بسم الله ارحمن الرحیم میم مثل مزرعه پدری درد دلی با یادگار آن مرحوم علی ملاقلی پور به بهانه چهلمین روز فقدان رسول سینمای دفاع مقدس پدر زود رفت . پدر با پرواز ناگهانیش همه رو غافلگیر کرد . در آن روز سیاه و پر از غم چه زیبا گفتی که پدر فرمانده سینمای دفاع مقدس بود و الحق هم بود و هنوز هم هست . پدر به آغوش پر مهر مادر رفت چون دنیا اگه خوب اگه بد با مادر برایش دیدنی بود و بدون مادر دنیا دیگر قابل تحمل نبود . پدر از این دنیا دلگیر بود چون دیگه آدما باهاش رو راست نبودن و حرفای قشنگشو نمی فهمیدن . مزرعه دیگه داشت خشک می شد و پدر به تنهایی از پس کاراش بر نمی آمد . بقیه هم بجای اینکه کمکش کنن سنگ تو مزرعه می ریختن . پدر پیر نبود سنی نداشت ولی تو جوونی پیر شد بس که نگران مزرعه بود . این آخریا پدر انگار خیلی دلش شکسته بود و دلش حسابی هوای مادرو کرده بود ولی همرو می ریخت تو خودش انقدر هم ریخت تو خودش تا آخر قید مزرعه رو زد پرید تا به خیلیا بفهمونه کی بوده و چیکار کرده ولی دیگه چه فایده ...... دیگه دیر شد و همیشه چه زود دیر میشه . رفتو با رفتنش داغ عصر روز دهم به دلمون گذاشت وچه حیف ........................ ولی برای ماها که از 15 اسفند تا همین حالا که 40 روزه که دیگه نیست چشامون خیسه پدر همیشه زندس ومیشه تو نامه های عاشقانه هیوا و حمید, تو دنیای آشفته دومان قائمی , تو شجاعتو رنج خانوم پرستار نجات یافتگان , تو موقعیت عجیب و جذاب علی , توحرفای گفته و نگفته نسلی که سوخت , تو دست نوشته های محمود شوکتیان و ایثارو از خود گذشتگی سپیده که همه چیزشو برا سعید کوچولو داد دیدش . تو تک تک این لحظه ها پدرو با تمام وجود میشه حس کرد . و چه معرکه گفتی که پدر به آسمون رفت ولی حالا سایش خیلی بزرگتر رو سرمونه . حالا دیگه مزرعه پدری تنهاس ولی باید این تنهایی پر بشه , اگه بهش برسیم دوباره سبز میشه دوباره بار میده دوباره گلای آفتابگردونش قد علم می کنن تا محمودو خانومش وسط گلا از عشق با هم حرف بزنن و اونوقته که پدر از اون بالا با خنده نگاه می کنه و شاد می شه خدایا خودت مواظب امانت عزیز مون باش و خودت کمکمون کن تا دوباره بتونیم مزرعه رو آباد کنیم . میم مثل ما ............ میم مثل مریم ........... میم مثل مادر..........میم مثل مزرعه پدری مواظب مزرعه باش یا حق
|