دوشنبه 1 آذر 1389 - 1:18



















-

I تبلیغات متنی I
موسسه سینمایی پاسارگاد
به تعدادی آقا و خانم جهت بازی در فیلم‌های سینمایی و سریال نیازمندیم
09121468447
----------------------------
روزنامه تفاهم
اولین روزنامه کارآفرینی ایران
----------------------------
پارسيس
مشاوره،طراحي و برنامه نويسي  پورتال‌های اینترنتی
----------------------------

موسسه سینمایی پاسارگاد
ارائه هنرور و بازیگر به پروژه‌ها
09121468447




 


 



شنبه 6 مرداد 1386 - 19:48

سویینی تاد


و سفرنامه ما چنین ادامه پیدا می‌کند...

سفرنامه 9
یکی از بچه ها در یکی از کامنت های شماره های قبلی سفرنامه، درباره لذت مسافرت در شب نوشته بود که حق داشت. سکوت اش، برق شیزوی چراغ های ماشین هایی که از رو به رو می آیند و مستقیم می خورند توی چشم آدم و بعد مدتی تبدیل می شوند به یک عنصر خلسه آور، و این که کمتر پیش می آید بین این همه تاریکی؛ خودت را این قدر تنها احساس کنی؛ لامصب… و آن لحظه ای که ناغافل بالای سرت را نگاه می کنی و کلی ستاره می بینی که همیشه بوده اند و تو تازه وجود و حضورشان را درک کرده ای… مثل یک جشن می ماند- یک جشن سوت و کور. فکرش را بکنید، اگر زاویه دوربین را عوض کنیم و از بالا به ماشین نگاه کنیم: یک گلوله نور در دل دشت و تاریکی بی انتها که هر چه قدر هم سریع برود، هر چه قدر هم پیش برود، مگر چه قدر از تاریکی بی نهایت اطراف اش را می تواند بپوشاند؟ می تواند رد کند؟ صدای پینک هم که از توی پخش ماشین بلند می شود که: کسی آن جا هست؟

سفرنامه 10
هر مسافرت مثل یک موجود زنده است که نفس می کشد و فقط یک بار حق حیات منحصر به فرد خودش را پیدا می کند. بستگی به این که کدام اتاق خانه بخوابی؟ کی ها باشند، کی ها نباشند؟ چه ساعتی بیدار شوی؟ چه غذاهایی توی یخچال پیدا شود یا نشود؟ موضوع صحبت روز چی هست؟ کدام کتاب را شروع می کنی؟ ( این بار یک کتاب اساس پیدا کرده ام که حالا برای تان تعریف می کنم ). یک مسافرت در ماه رمضان، با مسافرت در روز عید فرق می کند و تازه عید با عید هم فرق می کند. شخصیت هر مسافرت، همان شب اول رسیدن به مفصد مشخص می شود. فعلا این که مامان و بابا و وحید و محمد هستند و خانه پدری برقرار و رو به راه، و در کتابخانه کوچک جنب پشت بام ام را که باز می کنم، نیم متر غبار روی همه چیز نشسته. ظاهرا چیزی دست نخورده، حتی این گفت و گوی آرتور پن که پارسال، شب آخر داشتم می خواندم اش که وقت ام تمام شد و برگشتم بلند شدم آمدم تهران. و حالا عکس وارن بیتی و فی داناوی، توی مجله ی همچنان باز، این یک سال منتظرم بوده. چرا زودتر برنگشتم؟

سفرنامه 11
آلبوم دوم کیوسک از اولی اش بهتر است. مشکل یک نواختی نسبی قطعه ها در آلبوم اول حل شده و در عین حال، شیوایی و طنز خود ترانه ها ( به خصوص در ترانه اول ) و در عین حال تر و تمیزی اجرا، در آلبوم دوم هم حفظ شده اند. بخشی از شخصیت و خاطره این مسافرت را آلبوم "عشق سرعت" گروه می سازد و ترانه آرش سبحانی درباره مجری ها، بدجوری دل آدم را خنک می کند. بعد مدتی یک ترانه گوش می کنیم و نفس می کشیم؛ آخیش. گروه، تازه، قدرت شان را در خلق یک حال و هوای تیره و وهم انگیز، در ترانه ای که با "شب رفت…" شروع می شود، ثابت می کنند. قبلا کمتر از این کارها کرده بودند. فرصت گفت و گو با آن ها پیش می آید؟

سفرنامه 12
این یکی دو ماهه اغلب بد آورده ام ( هر چند که همیشه فکر کرده ام لابد صلاح همین بوده، فقط دلیل بدآوردن ها را دیرتر متوجه می شویم ). این جور وقت ها آدم دنبال اولین نشانه خوب می گردد تا به جریان دلخواه زندگی برگردد و برای من؛ این اولین نشانه، حذف تیم ملی ایران از مسابقات جام ملت های آسیا بود. از روز اول منتظر حذف قلعه نوعی و تیم اش بودم و کره ای های عزیز مرا به آرزیم رساندند. بعد از این که ایران آخرین پنالتی اش را گل نکرد، بعد مدت ها از خوشحالی پریدم هوا. این فوتبال و فرهنگی نبود که بخواهم دنیا ما را با آن بشناسند. که پیروز شدن از طریق و زیر سایه ی آن، به وجدم بیاورد. همچنان انتظار یک مربی فوتبال اهل حال شاد باصفای شجاع و سر تق را برای تیم ملی می کشم. یکی مثل بلاژ عزیزمان. روزی روزگاری بالاخره مطلبی در این باره خواهم نوشت که عدم موفقیت بلاژویچ چه به روز نسل ما آورد که فکر می کرد آدم هایی مثل بلاژ، با ریتم مصاحبه های برنامه نودش و حالی که با دریبل های علی کریمی می کرد ( کریمی با هیچ مربی دیگری آن قدر شاد نبوده است )، اربابان دنیا خواهند بود. و آخرش که باز محافظه کارها و عقب مانده ها پیروز شدند. آن هایی که ترمز را می کشند، بلکه بعدا تصادف نکنند. این طوری جای لاستیک ها و بوی لنت شان، همه جاده را به گند می کشد.
 پی نوشت1: اگر امکان دارد من هم در نظرخواهی بهترین فیلم هیچکاک شرکت کنم، خب انتخابم احتمالا هست: مرد عوضی، بدنام، و کمی هم توطئه فامیلی و پرندگان. راست‌‌اش را بخواهید مشهورترین فیلم‌های استاد به نظرم یا زیادی مکانیکی آمده مثل روانی، یا کمی بیش از حد پر از ذوق زدگی و اندکی هم ساده‌انگاری مثل شمال از شمال غربی.

پی‌نوشت 2: این هم اولین پوستر پخش شده از فیلم جدید برادر بزرگ‌مان تیم برتون: سویینی تاد- که وحید ردش را زده- آقا شرمنده باشد برای بعد. نتوانستم بارگذاری‌اش کنم.


بازگشت به روزنوشتهای امیر قادری

نظرات

کاوه اسماعیلی
شنبه 6 مرداد 1386 - 21:12
-4
موافقم مخالفم
 

1.سعی میکردم یادم برود که روزی در این فوتبال مردی بود که به منتقد بی سوادش پیشنهاد مسابقه دو صد متر بدهد.(بهترین برنامه نود همه این سالها بود.یک ملت را تا ساعت 3 شب بیدار نگه داشت)به همه ما روح داده بود و حتا اعتبار.نه فقط کریمی...که حتا به مترجمش(یادتان می آید آن 3 عکسی که از بلاژ و چلنگر در تماشاگران چاپ شده بود؟)....این روزها ما همه شور آن سالها را در عراق جستجو میکنیم.نه ایران.(چقدر دلم میخواهد فردا عراق قهرمان شود....خدایا نکند دوباره وسط شادیهایشان بمبی بترکد.....)تعبیرت از محافظه کاری نسل بعدش بینظیر بود.خوش بگذرد....که ما را نصفه شبی بیخواب کردی....

2.آرایمان هم که یکی بود.آلبوم دوم کیوسک را که نشنیده ام.تیم برتونت را هم که هستیم...دیگر چه مانده بود؟آها....دیشب ناخدایمان را باز هم نشان داد.بمبک را زده بود به سینه دریا و به قول ملول دریا را دو تکه کرده بود.

سعيد هدايتي
يکشنبه 7 مرداد 1386 - 1:6
-5
موافقم مخالفم
 

توي اينكه انتخابم روانيه شك ندارم واون وحشت نامبر وانش در صحنه بازرسي پليس.در مورد اقي كل يومن در اينكه ادم بد ذاتيه كسي شك نداره در اين كه قواره تيم ملي نبود باز هم كسي شك نداره مثل برانكو والبته مايلي كهن .ولي قول كن كه اساسا ما 3 چيز را اساسا نميخواهيم وابزار نخواستن هم مهياست.ورزش .موسيقي والبته سينما در صدر نخواستن هاي انهاست كه بايد بخواهند.در مورد بلا‍زويچ حق داري كه دوسش داشته باشي چون او بشدت هنر پيشه خوبي بود از همون قصه ما به سر نرسيد هاي تكراري كه هزار بار شنيدي وتكراري نشده هنوز ميگفت و ما رو خواب ميكرد وميبرديم انگليس و برزيل واما تو واقعيت ناي نيم ساعت الك دولكم با بحرين نداشتيم.حرف حسابو بالا گفتم نميخوان كه داشته باشيم .چقدر خوشي؟يه ذره هم سهميه بندي!

MARJAN
يکشنبه 7 مرداد 1386 - 1:56
4
موافقم مخالفم
 

نمیدونم این چه عادتی که من پیدا کردم.هر روز صبح که می یام سر کار اول می پرم روز نوشت رو می خونم.مثل امروز.هین چند روز تعطیلی هر 5 دقیقه سایت رو چک می کردم ولی خبری از سفرنامه نبود.نمی دونم چرا انقدر با این سفرنامه دارم حال میکنم.شاید چون حسی غریب .هیچ وقت دور نبودم از خونه.ولی همیشه دوست داشتم لمس کنم حس کسی رو که پس از مدتها بر می گرده به خونه.خودم رو دارم جای شما مبینم.و چه حس خوبی دارم.مرسیییی

حميدرضا
يکشنبه 7 مرداد 1386 - 1:58
13
موافقم مخالفم
 

با سلام

يه خواهشي ازدوستان سينما دوست وعشاق سينه چاك سينما داشتم!!!

خواهشا دست ازسر ايرج قادري برداريد.بابااون نشسته سرش به كارخودشه.نه ادعايي داره نه با كسي كاري داره.خودش هم 1000دفعه گفته كه من توي اين سبك بلدم فيلم بسازم و جورديگه نمي تونم.ميبينيد كه 40 ساله كه داره فيلم ميسازه وهنوز فيلمهاش ميفروشه.شمااگه فيلم اونو دوست نداريد نبينيد.چه كارداريد كه بهش بي احترامي كنيد؟فكركرديد كه چندتا مهرجويي وتقوايي داريم .كلا 10 تا ميشن؟

بقيه همين كارگردانهاي معمولي هستن ديگه.يعني قادري ازاونابدتره؟من خودم فيلمهاي قادري رو دوست ندارم . وفكر ميكنم كه اگه فيلمنامه خوب داشته باشه و يه خورده خودشو تغيير بده ميتونه خيلي بهترفيلم بسازه.ولي مگه بعداز50سال كاردرسينما ميشه كسي خودشو تغييربده؟

نمونش هين رئيس خودمون كه نتونتسته خودشو بازمونه تطبيق بده!!

امیررضا نوری پرتو
يکشنبه 7 مرداد 1386 - 2:13
14
موافقم مخالفم
 

با سلام خدمت امیر عزیز و همه ی دوستان و سروران گل .

امیر جان با آن تکه از نوشته ات خیلی حال کردم : " شخصیت هر مسافرت همان شب اول رسیدن به مقصد مشخص می شود . " اینو یه گوشه برای خودم نوشتم . راستی چه حالی پیدا کردی وقتی به اتاق زیر شیروانی خانه ی پدری بعد از یکسال سرک کشیدی ؟

تو این مدت درگیر تنظیم پرونده ی ویر اعتیاد در سینمای ایران " برای مجله فیلم بودم که الحمدا... به خاطر عدم اکران سنتوری چاپ آن به تعویق افتاد ! ))-: اصلا وقت نکرده بودم کتاب بخوانم و کتاب " طاق نصرت " اریش ماریا رمارک رو نصف کاره ول کرده بودم . دیشب دوباره خواندنش رو شروع کردم . یه جمله ی باحال در صفحه ی 103 کتاب به چشمم خورد که در قالب دیالوگهای رد و بدل شده بین دو شخصیت بود که به عنوان جمله ی این دفعه تقدیمتان می کنم :

- هیچ مرضی به اندازه ی قدرت طلبی مسری نیست

- هیچ چیز به اندازه ی قدرت آدمها را عوض نمی کند .

راستی در ادامه ی پاسخم به نظر سنجی مصطفی جوادی در مورد فیلمهای استاد هیچکاک کبیر یادم رفته بود اسم پرندگان رو بیارم که البته کامنت مهدی پور امین عزیز این فیلم رو یادم انداخت . تمام فیلمهای استاد از لحاظ حس و گرما و اصول صحیح کارگردانی بین نظیرند . حتی آنهایی که ضعیف تر به نظر می رسند .

خیلی مخلصم .

در پناه عشق بیکران اهورای پاک باشید .

www.cinema-cinemast.blogfa.com

amirreza_3385@yahoo.com

امیررضا نوری پرتو
يکشنبه 7 مرداد 1386 - 2:14
9
موافقم مخالفم
 

راستی حواستان به عکسهایی که نیما در روزنوشتش می گذارد هست ؟ یه وقت از دست ندینش .

محمد حسین اجورلو
يکشنبه 7 مرداد 1386 - 3:34
8
موافقم مخالفم
 

جمیعا سلام

رای من روانی است نمیدونم چرا شاید چون اولین فیلمی بود که از هیچکاک دیدم.

ایول امیر با اون بخش قلعه نوعیت خیلی حال کردم توی این مدت تو جمع رفقا تا می خواستم بگم زیر ابروی قلعه نوعی چشمه میگفتن شما پرسپولیسیها همتون بی شعورین یا متهم به وطن فروشی میشدم اما خوشحالی از باخت این تیم مزخرف عین وطن دوستیه

جون مادرتون شما دیگه نگین پرسپولیسی بی شعور (با توام امیر رضا نوری پرتوی استقلالی و غیره )

mehra
يکشنبه 7 مرداد 1386 - 12:35
27
موافقم مخالفم
 

zamane bazia, iran naboodam,online mishodam ta az natijeye bazi khabar begiram,be atrafiyan migoftam;omidvaram iran bebaze ta maalom beshe in shiveye fotbal sahih nist,ama hich vaght ghame hasel az natije ra nemitoonam faramosh konam!!!!dar jameie ke hich asli azadi nist,biiyan fekr konim chera filmhaye kimiyayi inghadr ajib shodan?chera santoori ekran nemishe va chera bayad shekaste footbalemon ra bekhahim?..............yekam fekr konim,chera chizhayi ke doost darim,inghadr ajiib o door a

z dast va na-momken shodand?.......

mehra
يکشنبه 7 مرداد 1386 - 12:41
4
موافقم مخالفم
 

chon delam darin ghorbat kheyli gerefte,va deltange hameye javoonhaye asheghe honari hastam ke mesle shomaha ostadan,ye shear miyaram az shaere moaseri ke asheghane asharesho miparastam;

IN TAAYEFE BAR NEJAAD E GOL TAAKHTEAND/BAR HARKE BE GHEYR E KHISH,TIGH AAKHTEAND/KEY CHESHM E TAMA AZ IN JAMAA@T DARAM,KAZ BAAL E PARIDANAM ,GHAFAS SAAKHTEAND

M.SALAMI

کاوه افتخاری
يکشنبه 7 مرداد 1386 - 13:25
-8
موافقم مخالفم
 

آقا دمت گرم!! از اینکه از انگ وطن فروشی و از این جور خزعبلات نترسیدی و گفتی از این تیم ملی خوشت نمیاد حال کردم. فقط دلم برای لژیونرها سوخت که باید با سیستم علی اصغری و تاکتیک مدرن و جاودانه "برید تو زمین گل بزنید" سر کردن

ضمنا به قول ابراهیم نبوی برای ما پرسپولیسی ها تیم ملی هم از دریچه پرسپولیس تعریف میشه پس تا کل یوم هست ما نیستیم

farshid
يکشنبه 7 مرداد 1386 - 13:38
12
موافقم مخالفم
 

بعد از چند روز که از ارتقای سرور سایت می گذرد(راستی این ارتباطی به طرح ارتقای اجتماعی ندارد؟!!)امروز اولین روزی هست که سایت راحت باز شد و مثل قبل به راحتی به همه جا سر زدم منظورم این است که بعد از ارتقا مشکل وجود داشت.

در مورد باخت تیم ملی برایم باور کردنی نبود که یک نفر مثل خودم دلش می خواست بدجوری برجک این تیم بخورد هر چند این ارتباطی به رنگ ابی و قرمز نداشت خوشحالم از این که یک نفر این شهامت را داشت که حرف دلش را بزند

اگر فوتبال یک نمایش بزرگ است پس کارگردانی می خواهد که فقط در دایره برد و باخت فوتبال را نشناسد

از سینمای شهرتان هم در سفرنامه برایمان بنویس راستی ان جا هم برای خودش الفردویی دارد؟

farshid

ماندانا جباري
يکشنبه 7 مرداد 1386 - 14:46
6
موافقم مخالفم
 

سرگيجه,سرگيجه,سرگيجه .يه ذره هم مردعوضي.

رضا
يکشنبه 7 مرداد 1386 - 14:52
-3
موافقم مخالفم
 

1- من همیشه می گویم یکی از چهار چیزی که در دنیا ازش متنفرم سفر کردن است . حالا با هر وسیله ای می خواهد باشد . مهم این است که ازسه رکن اصلی زندگی یعنی فیلم ، کتاب و اینترنت به دور می شوم .

2- از گروه کیوسک زیاد خوشم نمی یاد . یک جوری اند . نمی دانم چرا ؟ زیاد نو آوری ندارند . بیشتر ترجیح می دهم محسن نامجوی عزیز گوش دهم تا آن ها را . راستی آهنگ بگو بگو ی نامجو را شنیده اید ؟ به نظرم از بهترین آهنگ هایش است .

3- فرصت گفتگو با کیوسک پیش می آید ؟ بله ، چرا نیاید . وقتی شما با ماشینت یک روز شمالی و یک روز مشهد احتمال دارد فردا پس فردا بگویی با وحید سوار ماشین شدیم و رفتیم آمریکا ! که می داند ؟

4- با حرفت در مورد امیر قلعه نویی کاملا موافقم . اصلا مشخص بود این اقا مربی گری رو با سیاست اشتباه گرفته . از نوع چینش مربی ها و بازیکن ها مشخص است که می خواست صدای کسی در نیاید . یکی از پرسپولیس دعوت می کرد یکی از استقلال .

نمی دانم از بچه ها کسی برنامه ی ورزش دو را دید یا نه ؟ چنان دعوایی کوثری با قلعه نویی کرد که آن سرش نا پیدا . هرچی کوثری می گفت من بازی را آنالیز کردم کره چهار چهار دو بازی میکرد قلعه نویی می گفت نه سه چهار دو یک بازی می کردند . بعد هم قلعه نویی از آن لبخند های معروفش ( که هر باز آرزو می کنم دم دستم بود تا می کشتمش ) زد و گفت : پس ما چون سیستم کره را نمی دانستم باختیم !

5- در مورد نظر سنجی قبلی من به اشتباه به جای مصطفی جوادی گفتم کاوه اسماعیلی . با عرض پوزش از هر دو نفر . پیری است دیگر !

6- وای وای . من که برای دیدن فیلم جدید استاد لحظه شماری می کنم . نمی دانم در این عالم سینما چرا من دچار این مرد شدم . هر چه می سازد عالی است . الیته اگر قرار به انتخاب باشد من ماهی بزرگ را انتخاب می کنم . راستی شما کدام را انتخاب می کنید ؟ موضوع خوبی است ها !

یا حق

ارتش سايه ها
يکشنبه 7 مرداد 1386 - 15:18
5
موافقم مخالفم
 

الان مجبورم عجله اي كامنت بذارم.....

امروز 7 مرداد تولد كيميايي....

امروز تو نشر ثالث انگار دستيارش گفته بود...

چه از كاراش خوشمون بياد چه نه ...مسعود كيميايي در حيطه موج نويي هاست....

آمدنش گرامي!!!

پ.ن..1: راستي از بند اول سفرنامه جديدت ممنون رفيق...

پ.ن...2: باز ميام...آخه تازه به پايان سفر رسيدي و بايد شنفت ازت....

" و براي هر چيز و هر نكته ...

اين نقطه پايان است كه اهميت دارد"

پ.ن...3: دوباره ميل زدم برات....

مصطفی جوادی
يکشنبه 7 مرداد 1386 - 15:51
5
موافقم مخالفم
 

همین که اسمش را آوردی کافی است.تیم برتن بی همتا، قرار است با یک جانی دپ بی همتا تر ، دوباره نابودگری شان را شروع کنند. هنوز لذت گوشه های موزیکالی که توی کارهای قبلی اش رو کرده بود زیر زبانم است. بدجوری منتظرش هستم و از اولین روزها مثل خوره دنبالش بودم. حرف های بیشتر باشد به موقع اش.

نظر سنجی هم که دارد خوب پیش می رود. اینجا هم ادامه بدهید. فکر نمی کردم مرد عوضی اینقدر مجوب باشد. خوبی نظرسنجی هم همین است دیگر...

صوفیا نصرالهی
دوشنبه 8 مرداد 1386 - 0:43
-2
موافقم مخالفم
 

1)از روزنوشت قبلی همش میخوام کامنت بذارم کلی هم حرف دارم ولی نمی شد حالا هم که دیگه روزنوشت عوض شد نصف حرفام یادم رفته!!!

2)از روزنوشت قبلی فقط این یادم مونده بگم که گاهی این اعترافات امیر درباره ی آهنگهای مورد علاقه ش خیلی حال میده!آخه من یکی سلیقه ی امیر رو خیلی قبول دارم.حتی در مورد آهنگهایی مثل همین ابی که یکدفعه و در کمال تعجب خوشش میاد هم باهاش اتفاق نظر دارم.یه نمونه ش بر میگرده به یه اعتراف چند سال پیشش در سایت خودش که الان میگم.یه روز نوشته بود:

"بگذارید یه اعترافی بکنم.من حقیقتش موسیقی ایرانی زیاد گوش نمی کنم.فقط فرهاد و فریدون فروغی واینها(گفتم بهتون سلیقه ش خوبه.مدتهاست میخوام ازش بپرسم نظرش راجع بع کوروش یغمایی چیه؟!).زندگی ام پروگرسیو راک های دهه ی 70 است.می پرسید اعترافش کجا بود؟آها واقعا شرمنده ام ولی این روزها عاشق ترانه سپیده فرشید امین شده ام."خلاصه این اعتراف جدیدش منو یاد چند سال پیش و اعتراف قدیمش انداخت!!!و هنوزم سلیقه ش خوبه.

3)در مورد نظر سنجی مصطفی هم باید بگم اول انقدر همه روانی و سرگیجه رو انتخاب کردن من روم نمیشد بگم بدنام به خاطر همه چیش از جمله زوج برگمن و گرانت و معمای بطری های شراب و اون دووجهی بودن شوهره و خلاصه یه عالمه چیز دیگه ولی حالا بعد از اعتراف2-3نفر با خیال راحت میگم بدنام.(البته با دیپلم افتخار به خبرنگار خارجی و روانی و تشکر از مهدی پورامین عزیز برای یادآوری آسیابهای بادی خبرنگار خارجی).

امیررضا نوری پرتو
دوشنبه 8 مرداد 1386 - 8:40
-5
موافقم مخالفم
 

سلام .

با نظر حمیدرضا عزیز کاملا موافقم . آقا نمی شه از ایرج قادری بیش از این توقع داشت . تا فیلمش اکران میشه انگار که همه شمر بن ذی الجوشن رو دیدن . شمشیرها از رو بسته میشه و ... بابا سینمای تجاری بخش اعظم صنعت سینمای دنیاست . حالا در کشور ما - سوای ضعف و قدرت این گونه ی سینمایی - فیلمسازان تمایل به گیشه دارند و اگر قرار باشد این سینما حرف اول را بزند قطعا ایرج قادری با 48 سال حضور در سینمای فارسی و 41 سال سابقه ی فیلمسازی می تواند حرف اول را بزند . حمیدرضا راست می گفت اگه فیلمنامه ی خوب دستش بیاد در ساختار بلده چی کار کنه مثل می خواهم زنده بمانم. منتها او هم مثل بقیه ی فیلمسازان از اینکه یک فیلمنامه ی آبرومند رو دستمایه ی کار قرار بده عارش میاد . این مشکل همه ی کارگردانهای ماست . بعدش هم سنتوری اکران نشده چه ربطی به ایرج قادری و محاکمه داره ؟ من که اصلا سر از این گیر دادن های الکی در نیاوردم . ایرج قادری - خوب یا بد - پیشکسوت این سینماست . یه ذره احترام هم چیز خوبیه نه ؟

محمد حسین آجرلو عزیز خیلی مخلصم . من استقلالی و صد البته آلمانی هستم !!!! ((: اما در تیم ملی رنگ زیاد برام مهم نیست . ضمن اینکه شما پرسپولیسیها همین اداره ی تیم ملی رو هم بلد نیستین !!!!!!! ((:

محمد حسین اجورلو
دوشنبه 8 مرداد 1386 - 10:46
-8
موافقم مخالفم
 

سلام

نمیدونم چرا وقتی خواستم بنویسم بدنام, روانی تایپ شد آقا رای من «بدنام»

مهدی پورامین
دوشنبه 8 مرداد 1386 - 14:7
4
موافقم مخالفم
 

من تا حالا ایجا صحبت از فوتبال نکرده بودم.دلایل زیادی داره.از جمله اینکه بحث در مورد فوتبال (اونم توی یک محیط مجازی) 2 حالت کلی برایش پیش می یاد!در حالت اول بحث فقط با کری خوندن،کل کل فوتبالی و شوخی های دوستانه ختم به خیر میشه و با حفظ دز مربوطه لحظات مفرحی رو در پی داره که لذت بخشه..... که البته عموما تا حالا اینطوری بوده!!

اما بعضی وقتها بعضی دوستان حسابی جو گیر میشند و چیزهایی میگن که آدم دود از سرش بلند میشه!!(مثل کارگاه گجد!)آدم میمونه که طرف واقعا جدی این حرف رو زده یا داره با اغراق و ... حس و حالش رو بیان میکنه!

مثل اینکه امیر قادری عزیزمدت ها دنبال یک نشانه خوب میگشته و بعد از کلی بد بیاری... با باخت ایران از خوشحالی به هوا پریده!اگر امیر کلی بد وبیراه نثار قلعه نوعی و فدراسیون و... میکرد و بعد با نیشخند میگفت:"اصلا خوب شد که باختیم..!حالا بکشید...اینم از مربی ایرانی..." یا مثلا بعد از اینکه از شوک پنالتی ها خارج شده بود اونوقت میگفت:"خوشحالم که باختیم،چون شاید اینجوری درس بگیریم که..." ویا هر طور دیگری حرف و استدلالش (مخالفت با مربی سنتی) رو بیان میکرد،قابل درک بود.اما اینطوری....

اصلا تصورش رو هم نمیتونم بکنم.(تصور کن..اگر چه تصور کردنش سخته!)...اینکه امیر بعد از خراب شدن پنالتی خطیبی همراه "لی بون جاء" به هوا پریده و....(حالا خوب شد اونجا نبود وگرنه احتمالا با کره ای ها رقص شادی هم میکرد!)

با طرز تفکر امیر در مورد نفی نگاه سنتی(علی-اصغری) به فوتبال کاملا موافقم.بدون تعارف تمام مربی های داخلی ما سنتگرا و محافظه کار و... هستند.از پروین و پورحیدری و شاهرخی و... بگیر تا قلعه نوعی و.... خیلی دوست داشتم فارغ از هر تعلق رنگی مجید جلالی سرمربی ایران میشد. اما هیچکدام از اینها باعث نمیشه از باخت تیم ملی کشورم به هوا بپرم! از برخی دوستان تعجب میکنم که با اصطلاحات "صادقانه" و"شجاعانه" و... از این حرکت امیر استقبال می کنند!!

پی نوشت 1: من هیچ تعلق رنگی و شخصی به هیچ تیم و شخصی ندارم.از هر آنچه رنگ تعلق گیرد،آزادم....

پی نوشت 2:فکر میکنم بلاژویچ عزیزتان بیشتر یک "شو من" بود!در عوض کسی که با اون اردوی بدن سازی سخت و ساختن کماندوهای ایرانی،باعث سربلندی تیم در جام جهانی فرانسه شد... "ایویچ" بود.که البته آنرا به پای دیگران نوشته شد!

پی نوشت 3: مهدی مناجاتی شاید به قول شما یک مربی سنتی،محافظه کار،عقب مانده،.... است.اما هیچ وقت اشک هایش را در زمان حذف تیم ملی جوانان(نوجوانان!) در ضربات پنالتی (در امجدیه) فراموش نمیکنم!مربی خارجی و فوتبال مدرن وعلم روز ورزش و... سر جای خود....اما اون اشک ها برای من چیز دیگری است.(فقط یک هنرمند-مثل امیر-میتونه این رو بفهمه!)

امید غیائی
دوشنبه 8 مرداد 1386 - 14:45
23
موافقم مخالفم
 

سلام.

روز نوشت رو نخوندم و خوب حق بدیدکه خیلی حوصله نداشته باشم.

روز-خارجی-در راه بازگشت به خانه

ساعت 13:50 توی گوشم صدای نامجو داره فریاد میکنه:دست بردار از این میکده سر به سری، پای بگذار به اون راهی که فکر................................ ویبره موبایل. پیغام: از مازیار: چی میشه گفت، برگمان مرد.

و هوار آسمان بالای سرم که یهو خورد توی صورتم. صدای بوق ماشینها.بووووووووووووووووووووووووووووووووووووووق: (یکی از راننده ها):چته دیوونه مگه خل شدی.

آره خل شدم.یعنی دارم میشم. پیغام برود برای بهترین دوستانم تا شاید در این غم شریکم شوند و هر کدام پیغامی: یکی از قول دیگری گفت: دیگر بهشت طاقت دوری او را نداشت. و دیگری همان ضرب المثل سرخ پوستی وقتی تو به دنیا میایی گریه میکنی و بقیه میخندند و.................

و آن اصل کاری که پیغام را داد: بعضی ها انگار تو ذهن آدمها مرگ ندارند.

و این مظمئنا یکی از اون هاست. حتما.

امیر جان منتظر کامنتت هستم. و برای بار اول که در این جامیگویم: منتظر غمنامه ام در وبلاگم باشید.

www.seventh-seal.blogfa.com

عجب سحری دارد این مُهر هفتم.

همین.

امید غیائی
دوشنبه 8 مرداد 1386 - 15:18
-14
موافقم مخالفم
 

سلام. بعد از آن خبر بد دیدم کامنتم برای نظر سنجی مصطفی نیامده.

خب دوباره میگم:

من روانی رو انتخاب میکنم. به خاطر نزدیکی که باهاش دارم. به خاطر فضای خوبیش که هر لحظه دوست دارم تموم نشه.مازوخیست ندارم ها. ولی نظر من روانی. و دیپلم افتخارم را میدهم به: مرد عوضی.

همین.


دوشنبه 8 مرداد 1386 - 19:52
23
موافقم مخالفم
 

Bergman is dead baby Bergman is dead

ارتش سايه ها
سه‌شنبه 9 مرداد 1386 - 2:27
9
موافقم مخالفم
 

به حاشيه بيشتر زدي...

سفر قبول دارم كه همش پره از حاشيه هاي جذاب...

اما اين قسمت سفرت نميدونم...اما مثل قبليا نبود...

اونقدر جذاب نبود...شايد چون به آخرش رسيده بود...به اون نقطه پاياني...

مي دوني خوب لذت سفر كردن فقط به رفتنشه هرچه هم بيشتر طول بكشه تعداد ترمزا بيشتر بشه...بيشتر ميشه باش حال كرد....( گور باباي وقت...عادي داريم به گندش ميكشيم خود به خود...)

وقتي ميرسي اونجا...مقصد..تمومه...گيرم كه پيش خونه و اون كانون گرم باشيم كه حسابي هم لي لي به لا لامون بذارن اما ساكنيم...ثابتيم...ايستاديم ما كه همواره دوست داريم بريم....

( باور كن نميخوام قلنبه سلنبه حرافي كنم)

اونجا كه هستيم هيچ توفيري با اون نقطه شروع نداره....

لذتشم واسه يه روز اول...بعد دوباره يه چيزي انگار هي قلقلكمون ميده كه بزنيم به جاده....

جديدن هم بزنيم بيخ خيال بنزين سهميه و آزاد و ولش ديم تو چاه...

چه كنيم...

عشق و حال كردن توعون داره ديگه....

---------------------------------------------------

اين دفعه كه زدي به جاده تو تاريك ترين جايي كه هيچ آدمي گذر نميكرد بزن كنار....

يه آتيش روشن كن و يه املت سردستي بپز....

حالا ازش فاصله بگير...بذار چشمات به تاريكي عادت كنه و باز به سمت آتيش برو ..........

واي پسر اين جرقه هاي لعنتي...ديوانه ميكنن آدم و....

تازه از تو ماشينت آهنگ 2 دقيقه اي و شاهكار بي بديل " دورز " هم پخش بشه....

" the severd garden"

............

...و ديگر هيچ......

حمید
سه‌شنبه 9 مرداد 1386 - 5:17
12
موافقم مخالفم
 

در مورد هیچکاک که : مردی که زیاد می دانست . ( با عرض پوزش از پرندگان )

در مرد برتون هم به مانند همه منتظریم .

با سفر نامه هاتون هم دارم خیلی حال می کنم جناب آقای قادری .

در ضمن یه سخن رانی از دکتر رفیعا واسه دانلود تو وبلاگم گذاشتم . در مورد تاریخ سینما . از دست ندید .

www.hamidblog.persianblog.com

مرجان
سه‌شنبه 9 مرداد 1386 - 11:35
-19
موافقم مخالفم
 

خسته شدم بس که هر روز دکه روزنامه رو زیر و رو کردم ته همیهن رو پیدا کنم , ولی مثل اینکه همه یادشون رفته همیهن رو.قرار بود 2 هفته دیگه باز شه .الان 3 تقریبا 1 ماه شده ولی خبری نیست که نیست.چرا همیشه اینطوری میشه.یه جریان رو اینقدر کش میدن که دیگه آدم یادش میره بعدشم که دیگه هیچ فایده ای نداره.آخه چرا؟؟؟؟

حامد ايماني
سه‌شنبه 9 مرداد 1386 - 13:49
0
موافقم مخالفم
 

با عرض تأسف و شرمساري (خدمت خودم)، مدتهاست كه ديگه نه‌تنها كلمه و نام ملي برام مفهوم و معنايي نداره بلكه حالم از شنيدنش بهم مي‌خوره.

مدتهاست كه ديگه نه‌تنها از شكستهامون! ناراحت نمي‌شم بلكه از پيروزهامونم احساس شكست مي‌كنم.

متأسفم /متأسفم/ متأسفم، اما (با كمي انصاف) همه خوب مي‌دونيد جرا اينطور شدم (شديم!)

خواهشن بهتر و با زوم اوت بيشتري بنگريم و شكستهامونو از قلعه‌نوعي‌هاي بدبخت با اون بوي گند و تهوع آور ترمزشون نبينيم. دوستان عزيزم بدجوري زير آب همه چي خورده شده.

(((PLZ ZOME OUT)))

- در ضمن اين نظر سنجي در مورد آثار هيچكاك خيلي كار مسخره‌‌ايه!. (نمي‌دونم ايده‌اش از كيه)

با اين حال (به احترام ملكه دوست داشتني و فقيد سينما)-------------------------------- بدنام

عليرضا شيرنشان
سه‌شنبه 9 مرداد 1386 - 16:0
28
موافقم مخالفم
 

در مورد تيم ملي و حذفش كه كاملا باهات موافقم اميرخان

امیررضا نوری پرتو
سه‌شنبه 9 مرداد 1386 - 16:55
-6
موافقم مخالفم
 

با سلام خدمت LADIES & GENTELMEN . خیلی مخلصم !

1- من که خودم عاشق فوتبالم . البته نگاه کردنش را و حرص خوردنش را و بالا و پایین پریدنش را و گریه کردنش

را مقابل تلویزیون ( چه از سر خوش چه از سر ناراحتی ) نه خود بازی کردنش ( اساسا از بچگی از ورزش و زنگ ورزش فراری بودم ! ) . حالا می بینم که اینجا هم حس فوتبالی همه گل کرده و با خودم گفتم اشاره ای به گفتگوی جالب دیشب عادل فردوسی پور و امیر حاج رضایی عزیز و با شخصیت و دکتر بیژن ذوالفقار نسب با امیر قلعه نویی داشته باشم . خوشم اومد که قلعه نویی اگه تا 5 صبح هم مصاحبه و بحث را ادامه می دادن کم نمی آورد از بس که ...! من خودم استقلالی ام ( قابل توجه محمد حسین خان آجرلو ) و با حرف دکتر موافقم که قلعه نویی اگه 5 سال دیگه مربی تیم ملی می شد قطعا موفق تر بود . هر چند که مربی داخلی موفقی است اما تجربه ی بین المللی نداشت . اگه کلینزمن هم در تیم ملی آلمان کبیر همین انگ بی تجربگی را با خود یدک می کشید در عوض استاد یوآخیم لو ( که ما ژرمنها به آینده مون با او امیدواریم ) بغل دستش بود نه ناصر ابراهیمی ( دوست نداشتم بحث تیم ملی را رنگی کنم اما قابل توجه پرسپولیسی ها ) !!!

2- چقدر مسئولین فرهنگی و سینمایی دیر به فکر پگاه آهنگرانی و مصطفی کرمی افتادند . به خصوص برای کرمی بینوا که دیگه براش همه چیز تموم شده . در این رابطه مقاله ای امروز در حیات نو نوشته ام که در صفحه ی آخرش چاپ شده و در سایت روزنامه هم موجود است : www.hayateno.org

آرزوی صبر بی پایان برای این دو عزیز دارم .

3- دیشب رفتم روز سوم . فیلم را یه بار تو جشنواره دیده بودم . در دومین مرتبه ی تماشای فیلم هم همان نظر بار اول رو داشتم : یه فیلم معمولی و نهایتا متوسط تماشاگرپسند که خیلی هم بد نیست و لحظه های خوبی میشه توش پیدا کرد .

4- راستی محاکمه ی ایرج خان قادری رو دیدین بالاخره ؟ ((: سری به فیلم قهرمان نوستالژیک دوران کودکی ام بزنید !

----------------------------------------------

الآن دارم به ترانه ی یه شب مهتاب استاد فرهاد مهراد گوش میدم :

" ... آخرش یه شب ماه میاد بیرون

از سر اون کوه

بالای دره

توی این میدون

رد میشه خندون

یه شب ماه میاد "

به امید روزی که یه شب ماه بیاد بیرون .

--------------------------------------------

در پناه عشق بیکران اهورای پاک باشید .

www.cinema-cinemast.blogfa.com

amirreza_3385@yahoo.com

سرپیکو
سه‌شنبه 9 مرداد 1386 - 19:16
1
موافقم مخالفم
 

سلام آقای قادری

خیلی آقایی.

امیررضا نوری پرتو
سه‌شنبه 9 مرداد 1386 - 21:34
1
موافقم مخالفم
 

سلام . شب بخیر .

در کامنت بعدازظهر یادم رفت درگذشت اینگمار برگمان و میکل آنجلو آنتونیویی را خدمت همه ی سینمادوستان تسلیت عرض می کنم .

پیروز و سلامت باشید .

حنانه سلطانی
سه‌شنبه 9 مرداد 1386 - 22:36
-10
موافقم مخالفم
 

همیشه قبل هر سفری هزار جور اتفاق برایم می افتد.از تاخیر دو تا دوازده ساعته پرواز تا مثلا لغو یکی از برنامه هایی که برای سفر ریخته ام.اما خوبی اش این است که در تمام این موارد پایم که به مقصد رسیده همه چیز آن طور چرخیده که می خواستم.این است که حالا دیگر به این جور نوسانات قبل از سفر عادت کرده ام.می دانم که آخرش قرار است با وجود همه این حرفها همه چیز خوب پیش برود،می دانم.

اصلا فکر نمی کردم بقیه هم مثل من چنین حسی نسبت به تیم ملی پیدا کرده باشند.

رأی من:روانی

مرجان
چهارشنبه 10 مرداد 1386 - 9:11
4
موافقم مخالفم
 

بچه ها چند روز از امیر هیچ خبری نیست.مثل اینکه خیلی داره بهش خوش میگذره که سفرنامه رو فراموش کرده!مه که بخیل نیستیم.خدا رو شکر.ولی همیر جون هر وقت وقت کردی چند خط بنویس.ناامید شدم بس که هر روز اومدم و خبر جدیدی نبود.یادتون رفته که همگی با هم داریم سفر میکنیم.پس مارو هم بی نصیب نگذارین.

رضا خانداني
چهارشنبه 10 مرداد 1386 - 11:36
8
موافقم مخالفم
 

سلام امير جان

مرك بركمان و انتونيوني كبير به اعتقاد من خيلي مهمتره تا حرفاي مسخره ي مربي تيم ملي كه حقا استقلاليه

فكر كنم وقتش كه 2 تا مقاله ي حسابي بابت مرك اين 2 فيلمساؤ بؤرك بنويسي

آلفردو
پنجشنبه 11 مرداد 1386 - 1:16
-8
موافقم مخالفم
 

بالاخره شاعر سینما هم در شطرنج با مرگ مات شد.

برگمان ... آنتونیونی ... خب دیگر وقتش بود.. دو سه نفر دیگر فقط مانده اند تا گنجینه سینمای کلاسیک در آن جهان هم کامل شود... همیشه با خودم می گفتم چطور این بزرگان سینمای امروز جهان را تاب می آورند.. کدام یک از شما می تواند وجود شخصی مثل چارلی چاپلین را در زمان اکنون تصور کند ... چارلی با موبایل صحبت کند ... یا همفری بوگارت پشت کامپیوتر بنشیند ! من خیلی با فیلم های برگمان حال نمی کنم اما باز هم به نظرم او کارگردان بزرگی بود. همانقدر که از درک فرضیه نسبیت بیزارم اما باز هم انیشتین را نابغه بزرگی می دانم.

... مرا ببخش اینگمار ... به خاطر گذشته و آن اشتباه زیبا ...

یاد دوران نوجوانی بخیر... اینگمار برگمان را همیشه با اینگرید برگمن اشتباه می گرفتم ( مطمئنم که الان هم خیلی از تازه کارها نمی دانند که اینها دو نفرند ! ) .... تا چند سال فکر میکردم که این تفاوت به خاطر غلط های املایی و ترجمه ای است. خوشبختانه امروزه خیلی سعی می کنند که او را برگمان بنامند تا با برگمن کازابلانکا اشتباه نشود...

آنتونیونی بزرگ هم رفت... درست یک روز بعد از اینگمار... اگر یک کارگردان معروف دیگر هم ظرف 24 ساعت بعد می مرد تئوری من در مورد تبانی بزرگان سینما برای مرگ دسته جمعی درست از آب در می آمد...

سياوش
پنجشنبه 11 مرداد 1386 - 1:34
-12
موافقم مخالفم
 

خوشحال مي شم به وبلاگ من سر بزني!

مصطفی جوادی
پنجشنبه 11 مرداد 1386 - 1:44
-3
موافقم مخالفم
 

عشق سرعت را تازه امشب شنیدم. کارت درسته پسر. ترانه مجری ها بد جوری جواب داد. و البته ترانه عمو اسدالله که از دیالوگ های دایی جان ناپلئون استفاده کردن.

جمشید فردمنش
پنجشنبه 11 مرداد 1386 - 9:11
13
موافقم مخالفم
 

امیر خان ( منظور امیر قلعه نوعی نیستا ) این ویژه نامه دنیای تصویر هنوز به شهرستان ما نرسیده. یه کم از سفرنامه کم کن به امور واجبات دیگه بپرداز. دیگه گذشت زمانی که می گفتن " بسیار سفر باید تا پخته ....." این روزا سفر در جاده های ما مثل بازی با اسلحه پر خطرناکه. فقط وقت گذرانی و اعصاب خورد کنی است . مگه اینکه بخوایم به زور خوبیهاش رو به خودمون بقبولونیم !

نمی دونم این نظر خواهی فیلم هیچکاک از کجا سرچشمه گرفت اما من شخصا اینا رو گلچین بهترین فیلم های استاد می دونم:

بدنام - سایه یک شک - بیگانگان در ترن - روانی - طناب

کاوه اسماعیلی
پنجشنبه 11 مرداد 1386 - 15:34
3
موافقم مخالفم
 

آنتونیونی و برگمان هم رفتند.....آنتونیونی را بیشتر دوست داشتم و حرفه:خبرنگارش تاثیر فراوانی رویم گذاشت.همکاریش با پینک فلوید هم که مزید بر علت بود.اخیرا هم اپیزودش در فیلم eros را دیدم خوشم آمد.آگرادیسمانش که جای خود داشت....غولهای دهه های قبل دارند میروند....پدرم وقتی خبر مرگش را شنید پرسید:مگر هنوز زنده بود؟

وحید جلالی
جمعه 12 مرداد 1386 - 1:8
6
موافقم مخالفم
 

پسر نفسم بند اومد.عجب فیلمی بود این جوش و خروش کنگ فو.آخر هر چی جنگولک بازی بود.چانگ کینگ اکسپرس رو هنوز گیر نیاوردم.بازم از این جواهرا اگه داری رو کن دیگه.من طاقت ندارم.دستت درست.

راستی هنوز مارو تو کف این Old Boy گذاشتی ها.پاریس عشق من هم که قولشو دادی.دست بجنبون دیگه.یکیش که مطمئنم اپیزود ناتالی پورتمن (اسمش یادم نیست).

با اجازه رای من بدنام

اضافه کردن نظر جدید
:             
:        
:  
:       




  • واكنش سازندگان «هفت» به نامه اميرحسين شريفي / شريفي 15 دقيقه پس از پايان «هفت» درخواست كرد روي خط بيايد!
  • نامه سرگشاده اميرحسين شريفي به مدير شبكه سه / فريدون جيراني در برنامه «هفت» خود را وكيل تشكل تهيه‌كنندگان نداند
  • "اينجا غبار روشن است" و انتخابات رياست جمهوري سال گذشته ايران / سنگین‌ترین تحقیقاتی که تا به حال روی یک فیلم روز انجام شده است
  • دو نسخه دوبله و صداي سرصحنه همزمان اكران مي‌شود / دوبله "جرم" مسعود کیمیایی در استودیو رها تمام شد
  • پس از دو هفته وقفه براي تدوين / تصویربرداری «قهوه تلخ» از سر گرفته شد
  • كار «مختارنامه» به استفثاء كشيد / نظر مخالف آیت‌الله مکارم با نمایش چهره حضرت ابوالفضل(ع)
  • در آينده نزديك بايد منتظر كنسرت اين بازيگر باشيم؟! / احمد پورمخبر هم خواننده شد
  • به‌پاس برگزيده‌شدن به عنوان يكي از چهره‌هاي ماندگار / انجمن بازيگران سينما موفقيت «ژاله علو» را تبريك گفت
  • با موافقت مسوولان برگزاری جشنواره فجر در برج میلاد / 30 دقیقه از انيميشن "تهران1500" برای اهالی رسانه به نمایش درمی‌آید
  • آخرين خبرها از پيش‌توليد فيلم تازه مسعود ده‌نمكي / امين حيايي با «اخراجي‌ها 3» قرارداد سفيد امضا كرد
  • با فروش روزانه بيش از 50 ميليون تومان / «ملک سلیمان» اولین فیلم میلیاردی سال 89 لقب گرفت
  • نظرخواهي از 130 منتقد و نويسنده سينمايي براي انتخاب برترين‌هاي سينماي ايران در دهه هشتاد / شماره 100 ماهنامه "صنعت سينما": ويژه سينماي ايران در دهه هشتاد منتشر شد
  • خريد بليت همت عالي براي حمايت از كودكان سرطاني / نمايش ويژه «سن‌پطرزبورگ» با حضور بازيگران سينما به نفع موسسه محك
  • اکران یک فیلم توقیفی در گروه عصرجدید / «آتشکار» به کارگردانی محسن امیریوسفی پس از سه سال روی پرده می‌رود
  • با بازي حسام نواب صفوی، لیلا اوتادی، بهاره رهنما، علیرضا خمسه، بهنوش بختیاری و... / "عروسک" در گروه سینمایی آفریقا روی پرده می‌رود
  • جلسه صدور پروانه فيلمسازي تشکيل شد / رسول صدرعاملي و ابراهيم وحيد زاده پروانه ساخت گرفتند
  • فرج‌الله سلحشوردر اظهاراتی جنجال برانگیز عنوان کرد / سینمایی که نه ایمان مردم را بالا می‌برد و نه فساد را مقابله می‌کند، همان بهتر که نباشد
  • محمد خزاعي دبير نخستين جشنواره بين‌المللي فيلم کيش گفت / جشنواره فيلم كيش ارديبهشت سال 90 برگزار مي‌شود
  • هنگامه قاضیانی در نقش ناهید مشرقی بازی می‌کند / فیلمبرداری "من مادر هستم" در سعادت آباد ادامه دارد
  • در دومين حضور خود بين‌المللي / «لطفا مزاحم نشويد» جايزه نقره جشنواره دمشق را از آن خود كرد









  •   سینمای ما   سینمای ما   سینمای ما   سینمای ما      

    استفاده از مطالب و عكس هاي سايت سينماي ما فقط با ذكر منبع مجاز است | عكس هاي سایت سینمای ما داراي كد اختصاصي ديجيتالي است

    كليه حقوق و امتيازات اين سايت متعلق به گروه مطبوعاتي سينماي ما و شركت پويشگران اطلاع رساني تهران ما  است.

    مجموعه سايت هاي ما : سينماي ما ، موسيقي ما، تئاترما ، دانش ما، خانواده ما ، تهران ما ، مشهد ما

     سينماي ما : صفحه اصلي :: اخبار :: سينماي جهان :: نقد فيلم :: جشنواره فيلم فجر :: گالري عكس :: سينما در سايت هاي ديگر :: موسسه هاي سينمايي :: تبليغات :: ارتباط با ما
    Powered by Tehranema Co. | Copyright 2005-2010, cinemaema.com
    Page created in 1.57006692886 seconds.