شك نكنيد كه اين از بزرگترين اتفاقهاي سينمايي سدهي دوم سينما بود. آنهايي كه ديشب مراسم اسكار 2007 را تماشا كردند ميتوانند مطمئن باشند كه سالها بعد ميتوانند به سر و همسايه پُز بدهند كه شاهد زندهي اين صحنه بودهاند؛ سه تا از بچههاي ريشوي هاليوود روي صحنه رفتند تا به يكي ديگر از گَنگ معروفشان جايزه بدهند (فقط جاي ديپالما خالي بود.) مارتي بزرگ هم كه هميشه از اشتياقش براي گرفتن اسكار حرف زده بود، بعد از سالها ناكامي، براي گرفتن اسكار بهترين كارگرداني براي رفتگان (همان خدابيامرز خودمان!) با چنان ذوقي پيش دوستانش رفت كه همهي سالن كداك تيهتر را جو عجيبي گرفت (نم اشك توي چشم ديكاپريو در آن كلوزآپ بينظير موقع تماشاي استاد روي صحنه را ديديد؟)
ديشب البته تا آخر دل توي دل مارتيدوستان نبود؛ از همان اول كار سر و كلهي كلينت ايستوود پيدا شد تا مثل قبل موي دماغ بشود. به اسكارهاي فيلمنامه و تدوين هم كه اعتمادي نبود، چون همين پارسال بود كه اعضاي آكادمي سر بهزنگاه استاد را پيچاندند و اسكار كارگرداني را به جاي هوانورد به دخترك ميليون دلاري دادند. اما امسال وقتي كوپولاي كبير و اسپيلبرگ بزرگ و لوكاس فنسالار روي صحنه رفتند، ثانيهاي شك نكرديم كه مجسمه مال عاليجناب مارتين اسكورسيزي است.
جايزههاي ديگر امسال هم همينقدر منطقي و معقول و قابل پيشبيني بود (البته بجز آلن آركين، بابابزرگ دوستداشتني ليتل ميس سانشاين.) فقط آخر مراسم منتظر بوديم كه جايزهي بهترين فيلم سال به بابل برسد تا كمي از ناكامي بزرگش جبران شود، ولي اين يكي مجسمهي طلايي سال هم به رفتگان رسيد تا عيش رفقا منقص نشود و شبشان ماندگارتر باشد.
حالا ديگر مطمئن شدهام كه خانهي ما در كنار امير شگون دارد؛ در چند ماه اخير، هم قهرماني ايتاليا در جام جهاني را ديديم و هم اسكار گرفتن مارتي عزيز را...
... و اينكه، برخلاف امير، رفتگان را خيلي دوست ندارم خودش يك قصهي ديگر است. اگر ميخواهيد دستتان بيايد كه چهطور فيلمي كه – بهحق – اسكار بهترين فيلمنامه و تدوين و كارگرداني را گرفته و در اين رشتهها حكم معلمي سينما دارد و – بهناحق – اسكار بازيگر مرد را هم از دست داده، از بهترينهاي اسكورسيزي نيست، بايد وقت بگذاريد و يك بار ديگر راننده تاكسي و گاو خشمگين و رفقاي خوب و كازينو و تنگه وحشت و و و را تماشا كنيد.
هر سه كارگرداني كه جايزهي اسكورسيزي را دادند، هنوز ريش داشتند و فقط مارتي ريشش را زده بود. اگر يادتان باشد قبلاً هم نوشتم كه استاد بعد از كازينو اين كار را كرد!
بازگشت به روزنوشتهای نیما حسنی نسب
مصطفی جوادی
دوشنبه 7 اسفند 1385 - 18:27
-3 |
|
|
|
شب دیر،استاد پیر
اصلا هم شب خوبی نبود نیما جان. تو که اسکورسیزی را دوست داری چرا این را می گویی. زمانی که باید جایزه اش را می دادند ندادند آن وقت حالا که حتی نتوانسته خودش را تکرار کند تقدیرش می کنند. اسکاری ها دیگر رویشان نمی شد . و به این خاطر بابل را ندیدند. لیتل میس سان شاین را ندیدند. و در بخش خارجی هم اصلا نفهمیدیم سر بازگشت آلمادوار چی آمد که کنارش گذاشتند، گرچه زندگی دیگران برای خودش غولی بود.خلاصه جایزه اسکورسیزی بیشتر شبیه بزرگ داشت بود. همین...
|
امید غیائی
دوشنبه 7 اسفند 1385 - 20:16
16 |
|
|
|
و اسکار رسید به مارتی خان.
سلام نیما خان و بر و بچز. دیشب شب خوبی نبود.چونکه اون شبکه رو من نداشتم.ولی صبح زود خبرش بهم رسیدکه مارتی خان برده.آره واقعاً برده. ولی هنوز هم بر سر حرفهام که تو اولین مطلب وبلاگم در مورد رفتگان(همان خدابیامرز) نوشتم هستم.ولی خب آکادمیه و اعضاش و یه شب فراموش نشدنی.از اینکه ایستوود نبرد خوشحالم. ولی لئو(بابا دی کاپریو دیگه) حقش بردن اون مجسمه طلاییه خوشگل و تو دل برو بود.به خدا اون بازی رو هیچکس غیر لئو نمی تونست در بیاره.راستی چرا از تاسفتون برای نبردن اسکار بوسیله کامی عسکر خبری نیست.بابا این آدم ایرانی الاصله ها؟!عجب مرد نازنینی هم هست.یکی از دوستان(سلامٌ علیکم) از طریق ای میل باهاش تماس گرفته بود که شماره دفترش رو داده و بهام کلی هم حرف زدن.ولی خودش هم خیلی امیدوار نبود. در هر حال تبریک.راستی امیر قادری رو چطوری بغل کردی با اون دستت؟؟؟!!!! درد گرفت؟؟؟ چه میکنه این پیکان و چلسی. همین. یا حق.
|
رضا
سهشنبه 8 اسفند 1385 - 10:29
10 |
|
|
|
مردگان
سلام البته درست شما الان با جایزه گرفتن این فیلم خوشحالی ( و من در حسرت نگرفتن جایره ایناریتو برای بابل ) ولی الان من از صمیم قلب برای حذف استقلال از جام باشگاه ها خوشحالم و شما در حسرت این جام باید بمونی فقط نکته ای که می مونه اینه که اسکار سال دیگه تکرار می شه ولی استقلال دیگه قهرمان نمی شه
|
مصطفی انصافی
سهشنبه 8 اسفند 1385 - 12:21
18 |
|
|
|
نیما! مثل این که دستت بدجوری خوب شده؟ خبری نیست. مارتی کبیر جایزه گرفته ...اونم اسکار ... حالا اگه نمی گرفت چه اتفاقی می افتاد... راننده تاکسی و کازینو و مردگان و همه و همه فیلم های بدی می شدند؟ تو مملکت خودمون کیمیایی چند تا سیمرغ گرفته؟ چند بار حقش بوده بگیره؟ رئیس و حکم فیلم های بدی بودند؟ اعتراض؟ رد پای گرگ؟ اتفاقی نیفتاده... عجیب هم نیست... چون جشنواره شون جشنواره فجر نیست... آخ که اگه لطیفی اون جا بود شاید عیشتون تعطیل می شد و مارتی جایزه نمی گرفت... به امید سیمرغ بعدی که ناامیدترمان کنه و اسکار بعدی که امیدوارتر...
|
منگ
سهشنبه 8 اسفند 1385 - 15:19
-15 |
|
|
|
مارتین و مسعود
شما چرا عادت کرده اید به طرفداری های متعصبانه ،بابا دو سال پیش اسکار لایق کلینت بود که دادند و امسال لایق مارتین بود که دادند ،من نمی دانم کجای هوانورد لایق اسکار بود که شما اینگونه جِلز و وِلز می کنید ،همانطور که فکر می کردم شما در مورد کارگردان های خارجی هم مانند کارگردان های داخلی عمل می کنید ،بابا کیمیایی فیلم چِرت می سازد ،دیگر اینهمه بحث و جدل نمی خواهد که ،چون مثلا عالی جناب شونصد سال پیش یک قیصر بی سر و ته را ساخته حتما باید امروز هم فیلم هایش قابل قبول باشد ؟! چون مثلا کلینت ایستوود قبلا بازیگر بوده ، پس امروز هر فیلمی که بسازد چِرت است ...چرا اینگونه یک طرفه قضاوت می کنید . ولی باید قبول کرد که این روزها کلینت ایستوود بهتر از اسکورسیزی فیلم می سازد ،نگاهی بیاندازید به سه فیلم متاخر این دو کارگردان ... اسکورسیزی (رفتگان ، هوانورد ، دارودسته نیویورکی ) ایستوود ( نامه های از ایووجیما - پرچم های پدرانمان ،عزیز میلیون دلاری ، رودخانه مرموز )
|
Maziyar Gharighi
چهارشنبه 9 اسفند 1385 - 13:17
6 |
|
|
|
Behtare Ke Khoshhaal Baasham
Naaraahatam az inke bezaaAte Cinemaaye ma too Oscar Kaafe Teranzite , Naaraahatam Ke Nima Dastesh hala halahaa Khoob nemishe , Naaraahatm ke Kaami Asgar Nabord o harfi azash nist , Naaraahatm vaaseye Di Caperio , Naaraahatam Baraaye Behtarin Filme Emsaal , Naaraahatam ke Oscar az Simorghe Boloorin Baraam Mohem tare , Naaraahatam ke vaze cinemaaye Iran har saal darigh az paarsaale o... . Ama khoshhaalam ke Martin bord hataa age zoodtar az in harfaa baayad mibord , khoshhaalam ke Nima Belakhare ye roozi dastesh KHOOB Mishe , Khoshhaalam ke Hichki be jaayezehaaye Oscar Ghor nemizane o Hichki Too Maraasem Aaberoorizi Nemikone , Khoshhaalam ke Chantaa Ghool Too In cinema hast ke beshe beheshoon Eftekhaar kard o be poshtiye oona goft ke Baba Manam Iraaniyam , Khoshhaalam Ke Kaafe Tranzit Entekhaab Nashod o ... .. Raasti Ostaadam too Claas yeho Ghaati Kard o chantaa Naasezaaye jaanaane be khodesh daad ke hameye dokhtaraa sorkh o sefid shodan , Khoshhaalam ke sedaash o zabt kardam o har dafe ke goosh midam migam Bikhiyaale in harfaa , Zendegi ro ESHGHE
|
شادونه
پنجشنبه 10 اسفند 1385 - 19:41
3 |
|
|
|
پنگليش
يعني اونايي كه بصورت پنگليش مي نويسند نمي دانند كسي مطلبشان را نمي خواند؟؟؟؟؟
|
جمعه 11 اسفند 1385 - 1:56
-3 |
|
|
|
مصطفی انصافی
حوصله ی نوشتن ندارم... خسته ام... خیلی...
|
مصطفی انصافی
دوشنبه 14 اسفند 1385 - 9:2
7 |
|
|
|
به شادونه
جانا سخن از زبان ما می گویی...
|
احسان
سهشنبه 15 اسفند 1385 - 19:11
5 |
|
|
|
ميم مثل مرحوم ... و "لوطي هايي كه رفتن تو سينه ي خاك"
مرگ يك فيلمساز براي من يكي دو تا حساب ميشه.نمي دانم چرا...خالي بستم...مي دانم ولي نمي توانم بگويم...ميم مثل مادر را هم دوست داشتم.البته فقط يك بار براي هميشه و توي سينما چون خيلي حال و حوصله واسم نمونده...حالا به نظر شما ارزشش رو داشت كه باهاش تا نكنيد؟...مي شد جوري ديگري بهش نگاه كرد و خيلي روشنفكربازي درنياورد...خب دوستان سوال مي كنند روشنفكربازي يعني چي.در توضيح اين لغت نامانوس بايد بگويم كه نوع خاصي از رو به رو شدن با يك اثر هنري ست كه بيش از هر چيزي مي كوشد اكثرا عيب هاي اثر را به بهانه ي دوست داشتن فيلمساز و نگران آينده ش بودن (آينده! اي داد بيداد) و مقايسه كردن اثر با آثار شاخص و قبلي هنرمند،به رويش بياورد...و مزيتش هم افتخار به جو گير نشدن و "!! open-minded" بودن است كه ديگر خودتان بايد كلاهتان را قاضي كنيد و بسنجيد..خب،خدا كند ضمن داشتن خصوصيات فوق،حواستان به از كف رفتن وقت و فرصت هم باشد...
|
پنجشنبه 17 اسفند 1385 - 2:31
-6 |
|
|
|
مولود
سلام:)در مورد نامزد ها و برنده ها نمی نویسی؟ دوست داشتم نظرتو در مورد فارست ویتاکر و زندگی دیگران میدونستم!
|
ژسيلن
جمعه 18 اسفند 1385 - 1:21
-13 |
|
|
|
D: عكس واقعن جالب بود! شادزي.
|
مهتاب
جمعه 28 ارديبهشت 1386 - 11:55
-1 |
|
|
|
ايستوود
سلام مي دانم كه مدتهاست از مراسم اسكار گذشته و همه در تب و تاب كن هستند اما دلم مي خواد درباره اين مطلب سوالي بپرسم.در اين كه اسكار را با تاخير به مارتي دادند هيچ شكي نيست0(باز خداراشكر كه آكادمي رسوايي اش را بابت ندادن اسكار به شاهكارهاي استاد مثل رفقاي خوب و راننده تاكسي و...جبران كرد)اما انصافن چطور مي تونيد بابت ايستوود اين طوري قضاوت كنيد؟!آيا همين كه او در اين سن و سال انقدر جسارت وانرژي دارد كه فيلم هايي مثل نبرد ايووجيماوپرچم هاي ژدران ما را مي سازد كافي نيست؟در ثاني واقعن اين نهايت بي انصافي نيست كه بگوييم هوانورد از عزيز ميليون دلاري بهتر است.به نظر من كارگرداني چنين اثري با آن فيلمنامه متوسط كار بزرگي است.ايستوود بدون شك يكي از با شعورترين كارگردانان دنياست چرا كه اندازه هر چيز را مي داند .فقط استادي مثل او مي توانست باآن نور پردازي عالي،موسيقي فوق العاده و ....چنين اثر تاثير گذاري خلق كند.اين طور نيست؟
|
xanaxanax
پنجشنبه 26 مهر 1386 - 21:11
-20 |
|
|
|
Really nice interesting site. thank you for it.
<a href=http://xanax.madme.cn/buy-no-online-prescription-xanax.html>xanax
|