عطص
چهارشنبه 3 بهمن 1386 - 23:30
-8 |
|
|
|
::: صبح جشنواره ::: از همین حالا با دیدن اسامی می توان یک حدس گل درشت زد که اگر پیمانه امسال خالی تر از قبل نباشد سرپرتر از آن نیست. خصوصاً دو سه فیلمی که صابون ها را برای شان هدر داده بودیم - چون زیاده مالیده بودیم - مطابق با عادات سالیانۀ مسئولین این قبیل مراسم و جشنها، به درجۀ رفیع توقیف نائل شدند و علی کوچولو ماند و حوض نقلی و ماهی های سرخ و سفیدش. دروازۀ ابتکارات هم که همچنان سوراخ است و آقایان یکی پس از دیگری گل می زنند. روزها را پاساژ بندی کرده اند و بورس داخلی - خارجی راه انداخته اند. به وهم و خیال شان با یک دست سرامیک کاری و دو سه دست قفسه بندی تر و تازه می توان بازار را ترکاند. همیشه همین طور بوده. علاج واقعه در کوتاهترین زمان و ساده ترین شکل ممکن. چه کنیم؟ یا عادت کرده ایم یا عادت می کنیم. فرامش اش کنید. شما بگویید ببینم منتظر دیدن کدامین سوسو هستید؟
|
farshid
پنجشنبه 4 بهمن 1386 - 1:24
11 |
|
|
|
جشنواره هم می اید و میرود مثل زمستانی که اخرش روسیاهیش می ماند به ذغال!!هر چند این جا سیمرغ ها دیگر ان مرغان اسطوره ای و با شکوه نیستند سیمرغ جشنواره حالا بیشتر ادم را یاد مرغ کوپنی قدیم می اندازد !! پارسال که گذر جشنواره به شیراز هم افتاده بود زیاد رغبتی برای رفتن به سینما نداشتم سنتوری که از اول نیامد رییس هم شد همان حکایت همه ی عمر دیر رسیدیم!! (که البته موقع اکران خودش دیدم)ماندفقط فرش ایرانی که در قالب جشنواره دیدم و به دلم نشست. این که حاشیه ها همیشه جذابتر از متن هستند البته گاهی توی بعضی چیزها جور در میا ید ولی همیشه هم این طور نیست . وقتی خبر دفن کردن فیلم توسط امیر خان را خواندم همان احساس انزجار از این حرکت ابلهانه را داشتم به نظرم ژست مبتذلی با نگاه از دید بالا گرفته که قبل از هر چیز باعث سقوط اعتبار در همان گودالی خواهد شد که برای دیگران حفر می کند. امشب افسانه بایگان هم مهمان دو قدم مانده به صبح شبکه 4 بود حسابی خندیدم !! به نظرم جیرانی خیلی سعی کرد یک جاهایی خودش را به نشنیدن بزند!! یا توی دلش می خندید . قصه اش زیاد است کاش دیده باشی داریم همه چیز را همین جور سطحی طی می کنیم اخرش هم می شود این که بایگان از خودش قهرمانی می سازد که حالا بیا و ببین!! بگذریم راستی ما که به این نتایج سحر هم دلخوشیم این جا توی سرزمین ما همه از فردا و فردا ها می گوینداین جا متاسفانه امروز زیاد چیز با اهمیتی تلقی نمی شود چون قرار است فردا بیاید!!البته حساب شما و سایت سینمای ما جداست امیدوارم صبح دولت همه بدمد!! farshid
|
محمدرضا
پنجشنبه 4 بهمن 1386 - 2:55
6 |
|
|
|
عجب حکایتیه این جشنواره فجر. اون هم برای منه شهرستانی.منی که چهار سال جون کندم تا مدرک این سینمای به قول تو کودکانه و ناقص الخلقه رو گرفتم. برای اولین بار نمی خوام شلوغش کنم و بگم "همه چی ماله تهرانی هاست" در فقره جشنواره فجر سرم را بالا می گیرم و بی خیال آن فقط مثل همشهری عزیزم امیر نادری، سوت می زنم. اما چه کنم که شب تا شب یه حس عجیبی منو می کشونه به این سایت یا هر گوشه و کناری که از این جشنواره کذایی خبر باشه البته بدون اینکه مثل شما تیپ بزنم(تیپ آبادانی ها که حرف نداره.) از طرفی میگیم که سیمرغ بی ارزش شده اما دلمون له له می زنه تا فرد مورد نظر ما جایزه بگیره. مثل من که فقط منتظر سیمرغ گرفتن حمید فرخ نژاد هستم. حکایت یه بوم و دو هواست. به قول سید گوزنها: "خلاصه که زکی" امسال هم دارم خودم رو آماده می کنم که فقط سوت بزنم. اما ته دل دعا کنم. شما هم دعا کنید که حمید فرخ نژاد این بار سیمرغ بگیره. حتی اگه این سیمرغ برای خیلی ها بی ارزش باشه. تا کی صبح دولت ما بدمد
|
رضا کاظمی
پنجشنبه 4 بهمن 1386 - 6:53
10 |
|
|
|
1-خوبه که روزنوشت به روز شده. زود به زود باشه که عیشش بیشتره . البته در انتخاب تیتر هر روزنوشت شاید کمی بی حوصله ای . شاید هم من توقعم بالا رفته. چون بهترین تیتر تمام این چند سال و شاید برای من در همه سالهایی که مجله فیلم و... خوندم همون تیتر نقد نفس عمیق بود. برق از سرم پرید و کلی حال کردم وقتی جمله ای که باهاش عشق میکردم( بی هیچ دلیلی البته و هنوزم نمی دونم چرا) اومده بود بالای نقدت: پشت بولینگ عبده، جاده فدیم ،بن بست ... که البته با لهجه و تلفظ منصور دیوانه کننده بود. ... ( همین حالا هم که این جمله رو نوشتم کلی کیف کردم) 2- کم لطفی فرمودی. فیلم دوست مشترکمون رو فراموش کردی.من که بیصبرانه منتظرم ببینم فیلمی که اونقد روی فیلمنامه ش کار شده و فیلمبرداریشو دقیقن گذاشتن هیجده تیر شروع بشه که یه جور کار سمبلیک کننن چه جوری از آب در میاد. ..شاید هم همون فیلمنامه ایه که اسمش بود فلان روز تهران تعطیل است که برگشت خورده بود و حسابی بازنویسی شده. 3- موفق باشی. نيما: رضا خان؛ طبيعيه كه تيترهاي روزنوشت كمي عجولانهتر از نقد يك فيلم محبوب انتخاب ميشه، مگه نه؟ ... مرسي بابت لطفت، و راستش خودم هم اون تيتر رو دوست دارم. دم نويسندهاش گرم!
|
محمد
پنجشنبه 4 بهمن 1386 - 9:2
-7 |
|
|
|
آقا في المجلس ذوق زدگي خود را از اين مكتوب طويل و نكته نغزي كه در باب امير كوستوريتسا فرموديد "هر كسي را بهر كاري ساختند، ولي هر كسي را بهر خرابكردن كارهاي بقيه كه نساختهاند."اعلام مي دارم. ياد مارتي بزرگ افتادم كه همسرش مي گفت از ديدن پنج كيارستمي به گريه افتاده ... راستي آقا نيما از اسكورسيزي چه خبر؟ ما منتظريم ها. نيما: فيالمجلس ممنون از ذوقزدگي شما! قضيه اسكورسيزي هم گويا عجالتاً به سال بعد موكول شده كه بهتر هم هست؛ با اين سرماي وخيم، اگه خودِ اسكورسيزي هم مياومد تهران من يكي شايد نمي رفتم پاي حرفهاش بشينم...
|
محمد
جمعه 5 بهمن 1386 - 12:37
0 |
|
|
|
چه سوال فوق العاده اي: " - در آن دوره، اين پارادوكس تأمين مالي و كار در فيلمهاي شاخص در نهايت به قناعت مي رسيد؟ - بله" مصاحبه آتيلا پسياني عالي شده. چرا انقدر نگهش داشتي. ياد استاد عزيزم فريدون صديقي افتادم كه بعد از اينكه تمام "تكنيك ها"ي مصاحبه را برايمان گفت از "هنر" مصاحبه كننده براي ساختن فضاي امن براي مصاحبه شونده گفت و اينكه به او احترام بگذارد و تا پس از خواندن مصاحبه مخاطب به "كشف و شهودي" درباره موضوع مصاحبه برسد. بعد از خواندن مصاحبه با جمشيد مشايخي در شهروند و پسياني در فيلم بايد گفت شما به آنجايي كه استادم مي گفت رسيديد. در مصاحبه مورد خيلي مهم اين بود كه از در تحقير و نكوهش كارهاي تلويزيوني او برنيامديد مثل نمونه هاي مشابهي كه فقط مي خواهند اعتراف بگيرند كه اين كارها ضعيف بودند و بيچاره از اينكه چنين گناه بزرگي مرتكب شده از مردم عذر بخواهد و برعكس اتفاقي كه افتاده اين است كه همان كاري كه پسياني به عنوان بازيگر مكمل مي كند يعني بستر سازي و فضا سازي براي بازيگر اصلي تا ماجرا را پيش ببرد شما براي خود پسياني انجام داديد و اين نتيجه همان احترام به مصاحبه شونده است. همينطور از آفت اين مصاحبه ها كه طرف خيلي كم مصاحبه مي كند و حالا كه گيرش آورديم از در و ديوار و رنگ مور علاقه و هزار چيز سوال كنيم خودتان را نجات داديد. نيما: واقعاً خوشحالم كه درباره مصاحبههام نظر كارشناسي دادي و اون رو تحليل كردي. ممنون از شما و دقت نظرتان. تشكرم فقط بابت تعريفات نيست، ولي حتماً خيليها همين فكر رو ميكنن... شايد هم درست فكر ميكنن!
|
محمد
جمعه 5 بهمن 1386 - 12:38
-4 |
|
|
|
حالا كه بعد از يك سال مصاحبه چاپ شده فكر كردم بد نشده شايد اگر همان موقع چاپ مي شد هيچ وقت نمي فهميديم كه اين مصاحبه در گذر زمان چقدر مي تونه سرحال بمونه.
|
محمد
جمعه 5 بهمن 1386 - 12:41
0 |
|
|
|
حرف درباره اين مصاحبه زياده. مساله اي كه براي من حل نشده جاي خالي مصاحبه هاي چالشي حرفه اي در سينماي ايرانه. فكر مي كنم مجله فيلم در جايگاهي هست كه به راحتي بتونه اين نقش را بازي كنه تا تن كرخت سينما رو تكاني بده. شرمنده كه بايد از برنامه نود و كاري كه با فوتبال كرد مثال بيارم. ما كه همه مردان رييس جمهور رو ديديم كه يا همين زودياك رو.
|
محمد
جمعه 5 بهمن 1386 - 12:42
-2 |
|
|
|
جام ملت هاي آفريقا رو ببينيد. شبكه يورو اسپورت. در حالي كه روي چمن يك فوتبال وحشي (منظورم خشن نيست) اتفاق مي افته روي سكوها يك جشن بزرگ برپاست. لباس هاي رنگارنگ و آويزهاي عجيب و غريب و رقص هاي دسته جمعي روي سكوها! رقص بازيكنان بعد از گل فوق العاده است. هميشه از ديدن مردم آفريقا در آفريقا لذت مي برم مثل ديدن شير در بيشه.
|
shadi
شنبه 6 بهمن 1386 - 12:22
10 |
|
|
|
Mosahebeye Pesiani khoob bood, aslan fekr nemikardam inghadr adame bahal o bi-oghdei bashe, va kheyli shaffaf, to ham “cue”-haye khoobi midadi va be ghole maroof hesabi sare zogh amade bood. Ma montazere dovvomish hastim Az lahaze Jashnvare: moondam filme Mani Haghighi chetor gheser dar rafte, ba in hajme gostardeye radde salahiat-ha Engar ba har chi ke shahri o delneshin bashe moshkel daran Che ‘loser’-hayi ram gozashtan heyate entekhab, Pooran Derakhshande, Shoorje, …
|
وحید
شنبه 6 بهمن 1386 - 12:48
-8 |
|
|
|
قربون اون رنگ آبی پاسخ هات برم من الهی...
|
mouse
يکشنبه 7 بهمن 1386 - 11:26
3 |
|
|
|
پست روزنوشت نه پسا روز نوشت. آتیلا پسیانی آدم جالبی بود اما فکر می کردم به خاطر شرایطی که داشته عمیق تر از این حرفا باشه . دوریس لسینگ: آدمي زاده کيست؟ بدتر از آن که ساختة خداوند باشد وخوبتر از آن که تصادفاً به وجود آمده باشد.
|
مینا
يکشنبه 7 بهمن 1386 - 16:24
4 |
|
|
|
سلام خیلی وقته می خوام واستون کامنت بدم ولی امروز موفق شدم بالاخره. صفحه شما خیلی دیر باز می شه. مصاحبه شما در مجله فیلمو خوندم.نه به خاطر این که شما گفتین کلا مجله فیلم رو می خرم به کارم می خوره. خیلی جالب بود حرفهای آقای پسیانی. زیر نکته های مهمش خط کشیدم درست مثل کتابهای درسی! چون واقعا آموزنده بود. یادم رفت خودمو معرفی کنم، مینا هستم از شیراز بازیگر و نویسنده تئاتر. جشنواره امسال با همه خوبی ها و بدی هایش امیدوارم به شما خوش بگذره و جای من هم خالی!
|
امید جعفری
دوشنبه 8 بهمن 1386 - 14:18
5 |
|
|
|
سلام نیماخان هنوز که وقت نکردم مصاحبه با پسیانی رو بخونم.انشالا امروز میخونم.ولی تا بحال بهترین مصاحبت بنظرمن با هدیه تهرانی بوده.خیلی جامع و کامل بود و خواندنی.دستت درد نکنه.تا حالا چند بار خوندمش.مصاحبت باهاش باعث شد بیشتر به هدیه و خودت علاقمند بشم
|
بنفشه
دوشنبه 8 بهمن 1386 - 15:57
0 |
|
|
|
مصاحبه با آقای پسیانی رو خوندم،عالی بود،یک مصاحبه پر و پیمان ،دستتون درد نکنه درمورد جشنواره هم،دیگه عادت کردیم که بعد از کلی مکافات و توصف ایستادن ها طولانی،هرسال دست خالی برگردیم، اما کو عبرت گرفتن؟؟
|
farshid
دوشنبه 8 بهمن 1386 - 18:2
-1 |
|
|
|
امروز مصاحبه با اتیلا پسیانی را خواندم هر چند مثل این که یک سال گذشته بود ولی حرفها و نکته ها تازگی امروز را داشتند از این که حاشیه نرفته بودید جای شکرش باقی هست .به نظرم اتیلا بازیگر خوبی بوده و هست که ربطی به پر کاریش ندارد این که سالی چهار پنج تا سریال شبیه هم بازی کند چیزی از ارزشهایش کم نمی کند .توی چه کسی امیر را کشت؟به نظرم عالی بود . مصاحبه هم خوب بود ولی وقتی تمام شد به نظرم امد حرفهای نگفته ی اتیلا هنوز توی دلش مانده حرفهایی که شاید مال خودش هست این حسی بود که وقتی گفتگو تمام شد داشتم. با وجود این که او را فقط توی کارهایش دیده بودم. نمی دانم شاید هم این جور نیست.ولی مصاحبه خوب بود و نیما کار خودش را خوب انجام داد. farshid
|
مصطفي انصافي
دوشنبه 8 بهمن 1386 - 21:42
-2 |
|
|
|
1.چه آبي خوش رنگي...اين كه جواب هات نيما خان از جواب هاي امير طولاني تره جاي بسي خوشحاليه!!! 2.همين الان روزگار غريب رو كه مي ديدم هر لحظه به ريزه كاري ها و جزيي پردازي هاي عياري آفرين گفتم. اين مهران رجبي و اون محمد گفتنش اصل حاله. - محمد! برادرش يه پسر داره... الان قلقلكش بدي يه سال ديگه مي گه: كي بود؟... كي بود؟... كي بود؟...( البته با لحن مهران رجبي فقط باحاله ها! ) ببخشيد بي ربط نوشتم!
|
رضا کاظمی
سهشنبه 9 بهمن 1386 - 2:14
-7 |
|
|
|
ستاره بارونم کن به شادی مهمونم کن چادر شب رو بردار ستاره ها خبردار خیلی دلم گرفته از این سکوت و تردید کاشکی صدای پاهات تو کوچه مون می پیچید.... خدانگهدار بچه ها
|
Z_is_dead
سهشنبه 9 بهمن 1386 - 17:11
3 |
|
|
|
در پوستر جشنواره دیدم که سیمرغ را به قفس راهنما میشوند! قفس و سیمرغ؟! سیمرغ و قفس؟!!! وصف الحال...هیچ العیش.
|
آلفردو گارسيا
پنجشنبه 11 بهمن 1386 - 10:5
7 |
|
|
|
آقا نيما سلام تمام نوشتهاي اين روزنوشت درجه بك به من يكي كه بدجور چسبيد( مثل همون چسب و قلاب امير براي فيلم زودياك). به نظرم روزنوشت حجم خيلي كمي داشت( چون از خوندنش خيلي كيفور شده بودم ... حيف كه نميشه زياد ادامه داد)به هر حال عالي بود. با نظر رضا كاظمي مخالفم . بهرحال اين روزنوشت در مورد اطلاع رساني جشنواره فجر هم بود و خوب بايد حالت خبري داشته باشد ( به نظر من تيتر كاملاً خبري بود و آدم رو ياد روزنامه هاي صبح دولت مي اندازد ) ولي با انتخاب بهترين تيتر اين چند سال اخير در مورد فيلم نفس عميق كاملاً موافـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــقم . توي يكي از كامنت هام از امير خواسته بودم نظرشو درباره فيلم زندگي ديگران برام بنويسه كه منت گذاشت برام نوشت،نيما جان شما هم اگه منت بگذاري ممنون ميشم( البته اين به اين معنا نيست كه نظر امير خان برام مهم نبود ،فقط دوست دارم نظرات منتقدان محبوبم را كه برايم اهميت ويژه دارد بدونم). در ضمن رنگ پاسخ هاي امير خيلي خيلي بهتره. اين پايان نيست............................ يا حق
|
maryam
پنجشنبه 11 بهمن 1386 - 17:40
8 |
|
|
|
salam, in mosahebe ba aghaye pesiany baraye ma majalefilmihaye dar ghorbat khili dardnake, yani hich rahi nadare ke beshe to in site bezarinesh ?dar zemn be ghole pesar khale mazerat, phonte farsi nadashtam.
|
آریا
پنجشنبه 11 بهمن 1386 - 23:53
-3 |
|
|
|
سلام.بی نهایت سپاسگزار می شم اگه به وبلاگ منم سر بزنید.البته می دونم که سر شما بسیار شلوغه و منم جوون و تازه کارم و نقدهام هم پر از اشکال.ولی خوشحال می شم بتونم از نظراتتون استفاده کنم.
|
سینما و نوجوان
يکشنبه 14 بهمن 1386 - 21:21
5 |
|
|
|
من هم یک نوجوان تازه کار و نیازمند به یاری هستم.
|
رضا کاظمی
دوشنبه 15 بهمن 1386 - 1:41
0 |
|
|
|
سلام داداش . ببینیمت.
|
نقاش خیابان چهل و هشتم
يکشنبه 21 بهمن 1386 - 2:32
-13 |
|
|
|
سلام آخر شما که نمی توانید حتی هفته ای یکبار وبلاگتان را آپدیت کنید مگر آزار دارید ما طرفداران بدبخت را سر کار می گذارید. خطابم با شما دو نفره. نیما و امیر. البته خوب الان بهانه جشنواره رو دارین و کاریش هم نمیشه کرد. ببینیم بعد از جشنواره چه بهونه ای دارین! چند وقت پیش سرزمینی برای پیرمردها وجود ندارد را دیدم و هنوز دارم و کلی عیش کردیم. نمی دانم چیزی درباره اش نوشتید یا نه. اگر نوشتید لطفا آدرس بدید. باز هم دوتا تون رو میگم! خوشحال میشم به وبلاگ من هم سر بزنید.
|
رضا کاظمی
جمعه 26 بهمن 1386 - 13:59
-2 |
|
|
|
ما آمدیم جیشنواره ولی ندیدیمتان .( ما سه نفر من و خودم و روحم) ایشالا سال ها ی بعد...
|
سعید
شنبه 27 بهمن 1386 - 14:48
7 |
|
|
|
اگر برای زحمات استادی که چهل سال برای سینما زحمت کشیده ارزش قائلید اگر هنوز هم حلال حروم برایتان معنی دارد اگر هنوز ذره ای انسانیت برایتان باقی مانده شماره حسابی از سوی استاد مهرجویی برای حداقل رفع ضرر مالی حاصل از قاچاق فیلم اعلام شده از همه شما دوستداران سینما تقاضای عاجل دارم حداکثر مبلغی که در توانتان هست به شماره حساب زیر واریز کنید 0116407795 به حساب فرامرز فرازمند و داریوش مهرجویی ،بانک تجارت ،چهار راه پارک،کد 032 واریز نمایید
|
farshid
دوشنبه 29 بهمن 1386 - 1:24
-8 |
|
|
|
چند روزی بد جوری سرما خوردم حالا بهترم سایت را به عادت دیرین می دیدم خبر تکثیر غیر قانونی سنتوری را هم وقتی هم تب داشتم هم سرفه امانم را بریده بود خواندم .کار از کار گذشته به نظرم داریم زور زیادی می زنیم موضوع حساب بانکی به کل مضحک است هر چند فرازمند و مهرجویی گفته باشند قرار است پول صرف امور خیریه شود (نه به قول دوست عزیزمان رفع ضرر مالی!!) این بار حاشیه های سنتوری بیشتر از خود فیلم بزرگ شده این که بیاییم ببینیم مقصر این اتفاقها کی بوده باز همان بازی کی بود کی بود من نبودم مرور می شودیا غیر مستقیم و نا خواسته با ایده ی پرداخت پول به حساب بانکی عزیزان از بازار قاچاق فیلم حمایت می کنیم!!(هر چه بیشتر فیلم قاچاق بخریم کار خیر بیشتری انجام دادیم!!!کاش مهر جویی با تمرکز بیشتری تصمیم گرفته بود هنوز هم دیر نشده. بهترین کار توی این شرایط درست دیده شدن اثر فیلمسازی است که باید درست دیده می شد که نشد امیدوارم به جای تز های ابکی و دلسوزی های سانتی مانتالی برای سنتوری پرونده سنتوری باز شود خیال کنیم سنتوری روی پرده سینما های کشور در حال اکران است پس چرا معطل هستید ما منتظر نقدها و گفتگوها هستیم سایت سینمای ما مجله فیلم دنیای تصویر شهروند تازه ها ... فرقی ندارد همه بیاییم از فیلم بگوییم . یاد جک نیکلسن افتادم و دیوانه ای که از قفس پرید سکانس بی نظیری که جک نیکلسن اصرار دارد بازی های بیس بال را از تلویزیون تماشا کند مخالفت بیمار گونه!! سر پرستار بیمارستان و ناکام ماندن جمع کردن رای دیوانه ها که مورفی قصد دارد به دست اورد .فکر خارق العاده ای که در پایان اجرا می کند این است که روبروی تلویزیون خاموش می نشیند و مثل یک بیننده ی واقعی واکنش دیدن بازی ها را بازی می کند (زندگی می کند.) ما حالا روبروی پرده ی نقره ای سینما نشسته ایم خوب نگاه کنید سنتوری روی پرده است باور کنید فقط کافی است از سنتوری بگوییم از خود فیلم حاشیه هایش را فراموش کنید همه منتظریم. farshid
|
صبور
چهارشنبه 1 اسفند 1386 - 17:19
14 |
|
|
|
سلام! من بابت این شماره حساب از شما سوال داشتم....ما چند نفر هستیم که می خواهیم به این حساب پول واریز کنیم و می خواهیم مطمئن بشیم که این شماره حساب درست می باشد....و چون ما در ایران نیستیم و چند ماهی طول می کشه تا بیاییم و پول واریز کنیم می خواهیم بدونیم که مثلا شش ماه دیگر هم هنوز می شود واریز کرد یا نه. ممنون می شم جوابم رو بدید!
|
آلفردو گارسیا
جمعه 3 اسفند 1386 - 15:9
6 |
|
|
|
نیمای عزیز سلام کجائی شما ....... ها ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ چطوری دلت میاد این کافه رو از رونق خالی کنی ، قربون اون لپ های بی نظیر شما .... در ضمن جواب ما رو هم ندادی ....... نظرت برام مهمه ها واقعاً . هر چی ما دندون روی جگر گذاشتیم فایده نداشت. گفتم شاید بخاطر اینکه نوشتم رنگ پاسخ های امیر خیلی خیلی بهتره جواب ندادی ..... چون نظرت واقعاً برام مهمه من معذرت میخواهم ...... آشتی باشه و به قول امیر و این ها . هر جا هستی موفق و سربلند و پایدار باشی و این ها . یا حق .
|
مرتضی
جمعه 3 اسفند 1386 - 19:50
-5 |
|
|
|
سلام جناب آقای حسنی نسب . از وقتی که آن مصاحبه ی معروف و فوق العاده تان را با عزیزم خسرو شکیبایی در ماهنامه ی عزیز فیلم انجام دادید ، متوجه شدم که باید نوشته ها و مصاحبه های شما را به صورت جدی دنبال کنم . اگر یادتان باشد بابت هامون هم، تشکر و ارادت خود را در بخش فلاش بک فیلم عرض کرده بودم . ... یادتان هست ؟ حالا هم بر خود واجب دانستم تا بابت مصاحبه با جناب آتیلا پسیانی عزیز هم تشکر کنم . انتهای این مصاحبه آدم را شگفت زده میکند ... اما کاش شما روی آن موضوع رجوع به دوران کودکی و مداد رنگی ها تاکید نمی کردید . کمی از شیرینی آن کم کرده اید . قبول ندارید ؟ اما به هر حال مرا سر ذوق و شوق آورد . باز هم ممنون . یا حق .
|
جمشید سعیدی
شنبه 4 اسفند 1386 - 17:45
-8 |
|
|
|
خواندن انتخابهای ویژه جشنواره تان در شماره جدید مجله بدجوری سرحالمان آورد مخصوصا انتخاب آخرتان: فجججججججر. توی روزهای بی فیلمی جشنواره بدجوری حال می داد و اصلا خودش انگیزه ای شده بود برای فیلم دیدن. خلاصه اگه نسخه ای، چیزی گیرتان آمد ما را هم خبر کنید.
|
farshid
سهشنبه 14 اسفند 1386 - 1:40
10 |
|
|
|
یک ماه و ده روز از تاریخ این روزنوشت گذشت جشنواره فجر تمام شد سنتوری اکران خیابانی شد(یاد سینما پارادیزور افتادم ان جا که الفردو تصویر را روی دیوار بیرون سینما می اندازد و جمعیت مشتاق دیدن !! سال هم دارد تمام می شود و خبری از نیما نیست!! farshid
|
محمد
چهارشنبه 15 اسفند 1386 - 11:44
26 |
|
|
|
رفيق اگه اشتباه نكنم دفعه قبل هم كه در دكونو تخته كردي موقع اكران نشدن سنتوري بود حالا هم از سر قاچاقش پيدات نيست. ما حافظه كوتاه مدتمون ضعيفه ها يه دف ديدي ... باز كن دكان كه وقت عاشقي است!!!!!!!!!!!!!!!!!!
|
عقیق
يکشنبه 19 اسفند 1386 - 8:47
4 |
|
|
|
آپ نمی کنید؟ به خواب زمستونی فرو رفتید.... نزدیک بهار شده بیدار شو ..... اگر تشریف فر ما بشید و یک چیلیک مرحمت فرمایید متشکر می شود موفق باشید
|
فرهاد
يکشنبه 19 اسفند 1386 - 21:2
-12 |
|
|
|
آقای حسنی نسب می خواستم از شما خواهش کنم تا فایل مربوط به آهنگی که در پایان فیلم سنتوری خونده میشه و شما در روزنوشته هاتون دانلودش کردین رو برای دانلود بزارین. آخه من نمی خوام فیلم استاد رو تا اکران نشده ببینم چون ایشون دیدن این فیلمو به صورت قاچاقی زشت و حرام دونسته بودن. به همین خاطر از شما خواهش میکنم برای ما هواداران واقعی استاد این زحمت رو قبول بفرمایید.ممنون
|
حامد
دوشنبه 20 اسفند 1386 - 21:31
-6 |
|
|
|
با عرض پوزش شما واسه صبرمون یه یا علی خواسته بودید (خنده), بی خیال نیما حسنی نسب, داری امتحان می شی. ما در زندگانی هر لحظه زرت و زورت داریم امتحان می شیم (بازم خنده) ندیده دوست دارم (تقصیر سینماست). تکلیف مارو با خودت روشن کن اینجا دنبالت کنیم یا نه (بالاخره دوست داری اینجا بنویسی یا هر چندوقت یه بار می خوای شل کن صفت کن دربیاری). خیلی بی تربیتم نه؟ این یکی تقصیر شماست.
|
آلفردو گارسیا
پنجشنبه 23 اسفند 1386 - 16:35
-7 |
|
|
|
آقا سلام خانم سلام سلام سام خورشید دم غروب آفتاب صلاه ظهر نمیشه مهتابی اضطراری دو ساعته باطریش سه ست . حال و وضع ترنجبین آقا عینهو وقت اضافی بازی فیناله آجیل مشکل گشاش هم پنالتیه . گیرم اینجور وجودها موتورشون رویس رویزه تخت گازم نرفتن سربالایی سینما رو برقشون هم وصل به دینام توکل اینه که حکمتش پنالتیه یه شوت سنگین گله گلشم تاجه گله . قــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــرمــــــــــزتــــــــه آبی آبلیموجات . اصلاً مهم نیست که جایی از متن رو اشتباه نوشتم یا نه ... یا اصلاً جملها رو پس و پیش نوشتم یا نه فقط خواستم عقده هام رو بیرون بریزم ...... و این ها . نیما جان این یکی تقصیر شماست . ( با تشکر و با اجازه از حامد ) ممنون بابت نظرت در مورد زندگی دیگران . !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! موفق باشی هر جا هستی .
|
farshid
پنجشنبه 23 اسفند 1386 - 23:20
-3 |
|
|
|
نیمای عزیز این یک اعتراض یا شکواییه نیست ولی خواستم توی این اوضاع که کمتر کسی به جز صدای خودش صدایی می شنود از بی طرفی سایت سینمای ما توی هفته ای که به هفته ی انتخابات معروف شده قدر دانی کنم ولی اعتراض این جاست که چطور یک روز قبل از شروع رای گیری سایت فقط به طور گزینشی بیانیه سیاسی پرستویی را منعکس می کند و شبهه بزرگی به وجود می اورد. این سایت شماست و شما حق دارید ان طور که دوست دارید سایت را اداره کنید ولی به خاطر احترامی که همیشه برای مخاطبان خود قائل هستید و به حرمت رفاقتی که فراتر از سیاستهای رسانه ای قلبهای همه ی ما را به هم پیوند داده است کاش ساده می ماندیم .امیدوارم اگر سایت سینمای ما خود را پاسخگو می داند دلیل یا توضیح مناسبی در سایت قرار دهد. farshid
|
farshid
سهشنبه 28 اسفند 1386 - 2:24
-14 |
|
|
|
یک نکته با مزه که امشب متوجه شدم و شاید جالب باشه این است که تعداد کامنت های خانم فراهانی که مدت هاست روی 39 متوقف شده (اخرین مطلبی که اپدیت شده) امروز 5 روز میشه با تعداد کامنت های نیما یکی شده یعنی هر دو روی عدد 39 موندند چه تفاهمی!! چون این کامنت باعث به هم خوردن این تفاهم میشه و نیما به 40 می رسه از هر دوی این عزیزان عذر خواهی می کنم بی مزه بود ؟ حالا این همه مطلب و ادم با مزه از در و دیوار ریخته یکی هم بذارید بی مزه باشه. farshid
|
خواب بزرگ
پنجشنبه 1 فروردين 1387 - 14:41
6 |
|
|
|
مبارک حضرت نیما
|
farshid
شنبه 3 فروردين 1387 - 0:49
-15 |
|
|
|
توی خانه تکانی های عید خیلی چیزها را دور ریختیم و باز مغناطیس نوروز ما را توی دایره خودش کشید و با خود برد هر چند هر چه جان بکنیم بازنمی توانیم بی خیال رویاهایمان انتظار هایمان و دلمان شویم . نمی دانم ان همه شور و اشتیاق برای نوشتن روزنوشت چطور از بین رفته و به صبح دولت نرسیده نتایج سحر هم کمرنگ و کمرنگتر شد!! یاد پارسال به خیر طرح 7 سین سینمایی که روی سایت گذاشتی و مهمانهای سایت که هر روز یک هنرمند مصاحبه اش عیدی سایت بود به همگان. امسال ولی مثل این که خبری نیست ساعت سایت هم یادش رفته یک ساعت باید جلو برود!!روزنوشت امیر که توی تغییر روزنوشتها سرعت بالاتری از نیما دارد هنوز اسفند است نیما هم که انگار نه انگار!! خواستم بگویم عید مبارک عید همه ی عزیزانی که به هر شکلی سایت سینمای ما را تشکیل داده اند مبارک . farshid
|
فرهاد
جمعه 9 فروردين 1387 - 18:32
-6 |
|
|
|
آقای حسنی نسب با سلام و آرزوی سالی خوب: چند سوال داشتم که می خواستم به آنها جواب بدهید و اگر ممکن است قدری توضیح. 1- می خواستم راجع به کتابهای زیر قدری توضیح بدهید و بگویید راجع به چه موضوعی هستند. (حتی اگه شده دو سه جمله ) - بعد زیبایی شناختی و زیبا شناختی واقعیت اثر هربرت مارکوزه - جهان هولوگرافیک اثر مایکل تالبوت - یونگ ،خدایان و انسان مدرن اثر آنتونیو مورنو - آوازه خوان طاس و ترس اثر اوﮊن یونسکو از بین کتابهای فوق کدام بیشتر مورد پسند شما بوده و یا است ؟ کدامیک از کتابهای فوق رمان هستند ؟ 2- آیا کتاب فرانی و زویی نوشته سالینجر ترجمه فارسی دارد ؟ نام مترجم چیست ؟ 3- آیا کتابی تحت عنوان "هامون در گفتگوی داریوش مهرجویی و رامین جهانبگلو " وجود دارد ؟ مشخصات کتاب به طور کامل چیست ؟ خواهش می کنم به تمامی سوالاتم جواب دهید. (ببخشید که خودخواهانه گفتم - این به دلیل علاقه زیادی من به آقای مهرجویی است)
|
m.i.
شنبه 10 فروردين 1387 - 9:32
10 |
|
|
|
جناب اقای حسنی نسب منتقد خوب و باکلاس بودن به این حرف ها نیست که دیر به دیر مطلب بنویسه یا توی جشنواره بره کافی شاپ.
|
آلفردو گارسیا
دوشنبه 12 فروردين 1387 - 17:25
11 |
|
|
|
نیمای عزیز سلام ای کاش آن جمله آخر را نمی نوشتی . یعنی واقعا ً فردا این قدر کار داشتی . صبح دولتت بدمد یعنی چی ..... یعنی همین ..... یعنی بدترین قسمت کار یعنی انتظار و انتظار و انتظار و انتظار و و و و و ...... . منتظریم و منتظریم و منتظریم و منتظریم و منتظریم و منتظریم و منتظریم و منتظریم و و و و و و و و و و و و و و و و و و و و .................... .
|
farshid
جمعه 16 فروردين 1387 - 0:29
-1 |
|
|
|
بازی بزرگ فوتبال بین استقلال و پیروزی هم تمام شد خلاص!! سیزده بدر هم به در شد!! همه باز یادمان امد طبیعت عجب چیز خوبی بوده و نمی دانستیم (روز طبیعت)!! سایت سینمای ما هم نرم نرمک می رود تا از دنده ی یک (که ایام تعطیلات بود)دنده عوض کند می شود گفت حالا دنده 2 است !! دیشب نیمه های شب لیلای مهرجویی از شبکه 2 پخش شد با این که فیلمش را دارم ولی تا اخر دیدم . همه ی این ها را گفتم تا بگویم شاید وقت نوشتن روزنوشت نو است شاید هم کمی دیر شده می دانم قراردادی برای نوشتن زود به زور(ببخشید زود) نداری شاید دوست داری وقتی بنویسی که خودت حس می کنی باید بنویسی نه ان موقع که ما فکر می کنیم ولی به روزنوشتها که نگاه می کنم حیفم می اید ان بحث های شیرین به پتانسیلی تبدیل شود که معلوم نیست دوباره کی اتفاق می افتد. به هرحال همین که می دانیم حال و احوال خوب است و بی هیچ ادعایی همه را به کمک دیگر عزیزان دور چراغ روشن سایت سینمای ما جمع کرده ای غنیمت است . farshid
|
ساسان.ا.ك
سهشنبه 20 فروردين 1387 - 22:16
-1 |
|
|
|
باز كه نيومدي؟
|
پیرمرد خنزر پنزری
چهارشنبه 21 فروردين 1387 - 15:27
12 |
|
|
|
مطلب شما رو در مورد مسخ خوندم ...من هم دانشجوی گیاهپزشکی هستم ... دوست دارم بیشتر با هم آشنا بشیم...به وبلاگم حتما" سر بزنید و نظرتون رو برام بنویسید... ممنون....
|
فرید ذاکری
چهارشنبه 21 فروردين 1387 - 17:32
2 |
|
|
|
دراین باره: http://dokhtardayi.wordpress.com/2008/04/09/mokalem/ شما چطور؟
|
farshid
سهشنبه 27 فروردين 1387 - 0:27
-17 |
|
|
|
الان کافه ی ان طرفی بودم بی سر و صدا چرخی زدم دلم به حال کافه ی متروک این بر خیابان سوخت . از این که صاحب خانه ی ان طرفی مثل عقاب حواسش به صدای بال حتی یک پروانه هم هست غبطه خوردم چرا این طرف سوت و کور شده طوری که حتی اگر جرج کلونی هم کامنت بگذارد به نظرم به سادگی از کنارش عبور کنی!! البته می دانم می گویی این بر و ان بر نداره و از این حرفها!! ولی این جا کافه ی ماست هنوز هم منتظریم. farshid
|
نیکی
يکشنبه 1 ارديبهشت 1387 - 20:26
20 |
|
|
|
اقای حسنی نسب شما حتی لازم الجواب هارو هم جواب نمیدین!!!
|
امیر
دوشنبه 2 ارديبهشت 1387 - 17:23
5 |
|
|
|
نمی شود جدول ارزشگذاری فیلم های روز سینمای ایران و جهان را کار کنید؟ «دنیای تصویر» مرحوم همین روزها چاپش می کرد.
|
آلفردو گارسیا
يکشنبه 8 ارديبهشت 1387 - 17:25
-7 |
|
|
|
سلام نیمای عزیز .
|
سهیل
يکشنبه 15 ارديبهشت 1387 - 17:34
-2 |
|
|
|
اول بگویم که منتقد نیستم، چون سوادش را ندارم اما بعنوان یک خوره فیلم (بخصوص اکشن) و بنا بر اصل "نخوردیم نون گندم، دیدیم دست مردم" میتونم بگم که: جان سخت 4 را دیدم و علیرغم علاقه شدید به بروس ویلیس نا امید شدم. آخرین (؟) قسمت die hard یک اکشن پر سرو صدا ولی به شدت ضعیف بود، یک عقب گرد کامل نسبت به قسمت اول و یا حتی دوم و شاید - با کمی اغماض - چیزی بود در سطح شماره 3 اگر چه در همان سومین قسمت هم دیالوگ های ویلیس-جکسون صدها برابر جالبتر از جملات کلیشه ای قسمت چهارم بودند. "جان مک لین" ی که در قسمت های پیشین یک انسان جان سخت به معنای واقعی کلمه بود، آدمی که در چارچوب عقل و منطق یک فیلم اکشن باورش می کردی در قسمت چهارم مبدل به یک ابر انسان می شود که با دست خالی یک بمب افکن را ساقط میکند! یا اینکه می تواند یک ماشین را بصورت یک موشک کنترل از راه دور برای نابودی یک هلیکوپتر به هوا بفرستد!! به حرکت نمادین كوستوريتسا کاری ندارم اما برایم عجیب بود که شما که یک منتقد هستید از جان سخت 4 به عنوان یک اکشن موفق نام ببرید. همین.
|
شقایق
دوشنبه 16 ارديبهشت 1387 - 12:34
-4 |
|
|
|
میگم آقای حسنی نسب دوست ندارید بیاید ؟؟تیممون که خوب می بازه شما هم که خبری ازتون نیست. . .خلاصه به آبیا خیلی خوش میگذره . . .
|
farshid
سهشنبه 24 ارديبهشت 1387 - 3:13
10 |
|
|
|
بخش هایی از گزارش نقد و بررسی فیلم زن دوم که با حضور بعضی از عوامل فیلم به همراهی شما برگزار شده بود را توی سایت های مرتبط و ایسنا خواندم خوشحال می شوم که گزارش مفصلی از این جلسه به همراه بخش مربوط به نقد خودت را توی سایت سینمای ما بخوانم چون ایسنا به صحبت های شما اشاره نکرده بود . farshid
|
farshid
جمعه 27 ارديبهشت 1387 - 8:50
0 |
|
|
|
فیروز کریمی هم رفت در حالی که قرمزهای عزیز به شنبه موعود فکر می کنند استقلال باز روی دایره سرگردانی هایش معلق است هر چند حالا که استقلال مثل مریض های بد حال از این دکتر به این دکتر می رود!!و از این بیمارستان به ان بیمارستان منتقل می شود به شنبه فکر می کنم عجیب است ته دلم با قرمز هاست به برد رویایی انها با صبا باطری که فراتر از فوتبال این روزها بود . نمی دونم توی این اوضاع که ابی ها پناهی ندارند !! دلم می خواهذ شنبه روزی به یاد ماندنی برای قرمز ها باشد برای انها که سوار بال کبوتر ها بازی را تماشا می کنند و قطبی که میان تیپ های رنگارنگ مربی های ایرانی یک شخصیت قابل احترام است. ابی ها دارند به یک جراحی بزرگ دیگر فکر می کنند خدا کند مریض توی کما نرود!! شنبه برای قرمز ها روز بزرگی است کاش برای ابی ها هم دعا می کردیم!! farshid
|
farshid
يکشنبه 29 ارديبهشت 1387 - 2:42
8 |
|
|
|
قرمز ها امشب راحت سرشان را روی بالش می گذارند و می خوابند یک روز رویایی که پرسپولیس اول شد و قطبی قهرمان. روزی تاریخی توی فوتبال این مملکت که همه فهمیدند قهرمان کسی نیست که با بخشنامه و توافق چند نهاد رسمی و غیر رسمی مدال بگیرد !! قهرمان یعنی کسی که قهرمان می شود بدون ان که قهرمانی عنوانی رسمی از جایی باشد او قهرمان هست چون همه توی قلبشان می دانند چرا. حتی انهایی که همه چیز را می خواهند با قوانین خط کشی شده تطبیق دهند انهاهم امشب توی خلوت خودشان به این فکر می کنند که راستی دنیای قهرمانها از کجا حمایت می شود؟!!همین ارزوها همین رویاها همین هوراهای ادم های عاشق .همین اشکها و لبخندها . قطبی همه را دور هم جمع کرد ابی ها هم دلشان با قطبی بود عابد زاده ایستاده بازی را نگاه می کرد و علی پروین توی دلش تحسین قطبی بود.امروز جشنواره فوتبالی بود که می خواست بگوید کاش مهربانتر بودیم کاش دنیای پیچیده ایی که برای خودمان ساختیم را ساده تر می کردیم مثل سادگی نگاه قطبی مثل شادی هایی که سالها بود کمتر دیده بودیم . هر چند امیدوارم قطبی از سرزمین عجایب ما برود چون می دانم اینده با او نا مهربانیهای زیادی خواهد کرد کاش می رفت و همین قهرمان امروز توی اذهان باقی می ماند. پرسپولیس اول شد و قطبی قهرمان. البته این بار نه به همین سادگی !! farshid
|