سينمای ما - اتفاق خودش نمی‌افتد / یادداشت امیر قادری در باب فیلم نساختن بهرام بیضایی و توقف پروژه لبه پرتگاه
شنبه 17 بهمن 1388 - 4:38

I نظرسنجی I

بهترین فیلم جشنواره 28 را انتخاب کنید




سينماي جهان
من تسلیم شده‌ام
همه چیز با فیلمنامه آغاز می‌شود و به پایان می‌رسد
جورج كلوني این بار واقعا روانه بيمارستان شد
مریل استریپ امسال هم گزینه اصلی اسکار است
جیم شرایدن برای فیلم تازه‌اش دنیل کریگ را انتخاب کرد
سایت‌اند ساند 50 فیلمساز نامتعارف سینما را معرفی كرد
معرفی کامل فیلم «جی آی جو: ظهور کبرا» - حامد مظفری
سال‌هایِ از دست رفته (یادداشت گِئورگ ویلیامسون بر فیلم «تابستان» ترجمه پیمان جوادی)
گفتگویی با استاد ژاپنی انیمیشن جهان به بهانه نمایش فیلم تازه‌اش
قسمت‌های پنجم و ششم «اسپایدرمن» را نویسنده «زودیاک» می‌نویسد
فرار بزرگ (یادداشت برایان لوری –ورایتی- بر مجموعه تلویزیونی «فرار از زندان: فصل اول» ترجمه پیمان جوادی)
معرفی کامل «آدم‌های بامزه» - حامد مظفری


استشهادي براي خدا


  (35 رأي)

گارگردان :
علیرضا امینی
ماجراهای اینترنتی


  (22 رأي)

گارگردان :
حسین قناعت
تنها دوبار زندگی می‌کنیم


  (134 رأي)

گارگردان :
بهنام بهزادی
صداها


  (93 رأي)

گارگردان :
فرزاد موتمن
محاكمه در خيابان


  (321 رأي)

گارگردان :
مسعود کیمیایی
آقای هفت رنگ


  (70 رأي)

گارگردان :
شهرام شاه حسینی
نیش و زنبور


  (98 رأي)

گارگردان :
حميدرضا صلاحمند
کتاب قانون


  (345 رأي)

گارگردان :
مازیار میری
دو خواهر


  (1339 رأي)

گارگردان :
محمد بانکی



اتفاق خودش نمی‌افتد / یادداشت امیر قادری در باب فیلم نساختن بهرام بیضایی و توقف پروژه لبه پرتگاه
اتفاق خودش نمی‌افتد / یادداشت امیر قادری در باب فیلم نساختن بهرام بیضایی و توقف پروژه لبه پرتگاه



1-این قبول که خیلی وقت‌ها کار بقیه بوده؛ از تهیه‌کننده‌ها تا مسئولان. این که آقای بهرام بیضایی فیلم نمی‌سازد ( که کاش می‌ساخت ) و حالا ساخت لبه پرتگاه، کنسل شده، بخشی از دلایل‌اش به خاطر همین چیزهاست. اما اجازه بدهید برای یک بار هم شده، یکی بقیه ماجرا را هم ببیند. روی دیگر سکه را. یعنی واقعا همه این بی‌کاری‌ها و کم‌کاری‌ها به خاطر این مشکلات بوده؟ یعنی همه‌اش باید یقه سرنوشت و تهیه‌کننده‌های ظاهرا هنرنشناس و کله‌پاچه‌خور و مسئولان ممیزی را گرفت؟ یعنی به هم خوردن پروژه لبه پرتگاه به خاطر آن‌هاست؟ باز برویم سراغ آن‌ها؟ همه منتظرند بهرام بیضایی فیلم‌اش را بسازد و نمی‌سازد، و وقتی نمی‌سازد، همه دستمال‌شان را آماده کرده‌اند تا بیرون‌اش بکشند و بر مظلومیت هنر و هنرمند در این سرزمین گریه کنند.
2- اما آخر بخشی از این مشکلات، جزو گرفتاری‌های شغلی کارگردان‌ها در همه جای دنیاست. فقط که بیضایی نیست. همین چند روز پیش گفت و گویی خواندم از مارتین اسکورسیزی، بعد ساخت شاهکارش؛ رفتگان. فیلم استاد، هم اساسی فروخت، هم اسکارهای اصلی را گرفت و هم جماعت منتقد آن ور آب دربست فیلم را تایید کردند. سن و سال‌اش هم دیگر بالا رفته و معلوم نیست چند تا فیلم دیگر وقت می‌کند بسازد و این‌ها. اسکورسیزی باز در آن گفت و گو گفته بود که برای ساخت فیلم بعدی، خیال‌اش راحت نیست. یعنی هنوز نگران است که نتواند سرمایه و ابزار ساخت اثر آیند‌ه‌اش را جور کند. کارگردانی یعنی همین. کارگردان‌ها در همه جای دنیا باید چنین مشکلاتی را به جان بخرند. کاریش هم نمی‌شود کرد. زندگی‌نامه کارگردان‌های بزرگ تاریخ را بخوانید. عالیجناب جان فوردش هم مجبور بوده با مدیر تولید سر صحنه فیلم چانه بزند که از زمان‌بندی ساخت فیلم‌اش عقب نیفتد. کارگردان‌های بزرگ، مذاکره کننده‌های خوبی هم بوده‌اند. کسانی که می‌توانستند از آدم‌های اطراف‌شان، از جمله تهیه‌کننده‌، بهترین استفاده را به نفع فیلم بکنند. دیوید فینچر، فیلمساز مورد علاقه ما و یکی از بانفوذترین کارگردان‌های هالیوود امروز است. اتفاقا او هم مثل بهرام بیضایی به وسواس و سخت‌گیری سر صحنه فیلم‌ شهرت دارد. اما او هم یک بار گفته بود کارگردانی ده‌ درصدش دکوپاژ است و بقیه ارتباطی است که با همکارهایت برقرار می‌کنی و این که با مقدورات و محدودیت‌های سر صحنه چطور کنار می‌آیی. جان بورمن از خاطره‌اش با دیوید لین در حال احتضار تعریف کرده. وقتی لین بزرگ، دم مرگ برای بورمن با افتخار تعریف می‌کند که چطور غول‌های تهیه‌کننده‌ استودیو را گول زده و فیلم خودش را ساخته است.
3- مشکلات برای فیلمسازی در ایران از ممالک پیشرفته بیش‌تر است. اما غلبه بر بعضی از این مشکلات، بخشی از حرفه و حتی هنر کارگردان را تشکیل می‌دهد. شخصا فیلمسازی را که بتواند چند سال به دلیل « مشکلات » فیلم نسازد درک نمی‌کنم. این که طاقت بیاورد و سر صحنه نرود و از درون لنز به بازیگرش نگاه نکند. هنرمند که دست خودش نیست. همه فیلم‌هایی که تعدادی از هم‌نسل‌های بیضایی « در هر شرایطی » ساخته‌اند، آثار خوب و قابل قبولی از کار درنیامده‌اند. اما این‌ها فیلمسازهایی هستند که دائم فیلم ساخته‌اند و ارتباط‌شان را با مخاطب‌های‌شان حفظ کرده‌اند. هنرمندانی که نتوانسته‌اند کنار بکشند. بیضایی هیچ وقت فیلم بزن و دررویی نساخته است، اما خیلی وقت‌ها اصلا فیلم نساخته است.
4- بهرام بیضایی کمی از برج عاج پایین بیاید بد نیست. می‌گویند وقتی فیلم نمی‌ساخته، داشته فیلمنامه می‌نوشته. درست. اما این چه ربطی به کارگردانی دارد. ما که بیضایی را به تنبلی متهم نمی‌کنیم. می‌گویم بعضی ابزارها برای فیلم ساختن را ندارد. همه‌اش که بحث کوتاه نیامدن و مبارزه کردن و مماشات نکردن نیست. این چیزها گاهی وقت‌ها روی دیگر سکه غرور و تکلف است. این که این همه پروژه‌ فیلمساز به مشکل برمی‌خورد، باعث می‌شود که به ماجرا شک کنیم. قرار نیست همه چیز آماده باشد، که اگر نشد پای دولت و تهیه‌کننده زورگو و پول‌پرست را وسط بکشیم و بعد افسوس بخوریم چرا همه شرایط فراهم نیست تا استاد بیاید و فیلم‌اش را بسازد. مثل فورد و لین و اسکورسیزی و فینچر، فیلمساز کم‌کار ما باید بپذیرد که برای تهیه هر پروژه‌ای باید آستین‌هایش را بالا بزند و با بعضی چیزها کنار بیاید. یک بار محمد قائد داستان بیل هیکاک را نقل کرده بود. ششلول بندی که در غرب بی‌قانون، زده بوده بیست سی نفر را با تیر ناکار کرده و گفته برای دفاع از خودش، ناچار به این کار بوده، اما: « مردم می‌گفتند در درستی این حرف تردید ندارند، اما چرا لازم است کسی این همه از خود دفاع کند. » این سوال را راست‌اش باید از خیلی از روشنفکرهای‌مان بپرسیم.
5- دوستم نیما حسنی‌نسب، این جمله را از آغاز یکی از فیلمنامه‌های بهرام بیضایی پیدا کرده: « در زمستان 54، هر کسی در هر مقام، در حد توانایی خود کوشید این فیلم ساخته نشود. » اووووه. از زمستان 1354 تا بهار 1386...
6- اسم یکی از فیلمنامه‌های بهرام بیضایی که اتفاقا ساختن آن هم به مشکل برخورد و نشد، بود: « اتفاق خودش نمی‌افتد ».


منبع خبر : اعتماد
جمعه,14 اردیبهشت 1386 - 3:59:44

اين مطلب را براي يک دوست بفرستيد صفحه مناسب براي چاپگر
آرشيو

نظرات

پژمان
جمعه 14 ارديبهشت 1386 - 14:37
-2
موافقم مخالفم
 

خدا رو شکر که سایه منتقدانی نظیر امیر قادری روی سر سینمای ایران پهنه !!! وگرنه فیلمسازان ما در معضلات فیلمسازیشون می ماندند و...!! "غرور و تکبر" دو خصلت دیرینه ی آقای قادری در مقاله هایی که می نویسند بهشون این اجازه رو میده که در هر زمینه ای که به نوعی مربوط به سینمای ایران باشه (از هر نوع و تخصص) به ارایه راهکار و ایراد راه حل مناسب!!! بپردازند.ولی هر عقل سلیمی می دونه که جایگاه آدمها با هم متفاوته......

Ali MoViE
جمعه 14 ارديبهشت 1386 - 19:58
1
موافقم مخالفم
 

منم اگه بهترین نمایش ها و بهترین فیلم ها رو ساخته بودم توی برهوت ایران با وسواس و فاصله فیلم می ساختم

لطفا استادو زیر سوال نبرین همین استاد اگه تند تند فیلم بسازه شما می گین فیلماش خوب نیست

Z_IS_DEATH
جمعه 14 ارديبهشت 1386 - 22:44
-5
موافقم مخالفم
 
آقای قادری، آقای بیضایی اینقدر ادا در نیاورید!

شاید سالها پیش این اداهای روشنفکرزده و ظاهرا پروتست خریدار داشت اما اکنون جور دیگری است!

من تا حدودی با امیر خان قادری که به موقع او را نیز به نقدی سخت خواهم کشید موافقم !

اما این مساله که بیضایی سالهاست ادایش را در میاورد صورت دیگری دارد.

1)همه باید قبول کنیم که تئاتر سالهاست که مرده و سینما نیز به پایان راه خود رسیده است البته شاید پنجاه سال دیگر دوام بیاورد!شاید!(چه قبول داشته باشید،چه نداشته باشید، چه بخواهید چه نخواهید همین خواهد شد)(باور کنید)

2)اگر آقای قادری که کبکتان در حال حاضر خروس میخواند که چه عرض کنم! بل، خودتان کبک مسلم شده اید وسرتان را به زیر برف که چه عرض کنم به مات(BIP)ت خود فرو برده اید و مرتب هی خود را تکرار میکنید و میچشید و به هم میزنید(ایضا" حال ما را نیز هم!) مقداری وقت بگذارید و به مطالبی که ذکر میکنم چشم بدوزید و اگر مثال تمامی نو کیسگان عقب افتاده ی ذهنی با ابروهای تفاخرزده و چشمهای خمار گونه بدان چشم ندوزید به شما این نکات را می آموزم:

کنارآمدن با و گول زدن تهیه کنندگان و ساختن فیلم خود؟!!!!

الحق و والانصاف که شاگرد چنین ایدئولوژی و مکتبی اینچنین گستاخ خود حکایت-نقدی مفصل میطلبد از آنگونه که خود مفصل بخوان از این مجمل!

جنگلی که ترسیم کرده اید همین است که هست که شما چنین گونه بدان راه یافته اید و چهار نعل بسان یابی(BIP)ی سرخوش در آن مشغول ع(BIP)و(BIP)ر کردن هستید.( به شیوایی البته، که صدای یاب(BIP) نیز خوش آهنگ است اگر استاتیک آنرا بشناسید.ولی، نه هر یاب(BIP)ئی را یارای درست ع(BIP)و(BIP)ر کردن است که ع(BIP)و(BIP)ر ناموزون نیز حکایت از مظلومیت شخصی این موجود ناآگاه مظلوم دارد!)

من در بخش نظرات http://www.cinemaema.com/NewsArticle2081.html

به اختصار در مورد سینما و شخصیت بهرام خان بیضایی به تقریر نقد نشسته ام،دریغا که ازنو باید گونه ای دیگر را به تقریر بسپارم.

آقای بیضایی، در این سینما نمیتوان نفس کشید که سراپا به ناآگا(BIP)نی سراسر سرسخت سپرده اندش!

ولی اگر شما تئاتریها که دیر زمانیست به سنتهای دیرین خود بنچاق شده اید و هنوز بوی خاک صحنه میدهید_ چقدر این بوی خاک صحنه بدآهنگ است و مسموم!_ دست از سر این سینما برندارید و مدام نخواهید که اینگمار برگمان سینمای ایران باشید مگر چه خواهد شد؟!_نمیگذارند؟!درمانده شده اید؟!نمیدانید باید چکار کنید؟!!کاسه ی چه کنم چه کنم به دست گرفته اید؟!!در گل مانده اید؟افسرده شده اید؟!طرفدارانتان را نگران و غمگین ساخته اید؟!خجالت میکشید؟!!راه چاره برای به ثمر رسیدن اندیشه هایتان نیافته اید؟نجسته اید؟!بفرمایید!این هم راه حل!!! توصیه های امیر خان قادری را گوش کنید!!!! که خود نیز به همینسان نان میخورد از قبای ژنده پوش نقادی خود!_

چه بسا که استاد برگمان بزرگ نیز شاید اکنون از اکثر ساخته هایش پشیمان باشد که چرا اینقدر دشخوار به قول شاملوی عزیز؟!

اگر نمیتوانید نسازید و اگر میسازید درست بسازید تا همه بدانند چه میخواهید بگویید! که همه میدانند درد چیست، ولی جرات صریح گفتنش را ندارند که هوا بس نا(BIP)انه سرد است!

آه سرم...با پوزش از خوانندگان عزیز.

آقای امیر خان قادری به همین بسنده میکنم که صرف انرژی بیشتر در این موقعیت به صلاح من نیست.در اولین فرصت که از این سردرد _که امثال شمایانی قادری صفت و بیضایی نمط برایم ساخته اید_فارغ شدم باز میگردم و ادامه خواهم داد ... آقای امیرخان قادری باور کنید که شما نمیدانید که نمیدانید! فعلا"...

فواد
شنبه 15 ارديبهشت 1386 - 0:10
1
موافقم مخالفم
 
خب بله، اتفاق خودش نمي افتد!

خُب بله، اتفاق خودش نمي افتد!

شوخي بود ديگر! نه آقاي قادري؟ همين نوشته تان درباره فيلم نساختن بيضايي را مي گويم. شوخي كرده بوديد، اما بر خلاف طنز آشكار و نهان خيلي از نوشته هايتان، اين يكي هيچ بامزه نبود. آخر بيضايي را و شرايطي را كه دارد توي آن فيلم مي سازد مقايسه كرده بوديد با فورد و اسكورسيزي و مان و گفته بوديد آن ها در همين وضعيت قرار دارند اما دارند فيلم مي سازند و فيلم خوب هم مي سازند. نتيجه منطقي اين حرف ها مي شود اين كه يا ما توي ايران كمپاني هاي فيلم سازي مشابه برادران وارنر و پارامونت و كلمبيا و ... داريم و يا آنها توي كشورشان حاج حسين فرح بخش و حميد اعتباريان و مرتضي شايسته دارند. كدام درست است؟ فكر نمي كنم هيچوقت سر هيچ كاري از اين حضراتي كه اسم برده ايد ـ و زيادي هم شيفته شان هستيد ـ يك نفر از وزارت ارشاد ايالات متحده حاضر شود كه ببيند اينها دارند چه مي كنند. فكر نمي كنم تا حالا شده باشد كه اسكورسيزي براي يك لوكيشن ساده كلي دوندگي كند و آخرش هم هيچ! فكر نمي كنم تا حالا شده باشد كه فورد و مان براي انتخاب بازيگرانشان هم تحت فشار بوده باشند.

اين بهرام بيضايي كه شما خيلي راحت به غرور و تكلف متهم مي كنيد بر خلاف خيلي از ما ياد نگرفته كه راحت « بلي» بگويد به هر كسي و به هر مقامي و براي همين است كه در سال 1346 هر كس در هر مقام كوشيد تا فيلم ‍› حقايق در باره ليلا دختر ادريس › ساخته نشود. اين آقاي بهرام بيضايي كه شما مي گوييد بايد از برج عاج پايين بيايد بيشتر ياد گرفته نه بگويد و در سياهه كساني كه به آنها « نه » گفته مسئولان دانشگاه و سانسورچي هاي گوناگون و سعيد امامي ( ها ) حضور دارند.

خب بله، اتفاق خودش نمي افتد! اتفاق را همه ما با هم بوجود مي آوريم. با كنش و واكنش هايمان و در اين ميان واكنش بيضايي يك « نه » بزرگ است به كنش هاي ديگراني كه در هر مقام نمي خواهند حقيقتي عيان شود. فكر مي كنيد خود بيضايي از اين كه در 79 سالگي تنها 9 فيلم ساخته و كلي فيلنامه ساخته نشده و نمايشنامه بر صحنه نرفته دارد شادمان است؟ اما بگذاريم اين يكي هم تا وقتي كه شرايطي درست مهيا نشد فيلم نسازد. بگذاريم اين يكي همين نه بزرگ باقي بماند. با لحظات خوبي كه فيلم هاي ديروزش برايمان ساخته اند سپري خواهيم كرد و امروز و فردا هم اگر فيلمي ساخت بعد تكليفمان را با آن روشن مي كنيم كه دوستش داريم يا نه. اما اگر هم فيلم نساخت خاطره مردي را در ذهن داريم كه " نابود شد / نابود شدُ خود را تسليم نكرد * ". و در ميان اين همه خاطرات تلخ از كساني كه به هر كس و در هر مقام آري گفتند خاطره اي است لذت بخش و انساني است بزرگ. مگر آنها كه به هر قيمتي فيلم ساختند چه كردند كه از بيضايي توقع داريم حتما و در هر شرايطي فيلم بسازد؟ مگر نه آنكه وقتي گفتگوهاي مريم و سلطان شروع مي شد مي رفتيم تو و وقتي درمورد سازندگي و برج سازي حرف مي شد مي زديم بيرون؟ حالا بيضايي تصميم گرفته تا وقتي كه نتواند 90 دقيقه كامل توي سالن نگهمان دارد فيلم نسازد.

بياييد او را تقسيم كنيم به وجوهِ نويسنده و كارگردان و پژوهشگر و آنگاه باز از خودمان بپرسيم كه آيا او متفرعن است؟ بيضاييِ نويسنده كه آثارش را در همه اين سالها روانه بازار كرده ـ و اگر شرايط مهيا مي شده آنها را بر پرده يا صحنه هم مي برده ـ متفرعن است و متكبر ؟ يا بيضايي پژوهشگر كه پژوهشهايش در نمايش ايران و جهان مدتهاست علاقمندان و دانشجويان اين رشته ها را سيراب مي كند؟ پس لابد تنها اين بيضايي كارگردان است كه متكبر است و متفرعن ؟!

به احتمال فراوان نويسنده اين چند سطر را در زمره هواداران متعصب بيضايي قرار خواهيد داد، كه نيست. برخي از فيلم هايش را هيچ دوست ندارد و از برخي فقط چند صحنه اي را مي پسندد. اما هوادار سرسخت و متعصب حقيقت است كه در نوشته تان كمي خدشه دار شده بود. همين!

* برتولت برشت

علی
شنبه 15 ارديبهشت 1386 - 0:46
-1
موافقم مخالفم
 

مقایسه سینمای ایران و فیلمسازان آن با هالیوود مقایسه بی مبنایی است.آقای قادری خودٍ شما بهتر میدانی که سالی چند فیلم در سینمای ایران با استفاده از امکانات مناسب دولتی یا نهادهای وابسطه به بودجه عمومی (در حد بضاعت اقتصاد یک کشور توسعه نیافته) توسط افراد نابلد یا کم صلاحیت ساخته می شود و ضرر میدهد و فیلمساز نه تنها به مشکل نمیخورد که سفارش بزرگتری میگیرد.این شرایط اصلآ شبیه همه جای دنیا نیست .به نظر من بحث اصلی (یا بهتر بگویم: بحث لازم) خصوصیات خُلقی بیضایی یا عادات کاری او نیست(که ممکن است آدم "سختی" باشد یا نباشد) بلکه صحبت از شرایط نابسامان و عامدانه سفله پرور فرهنگ کشور است.اگر فکر می کنید که این بخشی از قاعدهء بازیٍ حضور در عرصه های فرهنگی مملکت ماست و پذیرفتن آن یعنی کاربلد بودنٍ یک آدم فرهنگی، باید با احترام عرض کنم نون به نرخ روز خوری عنوان مناسبتری است.اصلا منظورم این نیست که آنها که تحت شرایط نامناسب فعلی با تلاش و خون دل فیلمشان را میسازند این صفت را دارند ولی از شما انتظار می رود به تفاوت هنرمندان و خطوط قرمز کاریشان احترام بیشتری بگذارید.این فضا خیلی از تواناییهای فیلمسازان مختلف را از بین برده،یا در مسیر نامناسب انداخته است، حتی تواناییهای کسانی را که شما از آنها بعنوان "به هر حال کارشان را کرده اند"اسم برده اید.اگرشرایط چنین نبود حتمآ از آنها هم فیلمهای بهتری میدیدیم. به جای اعتراض به بیضایی به این شرایط اعتراض کن، لطفآ! تا دست کم شانست برای دیدنٍ فیلمهای بهتر بیشتر شود.اگر غم نان بگذارد،البته.


شنبه 15 ارديبهشت 1386 - 4:22
3
موافقم مخالفم
 

دمت گرم آقاي قادري بالأخره يكي وجودش رو داشت كه اين حرفاي به شدت منطقي رو بزنه

الكي يه آدم رو اينقدر گنده مي‌كنيم كه ديگه خودمون هم نمي‌تونيم جمعش كنيم

همه دنيا مي‌دونن يك وجه گسترده كارگرداني يعني توان مديريت كسي كه نداره هي نق به جون اين و اون نزنه و قبول كنه اگه يكي يه بار استاد بود قرار نيست اين كرسي رو تا آخر عمر يدك بكشه

آقاي بيضايي كارگردان بزرگوار پنج تا فيلم خوب ساختي يه عمره داري نق مي‌زني كه نمي‌ذارن و نميشه چرا باقي ساختن شد خوبشم شد، توهم گرفتتون كه خبريه

حميدرضا
شنبه 15 ارديبهشت 1386 - 8:59
2
موافقم مخالفم
 
استادان

باصحبتهاي اميرموافقم.بالاخره توي اين مدت بايدفهميدكه فرق تقوايي وبيضايي باكيميايي و مهرجويي يا مرحوم حاتمي چيست؟.مرحوم حاتمي باوجود اينهمه سنگ اندازي براي ساخت هزاردستان كاري كردكه شهرك سينمايي ساخته شود.حتي مي گويند كه براي انتخاب يك درقديمي به شهرستان ميرفته!!!تازه چقدراز هزاردستان روميگن كه سانسوركردن.حالا نمي گيم كه بيضايي وتقوايي اينقدرعاشق باشن.همين مهرجويي وكيميايي چطور؟اونا هرچي كه مسوؤلين ميگن گوش ميدن؟حالا فوقش ميگن كه اين سكانس فيلمتون حذف بشه .اونام يه خورده كل كل و بالاپايين ميكنن.تموم ميشه ميره.اونم چه كسايي!!!بيضايي و تقوايي كسايي هستن كه حداقل 15تافيلمنامه آماده براي ساخت دارن!!!.تقوايي كه ديگه آخرشه.دوتاتهيه كننده كه چندصدميليون خرج كرده بودن ترجيح دادن كه فيلم ناتمام بمونه!!!.خدمت طرفداراي اين دونفرهم عرض كنم كه اين مطالب ربطي به استادي اين دونفرنداره كه تاكسي ميادچيزي بگه سريع ميگين كه به استادتوهين نكنين!!!

تلخ زبون
شنبه 15 ارديبهشت 1386 - 9:54
1
موافقم مخالفم
 
دوای تلخ

سلام

اقای قادری اگه اونچه نوشتید از سوز دلتون میاد ....

اگه شما هم مثل خیلیها دلخورید که چرا سینمای ما از بیضایی محرومه...

اگه بعنوان یه منتقد احساس مسولیت کردید و علارقم سیل انتقادات بعدی که حتما ازش با خبر بودید ...به استاد عزیزه ما شوریدید.خسته نباشید.

بعضی از داروها تلخه ...خیلی هم تلخه...اما ما به زور به خورد عزیزتری میدیم...که خیلی آزوداست ...که خیلی خیلی عزیزه مثل استاد بیضایی .

تنها کسیه که ادم از اطلاق استاد به ایشون کاملا احساس رضایت میکنه .

چون فکر میکنه ...وفکرا و ساخته های ذهنیش ارزش ثبت شدن و داره

این میون بر خرمگسای معرکه لعنت .اقا یا خانم دمت گرم.اگه بیضایی به فرش هم بیاد تو یکی بزرگ نمیشی...


شنبه 15 ارديبهشت 1386 - 13:54
2
موافقم مخالفم
 

آقاي قادري عزيز ياد جمله اي از مرحوم شريعتي افتادم كه آدمها بعد از مرگشان دو دسته اند دسته اي كه آمار مي شوند و دسته اي تاريخ . و اين برمي گردد به نوع زندگي كردنشان نوع فركردن وتعاملي كه تو ازش مي گوئي تكليف اونهائي كه آمارمشن معلومه ولي اونائي كه تاريخ مي شن نميشه نسخه شما را براشون تجويز كرد . اميرخان منتقد جواني كه بلدي چه جوري بنويسي يادت باشه شاملو بيضائي و هر كسي كه تو ذهن تاريخ اين ملك موندند هنرشون فرياد بود نه لالائي كه فرياد هم كه راحت نيست بيانش اما ....تو ميداني چيزي كه نوشتي خصلت رياكاري دللاليست يعني بده و بستون يعني پسر خوبي و باش بعد حرفتو بزن فيلمتو بساز بيضائي كه راحت فيلمشو بسازه ديگه هنرمند نيست كه تو ذهن تاريخ جاودانه بشه

محمد
شنبه 15 ارديبهشت 1386 - 15:6
3
موافقم مخالفم
 
تو کی هستی واقعا؟؟

باشه امیر قادری،باشه.فهمیدیم جریان چیه.ولی پس این وسط تکلیف اون تعهد به خود و این صحبتا چی میشه؟

ده سال دیگه(یابیشتر)بیضایی باید به خودش جواب بده یا به تو و بقیه که چرا فیلمی ساخته(نه اونجوری که خودش می خواسته)؟!نمی دونم چه جوری بگم ولی فکرکنم خودت می فهمی.چون می دونی منظورم چیه مگه نه؟!

poya nabi
شنبه 15 ارديبهشت 1386 - 17:23
-5
موافقم مخالفم
 
موضوع دیگری بود

آقای قادری عزیز حرف شما در باره این که استاد بیضایی

همه چیز را از برج عاج می بیند درست اما دلیل اصلی

توقف فیلم جدید استاد فقط تهیه کننده بود نگاهی به بازیگر

نقش اول فیلم لیندازید به نام رضا گلزلر بر می خورید آیا به

نظر شما بیضایی انقدر خار شده است که بعد از تسلیمی/

کیانیان/ فرهانی اینک گبزار را بیاورد آقای قادری عزیز خود

من قرار بود فیلم مستندی را در باره استاد بسازم که به

دلیل لغو این فیلم کار من هم به مدتی بعد موکول شد

حتی اگر یادتان باشد من در جریان بر گزاری جشنواره فجر

در سینمای مطبوعات به خود شما پیشنهاد همکاری دادم

اما آن روز ها سر شما شلوغ بود و این افتخار را به من

ندادید پس آقای قادری و تمامی بازدید کنندگان این سایت

این حرف ها را از جانب یکی از اعضای پروژه لبه پرتگاه

قبول کنید امید وارم همیشه شاد و موفق باشید و استاد

هم هر چه زود تر فیلم های بهتر بسازد و ما را در حسرت

باقی نگذارد/ همین!

سیامک
شنبه 15 ارديبهشت 1386 - 18:32
1
موافقم مخالفم
 
اتفاق خودش نمی افتد

جناب قادری لطفا حدخودرابشناسید

رضا
يکشنبه 16 ارديبهشت 1386 - 0:46
0
موافقم مخالفم
 
پارتي بازي

آيا بدون پارتي نمي توان وارد سينماي ايران شد ؟؟؟؟؟؟؟

اگه يه سناريست درجه يك ولي گمنام بخواهد هنرش را به سينماي كشورش هديه كند اما پارتي نداشته باشد چه بايستي كند ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

زبان ياد بگيرد و با اينترنت به درون هاليوود برود همه قبولش ميكنند ولي ساده به سينماي ايران نمي تواند داخل شود آخه چرا ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

Reza
يکشنبه 16 ارديبهشت 1386 - 2:8
-4
موافقم مخالفم
 

آقای قادری آیا اسکورسیزی و دیگران هم پس از ساخته شدن فیلمشان با تهیه کننده بر سر کوتاه شدن فیلم درگیری دارند ؟ (سگ کشی ) ؛ آیا فقط اجازه دارند یک فیلمنامه که از نظر بازبین ها ضعیف به نظر می آید و به اعتقادشان فیلم هندی میشود را بسازند ( شاید وقتی دیگر ) و بقیه فیلمهایشان هم یا توقیف میشوند و یا بد نمایش داده میشوند ؟ نه اینطور نیست :

« تمام آنچه شنیدم داستانی باور نکردنی است . او در خیال همه ی ما وارد شده و ما هیچ یک از آنچه بر وی گذشت ایمن نیستیم . او نه به دست شما که با دست جهالت از پا افتاد ..... ممنوع میکنم که این داستان جای دیگری گفته شود ؛ و اما شما ، وظیفه دارید از این همه طومار نویی فراهم بیاورید ، تا روزی که سرانجام خرد چراغ جهان شد ، نام او را که میتوانست بسیار بزرگ باشد ، بدان یاد کنیم » طومار شیخ شرزین ص 78 .

الهه
يکشنبه 16 ارديبهشت 1386 - 7:55
1
موافقم مخالفم
 

خیلی با نظرت موافقم آقای قادری.

این حرفی که می زنی نه فقط در مورد بیضایی که در مورد همه کسانی که می خوان کاری انجام بدن اما هیچ وقت به دلیل مشکلات انجام نمی دن، درسته.

یه ضرب المثل برنوئی هست که میگه :"اگر دل بخواهد کاری را انجام دهد آن را به هر صورت انجام می دهد و اگر دل نخواهد آن کار را انجام دهد برای انجام ندادنش هزار دلیل و برهان پیدا می کند."

روزی که بهرام بیضایی واقعا بخواد فیلمشو بسازه حتما خواهد ساخت.اون وقت می تونه با همه مشکلات مبارزه کنه نه اینکه عقب بکشه.

هنرمندی واقعا هنرمنده که هنرشو ارائه بده اگه ارائه نده نه اینکه هنرمند نیست... اما فقط رو کاغذ هنرمنده.

ارغوان
يکشنبه 16 ارديبهشت 1386 - 8:4
0
موافقم مخالفم
 
شما به فیلم نساختنشونم کار دارید ؟

آقا حالا اگه جناب استاد نخوان فیلم بسازن چه کسی رو باید ببینن ؟ شما به فیلم نساختنشونم کار دارید ؟ حالا حالا ها شما باید بدوید ( منظورم مطالعه کنید ) تا شاید روزی بتوانید جناب استاد را نقد کنید .

mehdi
يکشنبه 16 ارديبهشت 1386 - 18:14
-2
موافقم مخالفم
 
epidemy

salaam be hamegi

be nazar haa ye negaahi endaakhtam

hame be june ham oftaadan dobaare

cheraa maa irani haa nemitunim aaroom kenaar e ham baashim va zendegi konim

hame hamash baayad paacheye ham ro begirim

aaghaay e ghaderi badesh hame

kami aaroom baashim bad nist

zamaan dorost mikone chiz haa ro doostaan

sabr mohemme ke khoshbakhtaane engaar aaghaaye beizai daaran


دوشنبه 17 ارديبهشت 1386 - 10:12
1
موافقم مخالفم
 

آقای بیضایی از برخورد منتقدان محترم وحشت دارند

سعید صادقیان
دوشنبه 17 ارديبهشت 1386 - 10:14
6
موافقم مخالفم
 

آقای قادری واقعا جرات دارید که با استاد در افتادید


دوشنبه 17 ارديبهشت 1386 - 14:21
-1
موافقم مخالفم
 
آخهبا بعضی ها همکاری بلد نیستید بهونه الکی نیارید.

واقعا چرا؟چرا وقتی همکاری بلد نیستید بهونه میارید؟بعدش هم میگید همیشه تقصیر کارگردان ها و ... نیست


سه‌شنبه 18 ارديبهشت 1386 - 12:38
-12
موافقم مخالفم
 
سارا مجد

آقای قادری فیلمسازانی که نام بردید با... پیشرفته ترین امکانات فیلم میسازند و در کشوری دارای بیش از 3000سالن سینما فیلم میسازند و نگران بازگشت سرمایه نیستند.سینما که جز تواضع و بی ادعایی از بیضایی ندیده پس از کدام برج عاج بیرون بیاید؟

armin
چهارشنبه 19 ارديبهشت 1386 - 11:35
-2
موافقم مخالفم
 

nazar khasiii nadaram

سارا
چهارشنبه 19 ارديبهشت 1386 - 13:2
-5
موافقم مخالفم
 

چرانظر بنده را اینقدر سانسور کرده اید چه حرف ناپسندی در آن بود؟اصلا وقتی قرار است نظری را که هیچ بیحرمتی و هیچ حرف دور از ادبی در آن نیست سانسور کنید چرا قسمت ارایه نظرات می گذارید؟

احمدرضا مشرقی
چهارشنبه 26 دي 1386 - 10:57
-1
موافقم مخالفم
 

آقای نسبتا منتقد:

طبیعی است اگر کوچک اندیشانی چون تو هم در میان مردم و تاریخ باشند تا خودی نشان دهند و صدایی درکنند.

اگر زمانه به آنجا رسیده باشد که تو با این سواد نصفه نیمه ات و این زبان الکن بیایی و بیضایی را به اصطلاح نقد کنی باید نشست و گریست. نمی دانم که هستی و از دم که چسبیده ای که این گونه در حق بخشی از هنر این ملک ویران مهمل می بافی اما به گمانم از آن نان به نرخ روز خورهای میان مایه ناب باشی که به حمدالله در بیست سی سال اخیر پا گرفته اند و جولان می دهند

آنجا که از جان فورد سخن می گویی و عقده هایت را با قیاس مع الفارق نشخوار می کنی به آن مغز عاجزت کمی سخت بگیر و ببین که را با که مقایسه می کنی و کجا را با کجا؟ مصائب هنرمندی و حقیقی بودن در این سرزمین در جنگ و جدال با تهیه کننده و سرمایه گذار خلاصه نمی شود. تو که خود مزدوری حکما باید بدانی معیار سنجش هنر و هنرمند در این سرزمین آفت زده چه و چه است؟

برو سر سفره و نانت را بخور

اضافه کردن نظر جدید
:             
:        
:  
:       





             

استفاده از مطالب و عكس هاي سايت سينماي ما فقط با ذكر منبع مجاز است | عكس هاي سایت سینمای ما داراي كد اختصاصي ديجيتالي است

كليه حقوق و امتيازات اين سايت متعلق به گروه مطبوعاتي سينماي ما و شركت پويشگران اطلاع رساني تهران ما  است.

مجموعه سايت هاي ما : سينماي ما ، موسيقي ما، تئاترما ، دانش ما، خانواده ما ، تهران ما ، مشهد ما

 سينماي ما : صفحه اصلي :: اخبار :: سينماي جهان :: نقد فيلم :: جشنواره فيلم فجر :: گالري عكس :: سينما در سايت هاي ديگر :: موسسه هاي سينمايي :: تبليغات :: ارتباط با ما
Powered by Tehranema Co. | Copyright 2005-2009, cinemaema.com
Page created in 0.935997962952 seconds.