لطفاً چند ثانيهاي به اين پوستر خيره شويد... كم بود، يك كم بيشتر لطفاً. قبول دارم كه دلنشين و لذتبخش نيست، اما قرار هم نبوده كه باشد. اين پوستر را طراحي كردهاند كه تن ما را بلرزانند.
ارباب جنگ را با دو سال تاخير ديدم و حسابي تكان خوردم. فيلم عالي نوشته و ساخته شده است. از فيلمهايي كه با هدف و انگيزه مشخص براي انتقال پيامهاي ضد جنگ و انسان دوستانه ساخته شده و همين ميتوانست باعث بياعتباري فيلم باشد. اما اندرو نيكول نيوزلندي آنقدر كاربلد هست كه بداند اين حرفها را چه طور ميشود به زبان سينما و با قصه و درام گفت كه گلدرشت نشود و تاثير بگذارد. فيلم هم به قدر همين پوستر درخشان ازاردهنده است، ولي نميشود نگاهش نكرد و از خيرش گذشت.
اندرو نيكول كارنامه كوچك ولي پراعتباري دارد. فيلمنامه عالي نمايش ترومن پيتر وير را نوشته، قصه ترمينال اسپيلبرگ مال اوست و نويسنده و كارگردان ارباب جنگ هم خودش است. پيشنهاد ميكنم فيلم را از دست ندهيد. يك نريشن درجه يك با كلي جمله و تعبيرهاي درجهيك دارد كه ميشود اين ور و آن ور نقلشان كرد و داستان پروپيماني كه نشان ميدهد چقدر فكر و تحقيق و ذوق پشت آن خوابيده است. تيتراژ خيلي خوبي هم دارد كه مسير حركت يك تكه فلز را تا توليد فشنگ و حمل به منطقه جنگي و پر شدن در خشاب و بالاخره شليك به مغز يك نوجوان دمبال مي كند؛ گفتم كه، قرار نبوده فيلم خوش و خرمي باشد.
تازگي شنيدم كه در طراحي پوستر فيلم از تمام فشنگهاي موجود در دنياي اسلحهسازي استفاده شده است. ميبينيد كه فكر همه جا را كردهاند. فيلم با اين جملهي يك دلال بزرگ اسلحه كه فيلم درباره ظهور و تداوم امپراطوري خونين اوست و نيكلاس كيج خيلي خوب بازياش كرده، شروع ميشود: «در حال حاضر به ازاري هر 12 نفر در دنيا، يك اسلحه گرم توليد ميشود. دارم فكر ميكنم كه چهطور ميشه اون 11 تاي ديگه رو مسلح كرد...»
بازگشت به روزنوشتهای نیما حسنی نسب
سوفیا
چهارشنبه 21 آذر 1386 - 13:31
-15 |
|
|
|
سلام خیلی ممنون که دربارهء این فیلم نوشتید! فکر می کنم عید دو سال پیش بود که از تلویزیون پخش شد و همیشه منتظر بودم کسی چیزی درباره اش بنویسد. واقعا فوق العاده است. درحدشاهکار. بخصوص به لحاظ فیلمنامه. با آن شخصیت پردازی های عالی و جملات هوشمندانهء بی نظیر(با طنز واقعا تلخ) در نریشن اش و موقعیتهای باورنکردنی تکان دهنده اش. بازی نیکلاس کیج و جردلیتو هم دیدنی بود. اندرونیکول یک فیلم دیگر هم من ازش دیده ام به اسم «گاتاکا» با بازی اماتورمن و جودلا و اتان هاوک. آن هم فیلم خیلی خوبی بود. دیالوگ: پدر: پسرم مواظب اعمالت باش. همیشه یادت باشد کسی هم بالای سر ما هست.... پسر(نیکلاس کیج): بالای سرمان یک لوستر پنج هزاردلاری است... (چه نمای فوق العاده ای هم گرفته شده از زاویه دید لوستر!)
|
آرش معدني پور
پنجشنبه 22 آذر 1386 - 0:35
3 |
|
|
|
مرسي نيما حسني نسب ، مرسي كه از اين فيلم تعريف كردي ! راستش من فيلم رو ديده بودم و خيلي هم خوش ام اومده بود ، اما هيچ جا هيچي در موردش نديدم ... مي دوني چيه ؟ راستش كم كم دار م به اين نتيجه مي رسم كه بي خيال امير قادري بشم و بيام بشم كافه نشين تو !!! آخه امير قادري زيادي سرش شلوغه ( بين خودمون بمونه ، به گمونم اخلاق اش هم داره عوض مي شه كم كم ! ) خدا كنه كه اين جور نباشه ........ در هر صورت ، من حال كردم با اينكه تو هم حال كردي باهاش رفيق ..................
|
سام
پنجشنبه 22 آذر 1386 - 14:8
10 |
|
|
|
براي اين كه بفهميم اين پوستر چه قد عاليه بايد بزرگش رو ببينين. بجز فشبگ هيچ چيز ديگري در اين طراحي استفاده نشده و همين آدم رو به قول شما دلزدخ و ميكنه و ازار ميده. فيلم رو هنوز نديدم ولي حنما در اولين فرصت ميبينم. حتما خيلي خوبه...
|
فاطمه - ت
پنجشنبه 22 آذر 1386 - 14:27
12 |
|
|
|
من هم مثل سوفيا اين فيلم رو در تلويزيون ديدم و همهش فكر ميكردم كه اين حرفهاي ضد جنگ و عليه آمريكا و ... را در دبله اضافه كردن اما وقتي دي وي دي ارباب جنگ رو ديدم فهميدم كه همه اين حرفها و مواضع در فيلم هست. شايد تندترين انتقاد به امريكا رو اندرو نبكول تو همين فيلم كرده باشه كه چون مثل مايكل مور هوچي و شلوغ كار تيسن به چشم خيلي ها تيامده. از اين كه بعد از دو سال به اين فيلم شاهكار پرداختي منشكرم. لازم نيست آدم هميشه به روز باشه و از فيلمهايي بگه كه تازه به بازازر اومده.
|
محمد
پنجشنبه 22 آذر 1386 - 18:11
-11 |
|
|
|
تكمله اي بر كامنت سام و توصيه آقا نيما :http://www.hundland.com/posters/l/Lord-of-War.jpg
|
محمد
پنجشنبه 22 آذر 1386 - 18:34
-1 |
|
|
|
من دوست دارم اينجا يه اعترافي بكنم. از همتون معذرت مي خوام. براي بازماندگان صبر مسالت مي كنم. آقا نيما خواهشن ايميل منو به پليس نده. خيلي دوست دارم يه اسلحه گرم داشته باشم.
|
farshid
پنجشنبه 22 آذر 1386 - 22:51
5 |
|
|
|
متاسفم که فیلم را هنوز ندیدم . farshid
|
وحید
جمعه 23 آذر 1386 - 1:53
-1 |
|
|
|
سلام راستش من فیلم رو که تو تلویزیون تو عید دیدم فیلم خیلی خوبی به نظرم اومد.ولی اینجوری که تو گفتی باید یه بار دیگه فیلم رو (این بار نسخه ی اصل رو )ببینم.راستی من هنوز تو کف روزنوشت قبلیتم.خیلی عالی بود.مرسی
|
خاطره آقائیان
جمعه 23 آذر 1386 - 2:11
-6 |
|
|
|
برای اولین بار این پوستر رو روی جلد دنیای تصویر مهر-آبان 84 دیدم.همون موقع هم عمیقا به فکر فرو رفتم.اینکه تک تک اعضا و جوارح یک انسان رو فشنگ تشکیل بده.واقعا حرف کمی نیست ها!حکایت حکایت همین دنیای امروز خودمونه دیگه.چقدر دردناک!
|
مصطفي انصافي
جمعه 23 آذر 1386 - 11:56
-4 |
|
|
|
1.ضد مرگ ( بگو ضدحال ) تارانتينو رو ديدم... اگه به احترام پالپ فيكشن كبير نبود هر چي از دهنم در مي اومد به اين برادر كويينتين مي گفتم... اين چي بود ساخته بودي مرد حسابي؟!!... با يه مشت دختر و چار ديالوگ و دو تا سكانس اكشن كه نمي شه فيلم ساخت... برو بابا دلت خوشه... 2.چه ربطي به ارباب جنگ داشت؟ خب نديدم فيلم رو! چي بگم؟
|
farshid
شنبه 24 آذر 1386 - 0:35
4 |
|
|
|
امشب راتاتوری را دیدم به نظرم انیمیشینی فراتر از غذا و اشپزی به حساب می اید چیزی عجیب که ادم را به فکر فرو می برد داستان خلق کردن ساختن و خواستن!! رمی موش اشپز نیست موشی است که می خواهد کاری کند می خواهد فقط شکمش را سیر نکند و برود پی کارش !! مهم نیست جماعت موشها از ترس تله موش سالهاست به چیزی جز خوردن ته مانده های اشغال غذاها فکر نمی کنند او تصمیم می گیرد برود تا باشد تا هویتی که دوست دارد را اثبات کند چیزی شبیه داستان رباتها و حرکت شخصیت اصلی رباتها برای کشف خودش!! رمی موش داستان راتاتوی عاشقانه هنرش را به نمایش می گذارد هر چند دیگران پسرک دست و پا چلفتی را صاحب این هنر بدانند !!مهم نیست او هست و دارد غذایش را می پزد ان جا که پسرک رمی را بیرون می کند و رمی توی صندوق عقب ماشین سراشپز سابق زندانی شده شاید همه چیز می توانست تمام شده باشد ولی رمی ازاد می شود و موقعی که میگه باید به رستوران برگردم اونها به کمک من احتیاج دارن برادرش میگه چرا می خوای برگردی و رمی میگه چون من یه اشپزم!! هر ادمی نمیتونه یه هنرمند بزرگ بشه ولی یه هنرمند بزرگ میتونه از هر جایی باشه این اخرین جملات منتقد سخت گیر قصه بود هنر از کتابهای نوشته شده و دستورالعمل های دیروز بالاتر رفته حالا رمی کوچولو هم میتونه غذاش رو درست کنه و دیگران از ان لذت ببرند شاید کسی اهمیتی نده !! ولی او کار خودش را می کند هر چند تله موشها همه جا هستند!! اما لذت خلق کردن از هر چیزی مهمتره!! farshid
|
حمید قدرتی
يکشنبه 25 آذر 1386 - 10:56
-12 |
|
|
|
آره لامصب . کادرشو نگاه کنید . دنبال همون بحث توجه به پوستر ها و بنرها ها و فلکسی ها ، هر وقت از سر در سینماهای خودمون رد می شم حالم به هم می خوره . انگار طراحهای ما مردن . شب نمایش کارگردان میشینه باسه خودش یه طرح قراضه و درب داغون با فتو شاپ میزنه . نه خدا وکیلی حاشیه رو حالشو بردید + اونهایی که نیما گفت . پارسال هم رفته بودم نمایشگاه عکس و پوستر جشنواره فجر . حالا کاری به عکسش نداریم و لی پوسترش ته تهوع بود . یعنی 4 تا پوستر رو برداشته بودند چسبونده بودند به دیوار . انگار نه انگار که ما طراح های گنده داریم و کلی کبکبه و دبدبه داریم . واقعاً که ! از تیتراژ هم بگذریم که جای یه دونه جایزه تو جشنواره برای تیتراژ واقعاً خالیه . ایشالا که اسکار یه جایزه اختصاص بده بعد ما هم به ادا دراوردن از اونها یه جایزه بزاریم . یاد فیلم قیصر افتادم .
|
kz
دوشنبه 26 آذر 1386 - 14:20
9 |
|
|
|
سلام آقاي حسني نسب ارباب جنگ محشر بود . روايتي نسبتاً متفاوت از جنگ ، خشونت ، مرگ ( كه نزديك بودنش در فيلم حس مي شد ) و خانواده . داستاني كه با چاشني جاه طلبي اورلوف جوان آميخته بود . پوستر هم بسيار بسيار زيباست . شخصي كه از جنس گلوله است چطور مي تواند رحم داشته باشد ؟ به نظر مي رسد كيج ممكن است هر لحظه منفجر شود . موفق باشيد
|
محمد
سهشنبه 27 آذر 1386 - 9:27
7 |
|
|
|
آقا ديدمش. چند تا نكته: اينكه چه هنري مي خواد استفاده از موسيقي و بخصوص ترانه تو فيلم. اين هنر اندرو نيكول وقتي به اوج مي رسه كه به سكانس كشته شدن سيمون وايس رقيب يوري اورلاو به اجبار (فكر كنم) رهبر شورشيان سيرئاليون توجه كنيم. من ياد سكانس رستوران پدرخوانده افتادم كه مايكل كورلئونه قراره دو تا از «رقيب»هاي خانواده رو تو رستوران بكشه. مقايسه اين دو سكانس جالبه. هر دو -با وجود ظرفيت بسيار زياد براي يك موسيقي رعب آور- در سكوت محض برگزار مي شوند. فقط صداي عذاب آور قاشق چنگال ها و عبور قطار در پدرخوانده و صداي مسلح شدن سلاح ها در ارباب جنگ شنيده مي شود. پس از شليك مايكل به دستور قبلي اسلحه را مي اندازد و فرار مي كند، و دومي كلمه Stop خروج از هتل. در هر دو حالا تازه موسيقي وارد مي شود. هر دو يك تم محلي و شروع آشفتگي هاي مايكل كورلئونه و يوري اورلاو. بايد بگم شگفت زده شدم از اين وسواس و كمال گرايي بي حد گروه فيلمسازي اين فيلم كه همه چيز را فقط 100% مي خواستند نه 99%. چه ارزشي براي تك تك نماها قائلند. براي تك تك كلمات. چرا يادمون رفته بناها بايد آجر به آجر ساخته بشن؟
|
امیر جلالی
سهشنبه 27 آذر 1386 - 13:22
10 |
|
|
|
سلام،با کلی تاخیر اومدم تا راجع به روزنوشت غذا و اینات بنویسم استاد،واقعا که عالی بود،راستش منم هیچوقت غذای خونه رو دوست نداشتم،رستوران هم دوست ندارم برم،غذا از بیرون بیارن تو خونه بخوریم،حالی می ده برادر. به مصطفی انصافی:ترسیدی این قصه ضد مرگ رو تو روزنوشت امیر بگی اومدی اینجا مهندس؟باشهٰیادم باشه ارباب جنگ رو هم برات بیارم،راستی فردا دارم میام کرجا....
|
mouse
چهارشنبه 28 آذر 1386 - 8:27
5 |
|
|
|
تک عکس سال 2007 یونیسف. http://www.spiegel.de/img/0%2C1020% 2C1048831%2C00.jpg
|
سمیرا
پنجشنبه 29 آذر 1386 - 23:57
6 |
|
|
|
منم این فیلم رو دوست داشتم. جدای از هر پیام و پیغام به نظر من "فیلمش" خوب بود. این آقای کیج هم یه "آنی" داره. به قول یکی از بچه ها "همون آقای یواش که نمیشه ازش بدت بیاد".
|
آلفردو گارسیا
جمعه 30 آذر 1386 - 11:5
-7 |
|
|
|
بابا بخدا از بس که ما این تن و بدنمان را به در و دیوار زدیم ، این کشتی به گل نشسته طوفان تلاطم دریاها به جائی نرسید ( من این بحران رو می بینیم .... ) همش حسرت این رو میخوردم که نکنه سطح سلیقه ام آمده پایین ( اهم ... ) نیما جون نجاتم دادی بخدا . آخه هر نقدی در مورد این فیلم میخوندم فیلم را متوسط به پایین معرفی میکردند . البته این رو هم بگویم که با وجود نقدهای غیرمنصفانه دیدگاهم نسبت به فیلم عوض نمیشد ، ولی خوب همش فکر میکردم علکی از فیلم خوشم آمده تا اینکه ..... به هر حال منتقدان خوش فکر را عشق است . چون نظراتم با اکثر دوستان یکی است دیگه حرفهای تکراری نمینویسم .
|
محمد
شنبه 1 دي 1386 - 9:38
-10 |
|
|
|
18 سال با اوما تورمن:http://radiozamaaneh.com/jahed/2007/12/18.html
|
شنبه 1 دي 1386 - 15:17
2 |
|
|
|
از وقتي فيسلمنامه نمايش ترومن رو خوندم و فيلم رو ديدم مطمئن بودم با يه تابغه مهجور طرفم. اما نميدونم چرا فيلم ارباب جنگ اون جوري كه بايد تحويل گرفته نشد. من هم فكر ميكتم خيلي خيلي خوبه، مثل هر فيلم درست و حسايس هاليوودي همه چيز داره و بيش تر از همه چيز سرگرمي و هوشمندي.مرسي از يادآوري تون
|
عليرضا
شنبه 1 دي 1386 - 15:33
-6 |
|
|
|
چقدر خوب است كه فقط در قيد روز و امروز نباشيم. كلي فيلم و كتاي خوب در روزهاي عرضه به دست ما نميرسد و متاسفانه ديگر كسي سراغشان را نميگيرد. اين از آفات فرهنگي اين روزهاست كه تقصير دي وي دي و اينترنت است. كاش نيم مگاهي هم به گذشته دور و نزديك بيندازيم كه ضرر نميكنيم.
|
farshid
سهشنبه 4 دي 1386 - 2:1
-13 |
|
|
|
هنوز ارباب جنگ را ندیدم به خاطر همین ترجیخ می دهم زودتر مطلب روزنوشت عوض شود بچه رزماری را یک بار دیگه دیدم به خاطر یاداوری موسیقی سحر انگیزش روی سایت سینمای ما این بار هم مجذوب شدم و تا چند ساعت دور خودم می چرخیدم!!دیالوگ پایانی خیلی تلخ و تکان دهنده است رزماری به پیرمرد میگه می خوای مجبورم کنی که مادری بچه رو قبول کنم و پیرمرد با خونسردی جواب میده مگه تو مادرش نیستی؟! اومدن رزماری کنار گهواره ی بچه و موسیقی فوق العاده ای که ما رو با خودش میبره. farshid
|
وحید
چهارشنبه 5 دي 1386 - 22:54
2 |
|
|
|
جالب است! در حال خواندن كه بودم همان جمله ای به خاطرم آمد كه شما نقل كرديد!
|
سارا
پنجشنبه 6 دي 1386 - 17:19
3 |
|
|
|
میدونم که حرفم ربطی به نوشته شما نداره اما آخه به کی بگم؟ دستم از همه جا کوتاهه. آقای حسنی نسب ممکنه لطفا به این سایت نگاه کنید؟ http://www.oscars.org/press/pressreleases/2007/07.10.17a.html آیا نباید از فیلم میم مثل مادر حمایت کنیم؟ دو کلمه M for Mother و Movie رو در سایت گوگل search کنید تا ببینید که فقط به 2000 نتیجه میرسید. من یه دختری از بندر انزلی هستم که حتی دستم هم به تهران نمیرسه و صدام رو هم نمیشنوید تا فریاد بزنم تا کی باید تنهایی سعی کنم تلاش کنم تو جاهای مختلف کامنت بذارم تا شاید یه نفر بشنوه. من به فروخوردن صدام و تحمل این دنیای بد و بی عدالت عادت کردم که دست رو هر فیلمی میذاری تا با خوشی و برای سرگرمی تماشا کنی از Beaufort گرفته تا Golden Compass باید شاهد ارضائ شدن میل کینه جویی بعضی قدرتهای دنیا باشی. َهر حرفی بزنی بهت برچسب Anti-semite ئیزنن و تو باید بشنوی و ساکت باشی. ما حداقل میتونیم در وبلاگ ها و صفحات دیگر به زبان انگلیسی از فیلم میم مثل مادر حمایت کنیم. نقد بنویسیو. کسی صدامو میشنوه؟
|
ماهان
شنبه 22 دي 1386 - 10:36
-10 |
|
|
|
متاسفانه در سال گذشته اصلا فرصت نداشتم فیلم نگاه کنم ولی حتما این فیلم میبینم
|