يکشنبه 30 آبان 1389 - 22:28



















-

I تبلیغات متنی I
موسسه سینمایی پاسارگاد
به تعدادی آقا و خانم جهت بازی در فیلم‌های سینمایی و سریال نیازمندیم
09121468447
----------------------------
روزنامه تفاهم
اولین روزنامه کارآفرینی ایران
----------------------------
پارسيس
مشاوره،طراحي و برنامه نويسي  پورتال‌های اینترنتی
----------------------------

موسسه سینمایی پاسارگاد
ارائه هنرور و بازیگر به پروژه‌ها
09121468447




 


 



سه‌شنبه 11 دي 1386 - 18:58

تنها موندن يه كابوس شومه


راستش اهل ذوق‌زدگي نيستم. دلم را بخواهيد، چندان اهل ذوق‌كردن هم نيستم. دور و بري‌هايم مي‌گويند به دلايلي جلوي ذوق و تعجب‌هايم را در مواجهه با چيزهاي اطراف مي‌گيرم، اما شما باور نكنيد. ذوق‌كردن يك هنر است كه منِ بي‌هنر بهره اي ازش نبرده‌ام. اما اين‌ها دليل نمي‌شود كه وقتي اين روزها به سايت مان (سايت همه‌مان) نگاه مي‌كنم، از خوشحالي غش نكنم.


 

تازه دانلود ترانه‌ي تيتراژ آخر «سنتوري» را كه مهدي عزيزي توي روزنوشت گذاشته تمام كرده‌ام و دارم به اين غم‌ناله علي سنتوري/محسن چاووشي گوش مي‌دهم و فكر مي‌كنم تنهايي چه‌قدر چيز بدي است. بعد به اين مي‌رسم كه اگر سينماي ما را راه نينداخته بوديم، اگر خودمان بزرگش نكرده بوديم، شيرش نداده بوديم و تر و خشكش نمي‌كرديم، حالا شايد تنهاتر از اين بوديم، خيلي تنهاتر. چه خوب كه شماها هستيد و بچه‌هاي همكار سايت هم. خوشحالم كه ديگر كم‌كم دارد مرز بين مخاطب سايت و همكار سايت برداشته مي‌شود. شما با كامنت‌هايي كه مي‌نويسيد و بعد با نقدها و يادداشت‌هاي‌تان به جمع سينماي ما اضافه شده‌ايد. همين الان سايت‌مان ده تايي نويسنده و ژورناليست خوب پيدا كرده كه مي‌شود روي كارشان حساب كرد و به پيشرفت و بالا پريدن‌شان اميد داشت. اگر اسم ببرم، كسي جا مي‌افتد و بعد غصه ام مي‌گيرد كه چرا يادم رفته بود، اما اگر سركي به گوشه و كنار سايت بزنيد، همه اين اسم‌ها را خواهيد ديد.
روزنوشت‌ها هم كه حسابي خواندني است؛ امير كه روزنوشتش يك پاتوق اساسي شده براي همه‌ي آن‌ها كه دل‌دل‌هاي مشترك دارند و آمار و متن‌هاي كامنت‌هايش مي‌گويد باز هم در يك فضاي ديگر مثل هميشه موفق و درجه‌يك عمل كرده. مهدي عزيزي و نويد غضنفري چيزهاي جذابي در روزنوشت‌هاي‌شان دارند و وحيد هم تقصير خودمان شده كه كم مي‌نويسد. سايت سينماي جهان را يك تنه راه مي‌برد و به كمك دوستان تازه‌اي كه اين سايت پيدا كرده، دارد هر روز خواندني‌ترش مي‌كند. خودِ من كه دائم بهش مراجعه مي‌كنم و لازمش دارم. شما هم اگر سراغش برويد، شك نكنيد كه مشتري خواهيد شد. آرزو و شادي و گلاويژ هم دوباره شروع كرده‌اند و هر سه هم با مطالب خوب و خواندني، و قرار است اين قطار حالا حالاها متوقف نشود، مگر در ايستگاه‌هايي كه خودمان سوزنبانش باشيم.
روز اول اصلاً فكرش را نمي‌كردم كه اين جوري بشود. وقتي امير هم مثل هميشه با همه‌ي حال و شور و انرژي‌اش همراهم شد، اميدوارتر شديم و سايت زير و رو شد، ولي باز هم اين استقبال و اين حال و هواي زنده‌ي با نشاط را تصور نمي‌كرديم. يادمان هست كه هنوز اول كار است و كلي ايراد و اشكال و كم‌ و كسري داريم. باور كنيد هر روز داريم سعي مي‌كنيم اين كسري‌ها را درست كنيم و سايت سينماي ما چيزي باشد كه لياقت اين همه كاربر و دوست و همكار را در اين فضاي مجازي پيدا كند. شماها هم بايد آستين بالا بزنيد و كمك كنيد تا بشود.
براي ده روز جشنواره خبرهاي خوبي داريم و اتفاق‌هاي تازه‌اي قرار است بيفتد، و براي سال آينده هم نقشه‌ها كشيده‌ايم. براي شما و در كنار شما كه هستيد؛ كاش هميشه باشيد.


بازگشت به روزنوشتهای نیما حسنی نسب

نظرات

farshid
چهارشنبه 12 دي 1386 - 0:3
11
موافقم مخالفم
 

تنهایی ان قدر ها هم که گفتی کابوس نیست توی دنیایی که همه دارند اعصاب منگنه می کنند گاهی تنهایی دری است که دلت می خواهد ببندی!! هیچ چیزی ان طور که باید توی تنهایی مزه ندارد می دانم ولی گاهی بد نیست ادم روبرو شود با خودش !!خودش با خودش !! خوشحالها می گویند اول دیوانگی است می ترسند ادم با ادم دیگری روبرو شود

خدا هم تنهایی خودش را تاب نیاورد!! و حالا ما این جاییم و همه گریزان از تنهایی !!

سایت هم خوب است از ان چیزهایی است که ادم می گذارد وارد دنیای تنهایش شود !! دست همه درد نکند .

هنوز حس و حال نوشتن یادداشت و نقد ندارم نزدیک یک سال است مجموعه قصه های کوتاهم مانده توی کمد !!هنوزدست ناشر هم ندادم منتظرم منتظر معجزه ای که شاید هامون منتظرش بود چرخشی که هر شب خوابش را می بینیم و تنهایی چقدر دلم برای تنهایی های سامورایی ادل ه سارا پری می سوزد تنهایی قیصر اخرهای قصه که بد جوری دلم گرفت برای تنهایی جیمز میسن توی جدا افتاده که دست اخر تنها نمرد تنهایی فرشته توی دو زن که اخرش یک جور هایی می خواهد خود خودش را بیابد (و کاش میلانی امروز هم مثل سابق به جای هندی بازی می رفت دنبال حرف دلش تا باز فیلم بسازد!!)تنهایی ال پاچینو توی راه کارلیتو مخمصه صورت زخمی تنهایی ادم های مسعود کیمیایی که هر کدام یک فیلمند یک کتابند.

تنهایی کودک خانه دوست کجاست؟این در و ان در زدن و چقدر شاعرانه است که پیدایش می کنی و می گویی گور پدر تنهایی ولی شاید هم همین طور دور خودت بچرخی و بشود حکایت همان تابلوهایی که با هم کنده می شوند که امیر قادری توی روزنوشتش گفته .

ما تنها نیستیم هنوز کتابی هست که خوانده نشده فیلمی که ندیده ایم یا دلمان خواست باز ببیند جایی که نرفته ایم یا باز ببینیم ادمهایی که دوستشان داریم رویاهایی که هنوز توی سرمان(قلبمان)جا خوش کرده همراه با ارزوهای بزرگ ارزوهایی که شاید پایانش شبیه داستان دیکنز باشد ولی ما هستیم می خواهیم تجربه کنیم .می خواهیم خودمان تجربه کنیم خود خودمان !!

farshid

سام
چهارشنبه 12 دي 1386 - 14:21
0
موافقم مخالفم
 

دمت گرم داش نيما. بازم اومدي وسط گود كه بي خيال خودت شي و از بقيه بر و بچز سايتت حمايت كني. مثل اوت دفه كه حاج كاظم شده بودي و دفعه‌هاي ديگه. تو با اين همه مرام خدا نكنه تنها بموني. هر بار كه سري به سايت بزني ميبيني كه دليلي براي تنهايي نيست چون ما هستيم. تو هم باش داش! ببخشيد كه لحنش كمي داش مشني شد آخه بحث مرام و معرفت و اين حرفا بود ديگه. نه داداش؟!

میلاد
پنجشنبه 13 دي 1386 - 0:18
-7
موافقم مخالفم
 

سلام وب سایتتون خيلي قشنگ و جالبه به خصوص واسه من که عاشق سينمام خوشحال ميشم نظرتو در مورد وبلاگم بدونم

منتظرتم

نظر يادت نره [چشمک]

باي

امیر جلالی
پنجشنبه 13 دي 1386 - 11:58
2
موافقم مخالفم
 

سلام نیما جان،ما هم همین طور،یعنی منم همین طور،اگه شماها و نقداتون و تصاویر خیالی ای که ازتون تو ذهنم می ساختم و به سمتشون می خزیدم و امید داشتم یه روزی بهشون برسم،تو و امیر رو می گم،باورکن هنوزم داشتم سیگار می کشیدم و مو سفید می کردم و لاغرتر و لاغرتر می شدم.

گاهی وقتا یه خوره ای می افته به جون آدم که تا دودمانشو به باد نده ول نمی کنه بره،ولی حالا گذاشتمش کنار هرچند که یه هفت هشت سالی از بهترین روزهای عمرمو گرفت ولی حالا گورشو گم کرده و لا اقل تا وقتی دوباره سروکله اش پیداشه وقت دارم که فیلم ببینم و بیام سینمای ما و مطالب دوست داشتنیمو بخونم و حالشو ببرم...

واینارو تا خرخره مدیون شماهام و بدونید که یادم نخواهد رفت.

مخلص شما و به امید روزهای بهتر.

سمیرا
پنجشنبه 13 دي 1386 - 13:43
23
موافقم مخالفم
 

واقعا فکر می کنم اگه این سایت نبود من یکی واقعا تنها می شدم. این شب های زمستون رو مگه می شه بی رفیق صبح کرد؟ به خصوص تو این روزگار که نشریه های مکتوب محبوبمون هم ضبط شدن.آدم گاهی دلش برای چند کلمه حرف حساب تنگ می شه.

شب بعد کارام می شینم پای سایت تا خوابم بیاد. روزنوشتی، نقد ی، خبری، عکسی حتی comment ای نیست که ندیده و نخونده بذارم. می دونید چیه؟ کلا آدماتون باحالن.

هادی
پنجشنبه 13 دي 1386 - 14:45
1
موافقم مخالفم
 

خوشحالم که خوشحالید. موید و مستدام باشید.

برای سال آینده فکر می‌کنم یکی از برنامه‌ها باید بازطراحی فنی و شکلی سایت باشد. هر سایتی در طول زمان و تحولات به این نیاز دارد.

سعید حسینی
پنجشنبه 13 دي 1386 - 20:5
10
موافقم مخالفم
 

این آهنگ ابتدایی فیلمه که مهدی عزیزی گذاشته ترانه پایانی یه تفاوت های ظریفی با ترانه ابتدایی داره که خواسته با این تفاوت ظریف تفاوت احوال علی سنتوری قبل وبعد از پالایش روحیی که توش قرار می گیره نشون بده

جواد رهبر
پنجشنبه 13 دي 1386 - 22:57
7
موافقم مخالفم
 

روفوس تی. فایرفلای: امشب تو سالن اپرا می بینمت. صندلی ات را نگه می دارم تا برسی. بعدش دیگه خودتی و خودت.

فدايي
جمعه 14 دي 1386 - 3:37
-9
موافقم مخالفم
 

وحشتناك ترين تنهايي وقتيه كه فكر مي كني تنها نيستي. بزرگ ميشي.دل مي بندي.عاشق ميشي.فداكاري مي كني.جونتو مي ذاري.عاشق تر مي شي.از همه مي گذري. همون جوري ميشي كه مي خواد. كارهايي را كه دوست ندارد نمي كني. كارهايي را مي كني كه دوست دارد. خيال بافي مي كني. زير بارون قدم مي زني و دوباره و دوباره عاشق تر مي شي.همه كس و همه چيز رو مي فروشي و با پولش اونو مي خري.گريه مي كني. مي خندي. مثل كوه پشتش مي ايستي و مثل شير كنارش. مدام يك شيء سنگين را روي صفحه فشار مي دهي تا كتابش بسته نشه. با غمش غمگين مي شي و با شادي اش،شاد.توي بيخبري خودت رو خوشبخت ترين آدم دنيا مي دوني.ولي يك دفعه به خودت مي آيي و ميبيني طوفان شده واون شيء سنگين از روي كتاب ليز خورده و كتاب بسته شده. هيچ راهي نداري جز اين كه بتي رو كه ساخته بودي بشكني.و باز هم مي فهمي كه هميشه چقدر زود دير ميشه.پس يادت بمونه

هاله
جمعه 14 دي 1386 - 4:1
9
موافقم مخالفم
 

شنيده بودم كه كامنت ها منفي را آن لاين نمي كنيد ولي نمي دانستم به اين واضحي.ن ح ن از شماتوقع نداشتم. خانم يا آقايي به نام (ز ن د گ ي)در يادداشت فيلم «عاشق» به خانم ميري خرده گرفته اند.كامنت ايشان از كامنت من بشيار تند تر بود.به هر حال اگر دوست داريد فقط از شما تعريف شود،حرفي نيست.ما هم شما را خوشحال مي كنيم.عجب يادداشتي.شوكه شدم از اين قلم.از اين همه استعداد.اصلا يك كلاس تحليل فيلم بود براي دكتر كاوسي و پرويز دوايي.حيف كه اين همه استعداد و ذوق دارد نابود مي شود. البته اين كامنت هم حتما حذف مي شود.ولي ماه هميشه پشت ابر نمي ماند.فكر نمي كردم اين كار را با من كه هميشه طرفدار شما بودم و در كمال ادب گاهي مخالفت كردم،انجام بدهيد.من فقط خواستم بگويم حيف است كه سينماي ما را حيف كنيم.موفق باشيد.

مصطفي انصافي
جمعه 14 دي 1386 - 12:10
-5
موافقم مخالفم
 

نيما خان يه سوال: يادته از كتاب گلمكاني با دوربين ضايع موبايلت چند تا عكس شاهكار درآوردي؟ يادته وقتي كافه ات رو تعطيل كردي گفتم نكنه عكس هات تموم شده؟ واقعا تموم شد؟ يادته چند نفر از بچه ها گفتند كه يه پوشه جديد براي پشت صحنه فيلم هاي عزيزمون درست كرديم؟خب عزيزم اگه تموم شده عكس هات يه سر به دفتر گلمكاني بزن.

و اين كه چقدر خوب شد كه باز هم براي فيلم نوشتي.

راستي نمي خواي مثل امير براي نظرات بچه ها پاسخي داشته باشي؟ البته به خاطر خودم نمي گم ها ( كور شم اگه دروغ بگم!!!!!!!!)

عطص
جمعه 14 دي 1386 - 12:33
-2
موافقم مخالفم
 

اینجا هم گرم میشه. غصه نخور. عمر زمستون کوتاهه.

رضا کاظمی
جمعه 14 دي 1386 - 21:1
-13
موافقم مخالفم
 

راست میگن رفیق که کامنتهای منفی رو نمی ذاری روی لاین؟ خانم هاله و کسانی که چنین نظی دارین لااقل در مورد من این آقانیما چند تا کامنت خیلی تند و شدیدالحن رو پابلیش کرد و سانسورش هم نکرد. همون کامتهایی که در مورد هامون بازها و از این جور حرفها بود البته یه دوست شکاک دارم به نام ...( نامش بماند) میگه اونا رو گذاش تا چهره ت رو تخریب کنه و به همه بگه تو چقدر روانی هستی و خودش چقدر بزرگوار.. ولی من باورم نمیشه نیما حسنی نسب فقط برخلاف امیر قادری یه کم بی حوصله س .نجوش و غیر صمیمی هم هست البته به جز با رفیقاش و در کل یه کم هم مثل خودم تنبل و پرخوره واسه همین حال انجام دادن بعضی کارها رو نداره نه اینکه نخواد. فقط نمی دونم چرا موهاشو کوتاه کرده. ریزش داشته یا خسته شده از موی بلند. اون نیمای بدعنقی که من دیده بودم خیلی موقشنگ بود.... بگذریم از این رحرفا. آقا نیما بچه ها رو کمتر اذیت کن. بیا یه اولترا لایت با هم بدیم فضا اخماتم وا کن رفیقی شفیق!

سينا ب
جمعه 14 دي 1386 - 21:30
5
موافقم مخالفم
 

سنگ صبور هيچ وقت تنها نميمونه.

آیسان
يکشنبه 16 دي 1386 - 10:52
3
موافقم مخالفم
 

بوووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووق

می خوام ببینم اینو تائید می کنی؟؟

حنانه سلطانی
يکشنبه 16 دي 1386 - 21:8
-10
موافقم مخالفم
 

برای سایت عزیزمان:

(شب های روشن)- استاد: با تو این همون شهری نیست که من می شناسم. جاهایی میرم که هیچ وقت نرفتم، از رازهایی حرف می زنم که هیچ وقت با کسی نگفتم. با تو جاهایی رو می شناسم که پیش تر نمی شناختم و جاهایی رو که می شناختم بهتر.

وحيد
دوشنبه 17 دي 1386 - 10:21
-14
موافقم مخالفم
 

سلام نيماي سينماي ما.

از تنهايي مگريز به تنهايي روي نكن گاه آن را جستجو كن.

"آغاز جداسري شايد از ديگران نبود"(مارگوت بيكل)

در روزگاري كه ما نسل سومش هستيم يا ما را نسل سوم آن مي نامند. و مي گويند كه دم دم مزاج هستيد ما سعي مي كنيم با سينماي مان بمانيم و مزاجمان را تغيير ندهيم.

پرواز اعتماد را با يكديگر تجربه كنيم و گرنه مي شكنيم بالهاي دوستي را. سبز باشي سينماي ما

سنگ صبور
سه‌شنبه 18 دي 1386 - 18:38
-6
موافقم مخالفم
 

رفيق من سنگ صبور غم‌هام/به ديدنم بيا كه خيلي تنهام

اين بيت ترانه سنتوري چقدر به حال و هواي ما و سايت سينماي ما مياد. اگه هر كدوم به ديدن اون يكي نره حسابي تنها ميشيم


سه‌شنبه 18 دي 1386 - 18:44
-8
موافقم مخالفم
 

دلا خو كن به تنهايي كه از تن‌ها بلا خيزد

سعادت آن كسي دارد كه از تن ها (تنها) بپرهيزد

mouse
چهارشنبه 19 دي 1386 - 10:19
-9
موافقم مخالفم
 

هر دگرگونی٬ حتی آنچه مشتاقش بوده ایم٬ غمی در خود دارد٬ زیرا هر آنچه پشت سر می گذاریم بخشی از وجود ماست٬ باید بمیریم تا زاده شویم! -آناتول فرانس

امير: آفرين.

محمد
چهارشنبه 19 دي 1386 - 11:29
0
موافقم مخالفم
 

پا گرفتن سينماي ما ذوق زدگي هم داره. براي اين روزهاي نيم بند كه حالمون خوب مي شه ولي "خيلي" خوب نمي شه، بد مي شه ولي "خيلي" بد نمي شه، ذوق زدگي يعني ناپرهيزي.

ديروز قانونم رو شكستم و نسخه پرده اي No country for old men رو گرفتم و 15 دقيقه اولش رو ديدم و ادامه ندادم تا نسخه اصلي برسه. همين قدرش به قول امير قادري (كه سلام كوئن ها بر او باد) اوردوز سبك كوئني بود البته دوز خشونتش خيلي بيشتر (گويا درباره استاد تيم برتون هم بايد همينو بگيم). يه ربع اول فيلم برادران كوئن بدون شوخي، مگه ميشه؟ از ديروز دارم بقيه فيلم رو حدس مي زنم. ديشب خواب ديدم اين يه ربع، خواب يه نفر بوده كه داره واسه يكي ديگه تعريف مي كنه و همه اونايي كه توش بودن الان دارن لب ساحل فوتبال بازي مي كنن.

امسال سال خوبي بود همه اساتيد تقريبا بهترين فيلماشونو ساختن (حداقل بدترين نبود). همه چي هم داشتيم، از فيلم چندش رودريگوئز تا سيمپسونا و بقيه. رتتويي كه جدا. تازه خيلي ها رو نديديم. براي تدويني ها اولتيماتوم بورن و پادشاهي دارن مسير اكشن سازها رو عوض مي كنن. اگه اين انجمن نويسندگان سينمايي دست از اين لوس بازي هاشون بردارن امسال اسكار غولي داريم.

حميد رضا صدر عزيز يه مطلب كوتاه داره تو مجله هفت درباره اون فيلسوف عاشق، اسمش يادم رفته. از دستش نديد( اگه هنوز تو مودش هستيد. اگه هنوز تنها موندن يه كابوس شومه). همين طور گفت و گو با ابراهيم گلستان بزرگ در شهروند تك تك جملات و اون خاطره غريب از دادگاه مصدق.

محمد
چهارشنبه 19 دي 1386 - 11:41
0
موافقم مخالفم
 

راستي تو تيتراژ رتتويي تو قسمت layout artist يه نفر هست به اسم مهيار ابوسعيدي. آقا هرجا هستي خوش به حالت.

farshid
جمعه 21 دي 1386 - 17:13
-6
موافقم مخالفم
 

برف و سرما صحبت این روزهاست هر جا که نگاه کنی مدام دارند از بالا و پایین رفتن دمای هوا می گویند و صرفه جویی !!

امروز بعد از چند روز فرصت کردم شهروند امروز را بخوانم شهروند چند روزی گوشه اتاق افتاده بود و هر دو منتظر !!

صفحه ها را خوانده و نخوانده ورق زدم تا رسیدم به ضد خاطرات که گفتگویی بود با ابراهیم گلستان .

وقتی به خودم امدم که گفتگوی 30 صفحه ای را دو بار از نو خوانده بودم مدتها بود دلم لک زده بود برای خواندن این جور گفتگوها که خودش مثل یک کتاب مثل یک فیلم می بردت پروازت می دهد و چشم که باز می کنی می بینی هوا ان قدر ها هم سرد نیست!!

جدا از این که همه ی حرفهای گلستان را قبول داشته باشم یا نه از این خود بودن از این صراحت و لحن خیلی لذت بردم از این که یک نفر بی پرده می گوید اینه می شود تا شاید ادم ببیند ان چه دیدنیست برایم جالب بود.

بحث قضاوت در رابطه با او و حرفهایش نیست مسیری که امده نگاهش ادمهای دور و برش و... خواندنی هستند هنوز هم برایم سخت است که نظرش در باره ی جلال را قبول کنم ولی این اصلا مهم نیست .

چقدر دلم می خواست خبر این گفتگو جایی توی سایت سینمای ما می امد یا بهتر بگویم امده بود شاید حالا کمی دیر شده کاش می توانستم این یادداشت را بگذارم خبر اول سایت بی خیال این که من کیستم به امید این که ادمهای بیشتری این گفتگو را بخوانند و توی این سرما گرم شوند.

farshid

ایسان
يکشنبه 23 دي 1386 - 9:28
3
موافقم مخالفم
 

خوب حال چیه تیریپ غمبادک اومدی؟؟

چرا به روز نمی شی؟؟کو پس ؟؟

مدتیه نیستی.....فقط مثل اینکه خبری از این ممد گلیه میشه پیدات می شه؟؟شاد می شی همچین اونو می بینی!!!!

منتظر مطلب جدیدت هستیما

این دفعه بیام ببینم همین صفحه مونده ................

هیچ کاره خاصی نمی کنم...

چون کامنتها رو هم خودت تائید می کنیو......

ما منتظریما

farshid
دوشنبه 24 دي 1386 - 21:51
-13
موافقم مخالفم
 

به سایت که سر زدم وقتی مطلب امیر جلالی و چهره هفته قرار گرفتن ابراهیم گلستان را دیدم خوشحال شدم .

خوشحالم از این که سایت سینمای ما همان طور که ادعا می کند سایت سینمای ماست.

از گلزار تا ابراهیم گلستان شاید راه چند نسل باشد ولی سایت سینمای ما نشان داد می خواهد همه را ببیند!! و این بار خوب ببیند چیزی که امروز کمتر شاهد ان در دنیای واقعی هستیم.

خسته باشید.

farshid

فريد ذاكري
چهارشنبه 26 دي 1386 - 18:30
20
موافقم مخالفم
 

سلام آقاي حسني‌نسب.

من هماني هستم كه مي‌خواستم از تنهايي درتان بياورم و بنويسم.

ميلم را يك هفته است بي‌پاسخ گذاشته‌ايد. چرا؟ (هم شماي تنها و هم، همه شما!) منتظر پاسختان به ميلم در اي‌ميل اينفو و ميل خودتان راجع به ستون خودم و ستون سروش صحت هستم.

...

راستي، من دو تا از آهنگ‌هاي سنتوري را (خيانت و رفيق من) قبلاً شنيده بودم و فكر مي‌كردم فقط همين دوتاست. تا اينكه چند روز پيش در سايت ايران‌سانگ اين آهنگِ «زخم زبون» را پيدا كردم و ... عشق كردم. از دو تاي قبلي به نظرم بهتر بود و مست مي‌كرد آدم را. به خصوص آنجايي كه صدايش را ول مي‌كرد و خيلي يله و رها (و گريان) مي‌گفت: «به گريه‌ا م...» و بازمي‌گشت و آرام و (انگار خندان) ادامه مي‌داد: «مي‌خندي.»

...

واي! كه چه كابوسي‌ست اين تنهايي و حزن صداي چاوشي كه به‌نظرم انتخاب‌ش توسط مهرجويي محشر و نمادين است. حتي از علي‌سنتوري هم تنهاتر است. و چه كابوس شومي‌ست تنهايي علي‌سنتوري و تنهايي محسن چاوشي كابوس نيست و زندگي‌ست. زندگي‌اش همين است. (اي كاش كابوس بود...) گر چه تا وقتي من را و من‌ها را دارد، هيچ‌وقت تنها نيست. اي‌كاش او و آن‌ها را هم داشت... (فرقي هم مي‌كند؟!)

فريد ذاكري
چهارشنبه 26 دي 1386 - 18:36
0
موافقم مخالفم
 

دو تا نكته بعد از ارسال كامنت قبلي‌م يادم اومد.

1- چرا به كامنت‌ها پاسخ نمي‌دهيد و جالب است كه حتي به جاي شما در وبلاگ‌تان آقاي قادري (امير، همين صفحه، در پاسخ به mouse) به ميل‌ها پاسخ مي‌دهد!!!

2- نكته دوم را همين سر چراغي يادم رفت!!! ان‌شاالله همين حالا و پيش‌پيش بهتون مژده مي‌دم دفعه بعد بهتون بگم. من اصلاً نمي‌پوشم اونو. (اين جمله آخر ديالوگ سريال بيداري بود كه همين لحظه شنيدم!)

3- قرار بود 2 تا نكته بگم ولي اين سومي اينه كه ديالوگ‌هاي تاريخي تلويزيون و لينك يادداشت‌هاي سروش صحت در وبلاگم هست. لطفاً نظرتان را راجع به ستون سروش صحت در روزنامه اعتماد به من بگوييد. براي نشريه طنز اينترنتي‌مون مي‌خوامش.

www.sangepaonline.blogsky.com

آلفردو گارسیا
شنبه 29 دي 1386 - 6:4
4
موافقم مخالفم
 

سلام صمیمانه به نیمای عزیز و امیر خان قادری

نیما جان راستش نمی دانم اگر شما و امیر گرداندگان این خانه نبودبد باز هم اینقدر گرما وجود داشت یا ....

این همه نظرات عالی و درجه یک ، این همه صمیمیت و یکی بودن

نمی دانم چگونه با کلمات بازی کنم تا حس خود را نسبت به این همه شور و انرژی بیان کنم ....

از سلیقه های متفاوت و درجه یک شما و امیر گرفته تا کامنت های بی نظیر دوستان .

نمی خواهم بگویم سینما را با شما شناختم ... ولی مفهوم لذت بردن ناب از سینما را با شما عزیزان تجربه کردم و مطمئن هستم اگر با عقاید شما و امیر خان آشنا نمیشدم سینما اینقدر برایم جدی نمیشد ....

آقایان نیما حسنی نسب و امیر قادری از شما سپاسگزارم ...

موفق و منصور و پایدار باشید .

omid
يکشنبه 30 دي 1386 - 11:54
0
موافقم مخالفم
 

thanks for this great cite you have made dear nima.good luck

farshid
يکشنبه 30 دي 1386 - 20:16
-13
موافقم مخالفم
 

منتظر روزنوشت بعدی هستیم نمی دانم قرار است نیما این بار برایمان از چه چیزی بگوید ولی فکر کردم اگر فضولی توی کار نباشدخوب میشداز موضوع بسته شدن کافه نادری و نگاه درست یا غلط نوستالژیک ادمها می گفتی کافه ای که عده ای تصور می کنند موزه ای زنده و سر پا بوده و حالا با بسته شدنش میراث فرهنگی ایران زمین ضربه می خورد !!!و لی ایا واقعا این ما هستیم که به مکانها روح می بخشیم یا انها هستند که قرار است هویت فرهنگی بسازند!!

بسیاری از کافه نشین های ان زمان را دوست دارم از هدایت گرفته تا چوبک تا ... ولی انها را سعی کردم از روی اثارشان یا بررسی اوضاع زمانه خودشان بشناسم به نظرم امروز نشستن توی کافه نادری و پز دادن این که این ظروف مال ان زمان بوده کمکی به رشد فرهنگی زمانه ما نمی کند خودم هر بار گذرم به تهران افتاد هیچ وقت دنبال کافه نادری نگشتم چون می دانستم دیگر اشنایی ان جا نمی بینم که حالا ان اشناها را باید توی قفسه کتابفروشی ها پیدا می کردم!!

خدا کند کافه نادری دوباره باز شود و مشتری های فرهنگ دوستش هر شب و روز بیشتر شود !!ولی به نظرم کاش به جای این همه اشتیاق برای این کافه دور و برمان را بهتر می دیدیم .

اگر قرار شد روزنوشت بعدی این باشد خوشحال می شوم حرفهای نیما شروع بحثی باشد که امیدوارم مثل همیشه ختم به خیر شود

سوفیا
دوشنبه 1 بهمن 1386 - 22:24
15
موافقم مخالفم
 

سلام

چرا روزنوشت آقای قادری باز نمی‌شود؟ لطفا مشکل سایت را حل کنید. مدتی‌ست که loading این صفحه ها خیلی بیشتر از قبل طول می‌کشد و الان هم حدود نیم ساعت است که منتظرم.

اضافه کردن نظر جدید
:             
:        
:  
:       




  • واكنش سازندگان «هفت» به نامه اميرحسين شريفي / شريفي 15 دقيقه پس از پايان «هفت» درخواست كرد روي خط بيايد!
  • نامه سرگشاده اميرحسين شريفي به مدير شبكه سه / فريدون جيراني در برنامه «هفت» خود را وكيل تشكل تهيه‌كنندگان نداند
  • "اينجا غبار روشن است" و انتخابات رياست جمهوري سال گذشته ايران / سنگین‌ترین تحقیقاتی که تا به حال روی یک فیلم روز انجام شده است
  • دو نسخه دوبله و صداي سرصحنه همزمان اكران مي‌شود / دوبله "جرم" مسعود کیمیایی در استودیو رها تمام شد
  • پس از دو هفته وقفه براي تدوين / تصویربرداری «قهوه تلخ» از سر گرفته شد
  • كار «مختارنامه» به استفثاء كشيد / نظر مخالف آیت‌الله مکارم با نمایش چهره حضرت ابوالفضل(ع)
  • در آينده نزديك بايد منتظر كنسرت اين بازيگر باشيم؟! / احمد پورمخبر هم خواننده شد
  • به‌پاس برگزيده‌شدن به عنوان يكي از چهره‌هاي ماندگار / انجمن بازيگران سينما موفقيت «ژاله علو» را تبريك گفت
  • با موافقت مسوولان برگزاری جشنواره فجر در برج میلاد / 30 دقیقه از انيميشن "تهران1500" برای اهالی رسانه به نمایش درمی‌آید
  • آخرين خبرها از پيش‌توليد فيلم تازه مسعود ده‌نمكي / امين حيايي با «اخراجي‌ها 3» قرارداد سفيد امضا كرد
  • با فروش روزانه بيش از 50 ميليون تومان / «ملک سلیمان» اولین فیلم میلیاردی سال 89 لقب گرفت
  • نظرخواهي از 130 منتقد و نويسنده سينمايي براي انتخاب برترين‌هاي سينماي ايران در دهه هشتاد / شماره 100 ماهنامه "صنعت سينما": ويژه سينماي ايران در دهه هشتاد منتشر شد
  • خريد بليت همت عالي براي حمايت از كودكان سرطاني / نمايش ويژه «سن‌پطرزبورگ» با حضور بازيگران سينما به نفع موسسه محك
  • اکران یک فیلم توقیفی در گروه عصرجدید / «آتشکار» به کارگردانی محسن امیریوسفی پس از سه سال روی پرده می‌رود
  • با بازي حسام نواب صفوی، لیلا اوتادی، بهاره رهنما، علیرضا خمسه، بهنوش بختیاری و... / "عروسک" در گروه سینمایی آفریقا روی پرده می‌رود
  • جلسه صدور پروانه فيلمسازي تشکيل شد / رسول صدرعاملي و ابراهيم وحيد زاده پروانه ساخت گرفتند
  • فرج‌الله سلحشوردر اظهاراتی جنجال برانگیز عنوان کرد / سینمایی که نه ایمان مردم را بالا می‌برد و نه فساد را مقابله می‌کند، همان بهتر که نباشد
  • محمد خزاعي دبير نخستين جشنواره بين‌المللي فيلم کيش گفت / جشنواره فيلم كيش ارديبهشت سال 90 برگزار مي‌شود
  • هنگامه قاضیانی در نقش ناهید مشرقی بازی می‌کند / فیلمبرداری "من مادر هستم" در سعادت آباد ادامه دارد
  • در دومين حضور خود بين‌المللي / «لطفا مزاحم نشويد» جايزه نقره جشنواره دمشق را از آن خود كرد









  •   سینمای ما   سینمای ما   سینمای ما   سینمای ما      

    استفاده از مطالب و عكس هاي سايت سينماي ما فقط با ذكر منبع مجاز است | عكس هاي سایت سینمای ما داراي كد اختصاصي ديجيتالي است

    كليه حقوق و امتيازات اين سايت متعلق به گروه مطبوعاتي سينماي ما و شركت پويشگران اطلاع رساني تهران ما  است.

    مجموعه سايت هاي ما : سينماي ما ، موسيقي ما، تئاترما ، دانش ما، خانواده ما ، تهران ما ، مشهد ما

     سينماي ما : صفحه اصلي :: اخبار :: سينماي جهان :: نقد فيلم :: جشنواره فيلم فجر :: گالري عكس :: سينما در سايت هاي ديگر :: موسسه هاي سينمايي :: تبليغات :: ارتباط با ما
    Powered by Tehranema Co. | Copyright 2005-2010, cinemaema.com
    Page created in 2.00263500214 seconds.