يکشنبه 30 آبان 1389 - 21:54



















-

I تبلیغات متنی I
موسسه سینمایی پاسارگاد
به تعدادی آقا و خانم جهت بازی در فیلم‌های سینمایی و سریال نیازمندیم
09121468447
----------------------------
روزنامه تفاهم
اولین روزنامه کارآفرینی ایران
----------------------------
پارسيس
مشاوره،طراحي و برنامه نويسي  پورتال‌های اینترنتی
----------------------------

موسسه سینمایی پاسارگاد
ارائه هنرور و بازیگر به پروژه‌ها
09121468447




 


 



پنجشنبه 9 فروردين 1386 - 9:43

امیر قادری این قدر عصبانی نباش.


خانم سایه با اشاره به مطلبی که برای جشنواره امسال نوشته ام ( برای بروز بلور وجودت چه کرده ای؟ ) نصیحت ام کرده که این قدر عصبانی نباشم تا حرفم تاثیر داشته باشد. معمولا که عصبانی نیستم و این مطلبم را در شرایط خاصی نوشتم که به نظرم هیچ وقت سینمای ما در چنین شرایطی قرار نداشته، پس حق داشته ام که این قدر عصبانی باشم. اما سایه این قدر خوب نوشته که به نظرم متن اش، نمونه همان نقد مهربانانه ای است که در آدم اثر می کند. شما هم این متن را بخوانید و درباره اش نظر بدهید. ضمن این که حواس تان به روزنوشت بقیه بچه ها این زیر باشد. دارند راه می افتند و به نکته های جالبی اشاره کرده اند که خواندن و نظر دادن درباره شان، جذاب است. به خصوص عکس درجه یکی که حامد احمدی از مارادونا در روزنوشت اش گذاشته. یادم هست این عکس را چند سال پیش در روزنامه ای دیدم و به در و دیوار می زدم تا بتوانم یک دانه اش را گیر بیاورم.
فعلا متن سایه را بخوانید که به نظرم نمونه خیلی خوبی برای متنی است که نوشته می شود تا نکته ای را تذکر دهد:

یا هو
با سلام ! امیدوارم این نوشته بتونه اون چیزی که واقعاً تو ذهنمه نشون بده . من سینما رو خیلی دوست دارم . شاید یک مخاطب خیلی حرفه ای نباشم ، امّا برای من سینما بیشتر از یک سرگرمی هستش . سینما برای من مثل یک راهنما می مونه ، مثل یه همراه و شاید حتی بشه گفت یک دوست قدیمی ! من سینما رو به خاطر خودش دوست دارم . به نظرم این هنر به خودی خود قابل احترامه ! و می تونه بیشتر از اون چیزی که نشون میده ، تاثیر بذاره . جادویی که تو این پرده های سینما هست ، مثل عصای حضرت موسی در عین سادگی ، حرفهای زیادی برای گفتن داره . شاید حرفهام مسخره باشه ، اما ارزش های این هنر خیلی کم دیده شده ، این هنر تو مرور زمان خیلی لگد شده ، خیلی آدمها سعی کردند مثل یک بچه ی معصوم ازش استفاده ای غیر از اونچه که هست بکنند . ما آدمها به سینما بیشتر از اینها مدیونیم . ولی سینما همیشه نسبت به ما مهربون بوده و به ما فرصت دوباره و دوباره داده . این حرفها یه جور مقدمه بود . واسه اینکه بدونیم سینما از خود ماست و ما همه یه جورایی دوسش داریم .

آقای قادری ، من نوشته های شما رو دوست دارم . شاید به خاطر اون لحن آرومی باشه که همیشه تو نوشته هاتون حس میشه . مطلب کلی که قبل جشنواره در مورد فیلم های امسال تو مجله ی " دنیای تصویر " نوشته بودید ، خیلی قشنگ و امیدوار کننده بود . من یه دختر شهرستانی هستم و هیچ وقت حس و حالِ جشنواره رو اون جور که باید حس نکردم . برای ما شهرستانی ها ، همین مطالب ریز و درشتی که شما عزیزان تو مجله ها و وبلاگ ها می نویسید ، کلی خوشحالمون می کنه . یه جور هیجان خاص بهمون میده . حتی گوشه و کنایه های منتقدها و کارشناسان یه جورایی به دلمون می چسبه . این کَل کَل کردن ها رو دوست داریم ، این دنبال کردن جشنواره ، هرچند از راه دور برای ما خیلی بیشتر از اون چیزی که هست ارزش داره . مطلب شما خیلی قشنگ بود ، شما هم مثل ما هیجان داشتید . با یه جور خوشبینی به جشنواره نگاه می کردید . برای هرکدوم از فیلم ها یه نکته ی خاصی رو در نظر گرفته بودید ، تا به چشم بیاد . مثل پدری بودید که مهمون های جشن عروسی پسرتون رو با شور و اُبهت خاصی تعریف و تمجدید می کردید . هیچ قضاوت و غرض ورزی تو مطلبتون نبود . شما صادقانه جشنواره رو دوست داشتید . من این صداقت رو کاملاً تو مطلبتون احساس می کردم . شما خوشبین بودین ، امیدوار بودین . به نظر شما همه ی فیلم ها ، هرچند اون کوچیک کوچیکاش حرفی برای گفتن داشتند . همه ی کارگردان ها ، حتی اون گمنام هاش دستاشون همچین هم خالی نبود . هیجان شما خیلی دوست داشتنی بود . مثل بچه ای که برای یک جشن مدرسه ای کلی ذوق می کنه . حتی من که فقط با یه مطلب چند صفحه ای به شما مرتبط می شدم ، این شور رو احساس می کردم . اینکه امید و شور و هیجان هست خیلی خوب بود . اینکه بعد این همه سال که جشنواره از رونق اُفتاده ، هنوز با همت هایی هستند که ستون های چوبی این جشنواره فقیر و از اصل دورافتاده رو مرمت کنند و به اون هیجان بدند . دیوارهاشو نقش بزنند ،پرده هاشو عوض کنند ، و یه جورایی سر و پا نیگه ش دارند . هرچند دستهای شما خیلی کوچیک هستش اما تمام تلاشتون رو برای این هنر می کنید و این خیلی خوب و دوست داشتنی ِ!

اما حالا که یک ماهی از جشنواره می گذره ، می دونم خیلی ها نا امید شدند . خیلی ها دلشون گرفت ، حتی تو خلوت برای این سینما ی وطنی اشک ریختند . خیلی ها هم تا تونستند فریاد زدند ، کمک خواستند . . . . بعضی ها هم به سنّت دیرینه سکوت کردند . می دونم ، مثل همیشه جشنواره همه ی ما رو ناامید و رنجور کرد . یه جورایی دل همه ی سینما دوستان رو شکست . من که فیلمی ندیدم ، هرچه که شنیدم ، حرفهای شما عزیزان بود ؛ آقای معززی نیا ، امیر پوریا ، محسن آزرم ، محمد آقازاده و حسین سناپور . . . ! امّا خوب فهمیدم که همتون یه جورایی گله مند بودید . تا اینکه همین چند وقت پیش تو مجله ی نوروزی " دنیای تصویر " مطلب شما رو خوندم . نمی دونم چرا یه جوری شدم . شاید یه جورایی باهاتون همدرد بودم . من هیجان و صداقت و محبت شما رو نسبت به این جشنواره کاملاً حس کرده بودم ، واسه همین حرفهای شما برام رنگ دیگه ای داشت . بعد اون همه هیجان و شو ر ، این همه بغض و کینه خیلی عجیب بود . واسه همین طاقت نیاوردم و اومدم واستون بنویسم .

آقای قادری ! همه ی حرفهای شما درست ! می دونم این جشنواره بدتر از اون چیزی بود که فکر می کردید . می دونم دلتون پره ! امّا یه چیزی هست که دوست دارم بهتون بگم . سینمای ایران ما خیلی تنهاست . تو این مملکت ، با غرض یا بی غرض این سینما خیلی مهجور مونده . خیلی ها در حقش نامردی کردند ، خیلی جاها حسابش نیاوردند و به جاهایی بردنش که اصلاً جاش نبود . صدا و سیمای ما هنوز که هنوزه با این سینما غریبی می کنه ، دوسش نداره . ازش دوری می کنه ، حتی گاهی کل این سیستم رو انکار می کنه . شاید یه جاهایی به این سینما فرصت داده باشه ، اما در عوض این فرصت ، اون قدر باج گرفته ، که سینمای ما رو ناتوون تر از همیشه کرده . این سینما همیشه تو استرس بوده ، همیشه تهدید شده و امنیّت رو هیچ وقت حس نکرده . حتی وقتی صدا و سیما مراسم اختتامیه رو پخش می کنه ، هیچ اصراری نداره که تصویری از هنرمندان ما نشون بده . برای مثال همین امسال نه تنها در مورد هنرمندان زن ، بلکه در مورد هنرمندان مرد هم کم لطفی کرد . وقتی " بهرام رادان " برای گرفتن جایزه ی بهترین بازیگر مرد به روی صحنه اومد ، ما بینندگان تلویزیون چیزی جز نمای سقف سالن و پرده های رنگی ندیدم . یعنی این حس غرض و کینه تا حدی پیشرفته ، که تلویزیون حتی علاقه ای به نشون دادن یه نمای نزدیک از سوپراستارهای این سینمای فقیر نداره . یعنی ما حتی گاهی خودمون رو انکار می کنیم . حالا نمی خوام از بحث دور بشم ، چون این مبحث آشتی دادن مردم با سینما مفصل تر از اینهاست . اما حرفم اینه ، که تو مملکتی که سینما این همه تنهاست . حداقل اون کسایی که به این سیستم نزدیکترن ، باید بیشتر مراقب باشند و بیشتر تلاش کنند . شما کارشناسان و منتقدان عزیز که بیشتر از همه برای این هنر دل می سوزونید ، کارتون هم از همه سخت تر هستش . ما همه می دونیم که سینمای ما خیلی فقیر و ازپا افتاده هستش . ولی من هرچقدر نوشته های شما عزیزان رو می خونم ، می بینم که بیشتر و بیشتر دارین این سینما رو خُرد می کنید . شاید حرفهام مسخره باشه ، اما این روزها هرچقدر نقد می خونم ، یه جوری می شم ، انگار که تموم منتقدها یه مسابقه ای بین خودشون گذاشتند ، که هرکس بیشتر این سینما رو له کنه و به قول گفتنی تیکه بارش کنه ، کارشناس تره !!! من قصد توهین ندارم ، همه ی شما از بزرگان و زحمت کشان این هنر هستید . اینم خوب می دونم که حرفهای همه ی شما از ته دل هستش و برای پیشرفت و بهبود سینمای این مملکت هستش . اینم می دونم که همه ی شما دلسوز این سینما هستید . اما یه چیزی رو فراموش کردیم ، اینکه اگه حرفی هست ، نصیحتی ، پیشنهادی ، نظری . . . چرا با کنایه ؟! چرا با تمسخر و بغض !؟ اینم می دونم که تو کل دنیا این نوشته های سینمایی هست . . . و همه شون هم مایه های تمسخر و طنز کنایه دارند و این یه کار حرفه ای هستش . اما حتی اگه بخوایم یه بچه ی تنبل کلاس اولی رو تشویق به خوندن و نوشتن کنیم ، با کنایه و گلایه راه به جایی نمی بریم . حالا چه برسه ، وقتی با کلی هنرمند تحصیل کرده و با همّت سروکار داریم .

خوب اینو می دونیم که همه نمی تونند فیلم خوب بسازند ، حتی بعضی ها فیلم قابل تحمل هم بلد نیستند بسازند . اما اگه یه خُرده بیشتر فکر کنیم ، می فهمیم که همه ی این آدمهای ریز و درشتی که تو جشنواره امسال بودند ، قصد خیر داشتند . دلشون می خواسته حرفی بزنند ، راهی رو نشون بدند ، چیزی رو عوض کنند ، یه قدم کوچولو تو این دنیای خاکستری بردارند . می دونم که خیلی هاشون از مسیر اصلی دور شدند ، خیلی هاشون به خاکی زدند ، خیلی هاشون واسه راحتی شون میون بُر زدند ، اما مگه نیت مهم نیست . می دونم که نیت ، همه ی کار نیست ، اما ارزش که داره ، نداره؟! تو مملکتی که سینما فراموش شده و هیچ ساختمون و قلمرویی براش قدم برنمی داره . . . یه عده اومدند ، زحمت فیلم ساختن رو به جون خریدند . رفتند ، فکر کردند ، ایده دادند ، کلی آدمِ با همت جمع کردند ، دردسر کشیدند ، خسته شدند ، ناامید شدند ، ادامه دادند . . . تا شده یه فیلم !! حالا می دونم دست آخر همچین فیلمی هم نشده . . . ! اما شما که بهتر می دونید ، فیلم ساختن تو این سرزمین چقدر دردسر و زحمت داره ! اینهمه کار و تلاش و زحمت ، حتی اگه نتیجه نده . . . ارزش نداره!؟ مگه ما تو فرهنگمون یاد نگرفتیم ، هر کار خیری به اندازه ی وقت و تلاشی که واسش گذاشتی . . . ارزش داره ، حتی اگه به هیچ جا ختم نشه !! البته سوء تفاهم نشه ، من نمی گم بیان به کل این آدمها لوح تقدیر و افتخار بدین یا هندونه زیر بغلشون بذارین . . . یا اون قدر ازشون تعریف و تمجید کنید که راهشون رو گم کنند . نه ! منظورم این نیست !!

من می گم ، بیان ، قبل همه چیز خوشحال باشیم و خدا رو شکر کنیم ، که این مملکت هنوز آدمهایی داره ، که هر چقدر کم ، برای این سینما قدم برمی دارند و کار می کنند . خوشحال باشیم که این سینما هنوز نفس می کشه ، هنوز هر سال که وقت جشنواره می شه ، فیلم هایی هستند که نمایش داده بشند ، و ما رو به سینماها بکشونند . خوشحال باشیم که این جشنواره هنوز سرپا ست ! هنوز جایی هست ، که بشه از سینما حرف زد ، هنوز کسایی هستند که واسه این سینما آستین بالا بزنند . اینا هرچقدر کوچیک باشه ، امّا مایه ی خوشحالی هستش . ما گاهی باید از قشنگی ها بگیم تا حسن نیّت خودمون رو نشون بدیم . این سینماگران باید بدونند که شما کارشناسان و منتقدان هم سنگر خودشون هستید ، واسه این سینما دل می سوزونید . همه تون واسه یه هدف که اون پیشبرد سینما ی ایران هستش یه جا جمع شدید . شما کارشناسان محترم باید نشون بدین که از حرفها و نقدهاتون هیچ قصد و غرض خاصی ندارید . نشون بدین که با کسی سر جنگ و دشمنی ندارید و می خواین راه رو برای سینماگران هموارتر کنید و نشونه ها رو پررنگ تر ! نشون بدین که می خواین جاهای اشتباه رو فقط گوشزد کنید تا به سینمای بهتری برسیم و اگه حرفی می زنید ، قصد تمسخر و توهین ندارید . شماها باید به هم ثابت کنید که از یه هدف حرف می زنید ، برای همون هدف کار می کنید ، و نتیجه ی این کار برای همه ی شما خوش یمن خواهد بود .

باید اول به هم بگین که قدردان همدیگه هستین . باید بگین که این رفتن و اومدن ها ، این نوشتن ها ، این فیلم ساختن ها زحمت داره و ما خوشحالیم که برای یه سینما کار می کنیم . باید قبل همه چیز این فضای کینه و بغض رو کنار بزنیم . باید سینماگرانمون رو دوست داشته باشیم ، منتقد هامون رو احترام بذاریم و براشون ارزش قائل باشیم . همه چیز دوطرفه ست ، باید به هم اعتماد کنیم . تا وقتی که این حس بدبینی کنار نرفته باشه ، نوشته های شما کارشناسان هرچقدر هم حرفه ای باشه ، به دل سینما گران راه پیدا نمی کنه و کاری رو پیش نمی بره ، جز اینکه کینه رو پر رنگ تر می کنه . مگه نه ، اینکه ما قبل هر چیزی باید بدونیم که این آدمی که داره درمورد ما حرف می زنه ، نظر میده ، نقد می کنه ، ما رو دوست داره . . . بعد حرفهاشو گوش بدیم و بفهمیم . ولی اگه فکر کنیم که این آدم دشمن ماست ، حتی نیگاش هم نمی کنیم . چون فکر می کنیم قصدی جز خراب کردن و مسخره کردن ما نداره !
کی دلش می خواد ، حرفها و فیلم هاش مسخره شه ؟! هیچ کس!! امّا تا این فضای تاریک تو سینمای ما هست ، هرکس فکر می کنه که این حرفهای کارشناسی با قصد و غرض هستش ! واسه همین ، سینمای ما هیچ قدم مثبتی برنمی داره و پس رفت داره ! چون حرفهای همو نمی فهمیم . . . چون اصلاً به همدیگه گوش نمی کنیم . . . می دونین چرا؟! چون به همدیگه اعتماد نداریم و هم سنگرهامون رو دوست و همدل خودمون نمی دونیم .
کارشناسان محترمی که از سینما حرف می زنند ، چه اشکال داره کمی لحنشون آرومتر و دوستانه تر باشه ؟! چه ایرادی داره ، حسن نیت خودشون رو بیشتر نیشون بدند؟؟ چه ایرادی داره ، کمی هم نکته های مثبت و امیدوار کننده رو ببینن ؟! کمی هم از همت ها و زحمت ها بگن !؟ چه ایرادی داره گاهی از اون نقاط روشنی که از لای در یک اتاق تاریک دیده می شه ، حرف بزن؟! بعد بریم سراغ اشتباهات ! بیایید قدردان باشیم ، بعد راهنما ! بیایید راهنما های مهربانی باشیم ! و بدونیم حرفی که از دل باشه به دل هم می شینه ! اون موقع سینماگران ما هم قدردان فکر و حرفهای شما هستند و برای حرفهای شما ارزش قائل می شند . چون گوش میدند ، می فهمند و چون می فهمند تغییر می کنند و کم کم و با هم به جایی که می خوایم نزدیک می شیم .

آقای قادری ! ببخشید که وقتتون رو گرفتم . من کوچکتر از اون چیزی هستم که بخوام حرف بزنم ، اینا رو به حساب یه درد و دل بذارید ، قصد توهین نداشتم .من همه ی شما منتقدین و سینما گران رو صمیمانه دوست دارم و برای همتون احترام قائلم . قبل از همه هم بهتون خسته نباشید می گم که تو این فضای خاکستری و خسته هنوز این سینما رو زنده نیگه داشتید . من به عنوان یه سینما دوست صادقانه از همه ی شما تشکر می کنم .اگه هم حرفی زدم واسه این بوده که بگم ، سینمای ما بیشتر از همه چیز محتاج دوستی و صمیمیت و یکدلی هستش ! قبل همه چیز دلامون باید یکی شه ! به قول خودمون : " همدلی از همزبونی بهتره ! " مرسی واسه همه چیز . . .



" سایه "


بازگشت به روزنوشتهای امیر قادری

نظرات

حنانه سلطانی
پنجشنبه 9 فروردين 1386 - 15:45
9
موافقم مخالفم
 
لرزش های سینمای ما

سایه عزیز من هم عاشق سینمای ایرانم.شاید باورت نشود ولی من حتی سالن های درب و داغانمان را با صندلی های شکسته و صداهای گوش خراششان دوست دارم.هر سال برای رسیدن این ده روز جشنواره لحظه شماری می کنم.بهترین ایام سال برایم همین روزهاست و بهترین خاطراتم هم از فیلم هایی است که این روزها دیده ام و از سینمایی که این روزها حس و حال دیگری دارد.هنوز هم شیرینی دیدن فیلم هایی چون نفس عمیق،خیلی دور خیلی نزدیک،تقاطع و ... زیر دندانم است.اما امسال مثل هر سال نبود.چراغ سینما روشن بود،آن جمع پر شور و پایه هر سال هم بودند،پس مشکل چه بود که حس و حال هر سال را نداشتیم،که مثل هر سال کیف نکردیم؟مشکل امسال(یعنی همان پارسال.هنوز به سال جدید عادت نکرده ام)همان هایی بود که آقای قادری در همان مقاله شان اشاره کرده کرده بودند. خیلی ها دارند راه دیگری می روند و تظاهر به چیزی می کنند که از جنس خودشان نیست.هیچ سالی مثل امسال نبود.واقعا برای سینمایمان نگران شده ام.ته دلم می لرزد که نکند سال دیگر هم...

شاید حق با تو باشد ولی اگر من هم جای آقای قادری بودم مهربانانه تر نمی نوشتم.فیلم ها را ببین و بعد قضاوت کن.یکی اش همین اخراجی ها.همین الان آمده بودم تا با لحنی نه چندان مهربانانه جناب ده نمکی را که دیگر شور اش را در آورده بنوازم اما حالا که حرف از مهربانی شد چیزی نمی نویسم چون نمی توانم در برابر اظهارات این آدم لبخند بزنم.

علی طهرانی صفا
پنجشنبه 9 فروردين 1386 - 16:12
-7
موافقم مخالفم
 
من همه کس را دوست ندارم

متن خانم سایه را خواندم. بعضی تکه هایش را چند بار. ساده و صمیمی نوشته اند. این صداقت و صمیمیت ستودنی است اما دوباره می گویم، کافی نیست.

خانم سایه یک نکته را فراموش کرده اند و آن اینکه همه را مثل خودشان رو راست و ساده می بینند. نه دوست عزیز. دنیای فعلی ما با آرمان شهر گل و بلبلی خیلی فاصله دارد. از آدمهایی که بوی گند منیت شان هفت آسمان را پر کرده چه توقع بی جایی دارید. اینان نه طالب سعادتند و نه خواهان خدمت. مداح می طلبند. پس اگر انتقادی هم از کارشان به میان آید، ولو دوستانه و آرام، پسش می زنند و روی ترش می کنند. هدف اینان نه پیشبرد سینما که ارضاء شهوت نفسی است که حد و مرزی جز بی نهایت ندارد. حال یک منتقد آگاه، چگونه زبان قلمش را در مقابل اینان کوته پسندد!

farshid
پنجشنبه 9 فروردين 1386 - 17:40
-28
موافقم مخالفم
 
امیدوارم

امیدوارم نامه های انتقادی هم مورد لطف قرار بگیرند و استقبال بشه .

farshid

محسن رضازاده
پنجشنبه 9 فروردين 1386 - 19:0
20
موافقم مخالفم
 
قطعه پازلی که همه چیز را عوض می کند.

1-مطلب خانم سایه جالب بود و مهمتر از آن لحن دلپذیری داشت.کاش همه یاد بگیریم این طوری هم را نقد کنیم و در این فرصت کمی که برای زندگی داریم لااقل دل همدیگر را نشکنیم.

2-چند وقت پیش با یکی از رفقا داشتیم فیلم میامی وایس را نگاه می کردیم. من یک چشمم به صفحه نمایشگر بود و یک چشم دیگرم هم به آن دوست که مبادا-زبانم لال-چشمش از صفحه نمایشگر برداشته شود.اما آن رفیق عزیز خیلی فیلم را جدی نگرفته بود و مدام در جایش وول می خورد.تا این که به سکانس وداع کالین فارل و گونگ لی رسیدیم و این دیالوگ هایی که بین دو شخصیت رد و بدل می شود.لی می گوید:یادته گفتم زمان شانسه.و بعد فارل درمی آید که:آره،شانس تموم شد.ادامه دادنش بیش از حد خوب بود.دوستم این سکانس را که دید و این دیالوگ ها را که شنید،بلافاصله گفت:آقا یک بار دیگر فیلم را ببینیم.

این سکانس از میامی وایس یکی از بهترین سکانس های فیلم و اصلا شاه س%

سلما
جمعه 10 فروردين 1386 - 5:10
26
موافقم مخالفم
 

وقتي يه نفر مريض باشه بهش شكلات نمي دن چون حالش بدتر ميشه ، بايد يه داروي تلخ بخوره تا بهتر بشه.حالا جشنواره ما و فيلماش هم به نظر مياد مريض باشه.پس نقد هاي تلخ دكتراش (منتقداش) حتما واسش لازمه.

بعدالتحرير:

اينطور كه فهميدم سايه شهرستانيه.تعجب مي كنم چرا اينقدر از واژه "هستش" استفاده مي كنه!!!!!!

حامد اصغری
جمعه 10 فروردين 1386 - 5:14
-1
موافقم مخالفم
 
من یک شهرستانی ام

سلام امیر قادری عزیز من با این قسمت نوشته سایه خیلی موافقم اونجاش که نوشته آقای قادری ، من نوشته های شما رو دوست دارم . شاید به خاطر اون لحن آرومی باشه که همیشه تو نوشته هاتون حس میشه . مطلب کلی که قبل جشنواره در مورد فیلم های امسال تو مجله ی " دنیای تصویر " نوشته بودید ، خیلی قشنگ و امیدوار کننده بود . من یه دختر شهرستانی هستم و هیچ وقت حس و حالِ جشنواره رو اون جور که باید حس نکردم . برای ما شهرستانی ها ، همین مطالب ریز و درشتی که شما عزیزان تو مجله ها و وبلاگ ها می نویسید ، کلی خوشحالمون می کنه . یه جور هیجان خاص بهمون میده . حتی گوشه و کنایه های منتقدها و کارشناسان یه جورایی به دلمون می چسبه . این کَل کَل کردن ها رو دوست داریم ، این دنبال کردن جشنواره ، هرچند از راه دور برای ما خیلی بیشتر از اون چیزی که هست ارزش داره .واقعا سایه راست میگه چون من هم خودم یک شهرستانی ام می فهمم که چی میگه

سایه
جمعه 10 فروردين 1386 - 5:50
-5
موافقم مخالفم
 
تبریک

سلام ! من راستیتش ، سایت شما رو ندیده بودم ، اما الانه خیلی خوشم اومد . هم قشنگه ، هم پرمحتوا! بازم بهتون تبریک می گم . و خوشحالم تونستم حرفی که تو ذهنم بود رو انتقال بدم . بازم مرسی از اینکه خوندینش ! راستی ، عضو هم شدم ، دوست دارم همیشه سر بزنم . موفق باشین !

امید
جمعه 10 فروردين 1386 - 6:38
14
موافقم مخالفم
 

سلام! آقا من مسافرت بودم هنوز این دو سه پست آخر رو نخوندم. بخونم بیام نظرات مبسوط بدم!!! مخلصیم!

ali
جمعه 10 فروردين 1386 - 12:30
-14
موافقم مخالفم
 
سینما یک و انتخاب منتقدان

اول سلام

بعد سال نوی خودت مبارک امیر جان.سال نوی خود خودت.

بعدش هم ببخشید که این کامنت به پست مربوط نیست اما خدایی سوال شده واسم :

امیر خان یه چند تا سوال داشتم راجع به نقد و تحلیل فیلم ها در تلویزیون

داشتم به این فکر میکردم آیا اگر تایم برنامه ای مثل "سینما یک "مشخص و ثابت است و برنامه ساز میداند چقدر زمان دارد چرا فیلم های مختلف جدای از زمان خودشان (که ممکن است یکی 90 دقیقه باشد یکی دو ساعته )

در زمان تحلیل زمان یکسان ندارند.

منظورم این است برای ورطه که مثلآ 117 دقیقه بود 20 دقیقه و یا حتی بیشتر مورد نقد و تحلیل قرار گرفت اما هیات منصغه فراری هم که 100 دقیقه ای بود (آنچه را که تلویزیون پخش کرد را میگویم ) به همان اندازه یا کمتر؟

چرا فیلمی مثل هیآت منصغه فراری با نفد خانم یثربی و حسین معززی نیا البته بعلاوه آقای دولکو در مدت حداکثر 15 دقیقه انجام میشود و خیلی زود تمام میشود درحالی که این فیلم اگر بیشتر نقد می شد و مثل برنامه های قبل سینما یک مثلآ امیر پوریا یا محسن آزرم یا خود شما در مورد اون صحبت میکردین لذتش دو چندان میشد.

حالا من به اینا فکر میکردم که این سوالات اومد تو ذهنم

آیا این منتقدین فقط مهمان هستند؟ به این معنی که خودشان تصمیم میگیرند در مورد فیلمی صحبت کنند و در مورد فیلمی دیگر نه ؟ یا اینکه لیست یکسری فیلم میدهند به شما و میگویند در مورد هر کدام که میخواهید صحبت کنید به برنامه اعلام کنید ؟یا خود برنامه سازان با توجه به شناختی که از طرف مقابل دارند و علاقه یک منتقد را به یک کارگردان میدانند و میدانند بهتر است برای این فیلم از این کارگردان سراغ فلان منتقد بروند که کارهای او را بیش از بقیه دنبال میکند و میپسندد ؟

مثلآ میدانند برای فیلمی از برادران کوئن سراغ امیر قادری بروند چون جنس نوشته ها و حس ها و فضاهایی که در نوشته های قادری هست به فیلمهای کوئن ها نزدیک است پس اگر سراغ او برویم او برایمان حرف های بهتری دارد تا اینکه سراغ فلانی برویم

خلاصه اینکه معیار و ملاکشان چیست ؟

فقط آنها دعوت میکنند و به شما میگویند که بیا و در مورد فلان فیلم صحبت کن.

بعد اینکه آیا واقعآ شما نسخه تلویزیون را نگاه میکنید یا در مورد فیلمی حرف میزنید که یک زمان حتمآ نسخه کاملش را دیدید ؟

سیاوش
جمعه 10 فروردين 1386 - 12:58
-3
موافقم مخالفم
 
خدایا امیر قادری را به تو میسپارم

تند روی را هیچ وقت دوست نداشتم همان طور که از ریا کاری متنفرم. و امروز احساس میکنم امیر قادری تند میرود.

امیر قادری را به این دلیل دوست دارم که راحت و صریح است اکثرا از کسی نمیترسدو حرفش را میزند و در یک کلام حرف حساب زیاد میزند. ولی نمیدانم اورا چه شده است که گویی در این تعطیلات نوروز ترمز بریده است و قصد دارد یک تنه به لشگر سینما گران بزند.

با بسیاری از حرفهای امیر قادری موافقم ولی لحن نوشته هایش را نمی پسندم ، اول به این خاطر که این نوع نوشتن را مفید نمیدانم ، به همان دلایلی که خانم "سایه " در نوشته اش آورده است. دوم به این خاطر که هنوز ظرفیت نقد و نقد پذیری در ما و به خصوص جامعه سینمایی پایین است (بیاد بیاوریم که جامعه سینمایی که از دیگران مینالید ، خود اثر یک نفر ازخودشان "ستاره های جیرانی" را بایکوت کردند و مانع پخش آن شدند ) و البته برای بالا بردن آن به نوشته هایی از این دست نیاز است ولی شدت آن باید کنترل شود.

مخلص کلام : امیر قادری عزیز، دوست ندارم کسی درباره تو لفظ نان به نرخ روز خوری را بیاورد ولی همانطور که قبلا هم نوشته ام چه کنم که نمیتوانم از نوشته هایت دفاع کنم و برداشت آنان از نوشته هایت را نقض. امیدوارم که بدون وارد شدن به وادی محافظه کاری و ریا کاری های مرسوم ،در لحن نوشته هایت تجدید نظر کنی،متقد در سینمای ما به پزشکان اطفال شباهت دارند و پزشکان بد اخلاق همیشه بهترین پزشکان نیستند.

حامد اصغری
جمعه 10 فروردين 1386 - 13:36
-15
موافقم مخالفم
 
امیر قادری نامرد ............

سلام امیر قادری نامرد .خیلی نامردی چی ازت کم میشد یه نگاه یه نظر به پروندهای که با چه دردسری درمورد فیلم فینچر seven درآوردم بندازی از دست خیلی دلخورم شاید اصلا برات مهم نباشه ولی من کمتر از تو برای این سینمایی که غصه اشو می خوریم زحمت نکشیدم من تو این شهرستان کوچیک که سینماش خیلی وقته تعطیله خیلیارو عاشق سینما کردم عاشق تاریتونو فینچر جان فورد پکن پا و..... عاشق مجله فیلم دنیای تصویر عاشق نوشته های تو .از نقدات خیلی خوشم می آمد به خاطری که احساس می کردم تنها منتقدی هستی که خودش نمی گیره نمی ترسه بگه عاشق چه فیلمایی یه جورایی شبیه مریدت پالن کیل باشی راستی مگه خودت تو شهرستانی نبودی فکر کنم مشهدی هستی ؟ باشه تو حالم گرفتی نمی دونم چرا یاد اون تیکه از فیلم آژانس افتادم که حبیب رضایی میگه شما سهمتون دادین سهمتونم اون زخمه زبونی بود که زدید (حالا چه ربطی داشت نمیدونم )راستی مطلب بهاریت با عنوان دره من چه سر سبز شد رو خوندم وقتی رفتم ویژنامه نوروزی دنیای تصویر بگیرم دیدم اسمتو داداشت وحید توش نیست دیگه نخریدمش ولی ببین تو با ما چه کردی .راستی اون مطلبی که برای ویژنامه تماشاگران نوشتی رو من هنوز دارم همون که عکس آلن دولن وسطش بود تیترشم این بود :آنه یکی یکی تمام می شوند ببین ما از کی با هات بودیم اونم تو این شهر لعنتی که هیچکس سینما و کلا هنر رو جدی نمی گیره اصلا خونواده خودم هم از دست این کارای من ومجله هام و.... کلافه شدن .من اون مطلب با زحمت زیادی نوشتم .................ولش کن اصلا من اینجا میگم مطلباتو دیگه نمخونم اما نمتونم چون معتادشون شدم مطلبات تو هر روزنامه یا مجله ای که باشه می ذارم توی یه وقتی بخونم که حال بیشتری ببرم به قول خودت عیش کنم راستی امیر رضا نوری پرتو گفت به تو بقیه بچه ها بگم که تلفنش خراب شده این دو سه روز نتونسته به اینترنت وصل بشه دلیل غیبتش این بود (بازم مرام نوری پرتو عزیز که از اونجا به من بچه شهرستانی روحیه میده.)

sofia
جمعه 10 فروردين 1386 - 15:55
-20
موافقم مخالفم
 

نوشته ی خانم سایه واقعا دلنشین بود ولی باید حق بدین که همه عصبانی باشیم.آخه صرف داشتن نیت خیر که دردی از ما دوا نمیکنه.این همه نیتهای خیر که امکان فیلم ساختن براشون پیش اومده(که این امکان خیلیم راحت به دست نمیاد)کاش قبل از این که فیلم میساختن یه ذره فیلم میدیدن،روی دانششون کار میکردن و یه ذره حس زیبایی شناختی شونو تقویت میکردن.حتی سعی نکرده بودن یه داستان ساده رو جذاب تعریف کنن.مشکل داشتن نیت خیر نبوده مشکل همونطور که امیر قادری گفته بود عدم صداقته.میدونم مشکلات زیاده ولی قراره هنرمند با همین مشکلات دست و پنجه نرم کنه تا هنرمند بشه.چطور مهرجویی میتونه یا از کارگردانهای اول نعمت اله تونست؟بنظرم قصد خیر داشتن نمیتونه مارو توجیه کنه.منو یاد فوتبالی میندازه که باختیمو بعد بازکنها و مربی گرمای هوا و دوری از خانواده رو بهانه میکنن.خوب بابا فوتبالیست کارش همینه دیگه!مگه میشه کسی بمیره و دکتر به عنوان توجیه بگه خسته بودم؟!!!هنرمند کسی که با همه ی سختیها فیلمشو بسازه و خوبشم بسازه.

البته با همه ی این غرغر کردنها همین که بازم ما سال بعد تو صف جشنواره می ایستیم یعنی با همه ی عصبانیت امسال بازم امید داریم.حرص میخوریم که شاید فیلمسازهامون به خودشون بیان چون فیلمسازامونم تقریبا مثله خودمونن که تا معلم بهشون تشر نزنه کار خودشونو میکنن.

راستی بازم پرسپولیس نتونست نتیجه ای که حقش بود و حفظ کنه.مثله اینکه ما در دقایق اول گل بخوریم بیشتر به نفعمون میشه تا گل بزنیم.من هنوزم عزادار پنالتی معدنچیم!

سحر همائی
جمعه 10 فروردين 1386 - 15:57
-7
موافقم مخالفم
 
اسباب کشی یا فعلا خداحافظ

راستش را بگویم عید پر برکتی از نظر فیلم و سینما نبود.یعنی برای من نبود.بعد از 20 سال می خواهیم از این خانه برویم و اسباب کشی_ که اصلا هم تجربه ای در زمینه اش نداریم_ پدرمان را در آورده.این است که حتی در این چند روز نتوانستم پای اینترنت بیایم و یک سری بزنم چه برسد به فیلم دیدن.چند روز آینده هم فکر نکنم گذرم به اینجاها بیفتد و باور کنید که دلم برای همه تان تنگ می شود. بالاخره این هم بخشی از زندگی است.اسباب کشی را می گویم.

از اینکه به بحث ها ربطی نداشت معذرت می خواهم.فعلا عذر ما را بپذیرید تا بعد از جابه جایی.البته به شرط حیات.

خوش باشید رفقا.مخلص همه تان هستم.

sofia
جمعه 10 فروردين 1386 - 16:46
-13
موافقم مخالفم
 

بنظرم تک نگاریها راجع به قبادی و مخملباف خیلی شبیه هم بود.شاید چون هر دوشون وضعیتی مشابه هم دارند.شاید اگر راجع به پناهی هم مینوشتی شبیه همین میشد.راجع به این 3تا حرف دارم.فیلمهای هیچکدومشونو خیلی دوست ندارم.در مورد مخملباف وقتی فیلمنامه ی فراموشی رو تو سایت شرق خوندم و کتاب نوبت عاشقی رو، دیدم انگار حرفای مخملباف در مدیوم کتاب و فیلمنامه خیلی بهتر عمل میکنه تا فیلم.شاید تنها فیلمش که از لحاظ بصری واقعا چشم نواز بودو قرار نبود از شعار برای پیشبرد فیلم استفاده کنه گبه بود.بنظرم مخملباف اگه سراغ طبیعت بره خیلی بهتر عمل میکنه تا اجتماع و سیاست.اکثر فیلمسازهای ما(به جز مثلا کسی مثله مهرجویی)این مشکلو دارن که اگه سراغ یه موضوع اجتماعی-سیاسی میرن دیگه مدیوم سینما و تصویر و دوربین یادشون میره و انگار پشت بلندگو هستن شروع میکنن به فریاد زدن.اینارو گفتم اما میخوام بگم برای این فیلمسازها احترام قایلم و وجودشونو لازم میدونم با اینکه فیلمهاشونو دوست ندارم به دودلیل:

1)توی بد زمانه ای گیر افتادیم.ازهمه طرف مورد هجوم و حمله ایم.توی چنین شرایطی اینکه مردم دنیا فیلمهای مارو ببینن و با کارگردانهای ما آشنا بشن که حالا یا روشنفکرن یا ادای روشنفکرها رو در میارن خوبه.اینکه اسم کیارستمی توی کتابهای مدرسه فرانسه باشه و توی جشنواره های خارجی اسم کشورمون باشه لازمه.لازمه 4تا هنرمند و 4تا سرمایه دار و 4تا آدم معمولی ایران رو با هنرمندهای زنده ش(نه مولوی و حافظ)بشناسن.همه ی اینها انگار برامون یه کمربند ایمنی درست میکنه.

2)این یکی و خیلی بهش ایمان دارم.فیلمسازی که یک فیلم خوب توی کارنامه ش باشه همیشه میتونی بهش امیدوار باشی که دوباره خودشو پیدا کنه و یه فیلم خوب دیگه بسازه.برای همینه که فیلمهای مثلا کیمیایی رو همیشه دنبال میکنیم حتی اگه 3تا فیلم نچسب پشت سر هم داشته باشه.همه ی این کارگردانها اگه یک فیلم خوب هم نداشته باشن سکانسهای خوب دارن.ترجیح میدم به این روشنفکرهای صادراتیمون امید داشته باشم!!!راستی جعفر پناهی امسال توی فرش ایرانی نشون داد چه کارگردان خوبیه.همین 15دقیقه فیلمش رو بیشتر از کل دایره با همه ی جایزه هاش دوست داشتم.

sofia
جمعه 10 فروردين 1386 - 17:8
14
موافقم مخالفم
 

از همه ی دوستان معذرت.میدونم زیادی امشب کامنت گذاشتم.آخریشه.یه توضیحی داشتم راجه به کامنت آقای محمد درباره اخراجی ها و نظر خودم.آقای محمد عزیز،من که قاضی دادگاه یا منتقد حرفه ای نیستم پس این شانس و دارم که توی نظراتم بیشتر از هرچیزی به خودم اجازه بدم به احساسم متکی باشم و عقلم رو هم به کمکش بیارم.در مورد اخراجی ها عقل و احساسم خوشبختانه همسو بودن.احساسم میگفت کارگردان این فیلم همون آقای ده نمکی هست که توی دوره ای که له له یه ذره فضای بازو داشتیم نه تنها روزنامشون تقریبا متحجرانه ترین روزنامه بود بلکه فقط حرفم نبود.اگه بخاطر داشته باشین ایشون و گروهشون عمل هم میکردن.اما عقلم میگه ایشون در ضمینه سینما هیچ تخصصی ندارن که هیچ در ضمینه زیباشناسی وسبک شناسی هم تخصصی ندارن.بالاخره آدم برای ارایه یک اثر هنری نه ولی یک فیلم خوب فقط کافی نیست که بسازه و خرج کنه.باید زیاد ببینه زیاد بخونه زیاد گوش کنه.عقل من میگه اگه از کسی تا حالافیلم خوبی ندیدی و ذهنیت خوبی هم نداری نیازی نیست پول و وقتتو بذاری و بقیه فیلماشو ببینی.من مستند فقر و فحشای ایشون رو دیدم.میخواستم از وسطش بلند شم ولی خودمو وادار کردم تا آخرشو ببینم و بهم چی داد؟هیچ چی.نه سینما و نه حتی یه عقیده.

در ضمن جمله ی آخرتون فکرکنم یه ذره توهین آمیز بودها!من اگر به امیر قادری احترام میذارم و دوستش دارم بخاطر نقدهای صادقانه شه.و اینکه خودشو مجبور نمیکنه توی فیلمی که کلا بنظرش مزخرفه دنبال نکته خوب بگرده حالا اگه امیر قادری بگه اخراجی ها فیلم خوبیه من نظرم ممکنه روی خودش عوض بشه نه اخراجی ها!!!

sofia
جمعه 10 فروردين 1386 - 17:11
18
موافقم مخالفم
 

از همه ی دوستان معذرت.میدونم زیادی امشب کامنت گذاشتم.آخریشه.یه توضیحی داشتم راجه به کامنت آقای محمد درباره اخراجی ها و نظر خودم.آقای محمد عزیز،من که قاضی دادگاه یا منتقد حرفه ای نیستم پس این شانس و دارم که توی نظراتم بیشتر از هرچیزی به خودم اجازه بدم به احساسم متکی باشم و عقلم رو هم به کمکش بیارم.در مورد اخراجی ها عقل و احساسم خوشبختانه همسو بودن.احساسم میگفت کارگردان این فیلم همون آقای ده نمکی هست که توی دوره ای که له له یه ذره فضای بازو داشتیم نه تنها روزنامشون تقریبا متحجرانه ترین روزنامه بود بلکه فقط حرفم نبود.اگه بخاطر داشته باشین ایشون و گروهشون عمل هم میکردن.اما عقلم میگه ایشون در ضمینه سینما هیچ تخصصی ندارن که هیچ در ضمینه زیباشناسی وسبک شناسی هم تخصصی ندارن.بالاخره آدم برای ارایه یک اثر هنری نه ولی یک فیلم خوب فقط کافی نیست که بسازه و خرج کنه.باید زیاد ببینه زیاد بخونه زیاد گوش کنه.عقل من میگه اگه از کسی تا حالافیلم خوبی ندیدی و ذهنیت خوبی هم نداری نیازی نیست پول و وقتتو بذاری و بقیه فیلماشو ببینی.من مستند فقر و فحشای ایشون رو دیدم.میخواستم از وسطش بلند شم ولی خودمو وادار کردم تا آخرشو ببینم و بهم چی داد؟هیچ چی.نه سینما و نه حتی یه عقیده.

در ضمن جمله ی آخرتون فکرکنم یه ذره توهین آمیز بودها!من اگر به امیر قادری احترام میذارم و دوستش دارم بخاطر نقدهای صادقانه شه.و اینکه خودشو مجبور نمیکنه توی فیلمی که کلا بنظرش مزخرفه دنبال نکته خوب بگرده حالا اگه امیر قادری بگه اخراجی ها فیلم خوبیه من نظرم ممکنه روی خودش عوض بشه نه اخراجی ها!!!

امیـــد غیـــائی
شنبه 11 فروردين 1386 - 5:12
-13
موافقم مخالفم
 
حرفهای گفته و نا گفته.

سلام بر همه سینما دوستان عزیزی که در این مدت باهاشون آشنا شدم و مطمئنم تمامشون از ته دل برای این سینما دلسوزی میکنن. متن خانم سایه رو سه یا چهار بار خوندم. میگم سه یا چهار چون یه بار دست و پا شکسته خوندم. ولی این متن اونقدر صمیمانه و از ته دل بود که اگه نمیومد و بعدا میخوندمش کلی دلم میسوخت.

خانم سایه احسنت بر نثرتان که پر است از دلسوزی و حسرت. حسرت بر نداشته های این سینما. حسرت بر نداشتن آنچه هایی که داشتنش حق این مدیوم پر ظرفیت و جاذبه است. ولی بیایید کمی و فقط کمی به این فکر کنید که قرار بود این نقدها همه گل و بلبل میشدند. آنموقع چه میشد؟! فکرش را هم نمیشود کرد. متنتان را سطر به سطر و پاراگراف به پاراگراف با دقت خواندم. آدمهایی که از پتانسیل این سینما و آدمهای با استعدادی که هستند و دیده نمیشوند یا عده ای میخواهند دیده نشوند با خبرند دیگر راهی به جز نوشتن آنهم به این شکل نمی بینند. باید گفت تا روشنگری شود. جشنواره امسال یکی از نمونه ای ترین شواهد مثال بر این قضیه است. امیدوارم تعدادی از فیلمهای تا قبل از شروع امیدوارکننده را دیده باشید. چه دیدید؟ به غیر از کلیشه و شعار و سفارش؟ آنهم به بد ترین وضع ممکن. به نحوی که مطمئن بودید عده ای به عمد در حال تخریب این هنر تازه پا در این مملکت هستند. حال به قول خودتان آنهایی که دلشان برای این سینما می سوزد، دیگر تاب تحمل ندارند و فریاد واحسرتا سر میدهند. تا وقتی امثال آقایانی که از نوشتن بر فیلمشان ترش میکنند و دست بر چماق قلم میبرند و میکوبند و دوست دارند کسی دم نزند، در سینمای مافیائی این سرزمین هستند دیگر چه جای همدلی. دیگر مگر میشود نوشت و احساس امنیت کرد. البته باید بدانند که عرصه سیمرغ نه جولنگه آنانست و فقط زحمت زیاد میکنند. کاش بودند هنوز حاتمی ها و مادرانه هایی میساختند که دلمان خوش باشد. اما سایه عزیز(اجازه هست شما را سایه خطاب کنم ) با تک تک جملاتتان از پارگراف پنجم به بعد موافقم. آیا میخواهید توضیح واضحات بدهم؟ یا بر نوشته به حق شما شاهد بیاورم؟ من کجا و تایید بر نوشته شما کجا. مهربانانه نوشتید و مهربانانه بر دل نشست. بازهم میگویم احسنت بر نوشته تان که پر بود از احساسی مادرانه نسبت به کودکی دورمانده از محبت.

امید غیائی.

دهم فروردین ماه یکهزاروسیصدوهشتادوشش.

امیـــد غیائی
شنبه 11 فروردين 1386 - 11:39
7
موافقم مخالفم
 
سئوال

سلام امیر خان. راستی مطالبمون رو در مورد فیلمهای روی روی پرده کجا بفرستیم؟میل کنیم؟همین جاها بذاریم؟یا؟؟؟؟

همین.

یاحق.

تلخ زبون
شنبه 11 فروردين 1386 - 15:40
-8
موافقم مخالفم
 
من بمیرم تو بمیری

سلام

خیلی از اتفاقا با من بمیرم و تو بمیری درست نمیشه.باید باور کنیم که فرهنگ سازی کار بسیار جدی وحساسی پس ما هم باید جدی باشیم.

سایه جان سینما بعنوان حساس ترین عرصه فرهنگ سازی از میدان جنگ هم پر مخاطره تره .توی این جنگ عده ای باید کمک بشن....بعضیها توبیخ وگروهی هم اخراج.هیچ عاشق سینمایی هم نمی تونه از این جنگ شونه خالی کنه....

تلخ زبون

مصطفی جوادی
شنبه 11 فروردين 1386 - 17:14
-12
موافقم مخالفم
 
آثار تارخی منقول و بازدیدکنندگان غیر منقول

من نمی دانم کجای این متن زیادی معصوم و کند دلنشین است ولی من همان ادبیات صریحی را که زیر سوال برده ترجیح می دهم.

راستی غیب بودنم زیاد طول نکشید چون من حوصله این گشت و گذار ها را ندارم. کلی چیزهای مهم دیدم و توی صف قایق هم ایستادم تا یک توریست کامل باشم. اما بهترین اثر تاریخی که دیدم یک دختر بود که لب زاینده رود به دوردست ها خیره شده بود. . همان قضیه بادی که توی روسری می افتد و فرشته وار بودن و اینها. اما نمی دانم چه شد که خاک بر سر بستنی اش چپ شد روی لباسش و تمام تصوراتم را راجع به فرشته به گند کشید. کدام فرشته ای بستنی را چپ می کند روی لباسش. خواستم کلان تر به قضیه نگاه کنم به این فکر کردم که چرا سیر رخدادها برای من این قدر مضحک پیش می رود و .. همین طور کلی تر و کلی تر فکر می کردم و زمانی که به چیستی زندگی رسیدم آن اثر تارخی هم گم و گور شد و من با یک کوه غم نشستم توی ماشین و آمدم و نمی دانم چرا ده دقیقه بعد از آن کوه غم یک سوقلمه هم باقی نمانده بود. به این فکر کردم که چرا من نمی توانم یک آدم حسابی باشم. وقتی دوباره به چیستی زندگی رسیدم متوجه شدم که این دستشویی های بین راه چگونه می توانند یک آدم را از خطر پوچی برهانند. اگر دستشویی نبود به بهشت نمی رفتم. رستگاری چیز بامزه تری است.

محسن رضازاده
شنبه 11 فروردين 1386 - 17:59
27
موافقم مخالفم
 
قطعه پازلی که همه چیز را عوض می کند.

متاسفانه کامنت قبلی ام کامل نرسید و برای همین یک بار دیگر کل آن را برایتان فرستاده ام:

1-مطلب خانم سایه جالب بود و مهمتر از آن لحن دلپذیری داشت.کاش همه یاد بگیریم این طوری هم را نقد کنیم و در این فرصت کمی که برای زندگی داریم لااقل دل همدیگر را نشکنیم.

2-چند وقت پیش با یکی از رفقا داشتیم فیلم میامی وایس را نگاه می کردیم. من یک چشمم به صفحه نمایشگر بود و یک چشم دیگرم هم به آن دوست که مبادا-زبانم لال-چشمش از صفحه نمایشگر برداشته شود.اما آن رفیق عزیز خیلی فیلم را جدی نگرفته بود و مدام در جایش وول می خورد.تا این که به سکانس وداع کالین فارل و گونگ لی رسیدیم و این دیالوگ هایی که بین دو شخصیت رد و بدل می شود.لی می گوید:یادته گفتم زمان شانسه.و بعد فارل درمی آید که:آره،شانس تموم شد.ادامه دادنش بیش از حد خوب بود.دوستم این سکانس را که دید و این دیالوگ ها را که شنید،بلافاصله گفت:آقا یک بار دیگر فیلم را ببینیم.

این سکانس از میامی وایس یکی از بهترین سکانس های فیلم و اصلا شاه سکانس اثر است.هم بازی ها عالی است،هم فضاسازی مان و هم دیالوگ های مختصری که برایش نوشته شده.از همه مهمتر آن بادی را عشق است که در طول این سکانس می وزد و با ریتمی فوق العاده حس ناپایدار بودن اوضاع و احوال اطراف را به عمق روح تماشاگر تزریق می کند.سکانسی که همه ی حرف فیلم را در خودش دارد و تصویر مان از زمانه ای که در آن هستیم را تکمیل می کند.در این زمانه روابط عاشقانه آن قدرها هم پایدار نیستند و زمان با سرعتی مرگبارتر و وحشتناکتر از همیشه به جلو می رود.قهرمان مان هم در این فیلم تودارتر از تام کروز در وثیقه است و با خست لبخند می زند.مان با این سکانس فیلمش را از حالت یک نوآر صرف درمی آورد و جلوه ای دیگر به فیلمش می بخشد.به همان تکه پازلی می ماند که درست سر جایش قرار می گیرد تا تصویری درست به بیننده اش عرضه کند.چند وقت پیش کتاب «آوای جهیدن غوک» را - که مجموعه ای از شعرهای ژاپنی است و زویا پیرزاد ترجمه اش کرده است- می خواندم و در این حین،به این قطعه برخوردم و آن را روی کاغذی نوشتم:«کوته زمانی با هم بودیم و گمان می بردیم عشقمان هزاران سال می پاید.»و یک قطعه ی دیگر که به نظرم وصف حال کالین فارل میامی وایس در همان سکانس مورد بحث است:«هر چند پنهانش می کنم/عشق در چهره ام نمایان است/چنان عیان که محبوبم می پرسد:به چیزی فکر می کنی؟»

در روزگاری که اغلب فیلمسازان این مملکت اعتقادشان به سینما را از دست داده اند و به چیزهای دیگری چسبیده اند،وجود فیلمسازی مثل مایکل مان که هنوز هم به سینما و مخاطبانش عشق می ورزد و می تواند و می خواهد فیلم خوب بسازد،برای خودش نعمتی است.

david
يکشنبه 12 فروردين 1386 - 9:38
2
موافقم مخالفم
 

بسیار نوشته ی دلنشینی بود.هر انچه که از دل بر اید بر دل نشیند.خانم سایه در بسیاری از موارد حق داشتند.هرچند من هم با بعضی از دوستان موافقم.سینمای ما کارش از مهربانی گذشته.تا ضربه ایی از سوی منتقدان نخورد حالا حالا ها به خودش نمی اید.

کاوه اسماعیلی
يکشنبه 12 فروردين 1386 - 13:3
12
موافقم مخالفم
 
من مصطفی و فینچر

1."من نمی دانم کجای این متن زیادی معصوم و کند دلنشین است ولی من همان ادبیات صریحی را که زیر سوال برده ترجیح می دهم."

مصطفی جوادی همه حرفم را زد....

2.من هم دارم فیلمسازی را تجربه میکنم...آن هم فقط برای یک قطعه موسیقی 40 ثانیه ای...

خوب فینپر هم هنوز کلیپ سازی رو دوست داره؟

احسان
يکشنبه 12 فروردين 1386 - 14:45
-1
موافقم مخالفم
 
آخیش!.../"دست به هر جاش بزنی،خودشه!"

هنوز از خماری توپ لایه کردن و آسفالت و زخم بیرون نیومده بودم که فیلماش عین خنده های طلعت عقرب شد افتاد به جونم...تو یه روز قیصر و گوزن ها رو دیدن،فیل رو هم از پا درمیاره...منو که "دقیقا" نابود کرد.بعدا فهمیدم.اون روزا هنوز داغ بودم.هنوزم داغم.بیشتر و دیوانه وار تر.از ته ش می ترسم.این که من و خودش و فیلمهاش یه جوری درست و حسابی کلکمون کنده میشه یا نه؟...با هیچکس نمیشه مقایسه ش کرد.نمی گم بهتره ( یا: "اون که خداس")...یعنی دیگه نمی گم.یه خورده بزرگ تر شده ام و فهمیده ام که خیلی خیلی گنده تر از این حرفاس.گنده تر از هرکس دیگه.گنده تر از اون یه تیکه ابری که خودش تعارف میکنه.که اگه تعارف نبود،باز این جوری پیشواز یکه سوارهاش نمی رفت،محسن خان دربندی رو تو دالان زندان تا تو بغل امیر علی بدرقه نمی کرد (این جور بدرقه کردن ها واسه اینه که به ما گرا بده یارو از خودمونه)،سیا رو با اون حرکت "خفن" دوربین،از زیر آشغال ها نمی کشید بیرون تا بلند شه و شلیک کنه (شلیک می کنه که به همه بگه "پهلوش" زخم شده و درد می کشه...اینجوری می خواد خودشو پیش ما عزیز کنه/از منظر این زخم های پهلو، غزل (که هر وقت نیگاش کنی دو رکعت نماز واجبت میشه)،صدرنشینه)،...رضا معروفی هم جوری از پله های طیاره پایین میاد که انگار مثلا رضا موتوری یا داش آکل ساخته...تو "گوزن ها" سید یه دیالوگ کنایی داره که انگار از زبون کسانی گفته میشه که "این کاره" نیستن:"بابا،اگه حالیمون نیس،تقصیری نداریم...کسی حالیمون کرده که ما جفتک زدیم ؟!...)...مسعود کیمیایی رو به خاطر همون چیزایی خرابشم که تو گفتی (حالا بیشتر میشه روت حساب کرد)خواستم یه خورده از داش آکل بگم و کاکا رستم (اینکه کاکا رستم تو یه نمای دور زیر بارون تنها افتاده کنج حوضچه،یعنی اینکه...) و دختر شیرازی و نمای پایانی و یک زوم شلاقی معرکه دیگر و...که بی خیالش میشم.به هر حال اگه زنده موندیم و فرصت شد بهش می گم که "خیلی تو رو عاشقتم..."....و خلاصه اینکه "مسعود کیمیایی":"Worth dying for,Worth killing for,Worth going to hell for"

امید غیائی
يکشنبه 12 فروردين 1386 - 16:29
-27
موافقم مخالفم
 
I am a Messenger

سلام رفقا.راستش نیومدم کامنت بذارم اومدم بگم که طی تماسهای رسیده از طرف حضرت مستطاب امیر رضا خان نوری پرتو ایشان علت عدم حضور چند روزه شان در کامنتها را خرابی خطوط تلفن محله اعلام کرده و فعلا عذر تقصیر خواسته اند.تا بعدا چه پیش آید.

راستی امیر خان جواب سئوال من بادت نره ها قربونت.

همین.

یاحق.

امید توشه
يکشنبه 12 فروردين 1386 - 18:21
11
موافقم مخالفم
 
بازتاب پرونده نسیم

امیر سلام ایول سایتت عجب توپی شده.راستی یه سر به www.weblog.7sang.com بزن

بهنام
دوشنبه 10 ارديبهشت 1386 - 3:13
5
موافقم مخالفم
 
جملات قصار

سلام به امیر قادری عزیز

من از دوسداران نقدهای خوبتم

چند وقت پیش فیلم معرکه ی ایرما خوشگله رو می دیدم ازاین دیالوگ خوشم اومد گفتم این لذتو با شما تقسیم کنم:

« پاک موندن تو دنیای ناپاکا مثه کندن پر یه جوجه می مونه

تمام پراش تو چشم ودهن خودت میره»

اضافه کردن نظر جدید
:             
:        
:  
:       




  • واكنش سازندگان «هفت» به نامه اميرحسين شريفي / شريفي 15 دقيقه پس از پايان «هفت» درخواست كرد روي خط بيايد!
  • نامه سرگشاده اميرحسين شريفي به مدير شبكه سه / فريدون جيراني در برنامه «هفت» خود را وكيل تشكل تهيه‌كنندگان نداند
  • "اينجا غبار روشن است" و انتخابات رياست جمهوري سال گذشته ايران / سنگین‌ترین تحقیقاتی که تا به حال روی یک فیلم روز انجام شده است
  • دو نسخه دوبله و صداي سرصحنه همزمان اكران مي‌شود / دوبله "جرم" مسعود کیمیایی در استودیو رها تمام شد
  • پس از دو هفته وقفه براي تدوين / تصویربرداری «قهوه تلخ» از سر گرفته شد
  • كار «مختارنامه» به استفثاء كشيد / نظر مخالف آیت‌الله مکارم با نمایش چهره حضرت ابوالفضل(ع)
  • در آينده نزديك بايد منتظر كنسرت اين بازيگر باشيم؟! / احمد پورمخبر هم خواننده شد
  • به‌پاس برگزيده‌شدن به عنوان يكي از چهره‌هاي ماندگار / انجمن بازيگران سينما موفقيت «ژاله علو» را تبريك گفت
  • با موافقت مسوولان برگزاری جشنواره فجر در برج میلاد / 30 دقیقه از انيميشن "تهران1500" برای اهالی رسانه به نمایش درمی‌آید
  • آخرين خبرها از پيش‌توليد فيلم تازه مسعود ده‌نمكي / امين حيايي با «اخراجي‌ها 3» قرارداد سفيد امضا كرد
  • با فروش روزانه بيش از 50 ميليون تومان / «ملک سلیمان» اولین فیلم میلیاردی سال 89 لقب گرفت
  • نظرخواهي از 130 منتقد و نويسنده سينمايي براي انتخاب برترين‌هاي سينماي ايران در دهه هشتاد / شماره 100 ماهنامه "صنعت سينما": ويژه سينماي ايران در دهه هشتاد منتشر شد
  • خريد بليت همت عالي براي حمايت از كودكان سرطاني / نمايش ويژه «سن‌پطرزبورگ» با حضور بازيگران سينما به نفع موسسه محك
  • اکران یک فیلم توقیفی در گروه عصرجدید / «آتشکار» به کارگردانی محسن امیریوسفی پس از سه سال روی پرده می‌رود
  • با بازي حسام نواب صفوی، لیلا اوتادی، بهاره رهنما، علیرضا خمسه، بهنوش بختیاری و... / "عروسک" در گروه سینمایی آفریقا روی پرده می‌رود
  • جلسه صدور پروانه فيلمسازي تشکيل شد / رسول صدرعاملي و ابراهيم وحيد زاده پروانه ساخت گرفتند
  • فرج‌الله سلحشوردر اظهاراتی جنجال برانگیز عنوان کرد / سینمایی که نه ایمان مردم را بالا می‌برد و نه فساد را مقابله می‌کند، همان بهتر که نباشد
  • محمد خزاعي دبير نخستين جشنواره بين‌المللي فيلم کيش گفت / جشنواره فيلم كيش ارديبهشت سال 90 برگزار مي‌شود
  • هنگامه قاضیانی در نقش ناهید مشرقی بازی می‌کند / فیلمبرداری "من مادر هستم" در سعادت آباد ادامه دارد
  • در دومين حضور خود بين‌المللي / «لطفا مزاحم نشويد» جايزه نقره جشنواره دمشق را از آن خود كرد









  •   سینمای ما   سینمای ما   سینمای ما   سینمای ما      

    استفاده از مطالب و عكس هاي سايت سينماي ما فقط با ذكر منبع مجاز است | عكس هاي سایت سینمای ما داراي كد اختصاصي ديجيتالي است

    كليه حقوق و امتيازات اين سايت متعلق به گروه مطبوعاتي سينماي ما و شركت پويشگران اطلاع رساني تهران ما  است.

    مجموعه سايت هاي ما : سينماي ما ، موسيقي ما، تئاترما ، دانش ما، خانواده ما ، تهران ما ، مشهد ما

     سينماي ما : صفحه اصلي :: اخبار :: سينماي جهان :: نقد فيلم :: جشنواره فيلم فجر :: گالري عكس :: سينما در سايت هاي ديگر :: موسسه هاي سينمايي :: تبليغات :: ارتباط با ما
    Powered by Tehranema Co. | Copyright 2005-2010, cinemaema.com
    Page created in 1.41654992104 seconds.