خسرو شکیبایی یک سال است که رفته. با او در نقش حميد هامون آشنا شدم. در ده دقيقه اول عاشقش شدم و تا آخر دوران دبيرستان دل باخته اش ماندم. هامون با زنش اختلاف اساسی داشت، زنش هم مثل خودش سرگردان بود. بچه هم داشت. من سالها از او جوان تر بودم، شوهر و بچه هم نداشتم اما انگار که هامون خود من بود. همان سرگشتگی ها، همان آشفتگی ها، همان دلمشغولی ها و همان عشق ها در من هم بود.
نسل سرگردانی بوديم ، هامون پرچمدار اين نسل سرگردان بود و ما رهروان خسته.
بارها از خودم پرسیدم چه کسی درست ميگفت؟
هامون يا مهشيد؟
مهشيد حق داشت که ديگر هامون را دوست نداشته باشد، نخواهد و در نهايت ترک کند. عشق نمیمیرد؟ چرا هامون اين حقيقت را نمی پذيرفت؟
هامون حق داشت آشفته و حيران باشد. چرا که گفته بودنش :
تو هم طفل راهی به سعی اي فقير
برو دامن راه دانان بگير
او هم طفل راه بود و راه دانی هم نمی شناخت که دامان او را بگيرد . کتاب ها دیگر چراها ی او را ارضا نمی کردند. چرا مهشيد هامون را درک نمی کرد؟
چرا علی ، هامون را در راه نيمه رها کرد؟ مقصد کجا بود؟ راه بهانه ای برای نرسیدن بود؟
و حالا که هامون نیست چه کسی نقش چراهای ما را بازی می کند؟
گاهی فکر می کنم در همه ما حميد هامونی وجود دارد. من با حميد هامونم در دبيرستان آشنا شدم. آنجا بود که برای اولين بار در زندگی ام نياز به بلدی داشتم و ره نمايی. مهرجويی من و همنسلانم را با فيلم هامون به ناکجا آباد کشانيد و گفت: نيافتيم ، نگرد که نيست حيرانی تو را درمانی.
از آن روز سالها می گذرد. سرگردان تر و آشفته تر از هميشه ايم. حميد هامون هم که مرده است . حتی نفهميديم : پس تکليف عشق چی ميشه؟
بازگشت به روزنوشت هاي شيدا شيرازي
farshid
چهارشنبه 31 تير 1388 - 3:9
10 |
|
|
|
پس تکليف عشق چی ميشه؟
درباره ی هامون زیاد گفته اند و شنیده ایم این که هامون قصه ی سرگشتگی انسان مدرن است که گیر افتاده وسط سنت و مدرنیته .این که هامون نقد روشنفکری است. این که هامون فلسفه است. روان شناسی یونگ است یا شخصیت هایی که منتظر جامعه ای ارمانی هستند در نا کجااباد !! نمی دانم ولی هامون هر چه هست فیلمی عجیب بود که بعد بارها دیدن انگار باید دوباره دید دوباره شنید .متعجبم در زمانه ای زندگی می کنم که همه ی نسل های قبل و بعد خودم و همنسلانم با هامون همزادپنداری دارند این نشانه چیست؟!!نشانه نسل هایی که همه در انتظار ان معجزه ای هستند که حمید هامون مدام زیر لب فریاد می زد ؟هنوز همه در انتظار دست علی عابدینی هستیم که از گرداب ترس و لرز این اقیانوس بیکران نجاتمان دهد؟ .شاید هامون فقط قصه ی یک نسل و یک جامعه ی خاص نیست قصه ی درد مشترک همه ی ادم هاست .قصه ی روزگار است .قصه ی هبوط ادم است توی این کویر و شریعتی چه خوب سالها قبل ان را دیده بود .هامون فیلمی است که به نظرم باید سالی یک بار دید. farshid
|
سید آریا قریشی
پنجشنبه 1 مرداد 1388 - 1:26
1 |
|
|
|
پس تکليف عشق چی ميشه؟
خدایا. یه معجزه. برای منم یه معجزه بفرست. مثل ابراهیم. شاید معجزه ی من یه حرکت کوچیک بیشتر نباشه. یه چرخش. یه جهش. یه اینطرفی. یه اونطرفی... و این که با فرشید موافقم که هامون فیلمیه که به زمان خاصی تعلق نداره. وقتی هامون نمایش داده شد، من دو سالم بود. ولی الآن با هیچ فیلمی مثل هامون احساس نزدیکی نمی کنم. شاید چون همه ی ما سرگشته ایم. همه ی ما آشفته ایم. همه هنوز به دنبال هویت خودمونیم و پیداش نمی کنیم.
|
سید آریا قریشی
يکشنبه 11 مرداد 1388 - 15:29
7 |
|
|
|
پس تکليف عشق چی ميشه؟
این لینک رو mezbo تو وبلاگش گذاشته بود. چه پوستر فوق العاده ای. نمی دونم قبلاً دیدینش یا نه. من که ندیده بودم. http://www.cinemaemcena.com.br/filmes/151/cartazes/curiouscase_16.jpg
|
سید خدا
جمعه 21 اسفند 1388 - 14:24
2 |
|
|
|
هامون اگر هیچ نباشد خطر را با آدم هوشمند گوشزد می کند. روشنفکری بر آمده از شاملو و سه تار و عرفان و فلسفه و گسست و شک نتیجه اش حیات هانونی است...با قی اش را آقا سید مرتضی گفته. یا حق
|