نویدجان مشکل اینه که من همیشه با کمی تاخیر فیلمهایی رو که تو درباره شون می نویسی میبینم!اینه که هنوز پارانویید پارک رو ندیدم(هرچند وصفش رو خیلی از دوستان شنیدم که می گن شاهکاره) اما تازه "once" رو دیدم که به لطف تو و جواد در پرونده ی اعتماد تصمیم گرفتم برم سراغش و الان نمی تونم بگم حالم از دیدنش چقدر خوبه!اما اول صفحه ی موسیقی همشهری جوان که اتفاقا این دو دفعه خوندم و می دونم با وجود فضایی که هست چقدر تو و جواد دارین زحمت می کشین. هر دو تون خسته نباشین. کارتون واقعا خوبه. و حالا "once"! راجع به فیلمی که انقدر دوستش دارم چی می تونم بگم؟این دومین باره که با شناختی که از خودم دارم قبل از این که فیلمی رو ببینم و فقط با خوندن درباره ش مطمئن بودم که عاشقش میشم. اولین بار پرونده ای بود که امیرقادری توی ماهنامه فیلم درباره ی پیش از طلوع و پیش از غروب درآورده بود.هرچی بیشتر پرونده و به خصوص مطلب امیر رو میخواندم بیشتر مطمئن می شدم که این فیلمها جزو فیلم های محبوب همه ی عمرم می شوند. توی اعتماد هم وقتی مطلب جواد و تو رو خوندم(به خصوص اون جمله ی اولی که نقل قولی درباره ی عشق بود) می دونستم که بی بروبرگرد این فیلم منه. امشب دیدم و فهمیدم اشتباه نکردم. اولین صحنه ای که فیلم کاملا به درونم نفوذ کرد جایی بود که دختره و پسره(راستی این گلن هنسارد تا حالا کجا بود؟چهره اش معرکه س.)می رن تو مغازه تا دختره پیانو بزنه. من همیشه عاشق مغازه هایی بودم که ادوات موسیقی می فروشند.(هنوزم هستم). یکی از بزرگترین لذت های زندگیم اینه که با دوستانم که میخوان ساز بخرند برم و همه ی راسته ی خیابان جمهوری یا لارستان رو بگردم.یه عیش بزرگ دیگه هم اینه که توی سازفروشی بین اون همه ساز پشت پیانوهای رویال بشینی و هر قطعه ای که دلت میخواد رو بزنی.این اولین جرقه بود که منو پرت کرد به دنیای فیلم. بعد چهره ی گلن هنسارد بود و دختره. بعد صحنه ای که پسره رفته خونه دختره تا شام بخوره و همسایه های دختره میان تو تا تلویزیون ببینن.(این صحنه رو واقعا نمی دونم چرا انقدر دوست داشتم.خیلی ساده بود. هیچ چیز خاصی نداشت ولی یکدفعه به نظرم اومد چه موقعیت دلپذیر و جمع دوستداشتنی هستند).از اینجا به بعد دیگه نمیدونم تاثیر تصاویر بود یا موسیقی فوق العاده ش یا قدم زدن روی سنگفرش های پیاده رو(اصلا یکی از دلایلی که من عاشق اروپا هستم پیاده روهاشه!) که اصلا نفهمیدم فیلم چه طور گذشت. تا به خودم اومدم تموم شده بود و من انقدر کیف کرده بودم که آرزو می کردم کاش یه آلبوم دیگه هم با هم درمی آوردن!وحید درست گفته که این فیلم سهل و ممتنع هست. یه دفعه دیگه جدیتر راجع به فیلم حرف می زنم. الان فقط مرسی به خاطر معرفیت(و ممنون که اسم آهنگ مندلسون رو هم نوشتی. چون خودم نمیدونستم کدوم اثر استاده.) برای من فیلم رویایی بود. از اون فیلم ها که میتونم مدت ها در موردش خیالپردازی کنم. و برای کشف این لذت باید از تو و جواد به خاطر پرونده ی اعتماد تشکر می کردم. تا بعد... (راستی گیتار شکسته پسره...عالی بود)
|