مي دونستم، بيارينش تو، (ادامه مي دهد)؛ احمد صبح شده.

حاج احمد؛ آره، 7 صبحه.

امام؛ اول پرده رو باز کن.

(حاج احمد پرده را باز مي کند و شعاع خورشيد به داخل اتاق مي تابد).

امام؛ يه بالش به من بده.

(حاج احمد بالش را زير سر امام مي گذارد)؛ خوبه، راحتين؟

امام؛ آره، شونه مو بده.

حاج احمد؛ مي خواي خودم شونه کنم.

امام؛ شانه کن.

(حاج احمد در حال شانه کردن است.)

امام؛ درست شانه کن، رفع تکليف نکن.

(حاج احمد حرفي نمي زند و به کارش ادامه مي دهد ولي همچنان بغض کرده است).

امام؛ چيه، تو دلت خالي شده.

حاج احمد؛ نه آقاجون، اتفاقاً خيلي هم پره، عطر بزنم.

امام؛ بزن، (ادامه مي دهد)؛ بسه ديگه مقبول شدم (ادامه مي دهد)؛ احمد.

حاج احمد؛ بله آقا.

امام؛ آشيخ علي اکبر که آمدند هيچ کس نياد تو.

احمد؛ چشم.

(حاج احمد از اتاق بيرون مي رود و آشيخ علي اکبر دامغاني وارد مي شود)

(آشيخ علي اکبر نزديک تخت امام مي شود)؛ احوال حاج آقا؟

روح الله ما چطوره، نبينم مريض باشين.

امام؛ ببخشيد، احترام دارم، اما نمي توانم از جايم بلند شوم.

آشيخ علي اکبر؛ بله آقا، چطور نمي تانيد، مي تونيد، مي تونيد حاج آقا روح الله، شما هر کاري که اراده کنيد مي تانيد، کم لطف شديد با ما، حوصله تان سر رفته، ديگه دوست نداريد با رعيت بماني.

(امام رو به حاج احمد که وارد اتاق شده مي گويد)؛ احمد برايشان صندلي بگذار.

(حاج احمد صندلي براي آشيخ علي اکبر مي آورد.)

(امام در پاسخ گفته آشيخ علي اکبر مي گويد)؛ تا همين جا هم زياد ماندم، گرفتار استدراج شدم.

آشيخ علي اکبر؛ بله آقا، شما و استدراج، مي دانيد چه کرديد با مردم، مي دانيد چه آتشي به جان عالم انداختيد.

(امام انگشتر عقيق يادگاري حاج علي اکبر را از انگشت کوچک دست راستش بيرون مي آورد و به او مي دهد.)

امام؛ براي من دعا کنيد.

آشيخ علي اکبر؛ شما براي ما دعا کنيد.

با اين ديالوگ محمدعلي کشاورز در نقش حاج علي اکبر معلم دامغاني سکانس بيمارستان جماران به پايان مي رسد و نتيجه دقت و وسواس افخمي و اصراري که براي تمرين چندين باره هر صحنه قبل از ضبط دارد اين مي شود که پلان هاي اين سکانس با حداقل برداشت و بهترين کيفيت در بازي ها به ثبت مي رسد.



منبع خبر : اعتماد
یكشنبه,11 آذر 1386 - 2:12:14

اين مطلب را براي يک دوست بفرستيد صفحه مناسب براي چاپگر
آرشيو

نظرات

m.h.kh
دوشنبه 12 آذر 1386 - 0:17
2
موافقم مخالفم
 

فوق العادست...

m.h.kh

sana
دوشنبه 12 آذر 1386 - 17:40
-1
موافقم مخالفم
 

عالیه امیدوارم برای اکرانش فلسفه نچینن و ما هم بتونیم این فیلم و ببینیم

احمد دستاران
دوشنبه 12 آذر 1386 - 20:43
1
موافقم مخالفم
 

فوق العادست...

www.cinemaerooz.blogfa.com

محدثه
سه‌شنبه 13 آذر 1386 - 23:45
2
موافقم مخالفم
 

بي نظيره.اقاي افخمي اينقدر كارگردان خوبي بودندو ما نمي دونستيم

نازنین
پنجشنبه 15 آذر 1386 - 21:1
1
موافقم مخالفم
 

آقای افخمی استاده.هنوز میرزا کوچک خان از خاطره ها محو نشده.افسوس که اکثر پروژه های مذهبی و تاریخی مشمول بند پ شده و نتیجه آن آثاری چون ابراهیم خلیل الله و مسیح و .. میشود .که آدم برای دور ریختن پول بیت المال اشکش در میاد.

masood
جمعه 16 آذر 1386 - 12:19
0
موافقم مخالفم
 

omidvaram ziad bozorhgnamaei nakonand

nilou
شنبه 17 آذر 1386 - 15:22
-1
موافقم مخالفم
 

aaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaah che shabahati eiiiiival

اضافه کردن نظر جدید
:             
:        
:  
:       





             

استفاده از مطالب و عكس هاي سايت سينماي ما فقط با ذكر منبع مجاز است | عكس هاي سایت سینمای ما داراي كد اختصاصي ديجيتالي است

كليه حقوق و امتيازات اين سايت متعلق به گروه مطبوعاتي سينماي ما و شركت پويشگران اطلاع رساني تهران ما  است.

مجموعه سايت هاي ما : سينماي ما ، موسيقي ما، تئاترما ، دانش ما، خانواده ما ، تهران ما ، مشهد ما

 سينماي ما : صفحه اصلي :: اخبار :: سينماي جهان :: نقد فيلم :: جشنواره فيلم فجر :: گالري عكس :: سينما در سايت هاي ديگر :: موسسه هاي سينمايي :: تبليغات :: ارتباط با ما
Powered by Tehranema Co. | Copyright 2005-2009, cinemaema.com
Page created in 0.764096975327 seconds.