نقد میامی وایسام توی این شماره مجله فیلم، همراه بهاریهای که برای شماره عید نوشتم، پربازتابترین نوشتههای امسالام بودهاند. ( یادداشتهای روزنامهای را طبعا کنار میگذاریم. بحث سر مقالههاست ). از برخوردها و SMSها و نامهها و اینها گرفته تا بعضی کامنتها در این دو سه تا روزنوشت آخری؛ راجع به همین نقد بودهاند که غیر یکی، ظاهرا بقیه خوششان آمده و به خصوص این نقد باعث شده که بعضیها فیلم را ببینند که همین خیلی غنیمت است. اما نکتهای که ذهنام را درگیر کرده، این است که بعضی از کسانی که این مقاله را دوست داشتهاند، آن را یک متن عاشقانه درباره فیلم میدانند و در دفاع از آن هم به این نکته اشاره میکنند که چه عیبی دارد این یک نوشته « فنی » نباشد؟
خب، حالا مشکل من چیست؟ مشکلام این است که راستاش نمیدانم چرا این یک نوشته « فنی » نیست؟ کدام مرز یک نوشته ستایشآمیز را از یک مقاله « فنی » جدا میکند؟ یک نقد فنی یعنی چی؟ چند صفحه قبلترش در همان شماره، یک نقد دیگر نوشتهام راجع به شبان خوب رابرت دنیرو. متنی که اصلا بازتاب یادداشت میامی وایس را نداشت و در تعریف فیلم، از یکی دو نظریه در باب « قدرت » استفاده کرده بودم. ( لامصب این قدرت، جذابترین موضوعی است که میشود راجع بهاش چیز نوشت و فیلم ساخت و حرف زد ) اتفاقا یکی از رفقای قدیمی که فلسفه خوانده و از این جور دلمشغولیها دارد ( و امیدوارم امکاناش فراهم شود که نوشتههایش را بیشتر بخوانید )، جزو معدود آدمهایی بود که به نقد شبان خوب اشاره کرد. این دلیل میشود که نقد شبان خوب، فنی باشد و نقد میامی وایس نه؟ ( البته شبان خوب، بیشتر یک ریویو بود تا نقد مفصل که امیدوارم فرصتاش پیش بیاید. )
یادم هست برای نقد طولانیام راجع به پدرخواندهها، دو سال تحقیق کردم و وقت گذاشتم. به همین خاطر نقده، پر شده از نقل قول و نظریه و ارجاع و اشاره، برای نقد قهرمان ژانگ ییمو، نشستم چند تا کتاب راجع به تاریخ تمدن چین خواندم، و اتفاقا در پروندهای برای مایکل مان ( استاد فیلمساز میامی وایس )، چند تا از قابهای فیلماش را چاپ کردم که این طوری است و آن طوری. اما همچنان نمیدانم چرا برای میامی وایس یک قطعه عاشقانه نوشتهام و درباره آنها نه. این فرق بین نوشته « فنی » و « عاشقانه » را نمیفهمم. هر فیلمی به ما گرا میدهد که چه طوری نقدش کنیم. مثلا به نظرم مجله فیلمیها اشتباه کردند که آپوکالیپتو را از منظر اسطورهشناسانه نقد کردند، چون برعکس اشارههای داستان به اسطورههای قدیمی، به قول خود کارگرداناش، تهاش این یک فیلم تعقیب و گریزی ( به نظر من موثر ) است. اما وقتی با جلد دوم بیل را بکش مواجه میشویم، در حالی که ظاهرا با یک داستان رزمی رو به رو هستیم، با دنیایی عمیقا اسطورهای مواجه میشویم که چند بطن برای فیلم میسازد و کنکاش در آن، آبشخورهای اسطورهای فراوانی دارد. نقد میامی وایس، در حد و نگاه و بضاعت من، باید همان طوری نوشته میشد که دیدید. مثل موارد قبلی، چند بار فیلم را دیدم و نکتههایی به نظرم رسید که در آن نقد آوردم. حالا این ماجرای فنی و غیر فنیاش را نمیدانم. چطوری اگر مینوشتم جدی و فنی میشد و چه طوری یک قطعه عاشقانه از کار درمیآمد؟ کمکام کنید تا از این ابهام بیرون بیایم.
----------------------------------
بعدالتحریر یک: خیلی پایه این ایده معرفی کتاب هستم. سر نمایشگاه کتاب است. تقلب برسانید.
بعدالتحریر دو: مشکلات این ماجرای دور هم جمع شدن، دارد مرتفع میشود. خبرهای خوبی در راه است. منتظر باشید.
بعدالتحریر سه: جمله این دفعه: چرا ما باید همهاش حرف بزنیم تا آرام بگیریم؟ - زنده باد پالپ فیکشن.
بازگشت به روزنوشتهای امیر قادری
حمید قدرتی
سهشنبه 11 ارديبهشت 1386 - 22:23
7 |
|
|
|
شخصیت محبوب و دیالوگ خوب
در مورد دیالوگ نویسی : .... .... تق .... چیش ( صدای شکستن ) پق ( صدای لگد خوردن ) اینها دیالوگ پژوی نقره ای رنگ در فیلم تقاطع است . یکی از شخصیتهای محبوبم . ( البته بازی سروش صحت هم خیلی کمک کرد ) . پالپ فیکشن : تواین قضیه رو به کسی نگو من هم می بخشمت و نمی کشمت . اما اگه یه بار دیگه جلوم سبز شی می کشمت . در ضمن برای فکر می کنم سیاوش متأسفم چون در صورت برپایی جلسه دیگه نمی تونیم با هم تصادف کنیم و دعوا کنیم بعد بفهمیم که همسایتی هستیم و کوتاه بیایم . شانس اووردی پسر خیلی وقته دنبال ماشینت می گشتم ... در ضمن امیر یه سوال کرده بود و به نظرم اگه نقد برای بهتر دیدن باشه نوشته های عاشقانه بدرد لای جرز هم نمی خوره اما اگه معیار خوبی و بدی فیلم باشه فوق العاده میشه . می شه باهاش زندگی کرد . تا به اعماق لذت رفت .
|
مصطفی انصافی
سهشنبه 11 ارديبهشت 1386 - 23:14
12 |
|
|
|
فیلم نگار
تفاقا من هم نقدی نوشته بودم بر تقاطع و برای فیلم نگار فرستادم. دیدم توی پاسخ به نامه ها خطاب به من نوشته اند: نقدت تبدیل شده به یک نقد ستایشگرانه در صورتی که ( به نظر خودم) فقط بیان ویژگی های فیلم بود و نه یک ستایش. البته فیلم ایرادهایی هم داشت اما چون قرار بود کوتاه بنویسم اشکال گرفتن از فیلم رو بی خیال شدم. آیا اصلا معیاری در باره ی فنی نوشتن نقد وجود داره؟
|
مصطفی انصافی
سهشنبه 11 ارديبهشت 1386 - 23:23
21 |
|
|
|
واقعا نمی شه یک بخشی از فرهنگستان زبان فارسی نام فیلم ها رو ترجمه کنه؟ فیلم دنیرو هم چوپان خوب ترجمه شده هم نگهبان خوب و حالا امیر قادری می گه شبان خوب. خب یعنی چی؟ سر the departed هم همین مساله رو داشتیم. امیر قادری! تو نمی تونی به کمک همکارانت یه فکری بابت این مساله بکنی؟ ما که دستمون به جایی بند نیست. ( امیر ! یه دفعه شد جواب منو بدی. نامه می نویسم جواب نمی دی. سوال می کنم جواب نمی دی. اگه جوابی هم نداری بنویس جواب ندارم ما بریم یه خاک دیگه به سرمون کنیم )
|
ببخشید باز هم مصطفی انصافی
سهشنبه 11 ارديبهشت 1386 - 23:26
64 |
|
|
|
راستی با فیلم گیبسن هم همین مشکلو داریم ( آپوکالیپتو یا آخرالزمان؟ )
|
این دیگه مصطفی انصافی نیست!
سهشنبه 11 ارديبهشت 1386 - 23:28
4 |
|
|
|
خدا پدر برایان تریسی رو بیامرزه: Proper Prior Planning Prevents Poor performance
|
امید غیائی
سهشنبه 11 ارديبهشت 1386 - 23:38
12 |
|
|
|
مرزی وجود ندارد.
سلام امیر خان و بروبجز. اینکه در انتخاب نقد خوب و فنی و حتی در خیلی موارد فیلم خوب و شاهکار و بد و افتضاح و غیر فنی هیچ مرزی وجود نداره اصلا شک نکنید.اصولا هنر مقوله ای سلیقه ایه.هرکسی یه جوری میپسنده.یکی نفس عمیق و یکی شوکران و هامون و شبهای روشن و مکس و عروس فراری و شارلاتان و اخراجی ها.حالا شما هی بیا بگو به پیر و به پیغمبر این نوشته واین فیلم و این تابلو و این شعر از نظر فنی خوبه و اون یکی بد.کیه که بخواد گوش کنه.از نظر من اون نوشته یه نوشته خوب در مورد فیلمی بود که بهش احساس خوشایندی داشتی و سعی کرده بودی اون حس قشنگه رو با بقیه هم در میون بذاری تا به قول خودت خیلی ها تشویق به دیدنش بشن که البته مثل اینکه شدن.حالا نباید همه چی با متر و معیار سنجیده شه که.خودت هم همین موضوع رو تو متنت گفته بودی.فنی از نظر یه عده گفتن از ساختار و نقطه عطف ها و نوع روایت و بازی هاست، برای بعضی ها هم همان چیزهایی که گفته بودی.خب تفاوت سلیقه ها رو تو مطالبی که بقیه در مورد این روزنوشت مینویسن رو میتونی کاملا محک بزنی. 2-و اما کتاب.من که شعبده بازیگری و تحلیل بازیگری(انتشارات نقش و نگار) نوشته رضا کیانیان رو به بقیه پیشهاد میدم که البته شما خوندیش احتمال زیاد.دونستن نظر یه بازیگر حرفه ای در مورد بقیه خالی از لطف نیست. 3-خدا رو شکر.یعنی کانون داره راه میفته یا؟؟؟؟؟!!!!!! 4-دنیای وارونه رو باش رودخونه ها تشنه شونه. همین. یاحق.
|
مصطفی جوادی
سهشنبه 11 ارديبهشت 1386 - 23:51
-2 |
|
|
|
از اقناع تا ارضا
با حرفهایت راجع به منافات نداشتن فن و احساس موافقم. همین دیگر موافقم. چیزی نمی توانم به حرفهایت اضافه کنم. غیر از این که فکر می کنم اصول در نهایت می توانند آدم را قانع کنند. چیزی که می تواند تو را مسحور کند ، احساس است. نمی دانم ربطی دارد یا نه ولی استادمان امروز می گفت که غایت ایده آل عقلانیت عرفان است. عرفان ، یک پدیده شهودی و چیزی که شاید به درد فرمول شدن توی کتاب ها نمی خورد . فقط می توانی بگویی جایی که من تویش ایستاده ام خیلی خوب است و اگر (( خوب )) برای دیگران کافی نیست مشکل خودشان است. راستی دیگر چشمم آب نمی خورد جواب آن سوال را بدهید. برای کسانی که لطف کردند و حداقل به آن فکر کردند باید بگویم که جواب این بود: آنها به اسب ها شلیک می کنند. نمی کنند؟
|
مهدی پورامین
چهارشنبه 12 ارديبهشت 1386 - 0:15
-16 |
|
|
|
کافه مجازی - دوستان مجازی - "تلخ زبون"
1-خوشحالم که بالاخره امیرخان ما رو هم به عنوان طرف مستقیم نقد هاش بشمار آورد.و حداقل ابهام و تشکیک ایجاد شده در نقد های اخیرش رو باور کرد و با "دوستان مجازی اش"(این ترکیب معانی استعاری متعددی داره ها!!) در میان گذاشت.من که همین رو به فال نیک می گیرم.حیف که این چند شبه گرفتارم وگرنه میخواستم یکی از اون کامنت های بلند بالا رو راجع به خودت ونقد هات بنویسم.تا بلکه هرچی این چند وقته تو دلمون مونده بود،خالی بشود.الان هم وقتش نیست چون باید چندتا از نقدهای بحث برانگیزت رو جمع بندی کنم و مستند ومسلط حرف بزنم.پس فعلا یکی طلبت. فقط چند تا اشاره میکنم،شاید یک روزی تونستم ریزتر و دقیق تر حرفم رو بزنم.یک نکته مهم هم باید بگم که اگر خودت و نفدهات رو در کل دوست نداشتیم،این چند سال پابند نوشته هات نبودیم.پس دوست داریم که باهات کل کل میکنیم.امیر جان اگر بخوام در حالت کلی و با اغراق مقاله هات رو دسته بندی کنم.باید بگم که در مورد فیلم های شاخص و معتبر(فیلم های درجه 2و3 مدنظر نیست).برای نقد هات دو حالت پیش می آید. 1-1-اگر جهانی که فیلم برات میسازه یا اتمسفری که از فیلم تو رو در بر می گیره با دنیای ذهنی و روحیات خاص خودت مطابقت داشته باشه،چنان شیفته و شیدا ازش مینویسی ودر آن کشف وشهود میکنی که خیلی ابعاد دیگر از چشمان تیزبین عقلایی ات دور میماند.حالا بگذریم که در بسیاری موارد ما رو هم با خودت تو اون دنیای مجذوب میبری و تا به خودمون بیایم می بینیم که 3 بار فیلم رو دیدیم! حالا شاید اینجاست که اطرافیان میگن "عاشقانه" نوشتی و ما رو هم مسحور کردی و شاید بقیه رو مرعوب...!! 1-2-اما اگر نتونی یا نخواهی دنیای فیلمساز رو درک کنی و حداقل اینکه فیلم تو رو با خودش نبره.اونوقت حتی اگر از فیلم بدت نیاد ولی نوع و حس نوشتنت دیگه از جنس اولی نیست.نقد ها پر از ارجاع و استناد و اصول و زیبایی شناسی میشه که شاید بهش میگن "نقد فنی"!! بحث اش گسترده است وفقط هم به این دونوشته اخیرت ختم نمیشود.شاید بگویی کلی گویی کردم و نیاز به شرح وبسط بیشتر دارد.ولی خودت بهتر از ما میدنی که چرا جنس و حس نوشته هات تولرانس شدید پیدا میکند.اگر عمری باقی بود و گوش شنوایی شاید این موضوع رو با مصادیق ایرانی و خارجی اش باز کردم و.... 2-در مورد "بعدالتحریر دو" که وعده دادی.... نمیدونم چرا یکدفعه یاد "تلخ زبون" افتدم.خودش که نیست ولی اگر بود حتما میگفت: "...بچه ها جوگیر نشوید...اینارو میگه که سرمون رو گرم کنه و دلمون رو خوش. ....پرونده این هم میرسه به اون "انرژی هایی که داره هدر میره و..."و "همکاری با سایت و..." و... به همین کافه مجازی قناعت کنید که یکدفعه دیدی کرکره همین رو هم میکشند پایین..." انصافا جای "تلخ زبون" خیلی خالیه،اگر این رو میخونی یک رخی به ما بنما... 3- از دوستانی که در مورد داستانک ها نظر دادند.بازم ممنون.ندا خانوم شما که واقعا منت گذاشتید.توی این عرصه جسارته جلوی شما هنرنمایی کنیم.حالامیخوام از همون وبلاگ یک داستانکی رو براتون نقل کنم: خوشبختی :سگهای پاریسی در بغل زنان پاریسی و زنان پاریسی در بغل مردان پاریسی و این یعنی خوشبختی پاریسی . http://smsdastan.blogfa.com/
|
وحید
چهارشنبه 12 ارديبهشت 1386 - 2:5
-51 |
|
|
|
سلام. 1-کاملا با تو موافقم.خیلی دوست داشتم این حرفها رو می زدی. 2-قبلا هم گفتم لطفا کتاب هایی رو که معرفی می کنید انتشاراتش هم بگید.مثلا آنها به اسب ها شلیک نمی کنند-ترس دروازبان از ضربه پنالتی یا خشم و هیاهو و یا حتا شازده کوچولو. 3-Old Boy زیرنویس فارسیش هم دراومد ولی شما یه خط هم دربارش ننوشتی! 4-راستی شریک جرم فیلم اصیلی نیست.میدونم مخمصه و نفوذی و میامی وایس نمیشه ولی فیلم فوق العاده ایه.قبول نداری؟
|
وحید
چهارشنبه 12 ارديبهشت 1386 - 2:19
27 |
|
|
|
یادم رفت بگم که منتظر یه نقد مفصل بیل را بکش 2 هستم.خیلی فیلمها هستند که دوست دارم نقدهاتو در موردشون بخونم.اول از همه ادوارد دسته قیچی و سرنوشت شگفت انگیز امیلی.
|
siavash
چهارشنبه 12 ارديبهشت 1386 - 3:46
-27 |
|
|
|
agha lkargardane morede alagheye man manne, in bashar khodast, energy kadrhash, compositione rang o decoration, shakhsiat pardazihaye ostooreish too shahrha va beine adamaye mamooli. az hich hamehic misaze in bashar, az hamoon filmaye avalesh thief o last of mohicans begir ta eshghe man heat o insider o miami vice. az ali aslan khosham naoomad. man majale film inja giram nemiad mishe naghdetoon ro inja bezarin? chon parvande filme godfather ro khoondam eshgh kardam. rasty man 2 ta file ax dashtam roo laptopam yeki bara heat yeki bara insider. har shoti ke bahash hal mikardam capturesh karde boodam. tecknikesh ham khodast, az formate video viperesh too collateral begir hamin akharish. ye chiz dige symoblism too karash harf nadare.hata location hash mesle heat. bara oon film 2nafar ro faghat mamoor karde bood begardan too LA makanhayi ke tazegi dashte bashe ro peida konan. kheili doost daram ye naghd ya hata setayesh nevesht bara heat benevisam. agar emkane chapesh inja bashe kheili khoshhal misham. harkasi bara sablke film skahtan va shakhsiat pardazi yek ya chandta olgoo dare, bara man, mann avale.
|
siavash
چهارشنبه 12 ارديبهشت 1386 - 4:5
33 |
|
|
|
jomle eshabamo yadam raft ghost dog: It is bad when one thing becomes two. One should not look for anything else in the Way of the Samurai. It is the same for anything that is called a Way. If one understands things in this manner, he should be able to hear about all ways and be more and more in accord with his own. :
|
رضا
چهارشنبه 12 ارديبهشت 1386 - 13:16
-5 |
|
|
|
میامی وایس ، نمایشگاه آب گرفته و چند بار نیچه
در درجه ی اول باید گفت من چون میامی وایس رو دوست ندارم طبیعتا از نقد امیر قادری هم بدم می یاد این از میامی وایس . ولی در مورد پیشنهاد کتاب باید بگم از این کار خیلی خوشم می یاد این هم پیشنهاد من : کله ی اسب جعفر مدرس صادقی نشر مرکز شریک جرم جعفر مدرس صادقی نشر مرکز دیدار در حلب جعفر مدرس صادقی نشر مرکز من هم چه گوارا هستم گلی ترقی انتشارات نیلوفر بعد از آن شب مرجان شیر محمدی نشر مرکز سرخی تو از من سپیده شاملو نشر مرکز ماهی ها در شب می خوابند سودابه اشرفی انتشارات مروارید همیشه شوهر داستایوسکی انتشارات نگاه قمار باز داستایوسکی انتشارات نیلوفر بانو با سگ ملوس چخوف انتشارات نگاه عشق سال های وبا مارکز انتشارات آریابان پرندگان مرده مارکز انتشارات نگاه وداع با اسلحه ارنست همینگوی انتشارات نیلوفر بار هستی میلان کوندرا انتشارات قطره گدا نجیب محفوظ انتشارات نیلوفر خانوم مسعود بهنود نشر علم این هم جملات جدید مردم خودشان را با هر چیزی جز فکر کردن خسته می کنند (نیچه) این هم سه جمله از احمد شاملو : ضربه خوردن هم به اندازه ی ضربه زدن استعداد می خواهد ما کی فرصت داشتیم زندگی کنیم تا ببینیم نظریه هامون درسته یا نه به آزادی چقدر توهین می شود که آن را به جانوران نسبت می دهند .
|
سهند خانوم
چهارشنبه 12 ارديبهشت 1386 - 14:17
4 |
|
|
|
میدونین چیه آقای قادری،بنظرم مهمترین مسئله واسه نوشتن "نگاه" خودتونه ... و هیچ عامل دیگه ای نباید به نوشته هاتون جهت بده . فنی بودن یا نبودن زیاد مهم نیست . همین که برای پدرخوانده ها آنقدر وقت گذاشتین کافیه . تاثیرش خود بخود روی کلمه هاتون دیده میشه . واسه نوشتن ، ولو نقد ، باید رها بود و رها نوشت . یکی از دلایل گیرایی قلم شما هم به نظر من همینه . ............. "تحمل زندگی سخت است ، ولی نباید چنین وضعی را اقرار کرد " "نیچه" ........................... نمایشگاه ..........دوستان عزیز خواهشا بقول آقای قادری تقلب برسانید ..... من گرفتارم و نمی توانم رساننده باشم ! ............................................. کسی از نمایشگاه مطبوعات خبر دارد؟ جدی حدی لغو شده ؟
|
مانداناجباري
چهارشنبه 12 ارديبهشت 1386 - 14:36
13 |
|
|
|
انجمن شاعران مرده
سلام 1.شخصآفكرنمي كنم راجع به تشخيص مرز بين نقد فني وعاشقانه كسي بتونه يه نفر ديگه رو كمك كنه. آقاي قادري مگه خودتون نگفتيد"هرفيلم به ما گرا مي ده كه چه جوري نقدش كنيم."(فكر مي كنم خودتون جواب خودتونو داديد.) 2.نداجان واقعآ از لطفت ممنون.پيشنهاداتت خيلي خيلي مفيد بود.بااين همه كتاب به قول خودت چه لذتي در انتظارمه........باز هم ممنون. 3.رابين ويليامزدر انجمن شاعران مرده(فيلمي كه من خيلي دوستش دارم ولي خيلي ها ازش بدشون مياد): همه بياين وايسين رو ميز.....چرا؟خوب چون نگاهتون به همه چيز عوض مي شه.(يا يه همچين چيزايي!)
|
علی حاجی پور
چهارشنبه 12 ارديبهشت 1386 - 14:46
24 |
|
|
|
امیر جان شماره تدوین گر "آقای کیمیایی" رو برام می نویسی در به در دنبال یه تدوین گر جوون و خوش فکر می گردم فقط جون هر کی دوست داری زود وگرنه...... قربونت
|
omid jafari
چهارشنبه 12 ارديبهشت 1386 - 14:52
-8 |
|
|
|
salam
خوب نقد فنی یعنی همین که با استفاده از صحنه ها و دیالوگهای خود فیلم نقد کنی و اونها رو با جهان پیرامونت یا فیلمهای دیگه بسنجی ولی تو خداییش تو نقدت چند بار به صحنه ها یا دیالوگها ارجاع دادی ما رو؟بیشتر هم حرفت این بود که میامی وایس با چارچوبهای فعلی نقد فیلم قابل نقد نیس.پس قبول داشته باش نقدت احساسی بود ونه اصولی و فنی.کار تو مث این بود که یه کارشناس فوتبال تو برنامه نود بگه فلان تیم عالی بازی کرد و اصلا نمیشه درباره نوع این تیم توضیح چندانی داد و من میخوام پیراهن این تیمو پشت شیشه ماشینم اویزون کنم.البته خودم به شخصه با نقدت حال کردم و همون طور که قبلا نوشته بودم تا دو سه روز به خاطر اون شارژ بودم.کاری به حرفای ما هم نداشته باش و نقدتو بنویس.ما همین جوری نقدتو عشقیم
|
مهدی پورامین
چهارشنبه 12 ارديبهشت 1386 - 16:46
2 |
|
|
|
کافه مجازی - دوستان مجازی - "تلخ زبون"
1-خوشحالم که بالاخره امیرخان ما رو هم به عنوان طرف مستقیم نقد هاش بشمار آورد.و حداقل ابهام و تشکیک ایجاد شده در نقد های اخیرش رو باور کرد و با "دوستان مجازی اش"(این ترکیب معانی استعاری متعددی داره ها!!) در میان گذاشت.من که همین رو به فال نیک می گیرم.حیف که این چند شبه گرفتارم وگرنه میخواستم یکی از اون کامنت های بلند بالا رو راجع به خودت ونقد هات بنویسم.تا بلکه هرچی این چند وقته تو دلمون مونده بود،خالی بشود.الان هم وقتش نیست چون باید چندتا از نقدهای بحث برانگیزت رو جمع بندی کنم و مستند ومسلط حرف بزنم.پس فعلا یکی طلبت. فقط چند تا اشاره میکنم،شاید یک روزی تونستم ریزتر و دقیق تر حرفم رو بزنم.یک نکته مهم هم باید بگم که اگر خودت و نفدهات رو در کل دوست نداشتیم،این چند سال پابند نوشته هات نبودیم.پس دوست داریم که باهات کل کل میکنیم.امیر جان اگر بخوام در حالت کلی و با اغراق مقاله هات رو دسته بندی کنم.باید بگم که در مورد فیلم های شاخص و معتبر(فیلم های درجه 2و3 مدنظر نیست).برای نقد هات دو حالت پیش می آید. 1-1-اگر جهانی که فیلم برات میسازه یا اتمسفری که از فیلم تو رو در بر می گیره با دنیای ذهنی و روحیات خاص خودت مطابقت داشته باشه،چنان شیفته و شیدا ازش مینویسی ودر آن کشف وشهود میکنی که خیلی ابعاد دیگر از چشمان تیزبین عقلایی ات دور میماند.حالا بگذریم که در بسیاری موارد ما رو هم با خودت تو اون دنیای مجذوب میبری و تا به خودمون بیایم می بینیم که 3 بار فیلم رو دیدیم! حالا شاید اینجاست که اطرافیان میگن "عاشقانه" نوشتی و ما رو هم مسحور کردی و شاید بقیه رو مرعوب...!! 1-2-اما اگر نتونی یا نخواهی دنیای فیلمساز رو درک کنی و حداقل اینکه فیلم تو رو با خودش نبره.اونوقت حتی اگر از فیلم بدت نیاد ولی نوع و حس نوشتنت دیگه از جنس اولی نیست.نقد ها پر از ارجاع و استناد و اصول و زیبایی شناسی میشه که شاید بهش میگن "نقد فنی"!! بحث اش گسترده است وفقط هم به این دونوشته اخیرت ختم نمیشود.شاید بگویی کلی گویی کردم و نیاز به شرح وبسط بیشتر دارد.ولی خودت بهتر از ما میدنی که چرا جنس و حس نوشته هات تولرانس شدید پیدا میکند.اگر عمری باقی بود و گوش شنوایی شاید این موضوع رو با مصادیق ایرانی و خارجی اش باز کردم و.... 2-در مورد "بعدالتحریر دو" که وعده دادی.... نمیدونم چرا یکدفعه یاد "تلخ زبون" افتدم.خودش که نیست ولی اگر بود حتما میگفت: "...بچه ها جوگیر نشوید...اینارو میگه که سرمون رو گرم کنه و دلمون رو خوش. ....پرونده این هم میرسه به اون "انرژی هایی که داره هدر میره و..."و "همکاری با سایت و..." و... به همین کافه مجازی قناعت کنید که یکدفعه دیدی کرکره همین رو هم میکشند پایین..." انصافا جای "تلخ زبون" خیلی خالیه،اگر این رو میخونی یک رخی به ما بنما... 3- از دوستانی که در مورد داستانک ها نظر دادند.بازم ممنون.ندا خانوم شما که واقعا منت گذاشتید.توی این عرصه جسارته جلوی شما هنرنمایی کنیم.حالامیخوام از همون وبلاگ یک داستانکی رو براتون نقل کنم: خوشبختی :سگهای پاریسی در بغل زنان پاریسی و زنان پاریسی در بغل مردان پاریسی و این یعنی خوشبختی پاریسی . http://smsdastan.blogfa.com/
|
حنانه سلطانی
چهارشنبه 12 ارديبهشت 1386 - 23:32
28 |
|
|
|
جمله قصار یک دختربچه
شش ماه است میامی وایس را خریده ام ولی هنوز ندیدمش.همان زمان که مملکت چهار روز تعطیل شد(فکر کنم عید فطر بود)توی کامنتم نوشتم می خواهم میامی وایس ببینم ولی هنوز...باید وقتش برسد تا فلان فیلم را ببینی و آن موقع هنوز وقت میامی وایس نبود.اما وسوسه ام کردید کار هرگز نکرده بکنم یعنی قبل از دیدن فیلم نقدش را بخوانم.چون فیلم را ندیده ام نمی توانم نظر موشکافانه ای در مورد نقدتان داشته باشم اما با این حرف موافقم که این فیلم ها هستند که مشخص می کنند چه لحن و چه روشی در تحلیل شان داشته باشیم.به علاوه به عنوان یک مطلب مستقل چند جمله عالی در نقدتان بود:که وجود خودت را با گستاخی به صورت جهان بکوبی.قهرمان های فیلم و خود فیلمساز در لحظه بهترین واکنش را نشان می دهند چون بین خود گستاخ و واکنششان چیزی حایل نیست.تنها در چنین صورتی است که می توانی سلیقه ات را به جهان فیلم و جهان اطرافت تحمیل کنی.سلیقه که فقط سلیقه نیست.حاصل یک عمر تجربه،زندگی،جهان بینی و استعدادی است که بالاخره در سلیقه یک آدم متجلی می شود.که این آخری را سحر قبل از خواندن نقدتان برایم تعریف کرد. و اما جمله قصارم این بار از زبان یک دختربچه شش ساله است.راستش دیشب پنجره اتاقم باز بود.دختر همسایه داشت به پدرش می گفت:بابا...بابا...تو اخراجی ها می گه از این شربت ها نخورید.اگه یکی بخورید مفقودالاثر می شید اگه دو تا بخورید شهید می شید.بابا:ا...صبا:آره.ندیدی؟خیلی با حاله. ببینید کار بچه های ما به کجا رسیده.آن زمان جمله قصار ما چه بود و حالا چه؟از درون این جشنواره فیلم کودک چند تا فیلم خوب می توان پیدا کرد که برای بچه ها باشد نه به بهانه آنها؟
|
صوفیا
پنجشنبه 13 ارديبهشت 1386 - 0:19
-20 |
|
|
|
بنظرم افخمی خیلی خوب نظراتشو در برنامه ی شب شیشه ای گفت.نظراتش که همون افخمی شوکران بود.حتی بنظرم حرفی که در مورد کیمیایی زد خیلی درست و صادقانه بود.فقط نمیدونم چرا با این سلایق و با این افکار سر از گاوخونی در آورد؟از اون فیلمسازهایی بنظرم میاد که گپ زدن باهاش راجع به فیلمهایی که دیده و ساخته حسابی به آدم لذت میده! فعلا که میلان جلو هست!هر چند منچسترم خیلی دوست دارم ولی فوتبال اول ایتالیا!(البته برد لیورپول خیلی چسبید) اما جمله ی امروزم یه شعر از مایاکوفسکی که عاشقشم: امروز بیکارم، نه کار عشق دارم، نه کار سیاست، آزاد آزادم. کتاب پیشنهادی:مرگ تصادفی یک آنارشیست(داریو فو-نشر گلمهر)یک نمایشنامه کمدی سیاسی اجتماعی معرکه.(جایزه نوبل رو هم برده-که البته این یکی ربطی به فضایل کتاب نداره!!!)
|
ستاره.ر
پنجشنبه 13 ارديبهشت 1386 - 10:39
10 |
|
|
|
زندگی در پیش رو ی رومن گاری محشره! اگه نخوندینش معطل نکنین!
|
امیررضا نوری پرتو
پنجشنبه 13 ارديبهشت 1386 - 11:41
17 |
|
|
|
شبح نمایشگاه و معرفی برخی کتابها
با سلام خدمت امیر خان گل و تمامی دوستان عزیزم . ممنون بابت کامنت ها و اس ام اس ها راجع به دلداری به من پیرامون ناخوشی ام و آندوسکوپی و ... باید در جواب آن دسته از دوستان عزیز عرض کنم که من این مراحل رو قبلا هم گذرونده ام و می دونم آندوسکوپی چیه و قراره هفته ی آینده هم دوباره تجربه اش کنم . به هر حال همین که به یاد من بودین برام یک دنیا ارزش داره . دیروز به نمایشگاه کتاب رفتم . مثل این خوره ها با هم پای همیشگی این سالهام در نمایشگاه - آقای دکتر حامد سجادی دوست برادرم - ساعت 9 در مصلا بودیم . ولی چشمتون روز بد نبینه . این نمایشگاه به همه چیز شبیه بود غیر از یک نمایشگاه استاندارد . از بی برنامگی در چیدن غرفه ها و نحوه ی قرار گیری سالن ها که صدای مسئولین غرفه ها رو هم در آورده بود بگیرین تا نبود یک نقشه و عدم شرکت برخی ناشر گردن کلفت و با سابقه در این آشفته بازار . با این حال جدا از نبود یک سری کتابها که در لیستم نوشته بودم و به جایش کتب دیگری خریداری کردم موفق به تهیه ی 94 عنوان کتاب شدم . حالا که امیر هم گفته تقلب برسونیم و به معرفی کتاب بپردازیم یه سری از کتابهایی را که دوست داشتم و خریدم و فکر می کنم به درد بخور باشه معرفی می کنم : 1- داریوش مهرجویی ( نقد آثار از بانو تا مهمان مامان ) نشر هرمس 2- خاندان بدونبورک( دو جلدی ) - توماس مان - نشر دنیای نو 3- شیعه در تاریخ ایران ( شیعه چه می گوید و چه می خواهد ) - دکتر رضا نیازمند - نشر حکایت قلم نوین 4- خدمت علاقه مندان به رمز داوینچی دن براون باید عرض کنم که نشر نگارینه سه کتاب جدید از این نویسنده ی جنجالی با عناوین شیاطین و فرشتگان - نقطه ی فریب - قلعه ی دیجیتالی را روانه ی بازار کرده . 5- علاقه مندان به آثار سیاه و جنایی ( که خودم هم از طرفداران پر و پا قرصش هستم ) مطلع باشند نشر مروارید حق السکوت ریموند چندلر و حکم مرگ موریس بلانشو و مرگ مرموز در کلیسا ژرژ سیمنون را روانه ی بازار کرده است . نشر ماهی هم دو اثر قاضی و جلادش و سوء ظن فریدریش دورنمات را چاپ کرده است . 6- دنیای سوفی اثر یوستین گوردور را که نشر نیلوفر چاپ کرده از دست ندهید . 7- نشر توس : آثار غزاله علیزاده 8- نشر نیلوفر : آثار گلی ترقی 9- انتشارات روشنگران و مطالعات زنان : یک سری از کارهای بهرام بیضایی را تجدید چاپ کرده است . 10 - آثار محمد محمد علی : انتشارات کاروان - نشر عطایی - نشر افق 11- یک سری از کارهای نایاب اسماعیل فصیح را نشر آسیم چاپ کرده است : شراب خام - ثریا در اغما - عشق و مرگ ( جدیدترین اثر این نویسنده ) 12- باغ تلو اثر مجید قیصری - نشر علم 13 - سمت تاریک کلمات ( حسین سناپور ) - نشر چشمه : آثار دیگر این نویسنده را که همین ناشر چاپ کرده است از دست ندهید . 14 - بخش دوم از جلد سوم راهنمای فیلم ( 1996 تا 2000 ) بهزاد رحیمیان توسط نشر روزنه کار به بازار آمده است . " کتاب تنگنا " هوشنگ گلمکانی و بخش سوم از راهنمای فیلم هم در روزهای آتی در نمایشگاه و توسط نشر مزبور عرضه خواهد شد . ...... باز هم هست اما دیگه خیلی طولانی شد ! من که یک بار دیگر به نمایشگاه میرم . راستی دوستانی که به نمایشگاه رفتند غرفه ی نشر معین را دیده اند ؟؟؟ اگر این ناشر در نمایشگاه شرکت کرده یه ندایی بدن بی زحمت . من که دیروز هر چی سرک کشیدم پیدا نکردم . ---------------------------------------------------------------- یک جمله ی خیلی معرکه از تاگور نویسنده ی معروف هندی در یک کتاب خواندم که آنقدر خوشم اومد که تایپش کردم و در کتابخانه ام گذاشتم . این جمله رو به جای دیالوگهای مورد علاقه خدمتتون عرض می کنم ( ظاهرا دیگه بحث دیالوگهای مورد علاقه منتفی شد ؟ ) که فکر کنم با حال و هوای این روزها هم خیلی همخوان است : " کتاب گشوده اندیشه ای گویا است . کتاب بسته دوستی چشم به راه است . کتاب فراموش شده روحی بخشنده است . کتاب پاره شده قلبی گریان است . " مخلص همه ی دوستان خوب خودم . موفق و پیروز و سلامت باشید .
|
امیررضا نوری پرتو
پنجشنبه 13 ارديبهشت 1386 - 11:43
3 |
|
|
|
شبح نمایشگاه و معرفی برخی کتابها
با سلام خدمت امیر خان گل و تمامی دوستان عزیزم . ممنون بابت کامنت ها و اس ام اس ها راجع به دلداری به من پیرامون ناخوشی ام و آندوسکوپی و ... باید در جواب آن دسته از دوستان عزیز عرض کنم که من این مراحل رو قبلا هم گذرونده ام و می دونم آندوسکوپی چیه و قراره هفته ی آینده هم دوباره تجربه اش کنم . به هر حال همین که به یاد من بودین برام یک دنیا ارزش داره . دیروز به نمایشگاه کتاب رفتم . مثل این خوره ها با هم پای همیشگی این سالهام در نمایشگاه - آقای دکتر حامد سجادی دوست برادرم - ساعت 9 در مصلا بودیم . ولی چشمتون روز بد نبینه . این نمایشگاه به همه چیز شبیه بود غیر از یک نمایشگاه استاندارد . از بی برنامگی در چیدن غرفه ها و نحوه ی قرار گیری سالن ها که صدای مسئولین غرفه ها رو هم در آورده بود بگیرین تا نبود یک نقشه و عدم شرکت برخی ناشر گردن کلفت و با سابقه در این آشفته بازار . با این حال جدا از نبود یک سری کتابها که در لیستم نوشته بودم و به جایش کتب دیگری خریداری کردم موفق به تهیه ی 94 عنوان کتاب شدم . حالا که امیر هم گفته تقلب برسونیم و به معرفی کتاب بپردازیم یه سری از کتابهایی را که دوست داشتم و خریدم و فکر می کنم به درد بخور باشه معرفی می کنم : 1- داریوش مهرجویی ( نقد آثار از بانو تا مهمان مامان ) نشر هرمس 2- خاندان بدونبورک( دو جلدی ) - توماس مان - نشر دنیای نو 3- شیعه در تاریخ ایران ( شیعه چه می گوید و چه می خواهد ) - دکتر رضا نیازمند - نشر حکایت قلم نوین ( پیشنهادم اینه که این کتاب رو حتما تهیه فرمایید چون مطمئن باشید در شرف توقیف است ) 4- خدمت علاقه مندان به رمز داوینچی دن براون باید عرض کنم که نشر نگارینه سه کتاب جدید از این نویسنده ی جنجالی با عناوین شیاطین و فرشتگان - نقطه ی فریب - قلعه ی دیجیتالی را روانه ی بازار کرده . 5- علاقه مندان به آثار سیاه و جنایی ( که خودم هم از طرفداران پر و پا قرصش هستم ) مطلع باشند نشر مروارید حق السکوت ریموند چندلر و حکم مرگ موریس بلانشو و مرگ مرموز در کلیسا ژرژ سیمنون را روانه ی بازار کرده است . نشر ماهی هم دو اثر قاضی و جلادش و سوء ظن فریدریش دورنمات را چاپ کرده است . 6- دنیای سوفی اثر یوستین گوردور را که نشر نیلوفر چاپ کرده از دست ندهید . 7- نشر توس : آثار غزاله علیزاده 8- نشر نیلوفر : آثار گلی ترقی 9- انتشارات روشنگران و مطالعات زنان : یک سری از کارهای بهرام بیضایی را تجدید چاپ کرده است . 10 - آثار محمد محمد علی : انتشارات کاروان - نشر عطایی - نشر افق 11- یک سری از کارهای نایاب اسماعیل فصیح را نشر آسیم چاپ کرده است : شراب خام - ثریا در اغما - عشق و مرگ ( جدیدترین اثر این نویسنده ) 12- باغ تلو اثر مجید قیصری - نشر علم 13 - سمت تاریک کلمات ( حسین سناپور ) - نشر چشمه : آثار دیگر این نویسنده را که همین ناشر چاپ کرده است از دست ندهید . 14 - بخش دوم از جلد سوم راهنمای فیلم ( 1996 تا 2000 ) بهزاد رحیمیان توسط نشر روزنه کار به بازار آمده است . " کتاب تنگنا " هوشنگ گلمکانی و بخش سوم از راهنمای فیلم هم در روزهای آتی در نمایشگاه و توسط نشر مزبور عرضه خواهد شد . ...... باز هم هست اما دیگه خیلی طولانی شد ! من که یک بار دیگر به نمایشگاه میرم . راستی دوستانی که به نمایشگاه رفتند غرفه ی نشر معین را دیده اند ؟؟؟ اگر این ناشر در نمایشگاه شرکت کرده یه ندایی بدن بی زحمت . من که دیروز هر چی سرک کشیدم پیدا نکردم . ---------------------------------------------------------------- یک جمله ی خیلی معرکه از تاگور نویسنده ی معروف هندی در یک کتاب خواندم که آنقدر خوشم اومد که تایپش کردم و در کتابخانه ام گذاشتم . این جمله رو به جای دیالوگهای مورد علاقه خدمتتون عرض می کنم ( ظاهرا دیگه بحث دیالوگهای مورد علاقه منتفی شد ؟ ) که فکر کنم با حال و هوای این روزها هم خیلی همخوان است : " کتاب گشوده اندیشه ای گویا است . کتاب بسته دوستی چشم به راه است . کتاب فراموش شده روحی بخشنده است . کتاب پاره شده قلبی گریان است . " مخلص همه ی دوستان خوب خودم . موفق و پیروز و سلامت باشید .
|
کاوه اسماعیلی
پنجشنبه 13 ارديبهشت 1386 - 12:31
24 |
|
|
|
کابوسی به نام قطعه عاشقانه
خوب فکر کنم طرف بحثت من باشم.یا باید یا باید قانع بشم که کار خیلی راحتیه اونم منی که مثل آب خوردن نظرم عوض میشه.یا باید باهات کل کل نکنم چون شاید کم بیارم و با یه تشر جاخالی بدم و یا باید زور بزنم و سر حرفم بمونم.من راه سوم رو انتخاب میکنم. یادم میاد تو مصاحبه با ابوالحسن داودی بهش گفته بودی که وقتی بعد از دیدن نان و عشق و موتور 1000 تو سینما از اینکه کلی از دیدن فیلم خندیده بودی ازش تشکر کردی و داودی با سردی باهات برخورد کرده بود و انگار بهش برخورده بود.حالا انگار تو هم از اینکه من از قطعه عاشقانه ات خوشم اومده بهت برخورده و از اینکه نقدت فنی نبوده.(قبول دارم واژه فنی شاید آدم رو یاد تعمیر لوله شوفاژخونه بندازه.واژه مناسب پیدا نکردم.) مقدار زیادی از مطلبت رو خرج تعریف لحظه های فیلم کردی و من نمیدونم این چه استدلالیه که صحنه پرواز هواپیما رو با همه جزئیاتش البته با لذتی عمیق شرح میدی و بعد نتیجه میگیری"پس این فیلمی است که هر نما به بهترین شکل نقشش را در جهان فیلم بازی میکند."و من خواننده نمیفهمم که چرا آن نما را نمیشود از فیلم حذف کرد جز اینکه تحت تاثیر نثر فوق العاده ات قرار بگیرم.این همان خاصیت قطعه عاشقانه است و مرز بین نقد فنی(خودم هم از این کلمه فنی بدم میاد) و ستایشنامه عاشقانه.....همین چند روز پیش نقدت برای "دره من چه سرسبز بود"را نمونه یک نقد فنی ولی ستایش آمیز خوانده بودم.پس تفاوت این دو را درک میکنم و البته اصلا مخالفتی با حظور احساس در یک نقد تحلیلی ندارم که این همان چیزیست که امیر رو متمایز از سایر منتقدین میکنه.البته به قول استاد مصطفی جوادی غایت عقل عرفان است اما کسی با عرفان نمیتواند جراحی قلب کند یا معادله سه مجهولی حل کند. گفته ای که "میامی وایس متعالی تر از آنی است که قرار باشد با معیارهای رایج نقد سراغش برویم."معیار جدیدت چیست؟خودت را جای خواننده بگذار.این چه معیاریست که به شرح لحظه های بینظیر فیلم میگذرد بدون آنکه خواننده آن فکر پشت دوربین را به کمک مطلبی که نام امیر قادری را یدک میکشد دریابد.خواننده هیچ گاه از طریق این مطلب دو صفحه ای قانع نمیشود که همه این لحظه های استادانه چرا در بطن فیلم با این ترتیب قرار گرفته اند و آیا فلسفه آن تنها دیالوگهایی مثل "زمان شانس است" و تحمیل این که فیلم درباره لذت بردن از لحظه است(البته این محتوا را در فیلم قبول دارم اما در این مقاله باورانده نمیشود که به اعتقاد من قصد این مطلب هم باوراندن آن نیست.) تو گویی خیام فیلم را ساخته.چگونه با این مقاله میتوانی تماشاگری را که به میامی وایس به دید یک اکشن خوش ساخت مینگرد بباورانی که این فیلم یک شاهکار است غیر از آنکه خواننده به صرف اعتبار نام امیر قادری و لذتی که از فیلم برده(لذتی که به شکل مستقیم و مکرر بر سر خواننده فرو میریزد.)از فیلم لذت ببرد.و قدر لحظه های پر شکوه فیلم را بداند و هر فیلم دیگری با لحظه لحظه های مجرد ولی زیبا را با این منطق قاطی نکند. من میگویم اگر قصد نوشتن قطعه عاشقانه را نداشتی پس نقدت درنیامده مثل اینکه اگر دلایل من راضیت نکرد پس بدان من در نوشتنش موفق نبودم.من هنوز به آن مقاله به دید یک قطعه عاشقانه مینگرم و البته لذت میبرم. دیشب وقتی منچستر 2-0 عقب بود و هیچ حرکت برنامه ریزی شده ای برای گل زدن نداشت گویی به من الهام شده بود که حماسه 4 خرداد 78 (ما منچستریها بعد از حماسه های 2 و 3 خرداد حماسه دیگری هم داریم.همان فینال با بایرن را میگویم.)در حال تکرار شدن است.منتظر لحظه های آخر ماندم و دو گلی که مرا از جا بپراند....... اما نه.....کریستیانو رونالدو و رونی و فلچر و کاریک و وندرسارکجا و شرینگهام و بکهام و یورک و اشمایکل کجا؟مردان تازه هنوز راه درازی دارند.تلویزیون را خامکوش کردم .کرکریهای پدر و برادرم را کنار گذاشتم و به اتاقم آمدم.پوستر مخمصه را هنوز نکنده ام....به نگاه آل پاچینو که تا مغز استخوانت نفوذ میکند خیره شدم.....نه.....دنیرو و پاچینو کجا و فارل و فاکس کجا؟
|
حميدرضا
پنجشنبه 13 ارديبهشت 1386 - 16:12
27 |
|
|
|
ضدحال
رفتم نمايشگاه كتاب تنگناروبخرم گفتن كه شنبه ميرسه!!!! ضدحال خوردم برگشتم.
|
ندا میری
پنجشنبه 13 ارديبهشت 1386 - 18:51
-39 |
|
|
|
همه چی بستگی به آشپزش داره!
سلام .... اولا": ............................................................................................................................ دوما": اصلا" فکر نکنین این نقطه ها، جلوه های گرافیکی ویژه است، اینها را همین اول نوشتم که احساس نقطه گذاری ام ارضا بشه، چون قراره وسط نوشته ام اصلا از نقطه خبری نباشه ! سوما": مگه نقد نوشتن و اصولا" هر نوعی از نوشتن (و البته تعمیم می دهم به هر هنر دیگه ای)، قورمه سبزی پختنه که دستور العمل پخت بدن دستت و اگه یه کوچولو ازش تخلف کنی حاصل کارت چیز تعریفی ای از کار درنیاد؟ (تازه دستور پخت های قورمه سبزی ام ممکنه یه فرقایی بکنه) اولا" از نظر من اصلا" بد نیست یک کم این تعریف هایی که بقیه کردن رو یک تکونی بدیم و یک کم راه و رسم خودمونو بریم، به شهادت تاریخ آدمهایی که یه جاهایی، هر چند مختصر یک اصولی رو عوض کردن و با مفهوم لغات و آداب و قواعد، یک کوچولو بازیگوشی کردن ماندگار تر که بودن هیچ، تاثیر گذار تر هم بودن. به شخصه علاقه چندانی به خواندن نوشته های خشک و بی روح فنی ندارم و البته معتقدم سطر سطر یک نوشته شاداب و دلپذیر مخاطب را خیلی بهتر به دنبال می بره و با مطلب و البته خود اثر درگیر می کنه، بعلاوه اینکه امکان ارجاع به نقطه های قوت و ضعف یک اثر را هم فراهم می کنه. هرچند قرار هم نیست ما بخاطر تعلق خاطر یا ارتباط عاطفی ای که با یک اثر، خالق یا عواملش برقرار می کنیم به افراط دچار بشیم و بجای رعایت انصاف و بررسی اثر، نوشته ای بنویسیم که تنها بازتاب هیجان زدگی ماست. هر اثری خودش فاز نقد و بررسی اش رو میده (و این در مورد تمام هنر های دیگه هم صادقه) فرض کن قراره "پابرهنه در بهشت" و "سنتوری" را همزمان نقد کنیم، اصلا" ممکنه که این دو تا رو یک جور و با رعایت یک سری دستور العمل ثابت نقد کرد؟ حتی اگر کارگردانی، بازی ها، طراحی صحنه و لباس، موسیقی و صدای مسحور کننده چاوشی، فلاش بک ها، جامپ کاتها و ساختار روایی فیلم و ...... "سنتوری" رو ستایش کنیم و اتفاقا" خیلی هم، حق مطلب را ادا کرده ایم؟ اصلا" می شه در مورد حداقل برخی آثار، انقدر احمقانه و از سر لجبازی در پی رعایت قاعده های مرسوم و تعریف شده نقد نویسی باشیم ؟ من قبل از دیدن "میامی وایس" نوشته ات را خواندم و دقیقا" برای دیدنش به لحظه شماری افتادم و در اینکه نوشته ات آدم را درگیر با چیزی می کرد که هیچ تجربه ای ازش نداری، اصلا" شک هم نکن. "میامی وایس" را دوبار دیدم و هر دوبار هم هیجان زده، شگفت زده و میخکوب شدم، قفل قفل. من نظرم اینه که بیخیال این حرفها، امیر جان شما بنویس، هر طوری که خودت حال کردی بنویس، مام اگه حال کردیم با نوشته هات حال می کنیم ....
|
مصطفی انصافی
پنجشنبه 13 ارديبهشت 1386 - 19:42
11 |
|
|
|
گزارش لحظه به لحظه از نوش داروی پس از مرگ سهراب
گزارش لحظه به لحظه از نوش داروی پس از مرگ سهراب خارجی/ روز/ نمایشگاه مصطفی به امیر رضا اس ام اس می فرستد: - سلام. می دونی کتاب نوشتن با دوربین مال کدوم انتشاراته؟ مصطفی و احسان منتظرند. امیر رضا جواب نمی دهد... مصطفی همین اس ام اس را برای امید می فرستد. امید جواب نمی دهد... مصطفی و احسان از خیر خرید کتاب منصرف می شوند و با قلبی آکنده از غم و حسرت از این که دوباره قسمت نشد با ادبیات مبتذل گلستان بیشتر آشنا شوند سوار مترو می شوند و به سمت کرج راه می افتند. داخلی/ روز/ مترو مصطفی اس ام اس امید را دریافت می کند: نشر اختران... مصطفی اس ام اس امیر رضا را دریافت می کند: سلام. ببخشید دیر جواب دادم. مال نشر اخترانه... مصطفی اس ام اسی دیگر از امید دریافت می کند: راستی حاجی! ( توضیح نویسنده: این هم از اون حرف هاست ها! ) قیمت اون کتاب بیشتر از هزار و هفتصد و پنجاه تومنه ها. یادته که؟ مصطفی دو بار دیگر اس ام اس امیر رضا را دریافت می کند. ( احیانا به این دلیل که کار از محکم کاری عیب نمی کنه یا امیر رضا کلا دوست داره پول اس ام اسش دوبله سوبله بیاد یا برای تاکید بیشتر بر درام داستان! ) مصطفی با طعنه و کنایه اس ام اسی به سوی امید حواله می کند با این مضمون: بله... شانس آوردم دیر جواب دادی و من تو مترو جوابتو گرفتم. وگرنه مجبور بودم واسه اون کتاب وسط مصلی دست به دامن ملت بشم و بزنم تو خط گدایی. احسان هم سلام می رسونه و میگه قرارمون یادت نره! می خوایم با هم رئیس رو ببینیم... مصطفی آخرین اس ام اس امید را می خواند: آخ ساری تو رو خدا! ( توضیح نویسنده :این واژه ی نامانوس در زبان انگلیسی به معنای متاسفم می باشد و امید برای تاکید بیشتر بر این که داره مترجمی زبان می خونه از این واژه استفاده کرده به هر حال این مساله تاثیری در روند درام نداشت ) چون دیشب نخوابیده بودم الان خوابیده بودم ( نتیجه گیری نویسنده: امید یک دانشجوی بدبخت خرخوان است که تا نیمه شب درس می خواند و روز می خوابد! ) در مورد قرارمون هم من پایه ام. تصویر روی نمای گوشی مصطفی به عنوان تنها بازیگر فیلم فیکس می شود و تیتراژ می آید. هیئت داوران جشنواره ی فجر با تقدیر از فیلم نامه نویس فیلم اخراجی های 2 سیمرغ بلورین بهترین فیلمنامه را تقدیم می کند به مصطفی انصافی...
|
وحید
جمعه 14 ارديبهشت 1386 - 1:46
-10 |
|
|
|
بابت این همه کتاب ممنون.دو سه تا هم من معرفی کنم تا از قافله عقب نمونم. من چراغ ها را خاموش می کنم زویا پیرزاد نشر مرکز ترس و لرز امیلی نوتوب نشر قطره شما که غریبه نیستید مرادی کرمانی انتشارات معین گفتگوی کامرون کرو با بیلی وایلدر کتاب پنجره ولی یه لیست کتاب دارم که دنبال ناشراشونم.ممنون می شم راهنماییم کنید. کمدی الهه دانته- ضیافت افلاطون- آنها به اسبهاشلیک می کنند هوراس مک کوی- شازده کوچولو سنت اگزوپری- سلاخ خانه شماره 5 کورت ونه گارت- زمستان 61 اسمائیل فصیح- در جستوجوی زمان از دست رفته مارسل پروست- ابله داستایفسکی-
|
سهند خانوم
جمعه 14 ارديبهشت 1386 - 9:57
4 |
|
|
|
" سوربز " نوشته ماریو بارگاس یوسا . ترجمه عبدالله کوثری .نشر لوح فکر ... از دست ندهید
|
امید غیائی
جمعه 14 ارديبهشت 1386 - 10:6
18 |
|
|
|
عجب !!!!!!!!!!!!!!!! و little miss sunshine
سلام رفقا. 1- متنت رو امیر خان دیروز همون اول خریدن روزنامه خوندم و کلی حال کردم.خیلی بهم خوش گذشت وقتی دیدم فارغ از اسم کارگردان به مسئله پرداختی و بالاخره اون تابوی متحجرانه رو شکوندی.اینها که گفتی خیلی باورپذیر بود. 2-مصطفی به جون خودم یه ده دقیقه ای خندیدم از نوشته ات.خیلی باحال بود.ولی خدا رو شکر من تو اس ام اس هام پشت سر بچه ها حرفی نزده بودم که اون وقت آبرو حیثیتم هم میرفت ها.و اینکه من بدبخت خرنخوان هر وقت شب که بخوابم باید 5 صبح بیدار شم تا برم سر کار و دیر نرسم تا مجبور نباشم به صغیر و کبیر جواب پس بدم. 3-دیشب بالاخره little miss sunshine رو دیدم.نمیدونید سر اون صحنه های رقصیدن آلیو و فک و فامیلش چقدر خندیدم.اونقدر که خواهرم تو اتاق بغلی بیدار شد و یه داد حسابی نثارم کرد ولی ""به هر حال این مساله تاثیری در روند درام نداشت"" چون من همچنان به خندیدن ادامه دادم و کلی کیف کردم.نصیحت های پدربزرگه هم که شاهکار بودن.
|
امیررضا نوری پرتو
جمعه 14 ارديبهشت 1386 - 18:7
22 |
|
|
|
مصطفی انصافی و کتابهای ماریو بارگاس یوسا
سلام خدمت امیر خان گل و همه ی دوستان خوبم . راستی از کتابهای مورد نظرم که یادم رفت خدمتان معرفی کنم کتابهای ماریو بارگاس یوسا هم هست . سور بز ( جشن بز نر ) - مرگ در آند - جنگ آخرالزمان - چه کسی پالومینو مولرو را کشت ؟ - سالهای سگی و گفتگو در کاتدرال که این آخری رو در نمایشگاه امسال پیدا نکردم ( انتشارات ماهی ) . جمله ای هم الآن به ذهنم نمی رسه . مخلص همه ی دوستان .
|
جمشید سعیدی
جمعه 14 ارديبهشت 1386 - 19:1
-12 |
|
|
|
در باب "اتفاق خودش نمی افتد"
این حرفها همه درست. ولی این هم که بیضایی را متهم به کم کاری کنیم درست نیست. بیضایی تا اینجا هم تمام فیلمهایش را به قول خودت با غلبه بر تمام مشکلات ساخته. برج عاج نشینی دیگه چه صیغه ای بود اصلآ همین فینچر با نفوذی که گفتی, تا حالا چند تا پروژه پیشنهادی را زمین زده؟ یا مگه چند سال یک دفعه فیلم میسازه؟ کوبریک مرحوم هم با کلی طرح و ایدههای رد شده از طرف استودیوها از دنیا رفت ولی طاقت میاورد و چند سال بازیگراش را از توی لنز دوربین نگاه نمیکرد تا فیلمی بسازه که دقیقآ خودش میخواد. این فیلمنامه "اتفاق خودش نمی افتد" هم کتاب بی نظیریه از اسطوره و تاریخ و این حرف هام توش خبری نیست
|
احسان
جمعه 14 ارديبهشت 1386 - 20:40
-8 |
|
|
|
یک جمله ای توی نفس عمیق هست که خیلی دوسش دارم کامران میگه نمی دونم چرا نمی تونم مث بقیه عیاشی کنم
|
رضا
جمعه 14 ارديبهشت 1386 - 21:49
25 |
|
|
|
دنی براسکو چه شکلیه ؟
سلام دوستان خوب الان که دارم کامنت می گذارم یه دو سه ساعتی از پخش فیلمی که می گویند اسمش دنی براسکو بوده گذشته . خدا رو شکر که پس نیفتادم . من واقعا نمی دونم این چه وضع فیلم گذاشتنه ! اگه یه فیلم از نظر شما ( منظور همون هایی که از آوردن اسمشون معذوریم ) ایراد داره دیگه چرا نشونش می دین و اگه ایراد نداره پس چرا تیکه پارش می کنین . حد اقل 30 دقیقه از فیلمی 140 دقیقه ای رو به اضافه ی حد اقل نصف دیالوگ های آل پاچینو رو در آوردن و به جای اون از واژه ی جالب و کاربردی { لعنتی } استفاده کردن . آخه شما بگین کدوم آدم عاقلی به جای فحش دادن می گه لعنتی . خلاصه این روزها کاملا حالم گرفته... از دوستان عذر می خوام دلم پر بود . به هر حال دو سه تا کتاب جدید به ذهنم رسید : بادبادک باز خالد حسینی انتشارات مروارید اراده ی معطوف به قدرت فریدریش نیچه فرزان لالایی با شیپور مجموعه سخن های احمد شاملو انتشارات مروارید شاه کلید جعفر مدرس صادقی نشر مرکز استخوان های خوک و دست های جزامی مصطفی مستور نشر مرکز خواب زمستانی گلی ترقی نشر مرکز انگار گفته بودی لیلی سپیده شاملو نشر مرکز قدیس گارسیا مارکز انتشارات آریابان یک جای امن مرجان شیر محمدی نشر مرکز موریانه بزرگ علوی انتشارات نگاه من تا صبح بیدارم جعفر مدرس صادقی نشر مرکز یسه بگه بسه یا نه ؟
|
یسنا
جمعه 14 ارديبهشت 1386 - 23:25
31 |
|
|
|
faghat in ke man 14 sale majale film mikhonam ..........va bi tardid 7 salesh be khatere neveshtehatoone............. kolkan 26 salame dir shoro kardam ...
|
حامد اصغری
جمعه 14 ارديبهشت 1386 - 23:40
2 |
|
|
|
همیشه امیر همیشه قادری
سلام امیر خان قادری من آنطور که بچه ها گفتند تند انتقاد نکردم من فقط معتقدم در مجله فیلم که قرار است به فیلم ها از دیدگاهی عادلانه نگاه شود نقد میامی وایس جالب نبود و گرنه ارزش خود نوشته و نوع نگاه عاشقانه به استاد مایکل مان اصلا پایین نبود اتفاقا اینگونه نقدها هم بسیار کمتر نوشته میشود ولی به نظر من جاش تو مجله فیلم نبود امیدوارم خیلی ناراحتت نکرده باشم با نظری که دادم.راستی اینم نتایج اخیر یونتووس گفتم شاید خبر نداشته باشی يووه در نهمين بازی از دور برگشت رقابتهای سری B ايتاليا در زمين فروزينونه با دو گل زالايتا به پيروزی رسيد . در حالی که الکس در بازی رفت 200 گل خود را برای يووه به ثمر رسانده بود زنده باد دل پیرو http://7thart.mihanblog.com/
|
شما
شنبه 15 ارديبهشت 1386 - 0:58
-7 |
|
|
|
...سلام میدونی من دفعهی اولی که مطلبی ازت خوندم تو ماهنامه ی فیلم تعجب کردم از اینکه چطورممکنه بالاخره یکی از منتقد های ماهنامه ی فیلم همه ی سلیقه هاش و خاطراتشو و ...مثل من باشه ...همیشه دنبالت میکنم موفق باشی
|
امیررضا نوری پرتو
شنبه 15 ارديبهشت 1386 - 10:58
22 |
|
|
|
آغاز برنامه های ما شروع شد !
سلام . از کامنت قبلیم جوابی که به مصطفی انصافی عزیز داده بودم حذف و فقط معرفی آثار ماریو بارگاس یوسا آنلاین شد . مصطفی جان مطلب خاصی نبود . فقط گفته بودم که ایراد از موبایلت هست که کفر آدم رو در میاره و اس ام اس منو همیشه دیر دریافت می کنی و من برای جلوگیری از شک و تردید مجبورم چند بار بفرستم . همین ! فکر نکنم نکته ی خاصی توش بود که ...... بگذریم . راستی مصطفی جان کتاب مورد نظر رو اگه خواستی من دارم . از کتابهایی که سالهای قبل از نمایشگاه تهیه کردم و پیشنهاد میدم : آثار نیکوس کازانتزاکیس : مسیح باز مصلوب - آخرین وسوسه ی مسیح - زوربای یونانی و به سوی آزادی ( که امسال نشر جامی چاپ کرده ) - جان اشتاین بک : خوشه های خشم و موشها و آدمها - آثار شهرنوش پارسی پور - آثار دشیل همت ( خرمن سرخ و کلید شیشه ای ) و............ -------------------------------------------------------------------- دیالوگ منتخب این دفعه : آغاز برنامه های ما شروع شد ! ( سید - بهروز وثوقی - در گوزنها ) www.cinema-cinemast.blogfa.com خیلی مخلصیم .
|
محمد حسین اجورلو
شنبه 15 ارديبهشت 1386 - 11:18
-2 |
|
|
|
برای وحید
ابله-چشمه سلاخ خانه شماره پنج-مروارید شازده کوچولو-امیر کبیر
|
کاوه اسماعیلی
شنبه 15 ارديبهشت 1386 - 12:29
14 |
|
|
|
ندا میری:""""من نظرم اینه که بیخیال این حرفها، امیر جان شما بنویس، هر طوری که خودت حال کردی بنویس، مام اگه حال کردیم با نوشته هات حال می کنیم ...."""" نظر بقیه هم همینه؟؟
|
حميدرضا
شنبه 15 ارديبهشت 1386 - 18:42
-38 |
|
|
|
توجه ! توجه !
مجله دنياي تصوير ميخواهد درمورد 10 فيلم برتر تاريخ سينماي ايران و 10 فيلم تاريخ سينماي جهان نظرسنجي كند.كليه علاقمندان دراين نظرسنجي ميتوانند نظرات خودراحداكثرتاپايان خردادماه1386 توسط نامه به ادرس : تهران - صندوق پستي 831- 13145 - مجله دنياي تصوير وياتوسط Email به نشاني www.pwtop10@yahoo.com ارسال كنند.(ذكرنام كامل - سن - ميزان تحصيلات وشماره تلفن براي راي دهندگان ضروري است). اين مطلبو به هركسي كه عشق سينماست ارسال كنيد تا ببينيم كه نتيجه نظرسنجي چي ميشه ؟
|
صوفیا
شنبه 15 ارديبهشت 1386 - 21:45
14 |
|
|
|
الان یادم اومد کافه زیر دریا رو بهتون پیشنهاد کنم(نویسنده:استفانو بننی،ترجمه:رضا قیصریه/انتشارات کتاب خورشید).تخیل و طنز ظریف نویسنده بیداد میکنه!والبته ترجمه عالی و روان رضا قیصریه به شیرینی کتاب اضافه میکنه. راستی من عقیده ای به اینکه نقد عاشقانه اس یا فنی یا کدومش بهتره، ندارم.برای من نقدی ارزش داره که منو با فضای فیلم و فیلمسازش مانوس کنه.که بدونم منتقد فاز اون فیلمساز رو گرفته.خیلی طبیعیه که نقد فنی یه فیلم که از نظرمون شاهکاره عاشقانه هم از آب دربیاد. و یه قسمت از کتاب عزیزم خداحافظ گاری کوپر: -میدونی وقتی ناپلئون پاک باخته با بار یک میلیون کشته روی دست از روسیه برگشت و زنش رو با یه نفر دیگه دید که بهش خیانت میکنه چی گفت؟ -نه.چی گفت؟ -گفت:خوب عاقبت یک مسئله شخصی.برای تنوع هیچ بد نیست!
|
منگ
يکشنبه 16 ارديبهشت 1386 - 1:35
10 |
|
|
|
به چه بندم ..؟! که اینگونه در بندم ..
شما چقدر کتاب می خوانید! ، و چقدر فیلم می بینید !..... شما پس کی فکر می کنید ؟؟؟؟؟ بنده که نه کتاب می خوانم و نه فیلم می بینم ...روز و شب هم فکر می کنم باز به جایی نمی رسم .. و از آن روی که زیاد منگ می زنم تفکرم بی واسطه هیچ است . .. شما بگویید بنده به چه بندم . که زنده ام ..؟! و بالاخره او ... همان مردک بیهوده ،همان بی همه چیز ، می گوید . "در جهانی که ناگهان از هر خیال واهی و از هر نوری محروم شده است ، انسان احساس می کند که بیگانه است . در این تبعید دست آویز امکان برگشتی نیست . چون از یادگار زمان های گذشته و یا از امید ارض موعود هم محروم شده است." (افسانه ی سیزیف) ولی به نظر من او یک دروغ گو بود .. مانند کسی که همه چیز را با همه چیز توجیه می کند ... دروغ را با واقعیت ... ولی نهایتا او عمیقاً آشناست ...کسی نمی داند چرا ...؟
|
فرزاد امامی
يکشنبه 30 ارديبهشت 1386 - 12:37
3 |
|
|
|
امیرجان! جو گیر نشو!حیفی.
سلام. من نقدهای شمارو دوست دارم. ولی ببخشید نقدتون در مورد Miami Viceمزخرف بود. من هم این فیلمو دوست دارم.استاد مان رو هم خیلی دوست دارم. ولی... نقدهای سینمایی تون هم داره مثه وبلاگتون یادداشت شخصی میشه. به نظر من شما در کل نقد فقط "به به " "چه چه" می کردید. اگر بدبختی فیلم را ندیده باشد از نقد شما چه چیزی می فهمد؟ من خودم آدم فوق العاده احساساتی ای هستم. ولی به نظرم شما در نوشتن این مطلب "جوگیر " شده اید. دلم می خواد باز نقدهای موشکافانه ی شما را بخونم. راستی از مطالب و عکسهای جالبتون در مورد " سنتوری " دنیا دنیا ممنون. امیدوارم در هم میهن موفق باشد. شما وامیرعربی ومهدی یزدانی خرم و دیگر جوانانی که نشان دادید روزنامه نگاری فقط به سن وسواد نیست.عشقه تونستید به وبلاگ فقیرانه ی ما هم سر بزنید. www.santoori.persianblog.com. یا حق
|