دوشنبه 1 آذر 1389 - 11:42



















-

I تبلیغات متنی I
موسسه سینمایی پاسارگاد
به تعدادی آقا و خانم جهت بازی در فیلم‌های سینمایی و سریال نیازمندیم
09121468447
----------------------------
روزنامه تفاهم
اولین روزنامه کارآفرینی ایران
----------------------------
پارسيس
مشاوره،طراحي و برنامه نويسي  پورتال‌های اینترنتی
----------------------------

موسسه سینمایی پاسارگاد
ارائه هنرور و بازیگر به پروژه‌ها
09121468447




 


 



شنبه 1 ارديبهشت 1386 - 16:12

fast dood nation


ملت غذاي آماده، فيلم نسبتا مهجور ريچارد لينك‌ليتر در سال گذشته را ديدم بچه‌ها. نيمه اول‌اش كم زور مي‌زد و نيمه دوم، خيلي بهتر مي‌شد. از همه مهم‌تر به اين درد مي‌خورد كه يادمان بيايد فيلم متعهدانه ساختن، هميشه قرار نيست نتيجه بدي داشته باشد. در بهترين سكانس‌هايش ( به خصوص سكانس شرحه شرحه كردن گاوها ) آدم را ياد آثار درجه يك دهه 1960 و 1970 مي‌انداخت. ( كه دو نمونه از شاهكارهايش: مترسك و لوك خوش‌دست را هفته‌هاي گذشته از سينما يك ديديد. ) فيلم لينك‌ليتر ياد آدم مي‌انداخت كه قرار نيست فيلم متعهدانه ساختن، هميشه نتايجي مثل خون‌‌بازي و فيلم‌هاي جعفر پناهي داشته باشد. اين فيلم‌ها مي‌توانند جذاب، پرشور، واقعي و از همه مهم‌تر بي‌ادا به نظر برسند. انگار سازنده اين فيلم‌ها همان قدر از ساختن‌شان كيف كرده، كه از آن چه مورد نقد قرار داده، نفرت داشته است. در اين جا لينك‌ليتر قالب باز و آزادي انتخاب كرده و كه به خودش اجازه داده در بخش‌هاي مختلف جامعه آمريكا چرخ بزند. غذاهاي آماده ( برگرها ) اين جا بهانه‌اند تا چرخه توليد و مصرف را ببينيم و شماي كلي از زندگي در جامعه مدرن دست‌مان بيايد. اين كه همه ما را شبيه گاوها مي‌كند و شبيه برگرها با آن اندازه‌ها و اشكال شبيه هم. لينك‌ليتر نمي‌توانم اين كيف را از آن اعتراض جدا كنم و راست‌اش نكته اصلي همين است.
راستي روي سكانس تكه تكه كردن گاوها در انتهاي فيلم، لينك‌ليتر يك قطعه موسيقي گذاشته است... يك قطعه موسيقي گذاشته است... ووووووووووووووووي.

بعدالتحرير: روزنوشت بعدي مال Old Boy است كه يكي از رفقا توي كامنت‌ها يادم انداخت.  

راستي دو تا نقد ميامي وايس و شبان خوب در اين شماره مجله فيلم نوشته‌ام كه انگار درآمده. همان بحث هميشگي نظر و از اين حرف‌ها!



بازگشت به روزنوشتهای امیر قادری

نظرات

از ارادتمندان شين دار شما!!!!
شنبه 1 ارديبهشت 1386 - 16:20
15
موافقم مخالفم
 
ابراز ارادت

اراددددددددددددددددددددددددددددددددددددددددددددت

فقط همين

عباس واحدی
شنبه 1 ارديبهشت 1386 - 17:1
11
موافقم مخالفم
 
دعوت

سلام

8 تا 14 اردیبهشت پنجمین هفته فرهنگ و هنر دانشجویان دانشگاه شهید باهنر کرمان به راهه و بیشتر قدیمیهای کانونها هم جمعند. خوشحال می شیم شما هم باشید.

لطفا شماره ای جهت تماس و هماهنگی.

m.v.ch
شنبه 1 ارديبهشت 1386 - 17:2
-13
موافقم مخالفم
 

امیر جان نظرت درمورد خون بازی قبول ندارم چون به نظرم شاهکاره.

بعدم هیچی فردا می گم!بای

siavash
شنبه 1 ارديبهشت 1386 - 17:4
19
موافقم مخالفم
 

agha nemidooni chetor mishe filme hokm ro peida kard man cinema nadidam dvdsham nayoomade. faghat roo youtube ye thrieler didam.

امیررضا نوری پرتو
شنبه 1 ارديبهشت 1386 - 17:21
-10
موافقم مخالفم
 

با سلام خدمت امیر عزیز و دوستان خوب خودم .

امیر جان بی صبرانه منتظر نقدهایت بر میامی وایس و چوپان خوب بودم . الآن کلاس موسیقی دارم و باز مثل هر ماه دارم با خودم حدس می زنم که روی جلد ماهنامه ی تمام زندگیم "فیلم " عکس چه فیلمیه و مطالب این ماهش چیه ؟ حالا که اینو گفتی اشتیاقم بیشتر شد . عشق است مجله "فیلم " .... !

کاوه جان اسماعیلی خیلی مخلصم . شاید رفتگان از چند حیث درخشان باشد که هست و البته به درد فیلمهای ده پانزده ساله ی اخیر هالیوود دچار است و فاقد اون حس لازمه که یه زمانی فیلمهای هالیوود اونو داشتند و شاید هم در مقام مقایسه ی تکنیکی از بابل سرتر باشه اما این دلیل نمی شه که از بابل کمتر از رفتگان خوشم بیاد . اون اظهار نظری که درباره ی بابل کردم یه جور حس شخصی و فارغ از ارزشگذاری های تکنیکی و محتوایی بود . در مورد اهمیت امیر قادری هم که گفته بودی باهات موافقم . راستی این مصطفی انصافی نمی خواد با ما آشتی کنه ؟

خانم میری عزیز خیلی وقت پیش آقایان مسئول خیال همه ی ما رو راحت کردند و نمایشگاه مطبوعات رو به زمانی نامعلوم موکول کردند . خدا کنه با نمایشگاه کتاب ما بازی نکنند . من یکی که قلبم دیگه خیلی ضعیفه !!!!!

www.cinema-cinemast.blogfa.com

مهدی پورامین
شنبه 1 ارديبهشت 1386 - 17:29
-21
موافقم مخالفم
 
غم هجران تو

1- راستش من فیلم "ملت غذای آماده" رو ندیدم...اما در مورد فیلم "فیلم متعهدانه" و نمونه های موفق ایرانی و خارجی اش با امیر موافقم.شاید بد نباشد این موضوع رو ربطش بدم به فیلم های "بنی اعتماد" که از فیلم روی پرده اش کم گفته شده است. اگر به پرت شدن از موضوع متهم نمی کنید.میخواهم پیشنهاد بدم در مورد این موضوع فکر کنید:

1-1:بنی اعتماد همواره دغدغه زمینه های اجتماعی را در فیلم هایش داشته و چون آنرا مبتنی بر واقعیت و با تحقیقات جامع از موضوع روایت میکرده ،عموما در ارائه اثر موفق بوده است.تا جائیکه "زیر پوست شهر" را بر مبنای 3 سال کار مستند روی این موضوع ارائه داد."خون بازی" را هم بر مبنای تحقیقات میدانی و کار تیمی قوی(در حوزه فیلمنامه و کار گردانی) ساخته است.اما چرا بین این دو در محصول نهایی، فاصله عمیقی حس میکنیم؟

2-برای "کاوه اسماعیلی":در مورد آخرین کامنتت دوتا عرض داشتم.در مورد "1":من هم معتقدم "بابل" در مقایسه با فیلم آوانگارد "21 گرم" پیشرفت محسوب نمیشود.اما... تعریفت از "فیلم سطحی" شاهکار بود!! این "سطحی ترین" تعریف از "فیلم سطحی" است.!!(این جمله آخرم خیلی "عمیق" بود...برو ساعتها روش فکر کن!!)

درمورد مطلب"5":فکر کنم مجبور بشم آخرش یک پرونده کت و کلفت برای "آژانس شیشه ای" در بیارم.شبیه اونی که "امیر رضا نوری پرتو" برای "شوکران" در آورده.(که انصافاَ حق مطلب رو ادا کرده) منتها مشکل اونجاست که من وقت و حوصله راه انداختن "وبلاگ شخصی" رو ندارم!مگر اینکه یک جوانمردی پیدا بشه نوشته های ما رو تو وبلاگش مهمان کنه؟؟!!

3- یک درخواست ویژه: من تا اینجا مخاطب مستقیم "مصطفی جوادی" و"مصطفی انصافی" نبودم.اصلا شاید اونها اسم من رو هم به خاطر نیارند... اما من هم دلم براشون تنگ شده.... یک جوانمرد دیگه ای که از این دو "مصطفین" یا "مصطفیان" نمره ای،شماره ای،آی دی،آدرسی،سایتی،...(یا هر کوفت ارتباطی دیگری)... سراغ دارد...این پیغام من را برایشان بفرستد:

ما شبی دست برآریم و دعائی بکنیم ------------ غم هجران تو را چاره زجائی بکنیم

دل بیمار شد از دست رفیقان مددی ------------ تا طبیبش به سر آریم و دوائی بکنیم

مهدی پورامین

محمد
شنبه 1 ارديبهشت 1386 - 18:16
-11
موافقم مخالفم
 
من دلم فیلم می خواد

سلام به همگی

از اینکه می پرم وسط حرفهای از جنس فیلم و فیلمبازی شرمنده!! اما من دلم تنگ شده. دوری از فیلم کمی آزار دهنده شده.زیاد این حس رو تجربه نکرده بودم اما....

دلم می خواد فیلم ببینم. یه جورایی فیلم خونم کم شده اما کتابها نمی ذارن. حتی وقتی توی این قحطی فیلم تلویزیون شاهین مالت هیوستن رو گذاشت نتونستم بشینم ببینم چون فرانی و زویی سلینجر مثل خوره افتاده بود به جونم و ... این اولین و شاید آخرین کتابی باشه که از دیدن فیلمش قبل از خوندن کتاب خوشحالم. واقعا از اینکه دیدن پری مهرجویی لذت بردن از این کتاب رو دوچندان کرده حیرت زده شدم. یعنی واقعا فیلمهایی هم هستند که کتاب اقتباسی شون رو خراب نکنن. من که دیدم !

حامد صرافی زاده
شنبه 1 ارديبهشت 1386 - 19:41
3
موافقم مخالفم
 

1-امیر جان والله نسبتا مهجور که واژه درستی نیست. یه نگاهی به این سایت بنداز http://www.metacritic.com/film/titles/fastfoodnation?q=Fast%20Food%20Nation آرای منتقدها رو ببین شاید نظرت عوض بشه . جدا از اون فیلم تو دوتا جشنواه معتبر کن و لندن هم بوه و چندین جای دیگه. جدا از اون خیلی از منتقدها فیلم رو یکی از بهترین آثار سیاسی/انتقادی این سالها دونستند. و همچنین فیلم بر اساس یک کتاب بسیار جنجالی مستند ساخته شده که نشون می ده چطور می شه از یک گزارش کاملا مستند یک درام خیلی خوب ساخت.

2- من فکر می کنم "چوپان/شبان سر به راه" ترجمه بهتربی برای اسم اون فیلم باشه. کل قصه همونجوری که می دونی درباره آدمی است که خودش رو وقف یک سیستم کرده. این افتادگی مت دیمون و انقدر بی توجهی اش به اطرافش و فقط و فقط کار کردن برای اون مجموعه( سازمان سیایی که داره شکل می گیره) مثل بره رامی است که تمام زندگی اش رو فدا یا قمار دنیایی- مثلا- آرمانی می کنه.

کاوه اسماعیلی
شنبه 1 ارديبهشت 1386 - 19:58
-30
موافقم مخالفم
 

1.از اینکه بخوام افه مظلومیت شهرستانی بیام متنفرم ولی باور کنید اینجا فیلمهای شناخته شده به سختی گیر میان تا چه برسه به فیلم به قول تو مهجوری مثل این فیلم.تا رفقای من لطف کنن لیست فیلمهای معرفی شده من رو برام بیارن بحث فیلم هم دیگه از رمق میفته.

2.کمی نسبت به جعفر پناهی بیرحمی..البته قاعدتا نمیتونه فیلمساز محبوب من باشه اما مقایسه اون با آثاری مثل خون بازی قیاس مع الفارغه چون اصلا از اون راه نرفته...فقط کافیه صحنه ای که باران کوثری تو لجن دنبال مواد میکرده رو با صحنه آروغ حسین آقا رو به نمای باز شهر تهران تو طلای سرخ مقایسه کنی....

3.کتاب حافظ و سعدی کیارستمی رو دارم میخونم.تجربه لذت بخشیه....دیشب شاهین مالت دیدنم دو رقمی شد.ضمن اینکه بر طبق گزارش هواشناسی توده پرفشار در آسمان گیلان لانه کرده.

مصطفی جوادی
شنبه 1 ارديبهشت 1386 - 21:20
14
موافقم مخالفم
 
پیرپسر

این فیلم را ندیده ام. برای oldboy شاید مزاحم شدیم.

راستی یک پیشنهاد دارم. روزنوشت های نیما را موقتا از روی سایت بردارید.این که نیما چرا نمی نویسد یا چرا نمی تواند بنویسد به خودش مربوط است. ولی برای سایت خوبیت ندارد که یکی از بخش های اصلی اش نزدیک به دو ماه خوابیده باشد.

جمشید سعیدی
شنبه 1 ارديبهشت 1386 - 22:55
17
موافقم مخالفم
 
ریجارد لینک لیتر

از ریچارد لینک لیتر فیلمهای خوبی میشه دید از شاهکارش Dazed and confused گرفته تا انیمیشن های خیره کننده اش waking life(که با یه دوربین هندی کم ساختتش) و scanner darkly.مخصوصآ این دومی که یک درام علمی تخیلی عجیب غریبه حول و حوش اعتیاد و مواد مخدر که دیالوگ های تارانتینویی اش خوب می خندونه. متآسفانه fast food nation را ندیدم ولی Dazed and confused را حتمآ ببینید پر از موزیک های درجه یکه. شبگردی بچه دبیرستانی ها همراه موزیک راک .عالی از آب درآمده

علی طهرانی صفا
شنبه 1 ارديبهشت 1386 - 23:36
-10
موافقم مخالفم
 
نامدگان و رفتگان!

کلاً گوشه نشینی را به هر چیزی ترجیح می دهم. به قول معروف آدمی نیستم که با هر کسی بپر باشم. سر هر سفره که بنشینم زود سیر می شوم. خیلی زود. حال به هر رنگی که می خواهد باشد. رنگ بی رنگی هم که گویا یافت می نشود. راستی سینمادوستان! سینمای شما چه رنگی است؟

اگر اینجا هم هر از چند گاهی می نویسم، متعاقباً هر از چندگاهی پشیمان می شوم. به گمانم آب در هاونگ کوبیدن است این کامنت گذاشتن.

بگذارید اول از همه تکلیفم را با امیر قادری روشن کنم که دربارۀ نقدهایش نظر خواسته بود (این جوری بی ربط نویسی ما بعضی ها را دل آزرده نمی کند). آقای قادری. من با تمام احترامی که برای شما قائلم، باید خدمتتان عرض کنم که صدی نود، نقدهایتان را نمی پسندم؛ چون دنیای فکری تان را نمی پسندم. از پایه با هم مشکل داریم رفیق!

دوم خدمت کاوه اسماعیلی. تو کار مرا راحت کردی. چون می خواستم یک جواب مفصل برای مهدی پور امین ( حالا دیگر رفیق شفیقم) بنویسم که در یک خط حق مطلب را ادا کردی. پس ممنون. اما باید خدمتت عرض کنم متأسفانه فیلمی که از آن نام بردی هیچ گاه دست از سر ما بر نمی دارد. این تنها فیلم تاریخ سینمای ایران است که کل جامعه ما را در یک مکان کوچک گرد آورده. آنجا هم تو حضور داری، هم من، هم امیر قادری، هم... ما برای همیشه تاریخ در آنجا حبس ایم. راستی تو تازگی ها عینک دودی نگرفتی!

سوم خدمت مهدی پور امین عزیز. حسابی مرا خجالت دادی رفیق. من به حق لایق هیچ یک از صفاتی که نثارم کردی نبودم. اما یک چیزی را یواشکی در گوشت می گویم. من و تو خیلی به هم شبیه ایم!

این هم یک بیت شعر بی ربط:

مزرع سبز فلک دیدم و داس مه نو ---- یادم از کشته خویش آمد و هنگام درو

امید غیائی
شنبه 1 ارديبهشت 1386 - 23:51
27
موافقم مخالفم
 
ما همه فارست گامپیم.

سلام امیرخان و بروبچز عزیز.

اول از همه حق کپی رایت رو رعایت کنم و بگم تیر مال امیر پوریا ئه که تو مجله تازه یه مقاله داشت با همین نام.

دیم:فیلم ساختن با حس تعهدی که قرار نباشه داد بزنیش و تو بوق کرنا بکنیش و یه جورهایی زیر لایه کارت باشه خیلی سخته و تو خیلی از مواقع از عهده خیلی ها بر نمیاد.این حسی که گفتی انگار سازنده اين فيلم‌ها همان قدر از ساختن‌شان كيف كرده، كه از آن چه مورد نقد قرار داده، نفرت داشته است واقعا یه جایگاه بزرگه که خوب ممکنه برای هر کسی بیشتر از یه بار اتفاق نیفته و شاید هم بیفته.ولی تو این بحبوحه ساختن و فقط ساختن که به قول فارست گامپ ""بدون هیچ دلیل خاصی"" میان و میسازن دیگه این حس تعهد خیلی نمیتونه جای خودش رو پیدا کنه.میشه یه محل با ادا بازی یا داد زدن حرفهای نگفته.اونهایی که شاید بعضی ها راه رو اشتباهی اومدن.این فیلمه رو هم هنوز ندیدم.پس هیچی.

سیم:Old Boy رو ندیدم و الان هم تو لیستم چکش کردم این رفیقه ما نداره.پس فعلا اون هم هیچی.

چهارم:طبق معمول هر ماهه مثل اینکه قراره مجله من یه 7-8 روزی دیر تر از حتی رو باجه ها برسه.پس باز اون هم فعلا هیچی.

پنجم:ای داد که جشنواره مطبوعات نداریم.البته طبق شنیده ها که خدا کنه شایعه باشه.من کلی مجله رو همونجا حق عضویت میدادم که اون هم ""دیگه"" هیچی.

ششم:عجب شاهکاریه این فارست گامپ.من عاشق اون صحنه دویدنهاش ام.مخصوصا اونجا که همین جوری میــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــدوئه تا به یه در بسته میخوره و برمیگرده. مامانش هم که همیشه یه چیزی برای گفتن داشت.عجب فیلم جامعیه.همیشه میتونی همه جا ازش مثال بیاری.

منگ
يکشنبه 2 ارديبهشت 1386 - 1:36
4
موافقم مخالفم
 
آنقدر بزند که بمیرم...هنر آن است ...

بنده کمی دیر بروز شدم ...!

.مشکل از این است که بنده بیش از اندازه صمیمی می شوم "یا همان پسر خاله" ، احساس کردم میشود در این فضای کوچک صمیمانه با یکدیگر کَلکَل کنیم و بر سر و کول همدیگر بزنیم . شاید اقتضای این بحث ها همین جدیت و خشکیتی است که شما عزیزان انتظار دارید ، بنده چند وقت پیشتر این را فهمیدم و سعی کردم دیگر وارد این فضا نشوم ولی وسوسه بود و در پی اش باز ضایع شدن .

.قدرتی جان از لطف تو متشکرم ...اخوان ...! ...شاید

.میری ، عکاسی می کنم ، و از آن متنفرم ، هنر کوچک و ناچیز ، مسخره بازی ، به سادگی می آید و به همان سادگی می رود ، مانند آبجو ...زود می گیرد و زود ول می کند ،به نظر من هنر آن است که یقه ات را بگیرد ،به زیرت بکشد ، و آنقدر به صورتت مشت بزند که کور و کر شوی ، لال شوی و حتی نتوانی نفس بکشی ،و نهایتا در حالی که او همچنان مشت می زند تو زیر خون خود خفه شوی و بمیری ، این هنر است ...

.شاید جمشید خان راست می گویند ، چون شنیده ام همه ی آثار یک هنرمند مالف شبیه همدیگر هستند ...نه؟!

.بابل ...

میدانید مشکل اصلی در فیلم بابل چیست ، به نظر من مشکل عدم تناسبی است که بین فرم و محتوی وجود دارد .اصولا در فیلم های قبلی فرم روایتی که ایناریتو برگزیده بود همراه با سبک بصری خاص فیلم در خدمت موضوع و مضمون بود ، ولی اینبار نقض غرض شد ، ایناریتو در فیلم های قبلی از فرم استفاده می کرد تا موقعیت ها را بیشتر ملتهب کند و واقعا موفق بود ، و این التهاب همان تشخص دو فیلم قبلی بود ، دو فیلمی که پیرامون موضوعات ساده و در فضاهای کوچک و نسبتا بسته رخ می دادند . دو فیلمی که روایتشان نیازمند چنین مانور هایی بود ، ولی این بار نه ... وقتی موقعیت های ملتهب و غم انگیز فیلم بابل را می بینم شوکه می شویم ، مانند دو فیلم قبلی موقعیت ها را سهمگین می یابیم و خیره می شویم ، ولی لحظه ای بعد زمانی که اپیزود عوض می شود ، همه چیز به هم می ریزد ، و این خیرگی ما و این التهاب ها همراه با کلیت فیلم با هدفی که دنبال می کند در سطح می ماند ، احساس می کنیم احساسات گرایی ما بیهوده بوده است و درک چنین موضوعاتی بیشتر خرد گرایی می خواهد تا احساس گرایی ، بیشتر می طلبد جدی باشیم تا هیجان زده . و در اینجاست که همه ی تلاش های ایناریتو هدر می رود . مورد دیگر فیلم به نظر بنده اپیزود ژاپن است ، به نظر می آید ایناریتو در این اپیزود اصلا هدف اصلی را هم گم کرده است آنقدر هیجان زده این اپیزود را پرداخت کرده است که موقعیت دختر نوجوان برایمان کاملا سطحی و جدا از بحث می نماید ، شاید ناجور ترین وصله بر پیکره ی فیلم همین اپیوزد است .

ولی باز چه کنیم که قد و قواره ی فیلم سازی مستعد از پشت فیلم پیداست ، در جای جای فیلم ، سکانس ها و صحنه هایی وجود دارد که انسان را برای هزارمین عاشق سینما می کند ،مثلا سکانس گم شدن مستخدم مکزیکی همراه با دو کودک در بیابان های مکزیک ، در دل تاریکی همراه با چراغ قوه ای کوچک وقتی که حتی زیر پایشان را هم نمی بینند واقعا موقعیتی گیرا و دردناک است ، یا در همان اپیزود ، در سکانس روز، زمانی که مستخدم دو کودک را در مکانی می گذارد تا خود دنبال راه نجات باشد ، زمانی که با لباس موقر قرمز رنگ و با کفشهای پاشنه بلند و با هیکل درشت خود به دنبال کمک می گردد ،خیس عرق است ،توان و تعادلی ندارد ، و دوربین ایناریتو هنرمندانه دشتی را نشان می دهد که واقعا وهم انگیز است و این همان یاس است که فریاد زده می شود ، ما کاملا احساس می کنیم و مانند خود شخصیت اصلی این را از خود می پرسیم که چگونه ممکن است ؟ ما که دیروز در فصله ای کم از جاده ای آسفالت رها شدیم ؟ چگونه ممکن است ؟ یعنی ما گم شده ام ؟ ...یا در اپیزود اصلی ، زمانی که آرامش لحظات قبل از شلیک را در اتوبوس می بینیم و سپس آن شلیک را که به چه سادگی آرامش را می شکافد ، و در پی آن باز نما های طوفانی ایناریتو از چهره ی های فرعی که شاهد موقعیت هستند ( سرآمد این نما های فرعی ،نمایی است که در سکانس بیمارستان فیلم 21 گرم اتفاق می افتد زمانی که "کریس" خبر مرگ فرزندانش را می شنود ما نمایی از یک شخصیت فرعی در آن موقعیت را می بینم ...یادتان است ،بغض های زن جوان بر روی نیمکت) .......تنها چیزی که مجبورم می کند ایناریتو را دوست نداشته باشم رمانتیسیسم خشنی است که در فیلم های او جاری شده است ، و باز همان خشونت است که مجبورم می کند او را دوست بدارم.

www.dumb.blogfa.com

حميدرضا
يکشنبه 2 ارديبهشت 1386 - 9:25
-10
موافقم مخالفم
 
دهه70ميلادي-دهه50خورشيدي

اولين باره كه از تعويق برگزاري نمايشگاه كتاب ومطبوعات اينقدرناراحتم.چون توي مجله فيلم تبليغ كتابي كه چندسال منتظرش هستم روديدم كه گفته بود تونمايشگاه مياد.كتاب هوشنگ گلمكاني درموردفيلم تنگنا.فيلم محبوب ودوست داشتني من كه عمراديگه توايران همچين فيلمهايي ساخته بشه!مثل فيلمهاي دهه 70آمريكاكه ديگه جايگزين ندارن.خيلي جالبه كه آثاردهه 50 ايران(كه ميشه همون دهه70ميلادي)هم همين حالت رودارن مثل: تنگنا-كندو-گوزنها-فرارازتله-قيصرو.... . فقط كافيه عكس تبليغ كتاب تنگناروكه سعيدرادروي اون پشت بوم وايساده وازترس جونش داره به خودش ميلرزه روببينيد.سينماي ماديگه همچين عكسهايي هم (فقط عكسشو)نميتونه توفيلمهاش داشته باشه.

يه نظري داشتم واون اينه كه درمورددهه70(يااواخردهه 60)ميلادي صحبت كنيم وبگيم كه چرا جامعه - جوانان - فيلمهاو...اون زمان اينقدرباحال بودن ولي الان نيست.حتي مدل موهاشون هم عالي بوده !!!!

امیررضا نوری پرتو
يکشنبه 2 ارديبهشت 1386 - 9:41
-7
موافقم مخالفم
 

سلام خدمت همه ی دوستان خوب خودم .

آقای مهدی پورامین عزیز اول سلام . بعدشم خیلی مخلصم . سوم اینکه شما پرونده ی کت و کلفتی که در مورد آژانس شیشه ای می خوای در بیاری در بیار ... حالا که حوصله شو نداری من کارهای جانبی شو می کنم و به اسم خودت میذارم تو وبلاگم . چون به هر حال آژانس شیشه ای یکی از فیلمهای محبوب منه ( البته مثل این جوانهای درس خوان که فقط ده روز جشنواره به زور دوستانشون میان سینما و وقتی تو صف ازشون در مورد فیلمساز محبوبشون می پرسم زودی می گن حاتمی کیا ! نمی خوام تریپ بذارم و آژانس را به دلایل فرامتنی و شخصی دوست دارم ) .

راستی آقای پور امین ... ! مصطفی جوادی عزیز که بنده خدا مرتب داره کامنت میذاره و همیشه وقتی وارد اینجا می شم دنبال کامنتهای ایشان و کاوه اسماعیلی عزیز و دوست خوبم امید غیایی می گردم . اما مصطفی انصافی واقعا قهر کرده . البته در جواب سوالت از بچه ها باید عرض کنم که شماره ی مصطفی انصافی رو دارم و امشب یا فردا به ش اس ام اس می زنم و از دلش در میارم . قول میدم دوباره به این محفل صمیمی برش گردونم . خیالت راحت !

در مورد بابل هم مثل اینکه من افتادم گوشه ی رینگ . فعلا سکوت می کنم . دارم یه سری نقد برای وبلاگم می نویسم که بابل هم جزء اوناست . حتما بخونیدش . فعلا که وبلاگم رو آپدیت نکرده ام . راستی امیر جان دست بذار رو فیلمهایی که پیدا کردنش یه کم راحت باشه . مخلص همه ی دوستان خوب خودم .

مصطفی انصافی
يکشنبه 2 ارديبهشت 1386 - 9:44
19
موافقم مخالفم
 
شکوه بازگشت

و اینک سلام... سلامی چو بوی خوش...

1. عباس چی کار کرده؟ حافظ رو نقد کرده؟ یا سعدی رو؟ من خیلی غیرتی ام.

2. قهر نکرده بودم. اصولا قهر از سن من و شما گذشته... خواستم چند وقتی نباشم شاید حاشیه ها بخوابه... اما هنوز هم از در و دیوار و میخ و شهرام جزایری می گید و از سینما نمی گید و این شکوه بازگشت است.

3. چه بحث داغی بود بحث چاپلین و هر.لد لوید و برادران مارکس و ... حیف که من نبودم وگرنه بحث به جای چاپلین به اشک و پیازداغ و ... ختم می شد.

4. مهدی پور امین عزیز ممنون که به یادم بودی.

5. امیر رضا کجایی؟ سلام!

6. سی دی بابل رو خریدم اما تو کامپیوتر اجرا نشد.

7. جشنواره ی مطبوعات... و آرزوهای بر باد رفته!

8. ما آن شقایقیم که با داغ زاده ایم.

مصطفی
يکشنبه 2 ارديبهشت 1386 - 9:55
10
موافقم مخالفم
 
ادامه ی شکوه بازگشت...

جشنواره تعطیل. چه برنامه ها واسه شماره های قبل ماهنامه ریخته بودم.

امیر قادری! دارم برات نامه می نویسم. منتظر باش.

امیدوارم مترو منفجر نشه. تصور کنید همه ی تهران خودشونو به مترو می رسونن که ایستگاه مصلی پیاده شن. اگه فاجعه پیش نیاد خیلی خوبه.

خشایار
يکشنبه 2 ارديبهشت 1386 - 10:17
3
موافقم مخالفم
 
look in your heart

آقا تو رو خدا این بحث بی نتیجه ی مقایسه بین بابل و رفتگان و اینکه کدومشون بهتره بزارین کنار.بابل یه فیلمه رفتگان هم یه فیلم.اصلا چرا بابل رو با ملکه یا بازگشت یا پرچم ها ی پدران ما یا ده ها فیلم خوبه دیگه سال 2006 مقایسه نمی کنین.

درسته بحث درباره فیلمها تو این کامنتها خوبه ولی مقایسه ودعوا بین دو تا فیلم که هیچ ربطی به هم ندارن وهرکدوم تویه گونه مخصوص به خودشون میگنجن کار بی خودی.

راستی یادتون چطوری برنی برنباوم (جان تورتورو ) جلوی تامی (گابریل برن) تو اون جنگل غریب التماس می کرد :

look in your heart

سایه ی این دو تا داداشا از سر سینما کم نشه.

حامد اصغری
يکشنبه 2 ارديبهشت 1386 - 13:22
3
موافقم مخالفم
 
می خواستم به مهدی پور امین بگم

می خواستم به مهدی پور امین بگم که من خودم می خواستم یه پرونده کامل برای آژانس شیشه ای در بیارم که فعلا کنکور دارم و نمی تونم ولی با کمال میل می تونم مطلبتو تو سایتم قرار بدم خودت خبر بده.

کاوه اسماعیلی
يکشنبه 2 ارديبهشت 1386 - 14:24
-2
موافقم مخالفم
 

خوب موضوع بابله و باز هم آژانس.....

1.فکر میکنم منگ به نکته خوبی در مورد بابل اشاره کرد....نقض غرض.کسی در مورد 21 گرم گفته بود فیلم خوبیست به شرط اینکه آخریش باشه.در مورد اپیزود ژاپنی هم با منگ هم عقیده ام که به شدت از عدم ارتباط معقول داستانی محتوایی و حتا ساختاری با سایر اپیزودها رنج میبره.ضمن اینکه به عنوان یک اپیزود مجزا هم حرف زیادی برای گفتن نداره.

امیر رضا جان...طوری از تکنیک فیلمسازی صحبت میکنی انگار از جلوه های ویژه حرف میزنی.انتخاب کادرها و حرکات دوربین و تدوین ..انتخاب بی نظیر ترانه ها و حتا بازی درست گرفتن از ستاره های فیلم همه جزو تکنیکهای کارگردانی هستند که در رفتگان همه و همه کاملا در نهایت ظرافت و به قول تو حس لازم در خدمت اون مفهوم عمیق فیلم قرار گرفتند.ای کاش نقد مفصل جهانبخش نورایی رو نمیخوندم چون لذت کشف همه اینها رو تا حدودی از من گرفت..در حالیکه بابل فاقد ایجاد این کشمکش عمیق تماشاگر با فیلمه.مهدی پورامین عزیز..این دقیقا تعریف من از یک فیلم سطحیه..ای کاش تو هم تعریفت از فیلم سطحی رو میاوردی تا ساعتها به جمله ات فکر نکنم....مطلب منگ رو قبول دارم.فقط دوست دارم به جای رمانتیسم خشن سانتیمانتالیسم شیک بگذارم.

2.متشکرم از جمشید سعیدی به خاطر یادآوری این فیلم خیلی خوب و اون انیمیشن شاهکار.واقعیتش اینه که یادم رفته بود از آقای فوق الذکره.

3.علی طهرانی...فکر نکنم که من جزو آدمهای داخل آژانس باشم.اتفاقا کارگردان اصلا یک جامعه رو اونجا گیر نیاورده که اگر اینطور بود واقعا توهین آموز بود ....اما با مهارت مثال زدنیش که باعث شده این بهترین فیلمش باشه همه ما خودمون رو در مقابل حاج کاظم مقصر بدونیم.در صورتی که چه تقصیری بر گردن ما بود..؟

3.نظر شما در مقابل مقایسه اثر کم ارزش خون بازی در مقابل آثار حداقل قابل تامل جعفر پناهی چیه....این حمایت من از کیارستمی و پناهی در حالیکه طرفدارشون نیستم خنده داره....اینها این همه عاشق دارند و بعد کسی که صدای پاهای کلانتر ماجرای نیمروز تو خیابون خلوت اسیرش کرده باید ازشون حمایت کنه.

omid jafari
يکشنبه 2 ارديبهشت 1386 - 15:19
0
موافقم مخالفم
 
salam

امیر قادری ازت گله دارم.احساس می کنم با بچه های سایت روراست نیستی.قبلا وعده دادی که دور هم جمع میشیم و همدیگه رو میبینیم ولی این اتفاق تا حالا نیفتاده.چرا؟نمیدونم.جالبه اینکه حتی بچه ها رو محرم نمیدونی تا دلایلشو بهشون بگی.باور کن شدی مث پدربزرگای 70 ساله که هی حرف از مصلحت میزنن.چه خوابهایی میدیدیم.دور هم جم شیم و فیلم ببینیم و به خیال خودمون اساسی ترین جنبه های روشنفکری و اجتماعی رو از دل فیلمها بیرون بکشیم ولی زهی خیال باطل.چه خاطره ها میتونستیم برای هم دزست کنیم ولی همه اینها با بی خیالی تو و نیما فقط در حد همون ارزو مونده.صدای بچه ها هم که به خاطر سانسورهات در اومده.البته شاید در این مورد حق داشته باشی.فقط خواهش دارم یه کم بیشتر جسارت به خرج بده.از جنس همون جسارتی که تو نقدهات دل ادمو حال میاره.مگه خودت با جرات و جسارت بهروز صفاریان حال نکردی؟حالا این حرفا رو ولش.دیشب با نقد میامی وایس تو مجله فیلم اتیشم زدی.تا نصفه شب از هیجان به خواب نمی رفتم.میخوام اینقد این نقدتو بخونم تا خط خطشو حفظ شم.کارت درسته پسر.دیدن سبیلای کالین فارلی روی صورتت دیدن داره.بخند پسر.تو میامی وایس تهرون هستی

امیررضا نوری پرتو
يکشنبه 2 ارديبهشت 1386 - 19:35
14
موافقم مخالفم
 
من تسلیم شدم کاوه جان !

سلام .

کاوه اسماعیلی عزیز سلام . دوست ندارم بابت هر موضوعی الکی یه بحث بی فایده تو سایت بیفته . از این مساله امیر و بعضی از بچه ها هم گلایه کرده بودند که در برخی موارد باهاشون موافقم. حالا این موضوع مقایسه بابل با رفتگان هم شده قوز بالا قوز . بابا اصلا من تسلیم . کوتاه اومدم . اصلا از این به بعد هیچ نظری در این صفحه ی کامنتها نسبت به فیلمی ابراز نمی کنم . هر نقدی هم دارم آزادانه میذارم تو وبلاگم . از این صفحه ی دوست داشتنی کامنتها برای اظهار نظر در مورد کامنت بچه ها و نهایتا بیان احساسات شخصی ام استفاده می کنم . هر چند که روز به روز بر علاقه ام نسبت به این صفحات روز نوشت افزوده میشه .

فقط کاوه جان ! محض اطلاع باید عرض کنم که من پیش از آنکه به مهد کودک برم از طریق پدر و مادرم با سینما و عادت زیبای سینما رفتن و فیلم دیدن آشنا شدم . بیش از هشت سال است که فیلمنامه می نویسم . فکر می کنم در طول بیش از دو دهه فیلم دیدن یه چیزایی از انتخاب کادرها و حرکات دوربین و تدوین و انتخاب بی نظیر ترانه ها ( که البته برای رفتگان این مورد جزء موارد سوهان روح فیلم بود ) و حتی بازی درست گرفتن از ستاره ها می دونم . البته هیچگاه ادعایی در هیچ زمینه ای نداشته ام . اما تو دوست خوبم طوری صحبت کردی و موارد مذکور را برام شرح دادی که انگار من مثل این جماعت سی دی بخر از گوشه ی خیابان چشمم دنبال صحنه های اکشن و جلوه های ویژه ی کامپیوتری است و بعد از دیدن این فیلمهای بزن بزن خزعبل سر ذوق بیام و بگم : " عجب فیلمی !!!!!!!!! "

نه رفتگان و نه بابل ( که هر دو فیلمهایی خوبند ) و نه اغلب آثار بیش از یک دهه ی اخیر هالیوود هیچ کدام روی هم رفته حس و حال فیلمهای قدیمی و نوستالژیک و خاطره انگیز دوران طلایی هالیوود را ندارند . کجایند هیچکاک ها و جان فورد ها و الیا کازان ها و ویلیام وایلرها و رابرت وایزها و ... که ببیند چه بر سر این جماعت آمده که به زور اسکار را به رفتگان بدهند چون نسبت به سایر آثار خزعبل سال شسته و رفته تر و واجد ارزشهای بیشتر سینمایی و هنری است . آقای اسماعیلی عزیز من شما و کامنتهایتان و همه ی بچه های اینجا رو دوست دارم و کلی هم باهاتون حال می کنم و به همین دلیل دیگه اظهار نظر حرفه ای درباره ی فیلمهای روز سینما نمی کنم . راستی اگه حالش رو داشتی یه سر به وبلاگم بزن و نقدمو رو بر رفتگان ( مرحوم ) بخوان . جای دوری نمی ره !!!

با نظر آقا حمیدرضا هم کاملا موافقم . حرفی رو زد که من سالهاست می زنم . کاش فیلمهای روز سینمای ایران مثل فیلمهای خوب دهه ی پنجاه خودمان و فیلمهای روز سینمای جهان همانند فیلمهای خاطره انگیز سالهای هفتاد میلادی ( والبته شصت و پنجاه میلادی ) بودند . یکی از آرزوهای من که همواره و در همه جا بیان میکنم و گاهی مورد تمسخر قرار می گیرم اینه که یه روز در ایران سالهای 50 تا 55 و یا آمریکای فیلمهای سیاه و سفید 40 تا 60 و نیز آمریکای دهه ی هفتاد زندگی می کردم . چه کار کنم دیگه ؟؟؟!!!! جون به جونم کنند آدم نوستالژیکی هستم .

راستی مصطفی انصافی عزیز سلام . می خواستم امشب بهت اس ام اس بزنم .

مخلص امیر خان گل و همه ی دوستان خوبم .

مهدی پورامین
يکشنبه 2 ارديبهشت 1386 - 22:53
2
موافقم مخالفم
 
بحث های بچه ها کل یوم! سطح پایینه

1-بازگشت هر دو تا آقا "مصطفی" رو به پاتوق رفقا خیر مقدم میگم.

2-امیر قادری :وقتی "جمشید سعیدی" که ریزودرشت "ریجارد لینک لیتر" رو ریخته رو دایره،اون وقت بچه به این "آپ تو دیتی" این فیلم fast food nation رو ندیده،دیگه از بقیه دوستان چه انتظاری داری؟درسته که شما اینجا میزبانی و ما میهمان، اما سر یه چیزی رو باز کن که رفقا ترغیب بشند روش نظر بدند.این کار ها رو میکنی که اینجا هر کس ساز خودش رو میزنه دیگه!!!

تو که جواب ما رو نمیدی،پس من خودم حدس میزنم، حتما تو دلت میگی:

"من واسه دل خودم مینویسم"،"بقیه خودشون رو هماهنگ کنند"،"فیلم جدید معرفی میکنم تا برید ببینید .... تا کور شود هر آن کس که نتواند دید..." ، "بحث های بچه ها کل یوم! سطح پایینه" ،"شما رو به حال خودتون ول کنم،همدیگر رو لت وپار میکنید"، "دموکراسی یعنی همه آزادند در مورد اونی که من میگم حرف بزنند " ، "اصلا این مهدی پورامین هم دم درآورده...." ، ....

3- برای اون دوتا جوونمردی که ندای ما رو لبیک گفتند:"امیر رضا نوری پرتو"و"حامد اصغری" : شرمنده مرام فردینی تان هستم!

راستش حالا که دیدم "آژانس شیشه ای" مابین رفقا،اینهمه خاطرخواه داره ،دوست دارم نوشتن یک "بحرالطویل" بر این "شرح الغریب" رو ماکول کنم به بعد از زمانی که با تمامی عشاق وسینه سوخته ها جمع شدیم و رخ به رخ سر ریزودرشت این تراژدی بحث کردیم ودسته آخر با بغض حاج کاظم خودمون رو خالی کردیم.که الان هر چی روی این دکمه های کیبورد بزنیم،دلهامون یک دل نمیشه و میشه سوءتفاهم و دسته آخر "...شما میگن تکلیف،خب اونایم که همینو مِگن.... مُو که مِدونم این وسط گوشت قربونی "عباس"......ووووویی....."

4- برای "علی باصفا":واضحه که اون وعده بالا شامل شما و "کاوه" هم میشه،پس ادامه بحث باشه برای "یوم الموعود".داش علی باصفا: "درگوشی تو" شنیدم . "گوشه گیری تو" مُریدم . "در دل تو" خریدم. "شعر بی ربطت تو" بوسیدم. .... اما دل اَزَت نبریدم....

اینارو رو ردیف کردم که بگم از حرفات بوی نومیدی می اومد. اما دلیل نمیشه که مارو از مصاحبت با خودت محروم کنی...یکی از دلایل جمع شدن ما اینجا "امیر قادری"، اما باقیش "علایق مشترک" رفقا است... "کاوه اسماعیلی" یه دفعه استثنا!! حرف قشنگی زد:".. این تنها مکان صمیمی و کم اداییه که میتونن به فیض اکمل برسن".

5- برای "کاوه اسماعیلی":کاوه جان نمیدونم چرا احساس میکنم تو این جمع فقط با تو میتونم "شوخی" کنم!!!! اگه به دل میگیری،بگو ادامه ندم؟؟!! اون قضیه "سطحی" هم به همین برمیگرده!!

امید غیائی
يکشنبه 2 ارديبهشت 1386 - 23:55
-15
موافقم مخالفم
 
به همه...........

سلام به همگی.

راستش اینکه انقدر راحت به کار یکی از تاثیر گذارهای جریان فیلمسازی """"بدون هیچ دلیل خاصی"""""(بازهم سر و کله اش پیدا شد.میدونید کی رو میگم که؟؟!!!) و همین طوری بگیم کم ارزش، قدری بی انصافی نیست!خون بازی با فیلمنامه ضعیفش ساختار خوبی داره.فرم فیلم در راستای اجرای ایده به کار اومده و با یه فیلمبرداری نمونه و با اون کادربندیهای خوبش (و البته در جایی خوندم که(منبعش یادم نیست قرار بوده مثل سین سیتی رنگ قرمزها معلوم باشه ولی خب اینجا ایرانه،،،،،)فیلم خوبیه.حالا اگه دوست ندارین اون رو هم سطح با زیر پوست شهر بگیرین قبول ولی کم ارزش نیست. سارا داره فقط و فقط یه مرحله از زندگی نکبتی یه معتاد رو نشون میده.آدمی که تو جنگ با خودشه.درگیری فرد با خود که به نظر من ریشه تمام اون سه تا درگیری دیگه است. تو فیلم مورد علاقه امیر خان که من هنوز ندیدمش علی داره تاوان خود بودن رو میده و در این تاوان خود نبودن.دختری از طبقه مرفه که باید با همون ماشین SUV مامان جونش میرفته پارتی حالا باید برای مواد خونش رو بفروشه که خب این صحنه از تو فیلم دراومده.

2-من مطمئن بودم که مصطفی انصافی عزیز قهر نکرده.خوشحالم که اشتباه نکرده بودم.

3-حمیدرضای عزیز:نگاهی به فیلمهای بهمن فرمان آرا(خانه ای روی آب و یه بوس کوچولو) و بیضایی(سگ کشی) و استاد تقوایی(شاهکارش کاغذ بی خط) و مرحوم علی حاتمی(کدوم رو بگم به بقیه جفا نشه) و فضلی(باز هم سیب داری که البته از نظر فرم داره ازش خوشم میاد) و نعمت الله و شهبازی و امینی و ..................انداختی که حتما.مگر میشود گفت دهه 50 بهتر از الان است!!!؟؟؟هر دوره ای به جای خودش.البته نا گفته نماند به هیچ وجه حاضر نبودم در اون دوره زندگی کنم و لذت دیدن شاهکارهای الان رو از دست بدم.خب الان میتونم دی وی دی با بهترین کیفیت اون موقع رو بگیرم و ببینم، ولی........

4-باز هم میگم چقدر خوبه همه حواسشون به همه هست.ممنون بچه ها که دارین این روزها رو به یادموندنی میکنین.

5-(به قول فرنگی ها last but not least): دیشب داشتم یه نگاه به روزنوشتهای قبلی و در اصل از اول به اونها مینداختم. البته من از اول نبودم ولی مثل این میمونه که دفترچه خاطرات چند سال پیشت رو ورق بزنی و از یادآوذی بعضی هاش خوشحال و ناراحت بشی.اگه وقت کردین تجربه اش کنید.اولینش(براي اولين بار-شنبه 11 شهريور 1385) همیشه شیرین ترینه.خیلی نگذشته اما دوستی هامون خیلی پا گرفته.............

علی طهرانی صفا
دوشنبه 3 ارديبهشت 1386 - 0:17
-12
موافقم مخالفم
 
آقای روشنفکر

در لا به لای نوشته امیررضا نوری پرتو به مطلبی برخوردم، که نشان می دهد ایشان خیلی زود توانسته اند فضای ایده آل نقدنویسی را کشف کنند و از این حیث به ایشان واقعاً تبریک می گویم. باید عرض کنم که نوشتن به چنین شیوۀ کم و بیش رایجی، از برکات روشنفکری است و به نظرم ایشان خیلی زود به چنین افتخاری نائل شده اند و چه حیف. گرچه ایشان، به احتمال قریب به یقین، چنین موردی را انکار خواهند کرد، اما حقیقت چیز دیگری است. و به گمانم اکنون چه به جا لحظه ای است که از روشنفکری بنالم و دیدگاه خودم را نسبت به آن تشریح کنم تا دیگر متهم به این نشوم که ای آقا، چقدر بحث هایت را با کلیشۀ نخ نما شدۀ روشنفکری تمام می کنی.

در جامعۀ ایران زمین روشنفکری چیزی بیشتر از یک پز نمی تواند باشد. اصلاً پزدادن یعنی چه؟ در اصل یعنی بنازی به آنچه داری. اما فی الواقع یعنی به آنچه نداری بنازی و کاش به همین جا ختم می شد. همچین که کمی به جلو رفتی، کم کم امر برایت مشتبه می شود و آنگاه است که پیش خود گمان می بری که دیگران از داشته ات بی بهره اند و تویی تنها زیبای زمان. و البته از حق نباید گذشت که در اکثر موارد، در صدر این داشته های آقای روشنفکر ما چیزی به اسم درک و شعور جا خوش کرده است ( امیر رضا این یکی را به خودت نگیر. قصد بی حرمتی ندارم و نداشتم. لازمۀ بحث به کاربردن چنین کلماتی است. پس کمی سعۀ صدر داشته باش و تا انتها با من بمان. ممنونم!).

منتقدین تازه کار عموماً مثل یک کودک خردسال، کاملاً صادقانه، صاف و پوس کنده حرف دل شان را می زنند و چندان در بند ملاحظات نیستند. نقدهای اینان بیش از آنکه متکی بر تکنیک و فن نقدنویسی باشد، بیشتر جنبۀ فطری و درونی دارد و آنها بعضاً با هنرمندی تمام درونیاتشان را بروز می دهند. اما امان از بلوغ و بلوغ رسی. آخر منتقد جوان ما تا بالغ نشود، طرفداری نخواهد داشت. به اصطلاح تحویلش نمی گیرند. او باید گردنۀ پختگی را رد کند. خوب به اطراف نگاه می کند. بزرگ تر ها را محک می زند. راه گذشتگان را می سنجد. خیلی زود در می یابد که پخته شدن از آنچه فکر می کرده بسی راحت تر است و البته راه های مختلفی دارد. مثل پاس کردن مبحث مشکلی چون گستردگی دایرۀ واژگان و اصطلاحات قلمبه سلمبه همه کس نفهم؛ یا تعریف از فیلم های هیچ کس نفهم و هیچ کس ندیده؛ یا ساده تر، دنبال روی که همان طرفداری از فیلم و فیلم سازانی است که پیش از این مقبول طیف منقول بوده اند. یا در نهایت به شکل خیلی شیک و پیک بگوید: من این فیلم را دوست دارم. اما نه به سبک و سیاق شما.

حقیقت آنست که نداشته را داشته جلوه دادن استعداد می خواهد و بعضی ها الحق و الانصاف در این راه خوش استعدادند.

امیر رضای عزیز به نظرم منتقد تازه کاری آمد که از همین ابتدای کار (باز به گمانم) دارد راه را اشتباه می رود. امیر رضا! حقیقت درون توست. نیاموزش. به یاد آورش!

حميدرضا
دوشنبه 3 ارديبهشت 1386 - 8:47
14
موافقم مخالفم
 
دهه 70 پرشروشور

1- ممنون از اميررضانوري پرتو و اميدغيابي كه به صحبتي كه كرده بودم توجه كردن . چون همين هم خيليه!تواين مملكت تاصحبت اينجورفيلمهاواون دهه ميشه همه ميكشن كنار.وقتي صحبت بابل و رفتگان و ...ميشه همه ميان توبحث.چرا؟چون كه اينابه روزه و اوناازمدافتادس.بي كلاسيه كه درمورداوناصحبت بشه!.

2- درموردصحبت آقاي غيابي هم بايدبگم كه :اميدجان!من نگفتم كه الان فيلمهاي خوب ساخته نميشه يااينكه كل فيلمهاي دهه 50 رو گفته باشم ازالان بهتره.من فيلمهاي موج نوروگفتم.درضمن فيلمهاي درپيت تجاري كه الان ساخته ميشه كه روي فيلمفارسي هاي اون موقع روسفيدكرده!!من صحبتم درمورد بعضي از اون فيلمها بود كه بقول يه منتقدي مثل اتوي داغ مغزآدمو ميسوزونه!!.

3- اين فيلمهايي كه نام بردم سي و چندسال ازساختشون ميگذره.بذارفيلمهاي الان هم سي سال ازساختشون بگذره بعدبايد ببينيم .درضمن اگه به نظرخواهي كه ازمنتقدها توي اين چندساله شده دقت كني ميبيني كه توي ده تافيلم اول تاريخ ايران 6تاش واسه سالهاي 48-56.يانظرخواهي درمورد ماندگارترين نقشها.7تاش واسه اون سالها بوده.همش 8يا9سال!درحالي كه الان 29سال ازاون موقع گذشته !

4- توي سينماي امريكا هم هميشه فيلم خوب ساخته ميشه .ولي هميشه راننده تاكسي - اين گروه خشن - بعدازظهرسگي - پروازبرفرازآشيانه فاخته - سرپيكو - پدرخوانده... جاي خاص خوشونو دارن. فقط ميدونم كه زمان ساخت اينا به هم نزديكه وماله يه دهه هست.نميدونم اين فيلمها روباچه اصطلاحي بايدازشون نام برد؟

اميررضانوري پرتو!كمك كن تامطلبوبرسونم!!!!

اميرقادري هم كه بانظرمن موافقه ولي رونميكنه!

امیررضا نوری پرتو
دوشنبه 3 ارديبهشت 1386 - 9:51
-8
موافقم مخالفم
 
پاسخی به یک سوء تفاهم کوچولو !

سلام خدمت همه ی دوستان خوب خودم و امیر خان گل گلاب .

1- علی آقای گل طهرانی صفا ! دوست خوب و باصفام ! خیلی مخلصم . ممنون از اظهار لطفت . کلی سرم گیج رفت ! ((: ولی نمی دونم در جواب کامنتت چی بگم ؟ بگم من ادعای روشنفکری نکردم اونوقت مطلب خط سوم کامنتت مصداق پیدا می کنه . اگه هم بگم آره روشنفکرم ( که البته خودم رو لایق چنین مقامی نمی بینم ) اونوقت میگن این جوجه فکلی تازه از راه رسیده چه پر مدعاست !!!! (( :

ولی در مورد قلمبه سلمبه صحبت کردنم فکر نمی کنم تا به حال در این صفحات کامنتها اینجوری با شما دوستان حرف زده باشم . اگه از من چنین چیزی دیدین من عذرخواهی می کنم . چون اصلا تو این خطها نیستم . اگه هم منظورت نقدهام تو وبلاگمه که به سفارش و راهنمایی استاد خودم جناب آقای گلمکانی سعی می کنم ادبیات لازم برای نقد نویسی و رعایت نثر روان و در عین حال شیک و فارغ از شلختگی را در نقدهایم رعایت کنم که البته خیلی مانده تا بدانجا برسم !

ولی اگه اشتباه نکنم منظورت کامنتهای اخیر من هست که در مورد "رفتگان " و در جواب دوست و استاد خودم کاوه جان اسماعیلی نوشته بودم . من فقط نظر قلبی و شخصی خودمو - فارغ از در نظر گرفتن ارزشهای تکنیکی و سینمایی - در مورد این فیلم گفتم . نه در مورد این فیلم بلکه در مورد تمام فیلمهای این سالهای هالیوود . به هر حال سالی 4-3 تا فیلم خوب در این صنعت عظیم فیلمسازی گیر میاد . ولی من به خاطر اینکه به شدت آدم نوستالژیکی هستم ( خدا کنه باور کنی هستم و اینو نذاری به حساب پز روشنفکری ! ) با فیلمهای قدیمی هالیوود - بالاخص فیلمهای دهه ی 50 و 60 و 70 - با آن دوبله های خاطره انگیز خیلی خیلی خیلی خیلی حال می کنم ! همین . فکر نمی کنم این جرم باشه یا مهر تاییدی باشه بر پز روشنفکری من . کاش میشد همدیگر رو می دیدم و من بیشتر باهات صحبت می کردم و از این سوءتفاهم درت می آوردم . ولی علی جان مطمئنم که با گذشت سالها و این دوران - چه خوب و چه بد - آیندگان در مورد فیلمهای این سالها قضاوت می کنند . هنوز هم در ردیف آثار محبوب مردم و منتقدان فیلمهای قدیمی جایگاهی والاتر از فیلمهای این سالها دارند . شایان ذکر است که جدا از کلی فیلم محبوبم که متعلق به دوران گذشته ی صنعت فیلمسازی هالیوود است فیلم " هفت " استاد فینچر که تنها دوازده سال از زمان ساخت و اکرانش می گذرد در ردیف اول فهرست فیلمهای تمام عمرم جای گرفته . اینو بچه های اینجا هم می دونن و شاهد این مدعا کتابی است که می خوام در رابطه با این فیلم بنویسم ( البته فعلا به خاطر نگارش یک فیلمنامه قضیه ی مذکور مسکوت مانده ) . علی جان ! پس ازت می خوام که قبول کنی من مثل این منتقدان پیر و قدیمی که کلی خاطره با سینماهای لاله زار دارند ( البته بهشون حسودیم میشه که چه فرصتهای طلایی ای داشتند و ما از آن بی بهره ایم ) کل فیلمهای سالهای اخیر سینمای جهان را نفی نمی کنم و یا سعی نمی کنم که جا در پای آن اساتید بگذارم یا مثل یه آدم احمق از آنها تقلید کنم و هر چی اونا دوست دارند من با صدای بلند فریاد بزنم . ولی باز هم می گم بیایم قبول کنیم که فیلمهای این سالها از یه جور حس که فیلمهای قدیمی داشتند تهی هستند . یه حسی که نمی تونم وصفش کنم . اگه کسی می تونه خواهشا بگه .

2- قابل توجه امید خان غیایی عزیز ! الآن دی وی دی فیلمهای آن موقع رو می گیری درست . اما اگه اون موقع ها بودیم لذت تماشای آن همه فیلم خوب را روی پرده ی سینما و در کنار نفسهای گرم دیگر تماشاگران پیدا می کردیم . وااااااای ! چه تجربه ی معرکه ای ( با اجازه از امیر خان گل ((: ) می شد !

مخلص همگی شما هم هستم . یا علی .

خشایار
دوشنبه 3 ارديبهشت 1386 - 10:41
-26
موافقم مخالفم
 

_تو این زمین مین کاشتن

_کی تو زمین ما مین کاشته خودمون بعدا هر چی دلمون

بخواد توش می کاریم

کاوه اسماعیلی
دوشنبه 3 ارديبهشت 1386 - 11:31
-4
موافقم مخالفم
 
کالین فارل یا بهمن مفید؟

1.میخواستم از سر حرص چند تا دلیل قرص و محکم بیارم تا باز هم این دو تا فیلم رو با هم مقایسه کنم.خوب برادران من...بحث الکی یعنی چه..خوب بحث سینمایی به همین میگن دیگه.م من هم چشم.بیخیال میشم.امیر رضا جان...عزیزم قصد توهین نداشتم.مهدی جان..آخ آخ.محل شوخی رو باز کردیها....................

پس قضیه میشه همون به قول امیر بحثهای سطح پایین و......

2.کسی از من بپرسه حالت چرا خوبه..بهار به اینجا هم رسید.

خورشید از آن دور از آن قله پر برف

آغوش کند باز همه مهر همه ناز

3.هنوز مجله فیلم رو نگرفتم.اما انگار سبیلو از من دزدیدی.اینو از کامنت یکی از بجه ها فهمیدم.نامرد.من یه ماهه سبیل کالین فارلو گذاشتم.مونده یودم به موقع بگم.اما این ایده هم لو رفت.یه بار بهمن مفید هم این کارو کرده بود.

كاوه
دوشنبه 3 ارديبهشت 1386 - 12:11
7
موافقم مخالفم
 

يه نكنه راجع به فيلم old boy اينكه تو امريكا بعضي ها خيلي سفت و سخت چسبيدن به اينكه عامل كشتار ويرجينيا تحت تاثير اين فيلم بوده!

يه نكته ديگه اينكه من فكر مي كنم جان سپرده ترجمه بهتريه تا رفتگان يا مردگان....همين جوري!

ندا میری
دوشنبه 3 ارديبهشت 1386 - 14:12
17
موافقم مخالفم
 
دو - صفر به نفع من!

سلام

متاسفانه فیلمی که معرفی کردید را ندیده ام و دو سه جایی هم که سر زدم هیچ کمکی نکردن ...

و اما میامی وایس : سه شنبه (فردا) کلی فیلمی که ندیدم می رسه دستم که اتفاقا" میامی وایس هم یکی از اونهاست .... من هم که هی هی سعی کردم وسوسه نشم و نوشته ات را تو مجله فیلم نخوانم که لذت کشف صحنه ها رو تمام و کمال ببرم ... اما نشد که نشد ... هر بار اتفاقی مجله رو باز کردم صفحه 78 اومد و یکی هم هی می گفت بخوان بخوان وهمونجایی که می گی نمی شه با متر و معیار های رایج نقدش کرد کافی بود که احساس کنم الان نخوانم بهتره و نمی دانم چی باعث شد که تا تهش برم و دوباره از سر ....

فعلا" دو – صفر به نفع من که هم یک نوشته توپ خواندم وهم (ارجاع به توصیفی که از صحنه های فیلم کردی) یک تجربه هیجان انگیز در انتظارمه ......

و چوپان خوب: دقیقا" فیلم حس و حال کوپولا رو داشت و من حقیقتش بعد از دیدن فیلم انقدر دلم به حال ویلسن بینوای تهی از همه چیز می سوخت که تیتراژ رو از دست داده بودم و خلاصه نفهمیدم چرا تا.... آخرای نوشته ات .... دیدن چوپان خوب (با اینکه معتقدم کمی طولانی تر از حوصله خیلی هاست) و انهمه دغدغه امنیت که به قطع حاصلش ناامنی عاطفی بزرگی خواهد بود ... ماشین ... ماشین ... ماشین

و این دنیای ماشینی تمام عیار که تجربه اش افتخار بزرگی نیست ... و اشاره خیلی بجایی که به فیلمبرداری اثر کردی که جدا" چشم نواز از کار در آمده .... 167 دقیقه فیلم شاید به نظر نقطه ضعفش بیاد اما به نظرم "چوپان خوب" قابلیت این را داشت که حتی یک کم بیشتر روی صندلی نگهمون داره چون بعد از دیدنش یادمه که یک ربع بیست دقیقه ای همانطوری درازکش خودم را جای ویلسن گذاشته بودم .....

نه! هنوز اینهمه از خودم و رویاهام و .... فاصله نگرفتم ......

منگ عزیز: قبل از همه چیز مرسی که به فوتوبلاگم سر زدی ....

اصولا" من فکر نمی کنم هنر انست که بمیراند و .... هنر از دید من ترکیبی از غم با غلظتی بالا و شادی با یک چگالی بی پایانه ....

شاید فقط اگه یک بار دیگه عکس معروف کوین کارتر را دوره کنی و پیکسل به پیکسل تصویرش را زیر و رو کنی ... خودت را جای اون بگذاری و فکر کنی توی ان لحظه جدا" رعب آور و تلخ اگه جاش بودی چه برخوردی می کردی، عکس ماندگاری که اگه من بودم شاید نمی گرفتمش ولی اون گرفت و بعد ها بخاطر هجوم خاطرات همون لحظه به زندگیش خودکشی کرد؛ توصیفت از عکاسی از آبجو به اتانول و متانول ارتقا پیدا کنه .....

و باقی دوستانی که من رو از نظرات ارزشمندتون تو وبلاگ و فوتوبلاگم بهره مند کردید .... مرسی یه عالمه!

به روزم و البته منتظر

بعد التحریر: راستی من هنوز منتظر یک خبر و یک پنج شنبه جمعه خاصم اما نمی دانم چرا نمی رسه ؟ کسی خبر نداره؟!

ميلاد
دوشنبه 3 ارديبهشت 1386 - 14:21
10
موافقم مخالفم
 
آقاي حسني

سلام

چه طور به خودتان اجازه مي دهيد اين قدر بدي از كسي بنويسد

هفته نامه شهروند را مي گويم اين اسمش يعني حسودي وبس

اميدوارم به اشتباه خود اعتراف كنيد.

ماندانا جباري
دوشنبه 3 ارديبهشت 1386 - 14:24
4
موافقم مخالفم
 
خون و اعتياد

سلام

1.كاملآ با نظر آقاي غيائي در مورد خون بازي موافقم.شايديكي

از دلايلي كه بعضيها از خون بازي خوششون نمي آد اينه كه همون سالي ساخته شده كه مهرجويي نازنين سنتوريو ساخته.

اگه سارا رو با علي مقايسه كنيم طبيعيه كه با خون بازي حال نمي كنيم .ولي همه مي دونن كه اعتياد سارا خيلي با اعتياد علي متفاوته.(مثل اين مي مونه كه سيد گوزنهارو با يوسف مهمان مامان مقايسه كنيم.)البته شخصآ تاحالا معتاد به قشنگي علي سنتوري نديدم و يه ذره با اينكه خون بازي انقدر اصرار داره كه ثابت كنه اعتياد زيادي سياه و كثيفه مخالفم.

2.پايه آژانس شيشه اي هم هستم.

3.فضاي اينجا خيلي صميميه . دم همه گرم.

موفق باشيد

omid jafari
دوشنبه 3 ارديبهشت 1386 - 14:39
-19
موافقم مخالفم
 
salam

دیشب میخواستم تحت تاثیر نقد امیر قادری تو مجله فیلم میامی وایس رو دوباره ببینم ولی دی وی دی پلیر ضدحال زد.عوضش نشستم قسمتهایی از فیلمهای محبوبم رو دیدم.مث رهایی از شاوشنگ.یادتون میاد اون قسمتی رو که اندی با ارامش خیال اون موسیقی ایتالیایی رو برای زندونیا پخش کرد؟به قول روایت مورگان فریمن روی فیلم اصلا این صحنه و این اتفاق قابل وصف نیس.من که هر وقت این صحنه رو میبینم حالم عوض میشه. راستی امیر خان یه پیشنهاد.خوب گوش کن که دوباره تکرار نمیکنم.بیا یه نظرسنجی تو سایت راه بنداز تا بچه ها بهترین فیلم تاریخ سینمای ایران یا جهان رو انتخاب کنن.هر کس هم میتونه مثلا 10 تا فیلم موردنظرشو ذکر کنه.چی میگی؟موافقی یا نه؟حالا هم روی صحبتم با بروبچز با حال سایته.موافقین در مورد کمدی ترین یا تراژیک ترین فیلم یا صحنه فیلمی که تا حالا دیدین نظر بدیم؟ok؟انشالا که پایه باشین.ما که فعلا رفتیم.خدافظ

محسن
دوشنبه 3 ارديبهشت 1386 - 16:0
0
موافقم مخالفم
 
miami vice

1-سلام و 100تا سلام

2- آقا نقد میامی وایس عالی بود به خصوص اون قسمتهای پررنگ شده اش

3-چندتا محصول فرهنگی پیشنهاد می شه

انف- فیلم dirty dance که یه چیز تو مایه های shall we dance? ریچارد گر هست ب - مجموعه آهنگهای محسن نامجو (واقعا معرکه هست)

4- فعلا حرافی بسه (بعد 6ماه باز اومدم اینجا نظر بدم)

5- روزگار همتون پر فیلم


دوشنبه 3 ارديبهشت 1386 - 17:12
-5
موافقم مخالفم
 

شما فوت مي كني اسم اهنگاي " اقاي كيميايي " رو بگي ؟


دوشنبه 3 ارديبهشت 1386 - 17:45
12
موافقم مخالفم
 

SALAM

mikhastam begam dar morede santoori neminevisin?

shenidam khoshetoon oomade

man ham ye weblog zadam masalan:www.santoori.persianblog.com

حنانه سلطانی
دوشنبه 3 ارديبهشت 1386 - 20:25
-14
موافقم مخالفم
 
صداقت آن روزها

همه اش دو سه روز کامنت نگذاشتم اصلا حالم سر جایش نبود.کامنت خونم کم شده بود.

من هم طعم سر زدن به روزنوشت ها و کامنت های فبلی را چشیده ام .نمی دانید چه حالی می دهد.

در مورد دهه هفتاد میلادی یا دهه پنجاه خورشیدی،این حرف همیشه من هم هست که می گویم ای کاش بیست سال زودتر به دنیا آمده بودم.معمولا هم بعدش یک بحث حسابی در مورد اختلاف این دوره با آن دوره سر می گیرد.علت اینکه فیلم های آن موقع حس و حال دیگری دارد این است که آدم ها حس و حال دیگری داشته اند.آن زمان از ریاکاری ها و محافظه کاریهای حالا کمتر خبری بوده.یک چیزی هم در همین بحث ها شنیده ام که می گویند حال و هوای انقلابی و آرمان خواهی و این حرفها باعث شده بوده تا همه سعی کنند آدم های بهتری باشند.

در کامنت قبلی ام اسم به دنبال خوشبختی را آوردم و اینکه ما هم باید یاد بگیریم حرف بارها گفته شده مان را این بار طوری بگوییم که مخاطبمان دلزده نشود.به نظرم مشکل خون بازی هم همین است.خانم بنی اعتماد با همان قالب همیشگی پای حرف بارها گفته شده اعتیاد را وسط کشیده اند.اغراق های بیجا،کمبود ایده های نو و خلاقانه و به ورطه تکرار افتادن همان ایده های اندک از تاثیرگذاری فیلم کاسته است.

مطلب هوشنگ گلمکانی عزیز درباره رسول ملاقلی پور در مجله فیلم را که حتما می خوانید،نگاهی هم به فلاش بک مانیا رهبر از ساری بیندازید.

می خواهم یک آرزوی محال بکنم.ای کاش همه با هم یک پرونده کت و کلفت درباره آژانس شیشه ای در می آوردیم.

حنانه سلطانی
دوشنبه 3 ارديبهشت 1386 - 20:43
2
موافقم مخالفم
 
کمدی و تراژیک

می خواهم به دو سوال امید جعفری یک جواب بدهم و چون پیدا کردن بهترین خیلی سخت است یکی از بهترین ها را انتخاب می کنم.آن چیزی که الآن به ذهنم می رسد یکی از بهترین صحنه های کمدی و در عین حال تراژیک صحنه پایانی بوچ کسیدی و ساندنس کید است.

حميدرضا
سه‌شنبه 4 ارديبهشت 1386 - 8:25
-8
موافقم مخالفم
 
نظرخواهي

من موافق نظراميدجعفري درموردنظرخواهي بهترين فيلمهاهستم.ولي اين نظرخواهي وقتي درسته كه اونايي كه راي دادن فيلمهاي خوب تاريخ سينماي ايران وجهان روديده باشن و ازنقش و تاثيراونادردوره خودشون وسينماي خودشون آگاه باشن.توي اين نظرخواهيهامعمولافيلمهاي قديمي ازيادميرن.حالاضرري كه نداره.امير!يه نظرخواهي رابنداز خيلي هيجان داره!

امیررضا نوری پرتو
سه‌شنبه 4 ارديبهشت 1386 - 10:34
-17
موافقم مخالفم
 
سنتوری و آپدیت شدن وبلاگم

با سلام خدمت امیر خان گل و همه ی دوستان خوب خودم . خیلی خوشحالم که کامنت گذاران جدید هم به جمع ما اضافه شده اند . آدمهای جدید و افکار جدید و بحث های جدید و ....

خبر ارائه ی سنتوری رو به شورای صدور پروانه ی نمایش در سایت خواندم . خدا کنه مسئولین کوتاه بیایند و پروانه ی نمایش را بدهند . البته با عرض پوزش از هواداران دو آتشه ی " سنتوری " باید عرض کنم که هنوز سر حرفم از زمان جشنواره و تماشای سنتوری هستم : سنتوری ایرادات زیادی بالاخص در زمینه فیلمنامه داره . اما خب به هر حال خیلی دوست دارم کسانی که فیلم رو ندیده اند نسخه ی اوریژینال آن را که با صدای خسته ی چاوشی هست بینند و بشنوند . اصلا سنتوری بدون ترانه ی " سنگ صبور " چاووشی و چهره ی خسته ی رادان غیرقابل تصوره . این حق طبیعی همه ی ماست .

وبلاگم با یادداشتهایی بر خون بازی - پول ( روبر برسون ) - موشت ( روبر برسون ) - بابل ( آلخاندرو گونزالس ایناریتو ) - آپارتمان ( بیلی وایلدر ) و رفقای خوب ( مارتین اسکورسیزی ) آپدیت شد . از امیر عزیز و همه ی دوستان خوبم خواهشمندم سری به وبلاگم بزنند و مطالب جدیدم رو مطالعه کنند و نظرات و انتقادات خود را بفرمایند . منتظر هستم .

www.cinema-cinemast.blogfa.com

omid jafari
سه‌شنبه 4 ارديبهشت 1386 - 13:55
11
موافقم مخالفم
 
salam

سلام خانم حنانه سلطانی عزیز

کاش دقیقتر و با جزییات بیشتر اون صحنه اخر فیلمو توصیف میکردی تا کسایی که اون فیلمو ندیدن هم بهتر در جریان قرار بگیرن.ولی تشکر از لطفت که جواب دادی.بقیه چی؟خوابین؟اوهوی

مصطفی جوادی
سه‌شنبه 4 ارديبهشت 1386 - 16:33
-27
موافقم مخالفم
 
ندانستن و نپرسیدن

نمی دانم که oldboy چه ارتباطی با کشتار جرجیا دارد. نمی دانم که آقای پورامین در مورد من و بازگشت و اینها چه می گویند. راستی نمی خواهید درباره این روزها چیزی بگویید. درباره اینکه چرا من باید توی این کشور به دنیا می آمدم.

حامد
سه‌شنبه 4 ارديبهشت 1386 - 16:54
18
موافقم مخالفم
 
میامی وایس،سبیل و...امیر!!!!

من اون سبیلتو دیدم.توی هفته نامه سینما اونی که با عطاران حرف می زدین.اون روز کلی از دیدن عکست شوکه شدم.خیلی عوض شده بودی!ببین این سبیل به کلین فارل می آد ولی تو؟!!!!

اضافه کردن نظر جدید
:             
:        
:  
:       




  • واكنش سازندگان «هفت» به نامه اميرحسين شريفي / شريفي 15 دقيقه پس از پايان «هفت» درخواست كرد روي خط بيايد!
  • نامه سرگشاده اميرحسين شريفي به مدير شبكه سه / فريدون جيراني در برنامه «هفت» خود را وكيل تشكل تهيه‌كنندگان نداند
  • "اينجا غبار روشن است" و انتخابات رياست جمهوري سال گذشته ايران / سنگین‌ترین تحقیقاتی که تا به حال روی یک فیلم روز انجام شده است
  • دو نسخه دوبله و صداي سرصحنه همزمان اكران مي‌شود / دوبله "جرم" مسعود کیمیایی در استودیو رها تمام شد
  • پس از دو هفته وقفه براي تدوين / تصویربرداری «قهوه تلخ» از سر گرفته شد
  • كار «مختارنامه» به استفثاء كشيد / نظر مخالف آیت‌الله مکارم با نمایش چهره حضرت ابوالفضل(ع)
  • در آينده نزديك بايد منتظر كنسرت اين بازيگر باشيم؟! / احمد پورمخبر هم خواننده شد
  • به‌پاس برگزيده‌شدن به عنوان يكي از چهره‌هاي ماندگار / انجمن بازيگران سينما موفقيت «ژاله علو» را تبريك گفت
  • با موافقت مسوولان برگزاری جشنواره فجر در برج میلاد / 30 دقیقه از انيميشن "تهران1500" برای اهالی رسانه به نمایش درمی‌آید
  • آخرين خبرها از پيش‌توليد فيلم تازه مسعود ده‌نمكي / امين حيايي با «اخراجي‌ها 3» قرارداد سفيد امضا كرد
  • با فروش روزانه بيش از 50 ميليون تومان / «ملک سلیمان» اولین فیلم میلیاردی سال 89 لقب گرفت
  • نظرخواهي از 130 منتقد و نويسنده سينمايي براي انتخاب برترين‌هاي سينماي ايران در دهه هشتاد / شماره 100 ماهنامه "صنعت سينما": ويژه سينماي ايران در دهه هشتاد منتشر شد
  • خريد بليت همت عالي براي حمايت از كودكان سرطاني / نمايش ويژه «سن‌پطرزبورگ» با حضور بازيگران سينما به نفع موسسه محك
  • اکران یک فیلم توقیفی در گروه عصرجدید / «آتشکار» به کارگردانی محسن امیریوسفی پس از سه سال روی پرده می‌رود
  • با بازي حسام نواب صفوی، لیلا اوتادی، بهاره رهنما، علیرضا خمسه، بهنوش بختیاری و... / "عروسک" در گروه سینمایی آفریقا روی پرده می‌رود
  • جلسه صدور پروانه فيلمسازي تشکيل شد / رسول صدرعاملي و ابراهيم وحيد زاده پروانه ساخت گرفتند
  • فرج‌الله سلحشوردر اظهاراتی جنجال برانگیز عنوان کرد / سینمایی که نه ایمان مردم را بالا می‌برد و نه فساد را مقابله می‌کند، همان بهتر که نباشد
  • محمد خزاعي دبير نخستين جشنواره بين‌المللي فيلم کيش گفت / جشنواره فيلم كيش ارديبهشت سال 90 برگزار مي‌شود
  • هنگامه قاضیانی در نقش ناهید مشرقی بازی می‌کند / فیلمبرداری "من مادر هستم" در سعادت آباد ادامه دارد
  • در دومين حضور خود بين‌المللي / «لطفا مزاحم نشويد» جايزه نقره جشنواره دمشق را از آن خود كرد









  •   سینمای ما   سینمای ما   سینمای ما   سینمای ما      

    استفاده از مطالب و عكس هاي سايت سينماي ما فقط با ذكر منبع مجاز است | عكس هاي سایت سینمای ما داراي كد اختصاصي ديجيتالي است

    كليه حقوق و امتيازات اين سايت متعلق به گروه مطبوعاتي سينماي ما و شركت پويشگران اطلاع رساني تهران ما  است.

    مجموعه سايت هاي ما : سينماي ما ، موسيقي ما، تئاترما ، دانش ما، خانواده ما ، تهران ما ، مشهد ما

     سينماي ما : صفحه اصلي :: اخبار :: سينماي جهان :: نقد فيلم :: جشنواره فيلم فجر :: گالري عكس :: سينما در سايت هاي ديگر :: موسسه هاي سينمايي :: تبليغات :: ارتباط با ما
    Powered by Tehranema Co. | Copyright 2005-2010, cinemaema.com
    Page created in 2.96201515198 seconds.