ديروز حدود پانزده بيست دقيقه از مستند آقاي كيميايي را ديدم و خيالم راحت شد. از روز اول كه كار اين فيلم شروع شد، كمي نگران بودم؛ موضوع حسابي حساس بود و اگر در نميآمد مكافات داشتيم. بخشهاي مونتاژ شدهاي كه ديدم، معلوم ميكند كه فيلم امير در آمده و حس و حال خاصي كه از كارش توقع داشتم كاملاً خودش را نشان ميدهد. ميشود حدس زد كه فيلم نهايي، هم چيزهايي از حس و حال و (به قول خودِ امير، اتمسفر) لحظههاي خوب فيلمهاي كيميايي را دارد و هم حس و حال نوشتههاي خوب امير را؛ گمان ميكنم اين تركيب براي جذابشدن يك مستند دربارهي فيلمساز جذابي مثل مسعود كيميايي كافي است. امير براي اين كار زحمت كشيد و وقت و انرژي گذاشت و براي همين هم نتيجهي كار خيلي براي هر دوي ما مهم بود؛ من يكي كه خيالم تا حدود زيادي راحت شد.
راستش را بخواهيد - با وجود كنجكاوي زياد - تعمداً در مرحلهي راش و كپچر كردن نماهاي فيلم سراغش نرفتم و صبر كردم تا تدوين بشود و سروشكل اصلياش پيدا باشد. اگر از ابتدا درگير تماشا و شنيدن نماها و حرفها و صحنههاي مختلفي ميشدم كه امير و دوستان مدتي است درگيرش هستند، حسم موقع برخورد با فيلم نهايي مختل ميشد و قضاوت هم سخت بود. حالا ديدن بخشهاي آمادهشده ميگويد كه بايد منتظر يك مستند متفاوت دربارهي مسعود كيميايي باشيد؛ تصويري كه از او در اين فيلم هست و حرفهايي كه جلوي اين دوربين گفته، با بقيهي حرفها و نظرهايي كه از كيميايي انتظار ميرفت فرق دارد، خيلي هم فرق دارد... نماهاي پشتصحنهي رييس هم در تيزر كوتاهي كه بچهها براي آقاي كيميايي ساختهاند، حسابي ديدني است و حال و هواي كار را منتقل ميكند.
اين تيزر را همين روزها از طريق سايت خواهيد ديد.
بازگشت به روزنوشتهای نیما حسنی نسب
امید غیائی
چهارشنبه 8 آذر 1385 - 15:27
1 |
|
|
|
دل سوخته
ای بابا ننویسین ترو خدا این چیز ها رو.شما ها دل ندارین؟!مگه نمیدونین سوزوندن دل مؤمن گناه داره آقا جان؟! تا قبر آه آه آه. من گفتم از طرفدار های استاد کیميايی هستم شماها هی دل من رو بسوزونین.عیب نداره.ولی ترو خدا یه جا ویه وقت خوب نمایش بدین که ما هاهم بتونیم ببینیم ها! این که امیدوار باشم این مستند بتونه نظر خیلی از آدم ها رو در مورد استاد تغییر بده و نظر بقیه رو تقویت کنه انتظار کشیدن رو خوشایند می کنه.
|
احسان
چهارشنبه 8 آذر 1385 - 16:44
-8 |
|
|
|
کاپیتان هنک و سیگار برگ
طی پژوهشهایی طاقت فرسا،دریافته ام(زهی اشتباه!؟)که مهمترین خصایلی که یک بازیگر می تواند داشته باشد،احتمالا چشمان نافذ،نوع سبیل(ترجیحا دسته موتوری!)،لباس و کلاه و طرز راه رفتن و صدای خاص(نه خوب،خاص)و ...است که به غیر از یکی دوتا،بقیه ش باید در مرحله ی تولید فیلم خلق بشود.توی"این خراب شده" که اکثرا به این چیزها اهمیت نمی دهند،ولی توی"اون خراب شده "نمونه های عالی ای از ترکیب همه ی اینها زیاد پیدا می شود.مثلاهمین کاپیتان هنک "Touch of evil"رو در نظر بگیرید که چه حضوری دارد.یا طرز راه رفتن چارلتون هستون(که خیلی شبیه راه رفتن خانم مژده شمسایی توی سگ کشی ست)،چهره ی به شدت تاثیر گذار بیل سلاخ توی دارودسته های نیویورکی و بی شمار دیگر از این چیزها.باور کن این چیزها خیلی مهم و اساسی ست.این یعنی حضور و سیگار هم می تواند تا حد زیادی کمک کند.متاسفانه اینجا از این خبرها (به جز معدود مواردی)پیدا نمی شود.به این بهانه که فیلم به واقعیت نزدیک باشد.یکی نیست بگویید ...
|
علی طهرانی صفا
چهارشنبه 8 آذر 1385 - 18:58
-6 |
|
|
|
برای سلامتی « آقای کیمیایی » صلوات.
|
حميد قدرتي
چهارشنبه 8 آذر 1385 - 21:48
-2 |
|
|
|
تشكر
مطلب نيما در مورد پيكسار فوق العاده بود حتي فوق العاده تر از مطلب پالين كيل . اين نوشته ها مرا با خود به دنيا شيرين روياها برد . آقاي حسني نسب متشكرم . ميخواهم از بچه هايي كه نوشته هاي زيبا و شيوا از نظر نوشتاري مي گذارند هم تشكر كنم به خصوص بعضي از تيتر ها . آقاي جادي و نيما و نمو عالي بود . به اميد كامنتهاي بهتر .
|
مصطفی جوادی
چهارشنبه 8 آذر 1385 - 23:54
3 |
|
|
|
صلوات يا فاتحه مع الصلوات
به خاطر امير هم که شده سرنوشت اين فيلم برايم مهم است.و البته نزديک تر شدن به دنياي فيلمسازي مثل کيميايي که به هر حال آدم بزرگي است و توانسته جاي خودش را در ذهن بسياري از سينما دوستان نثبيت کند مي تواند جذاب باشد.در ضمن اميدوارم امير با فيلمش سعي نکرده باشد کاري را که اميد غيائي گفت انجام بدهد.يعني تغيير نگاه مخالفين و اينها...اميدوارم فيلمي باشد براي کيميايي و دوست دارانش .کار از اين کارها گذشته رفيق.
|
سوفیا
پنجشنبه 9 آذر 1385 - 2:0
0 |
|
|
|
اینکه بعد از آن همه ماجرا ستاره می شود بالاخره هم اکران نشد چرخه این بی رحمی تمام عیار را کامل می کند. ظاهرا اوضاع خیلی پیچیده تر، پنهان تر و دردناک تر از این حرفهاست...
|
حنانه سلطانی
پنجشنبه 9 آذر 1385 - 12:49
-3 |
|
|
|
آقای کیمیایی و باقی قضایا
حالا باید صاف می رفتید سراغ نقطه ضعف من. بر خلاف آقای جوادی فکر می کنم مستند آقای کیمیایی وقتی خوب در آمده که بتواند نظر من مخالف را تغییر دهد. آن قدرها هم خشک نیستم که کار از کار گذشته باشد. می دانم که شاید مشکل از من بوده که عینکم را نزده بودم.پس منتظر فیلم رئیس و مستند آقای کیمیایی هستم تا شاید این بار...
|
پنجشنبه 9 آذر 1385 - 15:7
1 |
|
|
|
دست شما درد نکنه! بابت تیزر!!!
|
علی طهرانی صفا
جمعه 10 آذر 1385 - 14:57
-5 |
|
|
|
تقسیم یک لذت
اگر تا به حال توفیق زیارت « هواشناس » وربینسکی نصیبتان نشده، تکرار سینما یک را از دست ندهید. کاری به تمثیل های نه چندان خوب فیلم و حرف های بعضاً اجق وجق پیرامون آن نداشته باشید. ببینید و فقط از بازی نیکولاس کیج لذت ببرید. atehranisafa@gmail.com
|
Tanya
شنبه 11 آذر 1385 - 4:54
10 |
|
|
|
bedone shak filme mostanade aghye kimiaee khob shode.dar zemn dar javabe aghye Javadi bayad begam ke bande ta 3 sal pish az mokhalefan bodam az 3 sal pish shodam jozve movafeghan.pas tagheer onam tagheere khob dar har zamani momkene pish biyad.i
|
حميدرضا
شنبه 11 آذر 1385 - 10:44
-8 |
|
|
|
اتمسفركيميايي و هواشناس
1-اميدورام كه مستندخوبي شده باشه و بچه هاي اين سايت بايد جزو اولين نفراتي باشن كه اين مستند روميبينن. 2-فيلم هواشناس روديدم وبعدازمدتهاازديدن فيلمي لذت بردم. چون ازنيكلاس كيج هم خيلي بدم مياد.ولي فيلم خيلي محشربود.
|
farshid
شنبه 11 آذر 1385 - 12:52
5 |
|
|
|
aghaye reis
kash midanestam in mostanad darbareye filmhaye kimiyai hast ya khode kimiyai har chand nemishe beine sahebe asar va khode asar godai andakht. amma kash in mostanad betone be donyaye daroone fimsaz ghdam bardare va faghat khodash ro dargire filmhaye sakhte shode nakon kash kimiyai mesle karekterhash harfhaye delesh ro mizad farshid
|
علی طهرانی صفا
شنبه 11 آذر 1385 - 15:20
14 |
|
|
|
به وجد آمدم
آخرین روزنوشت امیر قادری ( آخرين اخبار، با چند روز تاخير ). بخش نظرات. خواندم. کیف کردم. داریم با حال تر می نویسیم. از همه ممنونم. پس با یک فاکتور گیری، خانم ها و آقایان: 1) سیاوش: مطلبت عالی بود. نظر من یکی تابلوست: الف- البته استثناء همیشه هست. 2) مصطفی جوادی: « خستگی باستانی » خستگی را از تنم دور کرد. 3) امید غیائی: این قدر جوش نزن. تنها کسی که نمی دونست تو طرفداره استادی ... بود که اونم فهمید. 4) حنانه سلطانی: به نظر من « ستاره می شود » و همچنین « ستاره بود » به خاطر بازی های فوق العادۀ استاد انتظامی و خسرو شکیبایی فیلم های خوب و ارزشمندی هستند. پس دو صد حیف اگر اکران نشوند. 5) سوفیا: حساب بزرگان از بقیه جداست. 6) تنیا: امیدوارم نظرت دوباره بر نگرده. 7) حضرت مستطاب، جناب آقای علی طهرانی صفا. یک سر سوزن از بقیه یاد بگیر. در ضمن، یک سوزن به خودت بزن یک جوالدوز به بقیه.
|
امید غیائی
شنبه 11 آذر 1385 - 18:23
4 |
|
|
|
گوزن ها، دختر همسایه، دل من وآقای کیمیائی
سلام نیما و بروبچز عزیز. یه سر به روز نوشت های امیر قادری بزنین عین همین رو اون ور هم تیتر زدم ولی میخوام این ور یه چیز دیگه بنویسم. .(حالا نگین این ور ، اون ورش کرد ها، همه یکی هستیم!) من بالا گفتم تغییر نظر، خدا رو شکر باز خورد های متفاوتی رو دیدیم. این که یه کار بتونه به این امر نائل بشه خیلی حرفه به خدا.(تانیا خانم بعد از کدوم کار نظرت عوض شد؟ به عنوان طرفدار استاد دوست دارم بدونم.اگه میشه!) الان تیزر رو دیدم باورتون میشه بر خلاف اینکه فکر میکردم برای چند وقت عطشم رو میخوابونه تشنه ترم کرد، مثل وقتی که خیلی تشنه ام و آب سرد تگری میخورم.اون موقع فقط بیشتر تشنه میشم. "سربازهای جمعه" رو که دیدم گفتم خداحافظ استاد. تو هم اومدی کمرنگ حال بدی دیگه.ولی وقتی "حکم" رو دیدم گفتم سلام خوش اومدی(welcome back) استاد.حالا هم که یه روز میشنویم "رئیس" به فجر امسال میرسه یه روز دیکه نه. ولی بدونین من دیگه هر چی هم که بشه خداحافظی تو کارم نیست با استاد. چرا؟؟؟؟ یه نگاه دوباره به آنونس مستند امیر خان بندازین.این همه چیز مود علاقه من با هم یه جا!!!!! استاد،گوزنها،پیانو،(دختر همسایه! جدی نگیرین ها!) اگر یه پیپ گوشه لب استاد و یه فنجون قهوه هم بود(به خدا روشنفکر نما نیستم ها به هر کی میگم از این جیز ها خوشم میاد همین رو میگه) دیگه ذوق مرگ میشدم. شاید هم تو نسخه اصلی باشه!از کجا معلوم؟؟ ولی کلی حال کردم.
|
سارا
يکشنبه 12 آذر 1385 - 10:55
2 |
|
|
|
آقای کیمیایی
هیچ دقت کرده اید هر وقت حرف کیمیایی و فیلم هایش به میان می آید خانم های کامنتر حضورشان کم رنگ است یا کامنت هایشان در بین اظهار نظر های موافق و مخالف آقایان گم است و کلا کامنت ها و به طبع حضور (مجازی شان)خنثی است؟(محال است کسی برداشت فمینیستی یا زن ستیزانه ای از این سوال من نکند!!!) و جالب این که نفس موضوع آن قدر بدیهی به نظر می رسد که کمتر کسی-اعم از آقا و خانم- به خودش زحمت می دهد درباره ی چرایی این موضوع بپرسد. به نظر من مسئله هم به شکل نمونه ای (مثل همین دو تا وبلاگ خودمان)و هم به طور کلی اش جای پرسیدن دارد.
|
امید غیائی
يکشنبه 12 آذر 1385 - 20:5
4 |
|
|
|
کسی میداند ما به دنبال چه هستیم؟؟
سلام نیما خان وبرو بچز عزیز. بابا فعال ها.بابا با حال ها.بابا لحظه به لحظه از جشنواره فجر. ایول مگر شما ها به فکر ما باشین و یه حالی بخواین به ما بدین. حالا از شوخی گذشته به نظر من این یه اقدام فوق العاده است که می تونه تبدیل به یه سنت عالی بشه و از این به بعد شاهد یه همچین کارهایی باشیم.فکر کنم امسال سال با حالی باشه جشنواره.فکر اینکه میری جشنواره و بعدش میای یه عالمه مطلب داری برای خوندن ،اون هم تو یه همچین جایی با یه همچین آدمهایی کلی ذوق زده می کنتم. تا حالا به غیر از این روز نامه هایی که تو ایام جشنواره در میومد و تازه به بعضی سینما ها هم نمیرسید چیز قابل اتکای دیگه ای نداشتم برای پیگیری. ولی مثل اینکه امسال فرق می کنه با همه سالها. میشه امید وار بود؟؟؟!!!! بعد هم سارا خانم خوش اومدی(welcome back). فکرنمیکنی این مطلبی که یادآور شدی به خاطر این باشه که خیلی از خانم ها بعد از دیدن فیلمی از استاد به این فکر میکنن که "ای بابا کاش یه فیلم از میلانی رو میرفتیم میدیدیم ها !" میدونم این اظهار نظر تقریباً غیر منصفانه است ولی امید وارم فیلم"حکم" استاد رو تو یه سینمای شلوغ و تو یه سانس شلوغِ دیده باشی پر از دختر و پسرهای جوونی که اومده بودن یه پنج شنبه رو خوش بگذرونن وبرگردن خونه هاشون تا هفته دیگه. اون وقت فکر کنم با من هم عقیده میشدی : که بعدش همه پسر ها داشتن فکر میکردن و کلنجار میرفتن با خودشون ولی دختر خانمها میگفتن"اِاِاِاِ که چی؟! چرا پسره این کار روکرد؟چرا دختره ؟!"(اوه اوه الان خانها بد و بیراهه که دارن نثارم میکنن ها!!) ولی ناگفته نمونه که همه یک صدا بعد از این که لیلا حاتمی مغز دوم اون آقا هه رو با تیر زد یه ایول مشتی گفتن.فکر نمی کنی همین مخالف نبودن و کیمیایی باز نبودنِ !!!!بعضی از خانمها که هنوز به جایی که شما رسیدی نرسیدن تأ ثیر زیادی تو همین قضیه داره؟ بعد هم آقای جوادی عزیز امیدوارم مطلب سارا خانم رو تو روز نوشتهای امیر قادری خونده باشی.این یه نفر از منفعل های به صف مشتاقها ها پیو سته. پس سارا خانم welcome . حالا ترو خدا نگین این یارو کاروزندگیش رو ول کرده چسبیده به طرفداری (که افتخاریه)برای استاد که میدونین ایشون اصللاً احتیاج به بنده حقیر ندارن. ولی من یه اخلاق کوفتی دارم که اگه از کسی خو شم بیاد تا تهش هستم اگر بدم بیاد که خدا به بنده رحم کند .شما ها هم اینجوری هستید؟؟؟؟؟(علی آقا دیگه شورش رو درآوردم نه؟!) این هم چند خط از یه شعر، با حال و هوای فیلم مورد علاقه من از استاد، "حکم": Empty spaces - what are we living for Abandoned places - I guess we know the score On and on, does anybody know what we are looking for.. Another hero, another mindless crime Behind the curtain, in the pantomime Hold the line, does anybody want to take it anymore The show must go on, (Queen
|
امید غیائی
يکشنبه 12 آذر 1385 - 20:11
10 |
|
|
|
عذر تقصیر و سنما ماوراء
نمیدونم چرا برای سارا خانم اولش زدم WELCOME BACK ؟؟؟؟؟؟ دوستان دیگه به این سوتی های من عادت کردن.به خدا بس که با عجله نوشتم که بپرم سر درس یه نیم ساعتی بعدش هم سینما ماوراء. راستی آقا نیما یه چیزی بنویس در مورد این مجموعه تو مجله فیلم.جوّ خوبی حاکمه در موردش! بر و بچز شماها چی میگین؟؟؟؟؟
|
امید غیائی
يکشنبه 12 آذر 1385 - 20:25
2 |
|
|
|
خصوصی خدمت نیما خان
سلام نیما جان. میدونم الان میگی "ای بابا نمیذاره به کارمون برسیم این پسره" ولی یه چند وقتی با خودم شیش و بش کردم که بگم یا نه؟ آخرش گفتم بذار بگم. میدونم حتماً برات زحمت داره ولی دیگه من امیدم بعد از خدا به شماست. میشه یه آدرس ای میل یا آی دی ای از آقای """امیر پوریا""" به من بدی.نمیدونم چرا ولی دوست دارم ببینم چطوری میتونم با ایشون در تماس باشم. میخواستم برم سر کلاس هاشون ولی خوب بعد از شنیدن شهریه حسابی شوکه شدم.حالا ما موندیم و امید به دوستان. اگر خواستی لطفاً این رو تو کامنت ها نذار ولی منتظر جوابت هستم. یک دنیا ممنون.
|
پرواز
يکشنبه 12 آذر 1385 - 21:28
2 |
|
|
|
کتاب
سلام.آقای حسنی نسب امکان داره چندتا کتاب درباره نقد فیلم معرفی کنید ممنون.
|
سارا
دوشنبه 13 آذر 1385 - 14:20
0 |
|
|
|
تهمینه های بی رستم!!!
غیایی عزیز لطفا شورش را در نیار و تا اسمی از "خانم ها" آمد به فیلم های تهمينه میلانی استناد نکن. شخصا از فیلمهایش متنفرم و تنها نکته ی مثبت فیلم هایش را فروش خوب اکثرشان در اقتصاد درب و داغون و بی در و پیکر سینمای ایران می دانم وگرنه عمیقا اعتقاد دارم نقس "زن بودن" به هیچ وجه دلیل بر درک ماهیتی به اسم"زنانگی" نیست وگرنه همه ی سینما دوستان دنیا می داند بهترین فیلم هایی زنانه ی تاریخ سینما را مرد ها ساخته اند. و به نظر من این مسئله فی نفسه نه تنها بد نیست بلکه هر زن سینما دوستی که نسبت به زنانگی اش خود آگاهی دارد می تواند به آن ببالد! پیشنهاد دوستانه ی من این است که همیشه حواست باشد فیلمساز محبوبت را با کی مقایسه می کنی.
|
امید غیائی
دوشنبه 13 آذر 1385 - 22:18
1 |
|
|
|
پیشنهاد دوستانه با طعم خرمالو
انتظار همچین جوابیه ای میرفت و اگر میخواهید به قول خودتان من بعد کسی زحمت پرسیدن را به خودش بدهد این نکات را بخوانید: 1-من هم همین موضوع را یاد آور شدم که این اظهار نظر کمی غیرمنصفانه است.ولی میتوانید با نگاه مختصری به دور و اطرافتان متوجه این موضوع شوید که همچین مقایسه ای تنها به علت اختلاف بین سبک کار دو کارگردان و سلیقه ی فاحشی است که بین آقایان و خانم ها وجود دارد.البته احتمال اینکه بنده از نظرات خانمها بی بهره باشم بیسار است ولی بدانید در مورد آقایان تقریباً مطمئن هستم. 2-شما منفعل نبودنتان را با نکته به جایتان نشان داده ایدواگر بحث شما بر سر استاد کیمیایی است و منفعل بودن بقیه خانمها در اظهار نظر،لطفاً بگذارید بحث بر سر همان موضوع استاد و خانمها بماند.نه بر سر بهترین فیلمهای زنانه تاریخ سینما .من وامثال من که فرصت شناختن ماهیت "زنانگی"را پیدا نکرده ایم وعاجزیم ، دست التماسمان به سمت شما دراز است که بگویید آنچه شرط بلاغست، ما حدیث خوانیمان خوبست. پس شما هم کمی واقع بین باشید و دوست، که در هر مورد که نظری می دهید آمادگی این را داشته باشید که نظری بر خلاف نظر مطبوع شما عنوان شود و این ها فقط نظرات شخصی هستند .و بعد آنکه شما الان به این نتیجه منفعل نبودن در مورد استاد رسیده اید وبدانبد همه خانمها مثل شما نیستند. جای خیلی خوشحالیست که میتوانیم نظراتمان رو انقدر رک و راست بگوییم ولی بدانید با کنار گذاشتن اولین خط نوشته تان وبه خصوص دومین کلمه قدری پرخاشگرانه جواب داده اید که میدانید دور از اخلاق نقد است. امیدوارم در نوشته ام مروت را رعات کرده باشم وگرنه عذر تقصیر و سینما ماوراء(اِ ببخشید این تیتر نوشته ی قبلیم بود!!!!) (این خط آخری رو نوشتم مطمئن شید من خودمم نه خاطره)
|
امید غیائی
سهشنبه 14 آذر 1385 - 18:42
9 |
|
|
|
تولدش مبارک.
سلام نیما خان و بر وبچز عزیز. امروز در دنیای انیمشن روزی بزرگ و تاریخی است. چرا که والت دیسنی، بزرگ مرد دنیای تصاویر متحرک به دنیا آمده. زندگی نامه ای که سایت imdb برای او نوشته سراسر درس است و فکر کنم آنقدر خواندنی باشد که مشتاقان دنیای انیمیشن را برای دقایقی سرگرم کند.روز پنجم دسامبر 1901 به دنیا آمد و در روز پانزدهم دسامبر 1966 قبل از انکه بتواند به بهره برداری رسیدن پارک سرگرمی مورد علاقه اش را ببیند چشم از جهان فرو بست و برادر همیشه همراه او Roy در سال1971 تحت نام Walt Disney World این دنیای اسرار آمیز را در شهر فلوریدا گشود و نامی در خور این دنیای سرگرمی بر آن نهاد. ولی امروز روز تولد اوست پس بر نیما جان که علاقه او را به انیمیشن می دانیم و بر همه شما دوستان عزیز و ندیده مبارک. آخر نوشتم یه ذره غمناک شد، نه!؟؟؟؟؟
|
سارا
چهارشنبه 15 آذر 1385 - 14:40
2 |
|
|
|
دلجویی
آره. مثل همیشه تند رفتم. وقتی حرف میلانی به میان آمد قاط زدم و چون در نوشتن عجله کردم به کل زدم جاده خاکی.می دانم وقتی عصبانی می شوم باید چیزی ننویسم.اما... راستش برای من هم جای خیلی خوشحالیست که می توانیم نظرات مان را رک و راست بگوییم فقط کاش رک بودن عاملی نباشد که گاهی مثلا صبر و تامل و ادب یاد مان برود(مثل من)و این خوشحالی آن قدر باشد که گاهی بتوانیم اظهارنظر متعصب دوست عجول عصبانی مان را ندیده بگیریم.(تو شاید) ÷ی نوشت: این ها معنی اش به هیچ وجه تغییر موضع درباره ی اصل ماجرا نیست.
|
مصطفی جوادی
يکشنبه 19 آذر 1385 - 0:52
-37 |
|
|
|
ورووجک جان.با چوبين آمديم منزل نبوديد.
من معمولا با انتخاب قبلي به دکه هاي روزنامه فروشي سرک ميکشم.يعني اصلا نگاهي به بقيه نشريات نمي اندازم.حوصله اش را ندارم.خوب با اين پيش فرض حتما ويژه نامه همشهري جوان را نمي ديدم.همشهري جوان که چه عرض کنم, مثل اين که اين مجله از آسمان آمده.انصافا محشر کرده اند.الهي دست کنند به ديوار طلا درآورند.اگر مبنا را براين بگذاريم که مصطفي جوادي چند روز پيش آمده و ارادتش را به کارتون هاي مدرن ثابت کرده.بايد بگويم اين ارادت در مقابل عشقي که به ورووجک و چوبين و الفي اتکينز و شوهر خاله ريزه و ...دارم هيچ است.مورچه خوار و ممل و نيک و بقيه هم که ديگر...امان از اين کودک درون(قربان دهان آن کسي که اين کودک درون را باب کرد تا ما يک بهانه اي براي اين حرفهامان داشته باشيم.وگرنه کودک درون من يک آدم گنده دماغ است که مغر خر خورده .اين عشق و علاقه ها را که ميبينيد مال خودم است او اين چيزها سرش نمي شود.)خلاصه خوش گذشت و بعد از خالقين اين خوشي واسطه فيض شما بوديد که اين شماره ديدني را معرفي کرديد.توي مقدمه اش نوشته بود رندوم يک صفحه را باز کنيد و ببينيد چه مي آيد.به خدا قسم ورووجک آمد.ورووجک عزيزم .دلم برايت تنگ شده.آنقدر که دل چوبين براي مادرش...
|
میلاد
يکشنبه 23 ارديبهشت 1386 - 21:48
2 |
|
|
|
سوال
فیلم واخورده ها اوج فیلمسازی آقا مسعود هم از اقای یزدانی استفاده میشود
|
مرضیه
دوشنبه 10 فروردين 1388 - 22:0
9 |
|
|
|
آقاي كيميايي
ما هم میخوایم این فیلمو ببینیم چی کار کنیم؟
|