در برابر همه دفاعیات سازندگان سوپر استار و وقتی همه خوابیم و اخراجی‌های 2/ آتش بس! : یادداشت تازه امیر قادری درباره فیلم‌های اکران عید سینماهای ایران؛ :: سينمای ما :: پايگاه خبری - تحليلی سينمای ايران :: Iranian Movie News & Information
پنجشنبه 27 فروردين 1388 - 23:27
module-htmlpages-display-pid-97.html

• کارگردان «آواز گنجشک‌ها» هم وارد گود انتخابات شد؛ / مجید مجیدی ادعا کرد: هنرمندان سینما از میرحسین حمایت خواهند کرد      • پس از موفقیت پخش مجموعه تلویزیونی؛ / بازی کامپیوتری «جومونگ» هم به بازار ایران آمد، انیمیشن‌اش دارد دوبله می‌شود      • یک خبر عجیب؛ / این کارگردان و بازیگر سینمای ایران می‌خواهد «گنج قارون» را در ایران امروز بازسازی کند!      • پس از حمایت مهرجویی از میرحسین، فرج‌الله سلحشور هم اعلام موضع کرد؛ / سازنده «یوسف پیامبر»: من به احمدی‌نژاد رای می‌دهم      • تبریزی از سریال تاریخی تازه‌اش می‌گوید؛ / می‌خواهید رضا کیانیان را در نقش دکتر مصدق ببینید؟ آیت‌الله کاشانی چطور؟      




                       



یادداشت تازه امیر قادری درباره فیلم‌های اکران عید سینماهای ایران؛
در برابر همه دفاعیات سازندگان سوپر استار و وقتی همه خوابیم و اخراجی‌های 2/ آتش بس!

سینمای ما - امیر قادری:

خب، این احتمالا آخرین یادداشت من و ستون من در این زمینه است:

1- تهمینه میلانی درباره فیلم‌اش «سوپر استار»: كساني به اين فیلم حمله كردند كه به لحاظ فساد شخصيتي كاملا شبيه به شخصيت «سوپراستار» من هستند... متاسفانه بايد قبول كنيم كه در حال حاضر نزديك به نود درصد از منتقدان ما كم سواد هستند... اين افراد از هر وسيله‌اي استفاده مي‌كنند كه خودشان را مطرح كنند و اين نكته را در نظر بگيريد كه حمله به فيلمسازي نظير «بهرام بيضايي» اين افراد را بزرگ خواهد كرد... در مورد آقاي بيضايي و فيلم «وقتي همه خوابيم» هم بايد بگويم كه اگر وي به جاي اينكه سرمايه‌داري را نقد كند، به دولت يا جرياني در وزارت ارشاد حمله مي‌كرد از نظر اين منتقدان كم‌سواد، آدمي بسيار راديكال بود و فيلم اين ايشان بهترين فيلم جشنواره مي‌شد. چون اين افراد فقط به دنبال جاروجنجال‌هاي سياسي هستند در حالي كه نكته‌اي كه آقاي بيضايي در فيلم‌شان مطرح مي‌كند به معناي واقعي كلمه درد سينماي ايران است.انگار اين افراد نوكران سرمايه بودند كه اينچنين واكنش نشان دادند... اگر منتقدي واكنشي داشته نسبت به اين اسم معناگرايي نشان از كم سوادي او است و فيلم من را هم زير سئوال برد... این‌ها همه‌اش جوسازی است. بچه‌های روزنامه‌نگار جوان ما هم خیلی اشتباه کردند و به دام بدی افتادند. ناگهان موجی برای یک فیلم معمولی [منظور خانم میلانی «درباره الی» است] ایجاد شد که خنده‌دار بود. یک دفعه سیاهی‌لشگرهای آن فیلم هم به بهترین بازیگرهای تاریخ سینما تبدیل شدند... این‌ها عادی نیست. مطمئنا جو سازی است...


2- آغاز «گفتگو» با (و نه مونولوگ) بهرام بیضایی در نشریه صنعت سینما:
اولین احساسم بعد از دیدن وقتی همه خوابیم، احساس شگفتی بود از این همه «پختگی» (روی این کلمه اصرار دارم) در روایت کردن قصه‌ای با این همه پیچ و خم، این همه پس و پیش رفتن در زمان روایت یا تغییر زاویه دید آن، در فیلمی با این قصه‌گویی روان و چند وجهی با ایجاز و ضرب‌ آهنگ تند. چند لایگی روایت و... آغاز «گفتگو» با یکی از بازیگران وقتی همه خوابیم در صنعت سینما: -وقتی همه خوابیم در جشنواره از سوی برخی منتقدان، مورد انتقاد بسیاری قرار گرفت. در مواجهه با این انتقادات چه واکنشی از خود نشان دادید؟ هدایت هاشمی: تنها دفاع و واکنش من از فیلم همین یک بیت از شعر حافظ است: «ای مگس عرصه سیمرغ نه جولانگه توست/عرض خود می‌بری و زحمت ما می‌داری.»... تیتر گفتگوی بهرام بیضایی با هفته نامه سینما: به «گفتگو»ی واقعی نیازمندیم...


3- مسعود ده‌نمکی در گفتگو با نشریه مردم و جامعه: نان منتقدان درهمین فحش دادن است. یک روز می گویند استاد بیضایی و روز دیگر بی ادبانه با او برخورد می کنند. به من می گویند: «نباش». چه کسی به آنها حق داده این را بگویند. این برخورد فاشیستی نیست؟ به نظرم اینها فاشیست هستند. تنها چماقهایشان را قایم کرده اند...


خب، به نظرم دیگر بس است. بعد از این دو ماه پر التهاب بعد از نمایش این فیلم‌ها در جشنواره فجر و اکران عید، دیگر حرف‌های‌مان را زده‌ایم. (این شماره «دنیای تصویر» که دربیاید، جمع‌بندی حرف‌هایم تویش هست). درباره دیوارهای سخت و فولادی میان سیاه و سفید و خوب و بد و هنری و تجاری و خوش اخلاق و بد اخلاق در این سه فیلم حرف زدیم و حالا به نظرم واکنش‌های سازندگان و مدافعان این فیلم‌ها، گونه‌ای دیگر از همین اسطوره‌پردازی بی‌رمق (و نه پویا و زایا) و قضاوت‌های شدید و غلیظ و دسته بندی و گروه‌سازی و جزم اندیشی است که در این سه فیلم موج می‌زند. تماشاگر و منتقد هم باید سرشان را پایین بیندازند و گوش بدهند، به حرف‌هایی که راست‌اش زیاد شنیده‌ایم و از فیلمسازان‌مان انتظارهای دیگر و بیش‌تری داریم.

پس نصیحت‌های دختر معناگرای سوپر استار و آداجوی آلبینونی گذاشتن‌اش به جای موسیقی ریتمیک (راستی اجرای گروه د دورز از همین قطعه را شنیده‌اید؟ از دست‌اش ندهید) و حرف‌های بازیگر فیلم بیضایی درباره «لجن مال» شدن همه چیز و تلاش ده‌نمکی برای شبیه کردن‌مان به گروه لات و لوت‌های فیلم اخراجی‌ها 2، مال خودشان. دارم روی پرونده مطبوعاتی مستند شاهکار مردی روی سیم کار می‌کنم. (و یک اتفاق هیجان انگیز که خبرش را خواهم داد) ساخته جیمز مارش. داستان مردی که ظاهرا «بی‌هیچ دلیل»ای آرزو داشته در دهه 1970، از روی طنابی بین برج‌های تجارت جهانی عبور کند. در شرایطی که تماشاگری ندارد و کارش هم غیر قانونی است. و مارش فیلمی ساخته که فعالیت و آرزوی فیلیپ را شبیه یکی از فیلم سرقتی‌های بزرگ دهه 1970 جلوه می‌دهد. وقتی همه از فیلیپ می‌پرسند چرا این کار را انجام داده و مرد می‌گوید: من کار به این زیبایی انجام دادم و حالا شما دارید دنبال دلیل‌اش می‌گردید؟ کوروش زند و پرند پایا و بایرام لودر اخراجی‌ها مال شما، و فیلیپ پوتی و طناب‌اش و تمام آن چهل و چند دقیقه گشت زدن‌ روی آن طناب باریک در سایه برج‌های غول‌آسای تجارت جهانی، دریبل‌های علی کریمی در دوران بعد از علی دایی و یا حداقل آن چند ثانیه بادبادک هوا کردن ترانه علیدوستی در «درباره الی» مال ما. هر چه باشد حالا سی سال گذشته، فیلیپ پتی و همه آن آدم‌هایی که جای ما از روی زمین با لذت تماشایش می‌کرده‌اند، مانده‌اند، ولی دیگر خبری از آن برج‌های غول آسای ایالات متحده نیست.



به روز شده در : يکشنبه 23 فروردين 1388 - 15:23

چاپ این مطلب |ارسال این مطلب |


اخبار مرتبط

نظرات

آریان.گ
دوشنبه 24 فروردين 1388 - 11:32
0
موافقم مخالفم
 
سایت «سینمای ما» باید سایت سینمای همه ما باشد / این همه فروش ارزش یک گزارش نداشت؟

عالی بود . نحوه واکنش فیلمسازان دقیقا نشان دهنده شخصیت اونها بود . همون قدر که ده نمکی ساده لوحانه واکنش نشون داد میلانی پرخاشگرانه وهر دو به علت ضعف پای بیضایی رو هم کشیدند وسط . این که میلانی تمام منتقدینی که فیلمشو دوست نداشتنو بی سواد فرض کرده همون قدر مسخرست که پایان بندی فیلم بد سوپر استار . یعنی خانوم انتظار داره همه از فیلمش خوششون بیاد و در غیر اینصورت مشکل از بقیست نه خودش . ده نمکی که به کنار . آنقدر حرف های پرت و پلا زده که اینا هم روش ولی شنیدن این حرف ها از میلانی که خودشو روشنفکر و فیلمشو معناگرا میدونه واقعا حرص آدمو در میاره .

زنده باد امیر قادری

علی طهرانی صفا
دوشنبه 24 فروردين 1388 - 12:58
-1
موافقم مخالفم
 
سایت «سینمای ما» باید سایت سینمای همه ما باشد / این همه فروش ارزش یک گزارش نداشت؟

بادبادک هوا کردن را خوب نیامدی. بدترین صحنه فیلم بود.

بماند برای بعد
دوشنبه 24 فروردين 1388 - 14:0
2
موافقم مخالفم
 
سایت «سینمای ما» باید سایت سینمای همه ما باشد / این همه فروش ارزش یک گزارش نداشت؟

خب این جریان ظاهراً ادامه دارد! فیلم آقای بیضایی اگر به قول این دوستان منتقد در باب بیان برخی نکات الکن است، یک چیز را خوب روشن ساخته و آن بحران نه چندان تازه نقد در این مملکت است. شما نوشته آقای قادری را بخوانید چه چیزی از آن دریافت می شود، چه تحلیلی، استدلالی یا پرداخت به جزییاتی اصولاً در نقدهای ایشان وجود دارد (اینجا البته باید تمایز قائل شد بین منتقد و یادداشت نویس چنانکه آقای قادری اصولاً چیزی جز یادداشتی بازتاب دهنده احساسات شخصی خود ننوشته، با این همه) نقل قولی که از گفت و گوی درخشان حمید امجد و آقای بیضایی در این یادداشت (لابد به استهزا) نقل شده، قرار است چه چیزی را برملا سازد. آقای قادری که این همه تجربه های دوست داشتنی از دیدن فیلم های خوب دارند، چرا قدری ما را در دانش گسترده خود از سینما شریک نمی کنند و برایمان نمی گویند مشکل داستان گویی «وقتی همه خوابیم» چیست؟ روایت های تو در توی آن، پیش برد قصه، ایجاز در دیالوگ ها، تعدد راویان در یک روایت و جابه جایی آن ها (گویا زمانی عده ای بی خبر از ترانه های چاووشی و دریبلینگ هلی کریمی این را از نشانه های پسامدرنیسم می دانستند. فضل فروشان بی مایه اسنوب بی همه چیز!)، ضرب آهنگ سریع فیلم، هدر ندادن لحظه ای یا درجا نزدن روایت و ...چه اشکالاتی دارد؟ این که در نوشته های آقای قادری یکسره در مورد احساس «ما»یی صحبت می شود که گویا دیگر از خواب بیدار شده اند و سینما را جور دیگری می فهمند که کسانی چون بیضایی اصلاً بویی از آن نبرده اند، چه کمکی به نقد فیلم می کند. اصولاً چرا پرداختی استیلیزه در یک فیلم که در نگارش، بازیگردانی و کارگردانی اثر سرایت کرده باید یکسره منکوب شود، مگر سینمای میزوگوشی، کروساوا، ازو، درایر و حتا پرداخت پر ایجاز هیچکاک را می توان دوست نداشت، چون ممکن است سنگینی اش (از زبان آقای قادری بخوانید تصنع) احوالات آقای قادری را بد کند. چرا به جای بررسی گفته های بیضایی و برخی دوستداران فیلم در باب لایه های مختلف قصه، نحوه روایت اثر و ... مدام پای تمام شدن دوران استاد، گلایه کردن و نق زدن های او و ادای روشنفکری درآوردنهایش و هزار مستمسک دیگر را پیش می کشیم که اصولاً ارتباطی با سینما ندارد و قطعاً جوابی هم نمی تواند داشته باشد. اگر من فکر می کنم بیضایی در هفتاد سالگی بسیار جوان تر از امثال آقای قادری و پوریاست که او را دمده می دانند چون اگر نه به خاطر همه آثارش دستکم به خاطر این میزان نوآوری در روایت و پرداخت در «وقتی همه خوابیم» و جسارت کنارگذاشتن فیلمی در سی دقیقه اول که حتماً خود بیشتر و بهتر از ما می داند روایت همان قصه اولیه کافی بود تا نظر همه را جذب کند، پویایی و طراوت ذهنی اش را به رخ می کشد، باز هم نمی توان در این گفت و گو به جایی رسید چون ما هر دو داریم از چیزی غیر از سینما و چارچوبش صحبت می کنیم، البته آقای قادری و بنده هر دو می توانیم جایی در مورد شخصیت هنری آقای بیضایی و میراثش برای ما، ادعاهای مان را مطرح کننیم ولی گویا قرار است این جا در مورد سینما و فیلمی به نام «وقتی همه خوابیم» سخن به میان آید. و از این منظر آتشی که فیلم بیضایی در خرمن نقد امروز ما انداخته به این زودی ها تمام شدنی نیست، حالا وقت آن است که ما از خود بپرسیم وقتی آقایان قادری، حسنی نسب و پوریا (و کسانی مثل ایشان) در موسسه ای به جوانان ما نقد فیلم آموزش می دهند، چه نسلی و با چه برداشتی از سینما در حال پا گرفتن است! آقای قادری ظاهراً بازی کلامی شان با فیلم آقای بیضایی را به پایان برده اند، ولی بی شک این نقطه آغازی است برای خوانشی جدی از نقد در ایران امروز! شاید روزی بهانه ای شود برای ساختن فیلمی جدید توسط خود آقای بیضایی!


دوشنبه 24 فروردين 1388 - 14:31
0
موافقم مخالفم
 
سایت «سینمای ما» باید سایت سینمای همه ما باشد / این همه فروش ارزش یک گزارش نداشت؟

امير قادري منهاي جوگيري گاه و بيگاهش شايد بتونه به ساحت روشنفكري نزديك شه، ما ميتونيم تا اون روز منتظر بمونيم ولي دنيا ؟؟؟

امید
دوشنبه 24 فروردين 1388 - 15:22
0
موافقم مخالفم
 
سایت «سینمای ما» باید سایت سینمای همه ما باشد / این همه فروش ارزش یک گزارش نداشت؟

Viva Amir Ghaderi!!!

ساناز
دوشنبه 24 فروردين 1388 - 17:40
1
موافقم مخالفم
 
سایت «سینمای ما» باید سایت سینمای همه ما باشد / این همه فروش ارزش یک گزارش نداشت؟

نوشته خوبي بود

راستي چرا چيزي درمورد فيلم "بيست" ننوشتيد؟

صحبتهاي تهمينه ميلاني، هم درمورد فيلم درباره الي و هم درمورد هركسي كه راجع به فيلمش انتقاد كند خيلي خنده دار بود و ما را با وجه ديگري از شخصيت ايشان آشنا كرد...

آيدين
دوشنبه 24 فروردين 1388 - 18:14
1
موافقم مخالفم
 
سایت «سینمای ما» باید سایت سینمای همه ما باشد / این همه فروش ارزش یک گزارش نداشت؟

هيچكدام از چهارتا فيلم اكران عيد فيلمهايي نبودند كه دوستشان داشته باشم و يا اصلا رغبتي براي ديدنشان درسينما داشته باشم وميشه صبر كرد تا cd هايشان كه چندماه بعد آمدند،آنها را ديد اما بعضي از فيلمها هستند كه آدم هم منظرشانه و هم دوست داره كه آنها را درسينما ببينه مثل درباره الي،عيار14،تنها دوبار زندگي مي كنيم.

درضمن صحبتهاي خانم ميلاني درمورد درباره الي واقعا خنده داره...

يه مثلي هست كه ميگه:حسود هرگز نياسود...

علیرضا
دوشنبه 24 فروردين 1388 - 20:34
0
موافقم مخالفم
 
سایت «سینمای ما» باید سایت سینمای همه ما باشد / این همه فروش ارزش یک گزارش نداشت؟

با میلانی موافقم نه شما ووو ...


دوشنبه 24 فروردين 1388 - 20:47
0
موافقم مخالفم
 
سایت «سینمای ما» باید سایت سینمای همه ما باشد / این همه فروش ارزش یک گزارش نداشت؟

دفاع هوشمندانه ای بود . مرسی

به تو میگم امیر قادری همیشه به تو میگم
دوشنبه 24 فروردين 1388 - 22:31
0
موافقم مخالفم
 
سایت «سینمای ما» باید سایت سینمای همه ما باشد / این همه فروش ارزش یک گزارش نداشت؟

تا همیشه میگم به تو میگم امیر قادری به تو و دنیایه تنگ و وجودت که ملو از عقده و بیسوادیه در نهایت کسی هستی از جنس همون ادمی که در وقتی همه خوابیم خمیازه میکشه در اخر میشه کارگردان از نوعه روایت و تکنیکه فیلم با تو حرفی نمیزنم کمتر و حقیر تر از اونی هستی که بشه در مورداین موارد چیزی بهت فهموند تو در نوشتت فقط و فقط عقده هات رو خالی میکنی عقده هایی که با هاشون رشد کردی و قد کشیدی به همراه اونی کهدر جشنواره امسال از یکی مثل اشتهاریان رشوه گرفت تا در مورد فیلم بیضایی بد بنویسه اینو دیگه همه میدونن همونی که اسمش الف پ هست و جز همکاران و دوستان تو کسی نبود که این مسئله رو ندونه حتی در صفها هم این نکته از زبان تماشاگران باز گو میشد درست مثل تو یکی از جنس تو حتی اون جوانه خمیازه کش که کارگردان هم میشه از نظر من برات زیاده تو لمپنه عصر گوگل تو ادم حقیر که حتی بعید میدونم بتونی درست اسم بیضایی رو در حظور خودش تلفظ کنی و مثل یه جوجه ماشینی که تو حوض افتاده در برابر ادمایی که دورت میکنن تا با منطق بیسوادیت رو اثبات کنن میلرزی تو ادمک بیسواد که نوشتن در مورد سینما رو با انداختن قرصهایه اعصاب و روان با دوز بالا قاطی کردی و تو در بهترین شکل ممکن یکی از سیاه پوشانه وقتی همه خوابیم تو که برایه نوشتن یه متن مثبت در مورد اثر ارزشمند اتش سبز میخواستی خودت رو به 300 هزار تومن بفروشی و همین کار رو در قباله بد نوشتن از اون فیلم انجام دادی و دوسته نازنینت امسال این کار رو تکرار کرد در مورد فیلم بیضایی تا به شکل غیر مستقیم به کسانی که دوست داشتند بیضایی رو با نارنجک ترور کنن براشون خوش رقصی کنی و خدمت کنه برات متاسفم که نمیشه باهات سطحه بالا صحبت کرد اخه از زبون یکی از هم جنسات تو سگ کشی خطاب به گلرخ کمالی شنیدم من خوش ندارم کسی بام سطه بالا صحبت بکونه تو اساسی با هاشم بری نصبت داری تو بز دل تو ادم بیسواد حقیر اونقدر کم و پوچی که از ترس ...نت جرات نکردی یه دقیقه وایسی و در مورد حرفات که چه عرض کنم در مورد توهمات ذهن مالیخولیلیت با طرفدارانه فیلمه بیضایی در جشنواره شهر بحث کنی دومت رو گزاشتی رو کولت و مسه یه گربه که روش آب سرد پاشیدن با بز دلی هرچه تموم تر در رفتی تو هیچی تو هیچم نیستی فقط اینو بهت میگم تو آدم بیسواد عقب افتاده نمیتونی با فحش دادن به بیضایها خودت رو بزرگ کنی تو ادم بیسواد حقیر اگر تونستی 2 جمله در مورد مرگ یزدگرد یا آرش یا طومار شیخ شرزین یا ... یا در حد یک دقیقه در مورد اسطیر و فلسفه اساطیر و افسانهها و پیوندشون با شرایطه معاصر در شکله بیانی هنرهای دراماتیک در حد یک دانشجویه ساله اول ادبیات یا تاریخ یا هنر بحث کنی اونوقت میتونی در مورد این حرف بزنی که اره بابا منم ادمم منو تحویل بگیرین دغ مرگ نشم البته نه در حظور 4 تا اسگول از جنس خودت و دوستات در برابره بزرگی مثل بیضایی تا بفهمی تو ادم بیمار و حسود و به نظر من تبه کار و ادم مشکوک که هیچ بعید نیست جاسوس باشی و به جایی وصل از هیچ هم کمتری اگر یه روز یکی از من بپرسه لجن زار چیه میگم چیزیه از جنسه امیر قادری و اگر گفت قادری کیه میگم تو کی هستی و اگر خواست نوشته که چه عرض کنم عفونتهایه روان بیمارت رو بخونه میگم حواست حسابی جمع باشه قبل از خوندن نوشته هاش ماسک به صورتت بزنی چون تعفن لجن زار اساسی حالت رو میگیره.

امیر قادری: دق درسته نه دغ. و حضور درسته نه حظور؛ دوست عزیز. 

ريحانه
دوشنبه 24 فروردين 1388 - 23:37
0
موافقم مخالفم
 
سایت «سینمای ما» باید سایت سینمای همه ما باشد / این همه فروش ارزش یک گزارش نداشت؟

مدل اخلاقيتان مال خودتان خانم و آقاي كارگردان!

مهدی
سه‌شنبه 25 فروردين 1388 - 0:57
-1
موافقم مخالفم
 
سایت «سینمای ما» باید سایت سینمای همه ما باشد / این همه فروش ارزش یک گزارش نداشت؟

درود بر تو امیر قادری. امثال تهمینه میلانی و مسعود ده نمکی(بیضایی را فاکتور بگیرید، هر چقدر هم که فیلمش را دوست نداشته باشیم) در سطحی نیستند که بیشتر از این برایشان وقت بگذاری و بگذاریم. سطحشان را که دیدی؟ حرفهای چاله میدانی ده نمکی و جنجالش در همین سایت سر یک کامنت، حسادت کودکانه و مضحک تهینه میلانی به درباره الی و نطق های روشنفکریش! اعتراف می کنم که خودم هم فکر نمی کردم که سطح این دو نفر انقدر پایین باشد. ده نمکی سر یک کامنت گریه اش می گیرد، تهمینه میلانی هم سر حمایت منتقدان از یک فیلم، لجش می گیرد(شک نداشته باشید که خودش هم از فیلم خوشش آمده)! اینها دیگر کیند؟ اینها شده اند فیلمسازان ما؟!!!

درود بر تو امیر قادری. من آمار دقیق دارم که تهمینه میلانی خواننده ثابت این سایت است. همینکه با یادداشتهای حساب شده ات حرص این خانوم معناگرا را در می آوری(ناخواسته) ما کیف می کنیم. تا پیش از این، از تهمینه میلانی بدم نمی آمد. اما حالا که دیدم با بی ادبی هر کسی که فیلمش را ضعیف بداند، بی سواد خطاب می کند و به فیلم محبوب یک جمع بینهایت بزرگ توهین می کند، از او بدم آمد. لیاقت او همین سوپر استار است. امیر قادری ممنونم که ما را با مواضع درست و بجایت سر حال می آوری. پشتت هستیم. از فکر اینها بیا بیرون. منتظر خاک آشنا و درباره الی و پستچی... و بی پولی باش که در راهند.

سحر
سه‌شنبه 25 فروردين 1388 - 1:39
0
موافقم مخالفم
 
سایت «سینمای ما» باید سایت سینمای همه ما باشد / این همه فروش ارزش یک گزارش نداشت؟

آقاي قادري خيلي پرتي . به همين راحتي نيست برادر . نميشه همين جوري دعوا راه بندازي و همينجوري هم آتش بس اعلام كني و اين وسط چرندياتت مخاطب پيدا كنه . نه عزيزم . نميشه سانسورچي باشي و بي اعتقاد به فضاي باز و اون موقع خطاب به همه بيانيه صادر كني . من حرف دارم اميرجون .اميرخان ! اينهمه پاچه خواري ارزوني تو و سايتت . ما كه بخيل نيستيم . كامنتاي مارو هم يا سانسور كن يا بعضي وقتا از هر ده تا يكيشو قبول كن كه تيريپ انتقاد پذير بودنت رو به رخ بكشي . اينا خيالي نيست . اما وقتي مي خواي راجب سينما بنويسي به زبون سينما بنويس . جنجال راه ننداز و زرد نباش . تهمينه ميلاني و بهرام بيضايي جايگاهشون مشخصه و كارنامشون هم مخفي نيست . خوشبختانه سينما اين حسن رو داره كه تا آخر دنيا ميشه نقدش كرد اما امير قادري عزيز ماهاييم كه تموم ميشيم . پس خوب تموم شو . مثل پايان هاي دلپذير سينما . جوري بنويس كه 4 سال ديگه هم ارزش خوندن داشته باشه . دل خوش به اولين و بالاترين و اين لوس بازيها نباش . آدم سينما باش . آدم سينما بمون . ارادتمندم

سینمای ما -  باقی که نظر شماست. اما تا به حال هیچ کامنتی در این باره، اگر به دست ما رسیده باشد، حذف نشده است.

 

مزدک
سه‌شنبه 25 فروردين 1388 - 2:15
0
موافقم مخالفم
 
سایت «سینمای ما» باید سایت سینمای همه ما باشد / این همه فروش ارزش یک گزارش نداشت؟

کاش کسی در این اشفته بازار پیدا شود و جوابی به سوالات منطقی من بدهد .

اقای قادری چرا جواب نمی دهید. فقط توهین به بزرگ هنرمند ایران زمین بیضایی را اموخته اید ؟

علی
سه‌شنبه 25 فروردين 1388 - 3:17
0
موافقم مخالفم
 
سایت «سینمای ما» باید سایت سینمای همه ما باشد / این همه فروش ارزش یک گزارش نداشت؟

آقا مهدی, عقل و شعور بدم خدمتتون؟؟!

سحر خوب نوشته. خوشم اومد.

مزدک هم زیادی لوس شده.

عاطفه
سه‌شنبه 25 فروردين 1388 - 3:19
0
موافقم مخالفم
 
سایت «سینمای ما» باید سایت سینمای همه ما باشد / این همه فروش ارزش یک گزارش نداشت؟

هیچ وقت فکر نمی کردم بشه پایان این جنجال رو تو فصل مشترک سه نقل قول از سه کارگردان کاملا متفاوت دید....الحق که خیلی هوشمندانه بود...اون قدر گویا که واقعا نیازی به کش دادن این بحثها نیست... اونهایی هم که نگرفته ان خون خودشونو کثیف نکنن بالاخره می فهمن چی به چیه اگه تعصب رو کنار بگذارن.

در جواب بخشی از صحبتهای "بماند برای بعد" باید بگم برای فهمیدن این نکته که فیلم لحن الکنی داره احتیاج نیست زمین رو به زمان ببافن, تماشاگر امروز که توی کوچه و خیابون های همین مملکت نفس کشیده و قد کشیده خودش رو ملزم نمی دونه ذهن و احساسش رو درگیر سرنوشت آدمهایی بکنه که بر وزن اشعار حماسی شاهنامه دیالوگ می گن و 45 دقیقه طول می گشه تا بگن دردشون چیه!! آدمهایی که هیچ کدوم از اکشن ها و ری اکشن های معمولشون شبیه آدمهای دورو برشون نیست, واسه یه گریه کردن مدام آه می کشن و مشت به دیوار می کوبن!! رابطه شون با همکار و حتی بچه شون مکانیکی و مصنوعیه و خیلی چیزای دیگه که همه دیدیم و لازم به تکرار نیست.

موضوع اینه که تو جامعه ای که پر شده از اغراق و شعار, مردم دنبال یه نگاه نو و تازه ان. اگه کارگردانی سینه به سینه ی مردم اجتماعش نفس بکشه می دونه که مردم خسته شدن از شعار و درس اخلاق, که یه جامعه در هر زمانی اقتضای خاص خودش رو داره. مشکل کارگردانهای ما اینه که از تجربه های نو می ترسن و نتیجه این می شه که کادر بازیگران و عواملشون تقریبا همیشه ثابته و سبک و لحن و سوژه هاشون میشه یکنواخت و کم کم این توهم برای هوادارانشون به وجود می اد که همه اینها وحی منزله و همین و دیگر هیچ!!!

خانم میلانی در اظهارات خنده دارشون گفتن بعضی منتقد های بی سواد می خوان با کوبیدن استاد بیضایی خودشون رو بزرگ کنن!.... غافل از اینکه تماشاگران امروز سینمای ایران اونقدر بزرگ شدن که بفهمن ایشون با چسباندن نام خودشون کنار نام بیضایی و درست کردن یک دشمن فرضی به خیال خودشون جبهه مشترکی تشکیل دادن در برابر به قول خودشون منتقدان کم سواد. اما باید گفت ایشون هم با این کار نمی تونن جایگاهشون رو بالاتر از اونچه هست ببرن.... چرا که احترامی که تماشاگر برای بیضایی قائل هست و دادن لقب استاد به او , به واسطه ی آثاری ست که ارائه کردن. آثار خانم میلانی با این رویکرد کنونی و با ایجاد موجهای سطحی دو روزه حالا حالا مونده تا به ماندگاری اثری مثل باشو غریبه کوچک برسه. سوپر استار فیلمی ست که فقط می تونه ذائقه تماشاگران گروه سنی نوجوان رو تامین کنه, که از شنیدن شیرین زبانی های رها ذوق کنن و از پیام های اخلاقیش درس زندگی بگیرن!!!

ده نمکی هم که دیگه تکلیفش روشنه.... تا حالا باید ده نمکی کارگردان رو تحمل می کردیم و حالا ده نمکی به خود غره شده ی کارگردان منتقد رو!!

عطیه
سه‌شنبه 25 فروردين 1388 - 4:30
0
موافقم مخالفم
 
سایت «سینمای ما» باید سایت سینمای همه ما باشد / این همه فروش ارزش یک گزارش نداشت؟

دلم گرفت از خوندن یکی از این کامنت ها، خدا بیامرزه نادر ابراهیمی رو که چقدر قشنگ گفته: نفرین ، پیام آور درماندگی است و دشنام برای او برادری است حقیر...


سه‌شنبه 25 فروردين 1388 - 5:2
0
موافقم مخالفم
 
سایت «سینمای ما» باید سایت سینمای همه ما باشد / این همه فروش ارزش یک گزارش نداشت؟

با امیر قادری موافقم

پری
سه‌شنبه 25 فروردين 1388 - 5:10
1
موافقم مخالفم
 
سایت «سینمای ما» باید سایت سینمای همه ما باشد / این همه فروش ارزش یک گزارش نداشت؟

منتقد ها چماق به دست هستن؟!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! عجب رویی دارید به خدا!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!  بله خب کافر همه را به کیش خود پندارد! ... حرف چماق رو نزنید تف سر بالاست برای شما! بسه اقای ده نمکی دیگه ... خودتون باشید.. .بود چون دست کم خودش بود ی

پری
سه‌شنبه 25 فروردين 1388 - 5:11
0
موافقم مخالفم
 
سایت «سینمای ما» باید سایت سینمای همه ما باشد / این همه فروش ارزش یک گزارش نداشت؟

میدونم کامنت من تایید نمیشه اما همین که یک نفر بخونه هم دلم رو آرومتر میکنه


سه‌شنبه 25 فروردين 1388 - 13:34
0
موافقم مخالفم
 
سایت «سینمای ما» باید سایت سینمای همه ما باشد / این همه فروش ارزش یک گزارش نداشت؟

با ده نمکی و میلانی کاری ندارم ولی هدف امسال امیر قادری اینه که با خراب کردن آقای بیضایی خودشو بکشه بالا . آخه پسر خوب این کارو تو این 40 سال خیلی از تو گنده تر هاشم به بهانه های مختلف خواستن بکنن چی شد ؟ بدو برو مشقاتو بنویس آفرین بچه خوب

شقایق کسرایی
سه‌شنبه 25 فروردين 1388 - 15:4
0
موافقم مخالفم
 
سایت «سینمای ما» باید سایت سینمای همه ما باشد / این همه فروش ارزش یک گزارش نداشت؟

سلام!

من که نظرمو تو روزنوشت هاتون گفتم آقای قادری اما الان کامنتا رو که دیدم تعجب کردم!"به تو میگم امیر قادری همیشه به تو میگم "واقعا عجیب بود و جالبه که آدمایی پیدا میشن که همچین حرفایی رو اینقدر راحت بزنن!

راستی آقای قادری!اون کامنت یه غلط املایی دیگه ام داشت:نصبت که درستش نسبته!

چقدر خوب جواب اون کامنتو دادید....و بعضی چیزا خیلی آدمو متاسف میکنه!

مهدی
سه‌شنبه 25 فروردين 1388 - 15:57
-2
موافقم مخالفم
 
سایت «سینمای ما» باید سایت سینمای همه ما باشد / این همه فروش ارزش یک گزارش نداشت؟

نه علی جان. شما بفرما برای خودت عقل و شعور تهیه کن! اگه دید شخصی داری، بفرما نظرت رو بده. وگرنه کسی منتظر نیست که شما در یک جمله درباره نظر بقیه نظر بدی!!

صحبتهای عاطفه هم تکمیل کننده بخشی از صحبتهای من بود. کاملا موافقم.

بهمن
سه‌شنبه 25 فروردين 1388 - 17:14
0
موافقم مخالفم
 
سایت «سینمای ما» باید سایت سینمای همه ما باشد / این همه فروش ارزش یک گزارش نداشت؟

وقتی همه خوابیم

بیضایی در «وقتی همه خوابیم» عناصر آشنای فیلم‌فارسی، فحشا و ناموس و چاقو و مردان پیراهن‌سیاه، به علاوه‌ی «پول» را به کار می‌گیرد تا نشان دهد که زندگی ما اکنون در چنبره‌ی فروشگاههای اجناس قاچاق و زنان به‌ناگریر روسپی و ساختمانهای سر به فلک کشیده‌ و پولهای باد‌آورده‌ی مردمان فرومایه‌ای است که در همه چیز دست دارند. در این میان تنها آبرویی که مانده است تن دادن به مرگی خودخواسته و رهانیدن خود یا مظلومی از ظلمت این جهل و خواب فراگیر است.

شروع «وقتی همه خوابیم» با نماهایی از ساختمانهای تجاری و اداری و مسکونی تازه‌ و مدرن شهری می‌تواند ورود خوبی به درونمایه‌ی داستانی فیلم باشد. تصاویر پی در پی از ساختمانهای تازه‌ساز حس «سازندگی و نوسازی» شهری را به خوبی به بیننده القا می‌کند. در این میان، موسیقی نیز احساس دلهره را تشدید می‌کند، به طوری که بیننده هر دم وقوع حادثه‌ای را انتظار می‌کشد. نهضت بساز و بفروشی، پولشویی‌های قانونی، کوبیدن و ساختن، فقط نوسازی بافتهای فرسوده‌ی شهری نیست. ساختمانهای تجاری، رونق کار واردکنندگان و صادرکنندگان، رونق بانکهای خصوصی، افزایش درآمد با شغلهای نه چندان مولد، انباشتن پول و تغییر خلق و خو و اخلاق، دوش به دوش هم تغییر می‌کنند. وقتی هر چیز زیر ساختی به سرعت ترقی می‌کند و قیمتش چندبرابر می‌شود، وقتی سود و زیان تنها دلمشغولی افراد می‌شود، آیا جایی برای خویشاوندی و رفاقت و دوستی و تعهد اخلاقی یا حتی حقوقی وجود دارد؟ بتون و شیشه و آسفالت نیز طبیعت خود را دارند و انسان محصور در میان این عناصر هم سختی و صلابت و نفوذناپذیری بتون و آسفالت را می‌یابد و هم شکنندگی شیشه را.

ويژگیهای جامعه‌ای کلنگی چیست؟ خب، اگر خانه‌ای کلنگی باشد چه ويژگیهایی دارد؟ همان ويژگیها را نیز جامعه‌ای کلنگی دارد. خانه‌ی کلنگی خانه‌ی ویرانه‌ای است که صاحبانش نه توان تعمیر و نوسازی خانه‌شان را دارند و نه توان تغییرش را. آنها فقط منتظرند دری به تخته بخورد و آدم پولداری پیدا شود و آن‌قدر به آنها پول بدهد که بتوانند خانه‌شان را عوض کنند، یا یکی از آن طرحهای شهری پر ریخت و پاش به اجرا درآید و خیابانی بزرگ در مقابل خانه‌شان کشیده شود تا قیمت خانه‌شان ترقی کند. در چنین جامعه‌ای کهنسالان و قدیمی‌ها و اصیل‌ها بی‌پول و تازه به دوران‌رسیده‌های بی‌مرام و بی‌همه‌چیز پولدارند. «وقتی همه خوابیم» بیضایی داستان جامعه‌ای کلنگی است که در آن همه چیز به فروش می‌رسد، نه فقط خانه‌های قدیمی، نه فقط آیین خویشاوندی، نه فقط تن زنی شوهردار برای آزادی شوهرش، بلکه هر قرارداد حقوقی دیگری. در این میان جهان هنر نیز مستثنی نیست، وقتی می‌شود خانه‌ای زیر ساخت را فروخت، وقتی می‌شود «شوهر خواهر» را فروخت، وقتی می‌شود «تن» را برای آزادی «شوهر» فروخت، چرا نشود فیلم در دست ساخت را فروخت؟ — با همه‌ی عوامل و دست اندر کارانش! داستان فیلم بیضایی حکایت گوشه‌ای از همین جامعه‌ی کلنگی است که حالا همه همه‌چیز را می‌فروشند تا «پول» را از آن خود کنند. اکنون پول است که همه را به رکوع می‌برد و به خضوع وامی‌دارد! در این جامعه همه چیز فروختنی و خریدنی است. اما آیا واقعاً همین طور است؟

به نظر می‌آید که بیضایی نمی‌خواهد هیچ قضاوت سرراستی را در پایان فیلمش به بیننده منتقل کند. او به تصویر کشیدن واقعیتی را مقصود داشته است که همه‌ی زندگانی امروز ما را در همه‌ی وجوهش در بر گرفته است. سیل بنیانکن نیاز و کمبود و ترقی قیمتها در جامعه‌ای که افراد به آسانی می‌توانند صاحب کار دیگران شوند و به اصطلاح هرکسی را بخرند، جای امیدواری اندکی برای زندگی انسانی‌تر و اخلاقی‌تر و بهتر می‌گذارد. با این همه، اگر پرند پایا و مانی اورنگ و نیرم نیستانی باز می‌توانند در گوشه‌ای دیگر به کار خود ادامه دهند و این امکان نیز وجود دارد که فیلمی همچون «وقتی همه خوابیم» ساخته شود، کورسویی از امید هنوز هست. دست کم اکنون دیگر «همه خواب نیستیم».

( محمد سعید حنایی کاشانی)

بهمن
سه‌شنبه 25 فروردين 1388 - 17:18
0
موافقم مخالفم
 
سایت «سینمای ما» باید سایت سینمای همه ما باشد / این همه فروش ارزش یک گزارش نداشت؟

جنگل آسفالت

این «محمّد رحمانیان» (نمایش‌نامه‌نویس و کارگردانِ تئاتر) بود که در آخرین جشن سینمایی مجلّه «دنیای تصویر»، وقتی در کلیپی کوتاه، کارنامه پُرشمار و ماندگار «بهرام بیضایی» را مرور کردند تا جایزه‌ای را به‌افتخار سال‌ها فعالیت در سینما تقدیمش کنند، روی صحنه رفت و در ستایش «بیضایی» گفت این کارنامه، البته، مایه افتخار است، امّا به‌همان‌اندازه می‌تواند مایه افسوس و حسرت هم باشد. همه فیلم‌نامه‌هایی که «بیضایی» در این سال‌ها منتشر کرده، فیلم‌نامه‌هایی هستند که به‌نیّتِ ساختن نوشته است، امّا هرکدام به‌دلیلی رنگ پرده را ندیده‌اند. به‌قول «رحمانیان»، هربار که «بیضایی» فیلم‌نامه‌ای را مُنتشر می‌کند، معنایش این است که دیگر اُمیدی به ساختش ندارد و ترجیح می‌دهد گوهرِ کم‌یابِ دیگری را، دست‌کم به‌شکل کتاب، به خیلِ مُشتاقانِ سینما هدیه کند. «لبه پرتگاه» هنوز در آستانه تولید بود که پرونده‌اش برای همیشه بسته شد، بی‌آن‌که روشن شود انبوه شایعه‌ها درباره دخالت در کار کارگردان چه‌قدر به حقیقت نزدیک بوده و «بیضایی» به‌ سنّتِ همه این سال‌ها، البته ترجیح داد سکوت کند و پُشت‌صحنه فیلم را عمومی نکند، بنابراین این‌بار هم فیلم‌نامه‌اش را منتشر کرد.

«بهرام بیضایی» سرگرم اجرای نمایش «افرا؛ یا روز می‌گذرد» بود که خبر رسید فیلم بعدی او با مشارکت «علیرضا داوودنژاد» ساخته می‌شود. کمی گذشت تا خبر شدیم که «داوودنژاد» سرمایه‌گذاری را برای مشارکت در فیلم تازه‌ای از «بیضایی» معرّفی کرده است و هیچ بعید نیست طلسم، بالأخره، شکسته شود و «بیضایی» دهمین فیلم سینمایی‌اش را، بالأخره، بسازد. خبرهای رسمی درباره «وقتی همه خوابیم» چنان اندک بود که خبرهای درگوشی جای‌شان را گرفت و در همه این خبرها روی یک‌چیز تأکید می‌شد: این فیلم تازه، ماجرای ساخته‌نشدنِ «لبه پرتگاه» است و البته، هیچ‌کس چُنین چیزی را تأیید نمی‌کرد. صبحِ دومین‌روز جشنواره فیلم فجر بود که «وقتی همه خوابیم» در سینما فلسطین (سینمای رسانه‌ها) به‌نمایش درآمد و نخستین واکنش‌ها به فیلم در جلسه مطبوعاتی‌اش ابراز شد؛ وقتی‌که یکی از منتقدان فیلم را «دِمُده» خواند و گفت نمی‌فهمد چرا کارگردان محبوبش چُنین فیلمی ساخته است و نویسنده‌ای دیگر گفت ترجیح می‌دهد طرفِ آن «اشتهاریان»ی باشد که چِک‌های درشت می‌نویسد و به‌خاطر «خاطره مقبول» فیلم را کاملاً تغییر می‌دهد و دیگرانی هم بودند که ظاهراً حمله به فیلم‌ساز (و نه نقدِ فیلم) را «وظیفه» خود می‌دانستند و روزی یک‌بار، در دو سه ویژه‌نامه روزانه جشنواره، به هر بهانه‌ای و در حاشیه هر فیلم و هر اتّفاقی، انگشتِ اتّهام را به‌سوی «بیضایی» (و نه فیلمش) می‌گرفتند؛ بي‌آن‌که حرف‌های فیلم‌ساز را در همان جلسه مطبوعاتی درست شنیده باشند که گفت «منتقدان باید تصمیم بگیرند چه‌چیزی باارزش است و چه‌چیزی کم‌ارزش. اگر موضوعِ سینما این‌قدر بی‌ارزش است که من نباید درباره آن فیلم بسازم، شما چرا درباره این سینمای کم‌ارزش می‌نویسید؟» طبیعی‌ست تماشای فیلمی که در آن «سوپراستار»ش سقّز می‌جود و می‌خواهد بارانیِ خارجیِ خودش را بپوشد و سیگارِ خارجی‌اش را با فندکِ نُقره‌اش روشن کند و طوری دستش را دراز کند که ساعتِ خارجی‌اش به‌چشم بیاید، با سلیقه هر تماشاگری جور نیست؛ امّا همین‌که برندگان مسابقه بین‌المللِ جشنواره را اعلام کردند، معلوم شد که «تماشاگران»، رأی‌شان را به‌نفعِ «وقتی همه خوابیم» به صندوق ریخته‌اند و فیلمی را که به‌چشم شمار اندکی از منتقدان «دِمُده» رسیده بود، پسندیده‌اند و سیمرغ انتخاب مردم، نصیبِ همین فیلم شد. نکته، ظاهراً، این است که تماشاگران با خودِ فیلم سروکار دارند و شمارِ اندکِ منتقدان، به‌دلایلی، «حاشیه»‌هایی را که «پرند پایا»، شخصیت اصلی فیلم، از آن‌ها گریزان است، ترجیح می‌دهند. در چنین دنیای وارونه‌ای که جای همه‌چیز عوض شده، «براتی»، تهیه‌کننده‌ای که فقط به‌ فکر جذبِ سرمایه‌های تازه است، به «نیرم نیستانی» می‌گوید: «فکرشو بکن؛ تا کِی منتظر بشینی فروش یه فیلم تکلیفِ کارِ بعدی‌تو روشن کنه؟ برای کار بعدی حتّی لازم نیست فیلم روی پرده بره؛ چون از همین حالا، پیش از نمایش، کُلّ پولشو درمی‌آره، یه چیزی هم روش!» بله، تصویری که «بیضایی» از مناسبات سینمای ما نشان می‌دهد، چُنین تصویری‌ست و طبیعی هم هست که تماشای آن برای همه دل‌چسب نباشد. «بیضایی» این‌بار، سینمایی را که اساساً «جدّی» نیست، طوری «بازسازی» کرده که هرچند در مقایسه با اصلش «جدّی‌تر» است، امّا درواقع، «کُپیِ» خنده‌داری‌ست از یک واقعیتِ روزمرّه.

(محسن آزرم ـ کریم نیکو‌نظر)

بهمن
سه‌شنبه 25 فروردين 1388 - 18:6
0
موافقم مخالفم
 
سایت «سینمای ما» باید سایت سینمای همه ما باشد / این همه فروش ارزش یک گزارش نداشت؟

اکران وقتي همه خوابيم بهرام بيضايي را در موقعيت عجيبي قرار داده است. نه به خاطر واکنش شديد برخي از منتقدان يا پشتيباني احساسي گروهي ديگر و يا نه حتي به خاطر آنکه تماشاگران اين فيلم از هر سه فيلم قبلي بيضايي کمتر بوده اند.

نه، موقعيت عجيب بهرام بيضايي به دوستان و ياراني برمي گردد که با زيرکي منافع خود را به فيلم و اعتبار بيضايي گره زده اند و ناخودآگاه آدم را ياد آن جوک مشهور مي اندازند؛ ما سه نفر را کجا مي بريد؟

مساله اينجاست که دوستان فيلمساز به فروش چشمگير فيلم هايشان و انواع جوايز دولتي و خصوصي راضي نيستند و براي خاموش ساختن صداي همان دو سه منتقد مخالف فيلم هايشان، به سايه استاد بلندآوازه پناه مي برند و پشت او پنهان مي شوند.

آن دوست فيلمساز که ناگهان جذابيت تساهل و تسامح را کشف کرده، در ژستي حق به جانب از توهين به بهرام بيضايي شکايت مي کند و اين نوع برخورد را فاشيستي1 مي داند و از اين کانال با منتقدان سينمايي تصفيه حساب مي کند. گويي حتي فروش چند ميلياردي فيلمش نيز براي آرامش او کافي نيست.

يا آن فيلمساز محترم ديگر، که با موقعيت سنجي قابل تحسين، فيلم خود را با فيلم بيضايي در يک رده قرار مي دهد و با ادبياتي چريکي که بوي کوچه پس کوچه هاي هاوانا و ماناگوا را مي دهد، منتقدان را نوکران و آلت دستان سرمايه لقب مي دهد2 و با زيرکي (زيرکي؟) جامه دفاع از استاد قديمي مي پوشد. گويي جوايز جشنواره فجر و فروش مقبول اين فيلم نيز براي آرامش فيلمساز محترم کافي نيست. دوستان همه چيز را با هم مي خواهند. و در اين ميان به سادگي و با بي تعهدي شگفتي از متهم کردن همه چيز و همه کس ابايي ندارند. «نوکر، فاشيست، کم سواد، بي سواد و...» کلماتي است که دوستان فيلمساز در اوج موفقيت، نثار مخالفان شان مي کنند.

نيازي به اين حرف ها نيست. لازم نيست پاي فاشيسم و سرمايه داري را وسط کشيد. به استاد احترام بگذاريد، از اعتبار بي نهايت او، براي خود خرج نکنيد. شما که گروهي از منتقدان را اين گونه راحت به کم دانشي متهم مي کنيد، پاي به ميدان بگذاريد و تلقي خود را از عباراتي مثل فاشيسم، سرمايه داري و البته فمينيسم ارائه دهيد. شما که ژست هايي چنين انقلابي مي گيريد و از مافياي سرمايه مي گوييد و برخورد فاشيستي، براي مخاطبان تان بگوييد که چگونه براي ساخت فيلم هاي پرفروش خود، مدام در حال مذاکره و امتياز دادن به همان سرمايه داران محترم و صاحبان قدرت هستيد. شما که خود تجارب گرانقدري از فاشيسم داريد، پشت استاد موضع نگيريد. راستي، شما که پرچم دفاع از استاد را بلند کرده ايد، مگر نه آنکه براي فروش فيلم هاي خود به همان فرمول هايي پناه مي بريد که بيضايي در همين فيلم آخرش به سخره گرفته است؟ مگر اين گونه نيست؟

نه... آرام باشيد. آرامش خود را حفظ کنيد. اوضاع که بر وفق مراد است. پس دامن بيضايي را رها کنيد. هيچ کس به بيضايي بي احترامي نمي کند. داستان منتقدان و بيضايي، داستاني قديمي است. پر از رنجش و مهرباني. پر از قهر و آشتي. پر از ستايش و افسوس. رابطه يي که 40 سال به طول انجاميده است و اين داستان ربطي به شما ندارد.شمايي که خود هيچ گاه از جذبه سرمايه و قدرت رهايي نداشته ايد، سنگري ديگر براي خود پيدا کنيد. مگر نه آنکه فيلم بيضايي، سينمايي را مورد انتقاد قرار مي دهد که شما با آسايش و فراغ بال در آن نفس مي کشيد، سازش مي کنيد، جايزه مي گيريد و فيلم پشت فيلم مي سازيد؟ نمي توان همه چيز را با هم داشت. ژست تساهل و تسامح و آزادانديشي به برخي نمي آيد، همان طور که جامه انقلابيگري و ضدسرمايه داري هم براي برخي گشاد است. آرام باشيد و از چرخ گردون که بر وفق مراد شما مي چرخد، لذت ببريد.

( آرش خوشخو)


سه‌شنبه 25 فروردين 1388 - 22:7
0
موافقم مخالفم
 
سایت «سینمای ما» باید سایت سینمای همه ما باشد / این همه فروش ارزش یک گزارش نداشت؟

عاطفه جان من تا حالا نمی دانستم که آقای هوشنگ گلمکانی متعلق به تماشاگران گروه سنی نوجوان هستند!!!!!!!!!!!!!!!!

!!!

!!!!

!!!!!

عاطفه
چهارشنبه 26 فروردين 1388 - 18:13
-3
موافقم مخالفم
 
سایت «سینمای ما» باید سایت سینمای همه ما باشد / این همه فروش ارزش یک گزارش نداشت؟

درود بر ميلاني

درود بر ده نمكي

ودرود بر هركسي كه مي خواهد كاري بكند

وننگ بر كساني كه نانشان را از تخريب و له كردن ديگران مي خورند


چهارشنبه 26 فروردين 1388 - 18:26
0
موافقم مخالفم
 
سایت «سینمای ما» باید سایت سینمای همه ما باشد / این همه فروش ارزش یک گزارش نداشت؟

khanume milani kheyli ba mazan ke be darbareye eli migan filme mamuli albate motmaen nistam ke manzureshun darbareye eli bashe shayad ye meghdar ziadi khodeshuno daste bala migiran,aghaye dehnamaki ba sakhtane ekhrajihaye 2 bad juri be shoure ma tohin kardan omidvaram bishtar az in be khodeshun bara film sazi zahmat nada...aghaye ghaderiam vaghean bayad be khatere tohinashun be filme kharegholadeye vaghti hame khabim khejalat bekeshan


چهارشنبه 26 فروردين 1388 - 21:16
0
موافقم مخالفم
 
سایت «سینمای ما» باید سایت سینمای همه ما باشد / این همه فروش ارزش یک گزارش نداشت؟

khanume milani engar doshmanie ba asghare farhadi dare 4shanbe suriya naghd mikune mige zane in film badakhlagh bud va in emtiazi mishe vase agha ke khiyanat kone darbareye eli ham ke mamulie are dada shahkar asari shoms ba un superestari ke dastasha be sabke kolahghermezi invara unvaresh mindaze va rah mire unvaght ie bache mibine hedayat mishe ya elahehaye jighjighan ya madare usef ke mishan nemade hemayat az zana he dehnamaki!che beguyam ke nagoftanash behtar st zaban dar dahan pasbane sar ast......... kudak darune khanume milani che ghad zendas va be jae in ke otaghesha moratab kone mizane shisheye hamsayara mishkane!vasfe jenabe dehnamakim........che begam vala

*
چهارشنبه 26 فروردين 1388 - 21:19
1
موافقم مخالفم
 
سایت «سینمای ما» باید سایت سینمای همه ما باشد / این همه فروش ارزش یک گزارش نداشت؟

من فکر نمی کنم منظور خانم میلانی از فیلم معمولی درباره الی باشه چون در جشنواره خیلی ایشون از اقای فرهادی و فیلم درباره الی و اکرانش خرسند بودند و رضایت کامل داشتند و درباره الی رو افتخاری برای سینمای ایران می دونستند .

با صحبت هایی که در مورد ده نمکی داشتید موافقم اما در مورد خانم میلانی به نظرم زیاده روی کردید ... خانم میلانی از این بابت گفتند منتقدین بی سواد چون سوالاتی که در نشست مطبوعاتی فیلم سوپراستار از ایشون شده خیلی سطحی بوده ، خودشون در مصاحبه ای اعلام کردند که یکی از منتقدین از ایشون پرسیده شهاب حسینی انتخاب چندم ایشون برای فیلم سوپراستار بوده ؟؟؟!!! خوب این سوال خیلی ایشون رو عصبی کرده چون واقعا سوال در این سطح برای یک نشست مطبوعاتی خیلی مسخره است ...


چهارشنبه 26 فروردين 1388 - 21:21
0
موافقم مخالفم
 
سایت «سینمای ما» باید سایت سینمای همه ما باشد / این همه فروش ارزش یک گزارش نداشت؟

vaghean tahmine milani va dehnamaki va ghaderi mosalase bahaliyan seta adam ke hesabi javgiran va be jae naghd neveshtana film sakhtan faghat harf mizananvali khodayesh mosalasesh motasaviosaghayne baz ghaderi ie vaghtay bad nis ya milani iekam kargardani bareshe un bozorgvaram ke bikhiyal


چهارشنبه 26 فروردين 1388 - 21:27
0
موافقم مخالفم
 
سایت «سینمای ما» باید سایت سینمای همه ما باشد / این همه فروش ارزش یک گزارش نداشت؟

amire ghaderi to adame bisavadi nistiya ama janjala dus dari !dar zemn heset ro dar morede vaghti hame khabim ghabul daram ama adabiyatet ra na


چهارشنبه 26 فروردين 1388 - 21:31
0
موافقم مخالفم
 
سایت «سینمای ما» باید سایت سینمای همه ما باشد / این همه فروش ارزش یک گزارش نداشت؟

junam?masuede dehnamaki az fashist mige?biya!inam joke sale jadid hanuz sedaye arbadehash roye sahneye ekhtetamiye tu gushame goftim tu jashne donyae tasvir ke ozr khast masud khan avaz shoda didim na kheyr


چهارشنبه 26 فروردين 1388 - 21:33
-1
موافقم مخالفم
 
سایت «سینمای ما» باید سایت سینمای همه ما باشد / این همه فروش ارزش یک گزارش نداشت؟

amir ghaderi to ehsasate jalebi dari va heseta az didane filma khub migi vali balad nisi be jae bayane ehsas naghd benevisi


چهارشنبه 26 فروردين 1388 - 22:14
0
موافقم مخالفم
 
سایت «سینمای ما» باید سایت سینمای همه ما باشد / این همه فروش ارزش یک گزارش نداشت؟

شنیدم تهمینه میلانی میخواد داستان دا نوشته زهرا حسینی رو فیلم بکنه ، فقط یک خواهشی دارم ازش اولا این کار را نکنه دوما اگر کرد لطفا وسط داستان یکی حامله نشه یا تخت دو نفره اش را از وسط نصف نکنه ! 4 تا فیلم مشخرف دیگه انقدر جیغ جیغ نداره .

پاسخ به نوشته امر قادری به کامنت من
پنجشنبه 27 فروردين 1388 - 0:45
-2
موافقم مخالفم
 
سایت «سینمای ما» باید سایت سینمای همه ما باشد / این همه فروش ارزش یک گزارش نداشت؟
امیر قادری: دق درسته نه دغ. و حضور درسته نه حظور؛ دوست عزیز. 1_در مورد پاسخ قادری به من که من ( یعنی نوسنده این کامنت و کامنتی از کامکنتهایه قبلی رو )دوسته عزیز خطاب کرده ... باید بگم به هیچ عنوان یادم نمیاد که دوستی از قماشه قادری ابله داشته باشم قادری لمپنه بی سواد قادری نون به نرخ روز خوره رشوه بگیر مطمئنم که حاظرم نصفه عمرم رو بدم اما برایه یه روز هم که شده حتی در نام هماین خل منو به خودش وصل نکنی و چی شده که از اشتباه چاپی ایراد میگیره جایه جواب دادن ؟؟... معلومه اساسی سوخته از کامنته من و از این بابت عمیقا خوشحالم ( اتش نشانی لازمش نشه ) و البته این نوع ایراد گرفتن دقیقا مثل این میمونه که من از خرطومه درازش ایراد بگیرم جایه ذهنش اخه میگفتن ارنست همینگوی هم از 1 سطر نوشتش به اندازه 3 سطر اشتباهه چاپی بی یا املایی بیررون میکشیدند اما نه من همینگوی هستم و نهاو ادم درست و حسابی که بتونه اصل رو بفهمه نه برایه عوضی بازی هاش اصل رو فراموش کنه و فرع رو بچسبه 2_در مورد غلط گیری املائی از نوشته من که گفته(( دق درسته نه دغ. و حضور درسته نه حظور؛ )) بازم برام مسجله که عقده حقارت و بیسوادی محض تا کجاش فرو رفته او بجایه اینکه جواب بده و مفهوم رو در نظر بگیره اومده غلط املایی میگیره اونم نه حقیقتا غلط املایی بلکه غلط چاپی چون اگر اون چشمهایه کم سو و تاریکش رو باز میکرد احتمالا میبدیدــــ (البته در مورد دیدن شک دارم چوناصولا تا جلو دماغش رو هم بزور میبینه اون هم با آویزون شدن به عینک ته استکانی ــــ ) که حرفه غ رویه کیبورد درست یک دگمه قبل از حرف ق قرار گرفته و به 2 دلیل یکی اینکه کیبورد من رنگش پاک شده و به همین خاطر من بسیاری از دگمه ها رو از حفظ میزنم و گاها هم برایه اصلاح نگاه به مانیتور نمیکنم و بنابراین احتماله اشتباه چاپی در این جور موارد بسیاره و چون رویه محتوایه حرفم تاکید داشتم و به این محتوی بسیار اعتقاد هم دارم اصلا باز خوانی نکردم اما به تک تک جملاتش از همون روز که قادری رو شناختم ایمان داشتم در مورد حرف ض و ظ هم به همین ترتیب اگر اون چشمهایه بیمارش رو باز کنه باز میبینه که حرفه ض درست به فاصله یک حرف نصبت به حرف ظ قرار گرفته و باز هم مشموله پاک شدگی چاپ حروف برویه دگمه شده حالا خر فهم شدی اقایه دیکته ‍؟ اگر به این جور ایراد گرفتن باشه میخواد صد تا اشتباه دستوری از چرت . پرتهایی که مینویسه بیرون بکشم تا از دیدنشون ...وز ملغ بزنه؟؟ البته من نمیتونم مثل بعضیها از یه تهیه کننده رشوه بگیرم مثالا 300 هزار تومن که باهاش سیستمم رو کاملا نو کنم اخه بالاخره یه فرقی باید ببینه من و فادری لمپن حق و الحساب بگیر باشه یا نه ؟ هرچند کیبورد 10 تومنی هم هست اما من دلم میخواد با همین کیبورد خراب جوابه اراجیفهاین ادم مشکوک رو بدم منظورم رو از مشکوک بودن میفهمه که ؟ اگر نمیفهمه بایدخر فهمش کنم که الان یه مدتی میشه در بعضی از مجامع صحبت از جاسوس بودن و وصل بودنش به بعضی از فضا هایه مشکوک صحبت و این مسئله داره گسترش پیدا میکنه و کم کم زبانزد میشه خارج از بحثه کیبورد و این جور صحبتهایه خاله زنکی که دلت بسوزه من دیکتم 20 شده تو 18 یعنی در اصل همون حرفها کهبراشون میمیره ... میتونم بسیاری از اشتباهات چاپی ( به جز اشتباهاته مرسوم و کلیشه ایه دستوری ـ) در همین سایته زرد رو نشون بدم که در نوشته هایه این ادم حقیر و بیسواد وجو د داره که یه حرف اشتباه چاپ شده یا اصلا چاپ نشده و این رو باید بدونه همین نگاه تنگ نظرانه و ملو. از کمبود هست که از او امیر قادری ساخته همون بز دل معروف همون لمپن معروف لمپن جماعت زیرابی رو هایه خاله زنک صفت و همون قادری مشنگ که به جایه یک حرف مستدل و برامده از ذاته یک مطلب تماما سعی در تخلیه عقده ها و گرفتاریهایه روانی خودش داره حالا این مشکلات رو به بیسوادی هم اضافه کنی چی میشه هیچ وقت یادم نمیره سردبیر یکی از نشریات مهروفه سینمایی شفاف اما غیر مستقیم میگفت اقا ما خودمون هم موندیم که با این ادم چه کنیم یه جورایی مونده رو دستمون ( درست مثل وجود یه بچه عقب افتاده در کانون یک خانواده ) البته تفاوت وجود نحس او با اون بچه معصوم و عقب افتادهاینه که حتی اون بچه مظلوم در حد خودش عاطفه پدری و مادری رو درک میکنه اما این یکی حتی لیاقت این رو نداره که بفهمه بزرگانه این مملکت که حدشون بسیار فراتر از صرفا مدیوم سینماست چه خدماتی در چه شرایطه حادی به فرهنگ و تاریخ این مرز و بوم کردند و این جاهل صرفا به غلط گیری املایی از اونها پرداخته در صورتی که حتی بعید هست که غلط املایی داشته باشند این آدمک حقیر حزب باد که دائما هم دستش برایه افراد مختلف رو میشه یه روز در دشنام دادن و خالی کردن عقدهاش علیه کیمیایی به سر میبره و روز دیگه به نشانه عرض ارادت پاچه هایه شلوار کیمیایی رو به دندون میکشه و میسائه این ادمک مزدور و این آلت دست حتی میخواست دکتر بابک احمدی رو در حد و اندازه هایه حقیر و پست خودش تعریف کنه اما وقتی دید چه طور در مجامعه بالاتر از سطحش به دلقک اون جمع تبدیل میشه دم بلندت رو گزاشت رو کولش و لنگ دراز و متجاوزش رو جمع کرد و الفرار البته همونطور که در کامنت قبلی هم گفته بودم که چون اصولا قادری((خوش نداره کسی باش ستهه بالا سحبت بوکونه)) منم مجبور میشم این مدلی باهاش صحبت بکنم امیر قادری لمپن معروف نویسندگی جانشین خلفه هاشم بری لمپن معروفه سگ کشی اره من غلط چاپی یا به دید تاریک او غلط املایی داشتم اما صد برابر این غلطهایه چاپی یا املایی برایه من در نزد هر کس دیگه هم که باشه ارزشش بیشتراز اینه... 3_امیر قادری ملنگ دقیقا مثل اون ادم تو سری خورده و از همه جا رونده شده ای هست که به جایه بحث و صحبت و نظر مستدل و دقیق که برامده از فهم و درک و سوادی عمیق باشه دائم نق میزنه و حتی از بی ایرادی هم ایراد میگیره چون نگران هست مبادا به ارزشهایه پوچی که تا خر خرش رو پر کرده و اونها رو رویه کاغذ بالا میاره خللی وارد بشه او از بی ایرادی ایراد میگیره چون توانایی پ اسخ به سوالاتی که ازش میشه رو نداره کار او نقد نیست او در بالا ترین سطحه ممکن یه نویسنده روان پریشه ( به این مسئله روان پریشیش عمیقا اعتقاد دارم این مسئله رو در قسمتهایه بعد با ذکر یک خاطره بیان میکنم ) و دائما نوشته هایه متعفنش که چیزی جز دردهاش نیست رو به جایه نقد به مردم ساده قالب میکنه او حقیقتا عرصه نویسندگی رو با تخت روانکاوی و داروهایه اعصاب و روانش اشتباه گرفته اما این درد او با دردی که در اصطلاح در بینه دردمندان متفکر وجود داره بسیار متفاوته او در باتلاقه دردهاش مونده و دائمادر گل و لایه دردهاش که ناشی از بی سوادی و بی اطلاعی و خواب زدگی مفرطش هست جفتک پرونی میکنه اما حکایت متفکران صاحب درد از او کاملا جداست نام بردن از درد به مفهموم یکسان دونستن تمام دردها نیست متفکران صاحب درد در مسیر عبور از توی در تویه دردهاشون به یک فرهیختگی و وارستگی ذهنی میرسند ( خواه با نظرشون موافق باشیم خواه مخالف ) و با استفاده از اون درد که حالا به یک تجربه تبدیل شده نگاهی عمیق و همه جانبه به رویدادها و اتفاقات محیط اطرافشون دارند و حده اقل منصفهاشون لجن مال نمیکنند امااین هالو صفت دائما با جفتک پرونیهاش لجنهایه ذهنت رو میپرونه چه خوب یکی از نویسنده هایه نشریه ای که در روزهایه جشنواره به شکل رایگان در اختیار مخاطبان قرار میگرفت اصطلاحی رو نصبت به او به کار برد ((ادمی که از بیخبری نویسنده هایه منصف به هالاف و هلوفی رسیده )) تاکید برویه واژه هالاف و هلوف هست آه فکر کنم دو مرتبه یکی باهاش سطحه بالا سوحبت کرد میدونم خوش نداری کسی بات سته بالا سوحبت بوکونه اماباور کن اینها حرفهایه سطخه بالایی نیست جنابه مزدور 4_اول بحث روانپریشی قادری که گفتم در این شماره با ذکر یه خاطره در موردش صحبت میکنم ......... بعد از حظور نحسش در دانشکده هنرهای زیبا در بهار یا تابستان 87 برایه بزرگداشت علی حاتمی که اونجا هم به عقده گشایی مشغول بود و به تمامه حرفها و صحبتهایه استاد پرویز پورحسینی میخندید و علاوه بر ایشان تمام افراد محدودحاظر در جمع رو با تکه پرانیهایه مسخره اش دست مینداخت در همون جمع روانپزشکی هم حاظر بود ... اول بگم که چرا اون جمع تعدادشان محدود بود افراد بیشتری قصد شرکت در جلسه رو داشتند اما وقتی فهمیدند در این جلسه قرار است مشنگی به نام قادری اراجیف همیشگیش رو نشخوار کنه برایه خودشون کسر شان دیدند تا در اون جلسه شرکت کنند افراد حاظر و همون روانپزشک هم میخواستند در جواب به دریدگیهایه قادری به او اعتراض کنند اما به دلایلی از جمله کمبود وقت این کار عملی نشد و او قسر در رفت و همین جمع قصد داشتند در انتها یه جلسه در بیرون از سالن صحبت کنند و دلیله دیوونه بازیهاش رو پپرسن اما او مثل همیشه دمه بلندش رو گزاشت رو کولش و .... به گواهی همون متخصص اعصاب و روان و بسیاری دیگر از همون جمع رفتار و سکناته او کاملا عصبی و غیر عادی بود مثله کوبیدن پاها به زمین با شدت هرچه بیشتر موقع راه رفتن که در همان حالت هم با سرعت بسیار بسیار زیاد گام بر میداشت یا اینکه یک دفعه در اوجه بحث به جایی مات وخیره میشد بعد در یک حرکت بسیار بسیار سریع بطری آب رو مثل کارگرهایه زحمتکش و تشنه ساختمانی در چشم بهم زدنی تمام بطری رو سر کشید که با این حرکت انتخاری یک مرتبه هم همه و خنده و در گوشی صحبت کردن فضایه سالن رو پر کرد شاید کسی بگه اینا چه ربطی داره اما اونهایی که در جریانند میدوند که بخش مهمی از وجد ادم در رفتار های بیرونیش منعکسه بدون اینکه خود اون ادم متوجه قضیه باشه این ادم اصولا تند و سریع همونطور که سریع جو گیر میشه و سریع مینویسه و سریع نتیجه میگیره و جالب این که بعد از یه مدتی میفهمه چه گندی زده و میخواد سریع گندش رو جمع کنه مثل همون حکایت زدن و بعد از اون پاچه خواری کردنش نصبت به کیمیایی اصولا ادمهایه اینجوری بنا به اعترافه خودشون از عملکردشون در رنج هسستند 5_از دیگر صفات امیر قادری این جانشین خلفه هاشم بری در عرصه مطبوعات به شدت بز دل بودن اوست او خودش رو پشت کوهی از سایه خودش پنهان میکونه او جرات نداره بشینه و از یک زاویه انتقادی با بیضایی یا اصلانی یا هر کسه دیگر که به قول خود مشنگش فریبکارند یه بحثه انتقادی داشته باشه مگه او معتقد نیست که اینها فریبکارند ( در مورد اصطلاحه فریبکاری باید بگم مفهومه نوشته هاش نصبت به این افراد دقیقا همینه هرچند که عینا به کار نرفته باشه و اینکه این بزدل از این واژه بدتر رو در محافل دیگه بنا بر شاهدانی که وجود دارند در خطاب به بیضایی یا اصلانی یا بنی اعتماد و ... به کار برده و صفاته ذهنه بیمارش رو به اونها نصبت داده) به هر حال او میتونست هوچی گری ذاتیش رو که ریشه در بیسوادی و بی کفایت و شیرین عقل بودنشداره رو موقتا کنار بگزاره حرمت استادی رو حفظ کنه ( مگه کاریکاتوره هاشم بری حرمت سرش میشه ؟ )و با بیضایی درست و دقیق بحث کنه یا در نقد این کار رو بکنه منظورم از نقد نقده نقدی و ریالی نیست ـــ( (که مثل دوستش الف پ مشهور باشه به چاپیدن و گرفتن زیر میزی ــ)) اگر عرضه نقد نوشتن رو نداره که واقعا هم نداره و چیزی که مینویسه اسهاله قلمه چیزی که این ادمک بهش گرفتاره اما این ادمک از در درست وارد قضیه نمیشه از در بحث وارد نمیشه چون میدونه چه قدر در برار بینش و سطح بالایه سواد استاد یا اساتیدی از این دست مفلوک به خاطر همین تا میتونه جا میکشه و لایی میزنه چرا از بیضایی اسم ببرم این مزدور حتی در حدی نیست که بخواد با افرادی که جلو سینما ها بازار سیاه بلیط راه میندازن بحث کنه چون اونها هم این ادم رو میشناسن این ادم مزدور در بالا ترین سطح ممکن مثل همون کساییه که با صورت رنگ شده در جایگاه شورشیهایه ورزشگاه شیر سماور رو فریاد میکنند بدونه اینکه کوچکترین فهمی از داوری داشته باشند چون داور نخواسته بر علیه تیم مقابلشون ناداوری کنه ........ ماجرایه قطبی کسی یادش هست که این شیپورچی عرصه نویسندگی سینمایه ایران چه هالاف و هلوفی سرش راه انداخت ؟؟ بدون اینکه از قطبی شناختی داشته باشه اخر هم معلوم شد که قطبی داره از آب گلالود ماهی میگیره و دلالی میکونه ( ماجرایه بازیکن برزیلی و مارکو و مربی برزیلی ) که تمامه دنیا فهمیدند و قطبی هیچ وقت نتونست در برابره اتهاماتش کوچکترین دلیله مستند و قانع کننده ای داشته باشه و خودش رو از این اتهامات پاک کنه در همین زمانها بود یا حتی قبل از این که این قادری سالوسانه زبونش رو برید و مثل همیشه جا کشید چون مثل همیشه زیادی جو گیر شده بود و مثل همیشه زود هم پشیمون شد توقعی به چاپ شدنه این کامنت ندارم هر چند لازم میدونم برایه مزخرفی که قادری با فونت قرمز زیر کامنتم گزاشته بود و برایه روشن شدن قظیه این کامنت هم چاپ بشه و توسط قادری سانسورچی که داره به خوبی در جهت فرهنگ ترویج سانسور عمل میکنه این کامنت سانسور نشه البته میشه برایه چاپ کردنش به قصد فریبکاری که من چه قدر دموکراتم این نوشته رو در بین کامنتها قرار دادداد بازم میگم به تو میگم همیشه به تو میگم امیر قادری لمپن نویسندگی جانشینه خلفه هاشم بری لمپنه معروفه سگ کشی بینهایت بیسواد و تو خالی هستی حیف که نمیشه با هات سطحه بالا صحبت کرد چون خوش نداری کسی بات ستهه بالا سوحبت بو کونه

امیر قادری: نسبت نه نصبت، گذاشت نه گزاشت و...
شیرین
پنجشنبه 27 فروردين 1388 - 1:52
0
موافقم مخالفم
 
سایت «سینمای ما» باید سایت سینمای همه ما باشد / این همه فروش ارزش یک گزارش نداشت؟

باید بگم با خوندن کامنت " به تو میگویم امیر قادری " شوکه شدم! واقعا اینجا جای همچین غرض ورزی هایی نیست. نویسنده ی این کامنت هرچه که خواستن به شما نسبت دادن، بد نیست شما هم جواب دندان شکنی به این آدم میدادید که شکی نیست از مشکلات روحی بسیاری رنج میبرن و طرز صحبت کردن مغرضانه ی ایشون هم از همین مشکلات روحی سرچشمه میگیرد. خیلی از خوانندگان با نظرات شما مخالفن، من خودم نقدهای شما رو در مورد فیلم "وقتی همه خوابیم" نمی پسندم، اما این نباید باعٍث بشه با چنین زبان زشت و برنده ای بدترین حرفها رو به مخالفین هم نسبت بدیم.

آقای ده نمکی از چماق به دستان میگویند؟ واقعا خنده داره، ایشون ظاهرا فراموش کردن که یک زمانی با چماق به جان دیگران می افتادند!

خانوم میلانی سینمای ایران به شاهکاری همچون "درباره ی الی" افتخار میکند و همه ی ما امیدواریم این موج جدید که از نظر شما خنده دار است در سینمای ایران تداوم پیدا کند. بله ما ایرانیها به " درباره ی الی" و بازیگرانی که شما آنها را سیاهی لشگر میخوانید و به اصغر فرهادی بخاطر این موفقیت عظیم افتخار میکنیم.


پنجشنبه 27 فروردين 1388 - 3:2
0
موافقم مخالفم
 
سایت «سینمای ما» باید سایت سینمای همه ما باشد / این همه فروش ارزش یک گزارش نداشت؟

من فکر نمی کنم منظور خانم میلانی از فیلم معمولی درباره الی باشه چون در جشنواره خیلی ایشون از اقای فرهادی و فیلم درباره الی و اکرانش خرسند بودند و رضایت کامل داشتند و درباره الی رو افتخاری برای سینمای ایران می دونستند .

با صحبت هایی که در مورد ده نمکی داشتید موافقم اما در مورد خانم میلانی به نظرم زیاده روی کردید ... خانم میلانی از این بابت گفتند منتقدین بی سواد چون سوالاتی که در نشست مطبوعاتی فیلم سوپراستار از ایشون شده خیلی سطحی بوده ، خودشون در مصاحبه ای اعلام کردند که یکی از منتقدین از ایشون پرسیده شهاب حسینی انتخاب چندم ایشون برای فیلم سوپراستار بوده ؟؟؟!!! خوب این سوال خیلی ایشون رو عصبی کرده چون واقعا سوال در این سطح برای یک نشست مطبوعاتی خیلی مسخره است ...

هدیه
پنجشنبه 27 فروردين 1388 - 3:48
0
موافقم مخالفم
 
سایت «سینمای ما» باید سایت سینمای همه ما باشد / این همه فروش ارزش یک گزارش نداشت؟

خب سر به سر این بچه نذار، چند تا غلط املایی چیزی نیست، دو سه تا کلاس دیگه درس بخونه شاید یاد بگیره،دیدی که گفت ارنست همینگوی هم غلط املایی داشته، حالا اگه در آینده ارنست همینگوی نشه حداقل شاید بتونه قسمت هفتم هشتم اخراجی ها رو بسازه.

203
پنجشنبه 27 فروردين 1388 - 4:4
0
موافقم مخالفم
 
سایت «سینمای ما» باید سایت سینمای همه ما باشد / این همه فروش ارزش یک گزارش نداشت؟

وووواااای نه، امیر قادری تو بزرگداشت علی حاتمی بود؟ ای کاش می دونستم. من نتونستم برم، یعنی نمی دونستم امیر قادری هست وگرنه هر جور بود می رفتم. حالم بدجوری گرفته شد.

یاسر
پنجشنبه 27 فروردين 1388 - 11:38
0
موافقم مخالفم
 
سایت «سینمای ما» باید سایت سینمای همه ما باشد / این همه فروش ارزش یک گزارش نداشت؟

اقای قادری بهتره خیلی به اشتباهات تایپی کاربران ایراد نگیرید چون واقعا مشخص میشه که چقدر اونجات سوخته! ادم دغلبازتر از تو ندیدم قدر خودتو بدون داداش!

علي
پنجشنبه 27 فروردين 1388 - 12:50
0
موافقم مخالفم
 
سایت «سینمای ما» باید سایت سینمای همه ما باشد / این همه فروش ارزش یک گزارش نداشت؟

وقتی همه خوابیم فیلمی است در مورد سینما و لی نه تنها در مرود سینما بلکه دقیقتر در مورد همه سیاست کشور ما . وقتی همه خوابیم را باید به همه سیاست گسترش داد.وقتی فرانسیس فورد کاپولا پدرخوانده ۱ را ساخت از دست های پشت شرده و مافیایی در آمریکا ایتالیا و اروپا صحبت کرد . همه او را دیدند و جزو بهترین های تاریخ سینما به حساب آوردند . البته نه فقط به خاطر طرح همین موضوع بود که این فیلم شد بهترین فیلم سال و اسکار راگرفت بلکه دلایل دیگری هم داشت ولی حالا که فیلمی با همین موضوع در کشور ایران ساخته شده همه شاکیند و همه از یکی از برجسته ترین کارگردان های تاریخ سینمای ایران ایراد میگیرند . ۹۰ درصد انتقادات منفی است و هر منتقدی که بخواهد خود را فهیم و متفاوت جلوه دهد از این فیلم انتقاد منفی میکند.وقتی همه خوابیم در مورد سیاست است. در مورد همه دست های پشت پرده این مملکت که بیشتر مواقع بزرگترین صد راه پیشرفت کشور بوده اند . حتی بدتر از دشمنان.دست های پشت پرده و به نوعی مافیا ها در این کشور بالاترین جایگاه را دارند . اصلا من همیشه به این فکر کرده ام که چرا ایران را به کشور آلمان شبیه میکنند که اصلا این طور نیست.شبیه ترین کشور به ایران کشور ایتالیاست چرا که از هر نظر که مینگری از رنگ پوست و چهره مردمانش و وزن نام دو کشور تا همین مافیا ... حتی آنهایی که اهل سینما نیستند و فقط پای تلویزیون مینشینند نمونه این صحبت ها را عید نوروز در قسمت های فوتبالی مرد دو هزار چهره دیدند و دیدند که چطور این افراد که در یک اتاق تاریک (مرد دو هزار چهره ) یا حتی لابی لوکیشن فیلمبرداری (وقتی همه خوابیم ) همه معادلات را برهم میزنند و ...

این حالا ناهستیم که همه خوابیم و وقتی بیدار میشویم که همه چیز عوض شده و حالا باید از یکدیگر بپرسیم که چه شد و چرا شد که باید چیز دیگری میشد و یا دوربین خبرسازی باید باشد که تا دم در پشت پرده ها برود ولی هرگز کسی نمیتواند بفهمد که در پشت ابن پرده های سیاه چه میگذرد ...

وحالا که استادی همچون بهرام بیضایی با هوش و ذکاوت خود و با چشم بیژدار و بینای خود میخواهد بعضی چیز های خاموش را روشن کند نوک تیز همه انتقادهای منتقدان بزرگ و کوچک به سوی وی نشانه میرود و همه چیز را به خالی کردن عقده ها و کینه توزی نسبت میدهند چرا که با روشن شدن خیلی چیزها بعضی ها ضرر میبینند و بعضی منتقدها نیز شاید از همین دسته اند که از دیدن ستاره های زیبا و نوشتن در مورد شان شاید بی بهره شوند ...

و حالا نیز به گفته کسی دوره مانند دوره روزهای آخر قبل از انقلاب شده که آنقدر صنف و انجمن و سازمان و کمیته و ... تشکیل شده بود که هر فیلمی که ساخته میشد کسی بود که لب به اعتراض بگشاید ...

واین گونه میشود که مسعود کیمیایی میگوید بعد از بیضایی نوبت من و مهرجویی است که از ما انتقاد شود ...

و ... وقتی همه خوابیم


پنجشنبه 27 فروردين 1388 - 13:50
0
موافقم مخالفم
 
سایت «سینمای ما» باید سایت سینمای همه ما باشد / این همه فروش ارزش یک گزارش نداشت؟

تهمینه میلانی که تکلیفش روشنه در دوران اصلاحات قمپز "فمینیز" در میکرد حالا هم با پررویی معنا گرا در می‌کنه

جون به جونش هم کنند فیلمساز بدرد بخور نمیشه

matin
پنجشنبه 27 فروردين 1388 - 13:59
0
موافقم مخالفم
 
سایت «سینمای ما» باید سایت سینمای همه ما باشد / این همه فروش ارزش یک گزارش نداشت؟

تهمینه میلانی که تکلیفش روشنه در دوران اصلاحات قمپز "فمینیز" در میکرد حالا هم با پررویی معنا گرا در می‌کنه جون به جونش هم کنند فیلمساز بدرد بخور نمیشه

بهتره با همسر گرام به فعالیت پولسازی و املاک بپردازه و جا‌نماز هم آب نکشه

حرفی‌ هم که در مورد درباره الی زده اینقدر بچگانه است و به وضوح از رو حسادت که مایه تفریحه

در عین حال من از سماجت امیر حال می‌کنم که در زمان‌های لختی امپراطور ول کن نیست و به فیلم پیت باج نمیده

علی بینش
پنجشنبه 27 فروردين 1388 - 15:18
0
موافقم مخالفم
 
سایت «سینمای ما» باید سایت سینمای همه ما باشد / این همه فروش ارزش یک گزارش نداشت؟

آقای امیر قادری عزیز.از هم نسل های شما هستم! مثل شما سینما را دوست دارم اما مثل شما نشد که وارد عرصه حرفه ای نقد و غیره ! شوم یعنی این بخش قضیه را بلد نبودم .مطلب ذیل فقط بهانه ای است برای اینکه یاداور شوم خواهشاً وقتی از نسل خوتان حرف میزنید متوجه این نکته باشید که شما فقط از طرف خودتان و حداکثر از طرف دوستان محفلتان حرف میزنید نه از طرف همه ما . ممنون

وقتی همه بد هستیم

بیضایی استاد میزانسهای تاتری در سینمای ایران است اما آیا این مزیت برای برای کارگردانی چون بیضایی کافی است ؟ خالق باشو غریبه کوچک اینک عصبانی از مناسبات ناسالم فیلمسازی اثری ساخته سرشار از خاطرات تلخش از فیلم نساختن! وقتی همه خوابیم داستان فیلمسازی است به نام بیضایی که حق خود دانسته با کوله باری از تجربه در دهه هفتاد عمرش درباره خودش فیلمی بسازد . این امر به خودی خود مذموم نیست . اینکه منتقدان جوان تاخته اند به بیضایی که فیلمش دمده وموضوعش شخصی است کمی تا قسمتی خودخواهی این منتقدان عزیز را میرساند . چطور آنها که با دو نقد و از کانالهای گوناگون وارد مطبوعات شده و هر موج و جریانی را که دوست دارند راه می اندازند و با سومین نقد احساس خود شیفتگی کرده و حس نوستالیژشان گل میکند و نسل من نسل من میکنند و تصمیم میگیرند فیلمی را دوست داشته باشند و فیلمی را سنگ روی یخ کنند ، به بیضایی با این همه سابقه حقی برای ساختن چنین فیلمی قایل نیستند؟ اگر آنها بیضایی متهم میکنند به اینکه مخاطب را مجبور میکند دنیا اون جوری ببیند که فیلمساز میبند چرا خودشان جوری نقد مینویسند که خواننده را مجبور کند اگر نقدشان را نپسندد متهم به دمده بودن شوند؟ چه تفاوتی است ما بین رفتار این منتقدان و بیضایی؟

متين
پنجشنبه 27 فروردين 1388 - 15:46
0
موافقم مخالفم
 
سایت «سینمای ما» باید سایت سینمای همه ما باشد / این همه فروش ارزش یک گزارش نداشت؟

نمي دوني چه قدر خوشحال شدم كه اين مطلب خوندم اگر بگم به وجد امدم دروغ نگفتم اين بهترين نقدي (نه دفاعيه) از اين سه فيلم بود كه مي شد كرد منكه به تمام سوال هام بر سر اين سه فيلم پاسخ داده شد.

فقط اگر مطالب اين دوستمون كه انگار از روشنفكران چاله ميدان است رو بزاري روي سايت به عنوان طنز هفته فكر كنم بد نباشه.


پنجشنبه 27 فروردين 1388 - 16:27
0
موافقم مخالفم
 
سایت «سینمای ما» باید سایت سینمای همه ما باشد / این همه فروش ارزش یک گزارش نداشت؟

من فکر نمی کنم منظور خانم میلانی از فیلم معمولی درباره الی باشه چون در جشنواره خیلی ایشون از اقای فرهادی و فیلم درباره الی و اکرانش خرسند بودند و رضایت کامل داشتند و درباره الی رو افتخاری برای سینمای ایران می دونستند .

با صحبت هایی که در مورد ده نمکی داشتید موافقم اما در مورد خانم میلانی به نظرم زیاده روی کردید ... خانم میلانی از این بابت گفتند منتقدین بی سواد چون سوالاتی که در نشست مطبوعاتی فیلم سوپراستار از ایشون شده خیلی سطحی بوده ، خودشون در مصاحبه ای اعلام کردند که یکی از منتقدین از ایشون پرسیده شهاب حسینی انتخاب چندم ایشون برای فیلم سوپراستار بوده ؟؟؟!!! خوب این سوال خیلی ایشون رو عصبی کرده چون واقعا سوال در این سطح برای یک نشست مطبوعاتی خیلی مسخره است ...

دوست
پنجشنبه 27 فروردين 1388 - 16:45
0
موافقم مخالفم
 
سایت «سینمای ما» باید سایت سینمای همه ما باشد / این همه فروش ارزش یک گزارش نداشت؟

جمعه 28 فروردین سالروز تولد دو تن از بزرگان سینمای ایران است:

مجید مجیدی

و

حمید فرخ تژاد

این خجسته روز را به این دو هنرمند برجسته و محبوب تبریک گفته و سلامتی و موفقیت آنان را در همه ی زمینه های زندگی خواهانم.

هما م
پنجشنبه 27 فروردين 1388 - 18:9
0
موافقم مخالفم
 
سایت «سینمای ما» باید سایت سینمای همه ما باشد / این همه فروش ارزش یک گزارش نداشت؟

به پا نوشت آقای قادری اضافه کنید :

دنیای درسته نه دنیایه !

همچنین نوع روایت , تکنیک فیلم , جوان خمیازه کش , لمپن عصر گوگل , برای نوشتن ....به جای نوعه روایت , تکنیکه فیلم , جوانه خمیازه کش و ......

این دست اشتباهات آنقدر توی نوشته ایشون زیاد بود که شمارشش از دستم در رفت . اونقدر زیاد که نمی شه به حساب اشتباه تایپی گذاشت . عین همین اشتباه ها توی نوشته مدافع ایشون هم زیاد بود . شاید نسبتی با هم داشته باشن!

البته شاید زیاد هم این اشتباه ها مهم نباشه ولی واسه کسی که شخصی رو متهم به بی سوادی می کنه ( از سایر توهین ها علی الحساب می گذریم ) یه ضعفه و برای دیگران حجت!

هما م
پنجشنبه 27 فروردين 1388 - 18:19
0
موافقم مخالفم
 
سایت «سینمای ما» باید سایت سینمای همه ما باشد / این همه فروش ارزش یک گزارش نداشت؟

خب الان دیدم که مدافعشون در واقع خودشون بودن و ما شک داشتیم !!!!

matin
پنجشنبه 27 فروردين 1388 - 19:59
0
موافقم مخالفم
 
سایت «سینمای ما» باید سایت سینمای همه ما باشد / این همه فروش ارزش یک گزارش نداشت؟

میگم حالا اینقدر بگید تا ده نمکی دوباره مستر هایدش فعال بشه وقتی‌ مثلا بی‌ پولی‌

اکران شد جریان آدم برفی را راه بندازه!!!!

آقای بیضائی هم اگر سر سگ کشی‌ گیر درست حسابی‌ بهش میدادند و چهچهه بیخودی در وصف جمال بی‌ نقص سینماش صفحه‌های مطبوعات را سیاه نمیکرد شاید فیلم بعدیش بهتر میشد.

از طرفی‌ میشه سینمای بیضایی را سوپر مودبانه بذاریم تو دسته کالت که مشتری خودشونو دارند یعنی‌ اینکه چرا اینجوری بازی میگیره مطمئن باشیم اگر به عقل ما رسیده به عقل خودش هم حتما رسیده ولی‌ این مدلی‌ ترجیح میده، طرفداراشم خوب بیشینن حالشو ببرن

مشکل اونجایی‌ پیش میاد که طرف دارا گلوی مخالف‌ها رو فشار بدن که تو غلط میکنی‌ به سلیقهٔ من توهین میکنی‌! خوب عزیز برادر/ خواهر شما یه خرده اعتماد به نفستو ببر بالا که اینقدر نازک نارنجی نباشی‌، ببخشید اگر بنده فکر می‌کنم گوشت گربه خوشمزه نیست !

اضافه کردن نظر جدید
:             
:        
:  





             

استفاده از مطالب و عكس هاي سايت سينماي ما فقط با ذكر منبع مجاز است | عكس هاي سایت سینمای ما داراي كد اختصاصي ديجيتالي است

كليه حقوق و امتيازات اين سايت متعلق به گروه مطبوعاتي سينماي ما و شركت پويشگران اطلاع رساني تهران ما  است.

مجموعه سايت هاي ما : سينماي ما ، موسيقي ما، تئاترما ، دانش ما، خانواده ما ، تهران ما ، مشهد ما

 سينماي ما : صفحه اصلي :: اخبار :: سينماي جهان :: نقد فيلم :: جشنواره فيلم فجر :: گالري عكس :: سينما در سايت هاي ديگر :: موسسه هاي سينمايي :: تبليغات :: ارتباط با ما
Powered by Tehranema Co. | Copyright 2005-2008, cinemaema.com
Page created in 1.62714505196 seconds.