دانلود

سينمای ما - گفت‌وگوی غزل گلمكاني با پدرش هوشنگ گلمکانی / «وقتی پایت را از مجله بیرون می گذاری رفتارت دل‌پذیر می‌شود»

   


download block
برای نمایش ویدئو‌ها به صورت آنلاین روی گزینه play کلیک کنید
Top Site Banner
گزيده‌ «سينماي جهان»
  • پرونده حقوقی علیه عمو مارتی!
    کمپانی سچی گوری علیه مارتین اسکورسیزی اقامه دعوی کرد!
  •  
  • 'گفت وگو باآنتونی هاپکینز درباره مرگ ،زندگی ، بازیگری و....
    آنتونی هاپکینز:سپاسگزار این زندگی هستم/بازیگری در تئاتر برای من مثل قرار گرفتن پشت میله های زندان است
  •  
  • جزئیاتی از خودکشی کارگردان و تهیه کننده مشهور هالیوود + واکنش بازیگران،کارگردانها و منتقدان به مرگ همکارشان
    تونی اسکات از سرطان مغز رنج می برد
  •  
  • کارگردان معروف هالیوود خودکشی کرد
    تونی اسکات با پریدن از یک پل در لس آنجلس به زندگی خود پایان داد
  •  
  • دیوید کراننبرگ با اظهار‌ نظري غافلگیر‌کننده‌ درباره سومين بتمن كريستفر نولان خبرساز شد
    «سلحشور تاریکی بر می‌خیزد» فیلمی کسل‌کننده است
  •  
  • قابل توجه علاقه مندان پیوند سینما و ادبیات
    فیلم زندگی‌نامه جَبران خلیل جَبران و كتاب «پيامبر» ساخته می‌شود
  •  
  • به بهانه اكران نسخه آي‌مكس (Imax) «مهاجمان صندوقچه گمشده»
    گامی به سوی رویای سینمای جادویی
  •  
  • واکنش برد پیت در دوران عصبانیت و آشفتگي چیست؟
    چند روزی غیبش می زند، ته ریش می‌گذارد و كلاه سر مي‌كند و ...
  •  
  • نخستین تصاویر «دوازده سال یک برده» با نقش‌آفرینی برد پیت و مایکل فاسبیندر را ببينيد
    فیلمبرداری «دوازده سال یک برده» به کارگردان ا ستیو مکوئین تمام شد
  •  
  • علاقه مندان فرانک سیناترا و مارتین اسکورسیزی نخستین بار در «سایت سینمای ما» بخوانید
    روند تولید زندگی‌نامه فرانك سیناترا، از آغاز تاکنون/ لئوناردو دی کاپریو و مايكل فاسبيندر گزينه‌هاي اصلی نقش اول «سیناترا»ا
  •  
    آرشيو
    Popular News
  • متن كامل نوشته‌اي كه باعث ناراحتي لادن طباطبايي و خداحافظي از دنياي بازيگري شد
    رونمایی از کلفت لادن طباطبایی یا «بفرمایید مهدکودک»!

  • سري جديد عكس‌هاي «چ» منتشر شد
    اولين تصوير از فريبرز عرب‌نيا با گريم دكتر مصطفي چمران در كنار ابراهيم حاتمي‌كيا

  • عكس‌هاي اختصاصي محسن هردان از حضور سينماگران براي جمع‌آوري كمك‌هاي مردمي به زلزله‌زدگان آذربايجان
    اولين تصاوير تلاش اهالي سينماي ايران را در "سينماي ما" ببينيد: چه كساني امروز پنج‌شنبه 26 مرداد مقابل سينما آزادي رفتند؟

  • هدیه عید سعید فطر "سینمای ما": تازه ترین تصاویر اختصاصی محسن هردان از حضور اهالی سینما برای جمع آوری کمک مردم به زلزله زدگان - قسمت پنجم
    لحظه های دوست داشتنی همراهی مردم و سینمای ایران برای کمک به هموطنان مصیبت زده

  • عكس‌هاي اختصاصي محسن هردان از حضور سينماگران براي جمع‌آوري كمك‌هاي مردمي به زلزله‌زدگان آذربايجان - قسمت چهارم
    تصاوير امير قلعه‌نوعي بين اهالي سينماي ايران در "سينماي ما": نزديك به پانصدميليون ريال تا پايان پنج‌شنبه جمع‌آوري شد

  • عكس‌هاي اختصاصي محسن هردان از حضور سينماگران براي جمع‌آوري كمك‌هاي مردمي به زلزله‌زدگان آذربايجان - قسمت دوم
    اولين تصاوير تلاش اهالي سينماي ايران را در "سينماي ما" ببينيد: نزديك به صد ميليون ريال تا عصر پنج‌شنبه جمع‌آوري شده است

  • حاشیه‌های دیدار و مراسم افطار رئیس جمهور با تعدادی از اهالی سینما و تلویزیون + فهرست کامل حاضران در مراسم
    از درخواست رفع‌ مشکل بازیگر شبیه احمدی‌نژاد تا دفاع از ساخت «لاله»!

  • مطلب «رونمایی از کلفت لادن طباطبایی» باعث خداحافظي اين بازيگر از سينما و تلويزيون شد
    یک باربیکیو ساده به چشم‌شان آمده و آن‌قدر بی‌ادب هستند كه خانم همراه من را کلفت خطاب می‌کنند/لابد سکته می‌کنند اگر بفهمند من چهار زبان دیگر غیر از فارسی بلدم!

  • برنیس بژو جایگزین ماریون کوتیار + زندگی‌نامه بازيگر كانديداي اسكار و همسر كارگردان برنده اسكار
    بازیگر زن فیلم جدید اصغر فرهادی تغییر کرد / علي مصفا به گروه بازيگران اضافه شد

  • عكس‌هاي اختصاصي محسن هردان از حضور سينماگران براي جمع‌آوري كمك‌هاي مردمي به زلزله‌زدگان آذربايجان - قسمت سوم
    تصاوير گروه دوم اهالي سينما را هم در "سينماي ما" ببينيد: چه كساني پنج‌شنبه شب 26مرداد مقابل سينما آزادي رفتند؟

  • به نظر شما گلایه های جمشید هاشم‌پور از شرایط سینمای ایران واقعی است؟
    روی جلد تمام نشریات پر شده از تصاویر گلزار و جایی برای بازیگران واقعی نیست/ مگر سینمایی هم برای ما مانده که پرکار باشم؟

  • حرف‌های داریوش خنجی، مدير فیلمبرداري مشهور ایرانی‌تبار درباره زادگاهش
    گروه خودم را برای فیلم جدید اصغر فرهادی پیشنهاد دادم

  • فهرست حاضران در مراسم افطار و ديدار با محمود احمدي‌نژاد و اسفنديار رحيم مشايي
    ‌در ‌مهمانی خصوصی‌ رياست‌جمهوري با گروهي از اهالي سينما و تلويزيون چه گذشت؟

  • پیام‌ فاطمه معتمدآریا براي زلزله‌زدگان آذربايجان
    با قلبی آکنده از اندوه، نه در سوگ مادر که دُر گرانبهای هستی‌ام بود ...

  • حاشيه‌سازي ديرهنگام براي كم‌رنگ‌كردن تلاش اهالي سينما در كمك به زلزله‌زدگان است؟
    عليرام نورايي: این یکی انگار خیلی ناراحت بود که دستور به اخراج من داد/ كمال تبريزي: در حالی‌که بسیاری ایستاده بودند، این آقا که اصلا نمی شناختمش و نمی‌دانم کجا بازی کرده ‌بدون اجازه پشت یکی از صندوق‌ها نشسته بود

  • مراسم تشييع پيكر ناديا دلدار گلچين برگزار شد
    مسیر هنرمندانه این نیست که شماره حساب معین کنیم و دیگران را تشویق کنیم پول بریزند

  • كارگردان «آرتيست» درباره همسرش برنيس بژو و بازيگر فيلم تازه اصغر فرهادي چه گفت+ آلبوم عكس
    به او گفتم اين نقش براي تو نوشته شده و بهترين نقشي است كه مي‌تواني بازي‌ كني/ كاري كن كه اين نقش مال خودت بشودد

  • بسته خبري "سينماي ما" از اعتراض‌هاي شديد به «خنده‌ بازار» با ادعاي اهانت بی‌سابقه شبکه سه به مرجع عالیقدر تشیع‌ + واكنش سازمان صدا و سيما
    بر این «گریه بازارِ» آشفته‌ بگریید/ اختاپوسِ بی‌تعهدی ‌یا بی‌سوادی‌ سر از درونِ دل سیمای خودمان برآورده و چنگ بر سیمای پاک بنیان‌گذاران حوزه‌های شیعه می‌کشد

  • فقط قسمت پایانی «خداحافظ بچه» دوشنبه 30 مردادماه روی آنتن می رود
    سریال‌های ماه مبارک رمضان به آخر خط رسیدند

  • عذرخواهي كارگردان «شام ايراني» از بازيگران زن مجموعه و واكنش به حواشي قسمت اخیر
    شرمنده‌ام از برخی چشمان ناپاک!/ حق مالی و معنوی هنرمندان بیش از این است

  • News
  • كيومرث پوراحمد به «كلاس هنرپيشگي» عليرضا داودنژاد پيوست
    به عنوان رفيقي كه شايد بتوان اسم آن را مشاور گذاشت، قرار است كنار عليرضا باشم
  •  
  • آخرين وضعيت سه فيلم عباس کيارستمي براي نمايش در ايران
    «مثل يک عاشق» دوبله و اواخر مهر اکران مي‌شود/ «شيرين» و «کپي برابر اصل» در شبکه نمايش خانگي
  •  
  • فيلم دهه شصتي‌ها قرار است بزودي اكران شود
    تيزر «بغض» را در "سينماي ما" دانلود يا آنلاين تماشا كنيد
  •  
  • حرف‌های داریوش خنجی، مدير فیلمبرداري مشهور ایرانی‌تبار درباره زادگاهش
    گروه خودم را برای فیلم جدید اصغر فرهادی پیشنهاد دادم
  •  
  • پس از نسخه داخلي «بفرماييد شام»، حالا فیلم ـ مسابقه اتومبيل‌راني در مدل نمایش واقعی
    سه شبانه‌روز «رالی ایرانی» با حضور سه گروه از سوپراستارها
  •  
  • نخستین پوستر فیلم سینمایی «بوسیدن روی ماه» را در "سينماي ما" ببينيد
    «پیشکش سینمای ایران به مادران ایرانی» از پنجم مهر در گروه سینما آزادی اكران مي‌شود
  •  
  • پرويز پرستويي شماره حساب بانك و كارت شتاب كمك‌هاي مردمي را اعلام كرد
    تداوم جمع‌آوري كمك‌هاي مردم توسط اهالي سينما با حساب مشترك به نام پرویز پرستویی، کمال تبریزی و رضا میرکریمی در بانک سرمایه
  •  
  • گزارش اكران و سونامي عروسكي به گيشه: فروش جمعه كلاه قرمزي از كل فروش ده روز دو فيلم ديگر بالا زد!
    دورخيز «كلاه‌ قرمزي و بچه ننه» براي شكستن ركورد پرفروش‌ترين فيلم سينماي ايران: ۸۰۰ میلیون تومان در ده روز
  •  
  • خبر «هفت» درباره فهرست بازيگران «شنام» تكذيب شد: هنوز با هيچ بازيگري قرارداد نبسته‌اند
    صحبت‌هاي اوليه با حميد فرخ‌ن‍ژاد براي حضور در «شنام» انجام شده است
  •  
  • كارگردان «آرتيست» درباره همسرش برنيس بژو و بازيگر فيلم تازه اصغر فرهادي چه گفت+ آلبوم عكس
    به او گفتم اين نقش براي تو نوشته شده و بهترين نقشي است كه مي‌تواني بازي‌ كني/ كاري كن كه اين نقش مال خودت بشودد
  •  
  • رونمايي از تیزر «یك عاشقانه ساده» ساخته سامان مقدم در سايت "سينماي ما"
    گندم به وصلت اجباري تن نمي‌دهد‌ و عشق خودش را مي‌خواهد
  •  
  • پرويز پرستویی، رضا میرکریمی و كمال تبریزی به مناطق زلزله‌زده می‌روند
    برای همدلی و جبران خلاء‌های عاطفی زلزله‌زدگان عازم این سفر هستیم
  •  
  • اسامی فیلم‌های مسأله‌دار محرمانه به سازمان سینمایی اعلام می‌شود
    مرتضي شایسته: مشكل اصلي سينماي ما فیلمنامه‌نویس است/ حمزه‌زاده: مشکل اصلی سینما مضمون است نه فیلمنامه
  •  
  • برنیس بژو جایگزین ماریون کوتیار + زندگی‌نامه بازيگر كانديداي اسكار و همسر كارگردان برنده اسكار
    بازیگر زن فیلم جدید اصغر فرهادی تغییر کرد / علي مصفا به گروه بازيگران اضافه شد
  •  
  • پرديس‌هاي سينمايي شهرداري با سينماي ايران آشتي كردند، اما سالن‌هاي حوزه هنري همچنان بلاتكليف است
    بهترین خبر برای صاحبان فیلم‌های اکران عید فطر: جلسه فوق‌‌العاده شورای صنفی نمایش‌، سینما آزادی را آزاد كرد
  •  
  • در نشست نقد و بررسی «در خرابات مغان» رمان تازه داريوش مهرجویی چه گذشت: رمان یک حرکت ماورایی دارد و شما را به جاهایی می‌برد
    آقای فراستی با نفرت می‌رود طرف سینما تا هي بکوبد و بکوبد و بکوبد/ از خودش، سینما و آدم‌ها نفرت دارد / اين هامون ما را بیچاره کرد/ خسرو شکیبایی می‌گفت‌ «سنتوری » یک هامون دیگر است
  •  
  • نگاهی به فيلم «كلاه قرمزي و بچه ننه» كه این روزها منجي گيشه‌هاي كساد سینمای ما شده است
    اين عروسك جان‌دار‌ترین سوپراستار‌ سینمای ایران است!
  •  
  • تيزر فيلم تازه همايون اسعديان ساخته میثم مولایی و با صدای نیما رئیسی
    تیزر جدید «بوسیدن روی ماه» را در "سينماي ما" ببينيد
  •  
  • به نظر شما گلایه های جمشید هاشم‌پور از شرایط سینمای ایران واقعی است؟
    روی جلد تمام نشریات پر شده از تصاویر گلزار و جایی برای بازیگران واقعی نیست/ مگر سینمایی هم برای ما مانده که پرکار باشم؟
  •  
  • عروسکهای کاموایی به داد سینمای ایران رسید/ دو فیلم دیگر چقدر فروختند؟
    «کلاه قرمزی و بچه ننه»۳۷۰ میلیون تومان در پنج روز فروخت
  •  
    amar
    بازديد امروز: 164257
    بازديد ديروز: 214058
    متوسط بازديد هفته گذشته: 236768
    بیشترین بازدید در روز ‌یکشنبه 23 بهمن 1390 : 1490465
    مجموع بازديدها: 429031037

       
    bottom banner


    asrejomeadv
    tablighat
     



     


    adv
    در صورت علاقه به درج آگهي در پايگاه خبري تحليلي سينماي ما می توانید با شماره تلفن های دفتر سایت تماس بگیرید.
    تلفن: 88535305 (داخلی 109)
           09386503357 
    آدرس: تهران - خيابان شهيد بهشتي (عباس آباد) - نرسیده به خیابان میرزای شیرازی - ساختمان پارسه - واحد 12
    پست الكترونيكي: info@cinemaema.com

    > برای مشاهده تعرفه آگهی‌ها اینجا کلیک کنید
    Nokia

    i news
    سينماي ما - بهمن بابازاده: رضا صادقي نه خواننده خوبي است و نه در بازيگري كمترين و كوچكترين استعدادي دارد.ترانه هاي او عمدتا در فضايي تكراري و يكنواخت در همه اين سالها منتشر شده و مخاطبان اش را يكي پس از ديگري از دست داده و در عرصه سينما هم به قدري ضعيف و بي خاصيت ظاهر شده كه خوشبين‌ترين منتقدان سينمايي را هم عليه خود شورانده و همين باعث شده او رفته رفته غزل خداحافظي را با اكران «بي‌خداحافظي» بخواند و به سيل عظيم هنرمندان فراموش شده و «فيد شده» بپيوندد...
    سينماي ما- اين بازيگر اعلام كرد كه توسط يكي از سينماگران باسابقه از جمع سينمايي‌هاي مقابل سينما آزادي «اخراج» شده است. مصاحبه با اين بازيگر سمت و سويي داشت كه انگار اين اخراج  و رفتارِ به قول نورايي نامحترمانه و غيرمنصفانه، به خاطر بازي او در فيلم «قلاده‌هاي طلا» ...
    سينماي ما- اين فيلم به دليل حساسيت‌هايي كه روي ساخته‌هاي كاهاني به وجود مي‌آيد، مدتي براي دريافت پروانه نمايش دچار مشكل بود و حتي در مقطعي اعلام شد كه بايد يكي از شخصيت‌هاي فيلم را حذف كند! طبعاً حذف‌كردن شخصيت مادر نگار جواهريان از فيلم به دليل...
    goldiran
    Main News
     
    سينماي ما - بهمن بابازاده: رضا صادقي نه خواننده خوبي است و نه در بازيگري كمترين و كوچكترين استعدادي دارد.ترانه هاي او عمدتا در فضايي تكراري و يكنواخت در همه اين سالها منتشر شده و مخاطبان اش را يكي پس از ديگري از دست داده و در عرصه سينما هم به قدري ضعيف و بي خاصيت ظاهر شده كه خوشبين‌ترين منتقدان سينمايي را هم عليه خود شورانده و همين باعث شده او رفته رفته غزل خداحافظي را با اكران «بي‌خداحافظي» بخواند و به سيل عظيم هنرمندان فراموش شده و «فيد شده» بپيوندد...
     
    سینمای ما- کارگردان «شام ایرانی» ضمن ابراز تاسف از موضع‌گیری برخی از رسانه‌ها نسبت به این مجموعه که منجر به کناره‌گیری لادن طباطبایی از دنیای بازیگری شد، گفت: شرمنده‌ام که در میان مردم عزیز سرزمینم چشمان ناپاکی هم وارد حریم خانوادگی بازیگران شد. بیژن بیرنگ برنامه‌ساز و کارگردان مجموعه «شام ایرانی» ویژه...
     
    سينماي ما- اين بازيگر اعلام كرد كه توسط يكي از سينماگران باسابقه از جمع سينمايي‌هاي مقابل سينما آزادي «اخراج» شده است. مصاحبه با اين بازيگر سمت و سويي داشت كه انگار اين اخراج  و رفتارِ به قول نورايي نامحترمانه و غيرمنصفانه، به خاطر بازي او در فيلم «قلاده‌هاي طلا» ...
     
    سينماي ما- سنت هميشگي نظرخواهي سايت "سينماي ما" درباره فيلم‌هاي در حال نمايش در بخش «فيلم‌هاي روي پرده» براي اكران عيد فطر هم شروع شده و پس از ركود موقت نيمه اول سال، اميدواريم اين بخش هم با نظرهاي شما و امتياز كاربران سايت "سينماي ما" بار ديگر رونق بگيرد. براي امتياز دادن به سه فيلم...
     
    سينماي ما- «سريال‌هاي تركيه» اين روزها به ميهمان تازه سفره سرگرمي بينندگان شبكه‌هاي ماهواره‌اي تبديل شده است. موج فراگير پخش اين سريال ها در سال هاي اخير و تاثيرات مخرب فرهنگي آنها و نيز تناقض محتوايي آنها با واقعيت هاي جامعه تركيه موضوعي است كه در اين گزارش به آن پرداخته شده است...
     
    سينماي ما- ... طبق مستنداتِ موجود در پهنهٔ گیتی، آنجلینا جولی یک هرزهٔ فاسدالاخلاقِ هالیوودی است و صحیح نیست که در مضحکهٔ «گریه بازارِ» شمایان چنین موجودی با عفیفگانِ پاک نژادِ تشیع علوی قیاس شود. آگاه باشید و به بازیگران و نویسندگانتان بیاموزید که ازدواج با آنجلینا جولی به پشیزی نمی‌ارزد، چه رسد به اینکه ارزش پرداختِ مهریه سنگین را داشته باشد. اگر شمایان، می‌پندارید آنجلینا جولی آن قدر می‌ارزد که ...
     
    سينماي ما- سعيد نيكورزم: روایت از شکل‌افتادهٔ یک هنرمند موسیقی پاپ که بر اثر فشارهای شرایط بغرنج عاطفی و اجتماعی به کما رفته است، چون تکلیف فیلم با خودش مشخص نیست. فیلم درباره‌ خواننده‌ای‌ست که همه ‌کم و بیش او را می‌شناسیم، اما در ‌‌نهایت سر‌در‌گم هستیم که تا چه حد از قصه و صحنه‌های فیلم را به رضا صادقی نسبت بدهیم و تا چه حد ...
     
    سينماي ما- تازه ترین فیلم روح الله حجازی با نام «زندگی مشترک یک زوج میانسال» با حضور حمید فرخ نژاد و هنگامه قاضیانی تولید می شود. در حالی که هنوز وضعیت اکران فیلم قبلی  حجازی با عنوان «زندگی خصوصی آقا و خانم میم» مشخص نشده،  این کارگردان به تازگی تصمیم گرفته...
     
    سينماي ما- بازیگران از وسائل مختلف از جمله هواپیماهای فوق سبک، قطار و قایق استفاده می‌کنند و مجبور می‌شوند غواصی و یا اسب سواری کنند. مجری مسابقه که یک بازیگر سینماست با تکنیک و ابزار خاص ارتباطی موقعیت همه بازیگران را ...
     
    سينماي ما- حـــامد مظفـــری: در حالی که روز گذشته خبری از سوی یکی از سایتهای خبری منتشر شده بود مبنی بر ممنوع التصویر شدن کاراکتر «جیگر» از مجموعه «کلاه قرمزی»، حمید مدرسی تهیه‌کننده مجموعه‌های تلویزیونی «کلاه قرمزی» ‌ از بی‌اطلاعی...
     
    سينماي ما-  مراحل مقدماتي آن سنگين است و گمان نمي‌كنم به اين زودي‌ها كليد بزنيم. واقعيت اين است كه  يك بودجه هفت، هشت، ده ميلياردي هم در اختيار ما قرار داده شده، اما نياز نيست كه ما آن را صرف توليد كنيم چون براي ساخت اين فيلم رقمي كمتر از آن برآورد شده است و قرار شده اين پول براي ...
     
    سينماي ما- حـــامد مظفـــری:  ماه‌ها بعد از اجرای برنامه «ستاره مهاجر»، این روزها فرشید نوابی و همسرش به ایران آمده اند و درصدد تولید برنامه ای با عنوان «آکادمی موسیقی ایرانی» هستند؛ برنامه ای که سبک و سیاقش به مانند برنامه قبلی این زوج است اما به لحاظ کیفی کوشش شده این کار یک سروگردن بالاتر باشد. برای آن که از چند و چون تولید این برنامه که بناست از شبکه...
     
    سينماي ما- مجموعه «شام ايراني» كه تا امروز هفت قسمت از آن در شبكه خانگي پخش شده و توانسته خيلي زود جايش را ميان بخشي از هواداران چنين برنامه‌هايي باز كند، موافقان بسيار و مخالفان محدودي داشته اما چندان كه بايد، كارگردانش را راضي نكرده است. در گفت‌وگويي طولاني و البته خواندني به اين نتيجه...
     
    سينماي ما- محمد‌حسین لطیفی‌ سریال زندگی «رئیس‌علی ‌دلواری» را با نام «هنگام بیداری» به تهیه‌کنندگی محمود غلامی تا چهار ماه دیگر کلید می‌زند. لطیفی‌ قرار است سریال زندگی ‌رئیس‌علی ‌دلواری‌ را با نام «هنگام بیداری» طی چهار ماه آینده برای تلویزیون بسازد. پيش از انقلاب هم سريال «دليران تنگستان» ساخته همايون شهنواز به زندگي اين مبارز دلواري پرداخته بود و حتي در...
     
    سينماي ما- اين فيلم به دليل حساسيت‌هايي كه روي ساخته‌هاي كاهاني به وجود مي‌آيد، مدتي براي دريافت پروانه نمايش دچار مشكل بود و حتي در مقطعي اعلام شد كه بايد يكي از شخصيت‌هاي فيلم را حذف كند! طبعاً حذف‌كردن شخصيت مادر نگار جواهريان از فيلم به دليل...
     
    سينماي ما- فيلم سينمايي «آهوي پيشوني سفيد» اولين ساخته سيد جواد هاشمي در جشنواره فيلم فجر سي‌ام به نمايش درآمد و حالا قرار است در نوبت دوم اكران عيد فطر با نام كامل «اختاپوس: دفتر اول آهوی پیشونی سفید» به نمايش عمومي درآيد. مسعود اطيابي تهيه‌كنندگي فيلم را برعهده دارد‌ و سازندگان فيلم مي‌گويند اين پرهزینه‌ترین فیلم کودک و نوجوان سینمای ایران است كه دو قسمت ديگر ...
     
    سينماي ما- یک نگاه کلی به سری «شام ایرانی» ما را به این حقیقت رهنمون می‌سازد که جناب بیژن بیرنگ در دهه ششم زندگی خویش خلاقیت را کاملا کنار گذاشته و به جایش تا توانسته به گرته برداری از «طغرل» پرداخته! طغرل کیست؟ همان گوینده برنامه مبتذل «بفرمایید شام» در کانال ماهواره ای «من و تو» كه ...
     
    سينماي ما- گویا نقد صریح سايت شبکه ایران بر بخش دوم برنامه «شام ایرانی» با حضور بازيگران زن ايراني بازتاب‌هاي متفاوتي در میان رسانه ها داشته و حتی یکی از بازیگران حاضر در این برنامه را هم واداشته که با نگارش یادداشتی خداحافظی خود از بازیگری را اعلام کند...
     
    سينماي ما- حـــامد مظفـــری: تازه ترین فیلم سینمایی مجید برزگر کارگردان جوان و خوش ذوق سینمای ایران که «پرویز» نام دارد در اولین گام در جشنواره سن سباستین به اکران درخواهد آمد. برزگر که پیش از این هم...
     
    سينماي ما- یکی از عروسک‌های محبوب و تازه ساخته شده توسط گروه ایرج طهماسب و حمید جبلی شخصیت «جیگر» بود. عروسک خری که با نام «جیگر» خیلی زود توانست به عنوان یکی از کاراکترهای محبوب تلویزیون در نوروز 91 بدل شود. این عروسک با تکیه بر...
    toptitle
                از سال 1384
    TopFilm
    کارگردان : ایرج طهماسب
    (امتیاز 84,9/100 - 106 رأي)
    کارگردان : ‌احمد امینی
    (امتیاز 65,7/100 - 21 رأي)
    کارگردان : مصطفی کیایی
    (امتیاز 82,0/100 - 35 رأي)
    VIDEO BANNER

    bank
    جهت مشاهده تيزر ها به صورت آنلاين نياز به برنامه Flash Player 9 داريد --- Download Flash Player 9 ---
    بخش بانك تيزر سايت مناسب كاربراني است كه از اينترنت پر سرعت استفاده مي كنند

    گفت‌وگوی غزل گلمكاني با پدرش هوشنگ گلمکانی
    «وقتی پایت را از مجله بیرون می گذاری رفتارت دل‌پذیر می‌شود»
    «وقتی پایت را از مجله بیرون می گذاری رفتارت دل‌پذیر می‌شود»


    سينماي ما- نوروز 74، یک صفحه بهاریه که عنوانش این بود: به راستی صلت کدام قصیده ای ای غزل؟...شعری از شاملو که برای نوشته ای عاشقانه انتخاب شده بود. هوشنگ گلمکانی برای دو دخترش نوشته بود، غزل و قصیده . و به اندازه نام های دختران 15 و 11 ساله اش شاعرانه. زمان گذشت و در حالی که سپید شدن موهای پدر را تماشا می کرد ، غزل را به 27 سالگی رساند و دید که مترجم زبان ایتالیایی شده است. قصیده 23 ساله را هم به پاریس فرستاد تا در سوربون، تاریخ هنر بخواند. هوشنگ گلمکانی هم که نیازی به معرفی ندارد. سردبیر دیرپاترین و معتبرترین نشریه سینمایی ایران. در وبلاگ قبلی ام نوشتم که حس و نگاهم به او چگونه است. یک سینمایی/ مطبوعاتی تمام عیار و رمانتیک و کم حوصله و بی تعارف که ذات درستی دارد، چیزی که کم پیدا می شود. شک نکنید که او بخش مهمی از تاریخ سینمای این مرز و بوم است. وسوسه هیجان انگیزی بود . که از غزل گلمکانی بخواهم تا با پدرش اختلاط کند و از هم عکس بگیرند و به من بسپارند تا بخش مهمان سایت را با آن ها افتتاح کنم. ظاهرا برای آن ها نیز خالی از لطف نبود و یک روز جمعه با هم خلوت کردند و گفتند و شنیدند. خودشان دو نفر فقط . گفت و گوی خو.اندنی و جالبی ست و به نظر می آید که دختر و پدر شبیه هم باشند. آدم هایی احساساتی که می کوشند تا احساس شان عریان نشود. این جور هم صحبتی ها ته ندارد و می توان سرشارترش را هم تصور کرد. اگر غزل خانم تنبلی نمی کرد و هوشنگ خان حواسش پی فوتبال نبود!.....ده و نیم شب بود که زنگ زدم مجله. گلمکانی هنوز در دفتر بود و مشغول سر و سامان دادن شماره ی دیگری از مجله ی محبوب او و ما.پرسیدم حرف آخری برای این گفت و گو می گویید؟..."آن ها غزل و قصیده زندگی من اند."
    <<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<
    >>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>


    هيچ فكر مي‌كردي روزي من با تو مصاحبه كنم؟

    فكر که نمي‌كردم، ولي چون در این دنیای پیچیده هیچ چیز را بعيد نمی دانم، حالا هم که داری این کار را می کنی تعجب نمی كنم. در اين روزگار، هر چيزي ممكن است.

    — من هم تعجب نكردم، ولي برايم جالب بود.

    به هر حال تو هميشه به من دسترسي داشته‌اي و فکر می کردم هر وقت سوالی داشته باشی می توانستی بپرسی. من هم یادم نمی آید که از جواب دادن به سوال هایت طفره رفته باشم. اما با توجه به روحیة خودت، شايد سؤال‌هايی از من داشته ای كه تصور می کردی من جواب نمی دهم و حالا فكر مي‌كني شاید در قالب چنين مصاحبه‌اي مي‌توانی آن‌ها را مطرح كنی.

    شاید علتش این بوده که بيش‌تر فکر می کردم فرصت مطرح كردن سؤال‌ها پيش نيامده. مثلاً توی خانه موقع تماشا كردن فیلم یا پس از آن، موقع رانندگي يا مواقعي كه به دفتر مجله مي‌آيم و تو كم‌تر وقت داري، فکر می کردم فرصت خوبي نيست. يكي از سؤال‌هاي زمان بچگي تا حالا اين است كه چرا نمي‌خواستي من و قصيده وارد كار سينما شويم؟

    یادم نمی آید که به طور جدی مخالفتی کرده باشم. موفع مدرسه که فکر می کردم به درس‌تان لطمه مي‌خورد، ولي اگر مثلاً در تابستان چنين فرصتي پيش مي‌آمد استقبال هم می کردم، چون به نظرم تبدیل به تجربه‌اي بزرگتر زندگی و يك خاطره برای تان مي‌شد. اگر مخالف بودم كه خودم هم در اين زمينه فعاليت نمي‌كردم. البته بچه‌ها را در این موارد بايد كنترل و هدايت كرد، ولي جوان‌ها بيش‌تر به توصيه و راهنمايي نياز دارند.

    دوسه سالي است كه فضاي سينما ومطبوعات دلزده‌ام كرده، روابط بیمار توأم با حسادت و حساب گري آزارم مي‌دهد. چه‌طور اين همه سال توانستي چنين فضايي را تحمل كني؟

    اين فضا مربوط به همه جاي جامعه است، در هر شغلي وجود دارد و محدود به سينما و مطبوعات نيست. درست مثل هواي آلودة تهران است كه آن را تنفس مي‌كنيم.

    اما اين مشكل بين كساني كه ادعاي روشنفكري دارند و تحصيل كرده‌اند قابل قبول نيست.

    مجبورم مي‌كني از شرايط وكساني حرف بزنم كه خودم هم جزو آن‌ها هستم، و اگر اسم هم نبرم و كلي صحبت كنم، اين سوءتفاهم پيش مي‌آيد كه انگار همه این مشكل دارند و خودم پاک و مبرا هستم. البته حسادت همه جا وجود دارد و يكي از واقعيت‌هاي زندگي امروز ماست. اگر آن را مانع فرض كنيم يا بايد با آن مواجه شويم يا ناديده‌اش بگيريم. اين موضوع در كشور ما یک روحیة تاريخي است.

    به هر حال كار در چنين فضايي خيلي سخت است..

    .ولي اين همان شرايط كار است كه بايد قبول كنيم، مثل زندگي در تهران که همراه ترافيك سنگين است يا اگر کسی زندگي در لندن را انتخاب می کند باید بپذیرد که هواي آن جا اغلب ابري و بارانی است.

    به همين دليل با كار كردن من در مطبوعات مخالفت كردي؟

    البته فکر می کنم داری روغن داغش را زیاد می کنی. اما اگر منظورت كار در مجلة فيلم است، به اين دليل بوده كه رابطة پدر و فرزندي تحت تأثير رابطة مدير و كارمندی قرار مي‌گيرد. من خيلي وقت‌ها با همكارانم به خاطر بدقولي برخورد مي‌كنم و دلخوري پيش مي‌آيد و با تو هم به خاطر تنبلي‌هايت حتماً برخورد می کنم و دلخوري پيش می آید. شاید علاقه و رابطه ام با تو باعث بشود ملاحظه‌ات را بكنم كه آن وقت هم متهم به پارتی بازی می شوم هم کارم پیش نمی رود. دوست د ارم براي فعاليت مطبوعاتي در نشرية ديگري کار کني تا به طور حرفه‌اي و جدا از رابطة پدر و فرزندي موظف و مسئوليت‌پذير باشي. و رفتار و روابط جدي و حرفه‌اي را بدون من تجربه و تحمل كني. هميشه تشويقت كردم كه بعد اين همه درس خواندن و يادگيري دو زبان خارجي، بايد از تخصصي كه داري استفاده كني، ولي تنبلي!

    تازگي‌ها به اين نتيجه رسيده ام كه رفتارت در محل كار با وقتي كه پايت را از آن‌جا بيرون مي‌گذاري 180 درجه فرق مي‌كند. در محل كار بداخلاقي و بيرون البته پرحرف نيستي ولي فشار و خستگي يك روز كار سخت در رفتارت پيدا نيست.

    مسئوليت و تعهد من در مجله سنگين است، و همين باعث مي‌شود به خاطر بدقولي‌هاي بعضی از همكاران و برآورده نشدن توقع هایی که از بعضی های شان دارم برخوردهايي با آن‌ها داشته باشم كه در ابتدا در حد گلایه های معمولي است و ‌با ادامة بدقولي طبعاً لحن من هم عوض مي‌شود و گاهی کار به قيل و قال و جيغ و داد مي‌رسد! تازه با فرياد هم گاهي كار به جايي نمي‌رسد... خيلي وقت‌ها كلنجار با آدم‌ها در طول روز از حیث فيزيكي هم خسته‌ام مي‌كند، به طوري كه بعد از يك ساعت بحث با كسي، دوست دارم بخوابم و آثار اين خستگي تا شب همراهم است. قبول دارم آدم شيرين و دلچسبي نيستم، ولي فكر مي‌كنم صبر و تحملم زياد است. بيش‌تر وقت‌ها مدارا با همكارهايم در تحويل مطالب، بر من فشار مي‌آورد، مثل جمع شدن هفتاد درصد مطالب مجله در يك هفته، و طبيعي‌ست كه در اين يك هفتة پرتنش برخورد خوبي با دوست و همكار نمي‌توانم داشته باشم و اين موضوع خيلي‌ها را دلخور كرده، در صورتي كه اين ظاهر و برخورد من از قصد و از روي بي‌احترامي و بي‌علاقگي نيست، اما وقتي گرفتارم يا مشكل دارم و کار مجله عقب است، نمي‌توانم لبخند بزنم و ظاهرم را حفظ كنم. متأسفانه اين هنر را ندارم. خلاصه این که بدقولي‌ها اين رفتار را به من تحميل مي‌كنند؛ ضمن این که گفتم قبول دارم که آدم شیرین و دل چسبی نیستم.

    يك سؤال تكراري: فكر كرده‌اي غير از اين شغل چه شغلي را انتخاب می كردي؟

    خيلي از كارهای آدم ها بستگي به شانس و اتفاق دارد. من قبل از اين‌که روزنامه‌نگار شوم، براي خودم در مورد فيلم‌هايي كه مي‌ديدم نقد مي‌نوشتم و دوست داشتم وارد كار سينما بشوم. ولي يك اتفاق باعث شد در مطبوعات مشغول شوم كه به طور ناخودآگاه زمينه‌اش را هم از قبل داشتم و با اين‌که در دانشگاه هم سينما خواندم، ولي به اين نتيجه رسيدم كه كار مورد علاقه‌ام مطبوعات در زمينة سينماست. بنابراين ادامه دادم وهيچ‌وقت هم وارد كار سينما نشدم. واقعاً هيچ تصوري از شغل مورد علاقة ديگري ندارم.

    يادم مي‌آيد کلاس پنجم دبستان بودم و يك دفتر خاطرات داشتم كه داشتنش در آن زمان مد بود، تو هم در آن نوشته بودي...

    راستی یادت هست که یک جعبه پرگار و نقاله و راپید برای صفحه بندی داشتم که وقتی از من اسم شان را پرسیدی، گفتم "داشتنی ها!" نمی دانم این اسم احمقانه و بی معنی چه جوری به ذهنم آمد. ولی از آن به بعد، هر دوی ما این چیزها را به اسم "داشتنی ها" می شناختیم. یادت هست؟

    آره یادم هست. می آمدم روی زانویت می نشستم و تو در همان حال صفحه بندی می کردی و من می گفتم "فصه بندی"! ...داشتم می گفتم که تو توی دفترم نوشته بودي كه چند روز بعد از به دنيا آمدن من هنوز حس نمي‌كردي كه پدر شدي و يك شب كه سوار ژيانت بودي و داشتی به طرف خانه می آمدی، احساس کردی که ناخودآگاه داری پدال گاز را بيش‌تر فشار می دهي تا زودتر به خانه برسي كه كلة کدویی كم‌مويم را بغل كني و ببوسي..

    .غير از دفتر خاطراتت، در يك بهاريه هم اين را توی مجله نوشتم. آن موقع هيچ علاقه‌اي به بچه‌دار شدن نداشتم و احساس مي‌كردم آمادگي‌اش را ندارم. وقتي تو به دنيا آمدي، پذيرفتنش برايم سخت بود و تا يكي‌دو روز هم احساسي به تو نداشتم. شب دوم يا سوم بود كه حس كردم مي‌خواهم سريع خودم را به خانه برسانم تا تو را ببينم، و ديگر گرفتار شدم!

    به وجود آوردن يك آدم و پذيرفتن تمام سختي‌ها و مسئوليت‌ها به خاطر آن كار بزرگي است. چرا اين كار را مي‌كنند؟

    من كه البته اشتباه كردم! ولي احساس پدر و مادر نسبت به فرزند را نمي‌توان شرح داد، هر كس بايد خودش تجربه كند، مثل حس عاشقي.

    فرزند هيچ‌وقت پدر و مادر را درك نمي‌كند..

    .بله، رابطة فرزند و والدين هميشه رابطة عاشق و فارغ بوده، و به‌ندرت پيش آمده كه اين رابطه متقابل باشد.

    اگر پدر يا مادر فوت كند، فرزند تا يكي‌دو سال ناراحت است و در نهايت به زندگي عادي مي‌رسد و ادامه مي‌دهد، ولي اگر فرزند زودتر بميرد، داغي ابدي براي والدين به جا مي‌گذارد.

    اين هم بخشي از مسألة فاصلة نسل‌هاست كه چاره‌اي نداريم جز پذيرفتنش...

    به همين خاطر من هيچ وقت دوست ندارم بچه‌دار شوم!

    احساس كساني كه بچه را میوه و معناي زندگي مي‌دانند درك مي‌كنم، گرچه خودم چنين احساسي ندارم. به‌ندرت بچه‌اي پيدا مي‌شود كه زمان پيري به قول معروف عصاي دست پدر و مادر باشد. و فكر می كنم احساس تو نسبت به بچه‌دار شدن به دليل ديدن مشكلات ديگران در اين رابطه است،‌و اين‌كه حس عاشقانة والدين به فرزند را درك نمي‌كني. انسان وقتي مي‌بيند موجودي كه از وجود خود او ريشه گرفته در حال رشد كردن است، لذت مي‌برد، و تو اين حس را تا وقتي خودت بچه‌دار نشوي نمي‌فهمي و فقط دردسرها به چشمت مي‌آيند.

    دوست نداشتي فوتباليست بشوي؟

    نه، تنبل‌تر از آن هستم كه فوتبال بازي كنم! چون هيچ‌وقت آمادگي جسماني لازم را نداشتم. به هر حال فوتبال هم شغل ماندگاري نيست. اين همه فوتباليست در طي اين سال‌ها بعد از تمام شدن دورة بازيكني رفته‌اند و ديگر اسمي از آن‌ها نشنيده‌ايم، حتي در حاشية فوتبال. موفقیت در خیلی از کارها ذاتی است. من ذات فوتبالیست شدن نداشتم.

    راستي علاقه‌ات به فوتبال از كي شروع شد؟

    به طور دقيق از سال 53. قبل از آن چند خاطرة پراكنده از فوتبال دارم، يكي سال 47 و قهرماني ايران در جام آسيايي كه در گرگان از راديو با گزارشگري آقای عطا بهمنش آن را گوش كرديم. سال 51 هم كه به تهران آمدم علاقه‌اي به فوتبال نداشتم، ولي يكي از دوستانم كه طرفدار فوتبال بود، دو بار من را به استاديوم برد، سال‌هاي 51 و 52. بار اول استاديوم امجدیه (شيرودي) بود و از دور شاهد مسابقه بوديم. بار ديگر رفتيم استاديوم آزادي به تماشاي بازي های جوانان آسيا، مسابقة ايران با كويت بود شاید، كه آن را هم از فاصلة دور – طبقة دوم، قسمت شمال غربی - ديدم و انگار فوتبال را حس نكردم، بنابراين هيچ احساس مثبتي هم در من به وجود نيامد. سال 53 سرباز بودم، تيم ابومسلم تازه در مشهد تشكيل شده بود و روزی که در استاديوم سعدآباد (تختي) آنجا با تيم پاس مسابقه داشت، دوست و همدوره ای ام مرتضي شيرازي – که یادش به خیر – مرا به ورزشگاه برد. هم‌خانه‌ام هم بودیم. او بچة تهران و خورة فوتبال بود. اصلاً خودش فوتبالیست بودی توی محله شان. بلیت زیر جایگاه را گرفت، چون با توصیفی که از تجربه های گذشته ام در تماشای فوتبال داشتم، انگار مشکل را درک کرده بود و گویا رسالت داشت که مرا به فوتبال علاقه مند کند. فاصلة ما تا زمين اين بار خيلي كم بود ومن حتي صداي نفس‌نفس زدن بازيكن‌ها، ‌درگيري‌هاي‌شان و ضربة پاها به توپ و فریادها را مي‌شنيدم و بالاخره مِهر فوتبال به دلم افتاد! بعد از آن خورة فوتبال شدم. از تلويزيون تماشا مي‌كردم و هر هفته براي تماشاي مسابقه‌هاي ابومسلم به استاديوم سعدآباد مي‌رفتم. از سال 54 هم كه دوباره به تهران آمدم، هر پنج‌شنبه و جمعه يا به تماشای مسابقه ها مي‌رفتم، در گرما و سرما، آن هم اغلب تنها! پس از انقلاب شتاب روزگار و گرفتاري‌هاي كار و زندگي باعث شد از استاديوم رفتن صرف نظر كنم و تا مدتي هم مسابقه‌ها را دنبال نمي‌كردم، چون از تلويزيون هم به‌ندرت فوتبال پخش مي‌شد. دورة بعدی گرایش به فوتبال از جام ملت های آسیا در سال 1375 شروع شد که به نظرم فصل تازه ای از فوتبال ایران هم بود. به هر حال اگر بخواهی دلیل علاقه ام را بدانی، به نظرم فوتبال بازي مهيج و دراماتيكي است، و ‌از نظر زيبايي‌شناسي هم است، يك زمين سبز با مهره‌هايي در دو رنگ كه به طور حساب‌شده توپ را بين هم ردوبدل مي‌كنند، به‌خصوص اگر زنده پخش شود جذابيت بيش‌تري دارد، چون حادثه‌اي است كه در لحظه اتفاق مي‌افتد و همراهش مي‌شوي. عوامل زيادي در جذابيت فوتبال نقش دارند، ولي درك آن‌ها بستگي به علاقة شخصي هر كسي دارد، مثلاً ممكن است تعبير من از حركت های يك بازيكن فوتبال مثل باله باشد اما همين حركت ها به نظر ديگران بي‌معني بيايد. من هم از بازي بيس‌بال و كريكت خوشم نمي‌آيد و با ديدن تماشاگران زياد آن تعجب مي‌كنم.

    کلاس اول دبستان را هميشه با ديكته‌هاي تو از كتاب "باغ" آقای پرويز دوايي به ياد مي‌آوردم. ديكته گفتن هم يكي از آن دردسرهاست! يك شب كلمة "سبب" را گفتي بنويس. هنوز حرف س را نخوانده بوديم. آن قدر اصرار كردي كه من اشكم درآمد و بالاخره سبب را نوشتم. تا نوشتم گفتي: «ديدي كاري نداشت؟»

    دلم نمي‌خواست در حد كتاب ياد بگيري و متوقف بماني. ديكته گفتن از كتاب برايم كار خسته‌كننده و بيهوده‌اي بود، و به خاطر علاقه به نوشته‌هاي پرويز دوايي و سادگي آن‌ها فكر مي‌كردم كه شاگرد كلاس اولي هم مي‌تواند قصه‌ها را بنويسد. حتي خودم با تغيير كلمه‌هايي كه هنوز نخوانده بودي سعي داشتم كار را ساده‌تر كنم. تو هم مقاومت مي‌كردي، چون به ريتم كند آموزش مدرسه عادت كرده بودي، ولي بالاخره مي‌نوشتي! آن موقع كه مي‌نوشتي به مشكل بودن كلمه‌ها فكر مي‌كردي؟

    نه، به زورگو بودن تو فكر مي‌كردم!

    هيچ لذتي نمي‌بردي؟

    نه، چون بعد از خواندن ديكته‌ها چيزي از آن نمي‌فهميدم. بعضي از آن‌ها انگار شعرهاي شاملو اما به نثر است، كه در آن سن برايم نثري ناآشنا بود. الان برايم جذاب است ولي آن زمان كه چيزي نمي‌فهميدم.

    به هر حال من مي‌خواستم تو چيزي بيش‌تر از كتاب ياد بگيري و ديكته‌هايت با بقيه فرق داشته باشد. نظر معلمت چي بود؟

    برايش جالب بود، ديكته‌ها را مي‌خواند و دور كلمه‌هايي كه هنوز توی کلاس نخوانده بوديم خط مي‌كشيد و هم‌كلاسي‌هايم از ديدن دايره‌هاي دور كلمات تعجب مي‌كردند. براي خودم هم آن دايره‌ها و دهان باز بقية شاگردها لذت‌بخش بود.

    مقاومت تو در برابر ترجمه كردن هميشه برايم سؤال بوده. بعد از اين‌كه مصاحبة امير نادري را ترجمه كردي، از نثر خوبت تعجب كردم و خوشحال شدم. وقتي پرسيدم چرا اين همه مدت كار نكردي، گفتي از تو مي‌ترسيدم. چرا می ترسیدی؟ فكر مي‌كردي اگر نتيجة كارت بد می بود من جار می زدم و همه را خبردار مي‌كردم؟

    چون اعتماد به نفس ندارم. حتي بعد از تأييد تو، هر بار هر خطي كه ترجمه مي‌كنم، نگران ايراد گرفتن تو هستم. چون آدم رْكي هستي و اين البته خيلي خوب است.

    پس داری خودآزاري می کنی، چون اولين كارت قابل قبول بوده. خودت که می دانی من در این مورد تعارف ندارم. نيازي به پارتي‌بازي يا تأييد من نيست. هر بار بعد از چاپ شدن مجله، بقيه هم كارت را تأييد مي‌كنند. این را از خیلی ها شنیده ام. مشكل تنبلي خودت است.

    از سرزنش کردن من كه بگذريم، ياد خاطرات بچگي خودت مي‌افتم. زماني كه در گرگان تيله‌بازي مي‌كردي، هيچ به ذهنت هم مي‌آمد كه روزي پديدة DVD به وجود بيايد؟

    كي فكرش را مي‌كرد؟ نسل ما در دوره‌اي از تاريخ زندگي كرد كه از گاوآهن تا تكنولوژي ديجيتال را تجربه كرده است. خيلي سريع اين اتفاق ها افتاد. يادم مي‌آيد در فيلم‌هاي پليسي دهة 1960 آدم‌ها که توی ماشين با تلفن صحبت مي‌كردند، با خود مي‌گفتم چنين چيزي مسلماً فقط در فيلم امكان‌پذير است.

    هنوز هم در گذشته زندگي مي‌كني؟

    من در حال زندگي مي‌كنم، ولي به گذشته فكر مي‌كنم. دلم مي‌خواست با برگشت به گذشته، اشتباه‌هايم را جبران كنم.

    بيش‌تر احساس مي‌كنم حسرت گذشته را مي‌خوري...

    نه، چون گذشتة خوبي نداشتم كه حسرتش را بخورم، ولي الان تجربه‌هايي به دست آورده‌ام كه با خود مي‌گويم اي‌كاش مي‌شد با همين تجربه‌ها به گذشته برگردم تا اشتباه‌هاي آن زمان را تكرار نكنم. اي‌كاش مي‌شد زمان را به عقب برگرداند. دلم مي‌خواهد يك سال از زندگي‌ام را بدهم تا يك روز در دورة مثلاً قاجار زندگي كنم! خيلي وقت‌ها به اين موضوع فكر مي‌كنم.

    خيلي وقت‌ها جدا از فاصلة بين نسل‌ها، فكر مي‌كنم چه‌قدر خوب است كه فرزند با پدر و مادرش راحت باشد، دوست باشد. من در مورد تو و خودم چنين حسي را دارم. احساس راحتي مي‌كنم. البته دليل مهمش داشتن نقاط مشترك رفتاري و احساسي‌ست، و از اين بابت واقعاً خوشحالم.

    من هم با وجود عشق پدر به فرزندانش، نسبت به تو و قصیده احساس سلطه و قدرت ندارم واز رابطة دوستانه‌اي كه بين‌مان هست لذت مي‌برم.

    خيلي از دوستانم از اين‌كه پدرم را «تو» خطاب مي‌كنم، متعجب مي‌شوند. در حالي كه براي خودم عادي و خوشايند است.

    براي من «شما» گفتن تو حالت كنايه و اعتراض دارد. انگار بخواهي از من فاصله بگيري و این، صميميت را كم می كند..

    . باز برگرديم به فوتبال...! از چه زماني در دفتر مجله با همكارها فوتبال مي‌بينيد؟

    از وقتي كه تلويزيون مسابقه‌ها را مستقيم پخش مي‌كند. البته بستگي به اهميت و حساسيت بازي هم دارد.

    حتي در روزهاي شلوغ كاري؟

    بله، چون همه چيز تعطيل مي‌شود!

    خيلي‌ها اين كار شما را مسخره مي‌كنند..

    .طبيعي‌ست، چون از نظر بعضي‌ها فوتبال پديده‌اي جهان‌سومي، عقب‌مانده و مخصوص بچه‌هاست. و اين‌كه آدم‌هايي به سن‌وسال ما با علاقه آن را دنبال مي‌كنند، مسخره به نظر مي‌آيد. شاید به نظر من هم چنین عقیده ای مسخره بیاید.

    من خودم فوتبال دوست ندارم، ولي يادم مي‌آيد روزی در دفتر مجله بودم و مسابقة فوتبال هم مستقيم در حال پخش بود و توی اتاق مصاحبه، همراه شما مشغول تماشا شدم. واقعاً تماشا كردن جمع شما جالب‌تر از خود مسابقه بود...

    بخشي از خاطرات شيرين كار در مجله، همين جلسه‌هاي تماشاي فوتبال است، و چون اكثر همكارها به فوتبال علاقه دارند جذابيت جمع بيش‌تر مي‌شود. وقتي مسابقة مهمي قرار است پخش شود، تعداد تماشاگرها بيش‌تر مي‌شود و اظهار نظرها و حرف‌ها هم جالب‌تر. خيلي وقت‌ها به اين فكر افتاديم كه از خودمان در حال تماشای فوتبال فيلم‌برداري كنيم! بعضي وقت‌ها اتاق مصاحبه آن‌قدر شلوغ مي‌شود كه عده‌اي ايستاده تماشا مي‌كنند، و مزه‌اش به همين در جمع تماشا كردن است. با اين‌كه خيلي وقت است استاديوم نرفته‌ام ولي فضايش هنوز يادم مانده، و حالا كه امكان رفتن به استاديوم نيست، با جمعي كوچك‌تر آن را در دفتر مجله تجربه مي‌كنيم.

    نكتة مهم اين است كه شما در طول روز و ماه و سال مشغول كار جدي هستيد و گاهي براي تفريح دور هم جمع مي‌شويد و فوتبال مي‌بينيد.

    من هم فكر نمي‌كنم براي كساني كه به قول تو كار جدي مي‌كنند چنين زنگ تفريحي بد باشد.

    اخیراً هم که پیله کرده ای به بیلیارد...

    آه... عاشق بیلیاردم! البته در مورد این یکی، هم تماشایش را دوست دارم و هم - بیشتر - بازی کردنش را. ماهوت سبز میز بیلیارد، مثل چمن سبز فوتبال زیباست و دلم را می برد. میزهای به رنگ دیگر را دوست ندارم. و چه صدایی دارد برخورد شارها. یکی از ساندافکت های زیبای زندگی ست. مثل صدای قطار که خیلی دوست دارم. البته اخیراً هم پیله نکرده ام به بیلیارد. این هم یکی از عشق های قدیمی ام است که از سال 1350 و زودتر از فوتبال شروع شد. اما خب تا همین پنج شش سال پیش باشگاه های بیلیارد تعطیل بود و حدود بیست سال در فراقش بودم... راستی می خواستم از تو بپرسم که نظرت در مورد علاقة من به فوتبال و بیلیارد چیست و فرقش با علاقه ام به سینما...

    علاقه ات به فوتبال و بیلیارد که برایم عجیب است، چون خودت خیلی آرامی و پیش از این ها تصور نمی کردم تحرک و هیجان را دوست داشته باشی. این دو همیشه برایت تفریح بوده اند، گرچه با آن ها زندگی می کنی، ولی علاقه ات به سینما را خودم از بچگی لمس کردم. سینما دیگر برایت سرگرمی یا حرفه نیست، بخشی از وجودت شده...

    تو هیچ وقت سرزنشم نکرده ای که چرا فوتبال تماشا می کنی یا چرا بیلیارد بازی می کنی. اغلب وقتی که تماس می گیری می پرسی: "داری فوتبال تماشا می کنی؟" و این را طوری می پرسی که سرزنش توی لحنت نیست و اغلب با شوخی می پرسی. آخرش هم که می خواهی تماس را قطع کنی می گویی: "برو فوتبالت را ببین!"

    از برنامه ات خبر دارم. اگر مشغول کار نباشی پس حتماً داری فوتبال می بینی! البته بعضی وقت ها از نظر من کلافه کننده است، چون فکر می کنم مثل خوره به جان آدم می افتد و از کار و زندگی آدم را می اندازد.

    حالا واقعاً بگو ببینم این شایعاتی که در مورد بداخلاقی من وجود دارد و خودت هم اشاره ای هم کردی تا چه حد واقعیت دارد؟ خودم که اعتراف هایی کردم، اما فکر می کنم نظر آدمی که یک بار مرا در حالت بداخلاقی دیده یا کسی که با بدقولی اش خلق آدم را تنگ می کند، فرق می کند با کسی که آدم را در حالت های مختلف دیده است. بی انصافی است اگر بگوید همیشه بداخلاق بوده ام.

    من که گفتم فقط در محل کار بد خلقی،که آن هم به نظر من لازم است،باز هم می گویم وقتی پایت را از مجله بیرون می گذاری رفتارت دل پذیر می شود.نمی دانم آیا کسانی که موقع بد خلقی هایت در محل کار تو را دیده اند،بیرون از آن جا هم تو را دیده اند و آیا نظرشان عوض شده یا نه؟

    والله نظرخواهی نکرده ام، ولی من بیرون از محل کار هم با کسانی معاشرت دارم که اگر غیرقابل تحمل باشم، خب تحملم نمی کنند... سوال بعدی...

    نه، دیگر سوالی ندارم. فکر می کنم بیش تر از کافی سوال پرسیدم...

    همه اش همین بود؟ چه بچة خوبی! چنان دورخیزی کردی که فکر می کردم کلی حرف داری و حالا می خواهی سوال پیچم کنی و پدرم را در بیاوری...

    نه. واقعاً سوالی ندارم. "برو فوتبالتو نگاه کن"!

    ولی من ول کن نیستم. بگو ببینم بدترین خاطره ای که از من داری چی بوده؟

    کلاس اول دبستان بودم، روزی دیر به خانه آمدم و تو شب فهمیدی. چنان توگوشی جانانه ای نثارم کردی که فردایش معلمم از دیدن صورتم ترسید، خودم دلیل تعجبش را نفهمیدم، تا زمانی که در آینه صورتم را دیدم. نمی دانم که آن سیلی تاثیری در من گذاشت یا نه. ولی هروقت یادش می افتم ناراحت می شوم.

    تا جایی که یادم می آید، آن تنها باری بود که به تو سیلی زدم و برای خودم هم خوشایند نبود. حالا بهترین خاطره ات را بگو...

    سفر هند پارسال که از لحظه لحظه اش لذت بردم. از شروع تا پایانش مثل رویا بود، مسیر فرودگاه تا هتل، مهمانی در هوای شرجی، دهلی تا آگرا، تاج محل در باران، پالیکا بازار، دهلی کهنه. علاقه دیوانه وارم به هند جدا از همسفر شدن با توست. می دانم اگر با شخص دیگری به این سفر می رفتم قطعاً الان این حس را نداشتم. خب حالا دیگر واقعاً برو فوتبالتو نگاه کن



    منبع خبر : وبلاگ تخته خاكستري
    دوشنبه,6 آبان 1387 - 7:27:33

    اين مطلب را براي يک دوست بفرستيد صفحه مناسب براي چاپگر
    آرشيو
    اخبار مرتبط:

    نظرات

    در هنگام باركردن آيتمها خطايي رخ داد
    تایماز زضوانی
    دوشنبه 6 آبان 1387 - 12:2
    1
    موافقم مخالفم
     

    به این می گویند یک مصاحبه ی "دلی" . یادش بخیر جناب گلمکانی! به بهانه ی "گزارشگران فوتبال" مزاحمتان شدیم و شما _ حین گفتگو _ درگیر فوتبالی بودبد که از آن تلویزیون کوچک پخش می شد. همیشه سرزنده باشید

    بهاره
    دوشنبه 6 آبان 1387 - 15:1
    -4
    موافقم مخالفم
     

    مصاحبه خیلی قشنگی بود . ممنون

    با ارزوی موفقیت برای اقای گلمکانی عزیز و همه همکاران محترمشون در مجله فوق العاده فیلم


    پنجشنبه 9 آبان 1387 - 0:38
    -3
    موافقم مخالفم
     

    مجله فیلم خیلی ضعیف شده

    حالا بیشتر جای خالی دنیای تصویر رو حس میکنم

    اضافه کردن نظر جدید
    :             
    :        
    :  
    :       




    mobile view
    ...اگر از تلفن همراه استفاده می‌کنید


    cinemaema web awards



    Copyright 2005-2011 © www.cinemaema.com
    استفاده از مطالب سایت سینمای ما فقط با ذکر منبع مجاز است
    کلیه حقوق و امتیازات این سایت متعلق به گروه سینمای ما و شرکت توسعه فناوری نوآوران پارسیس است

    مجموعه سایت های ما: سینمای ما، موسیقی ما، تئاترما، فوتبال ما، بازار ما، آگهی ما

     




    close cinemaema.com عکس روز دیالوگ روز تبلیغات