فقط همین شعار ها برام مونده ..!!
دوستان عزیز سینمای ما(خصوصاَ امیر قادری) از اینکه نسبت به درج یادداشتم("جهاد خیابانی") الطفات نظر داشتید بسیار سپاسگذارم.(خیلی رسمی بود!؟).مقاله ای طولانی بر آنچه در این جریان "اخراجی(ها)" گذشت، نوشته ام که برای شما و دوست مشترکمان "مسعود خان ده نمکی" میفرستم.فکر میکنم طرح بحث(یا ختم بحث) مناسبی باشد.از آنجا که جمع بندی ودید عمومی در این مقاله لحاظ شده، نمیدانم توقع بیجایی است اگر از شما بخواهم بعنوان یک مقاله جداگانه در صفحه ای از سایت به آن اختصاص دهید.با توجه به آنکه در این ایام از ترافیک خبری پائین تری برخوردارید.اما در غیر اینصورت خواهشمندم نسبت به درج این مقاله به نحوی که درخور است اقدام نمائید.بیش از آن خوشحال میشوم نظر شما وسایر دوستان را در این مورد پذیرا باشم. جمع بندی "اخراجی ها" لزوم بحث ومناظره بر سر "اخراجی ها" بعنوان یک فیلم ویا "ده نمکی" بعنوان یک فعال سیاسی،مذهبی،مطبوعاتی،سینمایی،ورزشی(رزمی)و...شاید کاری عبث بنظر برسد.اما مقصود من از این یادداشت طویل امری فراتر از یحث و جدل سلیقه ایست.در ابتدای یادداشت نمیتوانم هدفم را به اختصار بیان کنم؛چون هرچه بنویسم و هر عنوانی که بر آن قرار دهم؛یاد شعارهای دوران اصلاحات ، تعامل دوجانبه،گفتگوی تمدن ها و... در شما زنده میشود.پس لطفآ تا انتها با من باشید و بعد نظر مکتوب ارائه دهید. دسته بندی دیدگاهای مخالف طرح شده از زمان جشنواره تا اکران عمومی و درتریبون های مختلف، مطلبی است که میتواند برای درک بهتر فیلم،دیدگاههای فیلم ساز،نقد منتقدان و عکس العمل های مردمی (استقبال یا تخریب ) راهگشا باشد. 1-برخی (از جمله خود فیلمساز) بحث را در در "دو سطح کلی" تقسیم میکنند.از جمله مردم-منتقدین ، مخاطب عادی-مخاطب خاص ، روشنفکر-متحجر و... . اینگونه رویکرد در هر مقوله ای امریست منسوخ که ما را از قضاوت و روشن بینی دور میکند.هر چند خود دهنمکی در اینگونه خط کشی ها(خودی-غیر خودی) ید طولایی دارد؛شاید درجناح بندی سیاسی و ژورنالیسم از این مرزبندی ها برای ارائه مقصود استفاده شود، اما در واقعیت رنگ می بازد.( نتایج و رویکرد های غیر قابل پیش بینی مردم در تمامی "انتخابات ها" شاهد این مدعا است.) در عالم هنر و جامعه شناسی نیز این مرزها ما را از رسیدن به اصل و غایت هر بحثی دور میکند.(شبهاتی چون "اختلاف سلیقه" نیز کمکی به تعامل فکری نمیکند.) 2-گروهی (از جمله سیاسیون ویا دانشجویان زخم خورده) از سوابق و عملکردهای رادیکال فیلمساز(یا همقطارانش) آنقدر زخم دیده اند که تاب تحمل نام او را هم ندارند؛ چه آنکه شاهد استقبال مردم از اثر ریاکارانه اش باشند.در نظر آنها ده نمکی فقط جلد عوض کرده وگرنه افکار و اعمال خشونتگرا و عصبیت بر موضع تک جانبه در لایه های زیرین هر اثرش موج میزند.آنها فیلم سازی دهنمکی را یک بازی سیاسی جدید میدانند که اینبار در قالب "فیلم کمدی" (شما بخوانید لودگی) ذهن سطوح گسترده مردم را نشانه رفته است.اشاره دوستی(ندا میری) به مفهوم "عروسک خیمه شب بازی" طنزی است تلخ به این ماجرا:( ...ما هام که انگار عروسک خیمه شب بازی ایم ... فقط یکی باشه این نخ ها رو بکشه...) 3-نسل جوان سینما و بسیاری از دانشجویان و فیلمسازان جوان؛ "اخراجی ها" را به منزله یک "حق خوری" بزرگ میدانند.این امکانات بسیار ،هزینه هنگفت و حمایت های مادی و معنوی (که از چشم تماشا گر عادی بیرون است) برای سینماگران پرسابقه نیز رویایی دست نیافتنی است.جوانان و فیلم اولی ها که بخواب نیز نخواهند دید.مثال زنده در این مورد "امیرشهاب رضویان" است؛ که در اولین دوره جشنواره فیلم فجر،اولین فیلم کوتاهش تقدیر شد.بعد از 20 سال کار مداوم اولین فیلم بلندش را ساخت.وحال در جشنواره بیست وپنجم تازه به زیارت "سیمرغ" نائل می شود. اشاره "ناصر صفاریان" در این باره خواندنی است: ( ...گذشته از اين ، گمان ميكنم برخورد سرشار از توقع شما در اختتاميه و جلسه مطبوعاتي فيلمتان، ريشه در حمايتها و بزرگنمايي پيشاپيش فيلمتان دارد. آقاي دهنمكي، شما بدون ساخت حتي يك فيلم داستاني 30 ثانيهاي، همهجور امكاناتي در اختيارتان قرار گرفت تا فيلم بلند سينمايي با بودجهاي چندصد ميليون توماني بسازيد. ميدانيد اين بخش ماجرا برخلاف آييننامههاي همان وزارت ارشادي ست كه وزيرش چند ساعتش را به بازديد از صحنه فيلم شما اختصاص ميدهد؟ بزرگوار، در كدام دوره و كدام زمان، بالاترين مقام رسمي فرهنگي به سر صحنه يك فيلم سينمايي رفته، كه اين امتياز شامل حال شما شد؟ ) 4-منتقدین و مخالفین سینمائی نیز در نقد و رد این اثر از یک جبهه مشترک برخوردار نیستند: 4-1:"داوران جشنواره" بحکم وظیفه باید فیلم را بدور از زمینه های شکل گیری،سوابق غیر سینمایی فیلم ساز و یا حواشی جانبی فیلم مورد قضاوت قرار دهند و به فیلم بعنوان یک اثر مستقل هنری بنگرند و معیار ارزیابی اصول سینمایی باشد.اولین سو تفاهم برای دهنمکی در اینجا شکل گرفت؛که فکر میکند ارزش های هنری فیلم (!!!!) نادیده گرفته شده است.حتی اگر "بازیگرانش" باشند.غلط های املایی و ساختار پراز ایراد سینمائی فیلم آنقدر واضح است که به هیچ وجه آنرا در رده کاندیدای برتر هیچ مجمع سینمائی قرار نمیدهد.اتفاقاَ راحترین و سهل الوصول تترین راه حل برای رفع این بخش از دعوا؛در حوزه تخصصی-سینمائی قرار دارد.دهنمکی میتواند با هرگروه منتخب(اما بی غرض) کارشناس سینمائی اشکالات فیلم را فهرست کند.نقد های تخصصی بلند بالای برخی از منتقدین -با حوزه های فکری نزدیک به شما(خودی ها!!)- به این قضاوت کمک میکند. 4-2:برخی از منتقدین،روزنامه نگارن و یا مسئولین با اغماض از ساختار ضعیف سینمایی و غلط های املایی چشم پوشی کرده و نقد خودرا متوجه دستمایه ها و عوامل جذابیت کاذب فیلم میکنند.در نظر آنان برای انتقال هر پیام ارزشی همراه با استقبال عمومی نباید اصول و ارزشهای دیگر مستمسک قرار گیرد؛ویا پرده دری اخلاقی-کلامی صورت گیرد.نماینده این نگرش دبیرسینمائی روزنامه کیهان"محمد تقی فهیم" است.مقالات او در این باب در تریبون های مختلف(ازجمله همشهری نوروز) مشهود است:(....این رویکرد نیز مانند مسائل جنسی مخاطب را حریص میکند تادر هرگام جلو،بی پروایی بیشتری طلب کند.... ) 5-رویکردی دیگر برخوردی است انفعالی و بی تفاوت نسبت به فیلم ویا فروشش از سوی منتقدین یا روزنامه نگارن .آنچه دهنمکی را با شبهه "بایکوت" روبه رو کرده است.که خود میتواند منشا های متفاوتی داشته باشد.از جمله دیدگاه " مصطفی جلالی فخر" که این جریان را موجی زودگذر و خاطره عمومی چند ماهه میداند: (...همه اين ها يك بازي ست و شك نكنيد كه ده سال ديگر جز خاطره اي از اين فيلم باقي نمي ماند. مثل همه فيلم ها. مردم ايران تب شان تند است و زود هم يخ مي كند. يادتان هست براي سريال نرگس چه مي كردند. چند ماه گذشته؟ اصلا كسي يادش هست. الان شب ها با ترش و شيرين حال مي كنند.... ) اگر به نظرات و یادداشت های مختلف در این جریان (ویا هر چالش دیگری در ایران) نگاه تحلیلی کنیم؛به این آنارشیسم نظری خواهیم رسید.به جای آنکه نقدونظرات نگاه همه جانبه و همگون به مسئله داشته باشد؛یک نظر چندخطی از مغلطه و پراکندگی موضوعی حکایت میکند.ویا آنکه دیدگاهی(هر چند درست) تکبعدی و یکجانبه نگر طرح میشود.و زمانی این جریان به جنجال کشیده میشود که یک طرف ماجرا استادی چون "ده نمکی" باشد.! نگارش نقد تحلیلی و برشمردن دیدگاههای مختلف در این حوزه، میتواند بیش از این نیز ادامه یابد.از سوی دیگر میتوان گروه بندی های موافقین اثر،موافقین صاحب اثر،منتفعین از اثر و... را نیز دسته بندی نمود.که اگر "آقای ده نمکی" با خویشتنداری وارد تعامل دوجانبه با مخاطبینش گردد؛برای هر کدام از طرفین روشنگر خواهد بود.شاید اگرهرکدام ازما قبل از اظهار نظر در هر امری،ابتدا ساحت و حوزه مورده مباحثه را مشخص کرده(منظور "سطح" آن نیست:خاص یاعام،... )و سپس با نگاهی عمقی تر مقصودمان را بیان کنیم؛ آنگاه به این افتخار نائل شویم که تازه "حرف یکدیگر را بفهمیم".حال آنکه تا چه میزان نظرات یکدیگر را قبول کنیم،سالیانی" گفتگو" لازم است!!(این آخرش خیلی مدل "خاتمی" شد!!) پس از این همه قلمفرسایی من هنوز نظر و سوال خود را باز نکرده ام.هر چند در یادداشت قبلی ("جهاد خیابانی") اشاره ای به آن شد.اما از سوی "ده نمکی" جوابی ندیدم و دوستان دیگر نیز دچار سوء تفاهم شدند،که نیاز به شرح و بسط موضوع دارد.منوط به آنکه جوابیه ای در خور مخاطبین(سایت سینمای ما یا وبلاگ ده نمکی) برای این یادداشت ارائه شود.که سخن ها بسیار دارم شرحه شرحه...!!! جهاد خیابانی در مورد فیلم اخراجی ها از زمان جشنواره تا اکران عمومی ،نقد و نظرات مختلفی مطرح شد.از ضعف های ساختاری تا فیلم نامه متکی بر شوخی های نخ نما شده کلامی.ازکارگردانی ضعیف،تیپ های تکراری ولودگی به جای کمدی.از منظر دیگر برخی سابقه و فعالیتهای جنجالی فیلم ساز را مورد نقد و بعضاَ حمله قرار دادند؛طوربکه اسم "ده نمکی" از فیلمش مهمتر جلوه کرد.اما من میخواهم نوع نگاه و تفکرات فیلم ساز را به دور از پیش داوری های مغرضانه با کمک سه پارامتر اصلی زیر مختصراَ بیان کنم.اما از آنجا که این تنها یک یادداشت کوتاه است و شرح موارد مطروحه در ذیل، بطور مجزا در تریبون ها و نظریات مختلف کالبد شکافی شده،من تنها خط پیوند آنها را در شکل گیری مضمونی "اخراجی ها" بیان میکنم. 1-تفکرات و جهانبینی فیلم ساز نسبت به مقوله جنگ،جهاد،دفاع مقدس و خصوصاَ "شهادت" 2-سابقه و نوع فعالیت های عملی او در راستای انتقال دیدگاه و نظراتش 3-شکل گیری شخصیت های فیلم نامه ، سیر حوادث و رسیدن به اوج داستان برای انتقال پیام اثر اگر مبارزه وشهادت "مجید سوزوکی" را یعنوان قهرمان فیلم- که به گفته کارگردان از شخصیت های واقعی برگرفته شده -از عوامل اصلی فیلم محسوب کنیم؛ وآنرا پایه شکلگبری اثربر مبنای دیدگاه صاحب اثر بدانیم. تا جائیکه ده نمکی عنوان میکند:"اگر کس دیگری این فیلم را می ساخت،من وارد این حوزه نمی شدم…" مبارزه وشهادت "مجید سوزوکی" بر مبنای خشم آنی،عصبیت انتقام جویی،واکنش هیستریک در برابر تجاوز ویا خصلت هایی است که هر انسان معمولی در شرایط مورد تجاوز و حمله بروز می دهد.همانطور که در ابتدای فیلم "سوزوکی" ناموس پرست با اوباش درگیر میشود در انتها نیز برای ناموس وطن قداره می کشد!این سطحی ترین و خام ترین برداشت از "دفاع مقدس" است.بر این اساس تمامی جنگجویان و یا مدافعین در تمامی اعصار "شهید" محسوب میشوند.این در جای خود محفوظ اما آیا مسئله "دفاع مقدس" این است؟؟ اگر در فیلمهای "حاتمی کیا"و"تبریزی" قهرمان از کشتن دشمن بی سلاح رویگردان است و در پی ارزشهای آسمانی و ملکوتی می رزمد تا آرمان هایش پایمال نشود.اگردر"روایت فتح" انسان دوستی و عشق موج میزند و نگاه زلال است؛این طرز تفکر در دوران پس از جنگ نبز ادامه می یابد. اما جنگیدن "ده نمکی" و یارانش از سر خشم ونفرت،پس ازجنگ در جبهه خودی و غیر خودی داخلی ظاهر میشود تا مفهوم "جهاد" زنده بماند!! رزمنده های فداکار و ایثارگر"اخراجی ها" که که کپی برداری از آثار ارزشمند این ژانر است، آنقدر تخت و کلیشه ای هستند که نه اسم دارند و نه دوربین به آنها نزدیک میشود!چرا که کارگردان به درستی آنها را نشناخته حتی اگر تمام هشت سال را در جبهه بوده باشد.اطرافیانش را امثال "سوزوکی ها" پر کردند یا افرادی چون برادر نیوشا ضیغمی.! آنچه درنقدونظرات مختلف تلویحاَ اشاره شده آنست که از دیدگاه ده نمکی "هدف"،"وسیله" را توجیح می کند؛حال این وسیله بنابر مقتضیات میتواند خشونت فیزیکی،روزنامه رادیکال،پرده دری فساد اجتماعی ویا لودگی در راستای انتقال ارزش ها باشد.دراینجا است که دیگر لودگی،لمپنیسم ،عاشقانه های فیلم فارسی،رقص وسازوآواز و خندیدن تماشاگربه هر ترفندی (که زمانی منجر به "جهاد خیابانی" فیلم ساز بود) به نفع 10دقیقه پایانی موجه جلوه میکند!! اما بحثی که از آن غفلت شده و تاثیر مخربتری دارد؛خود "هدف" است.این تلقی سطحی و باسمه ای از "جهاد"،"دفاع"و"شهادت" که تنها در همان لحظه درگیری با مهاجم معنا دارد.براین اساس "جهاد با نفس اماره"و"جهاد فی سبیل الله" و مفاهیمی از این دست رنگ می بازد. "اخراجی ها" فارغ از تمام ضعف های ساختاری ،به وضوح بیانگر عقاید باطل سازنده اش است.جهاد با مخالف به هر وسیله و در همه جا." جهاد خیابانی" فقط همین شعار ها برام مونده ..!! در مورد شخصیت حقیقی و درونی " محسن مخملباف" و شخصیت حقوقی و فیلمسازی او میتوان به روایت های مختلف سخن آغاز کرد.در منظری بیرونی میتوان استعداد نوآور و درک خلاقانه از مدیوم "سینما" در آثار مخملباف را دنبال کرد و آنرا مورد تجزیه و تحلیل قرار داد.ویا در منظری درونی به رویکردهای متفاوت ذهنی-فلسفی مخملباف اشاره کرد؛و او و آثارش را در سیر گذر زندگی آمیخته با فیلمسازی اش کنکاش نمود.رویکردی که "امیر قادری" در یادداشتش به آن نزدیکتر است اما تنها شروع ماجرا است. تعدد آثار و تغییر مضمونی و ساختاری هر یک از فیلم هایش حاکی از "خانه تکانی" متداوم ذهنی-فلسفی مخملباف دارد.اما آنچه مهم است آنکه این تغییرات مداوم و جهان بینی های متکثر در چه جایگاهی نسبت به یکدیگر سنجیده میشوند؟ به زبان دیگر در دوسر طیف گسترده آثار او ("توبه نصوح" 1361 - "جنسيت و فلسفه" 1385 ) کنتراستی شدید وجود دارد.حال این روند با تونالیته ای آرام و مستمر طی میشود یا قطاع هایی است از رنگ های متضاد؟؟ میتوان به این پرسش ها فکر کرد: دیدگاه های مختلف فلسفی-اجتماعی او که در هردوره از آثارش نمود دارد نسبتی خطی-طولی با یکدیگر برقرار میکند؟ یعتی هر یک بر دیگری رجحان دارد؟وابن سیر فیلمسازی "تکاملی مطلق" است،یا "تکاملی نسبی" ؟ در دیدگاه دیگر میتوان این موضع گیری های متفاوت را در "عرض یکدیگر" تلقی کرد.(دیدگاه سیاره ای).بعبارتی هریک از رویکردهای متفاوت مخملباف در دنیای فیلمسازی اش،پاسخی است در برابر شرایط محیطی و دنیای فلسفی محاط بر آن.در این نگرش بنابر تغییر زمان و مکان (به هر دو مفهوم عینی و ذهنی).دنیای فیلمسازی مخملباف نیز دگرگون میشود.و این با تعابیر عامیانه ای چون "نان به نرخ روز خوردن" متفاوت است. اینکه با انگ "شعاری بودن" کل آثار را زیر سوال ببریم،راه گشایی نخواهد بود.چون برای رسیدن به "اصل و غایت" ناگزیر از تامل و عبور از شعار هستیم.در صحنه ای از "عروسی خوبان" جمله ای از زبان شخصیت اول فیلم گفته میشود که شاید زبان حال فعلی " محسن مخملباف" است: حاجی در جواب مهری که میپرسد:آیا نمیشود با شعار زندگی کرد؟؟ پاسخ می دهد:فقط همین شعار ها برام مونده ..!! وحال بخشی از دیالوگ های آخرین ساخته مخملباف (آمیخته با شعار بر علیه شعار!!!) : ..... ـ همه چيزهاي جدي جهان براي من مضحكه. همة حرفهاي مهم يا فلسفههاي مهم سفسطه است. ما تنها هستيم و تنهايي ما تقدير ماست. ما تنهائيم. ـ اما دربارة وفاداري چيزي نگفتين. ـ ما ناتوانيم از عشق دائمي. هر عشق تنها شعلهاي است كوتاه كه از حوادث پيش پا افتاده شكل ميگيره. درواقع عشق ابدي وجود نداره..... مهدی پورامین
|