اين ماجراي كامنتها دارد موضوع اصلي اين روزنوشت ميشود كه خُب، ممكن است به خاطرش از كلي چيزهاي خوب ديگر باز بمانيم و خيلي حيف است. فقط چند نكته براي آخرين بار (تا دفعهي بعد!):
1- دوستاني كه حرف از «اخراج» زدهاند، از كجا به اين نتيجه رسيدند كه من (يا ما) خداي ناكرده كسي را از اين سايت يا روزنوشت اخراج كردهايم؟ اينجا اصلاً مال شماهاست و اگر كسي بايد اخراج شود، شايد خود من باشم كه ممكن است روزي ديگر كسي نخواهد نوشتههايم را بخواند، و اين رسماً يعني اخراج از اين دنياي مجازي. ژ
2- اين كه در فيلمهاي تارانتينو بعضي شخصيتها حرفهاي ركيك ميزنند، دليل انتخاب ادبيات ناپسند نيست دوست عزيز. با اين وصف لابد براي اين كه نوشتههاي همهي جهان را تطهير كنيم، بايد جو پشي را دعوت كنيم تا با شيوهي ديالوگهاي فيلمهاي استاد اسكورسيزي چندتا كامنت بگذارد! آن شخصيتهاي سينمايي كه به قول شما از شنيدن حرفهايشان صورت بنده و جنابعالي سرخ ميشود، ناسلامتي يك عده گنگستر و خلافكار و قاچاقچي و قاتل و ... هستند (خداوكيلي اين هم شد استدلال؟).
3- اين جمله را كه نوشتهايد «پاستوريزه نوشتن» را باب نكنيد، اصلاً و ابداً نميفهمم؛ اين را هم كه در فضاي مجازي و مرسوم وبلاگهاي اين روزها ادبيات خاص و «غيرپاستوريزه» رواج دارد را هم همينطور. لااقل من يكي تصور ميكنم اين روزنوشتها كمي با وبلاگهاي مرسوم فرق دارد (يا دوست داريم فرق داشته باشد) و درش از چيزهايي بگوييم كه دوست داريم يا نداريم، اما هميشه حتي اين دوستنداشتن را جوري بگوييم كه دوست داشته باشيم (قبول كه كمي پيچيده شد، ولي جور ديگري نتوانستم بنويسمش).
4- از دوستي كه دربارهي لحن تند نوشتههايم دربارهي فيلمها در مجله فيلم نوشته بود، خواهش ميكنم دو سه مورد از اين كلمهها و جملهها را برايم بگويد. همهمان هميشه احتياج داريم كه به هم تذكر بدهيم تا همه چيز قشنگتر از اين كه هست بشود.
5- خدا نكند روزي برسد كه كسي با رنجش از اين جا برود و ديگر ننويسد، كه خيلي بد ميشود. خصوصاً آنهايي كه باب اين حرفها را باز كردند و باني خير شدند.
* * *
... اين چيزها را ديگر رها كنيم. اين چندتا عكس را از آخرين كنسرت راجر واترز پيدا كردم و حيفم آمد تنها تماشايشان كنم. موقعي كه به عكسها و فضا و حال و هواي كنسرت خيره شدهايد، ميتوانيد به يكي از قطعههاي محبوب پينك فلويد يا واترز (هر كدام كه كه همان موقع به ذهنتان ميرسد) فكر كنيد... تجربهي جالبي است؛ پيشنهاد من قطعهيWish You Were Here است. شما هم امتحان كنيد.
بازگشت به روزنوشتهای نیما حسنی نسب
احسان
شنبه 8 مهر 1385 - 16:51
-8 |
|
|
|
Hey you,out there in the cold,هیچ خبری نیست!
تو چه جوری پینک فلوید گوش میدی؟من که اصلا باهاش کیف نمی کنم."تفاوت فرهنگ ها"دیگه,نه؟! یاد "جولی اندرز" و "اشک ها و لبخند ها"به خیر!چه ربطی به هم دارن؟اولین عکس(گوشه بالا سمت راست)خیلی خیلی .....
|
ali
شنبه 8 مهر 1385 - 21:44
0 |
|
|
|
كل كل را بيخيال راجرز را درياب!
نيما جان خدايي من گرفتم چي ميگي (البته به خاطر عكسها نبودااااا !!!)
|
مصطفی جوادی
شنبه 8 مهر 1385 - 21:58
9 |
|
|
|
((هر چه خدا بخواهد))
همين که ديگر توي صورت ملت تف نمي کند معلوم است که کنسرت هايش خوب از آب در مي آيند.ضمنا شرمنده ام که نمي توانم پيشنهادت را قبول کنم چون هر کاري مي کنم آخرش مي رسم به ترانه ((What God Wants )).فکر آن خدايي هستم که فروشگاه زنجيره اي مي خواهد.اگر عصباني نمي شوي مي خواهم براي آخرين بار کمي به عقب برگرديم.بچه که بوديم وقتي بزرگترها از دستمان اوقاتشان تلخ ميشد يک گوشه کپ مي کرديم ولي يک خنده از طرف آن ها کافي بود تا دوباره بشويم همان بچه تخس .حالا شده حکايت ما نمي دانم از دستت در رفت يا گفتي بگذار لوطي خورش کنيم که دوباره سر کيسه ((دوست عزيز ))را شل کردي.اين هم چيزي شبيه خنده آن دوران است .درست است که من ديگر گور پدرم مي خندم تخسی کنم.(مزه اين لينچ شدن هنوز زير زبانم است).ولي اين دليل نمي شود که نگوييم ((خنديدي)).چون با شعر شروع کرديم بگذار با يک شعرلوس هم تمامش کنيم(کجا با شعر شروع کرديم؟): دلم رام اشارات لب توست خط و مشقش عبارات لب توست فداي آن دو بيتي هاي لبخند که چاپ انتشارات لب توست
|
امیرمهیار
يکشنبه 9 مهر 1385 - 14:0
-2 |
|
|
|
Echoes
با نيما موافقم اين حرفها را رها کنيم استاد واترز را عشق است. من نمي دونستم نيما هم پينک بازه لااقل تو نوشنه هاش تا حالا نديده بودم اشاره اي به اين مورد بکنه بهر حال الان بيشتر با نيما حال ميکنم،واقعا چه چيزي ميتونست از اين عکسها و مرور آثار استاد در ذهنمون،اينقدر آرامش ايجاد کنه؛ من قطعه Echoes رو پيشنهاد ميکنم شما چي؟
|
امیر پارسامهر
يکشنبه 9 مهر 1385 - 23:37
-3 |
|
|
|
مامان جعفری! بلاخره تلویزیون رسمی کشورمون هم در راستای روند خود شیرینی های سینمایی که اوج اش نمایش نسخه پرده ای فیلمهای روز دنیاست،دربرنامه "سینما ماوراء"- که اخیرا با فیلمهای هارورداره به ژانر من درآوردی معناگرا وجهه ای حقیقی میبخشه و دوست نداره سر به تن هیچ ژانر دیگه ای باشه- نسخه خلاصه شده ای ازهامون عزیز رو پخش کرد تا مباد از قافله "هامون بازان جهان" عقب بمونه. پس ای مانی حقیقی و ای نیمای حسنی نسب بشتـــــــــــــابید!
|
سروش روحبخش
يکشنبه 9 مهر 1385 - 23:47
-1 |
|
|
|
"رفقای خوب"
رفیق نادیده ! در کنار امیر با عکسهای پرتره شبیه هم وبلاگ می زنید ، بعد می گویید مردم چرا مار ا با هم اشتباه می گیرند؟! از کشف روزنوشتت مسرور شدم ...تو در "خواب بزرگ" خواهی بود.
|
امیر پارسامهر
يکشنبه 9 مهر 1385 - 23:53
-5 |
|
|
|
!Vera
?Does anybody here remember Vera Lynn Remember how she said that We would meet again Some sunny day? !Vera! Vera ?What has become of you Does anybody else here ?Feel the way I do همونجور که هامون علی عابدینی رو صدا میزد نه؟
|
ساسان ا.ك
دوشنبه 10 مهر 1385 - 12:26
0 |
|
|
|
نجات سرباز رايان
با سلامي دوباره . جمعه هفته پيش فيلم نجات سرباز رايان را در جلسه هفتگي نقد و تحليل آگاه فيلم ( در مشهد ) ديدم و واقعآ شگفت زده شدم . و واقعآ ازش لذت بردم حالا يه سوالي دارم ميخوام نظر شما دوستان را در مورد اينكه آيا اين فيلم يك فيلم ضد جنگ هست يا اينكه در باره قداست جنگ ؟ نظر خودم اينه كه يك فيلم ضذ جنگه البته با زيركي هاي خاص اسپيلبرگ
|
سارا
دوشنبه 10 مهر 1385 - 16:28
-1 |
|
|
|
وای که چه قدر حال میکنم وقتی یه جایی جمع ÷ینک باز ها جمع و گرمه. هیچ وقت هیچ جا و هیچ جوری وقتی بحث ÷ینک میشه نمی تونم وارد میدون نشم.÷ارسال تو جلسه ی نمایش و تحلیل نفس عمیق تو دانشگاه یه بنده خدایی شروع کرد به مقایسه ی کیمیا یی و شهبازی که اصلا بحث بی ربطی بود.بحث بین موافقان و مخالفان بالا گرفته بود که به عنوان اداره کننده ی جلسه یه هو دیدم جلسه شده میدون دعوای طرفدارای واترز و گیلمور. چی کار کردم؟ به نفس عمیق ربطی نداشت ولی وارد گود شده و با تمام قوا از واترز دفاع کردم! ن.ح.ن عزیز مرسی بابت عکس های محشرت. و... echoes...echoes...echoes...echoes به سلیقه ی امیرمهیار تبریک میگم!
|
ساسان ا.ك
دوشنبه 10 مهر 1385 - 21:32
-18 |
|
|
|
سلام يكي پينك رو به منم معرفي كنه و چند تا لينك ازش بده تا آهنگهاشو گوش كنم
|
raul
يکشنبه 13 خرداد 1386 - 21:33
-4 |
|
|
|
pink floyd
?behtarin shere donya:Is there anybody out there Is there anybody out there Is there anybody out there Is there anybody out there
|
joseph
جمعه 3 اسفند 1386 - 0:1
15 |
|
|
|
i am now listening to Pink floyd. and I enjoy.
|
joseph
جمعه 3 اسفند 1386 - 0:4
-13 |
|
|
|
I am the one that hide. one of these dayd i will tear you into little pieces
|
joseph
جمعه 3 اسفند 1386 - 0:7
5 |
|
|
|
little by little the night is surround set the controls for the heart of the son do somebody knows what this mean?
|