زنده باد زندگي يا مرگ و همه رفقايش :: سينمای ما :: پايگاه خبری - تحليلی سينمای ايران :: Iranian Movie News & Information
دوشنبه 22 مهر 1387 - 19:55

اخبار:      • منيژه حكمت با اشاره به برگزاري جشنواره فيلم رشد گفت: / سه زن هم پيام آموزشي دارد      • یادداشت امیر قادری درباره ابراهیم حاتمی‌کیا و «دعوت» اش؛ / ‏«دعوت» ایستگاه ما نیست، بگذارید حاتمی‌کیا کارش را بکند      • سایت تابناک نتایج نظرسنجی‌اش را اعلام کرد؛ / روز حسرت اول و بزنگاه دوم      • یادداشت اختصاصی سایت «سینمای ما» برای « کنعان»؛ / نامه‌ای به مانی حقیقی: از زمستان تا حالا      • یادداشت نویسنده سایت «سینمای ما» بر فیلم آواز گنجشک‌ها؛ / تاثیر گذاشتن و به چشم نیامدن      




زنده باد زندگي يا مرگ و همه رفقايش


نظرات


شنبه 15 تير 1387 - 22:8

این عکس اینجا از عکس همشهری جوان که بهتره کاش اینو می زدین تو مجله. بهتر نبود؟ البته اونام خوب بودا.دم شما گرم.

سیاوش پاکدامن
يکشنبه 16 تير 1387 - 20:33

سلام، خودم هم نمیدانم چند وقت است که می آیم غریبانه صورتم را به پنجره کافه میچسبانم و فقط به صحبتهایتان گوش میدهم. راستش بس که خارج زدم، خودم از کافه خارج شدم، ولی دوباره دل به دریا زدم و آمدم تو تا دوباره توی نسکافه های داغت نمک بریزم و با چنگال بخورمشان.

.

دارد یک چیزهایی یادم می آید، هنوز بابت صفحه موسیقی همشهری . ج . بهت تبریک نگفتم. اول یک تبریک گرم را تحویل بگیر که از قدیم گفته اند تبریک را هر وقت بگیری ، تازه است.

.

Mist را یک ماه پیش، آخر شب با چند تا از رفقا دیدیم و پایانش به شدت ما را درگیر کرد. طوری که تا دو سه روز درباره درستی یا اشتباه بودن کار ..... بحث میکردیم. حالا که از بار احساسی فیلم کاسته شد به این نتیجه ها رسیدم:

یک: در مجموع علاقه ای به فیلمهای ژانر فاجعه و هیولایی ندارم و این فیلم هم چیزی به آنها اضافه نکرد.

دو: دیدگاه مذهبی که دارابونت به فیلم وارد کرد ( فکر کنم در داستان اصلی این قضیه اینطور گسترده نباشد) فیلم را از یک جهت نجات داد. یک بحران داخلی که بیشتر از بحران خارجی جمع را نابود کرد. کتمان نمیکنم که به شدت علاقه داشتم که آن ماشه کشیده شود و وقتی خانم ..... کشته شد، جگرم خنک شد اما معتقدم که پیاز داغ قضیه زیاد بود و شاید مردم را زیادی مستاصل و تحت تاثیر نشان داد. گفتم شاید چون دلیلی برای اثبات حرفم و رد شرایط فیلم ندارم و از طرفی برایم اثبات نشده و دوست هم ندارم که بشود.

سه: میماند سکانس نهایی فیلم که بدون آن،" مه" برای من هیچ ارزشی برای بحث نداشت. همانطور که گفتم، در ابتدا خیلی تحت تاثیر قرار گرفتم و البته جزو کسانی بودم که حرکت .... را قابل توجیه میدانستم – که این خودش میتواند موضوع یک بحث جذاب باشد – اما حالا که با فاصله به آن نگاه میکنم، این حرکت دارابونت آزارم میدهد، اینکه این ایده فوق العاده و غیر منتظره را خوب نپخته و بسیار بد اجرا کرده، اینکه .... چقدر بد حس ... را درآورده، اینکه برای اینکه شوک دوم به تماشاگر وارد شود، تانکها و هلی کوپترها چقدر غیرمنطقی، رسیدند – این همه ادوات جنگی در فاصله دویست سیصد متری باشند و صدایی از آنها بلند نشود؟! – و مه چطور ظرف چند دقیقه ناپدید شد.

.

نزدیک بود اصل مطلب یادم برود، بعد از مدتها آشنایی، عکست را در همشهری.ج. دیدم. خیلی با تصوراتم از تو متفاوت بود. اما چهره ات خیلی به دلم نشست و کلی در رنکینگ رفقا صعود کردی. لذا، ورود مجددم به کافه و دیدن عکست را مجموعا به فال نیک میگیرم و .... چای شما چرا قند ندارد؟!

سیاوش پاکدامن
يکشنبه 16 تير 1387 - 20:47

سه نقطه های کامنت قبلی را اینطوری پر کنید:

دیوید، کارمودی، توماس جین، دیوید

جواد رهبر
يکشنبه 16 تير 1387 - 21:11

کور شوم اگر دروغ بگويم نويد باور کن

آلبوم را که شنيدم فردايش به دوستي گفتم "بدان که عاشق ترانه 42 شده ام. بدان!"

جالبه که تو هم از آن ترانه اثيري خوش ات آمده و کلي در مورد کولدپلي گپ زديم و هر دو به حرف جان لنون عمل کرديم:

Hey You've got to hide your love away

مخلصم.

مانا(مهتاب)
چهارشنبه 19 تير 1387 - 19:9

1آره خب؛ ادم عصبانی می شه ،خیلی هم عصبانی می شه وقتی می بینه بجای تیتر خوشگلی مثل (نردبانی به سوی خورشید)گذاشتن (با بوش سر جنگ داریم!)از این تیتر های نمونه ای زمانه ی ما که احتمالاً قرار بوده بهانه ای باشد برای چاپ این مقاله تا جای حرف و حدیثی نباشد!

2.آره خب ؛با وجودی که کار ایمان اوجیان خیلی خوب بود و انصافاً زمینه ی همین دو صفحه با اون رنگ آبی سرد مسحورکننده و اون درخت های یخ زده ی بالای صفحه زیبایی دو چندان به این صفحه داده بود ،اما خب تصویری که اینجاست یک چیز دیگه است که خب البته نمی شد ازش استفاده کرد!!!

3.آره خب ؛می گن و من هم شنیدم که این آلبوم به زیبایی و قوت آلبوم های قبلی نیست .

4.آره خب ؛خیلی چیزای دیگه هم هست.......اما ،همه ی اینها،همه ی همش چه ارزشی داره وقتی تو می شینی تو ماشین ،کوله پشتیتو می ذاری اون عقب ،یه نفس عمیق می کشی ،استارت می زنی و سی دی رو می ذاری تو دستگاه و تراک 12 رو انتخاب می کنی و همین طور که داری ترانه ی

lost

رو گوش می دی .همین طور که روحتو سپردی به طنین مسحور کننده ی پیانو و گیتار الکترونیک و صدای جادویی کریس مارتین باد گرم تابستونی رو روی صورتت حس می کنی و از خانه دور می شی ،دور و دور تر ....می ری سفر ،می ری که همه ی چیزای بد رو به فراموشی بسپری ،می ری که از نو شروع کنی.....می ری و پشت سرت هم نگاه نمی کنی.فقط و فقط تویی و جاده و .....

هومان
دوشنبه 31 تير 1387 - 12:9

من اولین باره که اینجا( و تقریبا میتونم بگم تو هر جای دیگه تو نت) کامنت میذارم. بهونه اصلی این ناپرهیزیمم کلدپلی و آلبوم جدیدشه. شاید باورتون نشه ولی کلدپلی و تمام ترانه های جاودانه اش و صدای مسحورکننده کریس مارتین عزیز یکی از معدود چیزهاییه که تو این روزگار مزخرف، هنوز کورسوی علاقه ای به زندگی برام باقی میذاره. یکی از معدود چیزهایی که هنوز به معجزه عشق امیدوار نگهم میداره. یکی از معدود چیزهایی که هنوز با تمام وجود دوستشون دارم و این دوست داشتنو بدون هیچ رودرواسی فریاد میزنم.یکی از معدود چیزهایی که هنوز به خاطرش به خودم میگم منم باید یه روزی جرقه رو ببینم I saw parks.و چرا این گیج زدنا پایانی نداره؟ confusion never stops. پس زنده باد زندگی و مرگ بر مرگ و همه رفقایش.

اضافه کردن نظر جدید
:             
:        
:  






             

استفاده از مطالب و عكس هاي سايت سينماي ما فقط با ذكر منبع مجاز است | عكس هاي سایت سینمای ما داراي كد اختصاصي ديجيتالي است

كليه حقوق و امتيازات اين سايت متعلق به گروه مطبوعاتي سينماي ما و شركت پويشگران اطلاع رساني تهران ما  است.

مجموعه سايت هاي ما : تهران ما ، مشهد ما ،  سينماي ما ، تئاترما ، خانواده ما ، داشن ما

 سينماي ما : صفحه اصلي :: اخبار :: سينماي جهان :: نقد فيلم :: جشنواره فيلم فجر :: گالري عكس :: سينما در سايت هاي ديگر :: موسسه هاي سينمايي :: تبليغات :: ارتباط با ما
Powered by Tehranema Co. | Copyright 2005-2008, cinemaema.com
Page created in 0.798241138458 seconds.