دوشنبه 1 آذر 1389 - 0:31



















-

I تبلیغات متنی I
موسسه سینمایی پاسارگاد
به تعدادی آقا و خانم جهت بازی در فیلم‌های سینمایی و سریال نیازمندیم
09121468447
----------------------------
روزنامه تفاهم
اولین روزنامه کارآفرینی ایران
----------------------------
پارسيس
مشاوره،طراحي و برنامه نويسي  پورتال‌های اینترنتی
----------------------------

موسسه سینمایی پاسارگاد
ارائه هنرور و بازیگر به پروژه‌ها
09121468447




 


 



جمعه 11 خرداد 1386 - 20:19

اين آخر كار است دوست من


اين روزها دارم به اين فكر مي‌كنم كه چطور شكل همه چيز، پيش پا افتاده و درب و داغان شده. اين همه مي‌گويند اعتراض و مبارزه، و حالا كه همه اين جور واكنش‌ها، به بازي بچه‌ها شبيه شده. دو نمونه آخرش مثلا واكنش يكي از سايت‌ها نسبت به يكي از روزنامه‌هاست كه طرف آمده به قول خودش سرباز فراري‌‌هاي روزنامه حريف را لو داده! آدم فروشي در اين سطح. خيلي نا اميد كننده نيست؟ اين شكل مبارزه در مملكت ماست.
يا همين ديروز پريروز كه يكي از بازيگران پارك وي، خانم بيتا فرهي، آگهي داده به باني فيلم و خبر مرگ خودش را داده، چون به نظرش رسيده كه سازندگان فيلم، صحنه‌هاي مربوط به او را در اين فيلم خوب كارگرداني نكرده‌اند و به همين دليل تماشاگرها موقع تماشاي اين صحنه‌ها خنديده‌اند. متوجه هستيد كه ديگر "گروه" معنايي ندارد و اين كه مثلا فرض كنيم كاري را با هم انجام داده‌ايم و همگي هم پشت اين اشتباه مي‌ايستيم. داريم اين طوري همديگر را خراب مي‌كنيم، و اين به نظرم خبر از يك جور انحطاط فرهنگي مي‌دهد. بحث يك آگهي و يك خبر اينترنتي نيست. بحث كوچك شدن همه چيز است. نه حسن، خيلي خطرناك است حسن. اين طوري است كه همه به خودشان جرات مي‌دهند به ما بپرند.

بازگشت به روزنوشتهای امیر قادری

نظرات

امید غیائی
جمعه 11 خرداد 1386 - 20:47
-20
موافقم مخالفم
 

سلام. اینکه کلیت خیلی چیز ها دارد از بین میرود خیلی وقت است که دارد دم گوشمان ویز ویز میکند. باور ندارید، برایتان مثال می آورم.

1- همین فیلم هایی که دارند قاچاق می شوند.همین ها دارند کمر سینمای ما را می شکنند.این یکی از کلیت های سینماست که فیلمی خوب بفروشد تا بتوان دیگری را ساخت.

2-همین اعتراض های جور و واجور به همه چیز.به اینکه چرا فیلممان را در کن شرکت نداده اند و چرا فیلمی که برعلیه ایران بوده را شرکت داده اید. این یعنی چشم بستن به یکی از واقعیتها و کلیتهای سینما.همین بازتابنده بودن جامعه معاصر آن. دیگر این "پرسپولیس" که مال 3000 سال پیش نیست که بگویند نه این طور نبوده.مطمئنا فیلم خوبی بوده که جایزه هم برده و این باید باعث سرافرازی باشد نه اعتراض پشت اعتراض.این همه فیلم بر علیه ژاپنی ها و روس ها و فلسطینی ها و آلمانها ساخته اند.همه واقعیت داشت.کدام به حافظه تاریخ مانده.

3- همین که این دنیای آوانگارد را کلا بعضی ها دارند نادیده میگیرند یکی دیگرش. کم مانده بگویند باید مثل قمرالملوک بخوانی و مثل سعدی بنویسی و مثل افلاطون فکر کنی.این همه هنر های جور و واجور، معلول همین آوانگارد خواهی دنیای امروز است.همین است که محسن نامجو را به آنجا میرساند که همه جور صدایی را برای پیشبرد موسیقی اش از "خودش در بیاورد"و موسیو کیارستمی را تشویق به نوشتن آن روایت عجیب از حافظ میکند و متفکرین امروزی را باعث میشود که کم مانده خود دنیا را هم زیر سئوال ببرند.

کلا با کلیت خیلی از کلیات در حال مبارزه اند.اینکه جای خود دارد.ببینید ما داریم از خودمان شروع میکنیم و این یعنی خودزنی مفرط.

پس دیدید خیلی هم جای نگرانی نیست. امیدوار باشید که صبح دولتمان بدمد.

امیررضا نوری پرتو ( ذبیح ا... منصوری سابق !!!!
جمعه 11 خرداد 1386 - 20:56
-9
موافقم مخالفم
 
خیلی مونده تا آخر کار امیر جان !

خدمت امیر خان گل و همه ی دوستان خوبم .

امیر جان مثل اینکه از شوخی ها یا نظرها یا انتقادهای ما ( از جمله من ) رنجیده ای . اینکه میگی همه که در یه کار هستیم باید پشت هم باشیم درست . خیلی هم قشنگه .

اما داریم یه جورایی در جا می زنیم . به شخصه معتقدم داریم الکی فقط کامنت میذاریم . همین که باز هم تونستیم تا اینجا بیایم و کلی تجربه ی کولاک و معرکه و محشر کسب کنیم خودش در این دنیای بلبشو کلی می ارزه . اما ... !

حالا برای اینکه نرنجی من دوباره با همون اسم قدیمم میام . پس از این به بعد میشم : امیررضا نوری پرتو ( ذبیح ا... منصوری سابق ) ! ((: دور از شوخی برای بار چندم اعلام می کنم : من بدجور به اینجا عادت کرده ام ! بقیه ی بچه ها رو هم نمی دونم . اما خودم قصد ندارم که کسی به خصوص تو را هدف نیش و کنایه و حمله های نگارشی ام قرار بدم . اون هم تو که کلی با خودت و نوشته هات حال می کنم . تازه فکر کنم که بر عکس هم شده ( دوست ندارم از دستم برنجی ) : این تویی امیر جان که دیگر ما رو چندان تحویل نمی گیری . ما دوستت داریم .

وبلاگم با نقدی بر " صحنه جرم ورود ممنوع " آپدیت شد . ممنون میشم هر وقت فرصت کردین سری بزنید و نظرتون را بفرمایید .

www.cinema-cinemast.blogfa.com

amirreza_3385@yahoo.com

yasamin
جمعه 11 خرداد 1386 - 21:7
14
موافقم مخالفم
 
tak jomleha

Salam...chera dge takjomleye montaghedino tu site nemizarin?kheili jaleb bud

رضا
شنبه 12 خرداد 1386 - 0:2
3
موافقم مخالفم
 
همیشه آخرش تلخ است !

سینما دلخوشی اکثر کسانی است که در اینجا حضور دارند ، به عبارت دیگر اولین عامل دوستی ما و شاید مهمترین آن باشد .

این روزها کم کم دارد دلخوشیمان کم رنگ می شود . این رو فکر کنم تمام بچه های سایت فهمیده اند . بی انگیزگی نه تنها در امیر بلکه به آدم فعال و پر انگیزه ای مثل امیر رضا خان هم رسیده .

واقعا دلیلش چیست ؟ این به خاطر کمبود موضوع برای بحث نیست . مشکل از فضای فرهنگی جامعه است . وقتی می بینی بین داریوش مهرجویی و کاظم راستگفتار از نظر سانسور تفاوتی وجود ندارد می خواهی دلت را به چی خوش کنی ؟

وقتی نمی خواهیم بدی های خودمان را ببینیم باید به دیگران بپریم و سعی کنیم آن ها را خراب کنیم .

چند روز پیش تلوزیون اعلام کرد جشنواره ی کن به فیلمی مشابه 300 به اسم پرسپولیس جایزه داده و البته اعلام نشد کارگردان این فیلم ایرانی است و این فیلم بر مبنای مشاهدات این کارگردان است . حاج آقا دهنمکی هم بلافاصله این رو مربوط به مناسبات سیاسی دانستند .....

بگذریم شاید فردا بهتر باشد . البته همه می دانیم فردا بهتر نیست ، مگر .......

از تمام استقلالی های جمع می خواهم به روی هیچ پرسپولیسی نیاورید چون من در بازی امروز با یکی از اقوام دعوایی کردم ( تقصیر خودش بود بد وقتی زنگ زده بود )و ممکنه دوباره با بقیه دست به یقه بشم وخون و خونریزی و ........

خلاصه کمی مراعات حال ما را بکنید .

راستی یه موضوع برای بحث :

شما بین سه گانه ی رنگهای کیشلوفسکی کدوم رو انتخاب می کنید ( آبی - قرمز - سفید )

حميدرضا
شنبه 12 خرداد 1386 - 8:38
-35
موافقم مخالفم
 
جنايي ساز كمدي ساز!

اتفاقامن صحنه آخرمربوط به پارك وي وبيتافرهي روديدم وحسابي خنديدم!!!بااينكه اصلادرجريان نيستم كه تقصيركيه ولي مطمئن باشيد كه مقصراصلي جيراني است.چون توي همه فيلمهاش سراغ موضوعي ميره كه ازاول ميدونه ياصحنه هاي مهمش قابل پخش نيست ياازپسش ساختش برنمياد!!ولي انجام ميده!!.همين جوريه كه اكثرفيلمهاش تبديل به كمدي ناخواسته ميشه .

مصطفی جوادی
شنبه 12 خرداد 1386 - 9:29
-14
موافقم مخالفم
 

این اخبار را حالا، یعنی وقتی که تق مسخره بودنشان درآمده می شنوم.بی خیال، کف روی آب اند، خودمان را عشق است که ریگ ته رودیم.

مهدی پورامین
شنبه 12 خرداد 1386 - 9:55
-14
موافقم مخالفم
 
اين آخر كار است دوست من

اين روزها دارم به اين فكر مي‌كنم كه چطور شكل همه چيز، پيش پا افتاده و درب و داغان شده. اين همه مي‌گويند "سعه صدر" و "احترام به دیگران"، و حالا كه همه اين جور واكنش‌ها، به بازي بچه‌ها شبيه شده.!! دو نمونه آخرش مثلا واكنش يكي از سايت‌ها(سینمای ما) نسبت به "کامنت های" يكي از کاربرانش(یکی که چه عرض کنم،چندین نفر از کاربرانش!!).

كه طرف(امیر قادری) آمده به قول خودش "سربازهای زیاده گو‌‌ي" روزنوشت هایش را "بایکوت" کرده!! "سانسورچی" در اين سطح.!! خيلي نا اميد كننده نيست؟ اين شكل مبارزه در مملكت ماست.

يا همين ديروز پريروز(دقیقتر دو هفته پیش!!) كه يكي از مدیران سایت(نیما حسنی سب)، آگهي داده در روزنوشت هایش و طرح مسابقه بزرگ و وعده به "خوش قولی" خودش را داده، چون به نظرش رسيده كه "کاربران"، "روزنوشت های" مربوط به او را در اين سایت خوب "استقبال" نكرده‌اند و به همين دليل تماشاگرها موقع تماشاي اين "روزنوشت ها" خنديده‌اند.!! (و دریغ از یک توجه واقعی به مخاطبینش!!)

(سانسورکردن کامنت بچه ها که هیچ هتک حرمت و یا کلام زشتی در آن نیست،فقط یک معنا دارد.و آن جهت دهی مشخص به بحث های روزنوشت ها و بقول امیر دچار نشدن به بحثهای سطح پایین و خاله زنکی!!... حتی اگر فرض کنیم که بحث های بچه ها اینگونه باشد،آنگاه "امیر قادری" همان کاری را میکند که مدیران تلویزیون انجام میدهند.یعنی "قیم اخلاقی" کل مخاطبین!!... یعنی آنکه بعد از این همه مدت کاربران نمیدانند،چه چیزی درست است و چه غلط....و چه حرفی را نباید زد... بعد هم میتوان در روزنوشت ها ژست "لیبرال" و "روشنفکر" به خودمان بگیریم و از عالم و آدم شکایت کنیم!! )

متوجه هستيد كه ديگر "گروه" معنايي ندارد و اين كه مثلا فرض كنيم كاري را با هم انجام داده‌ايم و همگي هم پشت یک اشتباه مي‌ايستيم. (مثلا آن اشتباه ممکن است،کامنت یکی از بچه ها باشد!!) داريم اين طوري همديگر را خراب مي‌كنيم، و اين به نظرم خبر از يك جور انحطاط فرهنگي مي‌دهد. بحث "سانسور چند کامنت" و "بی اهمیتی به کاربران اینترنتی" نيست. بحث كوچك شدن همه چيز است. نه حسن، خيلي خطرناك است حسن. اين طوري است كه همه به خودشان جرات مي‌دهند به ما بپرند.!!

سعيد هدايتي
شنبه 12 خرداد 1386 - 10:45
-3
موافقم مخالفم
 
انحطاط فرهنگي

با شما موافقم .از اين روست كه اگر بخواهم تسليتي عرض نمايم نه از باب شكست تاريخي ونوبرانه قرمز نما ها كه از شكست اخلاق وعقده گشايي قرون تير كمان شاهي توده ايست كه من و شما به عنوان جوان ومثلا روشنفكر نماينده قشر فرهيخته ايشانيم؟ سر ما چه آمده برادر؟ ما كجاي تاريخيم ؟ (كي به كيه مرتضي؟دنيا چرا اينجوريه)

امیررضا نوری پرتو
شنبه 12 خرداد 1386 - 11:38
6
موافقم مخالفم
 
استاد ابوالحسن تهامی نژاد

سلام . صبح اولین روز هفته ی همه ی دوستان خوبم بخیر و خوشی . اومدم ببنیم کامنتهای دیروز بعد از ظهر و دیشب آنلاین شده یا نه که دیدم نه !

دیشب سینما 4 " به آهستگی " را داد و من هم با خودم گفتم بنشینم یه بار دیگه فیلم رو ببینم ( پارسال در سینما عصرجدید دیده بودم ) و بی خیال برنامه ی رشیدپور بشم اما وقتی فیلم تموم شد و زدم کانال 5 آه از نهاد من و برادرم و مامانم که پای تلویزیون نشسته بودیم در اومد ! مهمان این قسمت برنامه " استاد ارجمند دوبله ابوالحسن تهامی نژاد " بود . انگار که آوار رو سرم خراب شده بود . این همه سال بعد از برنامه ی خاطره انگیز صداهای ماندگار منتظر دیدن استاد آن هم با برنامه ای به مدت زیاد بودم ولی فرصت را از دست داده بودم و فقط توانستم 5-10 دقیقه ی آخرشو ببینم . من و برادرم ( که 5 سال از من بزرگتر است )از بچگی عاشق صدای دوبلورها بودیم و با دقت صداهای خاطره انگیز آنها را به گوش جان می سپاردیم و صدای استاد تهامی جز 5 صدای برتر تمام عمرم است . کاش برنامه ی رشیدپور تکرار داشت ! صدای استاد جای کریستوفر پلامر در نقش " کاپیتان فون تراپ " در فیلم به یاد ماندنی " آوای موسیقی ( اشکها و لبخندها ) " جاودانه است .

التماس هم نمی کنم ((: !!!!! وبلاگم آپدیت شده . یه سر کوچولو بزنید و دوست داشتین نظرتون رو بفرمایید .

www.cinema-cinemast.blogfa.com

کاوه اسماعیلی
شنبه 12 خرداد 1386 - 15:9
22
موافقم مخالفم
 
و اینک بهشت

دور شدن از اینجا حس بدیه...ای امیر قادری تو چطوری تحمل میکنی هر هفته یه بار اینجا میای و بذل توجه میکنی؟

1.ماجرای آن آدم فروشی کذایی را نمیدانم از چه میگویی ولی اگر اشتباه نکنم و قضیه شرق و هم میهن باشدبا توجه به اطلاعاتی که به گوشم رسیده گریز ناپذیز بوده.منظورت از کار گروهی تو ایران رو هم نمیفهمم.یادت میاد که ابراهیم نبوی برای اینکه ثابت کنه 11 سپتامبر کار ایرانیها نبوده یه سری دلیل ردیف کرده بود که مهمترینش این بود که این حرکت انتحاری نتیجه یک کار گروهی بسیار منظمه و همین میتونه ایرانیها رو از این اتهام مبرا بکنه.

2.از حرکت انتحاری گفتم و دوست دارم کمی درباره فیلم "واینک بهشت"(paradise now) صحبت کنم.معمولا فیلمهایی که دغدغه سیاسی داشته باشند یا اونقدر مضحک و شعاری میشند که بیشتر شبیه یک مقاله سیاسی هستند تا یک فیلم و یا اگر هم دارای ساختار خوبی هم باشند دارای تاریخ مصرف کمی خواهند بود.فیلم واینک بهشت از ابین این دو حالت سربلند بیرون اومده.ودلیل مهم اون هم یک فکر هنرمندانه و ایجاد شخصیتهای مستقله.به شخصه هیچ مشکلی با تیپ سازی ندارم ولی در اینگونه فیلمها اگر تیپ خلق بشه هر دیالوگی از دهان اونها به یک بیانیه صریح سیاسی تبدیل میشه.دو شخصیت اصلی فیلم یعنی سعید و خالد که قراره بمبی رو که به بدنشون وصله در تل آویو منفجر کنند اونقدر هنرمندانه خلق شدند که هرگز اونها رو به عنوان نماینده تمام انتحاریون باور نخواهیم کرد.تصور چنین موقعیتی برای هر دوی آنها که انگیزه هایی مستقل از هم برای انجام این عمل دارند به شدت برای تماشاگر برانگیزاننده هست تا آنجایی که بحثهای سیاسی آنها که قرار است بیننده را برای تایید و یا رد تئوریک عملیات انتحاری البته در جغرافیای خاصی مثل فلسطین تهییج کند به یک خط فرعی تبدیل میشه...اما دغدغه اصلی او سعید و انگیزه های شخصی او برای این عمله.فرم روایی اثر هم پر از قاب بندیهای بدیع و البته ایجازهای فوق العاده هست.به صحنه افتتاحیه فیلم نگاه کنیم.روایت موقعیت این دو جوان در سینمایی ترین شکل ممکن.

خوشحال میشم اگه دوستانی که این فیلم رو دیدند دربارش نظر بدند.

3.ذبیح جان!هرگز باور نکن که اون کاوه تنها میتونم من باشم.دوست داشتن پرسپولیس و آلمان؟محاله...باید یکبار تمام علایق فوتبالی خودم رو اینجا ردیف کنم تا شفاف سازی کاملی به عمل بیارم.فعلا خوشحالم از ماندن ملوان در لیگ و ضایع شدن استقلال و پرسپولیس با آن پایان تحقیر آمیز برای هر دو تیم.

4.امید عزیز......اگر زبانم لال خبری که شنیدی هم درست بود اصلا باورش نکن.همین الان دارم دستان را گوش میکنم.به نظر تو این صدا مردنیست؟

5.و اما....دوستان عزیزی که در هم میهن مینویسید.خارج از تمام کلماتی که باید قاعدتا الان به زبان بیارم اما احساس واقعی من نسبت به شما حسادت است و لا غیر....حسادت مرا از ته دل بپذیرید.امیدوارم صداقت کثیفم را بر من ببخشید.

مانا
شنبه 12 خرداد 1386 - 15:10
-14
موافقم مخالفم
 
جرئت ديوانگي

اين اولين باريه كه مي خوام كامنت بذارم.(گفتم بدونين!)

امير عزيز بد نيست يك نيم نگاهي به مطالب اين چند روزه ات كه با تاخير هم به روز مي شن بندازي و به اين هم فكر كني من و خيلي ها مثل من وقتي خسته و كوفته از سر كار و... مي آن خونه و يكراست مي آن اين جا،مي خوان حرفهاي همون خالق (كرين كولاك)و (تراولينگ محشر رو بخونن)اميدوارم متوجه ي منظورم بشي و زود تر حالت خوب بشه.

اين روز ها منو با اين حرفهات ياد اين شعر (قيصر امين پور مي ندازي:انگار مدتي است كه احساس مي كنم

خاكستري تر از دو سه سال گذشته ام

احساس مي كنم كه كمي دير است

ديگر نمي توانم

هر وقت خواستم

در بيست سالگي متولد شوم

انگار فرصت براي حادثه

از دست رفته است

از ما گذشته است كه كاري كنيم

كاري كه ديگران نتوانند.

سمیرا ک.
شنبه 12 خرداد 1386 - 15:14
20
موافقم مخالفم
 

چقدر بزرگ شده ای امیر!

رضا
شنبه 12 خرداد 1386 - 16:5
-20
موافقم مخالفم
 
روزگار غریبی است نازنین

منظور از روزنوشت دادن امیر و نمیا در این جا چیست ؟ یعنی واقعا یک نوع تکلیف محسوب می شود و امیر از ترس خانوم معلمش هفته ای یک روزنوشت می گذارد ؟ به نظر من همه ی ما به نوعی بن بست رسیده ایم . رخوت انگیزه حرف تازه ای نیست . اما بحث دیگر که مجبور شدم در فاصله ی 24 ساعت دو تا کامنت بگذارم این است که امیر خان تو که خودت لالایی بلدی چرا خوابت نمی برد ؟

آیا واقعا درست است یک منتقد که در بهترین مجله های سینمایی ایران می نویسد در نقش سانسورچی ظاهر شود و هر وقت از حرف کسی خوشش نیامد سانسور کند . فرض کن این کامنت و کامنت مهدی پور امین هم حذف . بعدش چه ؟ یعنی این افکار نمی تواند غیر از اینجا جایی منعکس شود . این دقیقا مثال بارز کبکی است که سرش را در برف می کند .........

امیر خان من در کامنت قبلی موافقتم را با بخشی از حرف هایت اعلام کردم اما واقعا انحطاط فرهنگیی که از آن دم می زنیم دست پخت خودمان است . اگر ما واقعا پشت هم باشیم حد اقل می دانیم یک جمع بیست نفره ی محکم داریم ولی فعلا با این کار ها داریم خورمان را دور می زنیم .

یحث دیگر تعصب روی بعضی از جنبه های زندگی است . من همیشه می گم از تعصب ، تعهد و تعجل ( شرمنده خواستم عجله رو هم به باب تفعل ببرم که این جوری شد ) بدم می آید .

اینکه بگوییم حافظ همین است که نسخه ی معتبر فلانی است همه اش می شود تعصب . جناب کیارستمی که مثل همه ی بزرگان این مملکت بباید برود در پستو می آید برداشت های زیبایش را بر حافظ می نویسد . حالا این چه اشکالی دارد دیگر خدا می داند ؟

یا محسن نامجو که به نظرم پدیده ی موسیقی ایران در این دوران است و یک تار مویش به صد هزار تا محسن چاوشی می ارزد می آید با گیتار ساز خراسانی می زند و برعکس . این که توان داشته باشی این همه کلیشه را بشکنی و این همه چیز مقدسی که برای خودمان الکی درست کردیم را نابود کنیم قشنگ ترین چیز است .تاکی می خواهیم بگوییم موسیقی سنتی تقدس دارد مسخره نکن . حافظ تقدس دارد برداشت نکن ........

کامنت رو کوتاه کنم . به هر حال دوران یاس و نا امیدی است قبول ! ولی گفتم حد اقل بیایم اینجا ار به عنوان تنهادلخوشیمان دوباره فعال کنیم . تا حد اقل بدانیم اگر در دنیای بدی هستیم این کافه ی مجازی می تواند تمام درد هایان را تسکین دهد .

این هم یم جمله از کتاب وردی که بر ها می خوانند :

تو فقط می تونی عاشقش بشی و اگر مثل من جای عشقت ساب رفته باشه فقط می تونی نگاه کنی .

یا حق

سرپيكو
شنبه 12 خرداد 1386 - 19:28
-14
موافقم مخالفم
 
آقاي قادري هر كي جم خورد بكشش...!

سلام آقاي قادري عزيز/من از طرفداران شما هستم و بدون اغراق بايد بگم كه بجز نقدو نوشته هاي شما/ نوشته ها و نقد هيچ كس ديگه اي رو نمي پسندم. حتي نقدهاي پالين كيل! عاشق سايه خيال هاي شما هستم. سام پكين پاي عزيز/ دكتر ژيواگو و.../ اگه يادتون باشه چند وقت پيش ايملي براتون فرستادم كه سايه خيالي از (جان فورد) تهيه كنيد! يادتون كه نرفته؟ من منتظم.

خوشحال ميشم شما رو در وبلاگم ببينم/ باعثه افتخاره.

پيروز و موفق باشيد.

Minoo
شنبه 12 خرداد 1386 - 20:41
-11
موافقم مخالفم
 

No one gonna reply me here?!

Ok...Thanx for ur help.....

:-(

عطص
شنبه 12 خرداد 1386 - 22:39
-32
موافقم مخالفم
 
راه های افتخار

انتظار خوابید. کن به پایان رسید. به گمانم حضور ما برای دومین سال پیاپی ثبت نشد. و چه مبارک خبری. چرا؟ عرض می کنم.

اگر در حال حاضر (یعنی همین الان) از یک دانشجوی نمونه دوره فوق لیسانس یا دکترا سؤال کنید که بزرگترین افتخار دوره تحصیلی اش چیست به شما خواهد گفت که فلان مقاله در بهمان نشریۀ ISI از آن من است. اگر خیلی به روزتر باشد، impact factor ژورنال را هم جهت بهینه سازی عمل مباهات به شما خواهد گفت. هرچه مقدارش بالاتر افتخارش عظیم تر. و اگر از آرزوهایش بپرسید احتمالاً نام یکی از مطرح ترین دانشگاه های آمریکا، کانادا و یا اروپا را می برد و بلافاصله تأکید می کند که مشغول پروراندن و تراشیدن رؤیای شیرین تکمیل تحصیلات عالیه در سرزمین آرزوهاست.

دانشجویان را رها کنید تا به سراغ فوتبالیست ها برویم. شاید نهایت افتخار یک فوتبالیست وطن دوست حضور سایه وارش در جام جهانی فوتبال باشد. البته نمونه های دیگری هم وجود دارد که می تواند دست مایه غرورمان قرار گیرد. مثل حضور در باشگاه های مطرح اروپایی.

به نظرم نفس حضور فیلم یک سینماگر ایرانی در کن یا اسکار یا ... هم افتخاری است شبیه دو مورد قبل. اینها تکه هایی از یک پازل اند. هم ریشه اند. مؤید این مطلب اند که مسیر افتخاراتمان به خاک و سرزمینی غیر از این مرز و بوم ختم می شود. و جالب آنکه در این میان هستند کسانی که از راه طی شده خشنودند. اینکه جماعت مغربی در علم و ورزش و سینما پیشتازی می کنند، جایی برای مناقشه ندارد؛ همه متفق القولیم. اما اختلاف و دعوا بر سر نحوۀ برخورد است. بر سر همان احساسی است که از این خودآگاهی به روح و روانمان سرایت می کند. چرا بخشی (هرچند مثلاً کوچک و اپسیلونی) از راه های افتخار مان به بیگانه ختم می شود؟ چرا از اینکه تحویل مان می گیرند خوشحال می شویم؟ مگر امام (ر ه) به ما درس آزادگی نیاموخت؟

راه پیشرفت ما با نفی غرب گره خورده. تا زمانی که دل به داشته هایشان بسته ایم، داشته هایمان عیان نخواهد شد. راستش را بخواهید از این که کن سینمای ما را تحویل نگرفت خوشحال شدم. شاید این بی محلی تلنگری باشد برای ما که به خود آئیم و مطمئن تر از پیش گام برداریم. هیچ می دانید که اگر و تنها اگر این تلنگر کارگر افتد، آرزوهایمان دگرگون می شود!

علی طهرانی صفا
شنبه 12 خرداد 1386 - 23:16
-11
موافقم مخالفم
 
آوانگارد

کامنت قبلی درد دلی بود که ناگهان ورقلمبید. زیاد جدی اش نگیرید!

در میان پیام ها متن امید غیایی عصبانی ام کرد. راستش را بخواهید حال و حوصله یکه بدو کردن برای من یکی دیگر موجود نیست. امید عزیز دستان مبارک به روی مطلبی چسباند که ریشه انبوهی از اختلافات است. باشد به وقتش امید جان. این حرف ها جوابی آوانگاردی می طلبد!

امیررضا نوری پرتو
شنبه 12 خرداد 1386 - 23:31
2
موافقم مخالفم
 
تجدید نظر همه مون و برد آلمان و تسلیت به قرمزها !

با عرض سلام و شب بخیر .

امیر جان حالا که گلایه کردی با خواندن کامنت بچه ها دیدم که اونها هم مثل من خیلی دلشون گرفته از خیلی ها . پس خوبه همه مون یه تجدید نظر در همه ی کارهای زندگیمون داشته باشیم و در این میان برای سر پا نگه داشتن همین صفحه ی خوب و دوست داشتنی و حفظ این دوستی های معرکه که در این روزگار غنیمتی است بکوشیم . خیلی شعاری نشد ؟؟؟ !!!!

راستی آلمان در بازی امشب 0-6 سان مارینو را در هم شکست تا با 16 امتیاز از 6 بازی با اقتدار بر صدر جدول گروه نه چندان راحتش تکیه بزند ( سان مارینو را در بازی رفت در زمینش 0-13 شکست داده بودیم ) . این برد قابل انتظار را خدمت همه ی طرفداران آلمان به خصوص جمشید سعیدی عزیز و نازنین تبریک و تهنیت عرض می کنم . به امید قهرمانی ژرمنها در یورو 2008 .

آقایان و خانم های پرسپولیسی تسلیت صمیمانه ی من را بپذیرید . انشا ا... فصل بعد تلاش می کنید و در زیر سایه ی ما استقلالیها طعم شیرین نایب قهرمانی را می چشید !

خیلی مخلصم . در پناه عشق بیکران اهورای پاک باشید .

www.cinema-cinemast.blogfa.com


يکشنبه 13 خرداد 1386 - 0:24
34
موافقم مخالفم
 
ehsan

کلا بیتا فرهی استاد کارهای عجیب و غریب است بعد از فیلم خون بازی گفت می خواهم با سینما خداحافظی کنم و این آخرین فیلم من است و ... (لینک ایسنا را درباره این گفته دارم ) از همه این ها گذشته چه کسی گفته فیلم پارک وی کار ضعیفی است که او می خواهد خودش را مبرا کند به نظر من از استاندارد سینمای ایران خیلی خیلی بالاتر است

farshid
يکشنبه 13 خرداد 1386 - 1:49
32
موافقم مخالفم
 
RODKHANE VAHSHI

خیلی وقت است دلم هوای نوشتن کامنت ندارد هر چند همه چیز از یک توفیق اجباری مربوط به سیستم بود(اشتباه نشود منظورم سیستم کامپیوتری است)که کامنت ها را نمی فرستاد شده بود مثل smsهایی که هر چقدر send می کنی باز مثل بومرنگ می خورد وسط پیشانی ادم.

مدتی که گذشت کامنت گذاشتن از سرم پرید مثل تجربه ای که از ان عبور می کنی و شاید گاهی دلتنگش شوی بازگشت روزنوشت های نیما هم خیلی نا امید کننده بود از مارادونا شروع شد و بعد با ان عکس و طرح سوالی بی ربط شانه به شانه روزنامه ها و سایت های زرد حرکت کرد.

می دانم این روزنوشت مال من نیست می دانم این سایت مال من نیست ولی به راستی ان چه باعث شد این حرفها را بزنم همین حرفهای امیر قادری است این انحطاط فرهنگی از کجا امده؟ایا به این خاطر نیست که ما با دستهای خودمان داریم حاشیه ها را به متن تبدیل می کنیم

ایا به این خاطر نیست که نمی خواهیم دست کم کمی جدی تر و عمیق تر به دنیای پیرامونمان نگاه کنیم به نظرم وجود بینش در گذشته در افراد به مراتب بیشتر و مثمر ثمر بود امروز افراد بدون داشتن هیچ بینشی مدعی تغییر دنیا هستند در حالی که قادر به هیچ کاری نیستند.

نظریه پردازی تبدیل به فرهنگ متلک پراکنی شده و همه دارند این فرهنگ را ترویج می کنند کمی دقیق تر به دنیای اطرافتان نگاه کنید.

اصول حرفه ای زیر سوال رفته و بیشتر افراد مثل الیس در سرزمین عجایب ان قدر جادوی شرایط نو مدرنیزه شده اند که یادشان رفته کجای این دایره هرمسی جای گرفته اند .

رودخانه وحشی خیلی وقت است مسیرش از لابه لای خانه های ما می گذرد همان رودخانه وحشی الیا کازان که به نظرم حالا وحشی تر هم شده یادمان باشد قرار نیست ما غرق شویم.

farshid

سیاوش
يکشنبه 13 خرداد 1386 - 4:19
36
موافقم مخالفم
 
تیشه در دست کیست‎?‎

یک ماه و دو سه روز قبل که به تاریخ روزنوشتی میشود" روزنوشت جملات قصار"، مطلبی در ‏انتقاد از شرایط روزنوشت، نوشته بودم و میخواستم با شما دوستان در میان بگذارم ولی هم ‏مطلبم خیلی تند بود و هم دلم نیامد در جمعی که اکثرا از شرایط موجود راضیند، ساز مخالف ‏کوک کنم و آرامش جمع را زایل کنم پس نوشته را بایگانی کردم و منتظر شدم تا ‏روزنوشت به روزهای اوجش برگردد اما متاسفانه با کامنتها و روزنوشتهای فعلی میبینم که ‏نه میزبان راضی است و نه میهمانان( شاید هم در اشتباهم و هنوز همه راضیند ولی این ‏چیزی از اصل موضوع کم نمیکند)، فکر میکنم که زمان خانه تکانی باشد و امیر قادری یک ‏بار و برای همیشه تکلیفش را با اینجا مشخص کند. حالا آن متن کذایی را با کمی دخل و ‏تصرف در زیر می آورم.‏

اینجا را چه شده است؟ ما برای چه دور هم جمع شده ایم؟ آیا هدفمان را گم کرده ایم یا ‏اینکه اصلا هدفی نداریم ؟‏

نگاهی به کامنتها بیندازید، شاید نیاز باشد چند روزی ننویسید و نگاه کنید. درباره چه بحث ‏میکنیم‎?‎چند کامنت برای حال گیری و پوز زنی نوشته شده؟ وقتی قرار است انتقاد کنیم ‏آنقدر زیاده روی میکنیم که طرف میترسد که از فیلمهای محبوبش نام ببرد. وقتی قرار است ‏ایده ی جالبی مثل جملات و دیالوگهای بیادماندنی را در پایان نوشته هایمان اجرا کنیم، از ‏ذوق همه را بمباران دیالوگ میکنیم، و بعد ‏‎[…]‎‏ این ایده هم در روزنوشت بعدی فراموش ‏میشود. دوستان عزیز پنجاه و 45 و 64 هم عدد هستند چرا فقط صفر یا فقط صد، گاهی ‏آنقدر جدی میشویم که نزدیک است خرخره هم را سر یک کلمه در باره فلان فیلمساز ‏محبوبمان بجویم و گاهی آنقدر پرت می افتیم که که در باره گریه کردن یا نکردن ( خودم را ‏هم میگویم) رساله مینویسیم. انصافا اگر امیر قادری به سوال حمید قدرتی در باره کمدی ‏جواب نمیداد چند نفر از ما به سوالش توجه میکردیم؟ همانطور که حالا به سوالهای دیگران ‏توجه نمیکنیم و ایده های جالبی که زیر بحث های بیجا گم میشوند.‏

امیر قادری عزیز، تو هم مقصر هستی، به چند دلیل، اول اینکه بحث ها را به خوبی هدایت ‏نمیکنی، بعد از یکی از بهترین روزنوشتها و بحث ها ( درباره کمدی) میگویی بحثها سطح ‏پایین است و از طرف دیگر ، در حالی که بحثها به شدت هرز میرود میگویی که خودتان خوب ‏دارید کار میکنید و نیازی به من نیست!!‏

دوم، روزنوشت چیست؟ مطمئن هستم که هدف از روزنوشت برای خودت مشخص است ولی ‏برای من یکی که روشن نیست و بنا به نوشته های خیلی از دوستان برای آنها هم مبهم ‏است. اینجا قرار است چکار کنیم؟ باید مثل خیلی از وبلاگها بنویسیم ‏‎"‎امیر جون خیلی عالی ‏بود، منم به روزم‏‎"‎‏ یا اینکه فقط در باره همان روزنوشت بنویسیم واظهار نظر کنیم بدون ‏توجه به اتفاقات قبل و بعد ، یا اینجا مثل اتاق گفتگویی است که عده ای دور هم نشسته ‏اند و از هر دری با هم حرف میزنند بدون اینکه موضوع خاصی درمیان باشد ، یا چی؟ خواهش ‏میکنم تکلیف را مشخص کن و نگذار به قول خودت این همه استعداد هدر برود.‏

پ.ن: بقیه بچه های سایت کجا هستند؟ سرانه به روز رسانی هفت هشت تا دکان، کمتر از ‏یک دکان در دو روز است. نیما حسنی نسب که بازگشت پرقدرتش هم با تاخیر همراه است، ‏بقیه دوستان هم کمابیش همین طور، میدانید سر زدن به دکانهای یک گذر آنهم روزی دو ‏سه بار و بسته بودن مغازه ها چه حسی دارد؟ ‏

جواد رهبر
يکشنبه 13 خرداد 1386 - 9:1
18
موافقم مخالفم
 
The End

با سلام.

the end

Of our elaborate plans, the end

Of everything that stands, the end

No safety or surprise, the end

حنانه سلطانی
يکشنبه 13 خرداد 1386 - 16:18
-16
موافقم مخالفم
 
لاکردار،اگه بدونی هنوز چه قد دوستت دارم

می خواستم بیایم از این دوره و زمانه بنالم.می خواستم بگویم"من غریبه ام با آدم های مجسمه،با مجسمه آدم ها" اما یادم آمد که نه،خیلی هایشان را هم می شناسم که شبیه آن مجسمه ها نیستند.می خواستم از مهناز بگویم که حامد را گذاشت و رفت اما یادم به پریا افتاد که مرهم زخم های حامد شد.می خواستم سر سد کرج غر بزنم که چرا کامران و آیدا را بلعید اما یادم آمد که باید بروم و توقف نکنم.می خواستم از کایوت بگویم که کی می شود ببینم پرنده سریع را شکار کرده یا بوچ و ساندنس که چی می شد اگر همین طور به بازی شان ادامه می دادند اما یادم آمد که آن موقع دیگر نه کایوتی بود و نه بوچ و ساندنسی.خلاصه اینکه می خواستم به عالم و آدم بد و بیراه بگویم اما یادم آمد که"لاکردار،اگه بدونی هنوز چه قد دوستت دارم".

در جواب سوال رضا من قرمز را انتخاب می کنم.ایرج کریمی عزیز در شماره 177 فیلم درباره قرمز نوشته:"اصلا انگار قرمز چیزی جز حکایت همان تلفن ناکام افتتاحیه والنتین نیست که کسی گوشی اش را بر نمی دارد زیرا در پایان که خودش عازم انگلستان شده نیز تلاش اش برای ارتباط سرنوشت بهتری پیدا نمی کند.کشتی غرق می شود به همان سادگی که کسی گوشی را بر نمی دارد.والنتین فرشته نیست زیرا نمی تواند نجات بخش باشد ولی حامل پیامی است بی آنکه حتی خودش بداند و بی آنکه لازم باشد که بداند و شاید بتوانیم این پیام را این طور تعبیر کنیم که آن قدر موقعیت مان خراب و حالمان بد است که نه به سلامت گذشتن ازخیابان،نه امتحانی را با کامیابی گذراندن،نه با موفقیت پول در آوردن که شاید تنها جان به در بردن از فاجعه ای احساس نجات یافتن و امید به آن را در دلمان زنده می کند و تازه نجات یافتگان کشتی غرق شده فیلم قهرمانان سه گانه کیشلوفسکی اند.اما مهم نیست بگذار او فقط بتواند مخلوقات خودش را نجات بدهد ما به دمی نصیب بردن از احساس نجات خرسندیم.وانگهی نیمرخ نگران والنتین بر عرشه کشتی در پایان تجدید می شود:نازنینی دلواپس ماست."

در ضمن کار زبگنیو پرایزنر در هر سه که حرف ندارد.اصلا چه کسی است که موسیقی این سه فیلم را بعد از دیدنشان با خودش زمزمه نکند؟

امید جان همینکه به سوالم فکر کردی خودش جای تشکر دارد.خودم می دانم سوال سختی پرسیده بودم.

عليرضا شيرنشان
يکشنبه 13 خرداد 1386 - 20:27
-33
موافقم مخالفم
 
تاسف

اينكه ديگه اين روزها هيچكي پشت دوست، همكار و...ش نيست واقعا تاسف آور است

امیررضا نوری پرتو
دوشنبه 14 خرداد 1386 - 11:0
-2
موافقم مخالفم
 
تقابل گرمی عشق و علاقه با سردی کم محلی

با سلام خدمت امیر عزیز و همه ی بچه های گل سایت .

کاش اینجور نمی شد ! مثل اینکه حرفهای گلایه آمیزمون داره به تحقق می پیونده ! نه از آنلاین شدن کامنتها خبریه نه از روز نوشت نیما و نه از به روز شدن های پیوسته ی امیر ! همه چی رنگ و بوی رفع تکلیف رو پیدا کرده . می دونم سر امیر و رفقاش به روزنامه ی هم میهن گرمه و وقت سر خاراندن ندارن . قبول ! ولی امیر جان هوای ما رو هم داشته باش . عیب نداره ....! من که به شخصه از پا نمی نشینم و هر روز میام و با علاقه کامنت می ذارم . اما خب سردی و کم محلی طرف مقابل کم کم این حرارت عشق و علاقه رو از بین می بره . با همه ی این احوال بچه ها خواهشمندم از کامنت گذاشتن دست نکشید . ما با هم از اینجا شروع کردیم و دوست شدیم نذاریم این دوستی خیلی زود از بین بره . حیفه !

راستی دیروز برای داخل شدن به سایت مشکل پیدا کردم . شما هم این مشکل را داشتید یا ایراد از سرورو من بود ؟

در پناه عشق بیکران اهورای پاک باشید . تعطیلات خوش بگذره. هر چند که ....

www.cinema-cinemast.blogfa.com

amirreza_3385@yahoo.com

مصطفی انصافی
دوشنبه 14 خرداد 1386 - 13:30
33
موافقم مخالفم
 

پارک وی خیلی فیلم خوبی بود و بهترین فیلم جیرانی. برای چی می خندید؟ جدی می گم. عجب آدمایی هستیدها! مشکل از جیرانی نیست. مشکل از تماشاگران سینماست که تو مملکت ما به عبارتی سلیقه شان به زیر صفر رسیده. اون چیزایی که من دیدم خنده نداشت. مردم ما حالا دیگه فرقی بین سینما و سیرک قائل نیستند. این خنده ها نتیجه ی آخرین زحمات خانوم میلانی و آقای ده نمکی در عرصه ی فرهنگ و هنره! مردم ما دیگه نمی تونن فیلم خوب رو بپسندند.

سحر همايي
دوشنبه 14 خرداد 1386 - 13:53
-25
موافقم مخالفم
 
شورش بي دليل

بعد التحریر 1: در باب فقره پیشامد کرده بین بنده و آقای پور امین در پست قبلی باید عرض کنم که اختلافات حل شد و پرچم صلح برافراشته شد.بنده هم از این تریبون رسما اعلام میکنم که انسان خشکی نبوده و با شوخی و مزاح مشکلی ندارم .مگر بدون این شوخی ها زندگی ممکن است؟ آن کامنت کذایی را که هم مشمول ممیزی شده بنده از مفادش باخبرم .انصافا چیز بامزه ای بود ولی خب امیر قادری هم یک محدودیت هایی دارد که ...

اعتراض تبدیل به یک کلاس اجتماعی شده است. هر چه شخصیتی معترض تر باشد انگار با کلاس تر است ! ولی این اعتراض ها هدفهایی دارند غیر از آنچه که واقعا باید داشته باشند.مشکل همین جاست .چند وقت پیش در برنامه شب شیشه ای ابولقاسم طالبی چنان به زمین و زمان اعتراض می کرد که داشتم شا خ در می آوردم .رشید پور هم گفت که باید به جای این اعتراض ها فیلم خوب بسازید ولی کو گوش شنوا ؟ این نمونه ای از اعراض است برای اینکه اشکالات کار خودمان را مخفی کنیم. درنمونه دیگرش هدف فقط خودنمایی است و همان کلاس گذاشتن . زندگی روزمره پر از اعتراض های این مدلی است. مثل خانمی که چند وقت پیش پشت سر من سوارتاکسی شد و شروع کرد به داد و بیداد به رانند ه که بیرون ایستاده بود و داد می زد و مسیر را میگفت تا مسافر سوار کند . خانم معترض معتقد بود که راننده باید با همین دو مسافر راه بیفتد و من با وجودی که معمولا در این مسائل دخالت نمی کنم ( مثلا می خواهم بگذارم دیگران خودشان باشند) گفتم بابا این راننده هم باید نان بخورد ! و خانم هم کلی دلیل برایم ردیف کرد که باید به این جور آدم ها اعتراض کرد و باید حق خودمان را بگیریم ! مطمئنم که این خانم به زودی این ماجرا را برای همه تعریف می کند و به خودش می بالد که چفدر آدم زرنگ و حریفی است . و دیگران هم کلی تشویقش می کنند.این جوری است که اعتراض کردن این قدر مسخره به نظر می آید . مثل بیانیه خانم بیتا فرهی که این قدر مسخره است .بیانیه ای که فقط برای سرپوش گذاشتن روی اشکالات کار است.

امیررضا نوری پرتو
دوشنبه 14 خرداد 1386 - 21:45
2
موافقم مخالفم
 
روز بر می آید

سلام . خوبین ؟

زیر نویس کانال 3 می گه امشب ساعت 11:15 فیلم " روز برمی آید " ( بیژن میر باقری ) را می ده . البته اول قرار بود کافه ترانزیت رو بده . این ساخته میرباقری را از دست ندین . من تو جشنواره دیده ام و خیلی از سبک بصری فیلم خوشم اومد . خدا کنه تا قبل از پخش این کامنت آنلاین بشه . اگه بشه !

رضا
سه‌شنبه 15 خرداد 1386 - 16:37
1
موافقم مخالفم
 
تا آخرش راه زیاد مانده ! به خدا

این روز نوشت ها اول که من آمدم به چلچراغی می ماند ، آنقدر پر نور که همه دنیا را کفایت می کرد . بعد ها کم کم چراغ های این چلچراغ سوخت و.......... از این جا به بعدش هر چه بگویم تکرار مکررات است .

به شخصه بعد از گذاشتن آن همه کامنت ناامید کننده به این نتیجه رسیدم که چراغ های این چلچراغ دوباره دارد به راه می افتد . چرا ؟

به دو دلیل :

اول اینکه همین که ما فهمیده ایم اشکال کارمان سر چیست خودش نصف مسئله را حل می کند .

ما الان می دانیم که روح از این کافه ی مجازی رفته .

نرفته که برنگرده . روح ما همین اطراف است .فقط باید خوب به دنبالش بگردیم .

دوم اینکه امیر قادری حد اقل به من ثابت کرد ، خیلی نسبت به قبل بهتر شده . کامنت ها را نگاه کنید . می بینید چه قدر نسبت به گذشته باز تر و راحت تر شده .

اوایل که کامنت ها را می خواندم همه تعریف بود ( حتما کلی هم کامنت بوده که به خاطر انتقاد های تند حذف می شده ) ولی حالا می بینیم کامنت های مخالف هم در سایت گذاشته می شوند .

می دانید دوستان ، خیلی به این موضوع فکر می کنم که سینماگران این نسل ما ( منظورم نسل قبل از ما است ) بیش از حد بچه هستند . این عمل خانوم بیتا فرهی که تقریبا سن مادر اکثر ما را دارد مهر تاییدی است بر این قضیه .

محسن مخملباف هم که استاد این بچه بازی ها هستش . یا حسادتی که در سینمای این نسل وجود دارد نشانگر همین امر است .

جمله ی معروف جعفر پناهی را به خاطر می آورید که می گوید :

وقتی 5000 دلار جایزه گرفتم کسی به من گفت حالا 5000 تا دشمن پیدا می کنی .

این است همان امید مرده . ولی من به نسل خودمان به شدت امیدوارم . ما جمع عاشق سینمایی هستیم که هر کدام از ما دوست دارد به نوعی در سینما کار کند .

وقتی عده از دوستان در روزنامه ی هم میهن شروع به نوشتن کردند ، سیل تقدیر و تبریک ها ( نگفتم تبریکات که فارسی پاس داشته شود ) برایشان روانه شد . و این بهترین صحنه ای بود که من در طول عمرم دیده بودم . این رفاقت . یک دلی گر چه شعار پدران ما است اما ما آن را به معنای واقعی کلمه ثابت کردیم .

به همین خاطر است که این کافیه مجازی اینقدر برایم جذاب است و تک تک دوستان را عاشقانه دوست دارم .

همه را ، چه خانوم میری را که با دعوا با هم آشنا شدیم و بعد ها فهمیدم چه کسی است ؟ ( همین جه قدر خوب است) و چه دیگر دوستان را که بعضی وقت ها با هم ساز مخالف می زنیم ولی در نهایت همه برای یک گروه می نوازیم آن هم چه یک دل .

راستی مهدی پور امین که مثل خودم یک کمی به سانسور معترض هستی ولی بهت می گم اخوی ( اگه همه اش فارسی بگم عربی را کی پاس بدارد )

اینجا تو تموم دنیا پیدا نمی شه . سانسور که عیبی نداره تو هنوز بهش عادت نکردی ؟

یا حق

امیررضا نوری پرتو
سه‌شنبه 15 خرداد 1386 - 16:49
8
موافقم مخالفم
 
این قدر مرغ همسایه برامون غاز نباشه !

سلام . خوبین ؟ خب خدا رو شکر ! داشتم کم کم نگران می شدم که چرا کامنتها هم آنلاین نمی شه . حالا باز جای شکرش باقیه حداقل نوشته هامون رو هوا نموند و در سایت قرار داده شد تا حداقل این ارتباط ها - ولو بسیار کمرنگ تر از گذشته - به حیات خودش ادامه می ده . اما امیر جان پیشنهاد می دم سر فرصت متن کامنت بچه ها رو بخوان و ببین چی میگن . فکر کنم خیلی پر توقع نباشند. حرف دلشونه و تا حد بسیاری از روی حساب .

خوشحالم کاوه اسماعیلی و سیاوش و فرشید بعد از مدتها کامنت گذاشتند . کاوه جان پرسپولیس را باهات هستم . خیلی هم مخلصیم اما خواهشمندم در مورد استقلال و به خصوص آلمان درست صحبت کن ! ((: ( این " درست صحبت کن " دیالوگ مشهور کامران ( سعید امینی ) در سکانس ساندویچ فروشی فیلم نفس عمیق است )

" روز بر می آید " رو هم دیشب نداد و آبروی من جلوی دوستان گلم که واسه شون اس ام اس زدم رفت . دوستان شرمنده تقصیر من نبود ! باید به این بی برنامگی های تلویزیونی عادت کنیم .

در مورد خنده ی بینندگان به صحنه های " پارک وی " تا حدی با مصطفی انصافی عزیز موافقم . البته فیلم را هنوز در اکران ندیده ام و همان یک بار که در جشنواره موفق به تماشای آن شدم ایرادهایی رو هم به فیلم وارد می دونستم و هنوز هم می دونم . ایرادهایی که همچین کم هم نیستند . اما به جز به یکی دو دیالوگ به هیچ صحنه ی فیلم نخندیدم که هیچ بلکه در تعجب بودم که چرا فیلمبرداری فرج حیدری و موسیقی آریا عظیمی نژاد و بازی رعنا آزادی ور از دید داوران پنهان ماند . حتما فیلم را یکبار دیگر خواهم دید و اگه خدا بخواد نقدش رو می نویسم اما بدونیم که این سیاه مشق ها که در پروسه ی آزمون و خطا قرار دارد باید ساخته و نقد شوند تا بتوان در ژانرهایی مثل وحشت و جنایی حرفهایی داشته باشیم . خدا وکیلی اگه همین صحنه ها رو در یک فیلم هالیوودی می دیدیم بهش نمی خندیدیم که هیچ می گفتیم عجب تکنیکی ! نمونه اش تاخت و تاز برخی از خوانندگان وبلاگم به قلم بنده در رابطه با فیلم مشمئز کننده ی " اره ی 3 " که واقعا اسمش رو نوار سلولوئیدی می ذارم تا فیلم . بابا در این وانفسای فیلمهای خزعبل کمدی جسارت جیرانی برای آزمودن چنین ژانرهایی جای تقدیر داره . این قدر مرغ همسایه برامون غاز نباشه !

در پناه محبت و رحمت اهورای پاک باشید .

خیلی مخلصم .

www.cinema-cinemast.blogfa.com

حمید قدرتی
سه‌شنبه 15 خرداد 1386 - 19:28
4
موافقم مخالفم
 
آبی

آبی

آبی به خاطر ژولیت بنوش ، آن حرکات و سکنات . آن لحن زیبای و گرم . آن فلوت زیبا و آن موسیقی متن های خوب . آن تنهایی آدمها ، و یکی از سکانسهای پایانی که نمی گویم که اگر بگویم باید سانسور شود .

جمله روز :

ژولیت بنوش : فقط همین یه تخت برام مونده . اونم برای تو .

میثم انصافی
چهارشنبه 16 خرداد 1386 - 12:5
-2
موافقم مخالفم
 
شکوه تخت جمشید

شکوه تخت جمشید

فیلمی در مقابل فیلم

ضد ایرانی 300

اضافه کردن نظر جدید
:             
:        
:  
:       




  • واكنش سازندگان «هفت» به نامه اميرحسين شريفي / شريفي 15 دقيقه پس از پايان «هفت» درخواست كرد روي خط بيايد!
  • نامه سرگشاده اميرحسين شريفي به مدير شبكه سه / فريدون جيراني در برنامه «هفت» خود را وكيل تشكل تهيه‌كنندگان نداند
  • "اينجا غبار روشن است" و انتخابات رياست جمهوري سال گذشته ايران / سنگین‌ترین تحقیقاتی که تا به حال روی یک فیلم روز انجام شده است
  • دو نسخه دوبله و صداي سرصحنه همزمان اكران مي‌شود / دوبله "جرم" مسعود کیمیایی در استودیو رها تمام شد
  • پس از دو هفته وقفه براي تدوين / تصویربرداری «قهوه تلخ» از سر گرفته شد
  • كار «مختارنامه» به استفثاء كشيد / نظر مخالف آیت‌الله مکارم با نمایش چهره حضرت ابوالفضل(ع)
  • در آينده نزديك بايد منتظر كنسرت اين بازيگر باشيم؟! / احمد پورمخبر هم خواننده شد
  • به‌پاس برگزيده‌شدن به عنوان يكي از چهره‌هاي ماندگار / انجمن بازيگران سينما موفقيت «ژاله علو» را تبريك گفت
  • با موافقت مسوولان برگزاری جشنواره فجر در برج میلاد / 30 دقیقه از انيميشن "تهران1500" برای اهالی رسانه به نمایش درمی‌آید
  • آخرين خبرها از پيش‌توليد فيلم تازه مسعود ده‌نمكي / امين حيايي با «اخراجي‌ها 3» قرارداد سفيد امضا كرد
  • با فروش روزانه بيش از 50 ميليون تومان / «ملک سلیمان» اولین فیلم میلیاردی سال 89 لقب گرفت
  • نظرخواهي از 130 منتقد و نويسنده سينمايي براي انتخاب برترين‌هاي سينماي ايران در دهه هشتاد / شماره 100 ماهنامه "صنعت سينما": ويژه سينماي ايران در دهه هشتاد منتشر شد
  • خريد بليت همت عالي براي حمايت از كودكان سرطاني / نمايش ويژه «سن‌پطرزبورگ» با حضور بازيگران سينما به نفع موسسه محك
  • اکران یک فیلم توقیفی در گروه عصرجدید / «آتشکار» به کارگردانی محسن امیریوسفی پس از سه سال روی پرده می‌رود
  • با بازي حسام نواب صفوی، لیلا اوتادی، بهاره رهنما، علیرضا خمسه، بهنوش بختیاری و... / "عروسک" در گروه سینمایی آفریقا روی پرده می‌رود
  • جلسه صدور پروانه فيلمسازي تشکيل شد / رسول صدرعاملي و ابراهيم وحيد زاده پروانه ساخت گرفتند
  • فرج‌الله سلحشوردر اظهاراتی جنجال برانگیز عنوان کرد / سینمایی که نه ایمان مردم را بالا می‌برد و نه فساد را مقابله می‌کند، همان بهتر که نباشد
  • محمد خزاعي دبير نخستين جشنواره بين‌المللي فيلم کيش گفت / جشنواره فيلم كيش ارديبهشت سال 90 برگزار مي‌شود
  • هنگامه قاضیانی در نقش ناهید مشرقی بازی می‌کند / فیلمبرداری "من مادر هستم" در سعادت آباد ادامه دارد
  • در دومين حضور خود بين‌المللي / «لطفا مزاحم نشويد» جايزه نقره جشنواره دمشق را از آن خود كرد









  •   سینمای ما   سینمای ما   سینمای ما   سینمای ما      

    استفاده از مطالب و عكس هاي سايت سينماي ما فقط با ذكر منبع مجاز است | عكس هاي سایت سینمای ما داراي كد اختصاصي ديجيتالي است

    كليه حقوق و امتيازات اين سايت متعلق به گروه مطبوعاتي سينماي ما و شركت پويشگران اطلاع رساني تهران ما  است.

    مجموعه سايت هاي ما : سينماي ما ، موسيقي ما، تئاترما ، دانش ما، خانواده ما ، تهران ما ، مشهد ما

     سينماي ما : صفحه اصلي :: اخبار :: سينماي جهان :: نقد فيلم :: جشنواره فيلم فجر :: گالري عكس :: سينما در سايت هاي ديگر :: موسسه هاي سينمايي :: تبليغات :: ارتباط با ما
    Powered by Tehranema Co. | Copyright 2005-2010, cinemaema.com
    Page created in 1.86120986938 seconds.