اول. بچهها كامنتهاي روزنوشت دو روز قبل درباره تماشاگران را ادامه بدهيد. كامنت را هم براي خود مطلب بگذاريد كه يك جا باشد. بگذاريد آنهايي كه براي مجله كار كردند، بفهمند كه نتيجه شوقشان به اين زودي فراموش نشده است.
دوم. بالاخره بعد چهار سال شش سال انتظار از فيلم قبلي، فيلم تازه ديويد فينچر، زودياك اكران شد. قلبم دارد از حلقم بيرون ميآيد. كي ميبينماش؟ به خصوص كه منتقد محبوبام مانولا دارجيس، دربارهاش اين طوري نظر داده: به ندرت فيلمي بوده كه دستهايش اين قدر آلوده به خون باشد و اصرار داشته باشد كه اين قدر زنده بماند. ... واي. جالب اين جاست كه امروز رفتم برنامه سينما يك تا درباره اتاق امن صحبت كنم. فيلم قبلي استاد كه دوستاش نداشتم. گفتم كه چه قدر منتظر فيلم بعدياش بعد از باشگاه مبارزه بوديم و با اين حال دوستاش نداشتم. خاطره خوبي نبود.
سوم. تجربه اخبار اسكار در سايت سينماي جهان سينماي ما ( jahan.cinemaema.com )، جواب داد. وحيد فيلم اين هفته سايت را زودياك انتخاب كرده، از دستاش ندهيد. چ
چهارم: بالاخره بعد چند شب بيخوابي، جلد دوم « بازي بزرگان » دنياي تصوير رفت زير چاپ. برايش خيلي زحمت كشيدهايم. كتاب ييچنگمان است. هر جملهاي كه دوست داريم، هر حرفي كه بلديم بزنيم... به اين نقل قول مايكل كين دقت كنيد: زندگيام داره خيلي سريع ميگذره. بايد يه كاري كنم كمتر خوش بگذره.
پنجم. معرفي بقيه فعاليتهاي مطبوعاتي عيد، باشد براي بعد. قربان شما.
بازگشت به روزنوشتهای امیر قادری
امیررضا نوری پرتو
شنبه 12 اسفند 1385 - 7:0
-1 |
|
|
|
زودیاک
با سلام خدمت امیر عزیز و سایر دوستان و سروران گل خودم . *** واااااااااااای !!!!! نمیدونین چه حالی شدم وقتی امیر نوشت بالاخره ""زودیاک " اکران شد و نقدها هم مثبت بوده ( همین الآن دارم نقدهای نوشته شده خارجی بر روی زودیاک رو میخونم ) . من هم مثل امیر دل تو دلم نیست . فکر کنید کارگردانی که فیلم متوسطش هم ( اتاق امن ) مملو از ایده های خارق العاده کارگردانی است چه دینی به گردن ما سینما بازها داره ! برای من که "هفت " استاد رو بیش از پانزده بار کامل دیده ام ( بماند که برای نگارش کتابم هر سکانس فیلم رو شاید بیش از ده بار دیده ام ) یه حس خاصی نسبت به فینچر و فیلمهایش دارم . درسته که نقدها مثبت بوده اما باز هم استرس دارم که مبادا فیلم بهم نچسبه !!!! *** برای نگارش کتابم در رابطه با فیلم " هفت " الآن یه ماه و نیمه سر کتب کمدی الهی دانته گیر کرده ام و تازه نصفشو خونده ام . نمیدونم منی که ماهی سه چهار تا کتاب رو تموم میکردم چرا اینجوری شده ام ؟ بدچور طلسم شده !!!! *** "مرحوم " مارتین اسکورسیزی رو هم دیشب تو سالن کوچک حوزه دیدم . فیلم خیلی عالی بود و از خیلی جهات دارای نکات مثبت فراوان . اما مثل خیلی از فیلمهای چند سال اخیر هالیوود برام همون احساس همیشگی این چند ساله رو داشت . دوست داشتم وقتی شب پیاده روی خیابان طالقانی رو به سمت میدن ولیعصر میومدم فیلم بدجور یقه مو چسبیده باشه . اما بازم اینجور نبود .....! *** وبلاگمو این هفته آپدیت می کنم . نقد " مرحوم " و " مرکز تجارت جهانی " رو که تو این 2 روز تو حوزه دیده ام و همچنین "جایی در دوردست " و "چهارشنبه سوری ( به بهانه ورود به شبکه ویدیویی ) " رو هم میذارم تو وبلاگ . خیلی مخلصیم .
|
محسن
شنبه 12 اسفند 1385 - 10:23
9 |
|
|
|
سلام بر همه آخ خ خ خ خ جون بازم دیوید فینچر و دیوانه بازی،چی می شه من هم مثل شماها منتظر دیدن هستم راستی آقا 3شنبه 5 تا 7 جمع می شید باز؟بیایید بازم یوزپلنگ بازی کنیم باشه؟!! به امید شادی همه
|
omid jafari
شنبه 12 اسفند 1385 - 10:34
23 |
|
|
|
تماشاگران خود نویسنده شدن
درباره تماشاگران نوشتن سخته.از چیش بگم؟از اینکه خاطرات فراموش نشدنی برا ما رقم زدن یا گله کنیم که سطح توقع ما رو بالا بردن تا بعد از تعطیلیشون دیگه سراغ هیچ مجله و روزنامه دیگه ای نریم.یا اینکه ازشون متشکر باشیم که نسلی طلایی از روزنامه نگارای حرفهای رو رو کردن که حضور هر کدومشون در هر مجله و روزنامهای سطح اونو چند پله بالا میبره(و تو چه زیبا قدر و منزلت اونا رو میدونستی امیر خان که شنبه گذشته براشون تو گالری مهر گل اوردی)دلم تنگ شده برای اون روزایی که نشریه محبوبم بین همه نشریات دیگه تک بود و به ما احساسات گرمی می بخشید و خوب به وظیفه اطلاع رسانیش عمل میکرد.بعدها مقداری از این خاطرات با شرق و همشهری جوان تکرار شد ولی نه به اون نابی گذشته.و چه دردناک بود حرفهای نادر داوودی عزیز سردبیر سابق تماشاگران که گرداوری دوباره اون تیم گذشته دیگه ممکن نیست.بهر حال ما با خاطرات گذشته زندگی میکنیم و مرور همین خاطرات هم مزه خاصی دارد.به امید روزی که درک و ظرفیت همه ما بیشتر شود تا دست به قل و قمع همدیگه نزنیم و کار ارزشمند بقیه رو به تعطیلی نکشونیم
|
شنبه 12 اسفند 1385 - 13:4
-2 |
|
|
|
به تاكاشي كياتانو كه شناختن استاد ناگاسي اوشيما را از اودارم
دو شب پيش پي از يك سال و نيم نتايج نهايي كنكور هنر مشخص شد و من هم به دو دليل خيالم راحت شد 1-پدر ومادرم 2- نعويق رفتن يه سربازي وگر نه هيچ استاد واقعي كه در اين دانشگاه ها درس نميده ,نه خداوندگار بهرام بيضائي نه استاد تقوايي نه استاد مهرجويي نه جلال تهراني و. حالا اين ها رو گفتم كه برسم به اين جا اون شب ساعت يك شب رفتم تو اتاقم در رو بستم مراسم لازم فيلم ديدن انجام دادم فرو رفتم تو صندلي ام لحضه’ موعود رسيد فيلمي كه مدت ها منتظر ديدنش بودم شروع شد امپراطوري احساس فيلمي از ناگاسي اوشيما ........... سر صحنه’قتل ترسيدم و از چهره’ روح مقتول رنگم پريد حال ميفهمم چرا تاكاشي كياتانو(فيلم ساز محبوبم؟)مجذوب استاده ساعت دو چهل يك دقيقه 55 ثانيه تصميم گرفتم فيلم رو دوباره ببينم به قول تارانتينو يك ساعت چهل دقبقه و 50 ثانيه بعد حال مجذوب ميزانسن هاي استاد هستم به ويژه سكانس چاه .......... به احترام هنر استاد از همين جا در برابرش زانو ميسزنم به سبك ژاپني هاي عزيز
|
کاوه اسماعیلی
شنبه 12 اسفند 1385 - 13:45
-16 |
|
|
|
1.دیروز یه مطلب تو یه نشریه خوندم با ادعای نقد پالپ فیکشن.یکی از جملاتش رو بخونید.سوژه طنز آماده .... "پالپ فیکشن فیلمیست درباره دغدغه ها و عشقها و زندگی مردم محلات پست شهر لس آنجلس" 2.بی صبرانه منتظر زودیاک هستم.از اینکه فینچر میخواست ماموریت غیر ممکن رو بسازه داشتم دق میکردم.داشتم سعی میکردم دوباره یه آتوی باحال از امیر بگیرم.یه جایی حسابی از اتاق امن تعریف کرده بودی.ولی هر چی فکر میکنم یادم نمیاد کجا. 3.هوشنگ گلمکانی خوب دیدتت ولی اون نیش اساسی رو زده. 4.فدراسیون الان یه اطلاعیه داد با این مضمون که ما نمیخوایم سایپا قهرمان شه و با تمام توان مانع جلوش میتراشیم.به هیچکی هم مربوط نیست.پرسپولیس و استقلال خودمونه.
|
پویان عسگری
شنبه 12 اسفند 1385 - 15:8
17 |
|
|
|
yesterday when i was young
سلام به همه.برو بچه های سایت و دوستای خوبی که این جا کامنت می ذارن.دارم به این آهنگ نوستالژیک شارلز آزناوور گوش می دم و یاد چیزهای خوبه گذشته می افتم. یاد شوکران،روزی روزگاری در آمریکا،گاو خشمگین،نفس عمیق،لیلا و ادری هپبورن.یاد تنهایی سیما ریاحی،لیلا،منصور و کامران و آیدا،نودلز،جیک لاموتا. بی خیال این حرف ها دلم واسه همتون تنگ شده.برای مهدی،مجید،حامد،خسرو،نیما و امیر. همیشه خوب باشین رفقا.
|
jigsaw
شنبه 12 اسفند 1385 - 15:14
-9 |
|
|
|
saw 4
hi amir i want to play a game . write more or... live or die . make Ur choice
|
شنبه 12 اسفند 1385 - 16:23
-13 |
|
|
|
موضوع انشا : منتقد
منتقدانسانه مفيديست و به جامعه كمك هاي زيادي مي كند . او براي ما منگل ها تعريف ميكند كه در فيلم چه گذشته است . ما منتقد ها را دوست داريم . او نظرات خود را به خورد ما ميدهد .جامعه بي دكتر بر جا ميماند ولي بي منتقد نه ! اين بود انشاي من !
|
فرهاد بامداد
شنبه 12 اسفند 1385 - 19:37
11 |
|
|
|
پي نوشت
من اون مطلب به تاكاشي كياتانو كه شناختن استاد ناگاسي اوشيما را از اودارم را نوشتم كه به بچه ها بگم تا سعي كنند فيلم رو ببينند و حتما يا نسخه ژاپني يا فرانسوي
|
رحمن
شنبه 12 اسفند 1385 - 21:3
-11 |
|
|
|
1 12 123 1234 12345 123456 1234567 7777777 here is the Fight Club
|
مصطفی جوادی
شنبه 12 اسفند 1385 - 22:27
32 |
|
|
|
یکی یار در بر، یکی چشم بر در
من هم این روزها منتظر یک چیز دیگر هستم و حالا که گفتی فینچر به برو بچه های انتظار گفتم مهربان تر بنشینند که این یکی هم جا شود. (( من فیلم هایی را دوست دارم که جای زخم باقی بگذارند. )) و من دوست ندارم به جای فیلم، چسب زخم تحویلم دهند.همین است. زخمت را بزن و برو رفیق. من خودم می دانم چه گلی به سرم بگیرم.
|
Shayan86
يکشنبه 13 اسفند 1385 - 0:49
-3 |
|
|
|
!David Fincher Is Back
چقدر خوشحال شدم وقتي ديدم امير قادري در مورد يكي از كارگردانهاي مورد علاقم ديويد فينچر و كار جديدش زودياك نوشته و بچه ها هم استقبال كردن.مثل اينكه اينجا من تنها هوادار فينچر نيستم و بقيه بچه ها از منم فينچر باز ترن! مگه ميشه "هفت" رو فراموش كرد كه يكي از بهترين فيلمهائيه كه در مورد قتلهاي زنجيره اي ساخته شده و البته شاهكار بي نظيرش "باشگاه مبارزه" رو با اون صحنه هاي به ياد ماندني كه هر چقدر در موردش گفته بشه بازم كمه و هنوز هم بعد از 8 سال باهاش زندگي ميكنم.بگذريم كه اين وسط "اتاق امن" دوستداران فينچرو راضي نكرد و بعدش هم 5 سال سكوت... اما مهم اينه كه حالا فينچر برگشته.وقتي داستان زودياكو خوندم قند تو دلم اب شد! يه قاتل زنجيره اي ديگه! بهتر از اين نميشه! به خصوص كه فيلم نقدهاي مثبتي هم گرفته. بي صبرانه منتظر ديدنش هستم و اميدوارم تا اخر اين هفنه بتونم دي وي دي زودياك رو گير بيارم.هر كدوم از بچه ها كه فيلمو ديد ما رو هم از نظرش بي نصيب نگذاره. و دست اخر اينكه خوشحالم كه بعد از ديدن زودياك براي ديدن فيلم بعدي فينچر لازم نيست 5 سال صبر كنيم.چون همين الان مشغول ساخت فيلم جديدشه و خوشحال كننده تر اينكه برد پيت هم دوباره براي كار با فينچر برگشته.
|
وحید
يکشنبه 13 اسفند 1385 - 1:29
30 |
|
|
|
رقصهای زیبا
ساین شاین کوچولو عالی بود. این sms من بود بعد از دیدن فیلم به سینمایی ترین دوستم فرید.آنقدر از تماشاش ذوق زده ام که نگو.همیشه وقتی به جاده نگاه می کردم احساس غریبی داشتم.یه جور غمی که دوستش داشتم.ولی امروز ساعت 54 دقیقه ی بامداد یه جور دیگه به جاده نگاه کردم.به آخرین نمای خانم کوچولو آفتاب خیره شده بودم.این بار به جای غم شوقی بود که دوستش داشتم.شوق به حرکت.آره منم باید پیاده بشم ماشینم رو هل بدم تا راه بیفته(راه بیفتم) باید رفت روی سن رقصید تا بفهمیم زندگی همش رقصهای زیباست.
|
منگ
يکشنبه 13 اسفند 1385 - 11:19
10 |
|
|
|
کامنتستان را به آتش می کشانم
واقعاً که ! می دانید ، اصلاً روز نوشت اینگونه نبودنش بهتر از بودنش است ،کامنتستانی به این بی حالی در عمرم ندیدم ، دقت کنید "تماشاگران" اِاِ آره منم تماشاگران می خوندم الانم یه کامیون تماشاگران زیره کمدمه .... تماشاگران ، یادش بخیر خیلی حال می داد خوندن تماشاگران توی توالت ....تماشاگران ، واقعا عالی بود ،نوستالژی روزهای خوش با تماشاگران ....تماشاگران ، نه من نمی خوندم ،اصلا هم دوست نداشتم ،خیلی هم مزخرف بود ... ملاحضه فرمودید ،این ها فقط اظهار وجود هستند نه همراهی ، اگر قرار است اینجا اینگونه بی حال و بی روح سپری شود ،حیف است فضای مجازی اینترنت را اشغال کند ،دِلِت کنید برود پی کارش ، حالا من هم هی زور می زنم که شاید تحرکی ایجاد کنم ،به هنرمند محبوب شما توهین می کنم ، به فیلم محبوبتان می تازم ،ولی انگار شما را جنم بحث و جدل نمی باشد ،خدایا......... شما هی می گویید در مورد فیلم ساز ها بحث کنیم ...ولی خودتان اصلا پا نمی دهید . در مورد بحث پیرامون کارگردان ها یک مسئله وجود دارد ،بین سینما دوستی من و شما یک تفاوت کوچک وجود دارد (البته فکر نکنید که زیاد هم شبیه شما هستم ، نه !)، بنده فقط 2 درصد از شاهکار های سینمایی دنیا را دیده ام ،یعنی وقتی شما می گویید کوریسماکی ،ذهن بنده هَنگ می کند ، چون بنده حتی یک پاراگراف هم در مورد فیلم های این بابا نخوانده ام ،پس لطف کنید در مورد فیلمسازهای نسبتاً مشهور بحث کنید که من هم بتوانم در بحث شرکت کنم ، پس جناب قدرتی یک کارگردان نسبتا مشهور اسم ببرید تا اینجا را به آتش بکشم ......
|
سحر همائی
يکشنبه 13 اسفند 1385 - 13:11
-20 |
|
|
|
نابودگران
همین جوری شانسی در یک شبکه ای دیدم که طرف دارد می گوید جدیدترین فیلم کارگردان هفت اکران شده....خدایا دیوید فینچر می خواهد دوباره(؟) نابود مان کند... و این چه نابودی است که این جوری منتظرش هستیم؟! خدایا نا امیدمان نکن. دیگر اینکه یک سری از دوستان که مرحوم را دوست نداشتند متعجبند که چرا اسکار این قدر چسبیده.من حتی اگر مرحوم را دوست نمی داشتم وقتی چشم های پر از شور و عشق اسکورسیزی را موقع دریافت جایزه می دیدم از خوشحالی اش خوشحال می شدم چه برسد به حالا که مرحوم را هم دوست دارم. کی هفته آخر اسفند می شود که ما این نقد مرحوم را بخوانیم؟ فکر کنم یک نابودگر هم آنجا منتظرم است.خدا به خیر کند.
|
حنانه سلطانی
يکشنبه 13 اسفند 1385 - 14:39
7 |
|
|
|
فیلم و فینچر و فوتبال
درباره اسکار چیزی ننوشتم به همان دلیلی که آقای دانش هم در وبلاگشان اشاره کرده بودند اما در مورد فوتبال قضیه فرق می کند.پایه باشید تا صبح سر اینکه جام حق فرانسوی ها بود نه ایتالیایی ها بحث می کنم.در مورد دیوید فینچر هم عاشق هفتش هستم(کی هست که نباشد) اما اتاق امنش بیشتر مرا یاد اولین مجله فیلمی که خریدم می اندازد شماره 287 .زودیاک را هم به لیست فیلم های نوروزیم اضافه کردم.امیدوارم عیدم حسابی عید شود. خدمت دوستان عزیزم هم عرض کنم که مرد بدون گذشته پنج شنبه این هفته پخش می شود.همان اول هم بیچاره ها برای این هفته تبلیغ می کردند.
|
حامد اصغری
يکشنبه 13 اسفند 1385 - 15:23
8 |
|
|
|
و بالاخره استاد فینچر
وای من عاشق فینچرم نمی دونی چقدر روش تعصب دارم یک بار گفته بودم به جایی که اینقدر درباره پالپفیکشن پرونده دربی آری درباره فینچر وآثارش یه چیزه معرکه دربیار مدت ها منتظر بودیم حالا هم که تو میگی منتقدها نقد خوب براش نوشتن خدا رو شکر از دوستان هم دعوت می کنم از وبلاگ من دیدن کنن همینطر تو امیر عزیز
|
فرهاد بامداد
يکشنبه 13 اسفند 1385 - 16:43
-1 |
|
|
|
اطلاعات امپراطوري احساس
Ai no borei (1978) advertisement View Photos Add to My Movies View Trailers Discuss In Message Boards IMDb Pro Details Register or login to rate this title User Rating: 6.6/10 (388 votes) more Directed by Nagisa Oshima Writing credits Itoko Namura (novel) Nagisa Oshima Release date:26 March 1979 (USA) more Genre:Drama / Horror more Plot Summary:A young man has an affair with an older woman. He is very jealous of her husband and decides that they should kill him... more Plot Keywords:Adultery / Based On Novel Awards:3 wins & 8 nominations more User Comments:A Surreal and Supernatural Love Story more -------------------------------------------------------------------------------- (Credited cast) Tatsuya Fuji ... Toyoji Kazuko Yoshiyuki ... Seki Takahiro Tamura ... Gisaburo Takuzo Kawatani ... Inspector Hotta rest of cast listed alphabetically: Akyoshi Fujiwara Masami Hasegawa ... Oshin Kenzo Kawarazaki Tatsuya Kimura Eizo Kitamura Akiko Koyama ... Mother of Landowner Sumie Sasaki ... Odame Takaki Sugiura Taiji Tonoyama ... Toichiro more -------------------------------------------------------------------------------- Also Known As:Empire de la passion, L' (France) Empire of Passion (USA) Empire of the Passions Fantôme amour (France) In the Realm of Passion (USA) (video title) Phantom Love The Ghost of Love more MPAA:Rated R for strong sexuality. Runtime:104 min Country:Japan / France Language:Japanese
|
امید غیائی
يکشنبه 13 اسفند 1385 - 21:0
5 |
|
|
|
سلام
سلام. فقط آمدم بگویم این بار با این جناب منگ موافقم.گل گفتی پسر. بابا از این کوریسماکی من حتی یه فیلم هم ندیدم.نه اینکه این یارو کارگردان نباشه ها نه بابا این همه پیامبر گیر دادین به جرجیس. دوم هم اینکه تا فیلمی رو ندیدین خیلی امیدوار نباشین که چیز توپی باشه حتی اگه منتقد محبوب امیرخان بگه.در ضمن کانون فیلم رو عشقه.راستی غیر از من و مازیار اونهم پراکنده کسی از این کامی عسکر کاندید ایرونی اسکار حرفی نزد.یعنی کسی خبر نداشت یا اینکه خیلی مهم نیست.امیر خان تو چرا بابا؟؟؟ این یارو به خدا ایرونیه ها!!!! زندگی من هم داره سریع میگذره باید یه فکری کنم کمتر تو ترافیک بمونم. چند شب پیش تو حس و حال عشق رو دیدم.پایه اید در مورد این فیلم بحث کنیم؟؟؟؟ یا باز هم انفعال پیشه کرده اید؟؟؟؟منگ این رو که دیدی خدا بخواد؟؟برو بچز منتظرم؟؟؟؟این دفعه ی آخرمه که فیلم پیشنهاد می دم. همین. یا حق.
|
عماد
يکشنبه 13 اسفند 1385 - 22:32
17 |
|
|
|
کارگاه آزاد فیلم
آقا شرمنده کامنت بیربط میذارم!کسی آدرس کارگاه آزاد فیلم رو داره به ما بده؟
|
مهيار هادي زاده
دوشنبه 14 اسفند 1385 - 9:15
-19 |
|
|
|
بازي بزرگان
اولين بار تو شرق خوندم كه دنياي تصوير يه همچين شماره اي چاپ كرده. يه خورده دير شده بود.بيشتر دكه ها مجله رو تموم كرده بودند ولي سر چهار راه ولي عصر چشمم خورد به يه دكه مطبوعاتي و عكس پل نيومن و ... لذت خوندنش رو با هيچكس تقسيم نميكنم امير خان. اصرار نكن.
|
منگ
دوشنبه 14 اسفند 1385 - 13:34
4 |
|
|
|
بیل و کلنگ و تیشه *** سینما پرستی بدون فیلم نمیشه
می دانید مشکل من از کجا سرچشمه می گیرد ،از آنجا که بنده در برهوت سینما دنبال یک قطره فیلم می گردم .و شما در اقیانوس سینما با فراغت خاطر در حال شنای کرال پشت هستید . امید غیائی بنده نه تنها این فیلم را ندیده ام بلکه اصلا از بلاد شرق تحفه ای نصیب نداشته ام ، می دانم همین الان در حال فحش دادن هستی که " ای بابا ... این مشنگم که هیچی ندیده ،حالا خوبه مردیکه اسمشم گذاشته سینما پرست!" ، ولی به خدا تقصیر من نیست ،همانطور که ماه ها پیش در همین کامنتستان گفتم ،اینجا در سرزمین من سینما یعنی بیل و کلنگ ، متاسفانه بنده هم در بند این اجتماع هستم . ولی یک پیشنهاد می دهم ،از آنجایی که آرشیو شما فربه تر از آرشیو نزار بنده است ،با یک معادله آمار و احتمال و با کمی عنصر منطق می شود معادله را اینگونه حل کرد که .......من فیلم را پیشنهاد می دهم ..... ولی نه ، اگر من هم پیشنهاد کنم دچار تناقض سلیقه می شویم و بحث نمی گیرد ، پس امیر قدری را عشق است ، هفت در این شکی نیست که هفت فیلم خوبی است ،در فیلم به اندازه کافی تعلیق درون داستان چپانده شده است البته نه از طرق عادی ، بلکه فینچر با نشان دادن صحنه های فجیع قتل و پیام های غیر عادی قاتل ، تعلیقی باور نکردنی و عجیب در فیلم جاری می کند "جدا از تعلیق های معمول که خوراک این فیلم ها هستند" . تصویر ها یک دست و تاریک است و در خدمت فیلم ،بازی ها هم که دیگر حرف ندارد ، عنصر ایمان هم که بُعد مذهبی داستان را پر کرده است که به درام قوام می دهد تا باور پذیر باشد ،(معمولاً فیلم هایی که پس زمینه مذهبی دارند در نزد مخاطب جدی گرفته می شوند ،البته نه همیشه و صد البته قبول دارم که در ایران با فیلم های "اون درآوردی" معنا گرایانه این بُعد مذهبی بیشتر از اینکه جذب کند دفع می کند) اصلاً همین درون مایه ی مذهبی و تمرکز بر روی موضوعاتی مانند بزه است که پیوندی قوی بین مخاطب و فیلم ایجاد می کند و باعث می شود فیلم بیشتر از یک گره گشایی معمولی از یک سری قتل های زنجیره ای دیده شود ، از طرفی هم یک کارگردانی کلیپ وار و سنجیده فیلم هفت را دلپذیر کرده است ، ولی قبول می کنید که فیلم هفت با تمام خوبی هایش می تواند فقط یک بازی باشد که به مدد پس زمینه ی مذهبی جدی گرفته شده است ، یک بازی دقیق اما نه ماندگار . در یکی از سکانس های پایانی فیلم ، که در آن دو کاراگاه در حال انتقال قاتل به محلی نامعلوم در بیابان هستند ،مشاجره ای بین قاتل و کاراگاه جوان شروع می شود ،قاتل اینچنین بیان می کند که هدفش از این کشتار ماندگار شدن او و قتل هایش در اذهان عمومی بوده است و حتی اشاره می کند که این پازل با آخرین قطعه خود چنان کامل می شود که اسم او و همه قتل هایش را ماندگار خواهد کرد ، و در مقابل کارآگاه جوان واکنش نشان می دهد که چنین نیست و مردم همه چیز را فراموش خواهند کرد ، چنین موقعیتی برای من در مقابل فیلم هفت بوجود می آید ، فیلم هفت مانند کشتار های فجیع درون خودش عجیب و جذاب است و حتی با آخرین قطعه خود وحشتناک تر و چندش آورتر نیز می شود ، ولی به گفته خود کارآگاه جوان این قتل ها فراموش می شوند حتی با آخرین قطعه پازل ، و شاید این گفته را بشود چنین تعمیم داد که نهایتا خود فیلم هفت هم به راحتی می تواند فراموش شود ،چون فقط یک بازی بود ، یک دیوانه بازی دلچسب و جذاب ...برای من هفت فقط یک فیلم جذاب است ،نه بیشتر ... و بین جذب شدن و متاثر شدن به اندازه کهکشانی فاصله وجود دارد
|
امیرمهیار
دوشنبه 14 اسفند 1385 - 15:32
8 |
|
|
|
بچه برو عقب جا نزن
1. من از کوریسماکی تنها "مرد بدون گذشته"رو دیدم که فیلم ناز و صمیمی بود ویادمه که خیلی به دلم نشست آخه خیلی بی ریا بود هرچند جزئیاتش رو زیاد یادم نیست آخه 5-4 سال پیش اونم فقط یکبار دیدمش؛ ولی من هم با منگ و امید غیابی موافقم اولویت با بزرگان است وقتی از بونوئل،کوروساوا،فورد،هیچکاک و ... بحثی به میون نیومده بحث کردن در مورد جارموش،هارتلی و فون تریه هم خطاست چه برسه به آکی کوریسماکی! 2.این کامی عسکر هم خیلی بچه ماهیه نمیدونم مصاحبه اش با رادیو آمریکا قبل اسکار رو دیدین یا نه ولی از حرف زدنش معلوم میشه که خیلی بچه ی فعال و باهوشیه،و تا اونجا که من میدونم از 14 سالگی رفته امریکا و با پیشینه سینمایی که تو خانوادش بوده (پدرش سینمادار بوده) از اول عشق فیلم بوده و خودش از صفر شروع کرده تا اینجا رسیده که شده صدابردار آخرین فیلم مل گیبسن،که اگه فیلم آپوکالیپتو رو دیده باشین حتما متوجه شدید که صدابرداری تو این فیلم کم دیالوگ و پر حادثه چقدر سخته والبته نتیجه درخشان از کار در اومده و واقعآ از همه بیشتر شایسته جایزه اسکار بود ولی نمیدونم چون یکی از صدابرداراش ایرانی بود جایزه بهش ندادن یا چیزی دیگه بود؟! بهر حال اسکاره دیگه،اسکاری که حق اساتید و بزرگان رو دیر میده یا اصلآ نمیده چه برسه به یک غیر خودی تازه وارد. 3.جلد اول بازی بزرگان که در اومد برای من همه چیزش عالی بود جز یک کوتاهی بزرگ که امیر قادری انجام داده بود و اونم نبود بانو مریل استریپ کبیر در بین این همه ستاره و ابرستاره که چندتاشون قاچاقی خودشون رو جا داده بودن و واقعآ نبود محبوب ترین بازیگر زن عمرم برای من یکی که قابل هضم نبود، البته همه رو می اندازم گردن او کتابه که مبنای کار امیر بوده وگرنه امیر که بچه خوش سلیقه ای است بهر حال امیدوارم در جلد 2 جبران این کوتاهی شده باشه،شاید این دفعه نوبت عکس یک زن باشه که بره روی جلد و چه کسی بهتر از مریل استریپ.
|
فرهاد بامداد
دوشنبه 14 اسفند 1385 - 18:1
24 |
|
|
|
جوايز امپراطوري احساس
-نخل طلاي كارگرداني1978 2-نامزد نخل طلاي بهترين فيلم1978 3-بهترين فيلم جشنواره برلين1979 چرا هيشكي چيزي نميگه كه فيلم ديده يا نه ونظرش چيه انگار اينجا امپراطوري هاليوود...........
|
امیررضا نوری پرتو
سهشنبه 15 اسفند 1385 - 8:19
-20 |
|
|
|
آقای منگ د بد حرف نزن دیگه!!!!
سلام خدمت امیر عزیز و سایر دوستان . آقای منگ یادداشتی در رابطه با فیلم " هفت " نوشته اند . آقای منگ قلمت خیلی خوبه . همیشه هم کامنتاتو با علاقه دنبال میکنم . در مورد هفت هم بد ننوشته بودی . فقط این جملات آخرت مثل تیزی دشنه ای بود که بر قلبم احساس کردم . من فیلم را بیش از پانزده بار دیده ام و برای نگارش کتابم درباره ی این فیلم هر سکانس اونو شاید ده بار از تمام زوایا دیده ام و بررسی کرده ام . تو رو خدا دیگه این حرفو نزن که هفت فراموش شدنیه . هفت در تمام سکانسهاش کلاس فیلمسازیه ضمن اینکه موارد مذهبی و فلسفی نهفته در پس فیلم به اون میزان سطحی که گفته بودی نیست و باید ساعتها درباره اش صحبت کرد . به قول فریبرز عرب نیا تو سلطان که به هدیه تهرانی تو کبابی گفت : " د بد حرف نزن دیگه ...! " ((: خواهش می کنم با " هفت " من شوخی نکن !!!! ((: خدمت دوستان عزیز باید عرض کنم که وبلاگم با نقدهایی بر مرحوم ( مارتین اسکورسیزی ) - مرکز تجارت جهانی ( اولیور استون ) - جایی در دور دست ( خسرو معصومی ) و چهارشنبه سوری ( به بهانه ی نمایش در شبکه ی ویدیویی ) آپدیت شد . ممنون میشم اگه سری بزنید و نظرتونو به صورت کامنت یا هر جور که تمایل دارین بفرمایین . www.cinema-cinemast.blogfa.com
|
فرهاد بامداد
سهشنبه 15 اسفند 1385 - 14:52
13 |
|
|
|
بعد امپراطوري احساس اشپز دزد همسرش و فاسقش
1- اين كه آدم فيلمي را دوست داشته باشه يا نه سليقه است اما واقعا من هم در هفت چيز خاصي نديدم چه به رسه به اينكه به شه در موردش يك كتاب نوشت و فكر ميكنم بجز پدر خوانده هاي عاليجناب كاپولا هيچ فيلمي اين پتانسيل داشته باشه 2- ما همه در دوست داشتن فيلم ها به سليقه خود مجاز هستيم اما در بزرگ جلوه دادن آن ها نه 3- من در اين جا ميخواهم فيلم هايي را معرفي كنم كه كمتر شناخته شدن اين بار بعد امپراطوري احساس اشپز دزد همسرش و فاسقش اثر جاودانه پيتر گريناوي به جاي هر توضيحي خداوندگار بهرام بيضائي از اين فيلم به عنوان يكي از بهترين فيلم هاي ده هشتاد نام برده است The Cook the Thief His Wife & Her Lover (1989) Directed by Peter Greenaway Writing credits Peter Greenaway Add to MyMovies IMDbPro Details Genre: Comedy / Drama / Horror (more) Tagline: Lust...Murder...Dessert. Bon Appetit! Plot Outline: The wife of an oafish restaurant owner becomes bored with her husband and considers an affair with a regular patron. (more) User Comments: The Divine Comedy (more) User Rating: 7.0/10 (7,585 votes) Cast overview, first billed only: Richard Bohringer .... Richard Borst Michael Gambon .... Albert Spica Helen Mirren .... Georgina Spica Alan Howard .... Michael Tim Roth .... Mitchel Ciarán Hinds .... Cory Gary Olsen .... Spangler Ewan Stewart .... Harris Roger Ashton-Griffiths .... Turpin Ron Cook .... Mews Liz Smith .... Grace Emer Gillespie .... Patricia Janet Henfrey .... Alice Arnie Breeveld .... Eden Tony Alleff .... Troy (more) Also Known As: Cuisinier, le voleur, sa femme et son amant, Le (France) Spica The Cook, the Thief, His Wife & Her Lover Runtime: 124 min / USA:98 min (R-rated version) Country: France / Netherlands / UK Language: English Color: Color Sound Mix: Dolby Certification: Iceland:16 / Canada:R (Manitoba/Ontario) / Canada:18+ (Quebec) (original rating) / Canada:16+ (Quebec) (re-rating) (2005) / Argentina:18 / Australia:R / Chile:18 / Finland:K-18 / France:-12 / Hong Kong:III / New Zealand:R18 / Norway:18 / Singapore:R21 / South Korea:18 (heavily cut) / Spain:18 / Sweden:15 / UK:18 / USA:NC-17 / USA:R (video rating) (cut) / West Germany:18 Trivia: The dog excrement was actually chocolate mousse. (more) Quotes: Albert: I think those Ethiopians enjoy starving. Keeps them thin and graceful. (more) Awards: 5 wins & 3 nominations (more
|
مصطفی جوادی
سهشنبه 15 اسفند 1385 - 15:17
-14 |
|
|
|
هیچکاک، هیچکاک و بازهم هیچکاک!
من بحث کوریسماکی را به بهانه نمایش تلویزیونی اش پیش کشیدم والا از خیلی قبل تر فکرش توی سرم بود.و کلا ترجیح می دهم که برای شروع بحث یک گرایی داشته باشم. نه اینکه شما یک فیلم آرشیوی را بدون هیچ دلیلی وسط بکشید. اگر این جوری باشد صدها فیلم وجود دارد که می شود درباره شان هفته ها حرف زد. اکثر پیشنهاد هایتان این جوری اند. و به همین خاطر من به شخصه انگیزه ای برای دنبال کردن این بحث ها ندارم. انقدر در مورد هیچکاک و کوروساوا و این ها کار شده که دیگر دست آدم برای گفتن حرف های جدید بسته است. تا آخر عمر که قرار نیست به این ها محدود شویم. در ضمن کوریسماکی خیلی بزرگ تر از آن است که مصداق آدم های نا شناخته باشد. تازه من که نگفتم بیایید در باره اش بحث کنیم فقط خواستم سرنخ را بدهم. ( یکی ار دوستان هم که گفته بود فیلم را به زبان اصلی فنلاندی دیدم ،که باید بگویم باوجود فنلاندی بودن کوریسماکی آن فیلم( زندگی کولی وار) به فرانسه است) در مورد در حال و هوای عشق هم که گمان کنم موضعم مشخص است. علاقه ام به کاروای را که قبلا گفته ام و این هم که بهترین فیلم اوست و مگی چانگ هم که هست دیگر خودتان حسابش را بکنید. راستی scoop را دیدم. به خوب و بد بودنش به عنوان یک اثر سینمایی کار ندارم . مهم این است که وودی آلن را دوباره دیدم و دلم آرام گرفت که هنوز هست. و این برای خوب بودن یک فیلم کافی است . یکی از دوستان هم چون درباره امپراطوری احساس جواب نگرفته این جا را هالیوودی دانسته. پس رفیق به لیست هالیوودی هایت اسم وندرس را هم اضافه کن چون حرف های بعد جشنواره کن اش را درباره این فیلم باید بخوانی...
|
امیررضا نوری پرتو
سهشنبه 15 اسفند 1385 - 17:45
19 |
|
|
|
رسول ملاقلی پور ........ رفت
انگار که رو بدنم آب یخ ریختند .... رسول ملاقلی پور درگذشت .... اصلا باورم نمیشه ... نمی دونم چی بنویسم ؟ بغض گلومو داره فشار میده ... الآن که دارم می نویسم دارم به ترانه ی " سنگ صبور " سنتوری گوش میدم ... اشک تو چشمام حلقه زده ... واقعا نمی دونم چی بنویسم ... آدم از یه دقیقه ی بعد خودش هم خبر نداره ... بی دلیل نمی دونم یاد هنرمندان قبل ار انقلاب افتاده ام . همینجوری ... کاش یه ذره با هم خوب بودیم ... کاش انقدر کینه ای نبودیم ... نذاریم هنرمندای مردمی قبل از انقلاب در حسرت رفتن جلوی دوربین یا ارائه ی هنرشون بسوزن و بمیرن ... کاری که با فرهاد و فریدون فروغی و فردین و خیلی های دیگه کردند ... مگه چه اتفاقی افتاد ایرج قادری و سعید راد بازی کردند . کاری به کارنامه ی هنریشون ندارم . اما اونا بازی کردند جای هیشکی هم تنگ نکردند . حرفه شون عشقشونه ... بذاریم هنرمندان هنرشونو درست و غلط ارائه بدهند . ملاقلی پور که تو کوران فیلمسازی که حرفه و عشقش بود به قول قیصر مفت مفت رفت زیر خاک . وای به حال اون هنرمندانی که دارن تو حسرت روزگار رو سپری می کنند . خدا به همه مون رحم کنه .... رفیق من سنگ صبور غم ها / به دیدنم بیا که خیلی تنهام / هیشکی نمی فهمه که چه حالی دارم / چه دنیای رو به زوالی دارم ... دارم گریه می کنم ... اعصابم به هم ریخته ...
|
رضا بهروز
سهشنبه 15 اسفند 1385 - 19:13
19 |
|
|
|
خداحافظي ابدي حاج رسول!
بحث و جدل سر اينكه ميم مثل مادر خوبه يا بده كافيه! رسول ملاقلي پور از اين سينما و اين دنيا و مافيها رفت، خيلي ناگهاني، خيلي زود... با خودم فكر مي كنم ميشه يكي از اون واكنشهاي تند رسول به شرايط و اون تصميمات خشمگينش باشه كه به بعد از چند ماه از خر شيطون پياده مي شد و بر مي گشت و فيلم مي ساخت؟! اما نه ديگه برگشتي در كار نيست و رسول اين دفه واقعا تصميم خودشو گرفت و رفت. ميم مثل مادر حرف آخر بود و فكر مي كنم ما، همه ما، يه بار ديگه بايد اين فيلمو نگاه كنيم... آقاي قادري عزيز اگه مي دونستين رسول رفتنيه، يادداشتتون درباره ميم مثل مادر چه شكلي مي شد؟
|
مهدی نصیری
سهشنبه 15 اسفند 1385 - 20:23
2 |
|
|
|
سلام خسته نباشید ممنون از مطالب بسیار خوبتون خوشحال میشم به من هم سر بزنید و نظرتون رو در مورد نوشته هام بنویسین. منتظرم...
|
جمشید سعیدی مقدم
سهشنبه 15 اسفند 1385 - 21:19
0 |
|
|
|
scoop:جذابیت های پنهان وودی الن
scoop شاهکار نیست ولی بازگشت وودی الن به فیلمهایش بعد از یک غیبت چهار ساله برای طرفدارانش بسیار هیجان انگیز بود. وودی الن در نقش یه شعبده باز(خود الن هم در جوانی مدتی شعبده باز بوده) دست و پاچلفتی با اینکه شمایل جدیدی از خودش ارائه نمیدهد ولی بازگشت درخشانی است به وودی الن های بامزه فیلمهایی مثل تبهکارهای خرده پا, سایه ها و مه و یا چیزی شبیه "ویرجیل" پول و بردار و فرار کن. دیگه از سیمای وودی الن روشنفکر خبری نیست, هر چند عناصر جدی در فیلمنامه گنجانده شده ولی مثل همیشه بر سبک فیلم غالب نشده است.مرز بین فانتزی و کمدی به خوبی حفظ شده(چیزی که وودی الن مهارتش را در ان با فیلم "رز ارغوانی قاهره"به خوبی نشان داد). دیگه داشت دیالوگ های وودی النی فراموش میشد ولی اینبار دیالوگ ها هم وودی النی بود. در کل درسته که فیلم استحکام فیلم قبلی استاد را نداشت ولی هنوز هم چیزهای زیادی برای لذت بردن وجود داره.چشمه ی الهامات وودی الن هنوز نخشکیده و هنوز هم سالی یک فیلم میسازه, از الان منتظر فیلم بعدیش باشید در ضمن فیلم "امپراطوری احساس" هیچ جایزه ای از جشنواره برلین نگرفت. تو اون سال" پیتر لیلینتال"برای فیلم"David" چایزه بهترین فیلم را گرفت
|
حنانه سلطانی
سهشنبه 15 اسفند 1385 - 22:12
1 |
|
|
|
دمت گرم و سرت خوش باد
رسول ملاقلی پور... اصلا باورم نمی شود.هنگ کرده ام.نمی توانم چنین خبری را هضم کنم.نه اینکه فکر کنید عاشق فیلمهایش بودم برعکس از نقدی که بر میم مثل مادرش نوشتم هم معلوم است که فیلمهایش را دوست ندارم.باید می دیدش تا می فهمیدید چرا هنگ کرده ام.هر کس حتی یک بار هم دیده باشدش می داند چه جور آدمی بود.بود؟آقای ملاقلی پور،نه،رسول عزیز هیچ وقت صمیمیت،صفا،جسارت،بی ریایی،ایمان و عقیده ات را فراموش نمی کنم.به قول پوراحمد عزیز یا بهتر است بگویم اخوان ثالث،دمت گرم و سرت خوش باد.
|
sofia
سهشنبه 15 اسفند 1385 - 22:49
-28 |
|
|
|
اصلا نمیخوام جوگیر بشم که بگم عاشق ملاقلی پور و کاراش بودم.بیشتر اوقات هم از دست خودش و فیلمهاش عصبانی میشدم.ولی چه اهمیتی داره؟مهم اینه که سفر به چزابه رو به اندازه ی همه ی کارهاش دوست داشتم.یکی از فیلمهای محبوبم راجع به جنگه.اونجا یه بازی عالی از کرامتی دیدم و عاشق شخصیت احساساتی و متغیر فرهاد اصلانی تو فیلم بودم.مهم اینه که یه هنرمند و از دست دادیم خیلی ناگهانی.مهم اینه که اینجور موقع ها میفهمیم مرگ چقدر نزدیکه و شاید دیگه فرصتی برای دوست داشتن همدیگه نداشته باشیم.هنوزم فیلماشو به جز سفر به چزابه دوست ندارم ولی انگار حالا خودشو دوست دارم.کسی که مرگش خلاف زندگیش انقدر آرومه حتما آدم جالبی بوده.روحش شاد.
|
امید
سهشنبه 15 اسفند 1385 - 22:55
-8 |
|
|
|
رسول ملاقلیپور
باورم نمیشه! خیلی دوستداشتنی بود. خدا رحمتش کنه...
|
امیرمهیار
چهارشنبه 16 اسفند 1385 - 2:59
22 |
|
|
|
رسول راحت شد
بعدازظهر بود که رضا بهروز sms داد رسولم رفت منتظر پخش کامل مزرعه پدری باش! با خودم گفتم باز رسول مثل همیشه قهر کرده، جوابش رو ندادم تا دیدم زنگ زد مثل اینکه فهمیده بود موضوع رو نگرفتم تا اینکه بعد از کلی بالا پایین کردن گفت رسول ابدی شد باورم نمیشد فکر کردم داره شوخی میکنه ولی مگه میشد با مرگ فیلمساز دوست داشتنیمون شوخی کرد،ماتم برده بود آخه کی فکرشو میکرد، هنوز منتظر بودیم از دست اینا راحت بشه و شاهکارشو بسازه،هرچند راحت شد آخه رسول که اهل دل کندن نبود با اینام که نمیتونست کنار بیاد تو بد برزخی گیرکرده بود که خدا کمکش کرد دستشو گرفت گفت رسول بیا بریم اینجا جای تونیست؛مطمئن باشید امشب رسول از همیشه راحت تره،...اشکم در اومده نمیدونم چی بگم تاز این چرت و پرتام بعد یک سردرد سگی که باضرب قرص ساکتش کردم دارم مینویسم، خوب منتظر انواع مرثیه سرایی و مدح در رسای ملاقلی پور باشید،انواع ویژه نامه و پرونده تو مجله های محبوبتون......برای هزارمین بار این جمله ی کلیشه ای تکرار میشه تو مملکت ما هنرمند خوب هنرمند مرده است.
|
امیررضا نوری پرتو
چهارشنبه 16 اسفند 1385 - 7:11
-6 |
|
|
|
رسول ملاقلی پور ........ رفت
این تیتری بود که دیروز بعدازظهر توی کامنت های اینجا گذاشتم . متنی رو هم که اینجا گذاشتم سراسر از عصبانیت و احساساست و کنایه به بعضی ها بود . شاید به همین خاطره که سانسور شده و تو کامنتهای اینجا گذاشته نشده . عیب نداره . میرم تو وبلاگم می نویسم . خیلی دلم گرفته از خیلی ها ........... www.cinema-cinemast.blogfa.com
|
امیررضا نوری پرتو
چهارشنبه 16 اسفند 1385 - 7:22
23 |
|
|
|
ببخشید تند رفتم !!!!!!!!!!!!
سلام . الآن از کامنت قبلی پشیمونم . تازه دیدم کامنت دیروزم بالاتر و بین کامنتها گذاشته شده . شاید این روزها مثل اون خدا بیامرز خیلی عصبی شده ام . مشکل کهنه ی زخم اثنی عشرم دوباره حاد شده ... بیکاری هم که داره فشار میاره ...از فیلمنامه نوشتن و نگارش کتاب هم خسته شده ام ... رسول ملاقلی پور هم از میانمان رفته ... حق بدین که عصبی و عجول باشم . خلاصه معذرت . ما مخلص این صفحه کامنتها هم هستیم . با این حال برای رسول ملاقلی پور نوشته ای میخوام تو وبلاگم بذارم . یه سری بزنید . www.cinema-cinemst.blogfa.com
|
فرهاد بامداد
چهارشنبه 16 اسفند 1385 - 12:2
30 |
|
|
|
از مصطفی جوادی و جمشید سعیدی عزيز تشكر ميكنم
1-من گفتم اين فيلم خوبه اما به سليقه من شما ها هم نظراتتون رو بگيد نمي دونم ويم وندرس در مورد فيلم چي گفته ولي اگه لطف كني به من بگي چي گفته واقعا از ممنون ميشم رفيق در حالي كه زياد هم مهم نيست چي گفته باشه چوين فيلم ساز خوبي اما فيلم باز نه بعد من از اون حرفي كه زدم اين بود كه هروقت اين جا در مورد فيلم هاي هاليودي بحث ميشه همه فعال اند اما در مورد بقيه همه سكوت ميكنند حالا چ بث در مورد استاذ بونوئل باشه يا كوريسماكي يا همين ناگاسي اوشيما 2-ازجمشید سعیدی هم تشكر ميكنم ايشون درست مي گويند اشتباه از من بوده 3-از مصطفی جوادی هم تشكر ميكنم راستي يادت نره بگي ويم وندرس چي گفت خداحافظ رئيس
|
جمشید سعیدی مقدم
چهارشنبه 16 اسفند 1385 - 12:39
20 |
|
|
|
خدابیامرز
اشپز, دزد.همسرش و فاسقش را مدتها پیش دیده ام و هیچ وقت فکر نمیکردم کسی ازش حرفی بزنه. فیلم معجون عجیبی است از کمدی, خشونت های جنسی و فیزیکی,و البته جنایت که تمامآ حول محور یک رستوران می چرخد. فیلمنامه پیچیده و دقیق با ان همه شخصیت های پراکنده و لوکیشن های محدود از فیلم اثری نمونه ای ساخته است. بعضی از منتفدان خشونت جنسی فیلم را با فیلمهایی مثل پرتقال کوکی معادل گرفته اند
|
omid jafari
چهارشنبه 16 اسفند 1385 - 13:23
29 |
|
|
|
salam
باورم نمیشه.تو رو خدا یه نفر بهم بگه مسوو لان سایت می خواستن با ما شوخی کنن.یه نفر بهم بگه این بی مزه ترین شوخی ممکنه.میترسم بیرون برم .اگه تو دکه ها تو روزنامه ها هم این خبر رو بببینم یعنی اینکه کار از کار گذشته.همین چند ماه پیش با دوستم رفتیم سینما و فیلم میم مثل مادر رو دیدیم و با زیباترین احساسات انسانی اومدیم بیرون.یعنی دیگه اقا رسولی وجود نخواهد داشت تا با فیلمهاش ما رو با خدا و معنویت پیوند بده.فقط و فقط تسلیت
|
omid jafari
چهارشنبه 16 اسفند 1385 - 13:39
7 |
|
|
|
salam
انشالا همتون تشریف بیارین تشییع جنازه برای شادی روح اون مرحوم
|
امید غیائی
چهارشنبه 16 اسفند 1385 - 19:9
13 |
|
|
|
تسلیت
سلام امیر خان و بروبچز. فعلا فقط میتونم بگم از اینکه رسول ملاقلی پور در گذشته خیلی ناراحتم.انگار یکی از فامیلهای نه دور نه نزدیکمون رو از دست دادیم. یکی که همیشه نمیدیدیمش ولی دوستش داشتیم.حالا از کارهاش خوشم میومد یا نه مسئله الان این نیست.مسئله اینه که رفت.امیر رضا نوری بهم خبر داد و به قول خودش:رسول ملا قلی پور مرد.به همین راحتی!!!!!!!!!!!!!1
|
امیررضا نوری پرتو
چهارشنبه 16 اسفند 1385 - 19:20
6 |
|
|
|
مرثیه ای برای رسول ملاقلی پور و هنرمندان ممنوع الفعالیت ...
سلام . یه چیزایی نوشته ام در مورد مرحوم ملاقلی پور و همچنین نوشته ای سراسر از عصبانیت در مورد جلوگیری از فعالیت هنرمندان قدیمی . خواهشی که دارم اینه که برین سری بزنین و بخونین . مطلب قبلیش هم نقدهایی بر مرحوم - مرکز تجارت جهانی - جایی در دور دست و چهارشنبه سوری است . اگه لطف کنید نظرتونو در مورد این نقدها هم بفرمایید ممنون میشم . خیلی دلم گرفته ار خیلیا !!! www.cinema-cinemast.blogfa.com
|
سیاوش
چهارشنبه 16 اسفند 1385 - 20:15
20 |
|
|
|
یخ
رسول ملاقلی پور درگذشت. از آثار او میتوان..... یخ کردم، SMS رو دوباره خوندم، وای ، یه هفته پیش بود که اومده بود اینجا، صحیح و سالم و مثل همیشه پر انرژی بود. وحالا نیست ، به همین راحتی... خیلی از فیلمهای ملاقلی پور رو دوست ندارم. ولی ازخودش خیلی خوشم میومد، کارگردانهایی که ریا کار نیستن رو دوست دارم، کسانی که هرچی بلدن رو در راه هدفشون میذارن و با دلشون کار میکنن ، دنبال پاچه خواری و مجیز گویی این و اون نیستن، صادقن.از این جور آدمها خیلی کمه حالا کمتر هم شدن. یک هفته پیش با قدمهایی شبیه دویدن به روی سن رفت و دو ساعتی با جوونهایی که جای پدرشون بود کل کل کرد و رفت، به همین راحتی ....
|