دوشنبه 1 آذر 1389 - 6:54



















-

I تبلیغات متنی I
موسسه سینمایی پاسارگاد
به تعدادی آقا و خانم جهت بازی در فیلم‌های سینمایی و سریال نیازمندیم
09121468447
----------------------------
روزنامه تفاهم
اولین روزنامه کارآفرینی ایران
----------------------------
پارسيس
مشاوره،طراحي و برنامه نويسي  پورتال‌های اینترنتی
----------------------------

موسسه سینمایی پاسارگاد
ارائه هنرور و بازیگر به پروژه‌ها
09121468447




 


 



پنجشنبه 30 فروردين 1386 - 2:37

چند بعدالتحریر احتمالا مهم


برنامه امشب شب شیشه‌ای با بهروز صفاریان را دیدید؟ حیرت‌انگیز بود از خیلی جهات. صفاریان با خونسردی، هیچ وقت، زیادی نشان نداد که به موضوع صحبت‌اش، در برابر مجری که می‌خواست بحث را منحرف کند، چه احاطه‌ای دارد. از آن دست برنامه‌های نایابی بود که بعد از شنیدن بعضی جمله‌های مهمان برنامه، نفسی از ته دل می‌کشیدی که: آخیش. تلافی حرف‌های زجر دهنده دیشب باران کوثری درباره سینمای « سالم تجاری » را کرد. ما فیلم خوب داریم و فیلم بد. هنری و گیشه‌ای چه جور تقسیم‌بندی‌ است؟ صفاریانی که مشهور به شش و هشت ساختن است، این قدر می‌دانست که هر چیزی، خوب‌اش خوب است.

بعدالتحریر یک: ایول به امید غیائی که درگیر بحث‌های سطح پایین بعضی بچه‌های سایت نشده و عوض گله و گله‌گذاری و متلک‌پرانی ( عاقبتی که از روز اول می‌ترسیدم این جا دچارش شود و درش تخته... ) یک فیلم خوب دیده. اتفاقا من هم از دور دوم تماشای فیلم بلند شده‌ام. دوباره جواب می‌دهد که هیچی، بهتر هم شده. یک دیدگاه پیچیده‌ از بدویت و تمدن هم، هرم تصاویر The Proposition را ساپورت می‌کند. فیلم را ببینید تا عوض این حرف‌ها با هم درباره‌اش صحبت کنیم. پرونده بعدی مجله فیلم همین باشد؟

بعدالتحریر دو: با این وجود نمی‌توانم خوشحالی‌ام را از این که این‌ جا تبدیل به چنین مکانی برای بحث کردن شده، ابراز نکنم. به همین حرف‌ها زنده‌ایم. کسی باور نخواهد کرد هنوز در این مملکت جایی وجود دارد که دغدغه نویسنده‌هایش صحبت از این کیتون و چاپلین و لورل و هاردی است.

بعدالتحریر سه: کاوه اسماعیلی، از شما انتظار نداشتم، هر چند پل گاسکوئین‌ات را بودم.

بعدالتحریر چهار: کی بود به صحنه حمل پیانو روی پل در فیلم دختر سوییسی اشاره کرد و گفت که بی‌معنی است؟ شاهکار است رفقا. همه چیز همین است. چرا راه دور می‌روید. این یکی از جذاب‌ترین و در عین حال روشن‌گرترین صحنه‌های فیلم‌های لورل و هاردی است. لامصب زودتر باید بروم سراغ سایه خیال این شماره مجله درباره زوج محبوب‌ام. آدم را عصبانی می‌کنید!

بعدالتحریر پنج: این جمله: هیچ دلم نمی‌خواهد عضو کلوپی شوم که مرا به عضویت بپذیرد، مال گروچو مارکس است. بعد از آن رسیده به وودی آلن. قابل توجه نقل قول کننده.

بعدالتحریر شش: خودم می‌خواستم بگویم که چند نفر از شما هم در این کامنت‌ها اشاره کردید: برادرم وحید  در وبلاگ‌اش دارد خوب می‌نویسد ها!

بعدالتحریر هفت:  دو موضوع مطرح شده دیگر. راست‌اش بابل را دوست ندارم ( ایده پنهان شده در پشت ظاهر پرطمطراق‌اش به نظرم زیادی سطحی و خام و صاف و ساده است ) اما بوی سنبل، عطر کاج را چرا. شخصا روی این موضوع توهین به ملت خودمان خیلی حساس‌ام، ولی به نظرم تاین جا دیگر وهینی در کار نبود. ما همین هستیم. فقط به نظرم یک چهارم آخر کتاب، خیلی چیزها از دست می‌رفت.

بعدالتحریر هشت: درباره دور هم جمع شدن، به ما حق بدهید که هنوز امکان‌اش وجود ندارد. هزار و یک دلیل این وسط وجود دارد که راست‌اش نمی‌شود همه‌اش را گفت. همه ما که بهروز صفاریان در برنامه شب شیشه‌ای نیستیم!

 


بازگشت به روزنوشتهای امیر قادری

نظرات

کاوه اسماعیلی
پنجشنبه 30 فروردين 1386 - 4:0
10
موافقم مخالفم
 
چند قبل التحریر احتمالا مهم

1.از من انتظار نداشتی که اعتراض کنم؟بعد مصطفی جوادی به من هم نمیگوید سیب زمینی؟خوب ما که هردومون گاسکوئین رو دوست داریم باید یادمون باشه که چه جوری وحشیانه تر از این حرفها اعتراض میکرد.حالا بیایم منطقی باشیم.در این جامعه مدنیمان خط قرمز ها را مشخص کن که رعایت قانون کنم.باور کن نمیدانم...فقط بهت پیشنهاد میکنم تا کمیک استریپ چلچراغ ویژه نامه عیدش(بیل را بکش با حظور مهناز افشار)رو دوباره ببینی تا بفهمی چگونه چنین جراتی کرده اند.نیازی به ذهن منحرف هم نداره.

2.لذیذترین قسمت این روزنوشت که امیدوارم وقتش هم بیشتر بشه متلک پرونیه...دوران دانشگاه یه استاد داشتیم که به کسایی که تو کلاس مزه پرونی میکردن به حسب اینکه تیکه شون باحال بود یا نه نمره مثبت یا منفی میداد و واقعا هم نمره ها رو تاثیر میداد.....اصلا بامرام .تو که خوشکلترین متلک رو پروندی .با اون سوتیی که از من گرفتی.چطور من همچین چیزی رو نمیدونستم.شده بود اصل اول زندگیم بدون اونکه بدونم از وودی آلنه یا گروچو مارکس.

3.من از این باران کوثری خوشم نمیاد.و وقتی یکی بهم میگه بازی حیرت انگیز باران کوثری تو خون بازی رو دیدی دلم میخواد سرمو بزنم به دیوار.جریان همون گوژپشته. جایزه گرفتن این خانم.

4.من هم موافقم که بابل فیلم فوق العاده متظاهرانه ای بود.در مورد تصادف هم که تو یه نقد خوب براش نوشتی همین نظرو دارم.و فیلم عالی کوهستان بروکبک که حقش خورده شد.فیلمی که هیچ جا نه کسی دربارش گفت و نه کسی دیدن اون رو پیشنهاد کرد.این فیلم پیشنهادی رو هم هنوز ندیدم.کتاب پیشنهادی رو هم یه گوشه یادداشت کردم تا بخوانم.

4.دارم با دوستام سر یه آلبوم راک دوست دیگرمون کلیپ سازی میکنیم.به همین دلیل این روزها خیلی کلیپ راک میبینم.و باور کنید حسرت دهه 70 میلادی را میخورم.موسیقی راک...سینمای آقایون ریشو..ادبیات آمریکای جنوبی..ووداستاک.....تصاویر موسیقی اونقدر ساده ولی هنرمندانه بودند که باورنکردنیه.و بعد مقایسه آن با دهه 80.پوچی در همه چیز..موسیقی بازاری که اگر کویین را از آن دهه بگیریم خالی خالی میشه.فیلمهای خوب دهه 80 هم که انگشت شمارند.کافیه نگاهی به ستاره های اون سالها بندازید.آرنولد....دهه 80 مقارن به دهه 60 خودمونه.مدل موهای دهه 60 رو یادتون میاد.پشت موها...وایییییییی...

5.مصطفی جوادی...نوشته هات رو خیلی دوست دارم و هر دفعه اولین کسی هستی که کامنتش رو میخونم.اما وقتی میخوای با کسی بحث کنی اونقدر تحریک آمیز مینویسی که طرف رو ناچار به واکنش تند میکنی.قبول داری؟

6.رشت هنوز داره بارون میاد.حرفای سهراب رو جدی نگیرین.زیر بارون هیچ کاری نمیشه کرد.

امیررضا نوری پرتو
پنجشنبه 30 فروردين 1386 - 11:4
-13
موافقم مخالفم
 
همه ی ما می توانیم بهروز صفاریان باشیم !

امیر جان سلام . یه سلام مخصوص هم خدمت دوستان خوب خودم .

بهروز صفاریان سال گذشته در برنامه ی عبور شیشه ای آمده بود و با توجه به طرز برخورد و تکبری که در پس حرفهایش بود حقیقتش ازش چندان خوشم نیومد . اما برنامه ی دیشب " شب شیشه ای " با حضور این موزیسین خوب یه چیز دیگه بود . از جسارت و صراحت لهجه اش که همراه با حفظ ادب بود کلی کیف کردم و وقتی مقابل رفتار محافظه کارانه ی رشید پور که سعی می کند در پس اجرای مسلطش مدافع حقوق نامشروع مسئولین تلویزیون باشد به خوبی ایستاد یه جورایی دلم خنک شد . اوج جسارتش در اشاره به کاهش ده دقیقه ای تایم برنامه بود که آخرین زخم زبان خود را به مسئولین محافظه کار و سانسورچی پخش زد و سبب ساز خوشحالی میلیونها تهرانی دلخور و خسته از مناسبات دست و پا گیر تلویزیون شد .

اما امیر خان عزیز .... از حرفی که در آخرین و هشتمین بعد التحریرت زدی یه کم دلخور شدم . چرا آخه ؟ مگه بچه های کامنت گذار اینجا که به دور از هر گونه توقع مادی و معنوی و تنها برای دلشان و از سر ذوق و علاقه به اینجا می آیند چه چیزی کمتر از بهروز صفاریان دارند ؟ به خدا اگه جای مناسبی به دور از ترس از سانسور وجود داشته باشد خیلی از ما خیلی حرف داریم . حداقل در مورد خودم اینو مطمئنم . جسارت بهروز صفاریان در شب شیشه ای ستودنی بود اما آیا من و امثال من هم چنین فرصتی برای بیان دردل های جسورانه مان داریم ؟ کاش یکی از آن هزار و یک دلیلی که به آن اشاره کرده بودی را باز می کردی و عطای هزار دلیل دیگر را به لقایش می بخشیدیم .

ضمنا امیر جان ! خواهشمندم حرفی از تخته شدن درب این روز نوشت نزن که کلی به هم می ریزم . به خدا یه جای باحال تو این مملکت عریض و طویل واسه ی درد دل های سینمایی و غیر سینمایی خودمون پیدا کرده ایم ! دیگه خواهشا تو ضد حال نزن !

مخلص امیر خان گل و همه ی دوستان خودم .

امیررضا نوری پرتو
پنجشنبه 30 فروردين 1386 - 11:5
-5
موافقم مخالفم
 
همه ی ما می توانیم بهروز صفاریان باشیم !

امیر جان سلام . یه سلام مخصوص هم خدمت دوستان خوب خودم .

بهروز صفاریان سال گذشته در برنامه ی عبور شیشه ای آمده بود و با توجه به طرز برخورد و تکبری که در پس حرفهایش بود حقیقتش ازش چندان خوشم نیومد . اما برنامه ی دیشب " شب شیشه ای " با حضور این موزیسین خوب یه چیز دیگه بود . از جسارت و صراحت لهجه اش که همراه با حفظ ادب بود کلی کیف کردم و وقتی مقابل رفتار محافظه کارانه ی رشید پور که سعی می کند در پس اجرای مسلطش مدافع حقوق نامشروع مسئولین تلویزیون باشد به خوبی ایستاد یه جورایی دلم خنک شد . اوج جسارتش در اشاره به کاهش ده دقیقه ای تایم برنامه بود که آخرین زخم زبان خود را به مسئولین محافظه کار و سانسورچی پخش زد و سبب ساز خوشحالی میلیونها تهرانی دلخور و خسته از مناسبات دست و پا گیر تلویزیون شد .

اما امیر خان عزیز .... از حرفی که در آخرین و هشتمین بعد التحریرت زدی یه کم دلخور شدم . چرا آخه ؟ مگه بچه های کامنت گذار اینجا که به دور از هر گونه توقع مادی و معنوی و تنها برای دلشان و از سر ذوق و علاقه به اینجا می آیند چه چیزی کمتر از بهروز صفاریان دارند ؟ به خدا اگه جای مناسبی به دور از ترس از سانسور وجود داشته باشد خیلی از ما خیلی حرف داریم . حداقل در مورد خودم اینو مطمئنم . جسارت بهروز صفاریان در شب شیشه ای ستودنی بود اما آیا من و امثال من هم چنین فرصتی برای بیان دردل های جسورانه مان داریم ؟ کاش یکی از آن هزار و یک دلیلی که به آن اشاره کرده بودی را باز می کردی و عطای هزار دلیل دیگر را به لقایش می بخشیدیم .

ضمنا امیر جان ! خواهشمندم حرفی از تخته شدن درب این روز نوشت نزن که کلی به هم می ریزم . به خدا یه جای باحال تو این مملکت عریض و طویل واسه ی درد دل های سینمایی و غیر سینمایی خودمون پیدا کرده ایم ! دیگه خواهشا تو ضد حال نزن !

مخلص امیر خان گل و همه ی دوستان خودم .

مهدی پورامین
پنجشنبه 30 فروردين 1386 - 12:20
-10
موافقم مخالفم
 
پیام 1+5

اشتباه نکنید گروه 1+5 برای "پرونده هسته ای" قطعنامه صادر نکرده! این پیامهای منه برای دوستان سینمایی در کامنت های قبلی!!

1-برای "کاوه اسماعیلی": کاوه جان بابا حرص نخور! تو فکر کردی از بارون شماله که کامنت هایت آب میکشه؟! نه قربان تو برم من! برای من هم که پاستوریزه حرف میزنم، کامنت هایم نم میکشه !! چاره چیه؟ طرفمون هم "امیره" و هم "قادر" ! تو هم که "کاوه آهنگر" نیستی که "خشم نامه" سر نیزه میکنی !! خلاصه ما اومدیم تو رو از امیر قادری جدا کنیم ، یه دفعه دیدیم "مصطفی جوادی" و " جمشبد سعیدی" یقه ات رو چسبیدن!! خدا بخیر کنه. مراقب خودت باش!! (تی فدا)

2- برای "مصطفی جوادی" : آقا مصطفی از اسمت حدس میزدم آدم باتعصب و باغیرتی باشی اما خداییش فکر نمیکردم "ناموس سینمایی" ات وودی .... اِ اِاِ... ببخشین... استاد اعظم "وودی آلن" کبیر باشه.حالا اگه غیر ازاینها(آلن و تاتی و...) روی کسی دیگه ای هم غیرتی میشی بگو یه وقت ما سوتی ندیم!! ولی خارج از شوخی،از اینکه دوستان معقول تر و منصفانه تر بحث کنند،من هم شدیدا استقبال میکنم.من هم در مورد یادداشتم در مورد "حاتمی کیا" همین قصد رو داشتم. فقط شما هم لحن یادداشت های خودت رو هم مد نظر بگیر. "مصطفی با تعصب"

3- برای " حنانه سلطانی" : حنانه خانوم من اون واژه رو در توصیف کل واکنش های منفی دوستان که حس عصبانیت درونش بود بکار بردم.جمله شما هم "بویی" نمیداد فقط "استفهام انکاری" بود!! در ضمن من نمیدونم انتظار شما از "شاهکار" چی؟ ولی خیلی از منتقدین "روبان قرمز" رو اوج بلوغ سینمایی حاتمی کیا میدونند.بحث سر چرایی این مطلب باشد سر یک فرصت مناسب تر. قصد من فقط یک یادآوری دوستانه بود نسبت به یکی از معدود سرمایه های سینما یمان. بهرحال اگر رنجیده شدین "معذرت"

4- برای "حمید قدرتی" : بابا خوب شد اومدی ته بحث رو جمع کردی! پیش بینی من هم که از اولین کامنت ها بود درست دراومد:"... فکر کنم بحث سینمای "صامت –کمدی" بود که صحبت از چاپلین و باستر کیتن شروع شد و حالا به برادران مارکس و لورل هاردی رسیده و یحتمل به وودی آالن و.....در نهایت به مستر بیین و جیم کری!!! ختم میشه!!؟؟..." ولی انصافا از این به بعد "دایره بحث" رو اینقدر گشاد نکنید که آدم یادش بره "مرکز پرگار" کجا بود!! در مورد "هارولد لوید" هم که هم نظریم (-: اصلا این دفعه استثناَ رای خودت رو 2 تا حساب کن!! ((-:

5- برای " علی طهرانی صفا" : علی جان ممنون از لطفت.فقط یک خواهشی داشتم.در مورد "اخراجی ها" باهات هم رای نیستم.یک کامنت خیلی طولانی (بیشتر به مقاله نزدیکه!) در پی نوشت یادداشت امیر قادری برای این فیلم گذاشتم.( آقای ده نمکی، برای یک بار هم که شده، عوض شلوغ کاری گوش کن.....کامنت من:"جمع بندی اخراجی ها" ). میشه لطف کنی قبل از نقدت اون رو هم بخونی!!(البته دوستان خوب آپ نکردن اگه کپی کنی و با فونت درشتر بخونی راحت تری!!) دوست دارم حتما نظر منصفانه ات رو ببینم.

+

1-برای "امیر قادری":ممنون از تذکر ها و پیشنهاد هایی که دادی.راستش بین دو نوع بحث مرز باریک و حساسی وجود داره.یعنی اونی که تو و انصافی بهش میگین " بحث‌های سطح پایین بعضی بچه‌های سایت ، گله و گله‌گذاری و متلک‌پرانی، بیانیه های توهین آمیز، فاقد یک شعور پایه" و... در مقابله "یک مباحثه منطقی که با چاشنی طنز و شکسته نویسی همراه شده" ویا "اظهارنظر های متفاوت که با شوخی های دوستانه از زهر آن می کاهیم".

نوشته های تو و خیلی از دوستان به موضع دوم نزدیک تره...اما ممکن برخی اوقات دوستان بزنند تو جاده خاکی... اما سایرین به اون دامن نزنند. وسعی کنند مسیر بحث رو درست کنند.باید هممون تمرین کنیم.من هم سعی ام رو کردم. منظورم هم از یادداشت "به نام ابراهیم" همین بود.بازم سعی میکنم که سطح بحث ها رو در یک فضای صمیمی بالا ببریم.شما هم نظرتون رو بگید...

جمشید سعیدی
پنجشنبه 30 فروردين 1386 - 12:35
-4
موافقم مخالفم
 
وسترن خوب, فیلم متوسط

proposition را به اصرار یکی از دوستان دیدم. دیگه داشت مولفه های یک وسترن خوب از یادمان میرفت:(البته به لطف وسترن های جعلی کوین کاستنری) کلانتر وظیفه شناس( البته در این فیلم پاسبان یا گروهبان وظیفه شناس), پیرمرد جایزه بگیر و از همه مهمتر یاغی ها و قانون شکن ها, همه نقش چشمگیری در فیلم داشتند. تقابل کلانتر با یکی از اعضای گروه یاغی ها کشمکشی اساسی از آب درآمده و..... راستی تیتراژ فیلم با آن آهنگ کودکانه اش وقتی قطع میشه به صحنه تیراندازی اول فیلم شوک دلپذیری به آدم میده.

اگه قرار به معرفی فیلمه دیشب فیلمی را که مدتها دنبالش بودم دیدم.old boy , یه فیلم شرقی که تارانتینو سه سال پیش تو جشنواره کن کشف اش کرد ولی هر کاری کرد بهش نخل طلا بدن تو کت هیئت داوران نرفت. واقعآ محشر بود.

راستی در مورد ژاک تاتی و وودی آلن ما هنوز سر حرف خودمان هستیم.

سیاوش
پنجشنبه 30 فروردين 1386 - 12:59
2
موافقم مخالفم
 
وقتی همه چیز تمام میشود

تازگی ها تو نخ تیتراژ پایانی فیلمها رفتم، نمیدانم تجربه کرده اید یا نه, اینکه به دنبال بازیگری بگردید که چهره اش در فیلم آشنا بود یا کشف کنید که چارلتون هستون همان مزرعه دار Tombstone است یا پانته آ بهرام در هامون از جلوی دوربین رد میشود و یا آهنگ تیتراژ قبل از غروب را خود ژولی دلپی خوانده و یا امیر قادری پستچی شب یلداست( که اتفاقا دو بار هم زنگ میزند و وقتی به دوست دیگرتان که خوره است خبر میدهید، میبینید که نه تنها او میدانسته که او را در خود فیلم شناخته آنهم از فریم عینکش) و خیلی چیزها که در فیلم توجه ما را جلب نکرد و درموردشان نخوانده ایم ، چه لذتی دارد.

راستی آهنگی که ژولی دلپی در آخر "قبل از غروب" میخواند، خیلی عالی است .

مهدی ملک زاده
پنجشنبه 30 فروردين 1386 - 13:9
-15
موافقم مخالفم
 

با سلام خدمت همه دوستان.

شاید اولین کامنتم باشد در این سایت.ولی 7-8 ماهی هست که هر روز به اینجا سر می زتم.امیدوارم بتوانم دوست خوبی برای همه عزیزان باشم.

1-برنامه دیشب شب شیشه ای عالی بود.یک جور بغض توی گلو مانده همه موسیقی دانها و حتی ما به عنوان طرفداران موسیقی روز (پاپ).صفاریان با آرامش و البته زرنگی تمام تمام انتقاداتشو بیان کرد.

تیکه آخرش هم راجع به ساعت برنامه عالی بود.فقط انتقادی که از محمد نوری کرد را نفهمیدم برای چی پیشکسوت کشی کرد!!!!!!!!!

2-بابل رو منم دوست ندارم.یک جورایی مشکل بیان مطلب دارد.آشفته است و تدوین شلخته ای دارد.قسمت های ژاپنش رو دوست دارم و بازی بازیگر ژاپنی رو.

مصطفی جوادی
پنجشنبه 30 فروردين 1386 - 13:10
-22
موافقم مخالفم
 
what are you gonna do now

نمی دانم امیر قادری می خواهد چه جور منشی را ترویج کند که با این لحن از (( متلک )) پرانی ها شکایت می کند. اگر منظور از گله گذاری و تیکه انداختن حرفهای صریح ( نه متلک پرانی) من است در قبال جملات بعضا مسخره این و آن ، واقعا برای خودم متاسفم. هر چیز به موقع خودش رفیق. نشان به آن نشان که در باره ، the proposition جان هیلکات تقریبا شش ماه پیش صحبت کردم ( یادت هست معادلی را که برای اسم فیلم نوشته بودم پاک کردی) یک نئو وسترن درست و حسابی که توی آن روزهای بی حالی بدجوری چسبید.دنیای فیلم و حال وهوایش تا چند روز می کشاندت.دنیایی که با دوبرابر رنگ گرم هم گرم نمی شد. به هر حال الآن حوصله این حرفها را ندارم و بیشتر از نوع برخوردت با بحث هایی که ناخواسته به وجود آمد دلگیر شدم. به این انفعال مصلحت اندیشانه ات غبطه می خورم. همین!

امید غیائی
پنجشنبه 30 فروردين 1386 - 13:18
-4
موافقم مخالفم
 
وحشتناک عالی.

سلام امیر خان و بروبچز عزیز.

راستش از دیشب تا همین الان که خب 1 خوابیدم و 5 هم پاشدم رفتم سر کار (راستش پنج شنبه ها محل کار من تق ولقه) بیشتر از چهار تا متن نوشتم و پرتش کردم تو سطل آشغال و دوباره برش داشتم و الان هم جلوم هستن.هر کاری میکنم نمیتونم یه چیزی بنویسم که بشه مثل جادوی خود فیلم عمل کنه.البته اگر بلد بودم اونطوری بنویسم که الان کارم خیلی بهتر از الان بود.ولی میدونید تنها مطلبی که تونستم بنویسم و یه رزه خوشم اومد این بود:

اثری متحیر کننده و نفس گیر، وحشت آور و چشم نواز.وحشتی به مثابه خوابیدن با چشمهای نیمه باز از ترس حمله و تجاوز،چهار دست و پا راه رفتن در سلول از ترس بدویتی نمایان و پنهان و پناه گرفتن در کنج جایی نا امن،نفس گیر چون بریده شدن گلو و بسته شدن دستها به گردن،ترکیدن سری پس از پرتاب نیزه ای تیز و وحشی.زیبا و چشم نواز،شاعرانه و عاشقانه،رویایی و خیال انگیز همانند غروبی زیبا برای آدمکشانی عاشق پیشه و از همه عجیب تر خانواده دوست. مردی ماه را نشانه میگیرد و سپس طبیعت را به جنگ میخواند،دیگری پایش را هدف قرار میدهدو میخندد،دیگرانی از کشتن سر مست میشوند و سرشان را در این راه جداشده می بینند،برادری برادر دیگر را به خاطر برادرشان تیر میزند و پلیسی با جمله "من این سرزمین رو متدن میکنم" قربانی بدویت میشود و با وینچستری پر اما ناکارآمد به پیش باز کریسمس میرود و از ترس، همان میشود که نباید.اما حسی عجیب و اسرار آمیز همانند نمایی گرگ مانند از دو برادر در دو صحنه فیلم طلسمش را بر روی فیلم و شما باز میکند.

خیره شوید و لذت ببرید.

اینها فقط چند تا جمله مجهول بود تا حس من رو به این فیلم نشون بده.(چقدر فیلمه خوب برای کار کردن.)این فیلم رو باید صحنه به صحنه بررسی کرد نه سکانس به سکانس تا حق مطلب ادا بشه.حالا بعد از دوباره و سه باره دیدن که به قول امیر خان دوباره جواب می‌دهد که هیچی، بهتر هم شده میشه در موردش ""حسابی"" حرف زد.موقع دیدن کادر بندی ها و موسیقی دلچسب فیلم به علاوه بازیهای فوق العاده خیره تون میکنه.لذت ببرید.(در ضمن من این فیلم رو از تو روزنوشتهای نوید غضنفری کشف کردم ها.شما ها که نمیخونید این چیز ها رو از دست میدید)

(-;

مهدی پورامین
پنجشنبه 30 فروردين 1386 - 13:24
36
موافقم مخالفم
 
پیام 1+5

اشتباه نکنید گروه 1+5 برای "پرونده هسته ای" قطعنامه صادر نکرده! این پیامهای منه برای دوستان سینمایی در کامنت های قبلی!!

1-برای "کاوه اسماعیلی": کاوه جان بابا حرص نخور! تو فکر کردی از بارون شماله که کامنت هایت آب میکشه؟! نه قربان تو برم من! برای من هم که پاستوریزه حرف میزنم، کامنت هایم نم میکشه !! چاره چیه؟ طرفمون هم "امیره" و هم "قادر" ! تو هم که "کاوه آهنگر" نیستی که "خشم نامه" سر نیزه میکنی !! خلاصه ما اومدیم تو رو از امیر قادری جدا کنیم ، یه دفعه دیدیم "مصطفی جوادی" و " جمشبد سعیدی" یقه ات رو چسبیدن!! خدا بخیر کنه. مراقب خودت باش!! (تی فدا)

2- برای "مصطفی جوادی" : آقا مصطفی از اسمت حدس میزدم آدم باتعصب و باغیرتی باشی اما خداییش فکر نمیکردم "ناموس سینمایی" ات وودی .... اِ اِاِ... ببخشین... استاد اعظم "وودی آلن" کبیر باشه.حالا اگه غیر ازاینها(آلن و تاتی و...) روی کسی دیگه ای هم غیرتی میشی بگو یه وقت ما سوتی ندیم!! ولی خارج از شوخی،از اینکه دوستان معقول تر و منصفانه تر بحث کنند،من هم شدیدا استقبال میکنم.من هم در یادداشتم در مورد "حاتمی کیا" همین قصد رو داشتم. فقط شما هم لحن یادداشت های خودت رو هم مد نظر بگیر. "مصطفی با تعصب"

3- برای " حنانه سلطانی" : حنانه خانوم من اون واژه رو در توصیف کل واکنش های منفی دوستان که حس عصبانیت درونش بود بکار بردم.جمله شما هم "بویی" نمیداد فقط "استفهام انکاری" بود!! در ضمن من نمیدونم انتظار شما از "شاهکار" چی؟ ولی خیلی از منتقدین "روبان قرمز" رو اوج بلوغ سینمایی حاتمی کیا میدونند.بحث سر چرایی این مطلب باشد سر یک فرصت مناسب تر. قصد من فقط یک یادآوری دوستانه بود نسبت به یکی از معدود سرمایه های سینما یمان. بهرحال اگر رنجیده شدین "معذرت"

4- برای "حمید قدرتی" : بابا خوب شد اومدی ته بحث رو جمع کردی! پیش بینی من هم که از اولین کامنت ها بود درست دراومد:"... فکر کنم بحث سینمای "صامت –کمدی" بود که صحبت از چاپلین و باستر کیتن شروع شد و حالا به برادران مارکس و لورل هاردی رسیده و یحتمل به وودی آالن و.....در نهایت به مستر بیین و جیم کری!!! ختم میشه!!؟؟..." ولی انصافا از این به بعد "دایره بحث" رو اینقدر گشاد نکنید که آدم یادش بره "مرکز پرگار" کجا بود!! در مورد "هارولد لوید" هم که هم نظریم (-: اصلا این دفعه استثناَ رای خودت رو 2 تا حساب کن!! ((-:

5- برای " علی طهرانی صفا" : علی جان ممنون از لطفت.فقط یک خواهشی داشتم.در مورد "اخراجی ها" باهات هم رای نیستم.یک کامنت خیلی طولانی (بیشتر به مقاله نزدیکه!) در پی نوشت یادداشت امیر قادری برای این فیلم گذاشتم.( آقای ده نمکی، برای یک بار هم که شده، عوض شلوغ کاری گوش کن.....کامنت من:"جمع بندی اخراجی ها" ). میشه لطف کنی قبل از نقدت اون رو هم بخونی!!(البته دوستان خوب آپ نکردن اگه کپی کنی و با فونت درشتر بخونی راحت تری!!) دوست دارم حتما نظر منصفانه ات رو ببینم.

+

1-برای "امیر قادری":ممنون از تذکر ها و پیشنهاد هایی که دادی.راستش بین دو نوع بحث مرز باریک و حساسی وجود داره.یعنی اونی که تو و انصافی بهش میگین " بحث‌های سطح پایین بعضی بچه‌های سایت ، گله و گله‌گذاری و متلک‌پرانی، بیانیه های توهین آمیز، فاقد یک شعور پایه" و... در مقابله "یک مباحثه منطقی که با چاشنی طنز و شکسته نویسی همراه شده" ویا "اظهارنظر های متفاوت که با شوخی های دوستانه از زهر آن می کاهیم".

نوشته های تو و خیلی از دوستان به موضع دوم نزدیک تره...اما ممکن برخی اوقات دوستان بزنند تو جاده خاکی... اما سایرین به اون دامن نزنند. وسعی کنند مسیر بحث رو درست کنند.باید هممون تمرین کنیم.من هم سعی ام رو کردم. منظورم هم از یادداشت "به نام ابراهیم" همین بود.بازم سعی میکنم که سطح بحث ها رو در یک فضای صمیمی بالا ببریم.شما هم نظرتون رو بگید...

رضا خاندانی
پنجشنبه 30 فروردين 1386 - 17:11
-6
موافقم مخالفم
 
بهروز صفاریان

سلام امیر جان

1-از شما بعید که میگی ما که نمیتونیم بهروز صفاریان باشیم.

بخاطر همین که وضعیتمون این شده چون هیچوقت با هم نیستیم.

2-دیروز خیلی منتظر بودم تو فرهنگسرای ارسباران ببینمت ولی با کمال تعجب نیومدی!؟

میدونی که مراسم تقدیر از رضا کیانیان عزیز بود و خیلی از دوستان خودت مثل حمید رضا صدر و امیر پوریا هم بودن ولی تو نبودی چرا؟

مگه چند تا رضا کیانیان داریم؟

به قول خودش ئعلوم نیست چه اتفاقی افتاده که از یه ادم زنده تقدیر میشه؟

ولی من اصلا فکر نمیکردم که تو نباشی

امیدوارم جواب قانع کننده ای بدی.

3-اگر کسی فیلم برنامه ی بهروز صفاریان رو داشت به من ای میل بزنه. مرسی


پنجشنبه 30 فروردين 1386 - 17:23
31
موافقم مخالفم
 
گنبد مقدس

تویه نقدی که با عنوان (من کی هستم واقعا)برای Departed تو مجله فیلم نوشتی اومده که :

حرکت دوربین در آخرین نمای فیلم که از جنازه دیمن بلند می شود وگنبد مقدسی رادر کادر می گیرد......

اون گنبد نه گنبد کلیساست نه هیچ جای مقدس دیگه.

گنبد مجلس ایالتی ماساچوسته.

به نظر می رسه فکر کردی اونجا جای مقدسیه.اگر میشه یه بار دیگه فیلمو از اول ببین.

ماندانا جبارِِِِي
پنجشنبه 30 فروردين 1386 - 18:11
-18
موافقم مخالفم
 
يك تازه وارد

سلام

مثل آقاي ملك زاده7-8 ماهي هست كه هر روز به اينجا سر مي زنم ولي اولين كامنتمه

اميدوارم بتونم تو جمع گرم و صميميتون راه پيدا كنم اگرچه فكر مي كنم از همتون كم سن و سال ترم و همچنين سواد سينماييم از همتون كمتره

1-منم بابل رو اصلآ دوست ندارم فكر نمي كردم اين همه آدم با من هم عقيده باشن

2-آقاي نوري پرتو" جاي مناسب به دور از ترس از سانسور فكر نمي كنم وجود داشته باشه اگه مي شناسيد به ما هم معرفي كنيد

Admin
جمعه 31 فروردين 1386 - 0:14
-18
موافقم مخالفم
 
درباره رفتگان اسکورسیزی و نکته‌ای که یکی از دوستان گفت

دوست عزیز، به نظر من اون گنبد از نظرگاه دیمن، مقدس اومد. یعنی در ساختمان نشانه‌‌های فیلم، اون گنبد چنین معنی داشت، و این طوری در ساختار فیلم جا می‌افتاد. ( اصلا گنبد یعنی چی؟ فقط که کلیسا مقدس نیست. فیلم‌های کاپرا رو دیدی، وقتی قهرمان‌هاش با ایمان و بهت به ساختمان مجلس نگاه می‌کنند؟ ) هنوز هم این طوری فکر می‌کنم، هر چند بعد از نوشتن اون نقد فهمیدم که اون ساختمان مجلس ایالتیه. به هر حال خیلی ممنون از توجه‌ات.

امیر قادری

علیرضا
جمعه 31 فروردين 1386 - 0:26
24
موافقم مخالفم
 
بهروز صفاریان

سلام

بهروز صفاریان آهنگساز خیلی خوبیه. (خواننده ای متوسط.)

برادر من آخه موسیقی رپ سالم یعنی چی ؟ کجای دنیا همچین چیزی داریم؟ یکی از آیتم های موسیقی رپ فحش هایی که توش داده می شه. (و به این دلیل اصلا دوستش نداریم.)

اتفاقا مخالفم. یه سری شعارهایی که تو دهن همه هست رو چون آنتن داشت رفت زد. (مثلا چرا ساز نشون نمی دیدم) تازه خیلی هم پراکنده.

دکتر اصفهانی 4-5 ماه قبل تو عبور شیشه ای گفته بود : "من رانت ندارم. خیلی از ترانه های من مجوز داره و تو سازمان صدا سیما پخش کردنش ممنوع. مثل اکثر تراک های تنها ماندم." (من حافظه ام خیلی خوبه. کاش رضا رشید پور هم یه ذره حضور ذهن داشت.)

بعد این بهروز صفاریان اومده می گه که دکتر گفته "من رانت ندارم چون خیلی از ترانه هام که مجوز نداره رو سازمان پخش می کنه" و این اتفاقا یعنی رانت.

این دیگه چه جور نقل قولیه ؟؟؟

بهروز صفاریان تو پله پایین نردبون وایستاده می خواند کسانی مثل دکتر اصفهانی رو (که حقا هم با تکنیک تره هم صداش بهتر هم کارهاش قشنگ تره و هم محبوبیتش بین مردم قابل قیاس با جوجه هایی مثل صفاریان نیست) از اون بالا بکشن پایین.

شاید یه سری حرفهاش مثل تنوع بیشتر تو کارهای صداسیما خوب بود اما در کل به نظرم آنتن زنده دادن به یه جوون 25 که حسادت داره تو کلامش موج می زنه کار اشتباهیه.

وای به روزی که بهروز صفاریان الگو بشه. (گرچه آهنگسازه فوق العاده ای هست.)

siavash
جمعه 31 فروردين 1386 - 1:0
-14
موافقم مخالفم
 
babel

agha man emruz babel ro didam. 2 ta sozhe. plot, ya har chi ke mishe esmesh ro gazasht baram jaleb bood, yeki ghorbani boodane bache ha va nasle farda, yekisham nazdiki ya hata taghabole farhangha, ke pardakhtesh ba zabanhaye mokhtalef ghashang dar oomade bood, inke zane mexici ba bacheha mexici sophbat mikone va oona english javabesho midan, va oon dokhtare jepani ke na shenava bood. vali kheil jahaash be klishe nazdik mishod, hata scence mexic ro aslan vasleye najoor mididam, ke be khatere delbastegie kargardan, chasbide be film. moghe oscar the departed ro dide boodam, vali roo babel bar asase shenideha hesab mikardam, hala mibinam ke martine kabir bara chi bayad oon oscar ro migereft, va inke be harfayi ke mishnavam ziad roosh hesab baz nakona. vah ke cheghadr harf zadam.

siavash
جمعه 31 فروردين 1386 - 1:18
17
موافقم مخالفم
 

rasty dota chize dige gha, 1: prarirooz blind chance ro didam.

2: ye website hast ke jaleb mitoone baratoon bahse: rottentomatos.com

علی طهرانی صفا
جمعه 31 فروردين 1386 - 2:3
25
موافقم مخالفم
 
اخراجیها: منصفانه نقدم کنید!

دفاع از «اخراجیها» قطعاً امر عاقلانه ای نیست. از هر حیث. چرا؟ احتمالاً شما بهتر از من می دانید. اصل مطلب از آنجا آب می خورد که مسعود خان ده نمکی وجهۀ خوبی در میان قشر روشنفکر (نمای) جامعۀ ما ندارند. این دو سایه هم را ... حتی اگر روزی از دستش در برود و مثلاً با پشتوانه ای به کل منفک از بیت المال شاهکاری به تمام قد سینمایی خلق کند، توفیری به حالش نمی کند. نه آن به به به و چه چه قلم زن شود و نه این ز رضا به کز.

و البته می دانیم که جامعۀ ما ذاتاً زایشگاه چنین روابطی است. از هر دو جنسش. دوستانه و خصمانه. بسیارند فیلم سازانی که بی جهت مورد عنایت حضرات واقع شدند و بالعکس.

زمانی که در مراسم اختتامیه جشنواره مسعود ده نمکی را، با آن حال و روز به ظاهر بر آشفته، معترض وار دیدم، مثل خیلی ها با خودم گفتم: این دیگر چه اعجوبه ای است که هنوز نیامده سهمش را طلب می کند. ندیده مزخرف ساخته. مدام شنیده ها به اعتقادم دامن زد تا اینکه فیلم را دیدم و نظرم برگشت.

گه گاه من و امثال من (ده نمکی) حق را دانیم و نمی دانیم که چگونه از آن دفاع کنیم؛ و شاید این از نادر ترین دردها باشد. می دانید الان چه شخصیتی جلوی چشمم زل زده. مسعود ده نمکی که همان خود خود حاج کاظم آژانس شیشه ای است.

حاشیه چینی بس. برو سر اصل مطلب. دوست عزیز، مهدی پور امین، در نقد اخراجیها این چنین نوشته:

« مبارزه وشهادت "مجید سوزوکی" بر مبنای خشم آنی،عصبیت انتقام جویی،واکنش هیستریک در برابر تجاوز ویا خصلت هایی است که هر انسان معمولی در شرایط مورد تجاوز و حمله بروز می دهد.همانطور که در ابتدای فیلم "سوزوکی" ناموس پرست با اوباش درگیر میشود در انتها نیز برای ناموس وطن قداره می کشد!این سطحی ترین و خام ترین برداشت از "دفاع مقدس" است.بر این اساس تمامی جنگجویان و یا مدافعین در تمامی اعصار "شهید" محسوب میشوند.این در جای خود محفوظ اما آیا مسئله "دفاع مقدس" این است؟؟ »

عزیز! تو که به این خوبی ابتدا و انتهای فیلم را کنار هم گذاشتی چگونه نتیجه گرفتی که فیلم می خواهد این نکته را بقبولاند که تمامی جنگجویان و یا مدافعین در تمامی اعصار شهید محسوب می شوند! این ابتدا و انتها در اصل این را می گوید که هیچ یک از شخصیت های فیلم به هیچ وجه دچار تغییر و تحول نمی شوند. فیلم اصلاً فیلم تغییر و تحول نیست. چنانچه امین حیایی در بهترین سکانس فیلم همچنان مشغول دزدی است، اما فرصتی پیدا می کند تا وجه دیگری از شخصیت اش را بروز دهد. نوع دوستی را. آن هم به شکل کاملاً فطری و نیاموخته. یا همین مجید سوزوکی (کامبیز دیرباز) که به ظاهر در حال جان دادن است و بد دهنی از یادش نمی رود. حال اگر به نوعی ده نمکی در انتها به شخصیت هایش قداست می بخشد، به گمانم حقی را ناحق نکرده. هر چه باشد مجید سوزوکی آگاهانه از جان مایه گذاشته و این اصلاً کم چیزی نیست.

با این تفاسیر برداشت من از فیلم با برداشت تو کاملاً متفاوت است. از نظر من فیلم سعی داشته که نگاهی واقع بینانه به مقولۀ دفاع مقدس در بستری از طنز، عطوفت و خشونت ارائه دهد. هرچند به خاطر عدم برقراری تعادل مابین این سه مورد بسیاری از قابلیت هایش را از دست می دهد؛ اما نباید فراموش کنیم که این نوع نگاه، بالذات امری ارزشمند و بی سابقه است. این است که در مسیر فیلم با انواع و اقسام طیف شخصیتی آشنا می شویم.

انسانهای آسمانی: چون آن نوجوانی که به روی نارنجک شیرجه می رود تا جان هم رزمانش را نجات دهد و یا آنان که به روی مین می روند تا راه برای هم رزمان بگشایند.

قشریون مذهبی: مثل آن فرمانده ای که حضور اخراجیها را در جبهه بر نمی تابد و گمان می برد که جبهه از آن اوست.

جماعت ریا کار و نان به نرخ روز خور: نقشی که محمد رضا شریفی نیا بازی کرد.

شخصیت متعادلی چون نقش سید جواد هاشمی.

و دست آخر اخراجیها.

می توان به کارگردانی فیلم ایراد های ریز و درشت گرفت. این دیگر چه جور میزانسنی است؟ بازیگران را به خط کرده ای و از آنها دیالوگ می خواهی؟ مگر سینما جای تئاتر است؟ با کدامین مجوز از حاتمی کیا تقلید کرده ای (صحنه ای که کامبیز دیرباز به میدان مین قدم می گذارد)؟ راستی چرا اینقدر شوخی های فیلمت بی نمکند؟ چرا بعضی از شخصیت هایت را به امان خدا رها گذاشتی؟ چرا .... چرا موسیقی فیلمت این قدر زیباست؟

«اخراجیها» اثری قابل قبول از کارگردانی است که نخستین گام سینمایی خود را تجربه می کند. آقای ده نمکی! به سینما خوش آمدید.

ندا میری
جمعه 31 فروردين 1386 - 2:51
11
موافقم مخالفم
 
" جوابت اینه خدا جون؟"

اولین فیلمی که از "پل نیومن" دیدم "گربه روی شیروانی داغ " بود و بعد از آن "نیش" و ...... هر وقت یاد "پل نیومن" می افتم ... اول "مرد" بعد "بیلیارد باز" و بعد هم " لوک خوش دست " می آید جلوی چشمم .... (هرچند مگه میشه از "بوچ کسیدی و ساندنس کید" و "نیش" و "گربه روی شیروانی داغ" صرف نظر کرد؟ )

سینما یک رو می دیدم و " لوک خوش دست " که برنامه امشب (دیشب؟) بود و به من خیلی حال داد.

دنیای ما که خودمونو می کشیم تا یه جوری با نظم و قاعده و اصول جاریش به هر قیمتی کنار بیایم و گوش شیطان کر مبادا خلافی از کسی سر بزنه و این قواعد محکمی که برامون نوشتن یه گوشه ایش از زیر دستمون در بره ... تو را خدا دیدید تمام این باید و نباید های نوشته و نانوشته، حصار های بی پایه و اساسی که دور زندگی (چه تو زندان، چه بیرون زندان!) کشیده شدن، در برابر ان لبخندهای معرکه لوک و آن ولنگاری منحصر به فرد؛ چقدر احمقانه، مضحک و پیش پا افتاده به نظر می آن؟

اصلا" تا حالا شده با یک آدمی که داره کارای غیر عادی میکنه و خوشحال و خندان راه افتاده تو خیابون و اموال شهرداری رو داغون می کنه، اینقدر حال کنید؟ شده قهرمان مورد علاقه تون تا جایی که جا داره کتک بخوره و باز هم شما از آن پررویی استثنایی اش کیف کنید؟ (البته اگه اسمش پررویی باشه، که نیست)

ان احساس مبارزه طلبی و به چالش کشیدن مدام شرایط توی زندان و ان امیدواری ناتمام .... و البته در تمام شرایط و لحظه ها، ان بازی جالب و دیدنی لبها که از لبخند به پوزخند و از پوزخند به خنده های خاص "نیومن" تبدیل می شه ....

وای چه حالی داد "لوک خوش دست" به من امشب و اینکه ببخشید که کلی حرف زدم و هیچ ارتباطی به بحثمون نداشت، اما این وقت شب بعد از 48 ساعت بیخوابی، فقط می شه از چیزایی نوشت که خواب که سهله، هوش از سر آدم می بره ..... بعلاوه که برنامه "صفاریان" رو ندیدم ... پس از اظهار نظر معاف بفرمایید .... فردا ... امروز ..... جمعه است امیدوارم The Proposition را ببینم ... DVD اش جلومه و یه حسرت بلند و شما هم که همه هی تعریف می کنید.... بر می گردم.....

امیر رضای عزیز .... مرسی از ابراز لطفت نسبت به نوشته ای که برای وحید قادری نوشتم ، اما باور کن اینقدر متنش دلنشین بود که جدی جدی منو گرفت ...

مهدی پور امین عزیز .... مرسی که به فوتو بلاگم سرزدی و از نظرات خیلی خوبت ممنونم .... اول راهه و فردا پس فردا که عکاس شدم (احتمال عدم موفقیتم البته به سمت صفر میل می کنه! ) کلی بدهکار همین نکته سنجی هام ..... بازهم سربزن ....

www.alphabet.blogfa.com

www.123shutter.blogfa.com

حنانه سلطانی
جمعه 31 فروردين 1386 - 10:41
-8
موافقم مخالفم
 
پرنده کوچک خوشبختی

من و سحر هم به دنبال خوشبختی را دیدیم.از شانس ما دو بار است که رفقایمان در کانون فیلم درست همان فیلمی را نمایش می دهند که شما اسمش را می آورید.راستش یاد خودم افتادم و حرف مادرم که چند روز پیش بهم می گفت شده ام مثل ماشین و همه اش دارم می دوم.فیلم ایده تکراری اش را با لحنی می گوید که انگار بار اول است می شنویم و این همان حلقه مفقوده سینمای ماست.اینکه این خلاقیت را داشته باشیم که حرف بارها گفته شده مان را این بار طوری بگوییم که مخاطبمان دلزده نشود نه اینکه ناشیانه تر از قبل همان راه های امن و امتحان شده قبلی را برویم.در مورد اینکه جزء سینمای کمدی قرارش داده اید هم یک چیز بامزه بگویم،یکی از بچه ها بعد از فیلم آمد بهم گفت که این چه فیلمی بود ما را آوردی تو که اشک ما را در آوردی!

دیروز سر چهارراه به جای دستمال و آدامس و گل و از این جور چیزها سی دی اخراجی ها را می فروختند!همه جور سی دی فروشی دیده بودم الا سر چهارراهی اش را.

حالا که به خاطر هزار و یک مشکل نمی توانیم دور هم جمع شویم چطور است مطالبمان را مثل گوست داگ به پای کبوتر ببندیم و برایتان بفرستیم!هرچند...بگذریم.روحش شاد.

نمی دانم چرا هیچ کس از بابل خوشش نیامده؟!به نظر من که فیلم بدی نبود.

محسن
جمعه 31 فروردين 1386 - 11:17
1
موافقم مخالفم
 
برنامه شب شیشه ای

یه نظر عالی:همه به برنامه شب شیشه ای smsمیزنیم میگیم محسن رو بیارن چطوره؟شماره برنامه شب شیشه ای:300005

خشایار
جمعه 31 فروردين 1386 - 13:8
37
موافقم مخالفم
 

درسته از نظر دیمن اونجا مکان مقدسیه چون فکر و ذکرش رسیدن به درجات بالاتره ولی اگه ما ندونیم اونجا کجاست که نمی فهمیم برای چی داره اونجوری بهش نگاه می کنه در نتیجه معنای اون حرکت قشنگ دور بین هم دستگیرمون نمی شه.

در ضمن اینم بگم که با این حرفا قصد بدی نداشتم چون میدونستم آدم تیز بینی هستید فکر کردم بد نیست بگم.

خلاصه با توجه به سن همچین کمم(17 البته کم نیست!) اینجور بی ادبی ها رو جلوی آدم پیشکسوتی مثل خودتون ببخشید.

این آخری یه چیزم بگم جیگرت حال بیاد قادری جون

وقتی میخوای شلیک کنی شلیک کن وراجی نکن.(نور به قبرش بباره با یه همچین حرفی که گذاشت تو دهن ایلای والاک)

امید علی‌زاده
جمعه 31 فروردين 1386 - 13:48
-4
موافقم مخالفم
 

این که فیلمی را سه چهار ماهی باشی و به هزار و یک دلیل مسخره ندیده باشی‌اش شاید زیاد عیبی نداشته باشد. اما یک شب که حوصله‌ی درست و درمان نداری همین طوری فیلم را ‌می‌گذاری و آخرش وقتی یک بغضی هم گلویت را فشار می‌دهد، به خودت لعنت می‌فرستی که چرا این چند وقت، خودت را از نعمت دیدن‌اش محروم کرده‌ای.

امیدوارم همه‌تان دیده باشید میامی وایس رو. ولی اگر مثل من این یکی از دستتان در رفته بوده، مطمئن باشید پشیمان می‌شوید.

باور کنید دلم می‌خواست ساعت دو نصفه شب، یکی را بیدار کنم بنشینم برایش از فیلم بگویم و زار بزنم.

رضا
جمعه 31 فروردين 1386 - 15:2
-7
موافقم مخالفم
 
بابل ، امیر قادری و 1 2 3

امیر قادری عزیز .....

نمی دانم چگونه می شود به ایناریتویی که شاهکار 21 گرم و فیلم بسیار خوب عشق سگی را ساخته بگویی سطحی . شاید بابل مثل 21 گرم شاهکار نباشد ولی حد اقل نسبت به فیلم های 2006 هالیوود فیلم بسیار خوبیست . در سالی که به مارتین اسکورسیزی برای بازسازی یک قیلم هنگ کنگی مهمترین اسکارها را می دهند ....... البته که هر کس نظر خودش را دارد ولی هیچ گاه نمی توان استاد به این بزرگی ( ایناریتو ) را سطحی خواند . نمی دانم چگونه هنوز می توان به مسعود کیمیایی که بعد از گو زن ها این هه فیلم بد ( مثل اعتراض ، سلطان و از همه بدتر سربازهای جمعه ) ساخته استاد خطاب گفت .

امیر قادری ..... چند وقتی است که فکر می کنم سایت سینمای ما در مقابل پدیده های سینمایی یک پارچه عمل نمی کند و با توجه به علایق مدیران سایت اخبار درج پیدا می کنند . مثال بارزش هم همین اخراجی ها که به جای پرداختن به اصل این پدیده که چه می شود یک فیلم ضعیف جنگی 5/1 میلیارد می فروشد یا نقد درستی از این فیلم بشود به حاشیه ها می پردازید .

اصولا بنای همچین سایتی حرکت بسیار با ارزشی است و این که جایی برای بحث کردن هم وجود دارد این ارزش را دو چندان می کند ولی در این بین سه نکته وجود دارد :

1- نمی دانم چگونه این قدر بین بینندگان سایت محبوب شدی که روی هر چیزی که می نویسی نظر می دهند .

وقتی می نویسی فلانی نود ساله شد نظر می دهند ، می نویسی فیلم ارجینال خریدم نظر می دهند ، می نویسی هیچی باز هم نظر می دهند ..........

2- نمی دانم نظرت راجع بع سانسور و این جور حرف ها چیست ولی فکر نمی کنم با تیکه پاره کردن فیلم ها که گاهی شاهکار هم هستند موافق باشی ، پس نمی دانم چرا باید کامنت های بچه ها اول چک کنی و اگر صلاح دانستی در سایت بگذاری ، این بدترین کاری است که در سایت سینمای ما و آن هم از یک منتقد سر می زند .

3- در اخرین روز نوشتت نوشته بودی از این می ترسیدی که بچه ها به بحث های پوچ و الکی کشیده بشوند ....

اولا باید بگویم من که هرگز همچین احساسی نداشتم چون بحث های بچه ها عموما سینمایی و به دور از بحث های خاله زنکی است ولی اگر از این وضع هم ناراحت باشی باید به روزنوشت های خودت نگاه کنی تا ببینی چند درصد از حرف های خودت سینماییست که از دیگران انتظار سینمایی نوشتن داشته باشی .

به هر حال این حرف ها و کلی حرف های دیگر در دلم مانده بود که بگویم و امید وارم این آغاز گر بحث جدیدی نسبت به سینمای ما باشد و دوستان هم نظراتشان را بدهند .

صوفیا
جمعه 31 فروردين 1386 - 19:36
-24
موافقم مخالفم
 

دوست داشتم قبل از دیدن لوک خوش دست راجع بهش بنویسم چون میدونستم بعد از دیدنش نوشته من دیگه خیلی بیمزه میشه.از اون فیلمایی که هر چی ببینی بازم هر سکانسش یه چیز دیدنی و یه ریزه کاری توی صحنه یا صورت پلن نیومن داره که دفعه قبلش یا ندیدی یا متوجه اهمیتش نشدی!خود امیر قادری بود که درباره اون پوزخندهای محشر پل نیومن نوشته بود دیگه!اصل فیلمم همینه.این که چه جوری با یه پوزخند به دنیا مبارزت بکگنی و وقتشم که شد خودت قبل از این که پوزخند بیخیالیتو ازت بدزدن سر بزنگاه خودتو بکشی کنار!من که خیلی فیلمو دوست دارم.(راستی کسی میدونه چرا اسم فیلمو توی راهنمای فیلم لوک تسلی بخش ترجمه کردن؟یه ذره بیمزه ست.تسلی بخش یه ذره زیادی برای فیلم صفت شسته رفته ایه.)

اینم یگم که تا چند تا از دوستان اسم وودی آلن رو (که عاشق خودشو و فیلماشم-یعنی بیشتر فیلماشم)بردن من تازه فیلم match point رو دیدم.راستش با این که از فیلم بدم نیومد ولی عاشقشم نشدم.هنوز دودلم.چیزی که ازش مطمئنم اینه که دوست دارم آلن بازم فیلماشو توی نیویورک بسازه.اصلا فیلم تا یک سوم پایانیش بنظرم خیلی نشانی از آلن نداشت ولی آخرش یعنی درست از صحنه کشتن پیرزن همسایه به بعد اون زنجیره عجیب و غریب اتفاقات و خوابها و دست آخرم دررفتن کریس از مجازات یادم انداخت که فیلم وودی آلنه.آخر فیلمو خیلی دوست داشتم.و بخصوص این جمله رو:

"some people just don't have any luck"

واقعا از روزنوشتهای وحید قادری هم به اندازه امیر لذت میبرم.فقط در کمال شرمندگی وقت نمیکنم برای روزنوشتهای ماهی بزرگ هم کامنت بذارم.شاید سعی کردم اینجا کوتاهتر بنویسم که ...!

سیاوش
جمعه 31 فروردين 1386 - 19:43
-9
موافقم مخالفم
 
ورود و خروج

علی طهرانی صفای عزیز ، قبول دارم که اگر پدیده و عقیده ای مد شود ، خیلی از ما بی چون و چرا آن را میپذیریم و دفاع یا رد میکنیم بدون این که آن را دیده باشیم و یا درکش کرده باشیم. اما در این مورد مطلقا با تو هم عقیده نیستم. همانطور که با دوستانی که معتقدند ورود افراد غیر سینمایی به سینما مجاز نیست، مخالفم.

مسعود، ده نمکی را دوست ندارم زیرا شخصیت پرخاشگرش هیچگاه اجازه نداده است تا حرفهایش را درست و منطقی مطرح کند و پاسخ بشنود، چه در نشریاتش و چه در سخنرانیهایش، اینکه از عالم و آدم طلبکار باشی و خود را حق مطلق بدانی نه اخلاق انبیاست که او از آنها دم میزند که از اخلاق پادشاهان و طاغوتیان است. اینکه وارد سینما شده است مبارک ولی اینکه به نشانه اعتراض در یک مجلس با شخصیت( حتی اگر فکر کنی حقت را خورده اند) مانند میتینگ های سیاسی دهه هفتاد فریاد بزنی ، یعنی چه؟ این حرکات جز شرمساری هیچ چیزی برای امسال حاج کاظم ندارد، خواهش میکنم که هیچ وقت حاج کاظم را با ده نمکی مقایسه نکن، حاج کاظم ، مرد بود.

و اما فیلم:

1 - ایده اولیه فیلم عالی است، اینکه همه رزمنده ها فرشته نبودند و از آسمان نیامده بودند، مشکلی بود که با اکثر فیلمهای دفاع مقدس داشتیم . اما فقط ایده مهم نیست، چه بسا یک ایده خوب باعث شود که کارگردان از ذوق فیلم را فدای آن کند و همه چیز را خراب، دیگر نه فیلم داشته باشیم و نه ایده، بلایی که بر سر اخراجیها آمد، کارگردان آنقدر سرگرم اجرای شیرین کاری ها و sms ها بود که فرصت نکرد تغییرات شخصیتی مجید سوزوکی و دوستانش را نشان دهد، هشتاد درصد فیلم به شوخی و دودره بازی گذشت و بعد پرتاب شدن شخصیتها به دل جنگ و تمام.

2 - فیلمنامه پر از سوراخ و اشتباه است، ده نمکی هرچه تیپ نمونه ای در فیلمهای جنگی دیده بود را در یک گردان جمع کرد ، از پسر ثروتمند تا سرهنگ جانباز تا جانماز آب کش ها و دارو دسته اخراجیها، بدون اینکه لزومی باشد و بدون اینکه بتواند هیچکدام را معرفی کند، از شخصیتها هیچ نمیدانیم ، از مصطفی که ظاهرا معقول ترین اخراجی بود و یا بایرام که فقط میدانیم عاشق مرضیه است و حتی مجید سوزوکی که حتی در خانه اش هم او را نمیبینیم و نمیفهمیم چه جذبه ای دارد که گنده لات محل است و تمام زندان برایش سرو دست میشکنند.

من یک روز سرباز بودم ولی فکر نمیکنم در بحبوهه جنگ به چند نفر اجازه دهند که یک گردان را که قرار است به زودی در عملیاتی هم شرکت کند ، به هم بریزند به این بهانه که قرار است آنها به راه راست هدایت شوند. در یک محیط نظامی خشن چطور عده ای میتوانند صبح تا شب به قمار بپردازند و سیگار بکشند و حمایت هم بشوند ، مگر آنها خونشان از بقیه رنگین تر است، گویی که همه به جبهه میروند تا تذهیب نفس شوند و اگر فرصتی شد کمی هم بجنگند، اینکه شد همان چیزی که قرار بود اخراجیها از آن فرار کند.

رابطه اخراجیها با بقیه گردان چه بود که همه برای آنها بشین پاشو انجام میدهند، کسانی که از اول مثل تافته جدا بافته مشغول شلیک با دستمال یزدی هستند چگونه خود را در دل بقیه جا کردند؟

ده نمکی یک مجید سوزوکی واقعی دارد و بعد هر عمل معقول و نامعقولی را برایش مینویسد و میگوید مجید سوزوکی که من میشناختم هم همین کار را میکرد، اینکه برای لوله تانک چاقوی ضامن دار بکشیم چه معنی دارد؟ما فیلم سوررئال نمیبینیم، این فیلم قرار است واقعیت باشد با چاشنی شوخی. جان فشانی به هر قیمتی چه ارزشی دارد؟ آیا بهتر نیست بگوییم که مسعود ده نمکی مجید سوزوکی است؟ کسی که همیشه آخرین راه را به عنوان اولین راه انتخاب میکند ؟ قمه کشی مقابل تانک!!!! جز همان عصبیت و خشم آنی چه مفهومی دارد؟

3 - در مورد کارگردانی که.... معتقد نیستم این فیلم کارگردان دارد، به همان دلایلی که خودت هم گوشه ای از آن را ذکر کردی

4 - زیبا ترین لحظه فیلم هم ، همان صحنه ایست که از امین حیایی آوردی ، والا هیچکدام از صحنه هایی که قرار بود تاثیر گذار و آموزنده باشد از کار در نیامده است.

در انتها :

از یک کارگردان فیلم اولی انتظار نمیرود که شاهکار بسازد، ولی این انتظار هست که به پیش کسوتان و علاقه مندان به سینما احترام بگذارد ، نظر مخالفان را تاب بیاورد و البته از ادبیات و زبان مناسبی برای برخورد با دیگران استفاده کند، به وبلاگ ایشان که سر زده اید؟


جمعه 31 فروردين 1386 - 20:21
-11
موافقم مخالفم
 
رضا

آقای قادری عزیز یقیه بچه های سایت هم که ستون های روزنوشت دارند مثل مهدی عزیزی و خسرو خسروپرویز (البته خیلی کم می نویسه) و نوید غضنفری و حامد احمدی هم خوب می نویسند این قدر تبلیغ برادرت را نکن! وحید خیلی عالی می نویسه ولی بقیه هم خوب می نویسند حتی بهتر می نویسند

فرهاد ترابي
جمعه 31 فروردين 1386 - 20:29
-9
موافقم مخالفم
 
از قياسش خنده آمد خلق را كه او چو خود پنداشت صاحب دلق را

اول از همه تكليفم را با ده نمكي روشن كنم كه من نفس حضور ايشان را در سينما و عرصه فيلمسازي به عنوان يك انسان كه قرار است حرفي در اين عرصه داشته باشد قبول دارم و حتي در كامنتي نوع نگاه او به ستارگان سينما را به مثابه تولدي دوباره براي او دانستم،اما اصل مطلب:

مقايسه ده نمكي با حاج كاظم آژانس شيشه اي همان قدر بي انصافيست كه مقايسه ده نمكي با حاتمي كيا و مخملباف.حاج كاظم اگر پرخاش كرد براي عباس بود ولي پرخاش ده نمكي فقط براي خودش بود چون خود بازيگران اخراجيها هم اينقدر حرفه اي هستند كه بفهمند در مقابل بازي رادان چيز جديدي را رو نكرده اند چون قرار بر اين بوده تا آنها خود شان باشند و چيز جديدي ارائه نشده است.مخملباف در مصاحبه با سروش در مورد فيلم دستفروش استدلال جالبي دارد وي معتقد است كه ملت ما ملت گوش است و چشمان ما براي تصوير تربيت نشده اند .اگر در غرب دوربين اختراع مي شود و سينما متولد مي شود به خاطر اين است كه قبل از آن مردم به نقاشي علاقه نشان مي دهند و مي توانند نقاشي ها را نقد و برسي كنند ولي در جامعه ما اين نقالي و پرده خواني است كه قبل از سينما در ميان مردم رواج دارد و اين سنت ديرينه باعث مي شود كه فيلمي چون اخراجيها كه مبتني بر كلام است از خون بازي كه مبتني بر تصوير است پيشي بگيرد.بعد هم فكر مي كنم اين بحث روشنفكر و روشنفكر نما خيلي كليشه اي تر از آن است كه مطرح شود و اگر قرار باشد هر بحثي را به اينجا رساند نمي توان در مورد هيچ چيزي بحث كرد.

حرف آخر:لوك خوش دست فوق العاده بود خصوصا صحنه اي كه زندانيها پشت سر ماشين قير پاش، جاده را شن ريزي مي كردند تا بعد چند ساعتي فرصت داشته باشند تا بتوانند فقط بخندند.حكايت همه ما.

سحر همائی
جمعه 31 فروردين 1386 - 20:55
-11
موافقم مخالفم
 

متاسفم که این مدت از بحث ها جدا ماندم.به خصوص که اغلب فیلم هایی که نام برده شد دیده ام.

درباره کمدین ها من هم با لورل و هاردی موافقم.

بوچ و ساندنس که فیلم زندگی است.حتی با زمان شوخی می کند.هر چی زمان می گذرد جوان تر می شود.

آخرین پادشاه اسکاتلند نسبت به همتاهای دیگرش(فیلم هایی که استبداد یک دیکتاتور را نشان می دهند)این تفاوت را دارد که بدون نشان دادن مستقیم ظلم و جنایت طی یک روند که بیننده متوجه آن نمی شود به هدفش می رسد.

در جستجوی خوشبختی از یک ایده ساده و تکراری تصویری نو ارائه می دهد.این ایده شعاری که خواستن توانستن است می تواند یک فیلم را تا حد زیادی دچار سطحی زدگی کند اما در جستجوی خوشبختی در عین سادگی از سطحی زدگی به دور است.

بابل فیلمی است که به نظرم کارگردانش شدیدا سعی کرده به تماشاگران بگوید فیلم خوبی ساخته ام.این موضوع دائم از فیلم بیرون می زند و آدم حس می کند ایناریتو یک نوشته را اغلب صحنه ها چسبانده به در و دیوار و بقیه جاها.نوشته ای به این مضمون:من یک فیلم خوب و خاص ساخته ام.کاش قدری از این تلاش دست برداشته بود و گذاشته بود هر چیزی مسیر خودش را طی کند.

The proposition را ندیده ام.همان زمان که گفتید من دنبالش رفتم ولی طرفی که همیشه ازش فیلم می گیرم به من گفت اصلا اسمش را هم نشنیده.با این حال باز هم تلاش خودم را می کنم.


جمعه 31 فروردين 1386 - 22:2
-10
موافقم مخالفم
 

یادمه مجله فیلم یه مصاحبه ای با فولکر شلندروف داشت که اون سال داور جشنواره فیلم اصفهان بود . شلوندروف خیلی ناراحت بود از این که جوانان روز دنیا از دهه 80 یا 70 به قبل را اصلاً ندیده اند یا نمیشناسند . چه برسد به سینمای صامت به جز جوانان یا مردم فرانسه و ایران . و به قول او جوانان ایران و فرانسه یک استثنا هستند و به همین علت با بقیه فرق دارند . با این که یکی دو تا از بچه ها گفتند بحث کهنه و زوار در رفته است ( و جوابیه من هم چاپ نشد و می دانم چاپ غلط است ) . و اینجا و بچه های کامنت گذار ثابت کرده اند هم حرف شلوندروف درست است هم ما جزو استثنا ها هستیم . خیلی خوب بود . خوشحالم از اینکه این بحثها اینجا مطرح می شود .

مهدی پورامین
شنبه 1 ارديبهشت 1386 - 0:30
-8
موافقم مخالفم
 
خیبری دود نداره.سوز داره.

حتماَ اگر الان بفهمید که میخواهم برای چندمین بار راجع به "اخراجی ها" حرف بزنم.چندتا فحش بهم میدید و میگید:بابا اینم که ول کن نیست! اصلا ارزشش را ندارد... باور کنید خودم هم خسته شدم ولی به خدا احساس دین میکنم نسبت به ارزش هایی که داره تحریف میشود یا وارونه جلوه می کند.ارزش هایی که اگر تو فیلمهای "حاتمی کیا"و"ملاقلی پور"و"تبریزی" نبود،مثل خیلی چیزهای جنگ ،با شهیداش دفن میشد. چون حرفی که میزنم حرف مضمون فیلمه ونه سایر حوزه ها که به کررات تو نقد ها دیدم.توی وبلاگ "یک اخراجی" که تمام نقد ها ونوشته های در مورد این فیلم رو جمع کرده،اینقدر حواشی فیلم-فیلم ساز زیاده که کسی حواسش به مضمونی که ده نمکی آنرا با افتخار جار میزند نیست.بحث سر این موضوع، که من در حد بضاعتم تو "جهاد خیابانی" به اون اشاره کردم،آنقدر مفصل هست که می تونه موضوع کتابی بشه.شاید نقد دوستانی مثل "طهرانی صفا"و"رها آزاد" به خاطر اینکه مقصودم رو درست نرسوندم.چون مجال باز کردن موضوع تو کامنت و وبلاگ نیست.فقط اینبار هم به خاطر گل روی "علی باصفا" اشاره ای میکنم و....رفع زحمت...

علی جان من تورو نمیشناسم ولی.... تو اینقدر خوبی که سعی کردی تمام خوبی های فیلم رو ببینی.... تو اینقدر آزاده ای که نظرت رو خلاف جریان موجود بیان میکنی.... تو اینقدر آرمان خواهی که باطن فیلم های حاتمی کیا رو میفهمی... تو اینقدر باگذشتی که سابقه ده نمکی رو تو سرش نمی کوبی.... تواینقدر....

اما به اونی که میترسیدم دچار شدی !!..... من تمام نوشته تو رو به پای نظرات محترمت و صفات نیکت میگذارم و شاید اگر اون یه جمله حاشیه ای رو نگفته بودی،الان سرت رو درد نمی آوردم...

تو "ده نمکی" را در قاموس "حاج کاظم" دیدی!!! و این همون انحرافیه که من ازش میترسیدم...

این دو که شاید در ظاهر اعمال و افکار و عقاید و سوابق شبیه هم اند.اما در مورد اختلاف و افتراقشان میتوانم ساعت ها بحث کنم و مطلب بنویسم.از موضع فلسفی-عقیدتی شروع کنم تا برسم به نمونه های عینی ...که وقتی "آژانس شیشه ای" مردم زده شده از جنگ را به تامل می انداخت، "یالثارات" تیتر زد:"آژانس گیشه ای".

حتما با بزرگواری میگویی:خب ده نمکی عوض شده است!! اما من از تمام این مباحث،به جمله ای اشاره میکنم که او در انتهای برنامه "عبور شیشه ای" در پی بغض و صداقت، بعنوان ختم کلام خود گفت:"...یکی میگفت خیبری سوز داره، دود نداره اما من میگم خیبری هم سوز داره هم دود...."

حتما میدونی اون "یکی" کیه؟.... حالا میخوام یک "دیزالو" طولانی برم به آژانس شیشه ای....

گفتن اینکه حاتمی کیا در آژانس چگونه با رندی و ظرافت تمام موضع خود رو نسبت به جریان "لباس شخصی ها"،"بسیجی های رادیکال"،"انصار حزب الله" یا هر طیف دیگری از این دست بیان کرد و خط قهرمانش را از دام آنها جدا نمود...میرسد به جایی که "موتورسوارها" به واسطه "اصغر" دست یاری به سوی "حاج کاظم" دراز میکنند.اونجاست که کاظم میگوید:

"دود اون موتورا امثال من و عباس رو خفه میکنه.لطف کنن تشریف ببرن."

و وقتی اصرار میکنند.کاظم به اصغر میگه:

"...بگو من خیبری ام.اهل نی و حور وآب.خیبری ساکته.دود نداره.سوز داره."

.

عزیزه دل.علی جان....کسی را که تو در قامت حاج کاظم میبینی،در بهترین حالت، سوار برموتور تا پشت آژانس اومده...اما کاظم اونرو خودی ندونسته. شاید بگویی:خب اونم برای دفاع از عباس اومده...کاری که الان هم ده نمکی ادعای اونرو داره...

اما من میگم:راه رو خطا میرود. باور کن من بیش از همه دلم به خاطر خود "ده نمکی" میسوزد.چون فکر میکند از حقیقت دفاع میکند اما خود ناخواسته ویرانگر آن است! ودر انتها :

کعبه یک سنگ نشانی است که ره گم نشود ------ حاجی احرام دگر بند ببین یار کجاست؟...

مهدی پورامین

مهدی پورامین
شنبه 1 ارديبهشت 1386 - 0:30
-4
موافقم مخالفم
 
خیبری دود نداره.سوز داره.

حتماَ اگر الان بفهمید که میخواهم برای چندمین بار راجع به "اخراجی ها" حرف بزنم.چندتا فحش بهم میدید و میگید:بابا اینم که ول کن نیست! اصلا ارزشش را ندارد... باور کنید خودم هم خسته شدم ولی به خدا احساس دین میکنم نسبت به ارزش هایی که داره تحریف میشود یا وارونه جلوه می کند.ارزش هایی که اگر تو فیلمهای "حاتمی کیا"و"ملاقلی پور"و"تبریزی" نبود،مثل خیلی چیزهای جنگ ،با شهیداش دفن میشد. چون حرفی که میزنم حرف مضمون فیلمه ونه سایر حوزه ها که به کررات تو نقد ها دیدم.توی وبلاگ "یک اخراجی" که تمام نقد ها ونوشته های در مورد این فیلم رو جمع کرده،اینقدر حواشی فیلم-فیلم ساز زیاده که کسی حواسش به مضمونی که ده نمکی آنرا با افتخار جار میزند نیست.بحث سر این موضوع، که من در حد بضاعتم تو "جهاد خیابانی" به اون اشاره کردم،آنقدر مفصل هست که می تونه موضوع کتابی بشه.شاید نقد دوستانی مثل "طهرانی صفا"و"رها آزاد" به خاطر اینکه مقصودم رو درست نرسوندم.چون مجال باز کردن موضوع تو کامنت و وبلاگ نیست.فقط اینبار هم به خاطر گل روی "علی باصفا" اشاره ای میکنم و....رفع زحمت...

علی جان من تورو نمیشناسم ولی.... تو اینقدر خوبی که سعی کردی تمام خوبی های فیلم رو ببینی.... تو اینقدر آزاده ای که نظرت رو خلاف جریان موجود بیان میکنی.... تو اینقدر آرمان خواهی که باطن فیلم های حاتمی کیا رو میفهمی... تو اینقدر باگذشتی که سابقه ده نمکی رو تو سرش نمی کوبی.... تواینقدر....

اما به اونی که میترسیدم دچار شدی !!..... من تمام نوشته تو رو به پای نظرات محترمت و صفات نیکت میگذارم و شاید اگر اون یه جمله حاشیه ای رو نگفته بودی،الان سرت رو درد نمی آوردم...

تو "ده نمکی" را در قاموس "حاج کاظم" دیدی!!! و این همون انحرافیه که من ازش میترسیدم...

این دو که شاید در ظاهر اعمال و افکار و عقاید و سوابق شبیه هم اند.اما در مورد اختلاف و افتراقشان میتوانم ساعت ها بحث کنم و مطلب بنویسم.از موضع فلسفی-عقیدتی شروع کنم تا برسم به نمونه های عینی ...که وقتی "آژانس شیشه ای" مردم زده شده از جنگ را به تامل می انداخت، "یالثارات" تیتر زد:"آژانس گیشه ای".

حتما با بزرگواری میگویی:خب ده نمکی عوض شده است!! اما من از تمام این مباحث،به جمله ای اشاره میکنم که او در انتهای برنامه "عبور شیشه ای" در پی بغض و صداقت، بعنوان ختم کلام خود گفت:"...یکی میگفت خیبری سوز داره، دود نداره اما من میگم خیبری هم سوز داره هم دود...."

حتما میدونی اون "یکی" کیه؟.... حالا میخوام یک "دیزالو" طولانی برم به آژانس شیشه ای....

گفتن اینکه حاتمی کیا در آژانس چگونه با رندی و ظرافت تمام موضع خود رو نسبت به جریان "لباس شخصی ها"،"بسیجی های رادیکال"،"انصار حزب الله" یا هر طیف دیگری از این دست بیان کرد و خط قهرمانش را از دام آنها جدا نمود...میرسد به جایی که "موتورسوارها" به واسطه "اصغر" دست یاری به سوی "حاج کاظم" دراز میکنند.اونجاست که کاظم میگوید:

"دود اون موتورا امثال من و عباس رو خفه میکنه.لطف کنن تشریف ببرن."

و وقتی اصرار میکنند.کاظم به اصغر میگه:

"...بگو من خیبری ام.اهل نی و حور وآب.خیبری ساکته.دود نداره.سوز داره."

.

عزیزه دل.علی جان....کسی را که تو در قامت حاج کاظم میبینی،در بهترین حالت، سوار برموتور تا پشت آژانس اومده...اما کاظم اونرو خودی ندونسته. شاید بگویی:خب اونم برای دفاع از عباس اومده...کاری که الان هم ده نمکی ادعای اونرو داره...

اما من میگم:راه رو خطا میرود. باور کن من بیش از همه دلم به خاطر خود "ده نمکی" میسوزد.چون فکر میکند از حقیقت دفاع میکند اما خود ناخواسته ویرانگر آن است! ودر انتها :

کعبه یک سنگ نشانی است که ره گم نشود ------ حاجی احرام دگر بند ببین یار کجاست؟...

مهدی پورامین

مریم
شنبه 1 ارديبهشت 1386 - 0:35
20
موافقم مخالفم
 

امیر قادری عزیز سلام

چیزی که من می خواهم بگم نه بعدو التحریر و نه قبل التحریر فقط چون می دونستم که سایت پر خواننده ای دارید که خودم هم یکی از طرفداراشم می خواستم که یه حرفی هم از آبگیری سد سیوند بزنی تا بقیه بچه ها هم کامنت بدن و همه بدونن که داره چه اتفاقی می افته چه کنیم ما هم دلمون به همبن اعتراضا خوش بهتر از دست روی دست گذاشتن البته اگه شما هم مثل میراث فرهنگی فکر نمی کنید که این حرفا همش شایعه و جو سازی

امیررضا نوری پرتو
شنبه 1 ارديبهشت 1386 - 9:57
38
موافقم مخالفم
 

با سلام خدمت امیر خان گل و همه ی دوستان.

حالا که بحث بابل شد الآن دارم نقدشو به اضافه ی نقد فیلمهای پول - موشت - آپارتمان و رفقای خوب که در این دو هفته در سالن کوچک حوزه دیده ام می نویسم تا در وبلاگم بذارم . من با نظر امیر و برخی دوستان موافق نیستم . بابل خیلی حرف داره . با احترام به همه ی دوستداران استاد اسکورسیزی که خودم هم فیلمهایش را خیلی دوست دارم باید بگم در مقام مقایسه حق بابل برای کسب جایزه ی اسکار بیشتر از رفتگان ( مرحوم ) بود . نمی دونم شاید من اشتباه می کنم اما این نظر قلبی منه !

پس از نگارش : راستی دوباره موضوع واحد رو گم کردیم و هر کی داره ساز خودشو می زنه . امیر جان تو رو خدا موضوعات بحث رو در کانالی واحد هدایت کن . کامنت ها همه خوب و دوست داشتنی هست اما وقتی پشت سر هم مطالعه می کردم چون هر کی یه حرفی زده بود ذهنم از این شاخه به اون شاخه می پرید .

www.cinema-cinemast.blogfa.com

بنفشه
شنبه 1 ارديبهشت 1386 - 11:51
-6
موافقم مخالفم
 
نقد فیلم"خون بازی"

یک سوال چرا یک نقد از فیلم"خون بازی"ساخته رخشان بنی اعتماد نمی گذارید، در مورد همه فیلم های روی پرده نوشتید به جز این یکی که میشه جدی تر بهش نگاه کرد

ندا میری
شنبه 1 ارديبهشت 1386 - 12:10
9
موافقم مخالفم
 
تا اطلاع ثانوی از نمایشگاه مطبوعات خبری نیست

امروز صبح زود با کلی شور و شوق ماهنامه فیلم اردیبهشت را خریدم و یه نگاه کلی به فهرست انداختم و هنوز یک دوره اجمالی نکرده بودم که یک یادداشت ضمیمه به چشمم خورد و بعد انگار با پتک کوبیدن رو سرم .... باور کنیم امسال جدا" از نمایشگاه مطبوعات خبری نیست؟؟؟؟؟؟؟؟؟

به دلمون صابون زده بودیم که کلی دیدار و تجدید دیدار حسابی پیش رو داریم ... گپ می زنیم ... کسری ها رو تکمیل می کنیم ....... یعنی همه نقش بر آب؟؟؟؟؟؟

حمید قدرتی
شنبه 1 ارديبهشت 1386 - 12:22
5
موافقم مخالفم
 
مبارک

قدم نو رسیده ها مبارک .

کاوه اسماعیلی
شنبه 1 ارديبهشت 1386 - 13:31
14
موافقم مخالفم
 

1.درباره بابل تو روزنوشت مهدی عزیزی نوشتم.همین که بار اولی که از جلوی فیلمی بلند شی و این احساس بهت دست بده که فیلم رو فهمیدی و دست کارگردان برات رو شده همین یعنی سطحی.و مقایسه اش میکنم با رفتگان که هر بار دیدنش یه نکته ظریفی عین یه تصویر سه بعدی جلو چشمت در میاد.(برای رضا)

2.محبوبیت امیر قادری....چیزی که چند وقت پیش خواستم بهش بپردازم ولی کسی استقبال نکرد و حالا هم حرفهامو نگه میدارم واسه موقعیت مناسبتر....اما اینکه این امیر خان ما هر چیزی مینویسه ما هم یه شرحی براش میایم واضحه که یه بهانه هست.اکثر بچه های اینجا دارای یه علایق مشترکی هستند.و این تنها مکان صمیمی و کم اداییه که میتونن به فیض اکمل برسن.(این همون واژه اداییه)

3.یه سری بچه های تازه اومدن .مصطفی کجایی؟بیا من تو با هم رو یه صندلی بشینیم جا واسه بقیه باز شه.بچه ننه ..قهر کردی؟

4.خشایار جان..اون دیالوگت جیگر منم حال آورد...به این میگن علایق مشترک.

5.مهدی پور امین.اون قضیه موتوریها و خیبریها تنها جاییکه حاتمی کیا حاج کاظم رو از اونا جدا میکنه.اما دقت کن که بدمن قصه سلحشوره.حرفای سلحشور اونقدر آشنا هست که بفهمیم حاج کاظم در مقابل چه طیفی قرار گرفته.این آژانس شیشه ای کی دست از سر ما برمیداره؟

شيما
شنبه 1 ارديبهشت 1386 - 16:9
-4
موافقم مخالفم
 
درباره بهروز صفاريان

فكر كنم اين هنر مجري برنامه است كه حتي نظرات بسيار كارشناسي ! ادم‌هايي چون بهروز صفاريان :

« هر‌ چيزي خوبش خوب است»* و

«بايد انواع موسيقي را به پاپ نزديك كرد.!!!!!!! *

.... حتي موسيقي سنتي رو »* !!!!!!!!!!!!

هم او را بهمجري برتري ميدهد.

اما به هر حال

رهايم كن از اين فكر تنهايي

***(نقل به مضمون)

مهدی پورامین
شنبه 1 ارديبهشت 1386 - 17:2
9
موافقم مخالفم
 
غم هجران تو

1-برای "کاوه اسماعیلی":در مورد آخرین کامنتت دوتا عرض داشتم.در مورد "1":من هم معتقدم "بابل" در مقایسه با فیلم آوانگارد "21 گرم" پیشرفت محسوب نمیشود.اما... تعریفت از "فیلم سطحی" شاهکار بود!! این "سطحی ترین" تعریف از "فیلم سطحی" است.!!(این جمله آخرم خیلی "عمیق" بود...برو ساعتها روش فکر کن!!)

درمورد مطلب"5":فکر کنم مجبور بشم آخرش یک پرونده کت و کلفت برای "آژانس شیشه ای" در بیارم.شبیه اونی که "امیر رضا نوری پرتو" برای "شوکران" در آورده.(که انصافاَ حق مطلب رو ادا کرده) منتها مشکل اونجاست که من وقت و حوصله راه انداختن "وبلاگ شخصی" رو ندارم!مگر اینکه یک جوانمردی پیدا بشه نوشته های ما رو تو وبلاگش مهمان کنه؟؟!!

2- یک درخواست ویژه: من تا اینجا مخاطب مستقیم "مصطفی جوادی" و"مصطفی انصافی" نبودم.اصلا شاید اونها اسم من رو هم به خاطر نیارند... اما من هم دلم براشون تنگ شده.... یک جوانمرد دیگه ای که از این دو "مصطفین" یا "مصطفیان" نمره ای،شماره ای،آی دی،آدرسی،سایتی،...(یا هر کوفت ارتباطی دیگری)... سراغ دارد...این پیغام من را برایشان بفرستد:

ما شبی دست برآریم و دعائی بکنیم ------------ غم هجران تو را چاره زجائی بکنیم

دل بیمار شد از دست رفیقان مددی ------------ تا طبیبش به سر آریم و دوائی بکنیم

مهدی پورامین

رضا
شنبه 1 ارديبهشت 1386 - 19:13
11
موافقم مخالفم
 
پسر خاله ام ایناریتو

سلام به همه ی دوستان

نمی دونم چه جوری می تونید با یک بار بابل رو دیدن همه ی حرف های ایناریتو و آریاگا رو بفهمید ولی فیلم کپی برداری شده ی مردگان براتون هر دفعه جاذبه داشته باشه .

در ضمن شما کارگردانی ها رو نگاه کن . اسکورسیزی با این همه فیلمی که ساخته در مقابل ایناریتویی که سه تا فیلم بلند ساخته کارگردانیش برتری که نداره هیچ کم هم می یاره .

شما حس صحنه ها رو مقایسه کن ( برای مقایسه بهتره صحنه های کازینوی ژاپن ، کشته شدن پسر مراکشی و ... رو دوباره نگاه کنی )

امیدوارم امیر قادری هم نظرش رو بگذاره


چهارشنبه 19 ارديبهشت 1386 - 11:32
-9
موافقم مخالفم
 

اقا کاوه اینو بدون که باران خیلی دوست داشتنیه و خیلی هم هنرمند وخیلی هم هوادار داره که من یکیشونم و حاضرم برای باران جون بدم....فهمیدی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

اضافه کردن نظر جدید
:             
:        
:  
:       




  • واكنش سازندگان «هفت» به نامه اميرحسين شريفي / شريفي 15 دقيقه پس از پايان «هفت» درخواست كرد روي خط بيايد!
  • نامه سرگشاده اميرحسين شريفي به مدير شبكه سه / فريدون جيراني در برنامه «هفت» خود را وكيل تشكل تهيه‌كنندگان نداند
  • "اينجا غبار روشن است" و انتخابات رياست جمهوري سال گذشته ايران / سنگین‌ترین تحقیقاتی که تا به حال روی یک فیلم روز انجام شده است
  • دو نسخه دوبله و صداي سرصحنه همزمان اكران مي‌شود / دوبله "جرم" مسعود کیمیایی در استودیو رها تمام شد
  • پس از دو هفته وقفه براي تدوين / تصویربرداری «قهوه تلخ» از سر گرفته شد
  • كار «مختارنامه» به استفثاء كشيد / نظر مخالف آیت‌الله مکارم با نمایش چهره حضرت ابوالفضل(ع)
  • در آينده نزديك بايد منتظر كنسرت اين بازيگر باشيم؟! / احمد پورمخبر هم خواننده شد
  • به‌پاس برگزيده‌شدن به عنوان يكي از چهره‌هاي ماندگار / انجمن بازيگران سينما موفقيت «ژاله علو» را تبريك گفت
  • با موافقت مسوولان برگزاری جشنواره فجر در برج میلاد / 30 دقیقه از انيميشن "تهران1500" برای اهالی رسانه به نمایش درمی‌آید
  • آخرين خبرها از پيش‌توليد فيلم تازه مسعود ده‌نمكي / امين حيايي با «اخراجي‌ها 3» قرارداد سفيد امضا كرد
  • با فروش روزانه بيش از 50 ميليون تومان / «ملک سلیمان» اولین فیلم میلیاردی سال 89 لقب گرفت
  • نظرخواهي از 130 منتقد و نويسنده سينمايي براي انتخاب برترين‌هاي سينماي ايران در دهه هشتاد / شماره 100 ماهنامه "صنعت سينما": ويژه سينماي ايران در دهه هشتاد منتشر شد
  • خريد بليت همت عالي براي حمايت از كودكان سرطاني / نمايش ويژه «سن‌پطرزبورگ» با حضور بازيگران سينما به نفع موسسه محك
  • اکران یک فیلم توقیفی در گروه عصرجدید / «آتشکار» به کارگردانی محسن امیریوسفی پس از سه سال روی پرده می‌رود
  • با بازي حسام نواب صفوی، لیلا اوتادی، بهاره رهنما، علیرضا خمسه، بهنوش بختیاری و... / "عروسک" در گروه سینمایی آفریقا روی پرده می‌رود
  • جلسه صدور پروانه فيلمسازي تشکيل شد / رسول صدرعاملي و ابراهيم وحيد زاده پروانه ساخت گرفتند
  • فرج‌الله سلحشوردر اظهاراتی جنجال برانگیز عنوان کرد / سینمایی که نه ایمان مردم را بالا می‌برد و نه فساد را مقابله می‌کند، همان بهتر که نباشد
  • محمد خزاعي دبير نخستين جشنواره بين‌المللي فيلم کيش گفت / جشنواره فيلم كيش ارديبهشت سال 90 برگزار مي‌شود
  • هنگامه قاضیانی در نقش ناهید مشرقی بازی می‌کند / فیلمبرداری "من مادر هستم" در سعادت آباد ادامه دارد
  • در دومين حضور خود بين‌المللي / «لطفا مزاحم نشويد» جايزه نقره جشنواره دمشق را از آن خود كرد









  •   سینمای ما   سینمای ما   سینمای ما   سینمای ما      

    استفاده از مطالب و عكس هاي سايت سينماي ما فقط با ذكر منبع مجاز است | عكس هاي سایت سینمای ما داراي كد اختصاصي ديجيتالي است

    كليه حقوق و امتيازات اين سايت متعلق به گروه مطبوعاتي سينماي ما و شركت پويشگران اطلاع رساني تهران ما  است.

    مجموعه سايت هاي ما : سينماي ما ، موسيقي ما، تئاترما ، دانش ما، خانواده ما ، تهران ما ، مشهد ما

     سينماي ما : صفحه اصلي :: اخبار :: سينماي جهان :: نقد فيلم :: جشنواره فيلم فجر :: گالري عكس :: سينما در سايت هاي ديگر :: موسسه هاي سينمايي :: تبليغات :: ارتباط با ما
    Powered by Tehranema Co. | Copyright 2005-2010, cinemaema.com
    Page created in 1.5295779705 seconds.