<روز برمیآید> دومین تجربه كارگردانی بیژن میرباقری در عرصه سینمای بلند است. ۲ سال از ساخت فیلم میگذرد و كارگردانش آنقدر خوششانس بوده كه فیلمش اكران شود. فیلمی به تهیهكنندگی تلویزیون كه ممكن بود از یاد برود و اكران نشود. میرباقری این روزها مشغول تدوین سومین ساخته بلندش <برزخ، دوزخ، بهشت> است؛ یك فیلم سه اپیزودی. از علاقه او به فیلم روز برمیآید همین بس كه میگوید: <شاید روزی دوباره این فیلم را ساختم.> فیلم بر اساس طرح سعید شاهسواری و اقتباس آزاد از <دوشیزه و مرگ> آریل دورفمان ساخته شده است. رومن پولانسكی كارگردان معروف نیز یك اقتباس مبتنی بر متن از این اثر داشته است. زن و مردی به سفر میروند. در كنار دریاچه جایی كه برای به دست آوردن آرامش آمدهاند، مردی وارد زندگیشان میشود كه یادآور خاطرات تلخی از گذشته است. او شكنجهگر زن است یا نه؟ واكنش همسر نسبت به این ماجرا چیست؟ این سوالهایی است كه قرار است جوابش را هنگام برآمدن روز بگیریم.
● فیلمتان اقتباس آزاد از یك اثر مشهور است، با پایانی كه آن را از متن اصلی متفاوت كرده است.
▪ غیر از پایانش، خیلی نكتههای دیگر هم در آن تغییر كرده است. در واقع آقای شاهسواری از آن كتاب تنها یك موقعیت را برداشته كرده است. داستان مركزی اثر- دوشیزه و مرگ آریل دورفمان - بود كه زنی شكنجهگر سابقش را میبیند. به نظر من هم خیلی قصه جذابی بود. بعد از چند مرتبه بازنویسی به این متن رسیدیم.
● ایرانی شده است؟
▪ این فیلم در نحوه پرداخت داستان، چگونگی داستان، چگونگی شخصیتها و چگونگی به اوج رسیدن شخصیتها در همه چیز متفاوت است. از روند قصه، اوج قصه، نتیجهگیری و خلاصه همه چیزهایی كه در داستان است، تغییر كرده است. ایرانی شدن ماجرا هم اینگونه نبوده است كه فقط اسمها عوض شود، بلكه براساس زمینه اجتماعی، جغرافیایی و روابط آدمها تغییر كرده است. همه چیز آداپته شده است. كنش و واكنشها، مفاهیم، روابط، و تاثیرات متقابل همه چیز تغییر كرده است. به همین خاطر مینویسم برداشت آزاد.
● اما خب كشور ما بهخصوص از لحاظ سیاسی و اجتماعی به آمریكای جنوبی نزدیك است همان جایی كه اثر اتفاق میافتد.
▪ آریل دورفمان در اول كتابش نوشته است كشوری در آمریكای جنوبی، اما عنوان نكرده است كجا؟ به هیچ موقعیت خاصی اشاره نكرده؛ متن بدون جغرافیا است. این موقعیت در هر جای دنیا اتفاق میافتد.
● اما این ماجرا نمیتواند در اروپا رخ دهد.
▪ باید در تاریخ جستوجو كنیم حتما كه نباید انقلاب و كودتا باشد. هر كشوری كه در آن تغییر و تحولات سیاسی رخ دهد این اتفاق میتواند در آنجا بیفتد.
● یعنی فارغ از ماجراهای سیاسی؟
▪ بله، این فیلم به روابط فیمابین انسانها میپردازد. فارغ از مسائل سیاسی و جغرافیایی؛ نگاه به آن وابسته به كارگردان و نویسنده است. اینكه بگردد و شباهتها را بین متن اصلی و متن حاضر و مخاطب پیدا كند و به آن بپردازد.
● این اتفاق هم خیلی خوب افتاده است به غیر از پایان آن.
▪ ماجرایی كه در متن اصلی است با آنچه ما به آن پرداختیم متفاوت است. آنچه در متن دورفمان بهطور خاصی بارز است، خشونت جنسی است كه در رابطه با زن داستان اتفاق افتاده اما در این داستان سعی شده چیزی فراتر از یك رابطه دو نفره ترسیم شود. خشونت و قدرت عوامل اصلی رابطه آدمهای داستان روز برمیآید را تشكیل میدهد.
● اما شما حرف و نتیجه آن را عوض كردید، در پایان آن نمایشنامه آدمها همدیگر را میبخشند.
▪ در جایی از فیلم شخصیت اصلی داستان یا همان فروغ میگوید: <میبخشم اما فراموش نمیكنم.>
● اما تاریخ است كه نمیبخشد، آن آدمی كه به قدرت رسیده نمیبخشد.
▪ از سوی دیگر شاید هم شخصیت سوم <مهندس> شخصیتی است كه خودش را تمام شده میداند و اوست كه حرف خود را وادار به این پایان میكند.
● اما به نظر نمیآید او این راه را انتخاب كرده باشد.
▪ بعضی شخصیتها در درون فیلمنامه تمام میشوند. میآیند حركتی و كاری انجام میدهند و تمام. شاید او هم زندگیاش تمام شده باشد.
● دورفمان میبخشد ولی شما انتقام میگیرید
▪ هر كارگردان و نویسنده در پشت شخصیتی قرار میگیرد. فروغبخشش را انجام میدهد. او تمام سعی خود را میكند تا حقیقت را برای كسی روشن كند اما این انتقام توسط همان شخص كه پیروز است اتفاق میافتد. شاید این تاریخ است كه این كار را كرده است.
● نوشته دورفمان را دوست دارید یا اثر خودتان را؟
▪ با احترام به متن دورفمان، قطعا متن خودم را دوست دارم.
● از آن كاملا هم دفاع میكنید؟
▪ شاید این حرفم تكراری باشد اما هرطور شده یك روز سعید شاهسواری را گول میزنم تا یك بار دیگر متن را بسازم.
● بهتر از این فیلم در میآید؟
▪ قطعا، شاید خشنتر.
● اما این فیلم مانند فیلم اولتان <ما همه خوبیم> نه جایزه گرفت و نه چندان موفق بود.
▪ شاید. البته اگر موفقیت فیلم را به گرفتن جایزهها بدانیم. با توجه به اینكه ۲ سال از ساخت فیلم گذشته دیگر كاركردهای جشنوارهای آن گذشته است، اما اگر آن را در راه رسیدن به یك نوع سینمای خاص - تكیه بر متن و بر ادبیات سینمایی/ نمایش روابط پیچیده انسانی و... - كه شخصا دوست دارم بدانم، ۱۰ گام به جلو رفتم.
● خب پس چرا سراغ ادبیات نمیروید و میروید سراغ سینما؟
▪ داستانی را فرض كنید كه پر از لحظات ناب انسانی است، ساختار دیالوگها و روابط. آنجا است كه میپرسم چه كار كنیم كه تبدیل به فیلم شود. در ضمن همیشه در رمانها و نمایشنامهها برای رسیدن به یك متن خوب جستوجو میكنم، اما این مسیر همیشه با نویسندههای ایرانی دچار مشكل میشود چرا كه هیچ اصول معینی برای رابطه بین فیلمنامه و رمان وجود ندارد. (منظورم بعد اقتصادی و بعدی معنوی اثر است) این مسیر بدون تعریف، گاهی آنقدر پیچیده میشود كه وسط راه منصرف میشوم، اما باز در گوشهای دیگر رمانی است كه ذهن آدمی را مشغول كرده و راه هر نوع فكر كردن را بر آدم میبندد. تازه بدبختی آنجا شروع میشود...
● بیژن میرباقری كه آنقدر در اولین كارش موفق بوده، چرا به سراغ تلویزیون رفته است تا پشتوانهاش باشد؟
▪ اولا خیلی از فیلمهای مطرح تاریخ سینما در شبكههای تلویزیونی ساخته شده است. (البته قیاس معالفارق است) ثانیا این فیلم با سرمایهگذاری تلویزیون ساخته شده. ثالثا برای كسی كه قصد فیلمسازی داشته باشد و در ادامه قصد ارتباط با مخاطبانی هرچند وسیع و یا محدود، تازه اینجاست كه بحث رسانه، تلویزیون یا سینما شكل میگیرد.
● ریسك سینما به خاطر چنین متنهایی خیلی بالا است و ممكن است به راحتی شرایط تولید فیلم مهیا نشود. در نتیجه دقت بیشتری را میطلبد، اما در تلویزیون حداقل به خاطر حجم تولیدش شرایط بهتری برای تجربه كردن در زمینههای گوناگون وجود دارد.
▪ اما با دیدن این فیلم یاد فیلمهای تلویزیونی میافتیم. همین تلهفیلمهایی كه هر روز میبینیم، فضا، شرایط، حتی تمام بازیگرانش.
● اعتقاد ندارم. چه جوری سینما و تلویزیون را از هم تفكیك میكنید این یك طرز تفكر در حیطه رسانه است. فیلمی كه برای یك بار پخش ساخته میشود خیلی حساسیتها در آن در نظر گرفته نمیشود، اما ما میدانستیم كه قرار است این فیلم اكران شود. در یك فضای بسته، زمان محدود یك شب تا صبح در مدت یك ساعتونیم تماشاگر را درگیر موضوع كردیم. نمیخواهم اصرار كنم كه فیلم تلویزیونی نساختهام اما آیا نمایش دو حس متفاوت و دو جنس بازی مختلف از یك بازیگر با دیالوگهای پیوسته برای نمایش درون و بیرون آن زن! اینها سینمایی است یا تلویزیونی؟
▪ این توانایی كارگردان است اما این دلیل نمیشود كه پارامترهای تلویزیونی بودن آن كمرنگ شود.
● این ساختار متناسب این متن است. در ضمن اگر توانایی كارگردان را مطرح میكنید این بهطور مستقیم به اختیار او برمیگردد پس اصلا ضرورت ندارد كه در اینجا بحث رسانه را مطرح كنیم. كارگردان فیلمش را میسازد. با هر فرمتی و یا هر مدیومی. رسانه نمیتواند چیزی را به تصور او تحمیل كند.
▪ و درباره انتخاب بازیگران. ساخت فیلمتان همزمان شده بود با سریالی كه آن روزها بسیار پرطرفدار بود. به همین خاطر میتوان نتیجهگیری كرد كنار هم قرار دادن امیر آقایی و یكتا ناصر بازیگران اصلی آن سریال به دنبال این موفقیت بوده است.
● امیر آقایی از ابتدا انتخاب من بود اما چون این فیلم در همان دفتر ساخته شد این شائبه پیش میآید ولی دلایل انتخاب ما، فیزیك و تواناییهای این افراد است، به خصوص داریوش فرهنگ با سابقه تئاتری كه داشت؛ توانایی بازی در نقشهای مختلف و از همه مهمتر صدای خاص او.
● شخصیتها باورپذیر درآمدهاند با اینكه به نظر میآید شما هم هر چه از انقلاب و ماجراهای آن میدانید براساس كتابها و نقلقولها است. خودتان تجربهای نداشتید.
▪ زمان انقلاب ۹ ساله بودم، اما در طول مدت پیشتولید كه گروه بازیگران دور هم جمع شد ما بسیاری از ظرایف نقش را بر اساس بازیگران مینوشتیم. ما در طول ۸ ماه، ۶ بار بازنویسی كردیم. این نزدیك شدن به شخصیتها برپایه همان صمیمیتها است. تمام مدت سعی داشتیم از تیپ شدن نقشها فرار كنیم در این راه حضور بازیگران و درگیر شدن آنها با متن، تاثیر مهمی داشت. بهخصوص داریوش فرهنگ كه همیشه ایدههایی برای نقش مقابلش داشت.
● منظور حتی در ریزهكاریها است؛ چه در لباسها و چه در برخی دیالوگها.
▪ در رابطه با ریزهكاریهای لباس كه طراح صحنه - فرهاد علیزاده آهی - آن را بر عهده داشت و برای این موضوع هم چون اسنادش وجود دارد او تلاش مربوط به خودش را كرد. اما آنچه درباره دیالوگها میتوانم بگویم ساعتها بحثی بود كه بر سر هر موضوع و... حتی كوتاهی و بلندی جملات میشد. در مورد حوادثی كه به زندانی و زندانها مربوط میشود بهخصوص در مورد شخصیت فروغ ؛ برمیگردد به ایدههای شاهسواری از كتاب <داد و بیداد> ویدا حاجبی تبریزی كه به نوعی ذهن همه ما را در طول تولید تحت تاثیر قرار داده بود.
● اما این دیالوگها به خصوص درباره شخصیت مهران رجبی متعلق به آن فضا نیست.
▪ ضرورت ندارد همه چیز كاملا شبیه همان زمان باشد. قرار است این فیلم رابطه بین آدمها را بررسی كند. قرار است با آدمهای الان ارتباط برقرار كند.
● هیچ وقت فیلم پولانسكی را با بازیگران دیدید؟ یا دربارهاش با هم حرف زدید؟
▪ نه، هنوز هم نپرسیدهام. اصلا به آن فكر هم نكردهام ولی حالا كه سؤال كردید به نظرم میرسد چرا این كار را نكردیم.
● نگران نبودید مقایسه شود و در یك ارزیابی ضعیفتر باشد؟
▪ خب مقایسه شود، چرا باید این نوع ارزیابیها مانع این شود كه متنی را كه خوب میپنداریمش از دست بدهیم؛ برای من متن اهمیت داشت، فقط همین.
● متن هیچ وقت در هنگام فیلمبرداری تغییر نكرد؟
▪ نه من اصلا اینطوری كار نمیكنم. همه چیز برای من روی كاغذ شكل میگیرد.
● فضای فیلم چرا در چنین فضای تاریكی میگذرد.
▪ داستان ما قرار بود از یك شب تا صبح باشد. هر چه به سمت نیمه شب میرفتیم روابط پیچیدهتر و پیچیدهتر و پیچیدهتر میشود و فضای داستان تاریكتر و تاریكتر میشد. با وجود این تاریكی به تدریج بكگراند آدمها را نمیبینیم و فقط آدمهاست كه دیده میشوند. فقط آدمها مهم هستند. به همین خاطر نورپردازی هم به تدریج لكهای میشود اما ما فقط آدمها را در درون خانه بكگراند تاریك میبینیم. در تمامی شبهای خارجی تا چشم كار میكند منظره دریاچه دیده میشود. این تاریكی در درون خانه و آن روشنی در بیرون از خانه جزئی از تنش داستان و رابطه آنها بود.
● و غیر از این سختیهای دیگری هم بود؟
▪ ما در یك مدت كوتاه ۲۰ دقیقهای باید آن سكانسهای خارجی بالكن را میگرفتیم. از فاصلهای كه خورشید میخواهد غروب كند تا غروب كامل. میخواستیم تمامی سطح دریاچه را در تصویر داشته باشیم و باید در حالتی كه دیده میشد این اتفاق میافتاد. در این شرایط مهدی جعفری خیلی زحمت كشید و با سرعت همه چیز را آماده میكرد تا بتونیم از آن ۲۰ دقیقه بهترین استفاده را بكنیم.
گاهی مواقع سرمای منطقه طالقان و برف كارمان را مختل میكرد. گاهی مجبور میشدیم پس از پایان فیلمبرداری ساعتها در همانجا بمانیم تا امكان رفتن به هتل فراهم شود.