ديشب آخرين قسمت سريال اولين شب آرامش پخش شد. حتي اگر بينندهي پيگير تلويزيون هم نباشيد و از وضعيت اسفبار سريالهاي اين سالها هم خبري نداشته باشيد، باز هم تماشاي چند قسمت مجموعهي احمد اميني شما را به اين نتيجه ميرساند كه كيفيت آن با كارهاي اخير شبكههاي مختلف سيما فرق دارد. اولين شب آرامش از معدود سريالهاي هفتگي اين سالهاست كه با استقبال عمومي قابلتوجهي هم روبرو شد كه در هجوم مجموعههاي روتين شبانه اتفاق خوشحالكنندهاي است.
بجز دو سه قسمت، باقي سريال اميني را تماشا كردم و به نظرم همه چيزش بالاتر از استانداردهاي رايج تلويزيون بود؛ از متن و ديالوگنويسي خوب تا اجرا و كارگرداني چشمگير و طراحي هنري و موسيقي درست و عنوانبندي و ترانهي پاياني و ... احمد اميني با شناخت سينماي كلاسيك و علاقه به فيلمها و ژانرهاي محبوبش، با تجربهاي كه از ساخت چند تا سريال ديگر در اين سالها به دست آورده، سرانجام به نتيجهي مطلوب رسيد. او توانست با حفظ استانداردها و ظرافتها و سختگيريهايي كه مدتهاست در كارهاي تلويزيوني خبري ازشان نيست، درامي جنايي را با شخصيتهاي متعدد و پيچ و خمهاي روايي فراوان به يك سريال جذاب و پرمخاطب تبديل كند. سريال اميني از نظر تعدد لوكيشن و موقعيتهاي مختلف و شخصيتهاي اصلي و فرعي زيادش يكي از پروژههاي سخت اين سالها هم بوده است...
در كنار اينها، بايد از كيفيت بالاي بازيهاي سريال به عنوان يكي از دلايل اصلي موفقيتش گفت؛ تركيبي از بازيگران باتجربه و جوانهاي تازهكار كه هر كدام در جاي خودشان كار قابل توجهي ارائه كردهاند. خصوصاً كار خوب مهدي پاكدل و يكتا ناصر و اجراي خيلي خوب و غير منتظرهي امير آقايي كه انصافاً نقشهاي سختي را به سرانجام رساندهاند.
احمد اميني را از شروع كارم در مجله فيلم ميشناسم و چند شماره قبل دربارهي مجموعههاي قبلياش نوشتم كه چرا با وجود كيفيت قابلقبولشان توجه عمومي چنداني برنيگيخت. حالا با اولين شب آرامش اين وضع به تعادل خوبي رسيده و اميني كار سختي انجام داده؛ سريال خوبي ساخته كه مردم با علاقه تماشايش كردند و مخاطبان خاص هم پيگيرش بودند؛ در وضعيت اين سالهاي تلويزيون، اين جمع اضداد ميتواند اتفاق فرخندهاي باشد.
اميني چند سالي است كه فيلم نساخته؛ آخرين فيلمش اين زن حرف نميزند - مثل همين سريال - از پروژههاي سخت سينماي اين سالها بود كه قطعاً تجربهاش به درد سريال هم خورده. حالا وقتش رسيده كه تجربههاي اولين شب آرامش در يك فيلم سينمايي استفاده شود. بعد از چند طرح و فيلمنامه كه در اين چند سال تا پاي ساخت رفت و به نتيجه نرسيد، بايد منتظر تماشاي فيلم خوب و جذاب ديگري از اميني باشيم. شايد سينماي جريان اصلي (همان سينماي بدنه) در اين وانفسا با تجربه و توان فيلمسازي آدمهايي مثل او كمي جان بگيرد و به سينماي استاندارد نزديك شود. اين «استاندارد»بودن حلقهي مفقودهي محصولات تصويري اخير ايران است.
... حالا كه قرار است روزنوشت من هم دوباره راه بيفتد و تعويق به محال نشود، شما هم شروع كنيد و چند خطي دربارهي سريال اميني بنويسيد. اين شايد شروع مسيري باشد كه قصد داريم در سايت دنبالش كنيم و بخشي هم دربارهي تلويزيون در سايت بگذاريم. نوشتههاي شما ميتواند اين بخش را پر رونق و فعال كند. عجالتاً از همين جا ميشود شروع كرد:
بازگشت به روزنوشتهای نیما حسنی نسب
سیاوش
يکشنبه 14 آبان 1385 - 20:32
-9 |
|
|
|
اولین شب آرامش هر کس شبیه که ...
چند نکته در مورد سریال: اول :یکی از مواردی که فکر میکنم اکثر ما با اون موافقیم اینه که این سریال یکی از بهترین سریالهای ساخت داخل در چند سال گذشته است و به این خاطر به آقای امینی تبریک میگویم. دوم : از نظر اجرا ( به خصوص کارگردانی و تدوین) خیلی خوب بود ، مخصوصا تدوینش که ایده های قشنگی رو به خصوص در صحنه هایی که شخصیت ها عصبی بودند ارایه میداد . و البته فیلمبرداری آن هم جالب توجه بود و فکر میکنم استفاده از دوربین روی دست را در اکثر مواقع درست و به جا به کار میبرد. سوم :اما بازی بازیگران ، و به طور کلی فضای سریال بسیار سرد بود ، شاید بتوان این سردی را در روابط خانواده ملکی تو جیه کرد ولی در زندگی علیرضا و روابط او با مادر و آقای شایان چرا این سردی وجود دارد؟ مخصوصا این که مادرش را به نام کوچک صدا میزند که اصلا صمیمی نیست. به نظر شما چه کلمه ای از مامان صمیمی تر و عاطفی تر است؟ چهارم : شخصیت علیرضا مبهم است . ما زیاد از درون او خبردار نمیشویم و رفتار او ( مانند تاسیس شرکت مستقل) با توجه به حضور و حمایت همه جانبه آقای شایان ، منتقی نیست .بهانه استقلال مالی و شخصیتی نیز از سریال به دست نمی آید پنجم : در حالی که فیلمنامه این کار به نظر من قوی بود و چفت و بست خوبی داشت( حداقل از حوادث تصادفی کمتر خبری بود) ولی فکر میکنم داستان ان ، مایه یک سریال 24 قسمتی را نداشت و نویسنده میتوانست سریال را با همین کیفیت و پردازش در قسمتهای کمتری تعریف کند ششم پایان سریال به شدت بد بود و به راحتی میتوانست در قسمت ماقبل آخر به پایان برسد ، قسمت آخر هیچ داده جدیدی برای ما نداشت غیر از صحنه های طولانی دوست شدن شخصیت های اصلی پس از آنهمه دشمنی و مشکل. گرچه سکانس پایانی مرا تحت تاثیر قرار داد . هفتم : نقد های زیادی را دیدم که با شخصیت عکاشه خیلی حال کرده بودند ولی من نتوانستم هیچ نکته جالبی را در این شخصیت و بازیگرش پیدا کنم هشتم : در این که ترانه انتهایی سریال بسیار عالی بود شکی نیست ولی ارتباط آن را با بن مایه سریال نفهمیدم .
|
ابراهيم
يکشنبه 14 آبان 1385 - 21:51
14 |
|
|
|
باز هم پايان بندي
من كاملا" با تمام حرفاي شما موافقم.اين سريالو حتي از تبليغاتش هم مي شد فهميد كه با بقيه ي سريال ها فرق داره.يه كارگرداني عالي، بازي هاي فوق العاده به خصوص امير آقايي و يكتا ناصر. يه صحنه هايي تو اين سريال بود كه واقعا" درست از كار در اومده بود. مثلا" اون جايي كه يه موتوري زد به پيمان خيلي طبيعي بود و حس سرگرداني پيمان رو به خوبي منتقل مي كرد. .............. اما ديشب وقتي آخرشو ديدم تقريبا" شوكه شدم.آخه من انتظار داشتم عليرضا بره سراغ نوشين.چه طور يه مادر راضي مي شه كه با اون همه بلايي كه سر بچه اش اومده بدون هيچ چون و چرايي دوباره برگرده سراغ كسي كه حتي يك سر سوزن بهش علاقه نداره و با زرنگي، مامانش باز مقدمه ي عروسيشو فراهم ميكنه؟!!!!! با همه ي اين حرفا به آقاي اميني خسته نباشيد مي گم.باز هم منتظر كاراي قشنگشون هستيم.
|
امید غیائی
يکشنبه 14 آبان 1385 - 23:9
-6 |
|
|
|
سریال خوب متقد را بر سر ذوق آورد
ماهم از دیدن و پی گیری هفتگی این سریال نه خسته می شدیم نه مثل بقیه سریالها میتونستیم آخرش رو حدس بزنیم. الحق همگی خسته نباشند.همین که هم رضایت بیننده وهم منتقد رو جلب کرده یعنی در کارش موفق بوده. در این سریال می شد گفت هر سکانسش یک دنیا حرف داشت برای گفتن.آموزنده و سینمایی و لذت بخش برای کسی که به سینما علاقه داره وبادقت به کادرها و مخصوصاًفیم برداری دقت میکنه. منتظریم یه فیلم سینمایی خوب هم ببینیم از آقای امینی.
|
دوشنبه 15 آبان 1385 - 0:34
2 |
|
|
|
سريال خوبي بود البته تا قسمت اخر قسمت 24بسيا لوس كشدار هندي و قابل پيشبيني بود. اقاي اميني حيف سريال زيبايتان نبود چرا جسارتتان عدل قسمت اخر ته كشيد؟
|
مصطفی جوادی
دوشنبه 15 آبان 1385 - 1:29
-1 |
|
|
|
عورا از خيال من نمي روي اي نگار من
دوباره سلام.نشيني براي خودت بگويي اين بابايي که هميشه همين دور و بر ها مي پلکيد کدام گوري رفته ُکه من اين جا زير سايه ات منتظر فروکش کردن اين تب سرخابي بودم.خوشحالم که خستگي ات را درکردي و حالا براي اين آمدي که با بچه ها چراغ اين خانه را براي هميشه روشن نگه داريم. امرو توي مسير برگشت تصميم گرفتم بيايم و توي همان روز نوشت فوتبالي هم که شده از اولين شب آرامش بنويسم .نگو مي خواستيم زيره به کرمان ببريم.چقدر خوب است که احمد اميني توانسته آن جسارت هاي عمدتا فرمال را که قبلا تجربه کرده بود اين جا با يک پرداخت حساب شده در خدمت يک درام خوب درآورد و يک اثر ((استاندارد))بيا فريند. يک سري اشکالات (از نگاه بنده)خيلي کوچک هم وجود داشت .و عموما از شيفتگي زياد به فرم ناشي مي شدند.در بعضي از صحنه ها جامپ کات ها هيچ منطقیlنداشتند يا مثلا استفاده زياد از ديزالو را ميشود آزار دهنده قلمداد کرد.حتي جاهايي به سوپر ايمپوز مي رسيم که نه تنها لحن کندي به کار ميدهد بلکه هيچ توجيه ساختاري هم ندارد.والبته يک نکته که مطمئنم که نمي توانم درست ادايش کنم و آن تغيير لحن کارگردان در موقعيت هاي مختلف است که به نوبه خود مي تواند موثر هم باشد اما...براي مثال نوع دکوپاژ صحنه هاي خانه رفيع و عليرضا.آن جا ما معمولا با نماهاي تک نفره با نورپردازي سرد و طراحي صحنه خلوت,قرار است بر علم به تنهايي و انزواي تلخ شخصيتهارهنمون شويم و در نقطه مقابل قضيه کاملا فرق ميکند.اين تمحيدات تا يک جايي جوابگو است اما اگر تشديد شود اين حس به مخاطب دست ميدهد که کارگردان قرار است جاي او احساس کند و تصميم بگيرد و اجازه ندارد حس ديگري ازآن صحنه بگيرد.پس به جاي اين که بيننده در شرايطي عادلانه مثلا به پوچي زندگي زرين پي ببرد کارگردان با چيدمانش زرين را در ذهن بيننده محکوم به پوچي مي کند.و بدين شکل تاويل پذيري کار و درک شخصيت ها و چه بسا هم ذات پنداري با آن ها سخت مي شود.اصلا ولش کنيد .جدا از اين حرفها اميني با اين کار نشان داد به همان خوبي نامه جواب دادن هايش مي تواند فيلم بسازد.آن هم اثري که هر دو نوع مخاطب را ارضا کند.خدا کند اين قبيل کارها سطح سليقه مردم و البته برنامه سازان را بالا ببرند.دال به رفيق...
|
حنانه سلطانی
دوشنبه 15 آبان 1385 - 11:12
1 |
|
|
|
اگه بابام فقط یه بار بهم گفته بود پسرم...
اولین شب آرامش تحلیل روانشناسانه یک پرونده جنایی است. رفیع ملکی بیماری روانی است که با رفتار نامتعادلش اطرافیانش را هم دچار مشکل می کند و در نهایت در صحنه شاهکار مرگ پیمان متهم اصلی پرونده با آن دیالوگ پیمان به علیرضا (اگه بابام فقط یه بار بهم گفته بود پسرم...) رفیع معرفی می شود. از نکته های مثبت فیلم می توان به نقش پلیس در پیش برد و گره گشایی پرونده اشاره کرد. دیگر از پلیس همیشه پیروز سریال های قبلی خبری نیست. گره پرونده نیز در نهایت به دست علیرضا گشوده می شود نه عکاشه. در پایان به آقای امینی خسته نباشید می گویم و برای صداوسیما هم متاسفم که به جای حمایت و قدردانی از چنین سریال هایی به نرگس و زیرزمین و... ارج و قرب می دهد.
|
مصطفی جوادی
دوشنبه 15 آبان 1385 - 12:0
-11 |
|
|
|
پیری و هزار و یک ...
اسم نوشته قبلم این بود((عمرا از خیال من نمی روی ای غزال من)).پیش می آید دیگر.
|
sorena
دوشنبه 15 آبان 1385 - 13:22
8 |
|
|
|
سلام در مورد اولين شب آرامش مفصلا توي مجله فيلم شماره قبل خوندم. خيلي تحليل جالبي بود و خب البته ميشه گفت خيلي هم به حق بود. خصوصا بازي ها بسيار قوي و دلنشين بود و به قول معروف از جون و دل براي نقششون بازي گذاشتن. و اما در مورد استقلال بايد بگم كه خدا رو شكر كه يه استقلالي ديگه علاوه بر خودم و مجيد توكلي پيدا كردم. قبل از شما داشتم وب امير قادري رو ميخوندم. خدا روشكر كه شما قوت قلب دادي بهمون. واقعا كه پرسپوليس با اين كادري كه استقلال داشت ميتونست به حق ببره اما خب ديديم كه بردش حتي يه خودشون هم نجسبيد به اميد چاو
|
عليرضا شيرنشان
دوشنبه 15 آبان 1385 - 14:52
13 |
|
|
|
احترام به شعور مخاطب
به نظر من بعد از مدتها از تلویزیون سریالی پخش می شد که سازندگانش برای تک تک عناصر تشکیل دهنده اون زحمت کشیده بودند، ازداستان و فیلمنامه گرفته تا بازیها و کارگردانی و حتی چیزهای جزئی تری مثل تیتراژ و موسیقی پایانی و این یعنی احترام به شعور مخاطب. احمد امینی نشان داد که کارش را خوب بلد است و از حالا منتظر کارهای بعدی اش هستیم.
|
احسان
دوشنبه 15 آبان 1385 - 18:45
10 |
|
|
|
از توضیح واضحات و دمش گرمها که بگذریم...یه چندتا نکته ست که جا انداختی...من از اونجایی که شخصا خوره ی فیلمهای جنایی/نوآر/پلیسی هستم,معتقدم که یک فیلم/سریال جنایی باید از سر و رویش ببارد که حرفش چیست و در لحظه لحظه اش این "جنایی بودن"باید ملموس باشد.چند فقره قتل و پلیس و اداره جنایی و ...نمی تواند این سریال را توی این ژانر قرار بدهد.می دانی دلیل اصلیش چیه؟چون "فضا"ی فیلم این را می گوید!(که ایراد سریال نیست ها)پس می خواهم بگویم "اولین شب آرامش"بیشتر یک عاشقانه خوب با مایه های سطحی جنایی ست.نکته ی بعدی بازی چندتا از بازیگران است که درسته خیلی خوب عمل کرده اند ولی چند ایراد جزئی و مشترک هم دارند.مثلا اکرم محمدی اوتوریته اش را بد بازی می کند... امیر آقایی که عالی بازی کرد،در لحظه ی مرگ خیلی خوب نیست... به اندازه سر سوزن تصنع هم داشتند ولی در کل با سریالهلی دیگر که قابل مقایسه نیستند.
|
دوشنبه 15 آبان 1385 - 20:36
-2 |
|
|
|
بیست و سه قسمت این سریال کاملا بالاتر از استانداردهای تلویزیون بود و قسمت آخرش کاملا در حد و اندازه ی استانداردهای تلویزیون!
|
سهشنبه 16 آبان 1385 - 1:12
-3 |
|
|
|
بسيار مزخرف
من نمیدونم کجای این سریال قشنگ بود یا چه خصوصیاتی داشت که ازش تعریف کنیم. اگه در سال های اخیر تلویزیون سریال های وقت گیر و افتضاحی بوده دلیل بر اینه که یه کاری با این سطح مورد ستایش قرار بگیره؟ این سریال پر شخصیت بود؟ روان شناسی شخصیت داشت؟ کارگردانیش خوب بود؟ (یا پر اغراق؟) پایان خوبی داشت؟ نکنه بازی پاکدل خوب بود یا مثلا بازیگر نقش فرزاد؟ آهان فهمیدم سازندش از رفقای قدیمی بود که همه فیلم خونا میشناسنش پس حتما کارش عالی بوده و من نمی فهمم.
|
سحر همائی
سهشنبه 16 آبان 1385 - 9:10
-9 |
|
|
|
اولین بار که پای این سریال نشستم تنها وجه جذابش برایم این بود که نمی توانستم آخرش را پیش بینی کنم بعد به مرور دستم آمد که نه! انگار جدی جدی با یک کار خوب طرفیم. خلاصه این که به نظرم تقریبا همه چیزدرست طراحی شده بود. فیلمنامه بازی ها و...و موسیقی پایانی که بر خلاف اکثر دوباره خوانی های ترانه های قدیمی از اصلش هم بهتر شده بود.خلاصه بعد از مدت هاچشممان به جمال یک اثر استاندارد روشن شد. اگر چه پایانش را دوست نداشتم ولی از 23قسمت قبلی واقعا لذت بردم.
|
کلاه قرمزی و شنل قرمزی
سهشنبه 16 آبان 1385 - 13:6
-7 |
|
|
|
بازم همون قصه قدیمی گند زدن به قسمت آخر تکرار شد. ظاهرا معدود سریال های خوب ایرانی هم باید بد تموم بشه.
|
farhad riazi
سهشنبه 16 آبان 1385 - 14:42
3 |
|
|
|
beh name khoda aliiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiii bood in seriyal agar kasi az doostam nitooneh lotf koneh matne taraneye entehaye seriyal ro baraye man beneviseh dar panahe hagh
|
علی طهرانی صفا
سهشنبه 16 آبان 1385 - 19:43
-12 |
|
|
|
بدون عنوان
1) سریال در قسمت های ابتدایی ریتم بهتری داشت. 2) سیاه نمایی بیش از اندازۀ آن به فیلم ملاقلی پور پهلو می زد. 3) یکی از سریال های نسبتاً خوب ایرانی.
|
پنجشنبه 18 آبان 1385 - 3:7
-8 |
|
|
|
قسمت اخرش افتضاح بود هيچ دليل منطقي براي گرايش دوباره عليرضا به اذر(راستي اصلا چه طور ميشه عاشق چنين ادمي شد)و نابينا بودنش نسبت به عشق نوشين نميشه داشت جز محافظه كاري كارگردان.
|
پنجشنبه 18 آبان 1385 - 3:23
19 |
|
|
|
پا شنيه اشيل99در صد از سريالهاي ايراني يقه سريال اقاي اميني رو هم گرفت (هنوز نگرفتيد)قسمت اخر رو ميگم .
|
شروين دهدشتي
پنجشنبه 18 آبان 1385 - 9:45
-3 |
|
|
|
پايان بندي
گذشته از بازي هاي خوب و يكدست و مواردي كه دوستان ديگر هم اشاره كردند به نظر من اتفاقا پايان سريال خوبه. من نميدونم چه مدي شده كه اگر كسي سريال را باز نگه داره و يا با پايان هاي مبهم و . . . خيلي هنرمندانه كار كرده ولي اگر تا حدودي تكليف شخصيت هايش را روشن كنه فوري برچسب سطحي نگري و كار عوام پسند مي خوره. البته شايد مي شد قسمت آخر كوتاه تر بشه.
|
يکشنبه 21 آبان 1385 - 0:4
6 |
|
|
|
حالا چون استاد، همکارتون تو مجله فیلمه حتما باید از سریالش تعریف کنید. در حالی که از کنار سریال شاهکاری چون "تفنگ سرپر" با آن ساختار نو و شگفت انگیز و شیوه روایت منحصر به فردش که نه تنها در میان سریالهای پخش شده از تلویزیون بلکه در مقایسه با کل فیلمهای سینمای ایران نیز یکه و بی بدیل بود، به سادگی گذشتید و اظهار نظری (به جز یک اظهار نظر منفی در مورد آن در مجله فیلم از استاد!!!!!! طالبی نژاد) نکردید. حال چی شده که از سریالی با این ساختار معمولی و شیوه روایتی کلیشه ای که مشابه آن را در بسیاری از سریالهای این روزهای تلویزیون می بینیم، دفاع می کنید. ولی مهم نیست. چون یک اصل اساسی در هنر وجود دارد که بسیار باارزش تر از اظهار نظرهای مصلحت آمیز این روزهای بسیاری از منتقدان با سابقه و جوان می باشد و آن این است که "گذشت زمان بهترین قاضی برای تعیین خوبی و یا بدی یک اثر هنری می باشد". کما اینکه شاهکارهایی چون سریالهای "سربداران" و "هزاردستان" که امروزه اکثریت بر شاهکار بودن آنها اتفاق نظر دارند در زمان پخش اولیه خود به شدیدترین شکلی مورد انتقاد قرار گرفتند. و یا سریالهای خوبی چون "خاک سرخ" و "ولایت عشق" که هر یک از جهاتی دارای نوآوریهایی بودند و هر دو به شکل مشکوکی در زمان پخش با سکوت منتقدان رو به رو شدند و اظهار نظر و نقد آنچنانی در مورد آنها نوشته نشد و یا کل آثار استاد (این واژه استاد کاملا واقعی است و از طعن و نیش و کنایه در آن خبری نیست) علی حاتمی که خود بهتر می دانید چه برخوردی با آنها می شد در زمان اکران و اکنون چه برخوردی با آنها می شود و موارد بسیار دیگر که از حوصله این بحث خارج است. بله به راستی که تاریخ بهترین قاضی در مورد یک اثر هنری است.
|
يکشنبه 21 آبان 1385 - 1:23
2 |
|
|
|
من يكي كه فكر ميكنم اگر كوبريك مرحوم هم از قبر بيرون بياد و بخواد تو ايران سريال بسازه تو قسمت اخر گند بزنه لا مصب نميدونم چه سريه.
|
peyman
سهشنبه 23 آبان 1385 - 22:16
16 |
|
|
|
hamechi khub bood.payane serial ba taraneye payani orginal kheili khub bud.nemidunam chera delam nemikhast alireza ghabl az raftane azar behesh berese..kash ghatar harekat karde bood.akharesho dust nadashtam..hendi bazi nabood?? ..belakhare bayad ye ja sabet mikard iranie dige...hala bazam jaye shokresh baghie ke ba nooshin aroosi nakard
|
پنجشنبه 25 آبان 1385 - 1:15
9 |
|
|
|
راستش من فکر میکردم سریال تمام شده که یکدفعه متوجه شدم هفته بعد دوباره یک قسمت تازه را دارم میبینم! ... و به همه هم میگفتم که: بله تمام شد و چقدر قشنگ تمام شد و در جواب بقیه که میگفتند پس بالاخره علیرضا با آذر ازدواج کرد یا نه جواب میدادم که خوب اینم از هنر سازندس که مثل دیگر فیلمها و سریالها جواب همه معماها را نداد و جوابها را به عهده تخیل و هنر بیننده گذاشت...که البته مثل همیشه همه عاقبت به خیر شدند حتی پیمان! حقیقتا اگه یک قسمت مانده به آخر تمام شده بود شاید پایان قشنگتری داشت ...
|