ما پیژامه می‌پوشیم... : یادداشت نویسنده «سینمای ما» درباره اوضاع فرهنگی این روزها؛ :: سينمای ما :: پايگاه خبری - تحليلی سينمای ايران :: Iranian Movie News & Information
سه‌شنبه 1 ارديبهشت 1388 - 9:36
module-htmlpages-display-pid-97.html






                       



یادداشت نویسنده «سینمای ما» درباره اوضاع فرهنگی این روزها؛
ما پیژامه می‌پوشیم...

سینمای ما - آرمین ابراهیمی:

1- گرایش عجیب مردم به سریال‌های «افسانه‌ی جومونگ» و «یوسف پیامبر» را نمی‌فهمم. نه این که نخواهم بفهمم و این از آن اداهای نفرت‌آمیز روشنفکران و متفکران باشد که چیزهای مورد علاقه‌ی جمع را نفی و تحقیر می‌کنند تا سطح متفاوت خودشان را نشان بدهند و بین خودشان با آن هیولاهای حیرت‌زده‌ی پیژاما به پا که صبح تا شب پای جعبه‌ی جادو تخمه می‌شکنند و فکر می‌کنند مشغول کارهای حیاتی و مهم هستند مرز بکشند، نه، اما باور کنید هیچ کوششی در این مسیر نگارنده را به توفیق کشف پاسخ‌ها و کادرهای خالی رو به روی «چرا»هایش نائل نکرد. مسلماً یک‌سری خواننده‌ی بی‌کار هستند که رو به روی این چراها لیچار و متلک بگذارند و مزه بپرانند و فحاشی کنند، اما –به همان ترتیب- مسلماً یک‌سری خواننده هم پیدا می‌شوند که با این پرسش‌ها برخورد عاقلانه و نتیجه‌گرا داشته باشند. چرا که این هم‌فکری، نه حالا سازمان و ملت پیژاما به پا را که هیچ امیدی بهشان نیست، که دست‌ کم افراد حاضر در همین جمع را، به یک مقطع قابل قبول با دلایل و نقاط و افق‌های تازه می‌رساند. گرایش غریب مردم به سریال‌های جفنگ و معیوب کُره‌ای –که ترکیب توهین‌آمیز چند فرمول جواب‌پس‌داده و ثابت و شهیر سینمایی هستند- آن هم در عصری که دنیا به سوی رابطه و دانش تنگاتنگِ مخاطب و اثر هنری پیش می‌رود و مخاطب‌اش به هیچ راه و نیرنگ و «حقه هندی» گول تصویرها را نمی‌خورَد، مایه‌ی شگفتی است. در عصری که مخاطب از اثر و خالق سوال می‌پرسد و به ساده‌گی کنار نمی‌آید و مثل دهه‌های رفته در برابر اعجاب رنگ‌ها و صداها سکوت پیشه نمی‌کند، چرخش عجیب ایرانی‌ها به سوی این دست سریال‌های «بزن و د فرار» که تا باز شدن پای پوسترهای ستاره‌های این سیرک‌ها به خانه‌های مردم و عکس‌ها و تم‌ها به کامپیوترها و گوشی‌های موبایل هم رفته، مثل همین گرایش و واکنش مردم به «اخراجی‌ها 2»، مایه‌ی سرافکنده‌گی و شکست و ناامیدی است. باور کنید این‌ها اطوار نیست. فروش میلیاردی اخراجی‌ها 2 نه تنها موجب غرور و افتخار و نفس‌کشیدن سینمای رو به موت این مملکت نیست بلکه هر چه بیشتر در به قتل رسیدن و نابود شدن و فرو رفتن آن در منجلاب ابتذال یاری می‌رساند. یعنی یک لگد جانانه هم به آن می‌زند. چرا که چشم جهان وقتی با این استقبال پر شور از چنین اثر نازلی مواجه می‌شود به سرعت میزان و جایگاه شعور و درک و فرهنگ سینمایی ایران و ایرانی را در دفترچه‌ی خودش ثبت می‌کند. یعنی کوشش‌های هر قدر کم‌نتیجه و کوچک فیلم‌سازان اندیشمند ایرانی ِ رفته را خط می‌زند و به جایش می‌نویسد ایرانی‌ها در سال فلان در مقابل چنین مضحکه‌ای چنان واکنشی نشان دادند. حتم داشته باشید که این اتفاق در هر کشور اروپایی به سرعت موجب تاسف و واکنش تند متفکران و اندیشمند می‌شد. همانطور که متفکران و اندیشمندان بی‌حال و آبکی ایرانی واکنش تند نشان دادند، و اگر شما چیزی از این واکنش‌ها نخوانده و ندیده‌اید مشکل خودتان است. مثل این است که یک عده آدم خیلی شیک تو یک ایستگاه اتوبوس نشسته باشند و بعد ناگهان یک تعدادی‌شان از جا بجهند لباس‌های اتو شده را بکنند و به مغازه‌ها حمله کنند و شیشه‌ها را پایین بیاورند یا اتوبوس‌ها را متوقف کنند و به پشت برشان گردانند! آن وقت این عکس در چشم جهان تا دهر ثبت خواهد شد.

نگارنده گرایش حیرت‌انگیز مردم به امثال «یانگوم» (جواهری در قصر) و جومونگ و یوسف پیامبر و اخراجی‌ها را نمی‌فهمد. این که چرا باید مردم یک کشور به طور دسته‌جمعی –و به قول آقای «طوسی»- متناقض به یک پدیده واکنش نشان بدهند برای نگارنده نامفهوم است. همانطور که خودکشی دسته‌جمعی نهنگ‌ها برای مردم دنیا نفهمیدنی و اعجاب‌آور و نامفهوم بود. برای نگارنده نامفهوم است. سرود دسته‌جمعی «ای ایران» در پایان فیلم اخراجی‌ها 2 برای عده‌ای که بیرون سینما برای هم قمه می‌کشند و خیابان‌ها را بند می‌آورند و به حریم یک‌دیگر تجاوز می‌کنند و با خیلی چیزها به زبانی غیر قابل بیان برخورد می‌کنند به نظر می‌رسد موفقیتی برای سینما باشد... اما نیست، یک شکست مطلق است و تاکیدی‌ست دوباره و چندباره بر ساده‌لوحی مردم و این که با ابزار، با بازی با ابزار، می‌شود گله‌های رمیده را به نظم درآورد و گول‌شان زد و ازشان باج گرفت و وادارشان کرد مثل ماشین‌ها چیزها را تکرار کنند. آن هم ابزاری که هیچ اعتبار و ارزشی در «حقیقت سینما» ندارند. در ابتدا، در رو در رویی با این پرسش‌ها به نظر می‌رسد همه‌ی راه‌ها به بی‌سوادی و دانش محدود و مطالعه‌ی ناقص و بسته‌ی مردم ختم می‌شود. این که مردم «بنیامین» گوش می‌کنند و «هیچکس» خواننده‌ی محبوب‌شان است و «رضا صادقی» را «سلطان پاپ»‌شان –عجیب با معنا- می‌نامند، این که سرانه مطالعه‌ی مردم در حد مطالعات بچه‌های یک مهد کودک است و نه از ادبیات داستانی سر در می‌آورند که بخواهند در مبناهای آثار هنری به چون و چرا بپردازند و نه شعر و تحلیل را می‌فهمند، این که وب‌لاگ‌ها و وب‌سایت‌های اینترنتی اشباع شده‌اند از تبلیغ «یوسف» و «میلیونر آس و پاس» که اولی، ساخته‌ی تلویزیونی 1995 «راجر یانگ» با جملاتی نظیر «نسخه‌ی خارجی یوسف پیامبر» و «تفاوت را ببینید» و «مونیکا بلوچی‌ئی متفاوت» و دومی که آشغال غیر قابل تحمل هندی زردی‌‌ست با «فیلمی با یک صف جایزه‌ی اسکار» و «اسکاری‌ترین فیلم تاریخ سینما» به مردم حقنه می‌شود، همه و همه نشانه‌هایی‌ست آشکار در دستان آشپزها تا هم‌ بزنند و فلفل و زردچوبه اضافه کننده و برای روز و شب مردم برنامه‌های متنوع و مفید بتراشند.

اما نه...، مگر همه‌ی آن‌هایی که به تماشای اخراجی ها 2 رفته‌اند –از جمله نگارنده- یا پای سریال‌های یاد شده نشسته‌اند بی‌سواد و پاپتی و سیرابی ‌خور بوده‌اند؟ یعنی سه درصد آدم چیز فهم و حسابی توشان نبوده؟ سه درصد آدم که از این همه تناقض و عجایب سر درد بگیرند و این سر درد را فریاد بزنند. نکته این نیست که پزشکان و مترجمان و اهالی هنر رفته‌اند به تماشای فیلم و اگر صدای‌شان در نیامده و روز به روز بر تعدادشان افزوده شده پس با آن موافق بوده‌اند و «پدیده» تایید شده، نکته اینجاست نه تنها آدم‌های معمولی و بی‌سواد که اهالی هنر و فرهیخته‌گان نیز به دلیل فشار مداوم و بن بست فکری‌ئی که دچارش هستند فاقد صلاحیت گزینش و فاقد توانایی اعمال عقیده شده‌اند. دچار رخوت شده‌اند. آن‌قدر از فیلم‌ خوب و موسیقی و کتاب خوب، آن‌قدر از هر اثر خوبی فاصله گرفته‌اند که کم‌کم فراموش‌اش کرده‌اند و حالا تنها محض تفریح با این واکنش شتاب‌زده ارقامی حیرت‌انگیز به جا می‌گذارند که بعدها موجب سرافکنده‌گی‌شان خواهد شد. یعنی، دیگر حتی اعتمادی به قشر فرهیخته و کتاب‌خوان و «در جریان» هم نیست. چون ممکن است تحت تاثیر هر جریانی حقیقت و وضعیت را گم کنند. ممکن است به این بگویید جنون یا خودبزرگ‌بینی، اما هر چه بگویید حق دارید؛ واکنش میلیاردی مذکور بانی همه‌ی این‌هاست. این که همه چیز و همه‌‌کس را نسبت به ارقام انکار نشدنی در هاله‌ی جنون و اوهام ارزیابی کنید. در کنار همه‌ی این استقبال‌ها منتقدان و نویسنده‌گان سینمایی که تنها منفذ و کانال تعالی سینما و تلویزیون سرزمین‌شان هستند یا اغلب سکوت کرده‌اند یا به ابراز واکنش‌هایی شیرین دست زده‌اند. تنها به مشتی از خروار توجه کنید:

«خنداندن مردم، سخت‌ترین کار است و نیک‌ترین کار. برای جدی خنداندن آنها، باید از آنها بود، باید آنها - و مسائلشان- را شناخت و آنها را دوست داشت.» (مسعود فراستی / خبر)

که موضعی خنده‌دار در مقابل شاخصه‌ها و بارزها و الگوهای نقد بر اثر هنری را بیرون می‌ریزد. با این منطق سیرابی خوری فقط می‌شود از باغ وحش توصیف جامعی به دست داد، با دقت بخوانید:

«اخراجی‌ها، فیلم کمدیِ سیاسیِ اجتماعی و جنگی است؛ که خوب می‌فروشد و همه را می‌خنداند: ترک و فارس، لر و گیلک و بلوچ و... جوان و نوجوان و میانسال و مسن؛ جوان رپ موتیغ‌تیغی، چادری و مانتویی، جانباز و معلم و دانشجو، رفتگر و پزشک و کاسب و... فقیر و غنی از اسلامشهر تا تجریش و نیاوران و شهرک‌غرب؛ و از مذهبی‌ترین شهرها - قم و مشهد- تا اصفهان و شیراز و تبریز و بندرعباس و... با بلیت 1000 تومانی تا 3000 تومانی. بیش از 3میلیون نفر و 4میلیارد تومان فروش تا امروز.» (همان)

این‌ها یا نوشته‌های فراستی ژورنالیست است یا افکار گذری یک آدم بکه کناری نشسته است و با خودش دو دو تا چهار تا می‌کند و در مورد «چیزهای مهم» و «سوژه‌های مهم» نظر می‌دهد (می‌بینید که اینجا میزان تحصیل و مطالعه و سابقه‌ی آدم هم کمکی نمی‌کند). این‌ها یا نوشته‌های ژورنالیستی‌ست که دارد از زاویه‌ای بسیار نادرست و کَج کُنجی بسیار بی‌نور به بیرون می‌نگرد یا... این یکی را داشته باشید:

«اخراجی‌ها، ضدضدجنگ است و با یک شوخی کوتاه به سؤال «چرا جنگیدیم» پاسخ می‌دهد: «اگر نمی‌جنگیدیم، حالا باید به صدام می‌گفتید آقا دایی.» همه حرف را می‌زند.» (همان)

واقعا این تحلیل از آن کیست؟ این برداشت کودکانه از چه خواستگاه فکری می‌آید و چه نوع مخاطبی را هدف گرفته؟ دختردبستانی‌ها را؟ قمه‌کشان جاده‌خاوران را؟ یعنی ما واقعا اینطوری تحلیل می‌کنیم؟ یعنی ماهیت ژورنالیسم جاری در مطبوعات باید اینطور بچه‌گانه و دم‌دستی و در مقیاس وضوح بالا جانب‌دارانه تحلیل کند؟ اگر چنین باشد بنده می‌توانم از فیلم «مادر زن سلام» هم مسائل مهم و حیاتی بیرون بکشم! چرا که نه.

2- «مُحسن نامجو» هنرمند متفاوت و موزیسین بزرگ ایرانی که اعتبار و آبروی موسیقی ایران در دنیاست جایی توی فیلم «آرامش با دیازپام دَه» ساخته‌ی «سامان سالور» می‌گوید که موسیقی «جواد یساری» مبتذل نیست، چرا که هر چه می‌گوید، همه‌ی حرف و مقصود و خواستگاه و جایگاه‌اش همانی است که هست و همانی است که می‌خواهد و نشان می‌دهد و می‌طلبد، چون همه چیزش یک‌کاسه و یک‌دست و هماهنگ و در یک مسیر و با یک مفهوم و نتیجه است. همانی است که هست و غیر آن را هم از مخاطب‌اش نمی‌خواهد. مبتذل یعنی اثری که با ریا و دو رویی یا به هر قصد و نیتی چیزی‌ست که فرای خودش را می‌طلبد و چون این‌ها با هم نمی‌خوانند دیر و زود در دام خودش گیر می‌افتد. همانطور که حالا تماشای «اخراجی‌ها 1» برای هیچ‌کدام از آن‌ها که ماه‌ها قبل صف ایستادند و به تماشایش رفتند جذاب و خنده‌دار و هیجان‌انگیز نیست. همانطور که برای کسانی که قسمت بیستم جومونگ را می‌بینند وجود خارجی قسمت‌های پنج و دَه آن دیگر بی‌معنی است.

3- نگارنده نوشته را زودتر به پایان می‌برد تا به دوستان‌اش ملحق شود و همه‌گی با هم آلبوم «شهاب تیام» گوش کنند!



منبع : سینمای ما

به روز شده در : شنبه 29 فروردين 1388 - 4:54

چاپ این مطلب |ارسال این مطلب |


اخبار مرتبط

نظرات

سمانه
شنبه 29 فروردين 1388 - 7:55
0
موافقم مخالفم
 
نظر منتقد درباره اخراجی‌ها 2 - مثبت - مسعود فراستی

این نویسنده ناشناس سایت سینمای ما بر اساس چه سابقه ای و با چه داشته ای خود را جزو متفکران میداند این خودش یکی از ان تناقض ها نیست که هر کس از راه میرسد با یک بزرگ بینی تو خالی خود را روشنفکر بنامد و در باره مسائل مهم ومردم قضاوتهای سطحی بکند.ارزوی روشنفکر به حساب امدن خیلی ها را کشته.روشنفکر جعلی .مثل همان فیلمهای جعلی که کنار خیا بان می فروشند.

مهدی
شنبه 29 فروردين 1388 - 11:21
0
موافقم مخالفم
 
نظر منتقد درباره اخراجی‌ها 2 - مثبت - مسعود فراستی

متن بسیار جذابی بود

شهرام
شنبه 29 فروردين 1388 - 14:15
1
موافقم مخالفم
 
نظر منتقد درباره اخراجی‌ها 2 - مثبت - مسعود فراستی

آرمین عزیز از لحن کلام و طنز کاملا جدی متن تو پیداست که دل پری داری ولی من میخواستم بگم که این سینمای دوست داشتنی(بفروشها) مقادیر زیادی صنعت می باشد که در اینجا شدیدا از قسمت مفهومی و پدیده شناختی دیده می شود.ارزش این قبیل فیلمها مثل نوش جان کردن ساندویچ کالباس گرم اونم تو اوج گرسنگیه !!کسیکه متریال عالی(موسیقی،سینما،...)اسفاده میکنه بهتر همان که مثل حمید رضا صدر عزیز سرش به کار خودش باشه،به امید اینکه بیاییم راجع به اون چیزهایی که دوست داریم حرف بزنیم.

تاریخ
شنبه 29 فروردين 1388 - 15:35
1
موافقم مخالفم
 
نظر منتقد درباره اخراجی‌ها 2 - مثبت - مسعود فراستی

دستتان درد نکند خیلی قشنگ نوشته بودید واقعا ننگ آمار بالاترین فروش فیلم در ایران را که به اخراجی های 2رسید را با کدام شرمساری باید شست راستی پس چرا توقع داریم که در تمام محافل روشنفکری مارا شدیدا" تحویل بگیرند وبه ما جایزه بدهند .عجیب یاد بیست سال پیش می افتم که فیلم های روشنفکری محملباف ملعون در جشنواره آمار بیشترین بیننده راداشت وبرای مطرح تر کردن همان او وتضمین موفقیت فیلم های دیگرش در جشنواره ها حتما فیلم های پر بیننده اش !توقیف می شد .برای تنزول سطح سلیقه تماشاگران سال هاست که کار فرهنگی می شود .از هجوی به نام نوبت عاشقی گرفته تا عرو.سک های لب طاقچه آتش بس وجالب این که این حضرات در سال های اول انقلاب مسئول اصلاح وروتوش فیلم های سینمایی تلویزیون بوده اند

روشنفکران و پوست تخمه هایشان
شنبه 29 فروردين 1388 - 15:36
0
موافقم مخالفم
 
نظر منتقد درباره اخراجی‌ها 2 - مثبت - مسعود فراستی

عزیز جان از این بابات مطمئن باش که یه فرق اساسی هست بین رشنفکر جماعت با تو که تو هم اجیلت رو میشکنی هم به به و چه چه راه میندازی اما اگر همون روشنفکر تخمه بشکنه بدور از به به و چه چه کردن هست و از طرفی همون رشنفکر شک نکن پوست تخمش رو هم نمیده تو جارو بزنی. حالا چون کسی ما قبل روشنفکر هم حسابت نمیکنه دللیل نمیشه اینطور ببری و غم باد بگیری

علی
شنبه 29 فروردين 1388 - 17:12
0
موافقم مخالفم
 
نظر منتقد درباره اخراجی‌ها 2 - مثبت - مسعود فراستی

از این یاداشت نتیجه میگیریم که اگر مردم فیلم اخراجیها رو نمی دیدند با فرهنگترین مردم دنیا بودن.

ح.گ
شنبه 29 فروردين 1388 - 17:57
1
موافقم مخالفم
 
نظر منتقد درباره اخراجی‌ها 2 - مثبت - مسعود فراستی

دوست عزيز ، كاري به مطلبت ندارم . ولي آنجا كه گفتي محسن نامجو هنرمند متفاوت ما بايد بهتان عرض كنم كه اولا نامجو هيچگاه نماينده ما و موسيقي ما در دنيا نيست ( نه پدر كشتگي با نامجو دارم و نه اينكه او را نمي شناسم ) . اين را با صراحت عرض مي كنم . خودم را فريب ندهيم . نامجو هيچ ارتباطي با موسيقي ما ندارد . دوم اينكه نامجو كه از يساري به اين دليل دفاع كرده است كه همه چيزش يك دست و هماهنگ در يك مسير است و ريا و دورويي ندارد ، خودش دقيقا برعكس اين ماجراست كه . شعر سوزناك حافظ را سرخوشانه و شوخ و شنگ خواندن همان يكدستي و در يك مسير بودن است ؟ بدبختي اينجاست كه آوانگارد هم نيست

بهمن
شنبه 29 فروردين 1388 - 21:47
1
موافقم مخالفم
 
نظر منتقد درباره اخراجی‌ها 2 - مثبت - مسعود فراستی

حالا مجبور بودین که توی این آش شله قلمکار یک تیکه ای هم بهSlumdog Millionaire بندازین اونم بی هیچ دلیل و برهانی؟

محمد
شنبه 29 فروردين 1388 - 22:23
0
موافقم مخالفم
 
نظر منتقد درباره اخراجی‌ها 2 - مثبت - مسعود فراستی

آقای ابراهیمی به شما تبریک می گم.بسیار خوب و ظریف نوشتید.این حرف ما هم هست.نمی دانم چه باید کرد!

ali
يکشنبه 30 فروردين 1388 - 1:0
0
موافقم مخالفم
 
نظر منتقد درباره اخراجی‌ها 2 - مثبت - مسعود فراستی

آی ده نمکی پرستان!بیاین فحش بدین((:

ساقی
يکشنبه 30 فروردين 1388 - 2:8
0
موافقم مخالفم
 
نظر منتقد درباره اخراجی‌ها 2 - مثبت - مسعود فراستی

مسعود خان ده نمکی:((اخراجیها قیصر زمانه است!!!!))

alirezazzz
يکشنبه 30 فروردين 1388 - 2:56
0
موافقم مخالفم
 
نظر منتقد درباره اخراجی‌ها 2 - مثبت - مسعود فراستی

آقا دمت گرم بلاخره یکی حرف دل ما رو زد!

کاملا باهات موافقم.

ircinema.mihanblog.com

مهم نیست
يکشنبه 30 فروردين 1388 - 2:56
2
موافقم مخالفم
 
نظر منتقد درباره اخراجی‌ها 2 - مثبت - مسعود فراستی

آرمین ابراهیمی می دونی مشکل تو چیه؟ مشکلت اینه که هنوز نمی فهمی چه چیز هایی رو باید هم تراز هم قرار بدی. مشکلت اینه که نمی فهمی دایره زنگی رو نباید در صف فیلم های مبتذلی چون مادر زن سلام و ... قرار بدی ، مشکلت اینه که نمی فهمی وقتی جایی می نویسی

"حتم داشته باشید که این اتفاق در هر کشور اروپایی به سرعت موجب تاسف و واکنش تند متفکران و اندیشمند می‌شد" نباید میلیونر زاغه نشین رو که انگار یادداشت های همین متفکران را درباره اش نخوانده ای در رده فیلم های عامه پسندی که نام بردی قرار بدی یا اینکه اون الفاظ قبیح رو به مهرجویی نسبت بدی. و هزاران چیز دیگر که از درکش عاجزی و فقط کارت ادا اطوار است. تو هنوز صاحب صاحب اون تفکر و بینشی که می خواهی نیستی و هنوز از اینکه عکس کودکی ات را در وبلاگت قرار بدی تا چند تا تین ایجر بیان و قربون صدقه ات برن لذت می بری و هنوز نمی تونی احساسات و سلایق جلف خودت رو از لا بلای نوشته های به اصطلاح تحلیلی ات پنهان کنی. تو هنوز خیلی با اون چیزی که می خوای باشی فاصله داری.

محمد حسین
يکشنبه 30 فروردين 1388 - 2:58
-2
موافقم مخالفم
 
نظر منتقد درباره اخراجی‌ها 2 - مثبت - مسعود فراستی

بله آقای نویسنده

منم نه با جومونگ نه با یوزارسیف نه با این آخری حال نکردم

ولی با سگ کشی هم حال نکردم

چطور شده استاد که گند زد همه تعریف کردین / حالا زورتون به این ده نمکی توی کود دانشگاه نرسید اینجا میخوای حالشو بگیری

نه دادا

شتر سواری دلا دلا نمیشه

اون وقت برای سگ کشی, میمردین, سینمای ایران دیگه نابود شده بود نه حالا

ساقی
يکشنبه 30 فروردين 1388 - 3:15
1
موافقم مخالفم
 
نظر منتقد درباره اخراجی‌ها 2 - مثبت - مسعود فراستی

وای خدا حالم بد شد انقدر در سایت سینمای ما خبر از اخراجی های 2 دیدم!

علیرضا
يکشنبه 30 فروردين 1388 - 6:37
2
موافقم مخالفم
 
نظر منتقد درباره اخراجی‌ها 2 - مثبت - مسعود فراستی

همواره یادداشت هایی که از این دوست خوبمان در این سایت مشاهده می کنم، عامل شگفتی و حیرت بنده بوده. سعی می کنم علت حیرتم از این یادداشت را کمی تا حدودی بیان کنم! البته تا جایی که زبان یاری می دهد :

1- نگارنده ی مطلب، دیگر تا ته خط رفته است! اعتراف می کنم که در هیچ سایتی ندیده بودم که یک فرد، در ابتدای مطلبش، نسبت به مخاطبانی که به مطالب قبلیش انتقاد کرده اند و منتقدان احتمالی مطلب جدیدش، موضع بگیرد و فحشهایش را حواله شده به آنها، در کاور "تفکر" و "روشنفکر بازی" قرار دهد(یعنی نهایت بی شرمی). اینجا را بخوانید :

"مسلماً یک‌سری خواننده‌ی بی‌کار هستند که رو به روی این چراها لیچار و متلک بگذارند و مزه بپرانند و فحاشی کنند، اما –به همان ترتیب- مسلماً یک‌سری خواننده هم پیدا می‌شوند که با این پرسش‌ها برخورد عاقلانه و نتیجه‌گرا داشته باشند."

تمام شد و رفت. این یعنی بن بست. یعنی ته تهش. یعنی نابودی. نویسنده ی ما در ابتدای مطلبش - مطلبی که از سیرابی می نالد و مهر سیرابی در دل دارد - کار مخاطبان را تمام می کند : هرکس بیاید و به خاطر تفکرات مالیخولیایی و ادبیات مبتذل، همچون سابق به بنده و مطلبم اعتراض کند و یا مخالف نظرم باشد، بیکار است و چیزی نمی فهمد. اما هر کس اعتراض نکند و موافق باشد، برخورد عاقلانه و نتیجه‌گرا داشته است(نقل به مضمون)!

این یعنی همان دیدگاه بسته و "مریض" که با ادبیات چریکی و لحن انتحاری، برای مخاطبانش مرزبندی ایجاد می کند! حالا فکر کنید که مثلا امیر قادری که خیلی به مطالب اخیرش(مثلا در مورد بیضایی) در این سایت اعتراض شده(مثالم از آن جهت است که اینجا سایت سینمای ما است)، بیاید و در ابتدای مطالبش، به همین سبک این دوستمان، یک فحش را در دستمال بپیچد و به کاربران مخالف نظرش تقدیم کند! که خوشحالم هیچگاه اینکار را نکرده.

تکلیف چنین مطلبی از ابتدایش مشخص است. یعنی نویسنده، خودش غرق در دنیاییست که از آن بیزار است و اعلام انزجار می کند. یعنی مطلب بوی ریا و تظاهر می دهد. همان تظاهری که مسعود ده نمکی در اخراجی ها دارد ؛ که فیلمش را در باب تحول شخصیتهای اوباشی می داند که در فیلمش هیچگاه متحول نمی شوند. اینکه می خواهد بگوید فلان چیزها بد است و آنها را محکوم کند، اما خودش فیلمش را بر پایه ی همان"چیزها" استوار کرده و مخاطبان را با همانها به حض می رساند! به همین دلیل است که در پایان خط هفتم، تکلیف نویسنده و مطلب چند ده خطی او مشخص است ؛ تخریب و کوبیدن چیزهایی که نگارنده خودش با آنها سر و کار دارد. برای مثال، انتقاد از ابتذال در فلان فیلم ها، در حالیکه نویسنده هنوز پس از مدتها نتوانسته تفاوت یادداشت "مبتذل" و "انتقادی" را تشخیص دهد. ریتم سریع که در چند خط، عالم و آدم را بدون هیچ منطقی یه یکدیگر متصل می کند، فحاشی به چیزهایی که اصلا به موضوع مطلب ربطی ندارد(اینرا بارها گفته بودم. حالا میلیونر زاغه نشین را تحویل بگیرید)، وارد کردن نگاه شخصی به سبک مخاطب عام، بدون ذره ای نگاه تخصصی(با این تفاوت که نگاه عامیانه را در فرم کوبیدن و تخریب عوام قرار می دهد.).

2- در وبلاگ مسعود ده نمکی لینک نقدی را دیدم که بر فیلمش نوشته شده بود. به آنجا رفتم و سر از سایتی درآوردم که این دوستمان در آن مطلب منتشر می کند. خواندم که نوشته بودند اخراجی ها را ندیده اند و به "هیچ وجه" هم نخواهند دید. اما حالا بیان می دارند که این فیلم را دیده اند! مشکل اساسی نویسنده، همین عدم روراستی و صداقت با خودش است. یعنی صرفا برای اینکه در آن لحظه چیزهایی بگوید که روغن بیشتری از مطلبش بچکد، حرفهایی می زند که خودش هم بهشان عقیده ندارد. اخراجی ها را قرار بوده نبیند، اما حالا دیده و شاید باز هم خواهد دید!

3- نگارنده ی مطلب، همچنان در یک دنیای مالیخولیایی سیر می کند. هر آنچه که پسندید، شاهکار است و بینظیر، هر آنچه هم که نپسندید، آشغال است و به درد نخور. دقت کنید که در دنیای متوهم ذهنی او، چیزی تحت نام سلیقه، نگاه شخصی، خوب، متوسط، ضعیف و ... وجود ندارد. همه چیز از حکم به یقین او عبور می کند. به همین دلایل است که مثلا از آثار رضا عطاران(که آخرینش جای بحثها دارد!) و وودی آلن و محسن نامجو(!!) که خودش خوشش می آید، بدون هیچ منطقی بهبه و چهچه افراطی می کند و آنگاه در مقابل آثار و هنرمندان دیگر(که بعضا بسیار مهمند و محترم) با دید وحشیانه و بیمار برخورد می کند، که یعنی آشغالند و دور ریختنی(بدون اینکه حتی قدرت اندکی آنالیز برای اثبات آن را داشته باشد)! دقت کنید که مثلا به میلیونر زاغه نشین، با همین دیگاه، عنوان "آشغال" داده شده است. حال آنکه خود بنده هم از این فیلم خوشم نمی آید. ولی معتقدم و جای بحثی نیز ندارد که فیلم محترم و فراتر از متوسطی در پایینتر نوع نگاه است. اما حالا به کلمه ی "آشغال" دقت کنید! این نوع ادبیات مبتذل را که با پیوند خوردن با ذهنی که همه چیز در دنیا را یا شاهکار می بیند یا آشغال، و هیچ نوع تعادلی در آن وجود ندارد، معجون عجیبی ساخته، به ندرت می توان نمونه ی دیگری برایش پیدا کرد!

4- نگارنده ی مطلب، از پیژامه به پاها می نالد و متفکران(آنهایی که همچون خودش فکر می کنند) را به همدردی با خود فرا می خواند. نگارنده نگران است که چرا مثلا مردم از یوسف پیامبر و افسانه جومونگ استقبال می کنند! ابتدا برای نقد یک سریال، باید آن را تا به آخر دید و سپس نقدش نمود. در اینصورت، فلان فرد اگر آن را ندیده، پس چرا در موردش نظر می دهد؟ و اگر آن را دیده و منتقدش است، چرا دیگرانی که آن را دیده اند، محکوم می کند؟ البته قیاس سینما با تلویزیون و نوع جایگاهشان، همچون قیاس مثلا سریال یوسف پیامبر با افسانه جومونگ است(از حیث بی ربط بودن). در حالی که آشکارا صنعت سریال و فیلمسازی کشور پیشرفته ای چون کره جنوبی، چندین گام از ما جلوتر است و سریال های خسته کننده ما، نه فقط ساختار بدی دارند، بلکه توانایی جذب مخاطبان انبوه را هم ندارند(که امیدها فقط به سریالهای عید و ماه رمضان است! آنهم صرفا به خاطر شرایط زمانیشان!)، نویسنده ی ما، از استقبال مردم از این سریال هم می نالد! در حالیکه چند سالیست کشور کره، با ساخت سریالهایی از قبیل جومونگ - که در کلاس بالایی قرار دارند و از تمامی عناصر به درستی در داستان و روایتشان استفاده می کنند و یک مجموعه ی خوش ساخت و بینهایت خوش تکنیک را تحویل مخاطبان می دهند و اما سریال سازان ما ته تهشان به مجموعه بینهایت ضعیف یوسف پیامبر ختم می شود - نویسنده ی ما هنوز به بلوغ تفکیک نمودن اینها دست نیافته. در حالیکه نویسنده، مردم ما را پیژامه به پا می خواند و حسرت فرهنگ کشورهای شرق آسیا و غربی را می خورد و یوسف پیامبر را در کنار افسانه جومونگ قرار می دهد(که در دنیای ذهنی او سابقه دار است. مثل قرار دادن مادر زن سلام، کنار دایره زنگی!)، غافل است از آنکه همین سریالهای کره ای(با تاکید بر جواهری در قصر و جومونگ)، نه فقط در کشور خودشان(که یقینا از نظر دوستمان با فرهنگند و روشنفکر!) مورد استقبال فوق العاده ای قرار گرفته اند، بلکه در پخش جهانیشان در کشورهای آسیایی و پیشرفته ی غربی نیز مود استقبال بسیار زیادی قرار گرفته اند! پس یا کل دنیا عامیند و پیژامه به پا و نفهم(و حیف جناب ابراهیمی در این وسط!)، یا اینکه مردم ما روشنفکر شده اند و در جستجوی حقیقت(که نشر اکاذیب است)، یا اینکه این قبیل سریالها، همان ارزش هایی که بنده بیان داشتم را آشکارا در خود دارند و توانایی جذب انبوه مخاطبان با ملیتهای گوناگون را دارند. از همین رو، نویسنده ما به جای آنکه نوشابه ی روشنفکری را یک ضرب تا تهش سر نکشد و آروغ هایش را در هنگام نگارش مطالبش نزند و بیاید صادقانه با خودش ببیند که راز موفقیت آنها و ناکامی ما چیست، همچنان در هپروت ذهنیش، به هذیان بافی و مکتوب نمودن کابوس هایش مشغول است!

و یکی از دوستان، در بالا چقدر زیبا و بجا گفت(که تکمیل کننده ی صحبتهای بنده است) : نگارنده ی مطلب، حسرت فرهنگ و روشنفکری غرب را می خورد، حال آنکه به فیلم ستایش شده ی همان جمع و فرهنگ و فضا، عنوان مبتذل و بی تعادل "آشغال" را می دهد! به فکر بالا رفتن سطح سلیقه مخاطبان ما(مثلا در قبال تلویزیون) است و حسرت جوامع شرقی و غربی را می خورد، حال آنکه سریالی را همطراز با یوسف پیامبر قرار می دهد که محبوب همان جوامع نیز هست. یکی از مصداق های قبلیش همان است که حالا نزد روشنفکران کشور درخواستن کمک و راه علاج دارد، حال آنکه به داریوش مهرجویی که توسط همان روشنفکران مملکتی، عنوان روشنفکرترین فیلمساز سینمای ایران را دارد، عنوان قبیح آشغال ساز و مردک و ... را می دهد!

خب جای بحثی دیگر نیست. اینها تمام از ذهنی بیمار نشات می گیرد.

5 - بار ها گفته ام که مسعود فراستی قبیح می نویسد و ناپاک. آنقدر کثیف می نویسد که گاه از شرم و ناراحتی، نمی دانی چه کنی. آرمین ابراهیمی، همان مسعود فراستی است، در مقیاس های کوچک تر(از لحاظ سنی و جایگاهی). ادبیات سخیف و بی شرمانه مسعود فراستی، تنها باید با ادبیات هم کیشان خودش پاسخ داده شود. و حالا می بینید که این دوستمان، انصافا چه زیبا در مورد فراستی نوشته و پاسخش را داده. سیرابی خور! فکرش را بکنید... یکروز همچین آدم هایی بخواهند با یکدیگر درگیری پیدا کنند. آن موقع چه شود! کلاس درس ادبیات و فلسفه و روشنفکری! هر دو مبتذل می نویسند و هذیانی. اما همه را متهم به ندانستن می کنند و چیزها را آشغال می دانند و کس ها را نفهم! امیدوارم فراستی او را کشف کند و نزد خود ببرد. در کنار هم، تیم دونفره روشنفکران مبتذل خوبی را تشکیل می دهند!

به هر حال همچنان مطالب جناب ابراهیمی هذیانی است و کابوس گونه. از سیرابی می نالد و سودای آن را در سر و شکم دارد. از پیژامه شکوه می کند و دو تا دو تا در زیر به پا دارد. تخمه شکستن را نهی می کند و مشت مشت به جیب هایش می ریزد. از ابتذال می نالد و خود هر روز به کشف وادی های جدیدی در دنیای ابتذال مشغول است. از آزادی بیان می گوید و در ابتدای مطالبش، مخاطبانش را خلع سلاح می کند. از روشنفکری متعالی غرب می گوید و به برگزیده های آن فحش می دهد. از اخراجی ها می گوید و به میلیونر زاغه نشین ناسزا می گوید. از روشنفکر نمایی می نالد و خودش بر روی "ر" آن، سرسره بازی می کند. و...! و همچنان ناچارم اعتراف کنم که در تمام 2 سال و اندی که پیگیر سایت سینمای ما هستم، افتضاح تر، بی ربط تر، بی شرمانه تر و هذیانی تر از نوشته های جناب ابراهیمی ندیده ام. این را بارها خالصانه گفته ام. یادداشتهای او به هیچ کجای دنیا ربطی ندارند. نویسنده شان خودش را هم قبول ندارد. دنیای خودش را هم نمی شناسد. اگر روزی بخواهد یک صفحه در مورد علائق و تفکرات خودش بنویسد، جه خواهد نوشت؟ مخاطبی که هنوز در شناسایی شخصیت هذیانی و متناقض او عاجز است، حال چگونه مطالب سخیف و متشتت و پرت و پلا و جمعه بازارش را(که همه چیز در آن پیدا می شود و نکته ی جالبش اینست که غافلگیر کننده است. در کجای دنیا می توانید نقدی را پیدا کنید که از تحلیل علت استقبال از اخراجی ها و یوسف پیامبر، به فحش به میلیونر زاغه نشین ختم شود؟ حتما ذهن خلاقی می خواهد!) می تواند بفهمد و درک کند؟

و شاید بهترین جمله درباره این دوستمان، جدای آنهایی که گفتم، همین باشد که نمی داند چه می خواهد. تمام کارهایش ادا و اطوار است. یک جمله اش، جمله ی قبل از خودش را از حیث مضمون و "باورها" و "عقیده ها" نقض می کند و با همین ریتم، تا به انتها می رود و در انتهایش به هیچ کجای حقایق این دنیای پهناور مربوط نمی شود و فقط چند فحش کودکانه در تهش باقی می ماند! و جالب آنکه هیچگاه به فکر اصلاح خود و رفتارهایش و فکر به انتقادات و یا تلاش برای متقاعد کردن دیگران نیست، بلکه در یادداشتش به آنها می گوید من همانم که هستم. درست می گویید. اما شماها چیزی حالیتان نیست. کجایند آنها که من را می فهمند و در شان منند؟!!!


يکشنبه 30 فروردين 1388 - 16:15
-1
موافقم مخالفم
 
نظر منتقد درباره اخراجی‌ها 2 - مثبت - مسعود فراستی

avalan,ke aslan dorost nist,dar morede aghaye beizayi enghadr bad harf bezanimmmmmmm,aghaye hossein khan!!!!hichjaye donya dar morede bozorganeshun injuri harf nemizanaaaannnnn.dar morede in chanta film,manam,kamelen movafegham.sathe saligheye mardom kheili payin umadeeeeee.seriyalamunam kheili pishe pa oftade shodaaan.aslan dige filmaye khubi mese khaneyi ruye ab va...............dige nemibinim.hala baz khube aghaye farmanara hanuz filamye khubeshuno misazan,age ejazeye ekran bedan.felen ke aghaye farhadi va aghaye haghighi daran be bala bordane sathe filma komak mikonan.dasteshun dard nakoneeeeeeee!!!!

امیر
يکشنبه 30 فروردين 1388 - 17:59
-1
موافقم مخالفم
 
نظر منتقد درباره اخراجی‌ها 2 - مثبت - مسعود فراستی

آقا منم نه از اخراجیها خوشم میاد، نه از جومونگ و یانگوم، نه از میلیونر زاغه نشین. ولی دلیل نمیشه بیام هر چی از دهنم در میار بارشون کنم. باید یاد بگیریم درست نقد کنیم، نه اینکه به فیلمساز و تماشاچی و هر کی دم دستمون اومد لیچار بگیم؛ وگرنه نوشتن متنی پر از توهین مثل متن بالا از دست هر کسی بر میاد دیگه نمیخواد طرف منتقد باشه! در ضمن نمیدونم شما بر چه پایه ای نامجو رو "هنرمند متفاوت و موزیسین بزرگ ایرانی که اعتبار و آبروی موسیقی ایران در دنیاست" معرفی میکنید!

مژگان
يکشنبه 30 فروردين 1388 - 20:42
0
موافقم مخالفم
 
نظر منتقد درباره اخراجی‌ها 2 - مثبت - مسعود فراستی

باز اين آقا حرف زد.بابا تو اكه ننويسي هم ما مي دونيم بي سواد تنيستي عزيزم.راحت باش.

ستاره
يکشنبه 30 فروردين 1388 - 22:17
1
موافقم مخالفم
 
نظر منتقد درباره اخراجی‌ها 2 - مثبت - مسعود فراستی

برعکس باقی نقد های شما ، این یکی خیلی جاهاش حرف دل من بود.

البته هنوز هم واضحه که شما خیلی جاها سلیقه خودت رو حکم قطعی و تنها نظر درست می دونی ، اما به هر حال نسبت به کل مطلب قابل چشم پوشیه ...

نمی شه این مطلب رو ندیده بگیریم که سینما یه صنعته و کسی که می تونه ابزار طنز رو درست استفاده کنه ، تو این صنعت موفقه ! ( حتی اگر این فرد مسعود ده نمکی با پیشینه شناخته شده و نا شناخته اش باشه ، حتی اگه نیتش رو با ریا و تظاهر پیش ببره ..، )

جای تعجب نیست استقبال این ملت افسرده ما از فیلم ها و برنامه های طنز حتی سخیف.

اما منم خیلی دوست دارم جدا بدونم که راز محبوبیت این افسانه جومونگ و سریال های بنجل کره ای اونم با سانسور صدا و سیما چی می تونه باشه ؟

حتی سریال نسبتا حرفه ای تری مثل "پزشکان" رو ، اونم بدون سانسور ، من نتونستم بیشتر از 2 ساعت تحمل کنم و دائم زدم جلو تا به آخر برسه .

واقعا عجیبه و تاسف برانگیزه که ساعتها از زمان مفید مردم ما صرف تماشای امثال این سریال ها می شه که ماشااله هر کدومش هم انگار کمتر از 200 قسمت نیست..

از اون طرف این علاقه عجیب مردم به سریالی چون یوسف و حتی ستایش رئیس صدا و سیما از این سریال ، یه علامت سوال بزرگه .

واقعا از اینکه می بینم خیلی از دور و بری هام ، از مادربزرگ و مادرم و حتی دوستای هم سن و سالم ، به شدت درگیر این سریال شدن و هر جمله و کلمه ای رو که در این سریال بیان می شه ، درستی مطلق می دونند ، نمی دونم به کجا باید پناه ببرم.

خوشبختانه من موقع پخش این سریال برنامه جذاب سینما صدا رو گوش می دم و می تونم به این موضوع دلخوش باشم که حداقل شنوندگان این برنامه ، پای این سریال ننشسته اند...


دوشنبه 31 فروردين 1388 - 0:49
0
موافقم مخالفم
 
نظر منتقد درباره اخراجی‌ها 2 - مثبت - مسعود فراستی

حال نگارنده رو به بهبودی است.در صورت استفاده داروها در زمان معین، امید است در پایان دوره درمان از این مرکز درمانی مرخص شود.

حسین
دوشنبه 31 فروردين 1388 - 11:6
0
موافقم مخالفم
 
نظر منتقد درباره اخراجی‌ها 2 - مثبت - مسعود فراستی

بسمه تعالی

اول نوشته ات را خوب شور کردی ، اما در ادامه با شله قلمکاری که درست کردی ، حرف های خوبت بین حرف های دچار اختلاف عقیده گم شد .

حرف را یک کلام بزن ، ختم کلام کن .

راستی واقعا فکر میکنی اگر نمی جنگیدیم ، چیزی جز همان کلمه آقا دائی باید به جیره خور های نامرد میگفتیم ؟

حیف ، متن خوب فدای جو گرفتگی .

yasni
دوشنبه 31 فروردين 1388 - 14:25
0
موافقم مخالفم
 
نظر منتقد درباره اخراجی‌ها 2 - مثبت - مسعود فراستی

بابا دمت گرم فيلم خوبيه:)

سالار
دوشنبه 31 فروردين 1388 - 15:43
1
موافقم مخالفم
 
نظر منتقد درباره اخراجی‌ها 2 - مثبت - مسعود فراستی

مرسی آرمین ابراهیمی

محمد
دوشنبه 31 فروردين 1388 - 18:58
0
موافقم مخالفم
 
نظر منتقد درباره اخراجی‌ها 2 - مثبت - مسعود فراستی

منم از این سریالا خوشم نمیاد ولی میدونستی سریالی مثل یانگوم یکی از پرطرفدارترین سریالها در بسیاری از کشورهای جهان در چند سال اخیر بوده ؟

اضافه کردن نظر جدید
:             
:        
:  





             

استفاده از مطالب و عكس هاي سايت سينماي ما فقط با ذكر منبع مجاز است | عكس هاي سایت سینمای ما داراي كد اختصاصي ديجيتالي است

كليه حقوق و امتيازات اين سايت متعلق به گروه مطبوعاتي سينماي ما و شركت پويشگران اطلاع رساني تهران ما  است.

مجموعه سايت هاي ما : سينماي ما ، موسيقي ما، تئاترما ، دانش ما، خانواده ما ، تهران ما ، مشهد ما

 سينماي ما : صفحه اصلي :: اخبار :: سينماي جهان :: نقد فيلم :: جشنواره فيلم فجر :: گالري عكس :: سينما در سايت هاي ديگر :: موسسه هاي سينمايي :: تبليغات :: ارتباط با ما
Powered by Tehranema Co. | Copyright 2005-2008, cinemaema.com
Page created in 2.82819700241 seconds.