دوباره آواز گنجشكها را ديدم و به نظرم به همان بدي بار اول بود؛ حتي بدتر.اين بار سر تماشاي فيلم عصباني نبودم.حالا ديگر دستم آمده كه در مواجهه با چنين پديدههايي چه كار بايد كرد.پس فرو رفتم در صندليام و تا جايي كه ميشد با فيلم تفريح كردم.آواز گنجشكها در عين بد بودن، يك فيلم بسيار مفرح است. و اين مفرح بودن از ماهيت خود فيلم ميآيد.ماهيتي كه چند چيز آن را به وجود آورده؛ عقب ماندگي(كه در فيلم مجيدي از آن به عنوان سادگي نام ميبرند!)، ديدگاه دمدهي از كار افتاده كه شايد دهه پاستوريزه شصت جواب ميداد اما الآن!؟، هيچي بودن داستان، روابط و فيلمنامه...آواز گنجشكها ماهيتا هيچ فرقي با فيلمهاي قبلي مجيدي ندارد.حكايتهاي پيش پا افتاده اخلاقي و پر از پند و اندرز آقاي مجيدي از بچههاي آسمان تا رنگ خدا از رنگ خدا تا باران از باران تا بيد مجنون و از بيد مجنون تا همين آواز گنجشكها هيچ تغييري نكرده است.به اين مولفه مشترك دقت كنيد تا حساب كار دستتان بيايد؛ همهي آدمهاي شهري تا جايي كه ميشود اخ و جيز و هيولا صفت هستند اما در عوضش و در جايي دور افتاده از شهر آدمهايي زندگي ميكنند كه صفاي دل دارند و با محبت هستند و حواسشان هم هست اگر روزي گمراه شدند به ذات پاك دهاتي خود بازگردند.
...................................................................................
1)كه چي؟ واقعا كه چي؟ ... اجازه بدهيد از همين اول با هم روراست باشيم تا بهتر به نتيجه برسيم.براي همين ميخواهم كه حرف آخر را اول كار بزنم.اگر متضاد و مخالف روراستي و صداقت، دروغ و ريا باشد، آن وقت آواز گنجشكها يك فيلم رياكارانه است.كه وجب به وجبش خط كشي شده براي گفتن يك معنا. داستان، شخصيتها و حوادث تنها بهانههايي هستند تا حرف نهايي به تماشاگر گفته كه نه، بلكه حقنه شود.انگار كه يك دنيا خلق شده براي رسيدن به يك مفهوم ديگر.آواز گنجشكها به ظاهر از زيبايي و دوستي و مهرباني ميگويد.اما باطن فيلم حكايت از ماندن در فقر و ستايش عقب ماندگي دارد.كه راه رستگاري و خوشبختي يك آدم فقير فقط و تنها فقط در يك چيز است.باور كردن ولي نعمت، آقا و سرور.سكانس رها شدن ماهيها كف پياده رو سكانس نمونهاي فيلم است.همه جان ميدهند تا يكي زنده بماند؛ شاه ماهي.شاه ماهي كه قرار است در آب انبار باعث خوشبختي و رستگاري آدم هاي فقير فيلم شود.
....................................................................................
2)"رضا ناجي فيلم با مزه است"، "فيلم حسابي ميخنداند"...اين ها حرفهايي است كه درباره فيلم زياد مي شنويم.فقط مشكل اينجا است كه دوستان شخصيت صمد را فراموش كردهاند.شخصيت رضا ناجي در فيلم كپي نعل به نعلي از شخصيت صمد است.مخصوصا صمد در صمد به شهر ميرود.يك الگوي ثابت در هر دو فيلم حاكم است؛ روستايي سادهدلي كه وارد شهر مي شود و در مواجهه با امكانات و اتفاقات آن قرار ميگيرد.كه ذات ساده روستايي در تقابل با ذات پيچيده شهري قرار دارد و سادگي، خلوص و صفاي دهاتي در اين بين از دست ميرود.نماي موتور سواري رضا ناجي در نواب در حالي كه برجها دور تا دورش قرار دارند به شكل چهل سال پيش ميخواهد حرف فيلمساز را به ما برساند كه ببينيد: اين همه برج و بارو دارند روستايي ساده دل را قورت ميدهند.
..............................................................................
3)جالب است كه خداي اين همه زيبايي و دوستي در فيلم مهربان نيست، بلكه جبار است.يادتان بيايد سكانس گوجه سبز خريدن با پول مثلا غير حلال و پاره شدن كيسه،تاوان پس دادن روستايي ساده دل بابت تمام كارهاي غير ثوابش در شهر و خرابي خانه روستايي با وسايل شهري كه از راه ناسالم وارد خانه شدهاند.يا از همه بدتر جايي در اواخر فيلم است كه وسايل آمده از شهر تبديل به لانهي سگهاي سياه زشت شده . يك ديدگاه جبرگرايانه افراطي در فيلم وجود دارد كه در ارتباط مستقيم با بند اول اين نوشته است.وقتي كار بدي ميكني بايد منتظر هر اتفاقي از طرف بالا سرت باشي.اين چيزي است كه آواز گنجشكها به ما ميگويد.
..............................................................................
4)در فيلم دو تصوير وجود دارد كه حيف است اين يادداشت بدون ذكر آنها به پايان برسد.اولي مقايسه شهر و روستا از طريق دو نماي معرف است كه شهر را فرو رفته در دود و غبار نشان ميدهد و هواي روستا را صاف و پاكيزه..! و ديگري جايي است كه كريم آقا با مشاهده دستهاي پينه بسته پسرش دگرگون ميشود و موسيقي حسين عليزاده و بازي رضا ناجي به مجيدي كمك ميكنند تا جايي كه ميشود صحنه را براي تماشاگر رقت انگيز جلوه دهد كه تماشاگر به بغل دستياش بگويد((:آخي...نه حيوونيه.گناه داره.بيچاره.بدبخت)) كدام فيلم مجيد مجيدي را سراغ داريد كه نخواهد با رقت انگيز جلوه دادن همه چيز تماشاگرش را مرعوب كند..؟
.............................................................................
5) و اين داستان متاسفانه/خوشبختانه ادامه دارد.
بازگشت به روزنوشت هاي پويان عسگري
Maziyar
دوشنبه 29 مهر 1387 - 20:30
-5 |
|
|
|
man az bazie Reza Naji khosham umad, harchand bahat dar morede film kamelan movafegh nistam, chon Kargardanie Majidi hamchenan khube, ghab bandihaye ghashangi mibinim, baziaye ravuni daran nabazigara, vali dar kol man be film nomreye 6 midam az 10
|
farshid
سهشنبه 30 مهر 1387 - 2:18
22 |
|
|
|
کاش برای اواز گنجشکها هم می شد راهی پیدا کرد که با توسل به ژانری سبکی !!از این همه به قول شما فاجعه نجاتش داد !! هر چند زیاد به فیلم های مجیدی علاقه ندارم ولی به نظرم اواز گنجشکها فیلم خوبی از اب در امده .مجیدی قصه اش را این بار خوب تعریف کرده و خوشی ها و نا خوشی ها را کنار هم اورده به نظرم نگاه مجیدی توی این فیلم دارد به نگاه کیارستمی نزدیک می شود .وقتی abc افریقا را می بینیم از خودمان می پرسیم چقدر این ادمها که دارند توی فلاکت و ایدز و هزار کوفت و زهر مار زندگی می کنند شاد هستند ؟!! ولی عباس کیارستمی فراتر از ژانر و این جور چیزها شادی را دیده بین همان بدبختی و عقب ماندگی !! (می دانم مستند با داستانی فرق دارد فقط نوع نگاه و برش زاویه دید فیلمساز را مثال زدم) ان جا که بچه ها مات و غمزده همه ی ماهی ها را از دست دادند و دارند بر می گردند روستا مجیدی کار بزرگی کرده اواز خواندن پدر و لبخند زدن ارام بچه ها . مجیدی توی فیلم همه ی ادم های شهری را بد و دیو صفت به قول شما نشان نداده ادم های شهر توی فیلم امیزه ای از همه جور ادم است . ماندن در فقر سوال بی جوابی است که فیلمساز شاید برای تماشاگر باقی گذاشته این که بخشی زیادی از فقر همیشه مربوط به انتخاب فرد نیست گاهی شرایط اجتماعی دارد این فقر را تحمیل میکند سوالی که سینمای نئورئالیسم ایتالیا هم گاهی طرح می کرد . مقایسه پدر در اواز گنجشکها با صمد اقا به نظرم غیر منصفانه است .احساسات گرایی در فیلم به حدی نیست که نافی واقعیت باشد و باور پذیر است. فیلم ضعف هایی هم دارد که شاید همان نگاه تقدیری مثل ریختن گوجه سبز ها به خاطر ان پول اضافی از انجمله است این سکانس به دل من هم ننشست و کاش از فیلم برادشته شده بود . سکانس بر گرداندن دربی که زن به همسایه داده بود و باز گرداندن ان به خاطر این که به کسی که بابتش پول می دهد بفروشند تنگنایی که این ادمها توی ان گیر کرده اند را خوب به تصویر کشیده بود . کاش فیلم را با خط کشی میان زندگی و شخصیت شهری و روستایی نمی دیدید قبل از هر چیز شرایط انسانی خارج از این دایره ی محدود مورد نظر هستند . farshid
|
هومان
سهشنبه 30 مهر 1387 - 10:0
7 |
|
|
|
کاملا باهات موافقم. دیدگاه مجیدی دیدگاه عامی ترین انسانهای مذهبی متعصبه. واقعا برای اونایی که دم از روشنفکری میزنن و از این فیلم عقب افتاده در برابر فیلمی مثل کنعان دفاع میکنند وتاسفم.
|
farshid
چهارشنبه 1 آبان 1387 - 14:58
1 |
|
|
|
قضاوت درباره ی هر اثر اگر تحت تاثیر اسم صاحب اثر باشد ممکن است همیشه با انصاف همراه نباشد به همین خاطر با وجود این که با بسیاری از نظرات و موضع گیری های مجید مجیدی مخالفم ولی به نظرم اواز گنجشکها فیلم خوبی است . مانی حقیقی هم برایم کارگردانی کوشا و صاحب اندیشه است ولی کنعان فیلم خوبی نیست و این ارتباطی به روشنفکری ندارد .مجیدی قصه اش را خوب روایت کرده هر چند با فلسفه ی فیلم مخالف باشیم باز فیلم به لحاظ روایت از کنعان جلوتر است . farshid
|
مشکوک
جمعه 24 آبان 1387 - 23:43
-7 |
|
|
|
سوراخ دعا را جستند....در 30نما بنظر شما دست مریزا نداره؟ (کلید Pفارسی خرابه لاجرم ج)
|