صوفیا نصرالهی
دوشنبه 8 مرداد 1386 - 0:14
-3 |
|
|
|
نیما جان قضیه چیه؟درست که من کامنت نذاشتم ولی حسابی داشتم از عکسهایی که میذاشتی لذت میبردم.به خصوص این سری دوم.خوب اگه خسته شدی و میخوای بری مسافرت تو هم مثل امیر سفرنامه بنویس ولی حرف از هیچ گونه تعطیلی موقت و غیرموقت نزن لطفا که به این کلمه حساسیت پیدا کردم...
|
nobody
دوشنبه 8 مرداد 1386 - 0:29
4 |
|
|
|
inja key abad bud? shoma har az gahi miay mojde midi ke az in be ba'd monazam minevisam , ya...amma hala in bar sadeghane tatilesh kardi. amma inam begam ke az neveshte hat khosham miad va nadide eradat daram, montahaa asabamo khurd kardi ba in roznevesht hat
|
آلفردو
دوشنبه 8 مرداد 1386 - 2:20
-15 |
|
|
|
نیما جان. من حاضرم به طور موقت برای این قسمت روزنوشت بنویسم. در صورت تمایل به من اطلاع دهید.
|
هاله
دوشنبه 8 مرداد 1386 - 4:19
2 |
|
|
|
آقا يا خانم nobody شما اول مشكلت رو با اسم خودت حل كن بعد كامنت بذاد. فكر نمي كنم آباد بودن يا نبودن اين جا در حوزه اختيارات جنابعالي باشد. چرا ما هيچ وقت ياد نمي گيريم در كاري كه به ما ربطي ندارد دخالت نكنيم؟!
|
هاله
دوشنبه 8 مرداد 1386 - 4:24
9 |
|
|
|
اي بابا استاد مي گذاشتي جوهر كامنت بنده حقير خشك بشه بعد بر عكس عمل مي كردي. پس اينطور.آه كه اينطور. آه پس كه اينطور.
|
هاله
دوشنبه 8 مرداد 1386 - 4:28
0 |
|
|
|
صوفيا جان شاعر مي گه پيرامونتو ببين با دقت ميسوزن خشك و تر.راستي بچه ها همين كه استاد درب قرمز رو انتخاب كرده اتفاق عجيب و جالبي هست.مگه نه؟
|
محمد حسین اجورلو
دوشنبه 8 مرداد 1386 - 10:35
9 |
|
|
|
سلام تعطیلی روزنوشت تو که اطلاعیه نمی خواد. اگر حال نوشتن نداری حداقل هر یکی دو روز یک بار از این عکسهات می گذاشتی.
|
حنانه سلطانی
دوشنبه 8 مرداد 1386 - 13:11
11 |
|
|
|
آقا سرکاریه؟قبول که من هم مثل صوفیا کامنت نمی گذاشتم(امان از این تنبلی) ولی تازه داشتم با عکس هایتان حال می کردم. "بابا تو رو خدا بذار من یه خرده با این بیمارای تو حال کنم"
|
پاشا
دوشنبه 8 مرداد 1386 - 23:43
-14 |
|
|
|
حال شما خوب است آقای حسنی نسب؟
|
ارتش سايه ها
سهشنبه 9 مرداد 1386 - 2:46
8 |
|
|
|
هي پسر.... نميدونم اما.... فقط اين: " تو اين مي خواستي و راه اراده ات را زدود اكنونت اي آواره چاره اي سرد و صاف بنگر تو گم شده اي خطر را باور كن" ...ميدوني جوابي كه " نيچه " به اين انتقاد ميده لذت بخش : " فراتر از آدمي و حيوان فراتر روييده ام كس را با من سخني نيست بس تنها باليدم و بس بلند چشم به راهم چشم به راه چه؟ بارگاه ابرها بس نزديك است به من چشم به راه نخستين آذرخشم..." --------------- اولين فيلم كوتاهم رسيده بود به تقريبا پلانهاي آخر....مجوز نيروي انتضامي هم كه تموم شده بود...كجا؟ اهواز....اونم وسط اون غائله بمب گذاريها.... حالا بيا درستش كن...ميدوني اون سكانس از ديد خودم فراموشم نميشه تمام عوامل يه جا نشسته بودن و غمگين حتي گريه ميكردن واسه اين روزاي آخر.... ( به هر حال 25 روز فيلمبرداري و 360 دقيقه راش چيزه كمي نيست واسه فيلم كوتاه كه آخراش بخواد مفت بپره) قدم زدم و قدم زدم و اين شعرو زمزمه كردم... نميدونم اما قدرتمنده...مهم نيست ديدمون به نيچه چگونه باشه....اين شعر درونش يه "آني " داره يه قدرتي... اون مسئله فيلم برداري حل ميشد اما باور كن اين قدرت بعد 25 روز عجيب بود..... ................................... طولاني شد اما بذار به حساب اولين كامنت.... ميدوني زمان سريعتر از اين چيزا ميگذره كه مثلا من بخوام فكر كنم به اينكه درسته من غرورم و زير پا بذارم و بگم مثلن شما كه از من استادتري بيا بريم يه دوري بزنيم و يه كوفتي بريزيم تو خندق بلا و درباره فيلمنامه اي كه مي خوام آبان بسازم حرف بزنيم... -------------------------------------------- نميدونم اما كمي قدرت پسر...... .
|
Editor
سهشنبه 9 مرداد 1386 - 3:10
0 |
|
|
|
آقا يا خانم عزيز ارتش سايه ها؛ انتظامي درست است نه انتضامي...اي بابا اين جا چرا اين جوريه!!
|
حمید
سهشنبه 9 مرداد 1386 - 5:24
-2 |
|
|
|
اولا چرا ؟ دروغ سیزدهه ؟ عکسا رو خودتون گرفتین ؟ یه سایه تو عکس سمت چپی معلومه . دوما یه سخن رانی از دکتر رفیعا واسه دانلود تو وبلاگم گذاشتم . در مورد تاریخ سینما . از دست ندید . www.hamidblog.persianblog.com
|
nobody
سهشنبه 9 مرداد 1386 - 9:6
-13 |
|
|
|
khanoome Hale! avalan man nagoftal ke in rooz nevesht tatil beshe, az in babat ham khoshhal nistam, dovom inke agar khashme nagahni ejaze midad motevaje mishodid ke gelaye ye man az na monazam budane rooznevesht hast ke fasele ye ziadi daran. zemne inke majburam baraye shoma tozih daham ke zamane kesalate ishan manzooram nist. sevom inke ezhare nazar dar morede commnete man dar hoze ye ekhtiarate hazrate aali ham nist, man khatab be khode aghaye hassani nasab- ke 4-5 sali ast dooradoor mishenasamesh- bud. amma dar morede esmam , be ghole khodetan key yad migirin too kar hayee ke be shoma rabti nadare dekhalat nakonin? han? vaghean che farghi beine nobody o hale hast vaghti ke hichkodum ham diaro nemishnasim. bebakhshid finglish neveshtam, be keyboarde farsi dastrasi nadaram.
|
مصطفی انصافی
سهشنبه 9 مرداد 1386 - 11:38
-33 |
|
|
|
من که خیلی حال می کنم با این ضدحال زدن هات! دمت گرم! بی زحمت تند تند ضد حال بزن! ولی من فکر می کنم یه سر باید بری دفتر گلمکانی. فکر کنم عکس هات تموم شده شیطون!
|
farshid
سهشنبه 9 مرداد 1386 - 12:3
0 |
|
|
|
درها را که دیدم یاد خیلی چیز ها افتادم یاد درهای فیلم پول که زیاد باز و بسته می شوند یاد در های کارتون دی
|
ارتش سايه ها
سهشنبه 9 مرداد 1386 - 12:54
-1 |
|
|
|
راستش شرمنده بابت اون اشتباه تايپي... اگر اديتور عزيز يه نيگا به ساعت نوشتن كامنت و حجم اون مي نداختن اين اشتباه قابل بخشش ميشد... بماند.... راستش اگر اون كلمه خانوم رو از جلوي اسمم پاك مي كردي خيلي بهتر بود به چند دليل مشخص بود كه حداقل دختر نيستم....
|
بنفشه
سهشنبه 9 مرداد 1386 - 13:5
-6 |
|
|
|
ای بابا، امان از این رفتن ها کلی با عکس هایی که می گذاشتید حال می کردم، هیچ کدومشون رو قبلاً ندیده بودم. ....حالا قضیه این تعطیلی چیه؟ اگه مسافرت می روید امیدوارم که سفر خوبی داشته باشید و دوباره دلخوری پیش نیومده باشه.
|
امیررضا نوری پرتو
سهشنبه 9 مرداد 1386 - 17:1
-4 |
|
|
|
سلام نیما جان . تازه داشتم با این عکسهای معرکه ات یه کلکسیون توپ درست می کردم . دمت گرم بابا ! بدجور ضد حال بود !
|
رضا
سهشنبه 9 مرداد 1386 - 22:1
-4 |
|
|
|
این از اون دفعاتی است که بهتره چیزی نگم . اخه می ترسم سر کاری باشه . با این همه بگذار چند تا احتمال بدم : 1- این در ها مربوط به یک فیلمی است یا شاید یک آدم درست حسابی پشت در است . 2- پشت این در ها کسی نیست و ما پشت در بسته ماندیم . 3- پشت این درها تمام راز های خلقت نهفته است و شما می خواهی برایمان بازش کنی . 4- شما رفتی اون ور ور وقتی دیدی جای خوبی نیست حس کردی ما هم نباید ببینیم و سانسور کردی و در را بستی . 5- احتملا از افعال معکوس استفاده کردی . 6- سینمای ما حقوقت را نداده پس در اتاقت را بستی و رفتی . به هر حال به هر دلیلی که این در ها بسته اند لطفا بازش کن ن ح ن عزیز که بدجوری به روزنوشت هایت دچار شدم . یا حق
|
هاله
سهشنبه 9 مرداد 1386 - 22:35
-5 |
|
|
|
آقا يا خانم nobodyآخه من وكيل و وصي ن ح ن عزيز هستم.دليل انتقاد من از شما همين است.
|
حامد ايماني
چهارشنبه 10 مرداد 1386 - 10:37
-5 |
|
|
|
به اندازه كافي تعطيلي موقت و غير موقت و .... دور و برمون ريخته كه دهنمون رسماً گلابي شده!. خيلي دلم براي خودمون ميسوزه. آه.........اينم يكي هم روش....! بيخيال! هاله تو هم گيرش دادي به اين nobody بيچاره. (چقدر لوسي) ول كن ديگه عمو!، حق داره ناراحت باشه.
|
مینا اروجلو
چهارشنبه 10 مرداد 1386 - 17:7
8 |
|
|
|
هوا بس ناجوانمردانه سرد است... سلامم را تو پاسخگوی ... در بگشای ...
|
nobody
چهارشنبه 10 مرداد 1386 - 20:17
5 |
|
|
|
mamnun aghaye HAMED IMANI bazi chiza ro ke doost darim, mesle ruzname ha, toghif mishan, amma inja heife ke alaki tatil beshe. akhe chera?
|
سارا . ا
چهارشنبه 10 مرداد 1386 - 23:33
6 |
|
|
|
از اولش هم معلوم بود با این کار (نوشتن برای این بخش حال نمیکنی) .
|
farshid
پنجشنبه 11 مرداد 1386 - 1:5
20 |
|
|
|
چرا کامنت من ناقص گذاشته شده؟!!!!!!!!!!!!!!! farshid
|
طرفدار
جمعه 12 مرداد 1386 - 17:42
-12 |
|
|
|
به جاي اين حرفا بياين حدس بزنيم كه ن.ح.ن (به قول هاله خانم) چرا در را بسته و كركره را پايين كشيده؟ من يه حدسايي ميزنم اما اول شما بگين كه ببينم چقدر بهم نزديكيم. اين راه مناسبتري براي برگرداندند اين كافه چي است تا حسرت و شعر نوشتن. مگه نه؟
|
شنبه 13 مرداد 1386 - 1:44
5 |
|
|
|
خدارو شکر .......چه کلاسی میزاری با این نوشته هات....
|
سیاوش پاکدامن
شنبه 13 مرداد 1386 - 11:39
-14 |
|
|
|
"دولت مستعجل و ایده های نو" ظاهرا منظم بودن ن.ح.ن دولت مستعجل بود و احتمالا به علت حس پریدگی روزنوشتها به مدت سه چهار ماه دیگر ..... اه....ما هر دفعه این دندان لق غر غر را از دهانمان میکنیم ولی باز یکی دیگر جایش در می آید. آقا هر کاری دوست داری بکن و هر سازی دوست داری بزن، ما هم میرقصیم ولی بالا غیرتا بقیه رفقا را آلوده نکن که عیشمان نیمه کاره نشود. حرکت های ن.ح.ن مثل ده کیارستمی است، زیبا است ولی سینما نیست و نباید تکرار شود.
|
سیاوش پاکدامن
شنبه 13 مرداد 1386 - 11:42
7 |
|
|
|
"دولت مستعجل و ایده های نو" ظاهرا منظم بودن ن.ح.ن دولت مستعجل بود و احتمالا به علت حس پریدگی روزنوشتها به مدت سه چهار ماه دیگر ..... اه....ما هر دفعه این دندان لق غر غر را از دهانمان میکنیم ولی باز یکی دیگر جایش در می آید. آقا هر کاری دوست داری بکن و هر سازی دوست داری بزن، ما هم میرقصیم ولی بالا غیرتا بقیه رفقا را آلوده نکن که عیشمان نیمه کاره نشود. حرکت های ن.ح.ن مثل ده کیارستمی است، زیبا است ولی سینما نیست و نباید تکرار شود.
|
farshid
شنبه 13 مرداد 1386 - 13:31
12 |
|
|
|
هنوز هم نمی دانم چرا حرفهایم ناقص گذاشته شده یا شاید ناقصی مربوط به اشکالات سیستمی باشد به هر حال باز هم فرصت نوشتن هست درها را که دیدم یاد خیلی چیز ها افتادم به یاد درهای فیلم پول که زیاد باز و بسته می شوند یاد درهای کارتون کارخانه هیولاها یاد دری که مغول ها توی بیابان پشتش ایستاده اند و منتظرند یاد دری که پرندگان هیچکاکی با نوکهایشان خرد می کردند و اضطراب ملانی کنار دیگران.. توی سینما که نشسته ام چراغ ها که خاموش می شوند درها را می بندند درهای دنیای به اصطلاح واقعی را و دری دیگه باز میشه دری به روی سرزمین رویاها ... حیفم می اید از درب نمایش ترومن نگویم دری که ترومن در پایان باید از ان بگذرد و انتخاب کند انتخابی بزرگ بین یک زندگی نمایشی و مصنوعی با حاشیه امنیتی و دنیایی که حداقل شاید خودش با دستهای خودش می سازد ... حکایت در ها حکایت غریبی است حکایت مرزها حکایت فرق بین این جا و انجا حکایت این سمت در و ان سوی در و کاش هرگز دری ساخته نشده بود تا هیچ کسی پشت در نمی ماند یاد فیلم تلالو افتادم جایی که جک نیکلسون با تبر در را می شکند و ... منتظریم نیما تا در را باز کنی farshid
|
sahel
چهارشنبه 17 مرداد 1386 - 14:16
13 |
|
|
|
dalile baste shodanesh chiye?
|
سارا
پنجشنبه 18 مرداد 1386 - 12:12
-14 |
|
|
|
سلام قربان. چرا تریپ آلفردو برداشتن تان دیری نپایید؟این همه توتو و یک عالمه جماعت منتظر چشم به دیوار توی میدان... ... ... ... آپاراتت مستدام!
|
فانی
شنبه 20 مرداد 1386 - 2:43
9 |
|
|
|
هه!کجا؟..من تازه ÷یداتون کردم که!!...راستی اون درای قرمز یه حسی به آدم میدن!!...یه حسی تو مایه های گاز زدن!!...بعدشم مگه ما چنتا نیما حسنی نسب داریم که می خواید برید!!(منظور از رفتن صرفا تخته شدن درب این سایت است نه عمل دیگری!!)...دیگه هم که هیچی دیگه امیدوارم این درای قرمزو گاز بزنید و دیگه حرف از بسته شدن و اینا نباشه....
|
حامد
سهشنبه 23 مرداد 1386 - 11:43
-3 |
|
|
|
ای بابا!هرجور راحتی رفیق! آخه روزنوشت که زوری نمیشه.تحلیل محلیل هم نمیکنیم.ولی طبق معمول هر روز می آیم و این تعطیل است قلنبه میخوره تو صورتمون.
|
حمید
پنجشنبه 25 مرداد 1386 - 0:30
5 |
|
|
|
کامنتا که روز به روز داره نوشته میشه . شما هم به ریش همه میخندی و پابلیش می کنی .حد اقل نمیگی چرا ؟ نمیگی اطلاع ثانوی یعنی کی ؟
|
farshid
يکشنبه 4 شهريور 1386 - 3:40
2 |
|
|
|
!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! ????????????????????????????????????????????????? farshid
|
من
دوشنبه 5 شهريور 1386 - 10:45
9 |
|
|
|
آخه چرا؟؟؟
|
farshid
پنجشنبه 15 شهريور 1386 - 3:19
14 |
|
|
|
کمتر کسی شاید به خانه ای که صاحب خانه اش دم درب ورودی یک علامت بزرگ تعطیل است زده بیاید حالا این روزها این جا ایستگاه متروک سایت سینمای ماست!! ولی فکر کردم بی حضور صاحب خانه هم میشود گوشه ای نشست به این طرف و ان طرف نگاهی کرد چرخی زد و رفت می شود به خیلی چیز ها فکر کرد به خاطره های تلخ و شیرینی که توی این خانه گذرانده ای به زمان سپری شده به روز های رفته نمی دانم به خاطرات باز هم می ایم تا بعد!!! farshid
|
جواد رهبر
شنبه 17 شهريور 1386 - 22:11
-4 |
|
|
|
Is there anybody out there Just nod if you can hear me Is anyone home
|
farshid
سهشنبه 20 شهريور 1386 - 18:4
-16 |
|
|
|
این روزها همه جا حرف و حدیث جشن خانه سینماست زیاد برایم این جور برنامه ها دلچسب نیست بیشتر کسالت بار است یک جور رفع تکلیف است یاد گلهای مصنوعی می افتم بگذریم شاید اشکال از من است . امشب به این فکر می کردم که خانه سینما کجاست؟یک تشکل صنفی بی روح یا شاید خانه ای به گستردگی همه کسانی که سینما را دوست دارند . راستی نمی دانم چرا کامنت هایی که برای نقدی که روی محاکمه نوشته بودی گذاشته بودیم(خودم و دیگران) ناگهان حذف شدند و کامنت های دیگری جای انها را گرفتند؟ امروز بیرون این خانه سر و صدای زیادی برای جشن خانه سینما راه افتاده ولی این جا بی سر و صدا مانده سکوتی که هنوز نمی دانم نشانه چیست؟ farshid
|
کاوه اسماعیلی
پنجشنبه 22 شهريور 1386 - 0:15
-7 |
|
|
|
نیما این روزه تو تموم نشد....بیا دیگه...لعنت به هر چی ثانوی که این همه آدم رو منتظر نگه میداره
|
farshid
جمعه 23 شهريور 1386 - 1:25
14 |
|
|
|
چقدر سخت است موقعی که به هر زوری شده می خواهند به همه ثابت کنند همه چبز چقدر خوب پیش می رود امشب سیما بخشهایی از مراسم چشن خانه سینما را از زاویه دید خودش نشان داد ... فکرش را بکنید داریم خودمان را گول می زنیم پخش تلویزیونی این مراسم از پخش یک فوتبال دسته دو یکی از کانال های sportهم مزخرفتر بود ما که چشمهایمان عادت کرده شبکه های خارجی که مونیتورینگ می کنند حسابی می خندند. هر چند به جایی رسیده ایم که شاید همین پخش نیم بند از مراسم برای بعضی ها امیدوار کننده باشد یا این که می گویند همین هم غنیمت است!! داریم عادت می کنیم به چیزهایی که کاش عادتمان نمیشد می ترسم یک روز یادمان برود درست خیلی چیز ها را چه طور می نویسند . کاش عادت نمی کردیم به بی نظمی هایی که عادتما ن شده به سینمایی که با کف زدن های ممتد و جشن های شبانه دردش دوا نمی شود کاش اتوبوس شب سینمای ایران توی این جاده تاریک چراغ هایش را روشن می کرد با چراغ های خاموش رسیدن خیال پردازی بیش نیست farshid
|
saba
شنبه 24 شهريور 1386 - 21:21
4 |
|
|
|
ey baba! ma taze dashtim az axaye jazabetun ezat mibordim!
|
farshid
يکشنبه 25 شهريور 1386 - 0:56
18 |
|
|
|
امشب داشتم به نکته با مزه ای فکر می کردم اینکه در زمانه ماانتقاد از خط قرمز ها خودش خط قرمز به حساب می اید!! شاید همین فکر هم گام معلق لک لک روی خط است!! بگذریم farshid
|
نازنین
يکشنبه 25 شهريور 1386 - 12:19
-11 |
|
|
|
سلام اقای حسنی نسب. چرا تعطیلی...!!!!!!!!!!!!!!؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
|
farshid
دوشنبه 26 شهريور 1386 - 1:7
-7 |
|
|
|
از این که به جز من یکی دو نفری سری به این خانه خلوت زدند خوشحالم شایدبا این سر و صداها توی این سکوت صاحب خانه مجاب شود که در را باز کند . farshid
|
farshid
سهشنبه 27 شهريور 1386 - 16:28
3 |
|
|
|
وقتی خبر را توی روزنامه خواندم نمی دانم چرا با همه حوادثی که این روز ها برای همه عادی شده فرق داشت هنوز هم بعد از چند ساعت از خواندنش دست از سرم بر نداشته . پدری دو شب قبل نیمه شب دو دختر 12 و 18 ساله وپسر 8 ساله اش را با ضربات چکش می کشد تا صبح بالای سر جسدها خواب و بیدار سپری می کند!! صبح هم خودش به پلیس زنگ می زند تا دستگیرش کنند!! هر چند این سالها شیراز هم با جنایت های پایتخت شانه به شانه شده ولی مثل این که هنوز باور نداریم اتفاقی افتاده و بعضی ها سعی می کنند ثابت کنند که همه چیز چقدر خوب و گل منگلی است. همه جا صحبت از سنگدلی پدر بود توی خبر نوشته بود مردم کوچه می خواستند پدر را موقع دستگیری از دست ماموران بگیرند تا همان جا عدالت اجرا شود!!عدالتی که هنوز نمی دانیم خانه گمشده اش توی کوچه پس کوچه های این کره خاکی کجاست؟ شاید هم بیخانمان است! سعی کردم از موضوع فاصله بگیرم به یاد کیدمن افتادم توی فیلم دیگران که سکانس پایانی اش را هنوز هم برای بار چندم که می بینم بدنم سرد می شود و جالب است که همه ی ما با او همذات پنداری می کنیم شاید درون همه ی ما ادمهای معصوم اتشفشانی نهفته است (که تعبیر اتشفشان را شریعتی جایی خوب به کار برده)!! نمی دانم این موقع ها سینما به ما یاد داده که کاش طرف خودش را هم خلاص می کرد مثل شلیک روی شقیقه که کیدمن توی دیگران مرتکب شد یا مرگ پاچینو اخر بی خوابی که تطهیرش کرد نمی دانم فکرش را کنید پدری تا صبح بالای سر جسد بچه هایش بنشیند نمی دانم شاید سیگار دود می کرده و بین حلقه های دود بچه هایش را می دیده روزی که دنیا امدند روزی که روی دو پا ایستادند ... حالا روانشناس ها دنبال بیماری های روانی توی این ادم می گردند پلیس ها انگشت نگاری می کنند قاضی ها حکم صادر می کنند اما بین همه این کار ها ته سیگار های گوشه اتاق لبه طاقچه کنار ان گلدان شمعدانی برای سینما و ادبیاتی که می خواهد جور دیگری ببیند باقی می ماند!! دیگران می ایند...
|
پنجشنبه 29 شهريور 1386 - 10:13
-5 |
|
|
|
از اولش هم خودت هم نوشته هات تعطيل بود ...
|
محد حسین آجورلو
پنجشنبه 29 شهريور 1386 - 12:12
0 |
|
|
|
سلام چه طوری؟
|
farshid
جمعه 6 مهر 1386 - 4:52
-6 |
|
|
|
پاییز هم امد گفتم شاید تغییر فصل بهانه ی خوبی برای باز کردن درب خانه است این که درب را باز کنیم تا باد خزان مثل برگها زردمان نکند پای درخت باغچه نیفتیم سبز بمانیم. می دانم ساده ترین راه همیشه بهترین راه نیست پاک کردن صورت مسئله کمکی به هیچ کسی نخواهد کرد ما توی زمانه معادلات زندگی می کنیم با هزار تا xو yکه دور و برمان ریخته زمانه پیچیده ای شده هر چند سادگی جواب همه ی مسئله هاست. farshid
|
کاوه اسماعیلی
دوشنبه 9 مهر 1386 - 17:56
-10 |
|
|
|
اعلام حضور و انتظار و اعتراض میکنم
|
طرفدار
سهشنبه 10 مهر 1386 - 16:7
-10 |
|
|
|
فرشيد خان عزيز، اگر واقعي باشه البته! خيلي خوبه كه تو اين بخش كافه رو باز نگه داشتي تا پلمب نشه. تا وقتي اين نيما حسني نسب دست به كار بشه و اين درب قرمز را وا كنه
|
farshid
پنجشنبه 12 مهر 1386 - 0:18
-21 |
|
|
|
امیدوارم هر چه زودتر این در باز بشه از در ها گفتم نوشته های امیر قادری در ارتباط با مخملباف من رو به یاد سلام سینما انداخت کاری به قضاوت در ارتباط با مخملباف ندارم ولی توی شرایط اون موقع یادم هست وقتی توی سالن سینما فیلم رو می دیدم (البته 20 نفری بیشتر توی سالن نبودند یا نماندند)فیلم به دلم نشست این دوری سینما از ادمهایی که دوستش دارند بی رحمی سینما اشکهای زینال زاده و جمله مخملباف که گفت تو هم رد شدی!! و درهای اول فیلم با جمعیتی مشتاق که پشت در مانده بودند و حرفهای اخر مخملباف که از همه خواست درها ی سینما رو باز کنند . نمی خواهم همون طور که گفتم در ارتباط با مخملباف حرفی بزنم ولی توی اون سالها بعضی از اثار او هوای تازه ای بودند برای سینمای ایران. farshid
|
بابک
جمعه 13 مهر 1386 - 6:58
1 |
|
|
|
من که از اولش هم گفتم. مردمو دست بیفتی پس نداری.
|
farshid
دوشنبه 16 مهر 1386 - 16:25
1 |
|
|
|
سینمای ما دو ساله شد این خبری است که شاید میان انبوه خبرهای ریز و دشت دنیای امروز زیاد به چشم نیاید خبرهایی که می خواهند ثابت کنند قرار است دنیای خوبی داشته باشیم یا به قول انها داریم !! ولی برای دوستداران سینما شاید این خبر امیدوار کننده باشد این که جایی هست که از سینما می گوید . تبریک به همه عزیزانی که سایت سینمای ما را به این جا رساندند و ارزوی توفیق برای اینده ای که در پیش رو دارند سایت 2 ساله شد و نیما هم در رابسته و خیالش را راحت کرده شاید حوصله کل کل کردن با جماعتی مثل ما رانداشته و... farshid
|