يکشنبه 30 آبان 1389 - 22:2



















-

I تبلیغات متنی I
موسسه سینمایی پاسارگاد
به تعدادی آقا و خانم جهت بازی در فیلم‌های سینمایی و سریال نیازمندیم
09121468447
----------------------------
روزنامه تفاهم
اولین روزنامه کارآفرینی ایران
----------------------------
پارسيس
مشاوره،طراحي و برنامه نويسي  پورتال‌های اینترنتی
----------------------------

موسسه سینمایی پاسارگاد
ارائه هنرور و بازیگر به پروژه‌ها
09121468447




 


 



جمعه 18 اسفند 1385 - 18:5

بازي بزرگان 2


خب رفقا. اين شماره دنياي تصوير، بازي بزرگان 2 كه خيلي برايش زحمت كشيده‌ام آمده روي دكه؛ اما عين برق و ظرف يكي دو روز، در اغلب مناطق ناپديد شده. قبلا درباره‌اش صحبت كرده‌ايم. اين روزنوشت را فقط براي اين نوشتم كه آن دسته از شما كه موفق شده‌ايد اين شماره را گير بياوريد، در كامنت‌ها نظرتان را در باره‌اش بنويسيد كه نتيجه كار را بدانم. قربان شما. بعضي تا به حال از طريق اي‌ميل تماس گرفته‌اند و نظرشان را فرستاده‌اند كه ازشان ممنونم. ولي خوبي روزنوشت و كامنت اين است كه مي‌شود درباره‌ چيزها بحث كرد.
بازگشت به روزنوشتهای امیر قادری

نظرات

حسن مهرافروز
جمعه 18 اسفند 1385 - 23:36
22
موافقم مخالفم
 

سلام. آقا من که خیلی باهاش حال کردم.

مصطفی جوادی
شنبه 19 اسفند 1385 - 4:5
3
موافقم مخالفم
 
بیگ دردسر

خسته نباشی. گرچه انقدر از این بیگ پروداکشن ها کار کرده ای که دیگر خیلی شوکه نشدم.

عید هم دارد می آید و کاریش نمی شود کرد. می دانم که ((نو شدن است)) و از این چیزها. گوشم از این حرفها پر است. ولی شما هم قبول کنید:(( دردسر دارد )).

سحر همائی
شنبه 19 اسفند 1385 - 5:13
28
موافقم مخالفم
 
منتظریم

هنوز دست من نرسیده یعنی به شهرمان نرسیده مگر نه من که خوره این چیز ها هستم. هنوز مزه قبلی زیر دندانم است. به زودی...

نويد غضنفري
شنبه 19 اسفند 1385 - 5:59
-15
موافقم مخالفم
 
«اپيفني»؟! چه اسم قشنگي!

سلام امير جان

آقا دمت گرم، فوق العاده بود، از حاشيه و .. گذشته! دست وحيد رو از دور ميفشارم، به استاد سلام ما رو برسون. اما واسه ميكي رورك عزيز كاش از ديالوگ هاي معركه «قلب انجل» هم ميذاشتي مثل اين يكي كه دائم ميگه:«من اهل بروكلين ام!» استاد از همون اول توي دل تارانتينو و رفقا جا باز كرد...توي «True Romance» توني اسكات هم يه اداي دين معركه راجع به استاد از زبون پاتريشيا آركت هست، اونجايي كه بعد از يه ديدن يه فيلم رزمي از ساني شيبا با كريستين اسليتر ميرن ميشينن و از عشق هاشون ميگن، كلرنس از آلاباما ميپرسه:«چي سرحالت ميكنه؟» آلاباما ميگه:« ميكي رورك، مردي كه از چيزهاي خوب زندگي قدرداني ميكنه، مثل شكر؟!»(آخه همون موقع كلرنس داره تو قهوه آلاباما شكر ميريزه).چاكريم.

مصطفی
شنبه 19 اسفند 1385 - 10:8
-7
موافقم مخالفم
 

خیلی ممنون که کامنت منو نذاشتین.مثل اینکه فقط تعریف و تمجیدها رومیذارین.خوبه حالا انتقادم به مطالب مجله نبود.

جمشید سعیدی مقدم
شنبه 19 اسفند 1385 - 15:41
-12
موافقم مخالفم
 
میخواهم تو را بکشم و انتقام استادم را بگیرم

به سرعت خود را به کتابخانه سینماتئاتر میرسانم و از توی آرشیو شماره جدید

دنیای تصویر را با اشیاق برمیدارم مجله را که باز میکنم عکس جت لی جلوی روم سبز

می شه ورق می زنم و اینبارنوبت میرسه به عکس آمیتا باچان

لطفآ به نکات زیر دقت فرمایید:

1-"نائومی واتس لوبیا پخته زیاد میخوره

2-درس موردعلاقه "ناتالی پورتمن" در مدرسه ریاضی بوده

3-"آمیتا باچان" از کلمه بالیوود متنفر است

4-"عمر شریف روزی صد تا سیگار می کشه

و البته خیلی چیزهای خوبه دیگه.... از شدت خنده از کتابخانه اخراج میشوم

آقا واقعآ خسته نباشید خیییییییییییلی عالی بود

ستاره
يکشنبه 20 اسفند 1385 - 3:21
-36
موافقم مخالفم
 

اول از همه خدا قوت !( می گن گفتن خسته نباشید موج منفی میاره!)

دوم اینکه قسمت دیالوگهای به یاد موندنی خیلی با حال بود!

سوم اینکه واقعا میشه کایرا نایتلی یا اسکارلت جوهانسون رو جز بزرگای سینما به حساب اورد؟! یا اینکه من اشتباه می کنم؟؟

حامد اصغری
يکشنبه 20 اسفند 1385 - 4:33
-2
موافقم مخالفم
 
خوشمزه بود

آقا خیلی خوشمزه بود از بقیه آشپزا هم تشکر میکنم بعدا بیشتر درباره این شماره نظر می دم این فقط یه تشکر بود.

منگ
يکشنبه 20 اسفند 1385 - 4:36
11
موافقم مخالفم
 
به نظر شما الان وقت خوردن خوابیدن شِلمنه ؟

به نظر من ،نیازی نیست روزنوشت خود را با موضوع های روز ، به روز کنید (کلمه "روز" در جمله بالا همان جناس تام است !) ،خوب این متن های مختصر و مفید مانند نیترات آمونیاک هستند که زیر بینی وبلاگ می گیرید ،لحظه ای بیداری و دوباره خواب ، چند پیشنهاد تکراری ، بگویید که از کدام فیلم بدتان می آید تا من هم بگویم که از آن فیلم خوشم می آید یا بگویید از کدام فیلم خوشتان می آید تا من بگویم از آن فیلم بدم می آید ،آخرین کتابی که می خوانید را نام ببرید تا پیرامون آن صحبت کنیم(اصلا لازم نیست که کتاب مورد نظر حتما رمان باشد می تواند مثلا در مورد جامعه شناسی هنر باشد یا فلسفه هنر ،و در کل کتاب های انتقادی تحلیلی در باب فرهنگ) ،در مورد ایده ال های خود در عالم هنر صحبت کنید تا ما هم شما را همراهی کنیم ، بگویید دیشب برای شما چه خوردید تا ما آن را تحلیل کنم ، آیا پیاز دوست دارید یا نه ، بگویید آیا وقتی هلو را با پست می خورید بدنتان مور مور نمی شود ؟ نمی دانم از این چرت و پرت ها بگویید تا سر حال شویم ، شاید شما هم مانند من بی حال شده اید ، .............اصلا ولش کنید بابا ، بی خیال این پیشنهادها ،چه کسی حوصله بحث کردن را دارد ، همینطوری خوب است ، فقط لطفاً یواش تایپ کنید که می خواهم قیلوله کنم . خدایا کِی شب میشود تا کپه مرگمان را بگذاریم؟! ...

ببینم ، الان وقت خوردن خوابیدنه شِلمَن نیست ؟!

هاله
يکشنبه 20 اسفند 1385 - 5:43
-4
موافقم مخالفم
 
نظرگاه من

سلام اقاي قادري.مي دانم كه به قول مصطفي(انصافاراست ميگه!)فقط تعريف و تمجيد ها رو ان لاين ميكنيد و قطعا اين كامنت را خير! اول از همه بگويم كه در اين كه شما نويسنده خوش قريحه اي هستي شكي نيست.اما 1 :من مثل اقاي سعيد از شما بدم نمي ايد.2:مطلب هاي شما را مي خوانم.ولي ديگه زيادي داريد براي خودتان نوشابه باز ميكنيد.هر جا مطلبي از شما چاپ مي شود بي استثنا منتظر تعريف هاي امير قادري از امير قادري هستيم.بي شك كساني كه سينما دوست هستند اخبارش را هم دنبال ميكنند.پس دنياي تصوير را مي خرند و مي خوانند.مي فهمند كه زحمت كشيده اي.و سر انجام مي بينند كه تمام شده.پس نيازي به اعلام كردن نيست. اين تعريف كردن ها نه تنها به نفع شما نيست بلكه از محبوبييت شما كم مي كند.حتما تا الان دوستانت اين نكته را به شما تذكر داده اند اگر در شما روحيه نقد پذيري سراغ داشته باشند.اگر هم به هر دليلي دوستان(از نوع واقعي ان ها)اين نكته را نگفته اند كه... به هر حال به اين موضوع كمي فكر كن.اين نكته را عنوان كردم چون 1:نويسنده خوبي هستي 2:بحث كردن در روز نوشت ها را دوست داري.دنياي تصوير را خواندم.خواندني بود.خسته نباشيد.موفق باشي.گرچه اين مطلب را ان لاين نميكني!!!!

حامد
يکشنبه 20 اسفند 1385 - 7:42
-11
موافقم مخالفم
 

در مورد سری قبل که ملاک انتخاب، مجموعه عکس های آن عکاس خاص بود، انصافا هم عکس ها و هم مطالب بهتر بود. اما در این سری، به نظرم موضوع را خیلی شخصی کرده بودید. خودتان هم گفته بودید ولی انصافا جای چند نفر از مخصوصا قدیمی تر ها خالی بود (مثل لورل و هاردی)خالی و چند نفر هم اضافه (مثل هندی ها) بودند. در چند مورد هم از عکس های دم دستی (مثل تیم رابینز) استفاده شده بود. به هر حال خسته نباشید.

رضا
يکشنبه 20 اسفند 1385 - 13:41
-1
موافقم مخالفم
 

سلام.من ارزو به دل ماندم كه اين نوشته ام را درباره سامورايي بخواني و نظرت را درباره اش بگي.با اين حال خيلي حال كردم وقتيكه ديدم تو هم همان جمله اي را از جف انتخاب كردي كه من هم براي عنوان نوشته ام انتخاب كرده بودم./من هرگز نمي بازم هرگز/

حنانه سلطانی
يکشنبه 20 اسفند 1385 - 15:58
-1
موافقم مخالفم
 
این یک ساعت پشت در

امروز عصر کلید نداشتم و پشت در ماندم.اما ترجیح دادم به جای اینکه دوباره به ترافیک سرسام آور آخر سال برگردم در حیاط بنشینم و دنیای تصویری را که صبح خریده بودم بخوانم.پرونده خوبی شده.بیش از همه از عنوان ها و دیالوگ هایی که انتخاب کرده بودید،خوشم آمد.خلاصه اینکه خسته نباشید.

دوست عزیز،هاله خانم، نوشابه برای خود باز کردن چه صیغه ای است دیگر!!!فکر می کنم آقای قادری فقط می خواستند بازتاب کارشان را ببینند،حالا چه مثبت چه منفی.در ضمن من مثل شما پای ثابت دنیای تصویر نیستم.شاید اگر آقای قادری نگفته بودند این شماره را از دست می دادم.خواهش می کنم نگو که دارم پاچه خواری می کنم.آدمی نیستم که بیخودی از چیزی طرفداری کنم.هنوز تمامش را نخوانده ام.اگر پیشنهاد یا انتقادی داشته باشم حتما می نویسم.قطعا آقای قادری هم بیشتر دوست دارند ایرادهای کارشان را بنویسیم تا فقط بگوییم خسته نباشید و از این جور حرف ها.ببخشید که دخالت کردم.احساس کردم لازم است این چیزها را بگویم.

امیررضا نوری پرتو
دوشنبه 21 اسفند 1385 - 3:12
-8
موافقم مخالفم
 
دستم بند بود نگرفتم !!!!

سلام امیر جان . دیروز می خواستم ویژه نامه رو بگیرم از روزنامه فروشی اما دستم بند بود !!!! من هر ماه می گیرم دنیای تصویر رو ( مثل فیلم و فیلم نگار و هفته نامه ی سینما ) درسته که چسبیدی به دنیای تصویر اما قبول کن که فیلم چیز دیگه ایه !!!!! حداقل من جای تو بودم همیشه بهش احساس دین می کردم .چشم این ویژه نامه رو هم می گیرم . میدونم که خوب از کار در اومده .

راستی ممنون که کامنت قبلیم رو هم سانسور کردی ((: در مورد نوشته ات که تو سایت برای ملاقلی پور گذاشته بودی . بازم میگم . بر خلاف همیشه حس و حال نداشت . با بیشتر مطلبت موافق بودم اما احساس کردم یه جور مرثیه ی هول هولکی از کار در اومده بود . خلاصه خیلی مخلصیم . راستی " خیلی دلم گرفته از خیلیا !!!! "

www.cinema-cinemast.blogfa.com

سعید
دوشنبه 21 اسفند 1385 - 3:52
17
موافقم مخالفم
 
بازی بزرگان

سلام

هرکس این شماره دنیای تصویر را گیر نیاورده دکه مطبوعاتی میدان هفت تیر هنوز تعدادی دارد به شتابید.

کاوه اسماعیلی
دوشنبه 21 اسفند 1385 - 6:33
27
موافقم مخالفم
 
هنوز نیامده

وبا که اومد گفتند به رشت زود رسیده..عید که میشه گردشگران به رشت زود میرسند.روسها در اشغال ایران زود به رشت رسیدند.پرندگان مهاجر همیشه زود به رشت میرسند.علی پروین همیشه با ماشینش از اتوبوس پرسپولیس زودتر به رشت میرسید.اما این دنیای تصویر هنوز به رشت نرسیده....................................


دوشنبه 21 اسفند 1385 - 7:28
-23
موافقم مخالفم
 
يادآوري .......

سلام آقاي قادري

كرمان، دانشگاه باهنر، سينما بهشت، عليجناب فورد، داش مسعود .......

راستي از اون قديما چه خبر؟ اون امير الان كجاست؟ مي توني چند خط بنويسي؟

مصطفی جوادی
دوشنبه 21 اسفند 1385 - 9:24
17
موافقم مخالفم
 
تلنگر

نمی دانم چرا این احساس برای بعضی ها پیش آمده که حرفهای امیر را تعریف از خود و این ها دانسته اند. مشخص است که حضور ما در ((روزنوشتهای امیرقادری)) یعنی که این شخص و کارهایش برایمان مهم است. مهم بودن هم دلیل به تایید کلی نیست. امیر هم همین کار را می کند . می گوید شمایی که با ما دم خورید بروید و ببینید که رفیقتان چه کرده و خوب و بدش را شما بگویید. اگر حنانه سلطانی پای ثابت دنیای تصویر نیست من حتی سال به سال هم نگاهش نمی کنم و چه خوب که خودش این تلنگر ها را بزند. حالا هم رفتم و دیدم و فقط هم گفتم خسته نباشیدو نه چیز بیشتر چون کارش برایم خیلی جذاب نبود همین.

pariya
دوشنبه 21 اسفند 1385 - 9:25
-6
موافقم مخالفم
 

aval az hame khaste nabashid

baraye kar shabane rouziton rouye in parvande

vali shakhsan khodam ba in shomare sare hal nayomadam

va bishtar ehsas mikardam ke daram az in majale laye zardo mokhonam

ba in hal ba inke ghablan ham goftam

zahamateton ghabele setayeshe

ba tashakor

مجید
دوشنبه 21 اسفند 1385 - 11:59
-1
موافقم مخالفم
 

با اینکه می دانستم آن مطلب قبلی من حذف می شود ولی آنها را نوشتم.حداقلش این است که شما آن را خواندید.با مصطفی و هاله هم موافقم.حنانه هم بهتره دیدشو بازتر کنه...شاید اگر مطالب انتقادی ما حذف نمی شد ایشان این جوری تعریف نمی کرد.به هر حال حرف من همان هایی بود که گفتم و اطمینان داشته باش که اکثرا نظرشون شبیه من بوده(دوستان سینمایی دوست)... تقصیر شما نیست؛سیستم مقصر است.و جزییاتش هم بماند.کی به کیه...اینجا همه حرف خودشونو می زنن.روز نوشتا رو نگاه کنین.همش تعریف و تمجید...شاید عادت کردین.من پای تمام چیزایی که گفتم هستم و حاضرم هرجور که بگی باهات صحبت کنم.بگذریم که چه اشتباهات غیر قابل بخششی در ویژه نامه هایتان وجود دارد.حالا می گیرم سهوی بوده .اما یه کم دقت تو این ویژه ها نمی کنین چرا ؟ روی چه حسابی بن کینگزلی را سه سال است که به مرگ فرستاده اید؟ چرا اینقدر که دقت می شود فلان بازیگر گیاهخوار است دقت روی کینگزلی ندارید؟ سه ماه وقت گذاشته اید که بگویید کینگزلی سال 2004 مرده است؟ پس چطوری در فیلم های مهمش فیلمی از سال 2006 وجود دارد.این است شاهکار؟حنانه اینها را نمی بیند؟نگویید که حالا یکی چه اشکالی داره و .... خطای کوچکی نیست ؟مشکل شما اینه که فکر میکنی مخاطبتون هیچی از سینما نمی دونه....هنوز سینمادوستانی هستند که واقعا دوستدار سینما اند و مدتهاست که از دنیای تصویر و فیلم بی خبرند... پای حرفاشون که می شینم حرفای جدید می زنن.ساده...دوست داشتنی صحبت می کنن...می گم خب چرا اینا رو نمی خونی....میگن اینا از سینما لذت نمی برن..روی همه بندهای متن شما و دوستاتون بحث دارن ....در ضمن من در شهرمان هم در اکثر دکه هایی که رد میشم این دنیای تصویر را می بینم.تعجب می کنم می گویید کم پیدا شده.آخر با این قیمت کی میگیره...بگذریم.این بار هم خوش باشید.مختارید مطلب را بگذارید یا نه.اما فقط منطقی باشین.

امید غیائی
دوشنبه 21 اسفند 1385 - 14:17
-18
موافقم مخالفم
 
.I am to be meet you ............ یا " همیشه فکر می کردم به آدم باید چی کار کنه تا توی اذهان بمونه.دیدم باید خوب بازی کنه."

سلام امیررخان و بروبچز.

خب در اینکه نفس اطلاع رسانی خودش خیلی خوبه شکی نسیت. و اینکه اگر این اطلاع رسانی در مورد این شماره دنیای تصویر نبود من هم شاید مثل حنانه سلطانی از دستش میدادم.این از اولین نکته.

واما در مورد تیتری که زدم.نه مطمئن باشید که اشتباه نکردم.این از اون جمله هایی که اگه قبلش رو ندونید فکر میکنید اشتباه شده و باید اسم مصدر میومد بعدش یا به قول بعضی ها فعلing دار.ولی به کل این جمله دقت کنید:how happy I am to meet you. این همه آسمون ریسمون بافتم بگم بعضی از دیالوگهایی که تو مجله آوردین با عنوان اینکه "این دیالوگها فراموشتان نمی شود" از همین دست هستند.یعنی من تا از قبل و احیانا بعدش خبر نداشته باشم بهم نمی چسبه.یادتون باشه گفتم بعضی هاش ها.حالا نریزین سرم که آی این همه دیالوگ خوب گیر دادی به بدهاش و نمیدونم از این حرفها که نیمه پر لیوان رو نگاه کن و...........

3-وقتی مجله رو باز کردم نمیدونم چرا صفحه "مونتگمری کلیفت"اومد.شاید برای این بود که بعد از تبلیغ های وسط بود ولی در هر حال اتفاق خوبی بود.تا آخر تحت تاثیرش بودم.از وقتی "از اینجا تا ابدیت" رو دیده بودم ازش خوشم اومده بود.بازیش به دلم نشست. حالا میتونید یه بار دیگه صفحه مربوط به اون رو بخونید.

4- اون حس غرابت و نزدیکی که با"چارلز برانسون"حس کردم یه چیز دیگه بود.به قول مادرم"جذاب ترین زشت دنیا بود."

همیشه فکر می کردم به آدم باید چی کار کنه تا توی اذهان بمونه.دیدم باید خوب بازی کنه.

و در اینکه اون نوشته های اول هر مطلب یه ریزه شخصی به نظر میومد.

ولی دست همه آشپزها درد نکنه.کفتر بازها هم کار خودشون رو کردن.کفتر جلد بپر هست ولی بر می گرده.

خسته نباشید همگی.

فعلا همین.

یا حق.

امید غیائی
دوشنبه 21 اسفند 1385 - 16:10
0
موافقم مخالفم
 
قشنگ، تعبیر عاشقانه اشکال است.

سلام دوباره.این نوشته ام هیچ ربطی به بازی بزرگان نداره ولی به دنیای تصویر که ربط داره پس حتما باید بگمش.

نمیدونم چند نفر بعد از من کامنت گذشتند! شاید هم هیچی ولی حیفیم اومد که از مطلب هیوا مسیح باعنوانی که در تیتر آوردم یاد نکنم. واقعا یه مطلب حسابی و کار شده است. از ظهر تا الان دو بار خوندمش. ببینید به چه نکاتی اشاره کرده که همه کم و بیش میدونستیم ولی نمی فهمیدیم چطور باید بگیم.امیر خان به این حضرت سلام من رو برسون و یه خسته نباشید حسابی بهش بگو.

همین.

یا حق.


دوشنبه 21 اسفند 1385 - 16:38
14
موافقم مخالفم
 

اصلا هم خوشمزه نبود. بازي بزرگان 1 دست كم عكسهاي جالبي داشت كه اين اونهارو هم نداشت(عكسهايي كه تو دم دستي ترين سايتها و همين مجله دنياي تصوير ديده بوديم)اولي يك كار ذوقي بود(گذشته از خوب يا بد بودنش) اما اين يكي داشت داد ميزد شفارشيه . راستي اضافه كردن ليست جوايز و با كي بيشتر كار كرده!!! ابدا پيشرفت محسوب نميشه .اقاي قادري زير اسمان شهر رو يادتونه زير اسمان شهر (1) زير اسمان شهر(2) زير اسمان شهر (3) يادتون مياد مگه نه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

امیررضا نوری پرتو
سه‌شنبه 22 اسفند 1385 - 0:59
-8
موافقم مخالفم
 
اینجا هم سانسور !!!!!! )):

با سلام خدمت امیر عزیز و سایر دوستان و سروران . اصلا فکرشو نمی کردم ... اینجا رو مثل خونه ی خودم دوست داشته ام و دارم ... خیالم راحت بود که می تونم از درونیاتم بگم و یه سری آدم باحال و با کلاس هم - اگه دوست داشتن و افتخار می دادن - چند خط سیاه مشق منو می خوندند ... حداقل خیالم راحت بود که اینجوری می تونم با گذاشتن کامنت روزانه با امیر عزیزم - ولو به شکلی مجازی - ارتباط داشته باشم ... اما الآن دو روزه که کامنت میذارم و با ذوق و شوق وقتی میام ببینم که قرار داده شده یا نه - در کمال تعجب با فقدان کامنتم روبرو می شم . نمی گم چیز خاصی می نویسم . شاید هم خیلی پیش و پا افتاده باشه . اما من اینجا احساس راحتی خاصی داشتم . فکر هم نمی کردم حداقل اینجا از سانسور خبری باشه . ولی ........ فقط خواهشمندم نفرمایین که ایراد از سرور و این قضایا بوده که تو کت من نمیره . بعید هم می دونم چون نقدی گلایه آمیز نسبت به نوشته ی امیر داشته ام این سانسور به وجود اومده . چون یقین دارم که نه امیر اهل این حرفاست و نه تا به حال یه همچین بی ظرفیتی ای در این محیط با صفا و صمیمی وجود داشته . به هر حال اگه این کامنت و کامنتهای آینده ام هم سانسور بشه یا هر چیزی که اسمشو میذارین باز هم هر روز میام و با عشق و علاقه کامنت میذارم . هیچ شخص حقیقی یا حقوقی و حتی هیچ حکومت خودکامه ای هم نتونسته و نمی تونه احساسات آدمها رو تغییر بده . من نسبت به اینجا یه احساسی باحالی دارم که نمی تونم وصفش کنم . " هیشکی نمی فهمه چه حالی دارم " مخلص امیر خان و سایر بر و بچز کامنت گذار هم هستم .

آنجل
سه‌شنبه 22 اسفند 1385 - 7:45
18
موافقم مخالفم
 

سلام

تازه گرفتمش

بررسی اش کردم

و کمی تا حدودی هم خواندم

و بارها به خودم نهیب زدم که : نخوان . تمام می شود

بگذار برای روزهای بعد هم چیزی بماند .

سپاس آقای قادری و همه خانواده

راستی

جلد 1 بازی بزرگان گیر آمدنی است یا نه؟

کاوه اسماعیلی
سه‌شنبه 22 اسفند 1385 - 8:2
5
موافقم مخالفم
 
نکاتی چند در باب بازی بزرگان

آمد همون دیشب آمد.آره خوشمزه بود..هر چند که قسمت اولش دستم نرسید.چند تا نکته در نگاه اول......

1.یول برینر عزیزم...میگویند اقتدار و مردانگی تو دمده شده و احتمالا باید آن را در قامت کوین کاستنر یا جرج کلونی یا شاید پیرس برازنان جستجو کرد.

2.نائومی واتس اسیرم کرد.با اون عکس بینظیر سمت چپش.با زنگ موبایلش.با پدرش.با ردیو هدش...

3.جد ارول فلین میرسه به خود رابین هود..احتمالا جد داریوش ارجمند هم به مالک اشتر میرسه که باورش شده......

4.ممنون از دیالوگ جک قصاب:تمدن همون تیکه تیکه شدنه...

5.بازم ممنون هزار بار خوندن دیالوگهای وینسنت وگا...من با این دیالوگها عشقبازی میکنم.

6.صفحه 54 رو اصلا نگاه نخواهم کرد با اون عکس وحشتناک از عمر شریف...

7.معرفی من از گونگ لی اینگونه میبود:او تنها بازیگر زنیست که در صحنه قایق موتوری با کالین فارل اونقدر منو تحت تاثیر قرار داد که قلبم از دهنم داشت بیرون میزد.

8.باهات موافقم...دوست داشتن کیانو ریوز واقعا کار سختیه..

9.عکس پشت صحنه روزی روزگاری در غرب....

10.میکی رورک؟فقط به خاطر شهر گناه..واقعا؟

11.چقدر این ناتالی پورتمن .......از 8 سالگی گیاهخواره و به سیگار نوشیدنی و مواد مخدر هم نگاه نکرده.

12.جیمز کان به جای جک نیکلسون در اون شاهکار..خدایا شکرت...

و 2 نکته اضفه...

یکی از دوستان غیر سینمایی من که با اون این مجله را ابتیاع کردیم بعد از تورق آن فرمودند؟"پس پاریس هیلتون کو؟" من هم گتتم احتمالا در قسمت اول بوده...

اینم یه جور بازی بزرگانه ولی تو این پرونده نبود.بلکه در صفحات اسکار خوندمش..بعد از اون همه افاضات اساتید که اسکار با یه تیکه تاپاله مقایسه کردند جک نیکلسون گفته:دوست دارم تو هر رشته ای یه اسکار ببرم.

رهگذر
سه‌شنبه 22 اسفند 1385 - 11:40
-6
موافقم مخالفم
 
میام سر قبرت ... برادر

آقای قادری من یکی از طرفداران شما هستم. چه زمانی که توی آسیا نیوز بودید . چه حالا که همه جا هستید! این شماره بازی بزرگان 2 رو خریدم اما رک و راست بگم پشیمون شدم. کاری به نام های الکی بزرگ شده اون ندارم. چیزی که به دل من نچسبید دیالوگ های این شماره بود. تو اون شماره قبلی آدم از جملات ناب بزرگان که خیلی از اونها رو هیچ کجا قبلا نشنیده بود کیف می کرد. مثلا:

"بازم میام سر قبرت ... برادر " - هنری فوندا

"خودت باش ... جهان اصل را ستایش می کند" - اینگرید برگمن

"دیگه مبارزان حقیقی وجود ندارن ... همه بازیگرن"- رد استایگر

اما تو این شماره دیالوگ های ماندگار به تعداد انگشتان یک دست هم نمیرسد.

آخه جو پشی دیگه کیه؟! به قول یکی از دوستان حیفتون نیومد به جای لورل هاردی یا وودی آلن (با اون دیالوگ های ماهشون) این سایه ها رو گذاشتین.

با عرض معذرت بر خلاف وحید آقا من می گم عجب شماره بدمزه ای است !!

کولیس ورنیه
سه‌شنبه 22 اسفند 1385 - 12:53
-22
موافقم مخالفم
 
بازی بزرگان یا بازی کوچکان ! ؟

امیر جان من اصلا ناراحت اون 1200 تومن نیستم. کاری هم به کار اینکه چرا این اسامی بعضا عجیب رو به عنوان بزرگان بازیگری انتخاب کردید ندارم. فقط می خوم بدونم مگه بازیگر خوش چهره قحط بود که علی معلم اومده عکس شان پن بدریخت رو زده روی جلد. لااقل عکس آلن دلون یا آشواریا رای رو می زدید !

سارا دهدار
سه‌شنبه 22 اسفند 1385 - 16:26
-16
موافقم مخالفم
 

واقعا چرا نظر من رو اضافه نكرديد؟ فقط چون از بازي بزرگان خوشم نيومده؟؟؟؟! يا چون اونو با زير اسمان شهر مقايسه كردم؟

علي بزرگيان
سه‌شنبه 22 اسفند 1385 - 18:47
31
موافقم مخالفم
 

سلام امير خان.خيلي خلاصه ميگم:

1:دو تا شماره اين نشريه رو من سر كلاس خوندم

2:شماره اولي خيلي بهتر بود. دليلشم نمي دونم

3:يه سوال چرا تو اين بازيگرا نامي از ژولت بينوش نبردي؟

4:يه سرم به ما بد بخت بيچاره ها بزن.بعد از عيد بيا اعتماد ملي

5:شخصا دوست دارم شما رو زيارت كنم.كجا بايد شما رو ببينم؟

6:خيلي با حالي

ساسان ا.ك
چهارشنبه 23 اسفند 1385 - 0:54
-8
موافقم مخالفم
 

سلام

چند روزي هست كه دارم به اينجا سرك ميكشم ولي مطلب جديدي نمي بينم .

امیررضا نوری پرتو
چهارشنبه 23 اسفند 1385 - 6:25
-9
موافقم مخالفم
 
بازی بزرگان

سلام خدمت امیر جان و بر و بچز باحال . آقا شرمنده بابت نوشته ی قبلیم که یه کم تند رفته بودم . بازی بزرگان ( دنیای تصویر ) هم بالاخره گیرم اومد . یعنی بابام واسه ام تونست یه دونه جلد کج و نامرتبشو از یه دکه ی آشنا بخره ( چقدر بدم میاد از اینکه مجله و کلا کاغذهام و نوشته هام تا خورده باشه ) . امیر جان نگاهی بهش انداختم . همه رو نخوندم . ولی مطالب مربوط به بازیگران قدیمی رو همه رو خووندم . چون با این جدیدی ها زیاد حال نمی کنم . مشخصه که روی این پرونده کلی زحمت کشیده شده . خدمت خودت و دوستات خسته نباشید میگم . اما واقعا یه سری از بازیگران رو در کمال بی سلیقگی انتخاب کرده بودی . اصلا نمیشه اونا رو جز بزرگان دانست . ضمن اینکه خواهشا یه جوری سوتی مربوط به بن کینگزلی رو که بیچاره حی و حاضر در حال فیلم بازی کردنه و تاریخ فوتشو 2004 زدین درست کنید . ولی در کل مجموعه ی اگه شاهکاری نبود ( به دلایلی که بیشتر اطلاعات بازیگران اینترنتی و قابل دسترسی است ) اما بد هم از کار در نیومده . ضمن اینکه مقدمه ی خودت خیلی عالی بود . مثل همیشه . خسته نباشی .

قسمت دوم و پایانی تحلیل بر شوکران رو دارم مینویسم و در چند روز آینده میذارم تو وبلاگ . حتما یه سری تا آخر هفته بزنید . این تحلیل که یه جور ادای دین به شوکران هست رو اگه تموم کنم با خیال راحت می تونم روی فیلمنامه و کتابم کار کنم .

www.cinema-cinemast.blogfa.com

کاوه
چهارشنبه 23 اسفند 1385 - 7:7
3
موافقم مخالفم
 

بنظر می آد یک کم فضای سو تفاهم زیاد شده امیر قادری انصافا مطالب انتقادی علیه خودش رو چاپ می کنه( چاپ که نمیشه گفت بزودی بررسی می کنه!! ) حالا بماند اونایی که ازش انتقاد می کنن خودشون چقدر جنبه شنیدن دارن چون سابقه نشون دادن انتقاد کردن راحته ولی شنیدنش زور داره.حالا به این کار نداریم که شمایی که با امیر حال نمی کنی چه اصراریه خودتو عذاب بدی مطالبشو بخونی بعد بیای اینجا کامنت هم بذاری

من بازی بزرگان رو نخوندم چون اصلا با دنیای تصویر حال نمی کنم بنظرم امیر برگرده فیلم بهتره

کاوه اسماعیلی
چهارشنبه 23 اسفند 1385 - 8:21
29
موافقم مخالفم
 
سانسور؟

باورم نمیشه.امیر تو نظر بچه ها رو سانسور میکنی؟اونم کامنتهای انتقادی رو؟بگو که دروغ میگن.

سحر همائی
چهارشنبه 23 اسفند 1385 - 10:44
7
موافقم مخالفم
 
بال و پرواز

کامل نخواندمش ولی مثل شماره قبلی دیالوگ ها را خیلی دوست داشتم.مخصوصا آنهایی که بالای صفحه بود.کلا این جوری است که من همیشه با مطالب مربوط به ستاره ها خیلی صفا می کنم.آن جمله ای را که برای بازی بزرگان 1 نوشتم یادتان هست؟! قضیه بال و پرواز؟ درباره این یکی هم نظرم همان است حالا هر چقدر هم مخالف داشته باشد.

ولی چند تا نکته منفی را هم می گویم چون گفتید که اینجا جای بحث است بعضی از عکس ها خیلی خوب نبودند.مثلا عکس عمر شریف.عکس روی جلد هم انتخاب خوبی نبود.(برخلاف عکس پل نیومن)آمیتاب باچان هم هر جور که نگاه می کنم نمی دانم چرا اینجاست؟آلن دلون را هم نمی دانم چرا گفتید نقش جوان های عاشق پیشه را داشته.بهتر نبود می گفتید در نقش قاتلین خشن و خونسرد؟

ولی برای من نکات مثبتش خیلی بیشتر بود.مثل همیشه خسته نباشی آقای قادری.

سحر همائی
چهارشنبه 23 اسفند 1385 - 10:47
-2
موافقم مخالفم
 
واقعا سانسور؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

یک نکته ای هم هست که مدتهاست می خواهم بگویم ولی فرصت نشده.چند وقت است که بدون استثنا در همه روزنوشتها دوستان می آیند و گله می کنند که چرا کامنتهایشان سانسور شده.واقعا این همه کامنت سانسور می شود؟عمرا باور نمی کنم که فقط کامنتهای موافق با خودتان را می گذارید.در همین یادداشت فوت رسول ملاقلی پور یک کامنت های مخالفی دیدم که شاخم در آمد.مشخص بود که نویسنده با نفرت تمام کامنت را گذاشته.پس بچه های اینجا چه می گویند؟خلاصه این همه گلایه انرژی منفی به آدم می دهد.حق با کی است؟

مصطفی
چهارشنبه 23 اسفند 1385 - 11:24
25
موافقم مخالفم
 
کمی آموزش کامپیوتر یا هرچه بگندد نمکش می زنند وای به......

دفعه قبل که دیدم کامنت منو نذاشتید تصورم این بود که حتما چیز نامربوطی نوشتم که این اتفاق افتاده اما هر چی فکر کردم به نتیجه ای نرسیدم.چون هیچ توهینی به کسی نبود و صرفا یک انتقاد بود.بعد از گله ای که کردم باخودم گفتم من چقدر بی جنبه ام که تا یکی از کامنتهام دیده نمیشه این طور انتقاد می کنم. اما امروز که کامنتها رو می بینم مشخص میشه که یه عده ای با من هم عقیده اند.

بیاین احتمالات رو بررسی کنیم.

1)شاید نگرانی از کاهش فروش مجله باشه و انتقادها رو گذاشتن بعد از فروش نشریه (چون تا دیروز 13 تا کامنت بیشتر دیده نمی شد اما یکدفعه 29 تا کامنت دیده می شه.)اما بعید می دونم چون به قول آقای قادری درهمون ثانیه های اول این شماره نایاب شده!!!!!

2)شاید من بلد نیستم کامنت بفرستم(این یکی رو نمیدونم چه جوری رسیده) .پس لطفا دوستان چند تا کتاب آموزش کامپیوتر و اینترنت معرفی کنند.

3)شاید هم توی نوشته هام چیزی بوده که از دید خودم مشکلی نداشته اما ازدید آقای قادری باید ممیزی می شده.در این صورت از آقای قادری میخوام که توی روزنوشت هاشون چهارچوب ها و خط قرمزها رو مشخص کنند تا ما هم موقع کامنت گذاشتن تکلیفمون رو بدونیم . فکر می کنم اگه هیچ چیزی یاد نگرفته باشیم این یکی رو خوب یاد گرفتیم.

4)شاید هم آقایون منتقد تحمل انتقاد رو ندارند که مصداق بارز ضرب المثل فوق میشن که برای این یکی راه حلی به ذهنم نمی رسه.(دلم به حال سینماگرهای بیچاره که این همه انتقاد می شنوند می سوزه.)

سیاوش
چهارشنبه 23 اسفند 1385 - 16:20
12
موافقم مخالفم
 
چرا صفر ، چرا صد

اول : نمیدانم چرا عده ای از ما اینقدر بی ملاحظه هستیم. از اینکه آب یخ روی سر کسی بریزیم لذت میبریم، و دوست داریم با یک جمله تمام زحمات یک نفر را بی نتیجه نشان دهیم.اگر هدف انتقاد سازنده است که اینگونه برخورد بیشتر دافعه دارد تا جاذبه( لطفا از شربت تلخ و واکسن با درد آنی و تاثیر سریع صحبت نکنید ، هیچ پزشکی تا شربت شیرین و قرص وجود داشته باشد از واکسن استفاده نمیکند) .

دوم : اینکه یک یا چند نفر اقدم به در آوردن این ویژه نامه کردند به خودی خود بسیار با ارزش است آنهم در این قحطی دایره المعارف فارسی. و همینکه موقع خواندن مطلب وارد دنیای چند عاشق سینما شوید حتی اگر دنیای آنها با دنیای شما تفاوت داشته باشد، بسیار لذت بخش و"خوشمزه" است.

سوم : اینکه بازی بزرگان ایراد زیاد دارد را حتی خود امیر قادری هم انکار نمیکند و اینکه نظر ما رو میخواد واسه رفع اونهاست والا فکر نمیکنم با فروش بیشتر یا کمتر دنیای تصویر ، حق التحریرش فرق بکند.

چهارم : اولین ایراد و مهمترین مشکل بازی بزرگان این است که معیار انتخاب این بازیگران مشخص نیست ، برای یک کار دایره المعارفی مهمترین چیز انتخاب معیار دسته بندی موضوعات است ، که از ترتیب حروف الفبای اسامی شروع میشه تا دسته بندی های تخصصی. حالا که قرار شد بازی بزرگان(2) منتشر بشود بهتر بود حداقل بازیگران رو به ترتیب اسم ردیف میکردند. این نبود معیار باعث میشود که با معجونی از بازیگران زن و مرد و پیر و جوان و مرده و زنده و تازه کار و کهنه کار مواجه بشویم . و در میان همه بازیگرانی که در هالیوود کار کرده اند، آمیتاب باچان ظاهر بشود که هیچ وقت در هالیوود نبوده است.

پنجم : اطلاعاتی که ارایه شده اند هم این مشکل را داشتند، یک سری اطلاعات به شدت زرد بودند و یک سری دیگر بیشتر جای کار داشتند.

ششم : پیدا کردن عکس یک بازیگر مثل گذشته کار سختی نیست . پس چه بهتر بود که به جای چاپ عکس تمام صفحه از مثلا کایرا نایتلی ( که هنوز در مورد اینکه بازیگر خوبی است یا نه به نتیجه نرسیده ام) ، یک بازیگر دیگر معرفی میشد.

هفتم : اینکه دیالوگها را صرفا به یک بازیگر نسبت دهیم ، جفا به فیلمنامه نویس و کارگردان فیلم است. اینکه اگر دیالوگ " پیشنهادی بهش میدم که نتونه رد کنه" را کس دیگری غیر از براندو میگفت ما احساسی دیگری داشتیم درست ولی هنر ماریو پوزو و کاپولا را چطور میتوان نادیده گرفت.

منگ
چهارشنبه 23 اسفند 1385 - 18:4
-16
موافقم مخالفم
 

می بینید جناب منتقد .... اینگونه نظرخواهی های زورکی تشتت آراء ایجاد می کند ، و آن هم ناگزیر تبدیل می شود به مجادله . و مجادله ای به این بی ربطی درست و حسابی به من مخاطب فاز نمی دهد ....

سوالی از کامنت نویسان عزیز داشتم .... چند نفر از شما سینما را فقط بعنوان مخاطب دنبال می کند ....آیا دنبال ساخت فیلم یا فعال در این زمینه و یا آرزو به دل نیستید ...شاید بهتر باشد در مورد این آرزو های محال صحبت کنیم ........

من را ببین که چطور خط می دهم .... انگار روزنوشت من است .

اگر تا عید این روزنوشت تکانیده نشود بنده که دیگر عطایش را به لقایش خواهم بخشید (تهدید نبود ،فقط یک برنامه ریزی ساده برای آینده بود ....!)

www.dumb.blogfa.com

مصطفی
پنجشنبه 24 اسفند 1385 - 6:20
23
موافقم مخالفم
 

الان که به کامنتها نگاه می کنم می بینم که شروع کننده انتقادها من بودم. دیشب هم که بقیه کامنتهارو دیدم اون انتقاد تند وتیز رو نوشتم.چون فکر می کردم اینجا هم باید فقط به جملات کلی و تعارفات بسنده کنیم و هیچ بحث و جدلی قرار نیست صورت بگیره. با اینکه هنوز نفهمیدم چه بلایی سر کامنت اولم اومده اما دیگه اهمیتی نداره چون اطمینان پیدا کردم که قرار نیست کامنتها به راحتی حذف بشن.گفتم حالا که شروع کننده انتقادها بودم بهتره توی عذرخواهی هم پیشقدم بشم.پس همینجا از آقای قادری عذرخواهی میکنم.اما بهتر بود قبل از این همه انتقاد آقای قادری زودتر دلایلشون رو عنوان می کردند تا این تردیدها بوجود نیاد.زیاد هم از دست ما ناراحت نشید حتما خودتون بهتر می دونید که سانسور تا مغز استخونمون رسوخ کرده.این بدبینیها هم از همین جا نشات می گیره.نکته دیگه اینکه از دوستان میخوام که توقع نداشته باشند که چو ن دارم از مطالب سایت استفاده می کنم هیچ انتقادی هم نداشته باشم.فراموش نکنیم , همونطورکه ما از خوندن مطالب سایت لذت می بریم آقای قادری و همکارانشون هم به اینکه خواننده های سایتشون از 10میلیون گذشته مباهات میکنند.بنابراین ارتباط یک طرفه نیست.اما انتقاداتم به بازی بزرگان همچنان پابرجاست. اگه فرصتی بود حتما می نویسم.

برای تغییر فضا یک شوخی هم بکنیم :آقای قادری باز که این "دانا ریو" بیچاره رو شوهرش دادی

تلخ زبون
شنبه 26 اسفند 1385 - 2:6
-23
موافقم مخالفم
 
سلام

سلام

این بازی بزرگان من رو به یاده بازی بزرگانه کامبوزیا پرتویی(اگه اشتباه نکنم)می اندازد.انجا بچه هایی بودنند که جنگ بزرگشان کرده بود اینجا بزرگانی هستن که میجنگند تا بزرگ شوند وبزرگ بمانند .

به قول ان بنکرافت: همه چیز های قشنگ دنیا توی عشق وجنگ پیدا میشود.

پس باید بزرگی چیزه قشنگی باشد که بخاطرش می جنگند.اما عشق چیزی بود که از پشت کار سرک میکشید.عشقی که گرد اورندگان این مجموعه چاشنی کار خود کردند.مطالب را تقریبا دوست داشتم اما صفحه بندی را نه به هر حال خسته نباشید.

مهیار هادی زاده
يکشنبه 27 اسفند 1385 - 8:40
1
موافقم مخالفم
 
بازی کوچک ترها

سلام امیر خان ! این شماره بازی بزرگان رو که خریدم خیلی تعجب کردم. این حکمت عکس شان پن روی جلد دنیای تصویر چی بود؟ شماره قبلی عکس روی جلد مال پل نیومن عزیز بود و دو صفحه هم در موردش مطلب نوشته بودی. این شماره هم میشد مثلا عکس آلن دلمن رو بزنی روی جلد یا بن کینگزلی و یا حتی میشل فایفر ( که دیگه اوج حال ما بود ) البته اگه آقای معلم اجازه می دادند. این شماره هم خیلی جذاب بود منتها در مورد آدم هایی بود که همشون گنده نبودند و طبیعتا حرف ها و دیالوگ ها و فیلم هاشون هم گنده نبود ولی به هر حال من خیلی حال کردم. خسته نباشید ! هم تو هم حمید و هم شادی. دم همتون گرم مخصوصا تو با اون چند خطی که که در مورد میشل فایفر تو فیلم من سام هستم و اون مهمونی ونوشتی. دوباره خسته نباشی پسر. در ضمن ما منتظر سومی هم هستیم.

مریم
يکشنبه 27 اسفند 1385 - 16:7
-12
موافقم مخالفم
 
بازی بزرگان

به جز چند تا اشتباه لپی که بره پای سختی کار

مرسی از شما و بقیه بچه ها خوشمزه بود


يکشنبه 27 اسفند 1385 - 18:54
20
موافقم مخالفم
 
رها آزاد

دوستاني كه به سانسور اعتراض كرديد :

1- آخه كدوم ادم عاقلي مياد اول نوشته شما رو سانسور كنه .. بعد اعتراض شما به سانسور شدن مطلبتونو تو كامنت ها بزاره ؟

2- برويد نقد هاي امير قادري بر فيلم هاي ميم مثل مادر - تله و .. را ( در همين سايت ) بخوانيد , كامنت ها را هم ملاحظه كنيد , بعد قضاوت كنيد . كامنت هايي فحش گونه وجود داشته اما امير اونها رو دست نزده . من ممكنه از امير خوشم نياد اما اين جسارتش رو تحسين ميكنم . يعني اينكه به خودش انقدر مطمئنه كه ميزاره مردم حتي بهش فحشم بدن اما اهميتي واسش نداره و هر دفعه بهتر از قبل مينويسه

3- دنياي تصوير رو براي اولين بار بود كه ميخريدم .. بخش ديالوگ هاي فراموش نشدنيش بسيار جالبه و نشون از فيلم باز بودن يه آدم ميده . راستي يه ديالوگ از كامنت " رهگذر " رو بايد قاب كرد زد رو ديوار : " خودت باش ... جهان اصل را ستایش می کند" . مرسي به خاطر تايپ اين جمله زيبا .

4- در اخر اينكه به قول يكي از دوستان : ايران اگه 100 تا كارگردان داشته باشه 10000 تا منتقد جور واجور داره . موفق باشي آقاي امير قادري .. شما منو به سينما علاقمند ميكني رفيق !

اضافه کردن نظر جدید
:             
:        
:  
:       




  • واكنش سازندگان «هفت» به نامه اميرحسين شريفي / شريفي 15 دقيقه پس از پايان «هفت» درخواست كرد روي خط بيايد!
  • نامه سرگشاده اميرحسين شريفي به مدير شبكه سه / فريدون جيراني در برنامه «هفت» خود را وكيل تشكل تهيه‌كنندگان نداند
  • "اينجا غبار روشن است" و انتخابات رياست جمهوري سال گذشته ايران / سنگین‌ترین تحقیقاتی که تا به حال روی یک فیلم روز انجام شده است
  • دو نسخه دوبله و صداي سرصحنه همزمان اكران مي‌شود / دوبله "جرم" مسعود کیمیایی در استودیو رها تمام شد
  • پس از دو هفته وقفه براي تدوين / تصویربرداری «قهوه تلخ» از سر گرفته شد
  • كار «مختارنامه» به استفثاء كشيد / نظر مخالف آیت‌الله مکارم با نمایش چهره حضرت ابوالفضل(ع)
  • در آينده نزديك بايد منتظر كنسرت اين بازيگر باشيم؟! / احمد پورمخبر هم خواننده شد
  • به‌پاس برگزيده‌شدن به عنوان يكي از چهره‌هاي ماندگار / انجمن بازيگران سينما موفقيت «ژاله علو» را تبريك گفت
  • با موافقت مسوولان برگزاری جشنواره فجر در برج میلاد / 30 دقیقه از انيميشن "تهران1500" برای اهالی رسانه به نمایش درمی‌آید
  • آخرين خبرها از پيش‌توليد فيلم تازه مسعود ده‌نمكي / امين حيايي با «اخراجي‌ها 3» قرارداد سفيد امضا كرد
  • با فروش روزانه بيش از 50 ميليون تومان / «ملک سلیمان» اولین فیلم میلیاردی سال 89 لقب گرفت
  • نظرخواهي از 130 منتقد و نويسنده سينمايي براي انتخاب برترين‌هاي سينماي ايران در دهه هشتاد / شماره 100 ماهنامه "صنعت سينما": ويژه سينماي ايران در دهه هشتاد منتشر شد
  • خريد بليت همت عالي براي حمايت از كودكان سرطاني / نمايش ويژه «سن‌پطرزبورگ» با حضور بازيگران سينما به نفع موسسه محك
  • اکران یک فیلم توقیفی در گروه عصرجدید / «آتشکار» به کارگردانی محسن امیریوسفی پس از سه سال روی پرده می‌رود
  • با بازي حسام نواب صفوی، لیلا اوتادی، بهاره رهنما، علیرضا خمسه، بهنوش بختیاری و... / "عروسک" در گروه سینمایی آفریقا روی پرده می‌رود
  • جلسه صدور پروانه فيلمسازي تشکيل شد / رسول صدرعاملي و ابراهيم وحيد زاده پروانه ساخت گرفتند
  • فرج‌الله سلحشوردر اظهاراتی جنجال برانگیز عنوان کرد / سینمایی که نه ایمان مردم را بالا می‌برد و نه فساد را مقابله می‌کند، همان بهتر که نباشد
  • محمد خزاعي دبير نخستين جشنواره بين‌المللي فيلم کيش گفت / جشنواره فيلم كيش ارديبهشت سال 90 برگزار مي‌شود
  • هنگامه قاضیانی در نقش ناهید مشرقی بازی می‌کند / فیلمبرداری "من مادر هستم" در سعادت آباد ادامه دارد
  • در دومين حضور خود بين‌المللي / «لطفا مزاحم نشويد» جايزه نقره جشنواره دمشق را از آن خود كرد









  •   سینمای ما   سینمای ما   سینمای ما   سینمای ما      

    استفاده از مطالب و عكس هاي سايت سينماي ما فقط با ذكر منبع مجاز است | عكس هاي سایت سینمای ما داراي كد اختصاصي ديجيتالي است

    كليه حقوق و امتيازات اين سايت متعلق به گروه مطبوعاتي سينماي ما و شركت پويشگران اطلاع رساني تهران ما  است.

    مجموعه سايت هاي ما : سينماي ما ، موسيقي ما، تئاترما ، دانش ما، خانواده ما ، تهران ما ، مشهد ما

     سينماي ما : صفحه اصلي :: اخبار :: سينماي جهان :: نقد فيلم :: جشنواره فيلم فجر :: گالري عكس :: سينما در سايت هاي ديگر :: موسسه هاي سينمايي :: تبليغات :: ارتباط با ما
    Powered by Tehranema Co. | Copyright 2005-2010, cinemaema.com
    Page created in 1.76527690887 seconds.