سینمای ما - گلاویژ نادری: سيفالله داد به اذعان بسياري از اهالي سينما بهترين معاون سينمايي وزارت ارشاد در طول سالهاي گذشته بود. سينماگران ازهرطيف و گروه در زمان حياتش مديريت او را تحسين ميكردند و مرحوم داد را از خود ميدانستند. هرچند انتقاداتي هم به او و نحوه مديريتش داشتند اما با مرحوم داد همراه ميشدند و كار خود را پيش ميبردند چراكه داد بيش از ديگر معاونان سينمايي اهل تعامل و گفتگو بود و عقايد خود را بر ديگران تحميل نميكرد. براي بررسي نقاط قوت و ضعف كارنامه مديريتي مرحوم داد به سراغ علي معلم رفتيم كه يكي از دوستان ديرين سيفالله داد است واز سالها پيش رفاقت نزديكي با آن مرحوم داشت. معلم زياد مايل به گفتگو درباره سيفالله داد در اين مقطع زماني نبود اما پس از پذيرفتن مصاحبه هم به صفات پسنديده او پرداخت هم دلايل ناكارآمدي بعضي از سياستهاي او را برشمرد. با اينكه معلم بر اين اعتقاد است كه مرحوم داد ساختار جديدي در سينما بوجود آورد اما تاكيد ميكند به دليل مشكلات موجود در قوانين و ساختار اداري وزارت ارشاد، معاونان سينمايي نميتوانند تمام آنچه را در نظر دارند به اجرا درآورند و بايد براي رسيدن به نتيسجه مطلوب اين ساختار ناكارآمد تصحيح شود تا ديگر مدير فرهيختهاي مانند سيفالله داد تنها نماند.
آشنايي و ارتباط شما با آقاي داد از چه زماني آغاز شد و آخرين باري كه با ايشان تماس داشتيد كي بود؟
به نظر من يكي از گرفتاريهاي بزرگ مملكت ما در همه ابعاد از جمله سينما، ادبيات و... اين است كه بعد از مرگ همه به ياد بزرگان ميافتند. اسماعيل فصيح ميميرد، هيچكس نميگويد چرا او تا لحظهاي كه زنده است از سوي جامعه اسلامي تشويق نميشود و اجر مادي و معنوي نميديد. به رسول ملاقليپور آنقدر ضربه زدند كه بالاخره يك روزي كارساز شد. زندگي آدمها را تحت فشار قرار ميدهيم و اين فشارها در يكي تبديل به سرطان ميشود و ديگري از بيماري قلبي ميميرد. البته كه مرگ دست ما نيست اما ما ميتوانيم مسبب پنهان مرگ ديگران باشيم. اين يك نوع بيماري در ماست. هيچوقت دوست نداشتم درباره افراد كه ميميرند بهخصوص آنهايي كه صادقند حرف بزنم. افرادي كه اهل جعل هستند، افرادي را دارند كه ازشان حمايت كنند. اما آنهايي كه صادق هستند هميشه بعد از مرگشان آدمها ياد خوبيهايشان ميافتند، مثل سيفالله داد. هيچوقت ادعاي نزديكي با خانواده آقاي داد نداشتم و رفيق گرمابه و گلستان او نبودم اما از سالهاي پس از همان زماني كه «زير باران» را ساخت، بهروز افخمي فيلمبردار شده بود داد را ميشناختم. ارتباط ما از همان زمان بهوجود آمد و تا همين دو، سه ماه قبل كه يكي دو مرتبه در جريان انتخابات به من زنگ زد، ادامه داشت.
مهمترين ويژگيهايي كه از مرحوم داد به يادتان مانده چه چيزهايي است و نطقه قوت شخصيت او را بيشتر در چه ميدانيد؟
با اينكه بيسار سختي ديده بود و ميديد هيچوقت آدم تلخي نميشد. زماني كه از خانه سينما مستقيم وارد معاونت سينمايي شد، همه استقبال و تشويق كردند اما بعد هم دوستان به سبب اينكه سهم خودشان را در دوستي جستوجو ميكردند، شروع به انتقاد از سيفالله داد كردند و اين رفتار بسيار غلط بود. سيفالله بعد از اينكه از معاونت سينمايي بيرون آمد، خيلي آشفته بود. حتي اگر اشتباه نكنم پنج، شش ماه با هيچكس مراودهاي نداشت و حرف نميزد. وقتي در آن زمان با او حرف زدم و گفتم چرا ناپديد شدي، گفت، چيزهايي در مديريتم ديدم كه دوست ندارم اهل سينما را ببينم و اين موضوع تا اين اواخر با او بود. اما چون آدم باايماني بود از تلخيها، شيرين بيرون ميآمد. هميشه حرفش را ميزد، سر استدلالهاي منطق خودش ميايستاد. لغو نميگفت، تعارف نميكرد، سعي نميكرد رياكاري كند كه خصيصه روزگار ماست. به هيچوجه اهل ريا نبود. اخلاقش را به جاي مهر روي پيشانياش نميدانست، سلوك شخصي داشت. سيفالله براي نظريات و عقايدش اهميت قائل بود و به آنها عمل ميكرد.
وقتي معاون سينمايي شد ما را به دفترش دعوت كرد و به همه گفتم تو از صنف خانه سينما آمدي، اسم كسي را به دليل اينكه به تو اعتراض ميكند خط نزني. چون اين مساله پيش از مديريت او بسيار اتفاق افتاد و برخي اعضاي خانه سينما به دليل برخوردهاي تند حذف ميشدند. اما اين اتفاق در دوره داد نيفتاد و او سعي ميكرد با همه تعامل و گفتوگو ديالوگ داشته باشد.
همه مديران نقاط ضعف در كارنامه خود دارند كه درباره مرحوم داد نقاط قوت بر ضعف مديريتي او ارجح بود اما فكر ميكنيد مشكل و ضعف دوران مديريت آقاي داد چه بود؟
به نظرم يكي از دلايل ضعف مديريت سيفالله داد، تكيهاش بر مديريت مهندس مهدي سليمي، قائم مقامش بود كه به نظر من با اعتقادات داد هخوان نبود و باعث آزار و اذيت او ميشد. خدا او را هم رحمت كند. پشت سر مرده نميخواهم بد بگويم.
پشت سر رفتار مرده بد ميگويم، چون شخصا آقاي سليمي را دوست داشتم و با هم از زماني كه ايشان در مركز آموزش فيلمسازي مدير بودند و من در آنجا دانشجو بودم، رفيق بوديم. سيفالله اعتقاد داشت بايد صنف و اهالي سينما را جدي گرفت البته احتياطها و نظريات خودش را داشته و اشتباهاتي هم در معاونت سينمايي صورت گرفت. يكي از مواردي كه خيلي خوب شروع شد و بعد به نتيجه نرسيد، شوراي معاونت سينمايي بود كه يكي از پيشنهادات ما بود. من در آن زمان مطرح كردم كه ساختار معاونت سينمايي ما بهدليل اتخاذ تصميمات فردي غلط است. گفتم بايد شوراي عالي در معاونت سينمايي مركب از 15 تا 20 نفر از كساني كه منافع شخصي ندارند باشد كه تصميمات كلان در سينما را كه ممكن است به بحران بينجامد اخذ كنند. به داد گفتم رئيس شورا هم خودت باش تا حق وتو داشته باشي. هنوز هم همين اعتقاد را دارم و معتقدم اگر اين ساختار تصحيح نشود، هيچ مديري نميتواند، مديريت خوب داشته باشد. سيفالله داد بعدها اين شورا را تبديل كرد به شوراي عالي توسعه سينماي ايران كه به گفته خودش قلب سينمايي ايران بود. به عبارتي پارلمان سينما درست كرد. ايده بدي هم نبود اما از آن ايدههايي است كه جواب نميدهد. چون تعداد زياد آدمها، تصميمگيري را مشكل ميكند. اولين جلسه اين شورا با حضور همه آدمهاي مهم سينما تشكيل شد. از عباس كيارستمي تا حسين فرحبخش حضور داشتند. طيفهاي مختلف در اين جلسه شركت كردند. تجربه بدي نبود اما همانطور كه فكر ميكردم، كارهاي بزرگ با اين شكل در ايران به نتيجه نميرسد. نميگويم سيفالله اشتباه كرد، او تجربه ناموفق كرد، سپردن امور در يك نظام بسته مديريتي به يك جمع بزرگتر و عدم تمكين از آن جمع و سپردن امور به دست صنفي كه هنوز بالغ نيست، باعث شده اين كار به نتيجه نرسد. اما تجربيات بسيار خوبي به دست آمد. اولين و دومين جشنوارهاي كه بعد از انتخاب سيفالله برگزار شد، تقريبا مهمترين جشنوارههاي فجر در سالهاي اخير بودند. در همان دوره سينمايي مطبوعات به دست انجمن منتقدان سپرده شد. سيفالله به من كه رئيس انجمن بودم زنگ زد و گفت سينماي مطبوعات با تو. بيش از 700 مهمان خارجي و داخلي غير از مطبوعات داشتم. آن سال از محمود دولتآبادي تا بسياري از نمايندگان خبرگزاريهاي خارجي در سالن مطبوعات بودند و ارتباط بسيار خوبي برقرار شد اما متاسفانه جريان دولتي و اداري وزارت ارشاد اين تصميمات را نميپذيرفت او در برابر آن مقاومت ميكرد.
اين روحيه تعاملي و شورايي كردن امور به شخصيت آقاي داد برميگشت يا اينكه از هنرمند بودن و عضويت او در خانه سينما ناشي ميشد؟
به نظر من به روحيه شخصي سيفالله داد بر ميگشت. بسياري اين روحيه داد را به دوم خردادي بودن آن مرتبط ميدانند اما من اين اعتقاد را ندارم. خيلي از دومخرداديها بسيار تنگ نظر و انحصارطلب هستند و كاملا خلاف آنچه ميگويند، عمل ميكنند. من اصلا سياسي صحبت نميكنم رفتارشان اين را نشان ميداد.
از سوي ديگر سيفالله آدم كاربلدي بود و قبل از مديريت در معاونت سينما در سينما فيلم و در بخش خصوصي فعاليتهايي انجام داده بود و با مسائل اين حرفه به خوبي آشنا بود و با منطق كنار ميآمد. اهل گفت و شنود بود و نظرياتش را تعديل ميكرد. يك جاهايي هم سختتري ميكرد و قديهاي مخصوص خودش را داشت اما با منطق ميتوانستيم او را راضي كنيم مثل بعضي از دوستان نبود كه هر چي ميگوييم باز هم مرغشان يك پا دارد. مديريت سالهاي اخير سينما دقيقا مصداق آدمي است كه حرف گوش نميكند. حرفها را ميشنود، اداي دموكراسي را در ميآورد اما به آنها عمل نميكند، اين ناشي از فقر فرهنگ است كه كسي فرض كند، نظريه او نظريه مسلط است. حتي در سطح مقامات با اين كشور مثلا حق رهبري هم يك نظريه مطلق هنري ارائه ندادند و خواستهاند سينماگران كليدها را با سليقه و ضوابط خودشان پيدا كنند. كار هنر را نميتوان در چارچوب گذاشت. بعضي از دوستان اين چارچوبها را اجرا ميكنند اما سيفالله معتقد به اين چارچوبها نبود.
نگرانيهايي درباره از دست رفتن ارزشها داشت، آدم مومن و انقلابي بود اما معتقد بود نظريات متفاوتي وجود دارد. براي همين ميبينيد او از فيلم خانم ميلاني تا آقاي شورجه را تدوين كرده است و معتقد بود كسي در سينما اجل بر ديگري نيست. شايد دليل اينكه بعضي از دوستانش به او تاختند اين بود كه سهم ويژهاي براي آنان در نظر گرفت.
به ديگران هم كه از نظر آنان غيرخودي بودند، ميدان داد تا بتوانند وارد عرصه شوند؟
بله. كاملا درسته. متاسفانه يك بيماري در سينماي ايران وجود دارد آن هم انحصارطلبي در سينما است. هر گروهي كه در سينما تسلط پيدا كرد عوض اينكه به كل فكر كند به همفكران و هممسلكان خودش فكر كرده است. چرا بايد امكانات به يك گروه اختصاص پيدا كند؟ ما بايد افق سينما را در نظر بگيريم به اين ترتيب است كه خيليها ميتوانند با ما در اين مسير همراه شوند. سالها بود ارتباط مخاطبان با سينما قطع شده بود. اما بعد از مديريت داد فيلمهاي خوب سينما پرفروش شد. يعني انتخاب منتقدان و اهالي سينما با مردم يكي شد و در جشنواره هم همان فيلمها مورد توجه قرار گرفت البته بعدا بهدليل انحصارطلبي در سينما و فقدان فكر در سينماييها باعث شد معناي آزادي با ابتذال و تكرار سوژه يكي شد.
بعضي ابتذال در سينما را يكي از نكات منفي كارنامه آقاي داد ميدانيد. ريشه اين ابتذال بهنظر شما از كجا شكل گرفت؟
واقعيت ماجرا اين است كه در دورهاي، سينماي ايران فراموش كرده بود، نسل جديدي مخاطب آن شده است. جوانان را فراموش كرده بود. اگر يادتان باشد، يك هنرپيشه جوان نداشتيم و بازيگر نقش اول و فرامرز قريبيان يا در نهايت ابوالفضل پورعرب بود. اصلا جوانها از سينما حذف شده بودند و يكي از دلايل قطع ارتباط با مخاطب همين بود. سينما براي نزديك شدن، به اين قشر كارهايي كرد. مثلا به عقل آدمهاي بدنه سينماي ايران اينطور رسيد كه چون جوانها گيتار ميزنند، اگر گيتار دست هنرپيشه بدهيم فيلم مورد توجه قرار ميگيرد. فيلمها پر شد از گيتار، اما چون ظرفيت معنايي درستي در سينما تعبير نشده بود بهتدريج به همان فرمول قديمي فيلمفارسي رسيد، اما سينما بايد اين تجربه را پشتسر ميگذاشت البته نقد در آن زمان از سوي سيفالله داد بسيار مورد توجه قرار گرفت و حمايت ميشد ابتدا با اعطاي زرشك زرين مخالفت كرد و اما بعد با من تماس گرفت و گفت من اشتباه كردم. بايد نهاد نقد آنقدر فعال شود كه لازم نباشد مديريت سينما امر و نهي كند. شما ببينيد همان موقع آقاي فرحبش فيلمي مثل «آواز قو» توليد ميكند كه از سوي منتقدان هم پذيرفته ميشد. اين نشان ميداد كه آقاي فرحبخش هم ميتواند كارهاي بهتري بهعنوان تهيهكننده توليد كند. سيفالله معتقد بود بايد نهادهاي نظارتي در صنف تقويت شود و جريان سينماي خوب را نقد كند.
اما اهميت به نقد فقط در همان زمان اتفاق افتاد و از دور دوم رياستجمهوري آقاي خاتمي اهميتي به نقد داده نشد و اتفاقا منتقدان سينما اولين گروهي بودند كه قرباني شدند.
نقش خانه سينما تضعيف شد و مديران گفتند تئوريهاي قبل شكست خورده است. در حالي كه تئوريها شكست نخورده بود، نحوه تعامل اين تئوريها با هم و سلوك سينما با آنها اشكال داشت.
پس با اين وجود نميتوان انتظار داشت اگر مديري همانند آقاي داد روزي بر مسند معاونت سينمايي بنشيند، بتواند نقش موثري ايفا كند و تنها در دوره محدودي كارايي خواهد داشت.
سينماي ايران نسبت به آن دوره بالغتر است البته اشخاص سينما و نه اصناف بالغتر شدهاند. من معتقدم صنفهاي قوي نداريم خانه سينما از ابتدا به فرموده تشكيل شده و مشكل اساسي آن عدماستقلال است.
هر زمان براي استقلال سعي كرديم چون اصناف بالغي نداريم به نتيجه نميرسيم، اما اشخاص مهمي داريم كه نسبت به مديران بيشتر ميفهمند و افراد نسبت به زمان آقاي داد بالغتر شدهاند.
پس چرا نميتوانند موثر عمل كنند و وضعيت را از آنچه هست بهتر پيش ببرند؟
براي اينكه ساختارهاي درستي براي تعامل اينها با هم و هدايت رهبري و مديريت درست نداشتهايم. صنف واقعي وقتي تشكيل ميشود كه صنعت خصوصي است. بهطور مثال صنف كلهپزان، سوپرماركتها و... قوي هستند و در چارچوب خودشان خوب فعاليت ميكنند. نرخ ميگذارند، جريمه ميكنند و... چون دولتي نيستند خودشان اقتضائات خود را ميشناسند. البته با دولت هم تعامل دارند و قوانين را رعايت ميكنند. اين اتفاق به اين دليل در سينما نيفتاد كه دولت وارد ساختار شده است و تصميمات از صنف خارج ميشود. يعني ما افراد برگزيده را وارد سرمايههاي دولتي ميكيم، موقع تصميمگيري دولت وارد ماجرا ميشود و به افرادش ميگويد وارد اين بخش نشويد، بنابراين صنف فلج ميشود.
بهطور مثال تهيهكنندگان در سينماي ايران بهخوبي كار خود را بلدند، ضعفهاي خود را ميشناسند، سرمايهگذار ميتوانند پيدا كنند و معادلات دروني خود را ميتوانند انجام دهند. طي اين سالها كار خود را بلد شدهاند، اما چيزي باعث ميشود نتوانند تصميمگيرنده باشند، اين است كه اعتمادبهنفس آنها از دست ميرود. تصميماتشان ملغي ميشود. دخالتهاي مديريتي و رهبري درستي هم انجام نشده و بلوغ آنها جدي گرفته نميشود. سينماي ايران بايد بتواند به خرد جمعي اشخاص مهمش تكيه كند و مديريت درست هم به آن نظارت داشته باشد.
يعني ظرفيتهاي خوبي از لحاظ نيروي انساني و مديريتي در سينما وجود دارد اما به آنها وقعي گذاشته نميشود و ناديده گرفته ميشود...
بله. اما افرادي مانند آقاي داد هم نبايد تنها بمانند. ايشان بعد از رفتن آقاي منوچهر محمدي در مديريت تنها شد. آقاي داد با مجموعه افراد سيستم وزارت ارشاد تنها ماند. همين الان يكي از فرهيختهترين آدمهاي سينما هم بهعنوان معاونت سينمايي انتخاب شود باز هم نتيجه خوبي نخواهيم گرفت چون اين آدم تحت يك انقياد اداري با يكسري آدمهاي مشخص قرار ميگيرد. حال كمي بهتر و كمي بدتر ميتواند كار كند اما ساختار ناكارآمد است. در همان زمان هم ناكارآمدي سيستم داخلي ارشاد نتيجه فعاليتهاي سيفالله به درجه عالي نرساند. ما بسياري اوقات چوب قواعد و ساختارهاي غلط را ميخوريم. تا وقتي اينها اصلاح نشود، نميتوان كار درستي انجام داد. ممكن است چهار فيلم بهتر ساخته شود اما كار اصولي و درست پيش نخواهد رفت. اين نظام سينمايي جواب نميدهد سيفالله نظام ديگري را تجربه كرد و يكسري جوابهاي مثبت گرفت كه باعث خلق آثار بهتر و بلوغ سينما شد و يكسري هم تبعات منفي گرفت. مقداري سرخوردگي او هم به اين دليل بود كه نتوانست از پس اين تبعات بربيايد.