هر چه سعي ميكنم از اين آفت پيشداوري دربارهي فيلمها پرهيز كنم، باز هم نميشود. اصلاً انگار اين قضاوتهاي پيش از تماشا هم جزئي از بازي جذاب سينماست. فيلمي اكران ميشود و با خواندن نظرهاي ديگران و امتيازها و نظرسنجيهاي مختلف دربارهاش تصميم ميگيريم و بعد كه فيلم را ميبينيم، قضاوتي كاملاً متفاوت داريم. اين موضوع دربارهي فيلمهاي سينماي جهان بيشتر صادق است. از شما چه پنهان تازگيها تقريباً مطمئن شدهام كه سليقه و آراي منتقدان و نويسندگان سينمايي فرنگي خيلي با تلقي ما از سينما فرق دارد و اصلاً نميشود حرفها و امتيازهاي آنها را ملاك سنجش فيلمي قرار داد. در اين چند ساله خيلي فيلمها بوده كه آنطرف اصلاً تحويلش نگرفتند و اينجا خيليها از تماشايش به وجد آمدند (مثال مهمش شاهكار قدر نديدهي تيم برتن، ماهي بزرگ)
دو سه شب پيش جنگ دنياهاي اسپيلبرگ را با بيميلي اوليهي حاصل از همين نظرها ديدم، اما نتيجه چيز ديگري بود. قصهي كلاسيك اچ ج ولز با كمك تبحر و تجربهي اسپيلبرگ در اين ژانر به فيلمي تماشايي و جذاب تبديل شده. قبول كه با شاهكارهايي مثل برخورد نزديك از نوع سوم خيلي فاصله دارد، ولي اصلاً فيلم قابل چشمپوشي و ضعيفي نيست. مايههاي آشناي اسپيلبرگ (هجوم بيگانهها، خانوادهي متلاشي و پدر گرفتار در برزخ تعهد و بيتوجهي فرزندان، نگراني از آيندهي جهان و هجوم تكنولوژي و ...) همه و همه در جنگ دنياها هست و طرفداران فيلمساز محبوب و خلاق هاليوود را راضي ميكند و طبعاً مخالفان هم ميتوانند همان حرفهاي تكراري هميشگي را دربارهاش بزنند.
فيلم در ساخت و ساز سكانسهاي فاجعه ضربشصت كاملي است و همكاران هميشگي فيلمساز (مثل كان و ويليامز و كامينسكي) كارشان در اوج است. تام كروز خيلي انتخاب مناسبي است و داكوتا فانينگ با آن صورت دوستداشتني و واكنشهاي تماشايي كه از كودكي در اين سن و سال خيلي بعيد است، فيلم را جلو ميبرند و تماشاگر را درگير ميكنند. جلوههاي ويژه هم كه ديگر به خلق هر آنچه ناممكن بود رسيده و مبهوتكننده است (لطفاً نگوييد كار كامپيوتر است؛ بدون آنهمه نيروي خلاق و كوشا، اين كامپيوترها فقط به درد چتكردن و مينروب بازي كردن ميخورد)
... حرف اصليام چيز ديگري بود؛ هنوز نميدانم با بازي «قضاوت پيش از تماشا» چه كار بايد كرد؟ نه ميشود از وسوسهي خواندن و جستوجوي پيش از رسيدن فيلمها چشمپوشي كرد و نه در مقابل اظهارنظرهاي مختلف و متفاوت بيتفاوت بود. شما براي حل اين مشكل پيشنهادي نداريد؟!
بازگشت به روزنوشتهای نیما حسنی نسب
مصطفي جوادي
سهشنبه 21 شهريور 1385 - 14:21
-1 |
|
|
|
جنگ دنيا ها را اصلا دوست ندارم .نه اين که در کار اسپيلبرگ وصله نا جور باشد ,نه .من همان مولفه هاي هميشگي را که گفتي دوست ندارم .واين يک سليقه است و لي کار کماکان حرفه اي است .((حرفه اي ))دقيقا آن چيزي است که اسپيلبرگ است . اگر اين ها را هم کنار بگذاريم ارزشش را نداشت اين يکي دو روز سکوتت را با آن بشکني . کاش همان تيم برتندوست داشتني را ادامه ميدادی. در مورد پيش داوري هم بايد بگويم اگر اثري با آن چيزي از پيش تجسم ميکردي واقعا متفاوت باشد .نگران نباش اين تفاوت خودش را تحميل مي کند .
|
احسان
چهارشنبه 22 شهريور 1385 - 12:30
10 |
|
|
|
زخم عقل
راست میگی نیما.ولی روی حرف منتقدای ایرونی هم نمیشه خیلی حساب باز کردا.مثلا آقای معززی نیا راجع به حکم اونجوری مینویسه بعد میاد میگه "سارق" فیلم خیلی خوبیه(که یه جورایی بدترین فیلم گنگستری-نوآره). پیش داوری هم دیگه جواب نمیده چون سینمای هالیوود هم عین "اینجا"به قول خودت "بی حساب و کتاب"شده.همه جوره قبولت دارم به غیر از مهرجویی و خانم تهرانی.
|
مصطفی جوادی
چهارشنبه 22 شهريور 1385 - 15:32
-9 |
|
|
|
ارادتم درد مي کند
نيما جان فداي اين سعه صدرت . آقا اگر من بودم صد سال نوشته اي را که به مهرجويي وهديه تهراني گوشه بزند چاپ نمي کردم.(ميدانم چاپ غلط است) حقيقتا خيلي سعي کردم دخالت نکنم ولي نشد .آخر روي بد کساني دست گذاشته با احترام به دوستمان احسان بايد بگويم اگر مهرجويي را از اين سينما بگيرند سينماي ما ترک مي خورد .هديه را هم که گوش شيطون کر بهترين بودنش روز به روز دارد بر مهمه آشکار ميشود . حال کمي برگرديم به عقب .سليقه جاي خود .فقط تو را به خدا بگو چه طور مهر جويي را دوست نداري.جل الخالق... در ضمن نيما جان به شما حق مي دهم اسم نوشته قيلي ام قابل چاپ نبود(مي دانم چاپ غلط است)
|
هاله
چهارشنبه 22 شهريور 1385 - 20:50
-14 |
|
|
|
مهرجويي عزيز
دو ستاني كه را جع به ا ستاد نظر منفي دارند خواهش مي كنم اينجا كامنت نگذارند .چون مگر ميشه جايي بحث سينما باشد و استاد سهم نداشته با شد؟؟! تاثير مهرجويي و جايگاه او در سينما انكار ناپذير است.بچه هاي عزيز وكوچولو هاي شيطون اميدوارم ديگه تكرار نشه .به درسهاتون برسيد.اينجا فرهنگي است.حركت غير فرهنگي جيززه!مفهوم شد؟؟
|
حميد قدرتي
پنجشنبه 23 شهريور 1385 - 2:5
-9 |
|
|
|
با سلام 1- پيش داوري راجه به مطلبي كه در مورد پيش داوري ها نوشته اي ، ميخواهم بگويم ميشود گفت تا حدودي هنر سليقه اي هم هست . حتي براي آدمهاي بزرگ . ميتوان آن فيلمها را ديد و قبل از ديدن پيش داوري ها را هم خواند و موقع تماشاي فيلم فقط آنها را در نظر گرفت . آيا آنها درست است يا نه . اينرا ديگر من و شما بايد تشخيص بدهيم كه ... درمورد اين حرف كه آنطرفي ها با ما فرق ميكنند هم كاملا حق با شماست . البته بي تشابه هم نيستند . اما فرق هم دارند . اين به خاطر خيلي چيز ها ميتواند باشد مثل فرهنگ ، سنت و ... به نظر من هم فيلم جنگ دنياها آن قدر هم كه مي گفتند بد نبود البته آقاي جي ولز هم خوب بوده آن هم 80 ، 90 سال پيش . 2- مهرجويي در مورد استاد مهرجويي هم كه ما چيزي ننويسيم بهتر است .ما را چه به بزرگان .فقط يه مطلب كه اگر كسي بگه خورشيد بد است چيز بدرد بخوري نيست همه ميفهمند كه عقل آن طرف چيز بدرد بخوري نيست اما خانم هاله هم ديگر خيلي عصباني شده بود و يه مقدار زياده روي كرد . اينجا يك مكان عمومي است مكاني خصوصي نيست كه كسي را بخواهيم بيرون بيندازيم همه نظري را بايد شنيد مثل اين نظر اقا احسان
|
هاله
پنجشنبه 23 شهريور 1385 - 12:28
7 |
|
|
|
جناب اقاي حميد قدرتي
حتما مي داني عشق به سينماي مهرجويي و ناموس پرستي يعني چه! البته نه از مدل غياث ابادي اش.اگر براي ديدن سنتوري پرپر مي زدي، اگر پدرت را مجبور مي كردي نمي دونم هوار بار بري ليلا سارا و...را روي پرده ببيني( خدارا شكر كه بزرگ شدم) انوقت حرف مرا زياده روي نمي دانستي.بله!من واقعا عصباني شدم. دست خودم نيست.اي كاش در تهران نبودم تا نديدن يا دير ديدن سنتوري برايم قابل تحمل بود.راستي شايد فيلم به (تولدت مبارك)تغيير اسم بدهد.
|
هاله
پنجشنبه 23 شهريور 1385 - 12:45
8 |
|
|
|
جناب اقاي حميدقدرتي
ميدانم كه اينجا بايد در مورد روز نوشت هاي اقاي حسني نسب نوشت و قصد مشاجره ندارم(خداي ناكرده)ولي ذكر يك نكته براي من الزامي است.اقاي محترم چرا در روز نوشت(حاتمي كيايي كه ديدم...)راجع به مرگ براندو نوشته ايد؟زبانم را گاز بگيرم گوش شيطان كر قران مابينشان!چه ربطي دارد؟ببخشيد مثل اينكه دوباره عصباني شدم!عرض كردم دست خودم نيست.
|
سارا
پنجشنبه 23 شهريور 1385 - 21:36
-4 |
|
|
|
با پيش داوري به سراغ هر چيز نديده و جديد رفتن از عادات بارز و هميشگي ما ايراني ها ست.همه درفرهنگي رشد كرديم كه اولين عكس العمل دربرابر هر چيز جديدي بيش تر شك است تا تعجب يا غافلگيري. چون هيچ وقت به ما ياد نداده اند كه با كنجكاوي يا حداقل با بي طرف به استقبال پديده هاي جديد برويم براي فرار از حس نا امني حاصل از اين شك به پيش داوري پناه مي بريم. شخصا هيچ راه حل كاربردي اي براي اجتناب از اين قضاوت هاي عجولانه ندارم. اما درباره ي تاثير نهايي آن با مصطفي جوادي هم عقيده ام. راستي آقاي حسني نسب حتما تا حالا به ذهن تان خطور كرده كه خيلي ها بارها وبارها با پيش داوري هايي كه حاصل خواندن نوشته هاي شما و ديگران بوده با اشتياق يا اكراه به تماشاي خيلي از فيلم ها نشسته اند. براي من به عنوان كسي كه به كرات دچار اين مسئله بوده ام جالب و غا فلگير كننده بود كه شما هم- البته – در سطح ديگري دچار اين موضوع هستيد.
|
کاوه
جمعه 24 شهريور 1385 - 22:31
3 |
|
|
|
به نظر من که فیلم خوبی نبود زیادی غیر طبیعی بود.
|
علیرضا
سهشنبه 25 مهر 1385 - 0:21
-3 |
|
|
|
ترس دوست داشتنی
برای اولین بار بعد از سالها یک فیلم به معنی واقعی من رو ترسوند و اجازه داد اون ترس دوستداشتنی که همیشه تو خوابها به دنبالش بگردیم به سراغم بیاد و اون فیلم هم همین جنگ دنیاها بود. اسپیلبرگ با داستان جنگ دنیاهای وئلز همون کاری رو کرده که با داستان گزارش اقلیت فیلیپ دیک کرده. با استفاده از جوهر و اصل داستان داستان جدیدی رو آفریده که از داستان اصلی چیزی کم نداره. ( بگذریم از اینکه بعضی از مسایل علمی تخیلی به خوبی تو فیلم جا نیافتادند وه هموین موضوع بی خود و بی جهت مارو آزار میده)
|